دیوان در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

دیوان، به محل گردآوری دفاتر (مجمع المصحف) گفته می‌شد که به منظور حفظ حقوق کارگزاران حکومتی، نظیر مقامات اجرایی، قضایی و نظامی تأسیس یافت. دیوان نزد مسلمانان، در آغاز، جهت ثبت و ضبط مخارج مملکت بکار می‌رفت و سپس توسعه یافت و به معنای محل کار اعضا و اجرای مالیات استعمال و بر جمیع ادارات و دفاتر اطلاق شد. علت نامگذاری دیوان آن است که می‌گویند: چون “کسری” - پادشاه ایران - سرعت عمل منشیان خویش را در اجرای کارها ملاحظه کرد، گفت: “این کار دیوان (جنّیان) است”[۱]. نخستین دیوان در اسلام، توسط عمر - خلیفه دوم - و با مشورت امام علی (ع) تأسیس شد[۲]. دیوان دارای اقسامی به شرح ذیل است:

  1. دیوان الجند: معروف به دیوان احداث اربعه؛ نظیر دیوان‌های قتل، ازاله بکارت، شکستن دندان و کور کردن چشم‌ها[۳]؛
  2. دیوان احشام: این دیوان، راجع به مستخدمین دربار بود[۴]؛
  3. دیوان استیفاء و ادارۀ مالیه و عوائد: دیوانی بود که توسط مستوفیان اداره می‌شد و بر دخل و خرج مملکت نظارت داشت[۵]؛
  4. دیوان البر: این دیوان، توسط “علی بن عیسیوزیر خلیفه عباسی (مقتدر) تأسیس و بر اموال وقف نظارت داشت[۶]؛
  5. دیوان برید: دیوانی که راجع به ادارۀ امور ارتباطات و اطلاعاتی بود؛ (ر. ک: برید)
  6. دیوان مظالم: دیوانی که در آن، به اعمال ظالمانه حکام دولتی رسیدگی می‌شد. (ر. ک: دیوان مظالم)[۷].

دیوان

دیوان، دفتر رسمی مربوط به فهرست نام‌ها، ارقام و مانند آنها. عنوان دیوان در گذشته کاربردها و اطلاقات متعددی داشته است؛ از قبیل دیوان داوری و دیوان لشکری. در دیوان لشکری اسامی نظامیان و آمار و ارقام و مقرری مربوط به آنان ثبت می‌شد. دیوان داوری نیز که به تشکیلات قضاوت مربوط می‌شد، سه کاربرد داشت: یکی دفتر رسمی که شکایات رسیده به دادگاه و اطلاعات و اسناد مربوط به مدعی و مدعی علیه و نیز احکام صادر شده از سوی قاضی، در آن ثبت می‌شد؛ دومی، گنجینه و خزانه که محل نگهداری و بایگانی اسناد و دفاتر و قرار گرفتن صندوق‌ها بود؛ و سومی، صندوق‌ها و کیسه‌ها و بسته‌های حاوی اشیا و اسناد قیمتی[۸]، عنوان یاد شده در باب‌های جهاد، قضاء و دیات به کار رفته است. سزاوار است حاکم اسلامی برای ثبت اسامی نظامیان و قبایل و اصناف مختلف و حقوق و مقرری آنان، دفتری تهیه کند[۹] مستحب است قاضی در آغاز شروع به کار، دیوان داوری را از قاضی پیشین تحویل بگیرد[۱۰]. ارتزاق صاحب دیوان (مسئول ثبت و ضبط اسامی کارمندان و نظامیان) از بیت‌المال جایز است[۱۱]. نزد امامیه، اهل دیوان (نظامیان) در صورتی که از خویشاوندان قاتل نباشند، عاقلۀ یکدیگر محسوب نمی‌شود[۱۲].[۱۳] به لحاظ تاریخی در زمان خلیفۀ اول، بیت‌المال به اطراف مدینه انتقال یافت و با آمدن ایرانیان در دورۀ خلیفه دوم واژۀ دیوان برای اولین بار به معنای محل محاسبات عمومی اختصاص یافت[۱۴].

با توسعۀ اسلام و تحولات سیاسی و اقتصادی مسئله هزینه‌های عمومی گسترش یافته و پیچیده‌تر شد. پیش‌بینی ﴿وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا[۱۵] که حقوق کارمندان و کارگزاران جمع‌آوری زکات را تأمین می‌کرد، زمینه را برای شکل‌گیری دیوان عمومی و نظام مالی و تشکیلات اداری لازم فراهم کرد. افزوده شدن هزینه‌های نظامی که در آیۀ ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ[۱۶] و امنیتی که تحت عنوان ﴿مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ[۱۷] و سایر موارد پیش‌بینی شده بود، زمینه را برای نظام مالیۀ عمومی شامل درآمدها و هزینه‌ها و نیز شکل‌گیری دیوان محاسبات فراهم آورد[۱۸]. دیوان به معنای نظام مالی دولت برای اولین بار در دوران خلیفه دوم شکل گرفت اما تعریفی که ماوردی از آن ارائه می‌دهد، حکایت از آن دارد که دیوان شامل وظایف دولت و اعمال دولتمردان و سازمان‌های دولتی نیز می‌شده است[۱۹]. ابن خلدون با ارائۀ تعریف جامعی از دیوان می‌نویسد: «دیوان یکی از وظایف ضروری و مهم حکومت است که باید فعالیت‌های مربوط به جمع‌آوری اموال عمومی و حفظ حقوق دولت در مورد درآمدها، هزینه‌ها، شمارش لشکریان و میزان حقوق و عطایا در آن تنظیم شود و با مهارت کامل محاسبه شود». چنین اعمال مکتوب شده را دیوان و محل آن را نیز به همان نام می‌نامند[۲۰]. در ظاهر دیوان در صدر اسلام به معنای تشکیلات اداری و محاسبات عمومی و ادارۀ کل محاسبات و دفتر محاسبات به مفهوم امروز به کار می‌رفته است و تا زمان عبدالملک مروان دیوان‌ها به زبان‌های غیر عربی به ویژه ایرانی نگاشته می‌شده[۲۱] و سپس به زبان عربی مکتوب می‌شد. نویسندۀ صبح الاعشی معتقد است که نخستین دیوان در عصر نبوی به وجود آمد که وی از آن به «دیوان انشاء» نام می‌برد و در این دیوان بود که نامه‌ها، پیام‌ها و قراردادهای پیامبر اسلام(ص) به رشتۀ تحریر در می‌آمد. دیوانی که در عصر خلیفۀ دوم به وجود آمد دیوان سپاهیان بود، وی از پیشینیان خود از کتاب عیون الاخبار نقل می‌کند که زبیر و جهیم دو نفر از نویسندگان دیوان صدقات در عصر نبوی(ص) بودند و مغیرة بن شعبه و حصین بن نمیر، نیز دیوان مطالبات و دیون و معاملات را می‌نوشتند[۲۲] بنا بر نوشتۀ مقریزی، یکهزار و پانصد نفر در دیوان پیامبر(ص) کار نوشتن انجام می‌دادند[۲۳].[۲۴].[۲۵]

دیوان عدالت اداری

دیوان عدالت اداری یکی از نهادهای زیرمجموعۀ قوۀ قضاییه است که به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأموران یا واحدها یا آیین‌نامه‌های دولتی و احقاق حقوق آنها و به موجب اصل ۱۷۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تأسیس شده است. دیوان عدالت اداری که به عنوان یکی از نهادهای بارز تضمین عدالت اداری و به منظور تحقق اهداف قوه قضاییه در زمینه تأمین و احیای حقوق عمومی و رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به کارکنان یا واحدها و یا آیین‌نامه‌های دولتی پیش‌بینی شده، عمده‌ترین نقش را در استقرار عدالت در تمامی سطوح سازمان اداری کشور دارد. قانون دیوان عدالت اداری مصوب بهمن ماه ۱۳۶۰ و ۱۳۸۵ صلاحیت دیوان را به اینگونه شرح داده است:

  1. رسیدگی به شکایات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقیقی و حقوقی در مورد تصمیمات و اقدامات واحدهای دولتی اعم از وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و مؤسسات و شرکت‌های دولتی و شهرداری‌ها و تشکیلات و نهادهای انقلابی و مؤسسات وابسته به آنها و نیز تصمیمات و اقدامات مأموران واحدهای مذکور راجع به وظایف آنها و همچنین در مورد آیین‌نامه‌ها و سایر نظامات و مقررات دولتی و شهرداری‌ها از حیث مخالفت آنها با قانون و یا عدم صلاحیت مرجع مربوطه و یا سوء استفاده از اختیارات و یا تخلف در اجرای قوانین و مقررات و خودداری از انجام وظایف قانونی؛
  2. رسیدگی به اعتراضات و شکایات از آراء و تصمیمات قطعی دادگاه‌های اداری، هیأت‌های بازرسی و کمیسیون‌هایی مانند کمیسیون‌های مالیاتی و کمیسیون موضوع ماده ۱۰۰ شهرداری‌ها؛
  3. رسیدگی به شکایات قضات و مشمولین قانون استخدام کشوری و سایر مستخدمین واحدها و مؤسسات دولتی از حیث تضییع حقوق استخدامی. تصمیمات و آراء دادگاه‌ها و مراجع قضایی دادگستری و نظامی و دادگاه‌های انتظامی قضات و نیروهای مسلح قابل شکایت در دیوان نیست.

احیای حقوق مردم در برابر اقتدار اداری و دولتی و آنچه که در پوشش حاکمیت دولت انجام می‌گیرد، از مصادیق عمدۀ عدالت به مفهوم کلی و عدالت ویژه اداری به شمار می‌آید. دیوان عدالت اداری از نظر ساختاری رابطه‌ای با هیات‌های بدوی و پژوهشی رسیدگی کننده به تخلفات اداری ندارد و هر کدام از آن دو در برابر یکدیگر مستقل هستند و تنها ارتباط قانونی فیما بین این دو نوع نظارت اداری آن است که هر دو آنها مکلفند با تشکیل پرونده و صدور رأی، همدیگر را از نتیجۀ نهایی مطلع سازند و هیأت‌های رسیدگی کننده به تخلفات اداری یک نسخه از پرونده و رأی صادره را به دیوان و دیوان نیز یک نسخه از رأی صادرۀ دیوان را به هیأت‌های رسیدگی کننده ارسال نماید.

  1. جرایم پیش‌بینی شده در رسیدگی به تخلفات اداری نسبت به جرایم پیش‌بینی شده در دیوان عدالت اداری گسترده‌تر بوده و حتی شامل اعمال خلاف شؤون اداری نیز می‌شود؛
  2. در رسیدگی به تخلفات اداری الزاماً طرح دعوا به خاطر الزام مسئولیت مدنی نیست، در حالی که طرح دعوا در دیوان جنبه مسئولیت دارد؛
  3. دعاوی در تخلفات ادرای به طور کامل عام و در حوزه حقوق عمومی است، اما در دیوان عدالت اداری مانند دعاوی دیگر قضایی از طرف افراد خصوصی اقامۀ دعوا می‌شود؛
  4. هیأت‌های رسیدگی کننده به تخلفات اداری خود جزیی از دستگاه اداری محسوب می‌شوند و به کم و کیف دعوا طبعا وقوف دارند و در واقع از وجدان اداری که زیر بنای تشخیص تخلفات اداری می‌باشد؛ برخوردار هستند، در حالی که در دیوان عدالت اداری قاضی محکمه به چنین خصوصیاتی آشنایی ندارد و برای کسب اطلاعات دقیق نیاز به تحقیق بیشتر دارد؛
  5. رسیدگی در دو نهاد مذکور به صورت طولی بوده و اشخاص می‌توانند پس از پایان رسیدگی اداری و صدور رأی قطعی به دیوان عدالت اداری مراجعه و نسبت به آراء صادره اقامه دعوا نمایند[۲۶] (بند ۲ مادۀ ۱۱) و همچنین هیأت‌های اداری مکلفند پرونده کارکنان متخلف را در صورت انطباق با جرایم جزائی به دادگاه‌ها و مراجع قضایی ارجاع نمایند (مادۀ ۲۵)؛
  6. در رسیدگی دیوان عدالت اداری تعیین میزان خسارت وارده از ناحیۀ مؤسسات و اشخاص پس از تصدیق دیوان به عهده دادگاه عمومی است (تبصرۀ ۱ بند ۳ مادۀ ۱۱) و در رسیدگی اداری صرفاً تخلفات اداری مطرح می‌شوند و سایر مسائل و از آن جمله خسارت‌های وارده، چه اصل خسارت و چه میزان خسارت به مراجع قضایی ارجاع می‌گردد؛
  7. صلاحیت دیوان عدالت اداری در رسیدگی به دعاوی عمدتاً مربوط به سوءاستفاده از اختیارات کارکنان و مؤسسات دولتی است و این ملاک در هر کدام از بندهای مادۀ ۱۱ موضوع صلاحیت و حدود اختیارات دیوان به وضوح مشاهده می‌شود، در صورتی که صلاحیت رسیدگی به تخلفات اداری شامل مواردی چون رفتار خلاف شؤون اداری و شغلی، تکرار در تأخیر ورود به محل خدمت، تسامح در حفظ اموال و اسناد و وجوه دولتی، کم کاری، گزارش خلاف واقع، تسلیم مدارک به اشخاص غیر مجاز، عدم رعایت شعایر و حجاب اسلامی، اعتیاد به مواد مخدر و دو شغلی بودن، می‌شود که از مصادیق سوء استفاده از اختیارات محسوب نمی‌شوند.[۲۷]

دیوان غنایم

اداره‌ای در حکومت‌های اسلامی که وظایفی در زمینۀ جمع‌آوری، ضبط و ثبت، توزیع و مصرف غنائم بر عهده داشتند که به برخی از آن وظایف، اشاره می‌شود:

تنظیم غنایم

اجرای احکام خاص غنایم جنگی توسط امام(ع) و دولت نیابی احتیاج به برنامه‌ریزی و دیوان محاسبات خاص دارد، که نه تنها از باب مقدمۀ واجب از وظایف دولت اسلامی محسوب می‌شود بلکه خود در سیرۀ عملی معصومین(ع) و حتی در عصر نبوت نیز با وجود تمامی مشکلات آن زمان و سادگی مسائل مربوط به تقسیم غنایم، سخت مورد توجه بوده است. در غزوه خیبر برای هر ده نفر یک عریف مشخص شده و در فتح مکه مهاجران، انصار، اوس و خزرج هر کدام دارای علایم و پرچم‌هایی مشخص بودند و پیامبر اکرم(ص) در تقسیم غنایم از نزدیک‌ترین گروه‌های مشخص شده آغاز می‌نمود به این ترتیب که علامه حلی در کتاب «المنتهی» می‌نویسد: پیامبر در اعطای غنایم سلسله مراتب نسبی را رعایت می‌کرد و ابتداء بنی هاشم سپس بنی المطلب، بنی عبد شمس، بنی نوفل، بنی عبدالفراء و نیز آنها که در هجرت تقدم داشتند و در مرتبۀ بعد آنها که از نظر سنی مقدم بودند و آنگاه نوبت به انصار می‌رسید و سپس سایر آحاد عرب و پس از آن افراد عجم از غنایم برخوردار می‌شدند[۲۸]. علامه حلی با وجود این که خود اعتراف می‌کند که رعایت این ترتیب مستحب است و الزامی نیست اما دلیلی بر آن ارائه نمی‌دهد و عمل پیامبر اکرم(ص) هم ممکن است ثابت شود که شامل همۀ سلسله مراتب مزبور نبوده و احتمال آن می‌رود که به دلیل دیگری جز رعایت سلسله مراتب نسبی، دست به چنین عملی زده باشد، برای مثال از بابت رعایت تعداد افراد هر گروه که از واحدهای کوچک‌تر شروع و به تدریج به گروه‌های پر جمعیت پرداخته باشند. در هر حال این رویه نه تنها با عدالت و مساوات انطباق ندارد، اصولاً بر اساس یک تفکر نژادپرستانه استوار است که با دیگر رفتار سیاسی پیامبر(ص) و احکام شریعت اسلام سازگار نیست و از سوی دیگر در رفتار علی(ع) خلاف آن را مشاهده می‌کنیم که به صراحت در برابر مقرضین که به خاطر نسب برتر، طالب امتیاز بودند، می‌فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أَجِدُ لِبَنِي إِسْمَاعِيلَ فِي هَذَا الْفَيْ‌ءِ فَضْلًا عَلَى بَنِي إِسْحَاقَ»[۲۹] و نیز در برابر مصلحت اندیشان که امام(ع) را به جذب ناخالصان از راه امتیازات مالی فرا می‌خواندند، می‌فرمود: «وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ مَا سَمَرَ السَّمِيرُ- وَ مَا رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مِلْكِي لَسَاوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا هِيَ أَمْوَالُهُمْ»[۳۰]و در مورد امتیازهای معنوی مانند سبقت در ایمان، هجرت و جهاد، امام صادق(ع) فرمود: «أَهْلُ الْإِسْلَامِ- هُمْ أَبْنَاءُ الْإِسْلَامِ أُسَوِّي بَيْنَهُمْ فِي الْعَطَاءِ وَ فَضَائِلُهُمْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ... وَ هَذَا هُوَ فِعْلُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي بَدْوِ أَمْرِهِ»[۳۱]. در هر حال تنظیم گروه‌های مجاهد و ترتیب پرداخت حقوق آنان از غنایم، نیاز به برنامه و دیوان دارد که باید با رعایت اصل مساوات تدوین و اجرا شود. شرایط زمانی در نحوۀ تدوین مقررات مربوط به غنایم و گروه‌بندی صاحبان اصلی و اشخاص که با قراردادهای قبلی می‌توانند از غنایم استفاده کنند و همچنین چگونگی برخورداری خانواده‌های شهداء به ویژه فرزندان مجاهدانی که در جبهۀ جهاد به شهادت رسیده‌اند، باید رعایت شود. فقها از نیروهای کادر و ثابت در نظام دفاعی تحت عنوان «مرصد» نام برده‌اند و برای آنها در برنامه‌ها و تنظیمات دفاعی، جایگاهی را منظور داشته[۳۲] و تأمین معاش آنان را از بیت‌المال محسوب کرده‌اند[۳۳]؛[۳۴]

منابع

پانویس

  1. ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۱۹۹؛ فهرست ابن ندیم، ص۳۹ و ۱۶۵.
  2. صبح الاعشی، ج۱۳، ص۱۰۶ و ج۱، ص۹۱.
  3. تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۱۷۰؛ تذکرة الملوک، ص۲.
  4. تاریخ بیهقی، ص۴۷۳.
  5. تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷۰.
  6. تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۷۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۰۵۹.
  7. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۱۰۹.
  8. مفتاح الکرامه، ج۲۰، ص۲۶ و ۴۵؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۵؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۳، ص۱۹۹۵ – ۱۹۸۲.
  9. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۵.
  10. جواهر الکلام، ج۴۰، ص۷۳.
  11. جواهر الکلام، ج۴۰، ص۵۴.
  12. جواهر الکلام، ج۴۳، ص۴۲۲.
  13. فرهنگ فقه، ج۳، ص۶۹۲.
  14. صحاح اللغه.
  15. «و مأموران (دریافت) آنها» سوره توبه، آیه ۶۰.
  16. «و آنچه در توان دارید از نیرو فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  17. «و دلجویی‌شدگان» سوره توبه، آیه ۶۰.
  18. الاحکام السلطانیه، ص۲۰۰ – ۱۹۹؛ فتوح البلدان، ج۱، ص۴۵۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳.
  19. الاحکام السلطانیه، ص۱۹۹.
  20. المقدمه، ص۲۰۲.
  21. لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۰۵۸.
  22. صبح الاعشی، ج۱، ص۹۱.
  23. الخطط، ج۱، ص۱۴۸.
  24. فقه سیاسی، ج۷، ص۶۳۱ – ۶۳۰.
  25. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۸۰.
  26. فقه سیاسی، ج۷، ص۵۵۸ – ۵۵۳.
  27. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۸۲.
  28. المنتهی، کتاب الجهاد، به نقل از جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۵.
  29. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۱.
  30. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰.
  31. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۱.
  32. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۴، ۲۱۵ و ۲۱۷.
  33. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۱۴؛ جامع المقاصد، ج۳، ص۴۲۳.
  34. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۸۳.