بنی عدی بن کعب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

بنی عدی، خاندان عدی بن کعب بن لُؤَی بودند که در جد هشتم پیامبر (ص)، هم‌نسب هستند و از طوائف قریش به شمار می‌روند. برخی از افراد این قبیله مناصب مهمی از جمله خلافت پیامبر (ص)، را به عهده داشته و در تصمیمات حکومتی نقش بسزایی داشتند. نقش این قبیله در تاثیرات حرمین بسیار پررنگ است و آنها با توجه به در دست داشتن حکومت در دوره‌های مختلف در رویدادهای حرمین و در پیشبرد یا ممانعت از گسترس اسلام بسیار تاثیرگذار بودند.[۱]

نسب‌شناسی

بنی عدی، خاندان عدی بن کعب بن لُؤَی بودند.[۲] نسب این تیره با رسول خدا، در کعب، جد هشتم وی، به هم می‌رسد. بنی عدی قبیله خلیفه دوم عمر بن خطاب است. قبایل و تیره‌هایی دیگر نیز از عرب عدنانی و قحطانی با عنوان بنی عدی شناخته می‌شوند که بنی‌ عدی بن عبدمناه، بنی ‌عدی بن رباب، بنی ‌عدی بن اخرم، بنی‌ عدی بن اشرس، بنی‌ عدی بن جناب، بنی‌ عدی بن حارث، بنی‌ عدی بن نجار و بنی‌ عدی بن فزاره از آن جمله هستند.[۳]

پدر عدی، کعب، نخستین کسی دانسته شده که مردم را در روز عَروبه (نام پیشین روز جمعه در جاهلیت) گرد آورد و آن را "جمعه" نامید و در آن روز و در ایام حج خطبه خواند.[۴] در منابع به محل خطابه وی در حج اشاره نشده است. کعب میان عرب منزلتی بس گران یافت؛ به گونه‌ای که از سوی قریش، سال درگذشت او تا هنگام عام الفیل، مبدأ تاریخ قرار گرفت.[۵]

عدی یکی از سه فرزند کعب[۶] از همسرش حبیبه دختر بجالة بن سعد[۷] بود. خود نیز دو پسر و یک دختر به نام رزاح، عُوَیج و الوف یا الود[۸] داشت. نسل عدی از هر دو پسر ادامه یافت[۹] و فرزندان آن دو، تیره‌های گوناگون بنی عدی را تشکیل دادند.

نسب پیامبر (ص) از جانب جدّات مادری به عویج بن عدی می‌رسد[۱۰] زیرا آمنه بنت وهب، دختر برّه بنت عبدالعزی بن عثمان، و او دختر‌ ام‌حبیبه بنت اسد بن عبدالعزی؛ و‌ ام‌حبیبه دختر برّه بنت عوف بن عبید بن عویج بود.[۱۱]

خانه‌های بنی عدی در روزگار جاهلیت از کنار باب الصفا که پس از اسلام باب بنی‌مخزوم خوانده شد، تا کوه صفا امتداد داشت. از این‌رو، به آن "باب بنی عدی بن کعب" نیز گفته می‌شد.[۱۲]

فاکهی گویا این نام‌گذاری را نپذیرفته؛ زیرا آن را از گمان‌های مکیان شمرده است.[۱۳] بر پایه گزارش فاکهی، قصی بن کلاب هنگام تعیین و وا‌گذاری بخش‌های گوناگون مکه به تیره‌های قریش «اسفل الثنیه» را به بنی عدی واگذار کرد.[۱۴] بنی عدی بعدها به سبب ستیز با بنی‌عبدشمس منازل خود نزدیک صفا را ترک کردند و به محله بنی‌سهم در شمال غربی مکه رفته، با آنها هم‌پیمان شدند و شماری از منازل آنها را خریدند.[۱۵]

میان بنی عدی و بنی‌سهم، قرابت نسبی و پیمانی دو جانبه وجود داشت؛ اما در ستیزی که میان افرادی از این دو قبیله روی داد و به قتل یکی از عدویون انجامید، این پیمان از سوی بنی عدی فسخ شد.[۱۶] بنی عدی همچنین بعدها سراهایی در مدینه داشتند. ابن‌شبه بابی به آنها اختصاص داده است.[۱۷] از هم‌پیمانان دیگر بنی عدی می‌توان به عامر بن ربیعة بن مالک عنزی و واقد بن عبدالله تمیمی، هم‌پیمانان خطاب بن نفیل در روزگار جاهلیت، و نیز عاقل بن ابی‌البکیر یا غافل بن ابی‌البکیر[۱۸] از بنی‌ سعد بن لیث، هم‌پیمان نفیل بن عبدالعزی، جد عمر بن خطاب، اشاره کرد. خطاب پس از هم‌پیمانی با عامر وی را فرزند خود خواند و از آن پس به عامر بن خطاب شناخته می‌شد تا این که آیه ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۱۹] نازل شد و عامر به نسب خود بازگشت.[۲۰] وی پیش از ورود پیامبر به خانه ارقم مخزومی مسلمان شد و همراه همسرش لیلی دختر ابی‌حثمه عدویه به حبشه هجرت کرد.[۲۱]

در ستیز بنی‌عبدمناف با بنی‌عبدالدار بر تقسیم مناصب مکه به سال ۳۵[۲۲] عام الفیل،[۲۳] بنی عدی و برخی از تیره‌های قریش در پیمان لعقة الدم (حلف الاحلاف)[۲۴] به حمایت از بنی‌عبدالدار برخاستند.[۲۵] این پیمان از آن رو "لعقة الدم" نام گرفت که بنی عدی به بستن پیمان با خون اصرار کردند و حتی برخی از آنها خون لیسیدند.[۲۶]

در نبردهای قریش با قبایل دیگر و نیز ستیزهای درونی قریش در جاهلیت، سفارت قریش (نمایندگی در مذاکراتشان میان قبایل گوناگون)[۲۷] بر عهده افرادی از بنی عدی از جمله عمر بن خطاب بود.[۲۸] نیز آورده‌اند که اگر داوری یا مفاخره‌ای رخ می‌داد، وی را به نمایندگی برمی‌گزیدند.[۲۹] همچنین نفیل بن عبدالعزی بن ریاح، جد عمر، در روزگار جاهلیت یکی از کاهنان و داوران قریش و از جمله کسانی بود که مردم برای رفع اختلافات به او رجوع می‌کردند.[۳۰]

بنی عدی در بازسازیی کعبه (پنج سال پیش از بعثت) همراه بنی‌عبدالدار و بنی‌اسد بن عبدالعزّی مسؤولیت بنای دیوار برابر حجرالاسود (حد فاصل رکن شامی و یمانی) را بر عهده گرفتند[۳۱][۳۲]

بنی عدی و دعوت پیامبر

با آغاز دعوت رسول خدا، به تدریج برخی از بنی عدی اسلام را پذیرفتند، هر چند بیشتر آنها مانند دیگر قبیله‌های قریش، بر شرک خود باقی ماندند.

در هجرت به حبشه (۵ بعثت) افرادی از بنی عدی حضور داشتند. مُعَمّر بن عبدالله بن نَضله، عُروة بن عبدالعزّی بن حرثان، و عدی بن نَضلة بن عبدالعزّی از آن جمله هستند. معمر به سال هفتم ق. همراه جعفر بن ابی‌طالب به مدینه آمد؛ اما عروه و عدی پیش از بازگشت در حبشه درگذشتند.[۳۳] معمّر که در حجة الوداع سر مبارک پیامبر (ص) را تراشید. وی در روزگار خلیفه دوم در حبشه درگذشت.[۳۴] عدی بن نضله نخستین مسلمانی دانسته شده که در اسلام از او ارث بردند.[۳۵] واقد بن عبدالله تمیمی از دیگر مسلمانان بود که پیش از ورود پیامبر (ص) به خانه ارقم مسلمان شد و در آغاز خلافت عمر (۱۳ق.) درگذشت و نسلی باقی نگذاشت.[۳۶]

آورده‌اند که بنی عدی در غزوه بدر قریش را همراهی نکرد.[۳۷] بر پایه گزارشی، آنها در سپاه قریش بودند؛ ولی در پی آگاهی از نجات کاروان تجاری مکه به ریاست ابوسفیان و اطمینان از سلامتی اموال تجاری‌شان، همراه بنی‌زهره، از تیره‌های قریش، از میانه راه (ثنیه لَفت) به مکه بازگشتند.[۳۸]

بر پایه گزارشی، به سال هفتم ق. هم‌زمان با فتح خیبر، ۷۰ تن از بنی عدی به صورت گروهی به مدینه هجرت کردند و مردی از آنها در مکه باقی نماند.[۳۹] در مدینه نقشی برجسته از این تیره گزارش نشده و تنها بعضی از آنها مانند عمر بن خطاب فرمانده سریه‌هایی چون تربه در شعبان سال ششم ق. بوده‌اند.[۴۰] آورده‌اند که مَهجِع غلام سیاه پوست و یمنی عمر بن خطاب، نخستین فردی بود که در بدر به شهادت رسید[۴۱][۴۲]

بنی عدی پس از رسول خدا

برخی از بنی عدی همانند عمر بن خطاب در دوران خلافت ابوبکر، نقش محوری داشتند.[۴۳] ابوبکر به سبب این خدمت، وی را جانشین خود کرد. عمر در روزگار خلافتش و هنگام تقسیم عطایا، بسیاری از تیره‌های قریش را بر بنی عدی مقدم داشت.[۴۴]

بنی عدی در نبردهای رده و فتوحات شرکت داشتند. زید بن خطاب بن نفیل به سال ۱۲ق. پرچم‌دار نبرد با مسیلمه کذاب در یمامه بود و در این نبرد کشته شد.[۴۵]

خارجة بن حذافة بن غانم عدوی که از جنگاوران قریش بود، همراه عمرو بن عاص در روزگار عمر، نقشی مهم در فتح مصر ایفا کرد.[۴۶] وی در حکومت عمرو بر مصر، منصب قضاوت آنجا را داشت و در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق. امامت جماعت صبح را به نیابت از عمرو عاص بر عهده داشت و به اشتباه به دست فردی از خوارج به قتل رسید.[۴۷] از خارجه روایتی به نقل از رسول خدا (ص) در فضیلت نماز وتر وارد شده است[۴۸][۴۹]

نقش بنی عدی در دوران خلافت امام علی

از نقش بنی عدی در دوران خلافت امام علی (ع) آگاهی چندان در دست نیست، جز این که در نبرد جمل به حمایت از اصحاب جمل برخاستند[۵۰] و کشتگانی نیز دادند.[۵۱]

عبدالله بن عمر بن خطاب در شمار قاعدین بود و از بیعت با امیرالمؤمنین (ع) خودداری نمود[۵۲] و در جنگ‌ها او را یاری نکرد و هنگام فوت از این بابت ابراز ندامت می‌کرد.[۵۳] برادرش عبیدالله نیز در صفین در سپاه معاویه بود.[۵۴]

ستیز درون‌ قبیله‌ای

برخی منابع به ستیز درون‌ قبیله‌ای میان طوایف بنی عدی، از جمله بنی‌عمر، بنی‌جهم و بنی‌مطیع در نیمه سده اول ق. و دوره حکمرانی مروان بن حکم بر مدینه اشاره کرده‌اند.[۵۵]

زید بن عمر بن خطاب که بعضی مادرش را‌ ام‌کلثوم دختر امیرالمؤمنین (ع) دانسته‌اند، در این ستیز همراه مادرش کشته شد.[۵۶] علت این حادثه، باور خرافی خوله همسر ابوجهم بن حذافه بود که می‌پنداشت برای درمان پادرد خود و باطل کردن جادوی کنیز همسرش به نام زجاجه، باید پاهایش را با مغز او چرب کند و شوهرش را نیز به این کار متقاعد کرد. اعتراض و مراجعه فرزندان زجاجه به سرشناسان بنی عدی چون عبدالله بن عمر و عبدالله بن مطیع، به اختلاف میان آنها در این زمینه و سرانجام درگیری و ستیز و خونریزی انجامید.[۵۷]

در رخداد حرّه به سال ۶۳ق. در حمله لشکر یزید به مدینه و کشتار مردم آن شهر، گروهی از بنی عدی نیز به دست شامیان به قتل رسیدند[۵۸][۵۹]

دوران خلافت الفائز فاطمی

به سال ۵۴۵ ق. در دوران خلافت الفائز فاطمی، جماعتی از بنی عدی به مصر مهاجرت کردند و مورد استقبال صالح طلائع بن رزّیک وزیر فاطمیان قرار گرفتند و در برلّس، از مناطق ساحلی غرب مصر، سکنا یافتند.[۶۰] برخی از بنی عدی نیز در قزوین ساکن بودند که گویا در رویداد فتوحات و یا پس از آن بدان‌جا رفته‌اند. جعفر بن ادریس قزوینی که حدود ۳۰ سال امام الحرمین بود، از آن جمله است.[۶۱] زید بن عمرو بن نفیل از حنفا بود[۶۲][۶۳]

مشاهیر بنی ‌عدی بن کعب

  1. نعیم بن عبدالله نحام از چهره‌های عدوی است که او را دهمین مسلمان دانسته و درباره لقبش روایتی را به رسول خدا (ص) نسبت داده‌اند.[۶۴] بنی عدی نعیم را به سبب حمایت‌هایش درباره بیوه زنان این تیره، در عقیده‌اش آزاد نهادند و از وی خواستند که در مکه بماند تا این که به سال هفتم ق.[۶۵] یا پس از صلح حدیبیه به مدینه هجرت کرد.[۶۶] بیشتر منابع وی را از کشته شدگان اجنادین شام در سال ۱۳ق.[۶۷] و برخی در رجب سال ۱۳ق. در یرموک دانسته‌اند.[۶۸]
  2. عمر بن خطاب تا پیش از مسلمان شدن، از سرسخت‌ترین دشمنان رسول خدا (ص) بود[۶۹] و حتی از سوی قریش مأمور قتل او شد.[۷۰] اما در پرتو آیاتی از قرآن، اسلام آورد.[۷۱]
  3. حفصه دختر عمر بن خطاب که نخست در نکاح خنیس بن حذافه سهمی قرار داشت، پس از مرگ خنیس به نکاح رسول خدا (ص) درآمد.[۷۲] مادر وی و عبدالله، زینب بنت مظعون جمحی بود.[۷۳]
  4. عبدالله بن عمر در کودکی و هم‌زمان با پدر اسلام آورد. پیش از پدر به مدینه هجرت کرد و جز دو نبرد بَدر و اُحد که به دلیل سن کم در آنها اجازه شرکت نیافت، در بیشتر غزوه‌ها حضور داشت.[۷۴] بعدها او به فقه و حدیث به ویژه در زمینه مناسک حج مشغول شد.[۷۵] وی به سال ۷۳ق. در سن ۸۴ سالگی در مکه درگذشت. بر پایه این گزارش و با توجه به خبری که وی را هنگام عزیمت پیامبر (ص) به اُحد ۱۴ ساله یاد کرده، [۷۶] به سال سوم بعثت زاده شده است. او از چهره‌های برجسته فقه و حدیث اهل سنت است.[۷۷]
  5. سعید بن زید بن عمرو بن نفیل، برادر زن و شوهر خواهر عمر بن خطاب که با همسرش فاطمه بنت خطاب پیش از ورود پیامبر به خانه ارقم مسلمان شده و بدان سبب مورد ضرب و شتم عمر نیز قرار گرفته بود، زمینه‌ساز اسلام آوردن وی شدند.[۷۸] سعید به سبب مأموریتی که از سوی رسول خدا (ص) با طلحه به شام رفته بود، در بدر حضور نداشت؛ اما در بیشتر نبردهای اسلام شرکت یافت.[۷۹] بر پایه برخی از گزارش‌ها، سعید به سال ۵۱ یا ۵۲ق. در وادی عقیق مدینه[۸۰] و بر پایه برخی نقل‌های دیگر، در کوفه درگذشت.[۸۱] برخی منابع اهل سنت وی را از عشره مبشّره دانسته‌اند.[۸۲]
  6. عبدالله بن مطیع در قیام مردم مدینه در رخداد حرّه، فرمانده لشکر مهاجران و امیر مدینه از سوی ابن‌زبیر شد؛ اما در پی شکست از مسلم بن عقبه، گریخت و جان به سلامت برد. در دوران خلافت عبدالله بن زبیر، کنارش ماند تا اینکه به سال ۷۳ق.[۸۳] در محاصره حجاج بن یوسف ثقفی همراه با فرزند زبیر، ضمن مبارزه و رجزخوانی کنار کعبه کشته شد.[۸۴]
  7. عبدالله بن حارث بن عمرو و عبدالرحمن بن زید بن خطّاب، برادرزاده و داماد عمر و نوه دختری ابولبابة بن عبدالمنذر، هر دو را پس از ولادت پیامبر (ص) متبرک کرد و کامشان را برداشت.[۸۵] عبدالرحمن به سال ۶۳ق. از سوی یزید بن معاویه مدتی حکمران مکه شد[۸۶] اما پس از حرکت عبدالله بن زبیر و ناتوانی عبدالرحمن در مهار وی، برکنار گشت[۸۷][۸۸]

مناصب بنی عدی در دوران خلافت عمر

بنی عدی در دوران خلافت عمر بن خطاب، به برخی از مناصب دست یافتند؛ از جمله نعمان بن عدی کارگزار وی در منطقه میسان از سرزمین‌های بصره شد؛ ولی به سبب سرودن اشعاری غنایی و مبتذل برکنار گشت.[۸۹]

شفاء دختر عبدالله عاقله زنی بود که از سوی خلیفه به عنوان محتسب بازار مدینه منصوب شد و مورد عنایت وی بود.[۹۰] پسرش سلیمان بن ابی‌حثمه در مسجد مدینه در روزگار عمر، امامت نماز تراویح را بر زنان و در روزگار عثمان بر مردان و زنان بر عهده داشت و برخی نیز مقام مادرش، محتسبی بازار مدینه، را برای وی یاد کرده‌اند.[۹۱]

عبدالحمید بن عبدالرحمن بن زید بن خطاب به سال ۹۹ق. از سوی عمر بن عبدالعزیز که خود از جانب مادر نواده عمر بن خطاب و از بنی عدی بود،[۹۲] ولایت کوفه را عهده‌دار شد.[۹۳]

در دوره عباسیان نیز شماری بسیار از بنی عدی به ویژه فرزندان خلیفه دوم به حکومت و قضاوت شهرهای گوناگون رسیدند. ‌

هارون الرشید به رغم شکایت مردم از برخی از اینان اصرار داشت که کارگزاری از نسل عمر بن خطاب داشته باشد[۹۴][۹۵]

منابع

پانویس

  1. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۰.
  2. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۴؛ معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۶۶.
  3. الانساب، ج۹، ص۲۵۱-۲۵۷؛ معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۶۳-۷۶۶.
  4. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۶.
  5. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱؛ تاریخ خلیفه، ص۱۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۹۱.
  6. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۶.
  7. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۳۶.
  8. نسب قریش، ص۳۴۶، ۳۸۶.
  9. جمهرة انساب العرب، ص۱۵۰-۱۵۹.
  10. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۰؛ الطبقات، ج۱، ص۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳۲.
  11. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳۲.
  12. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۹۰؛ تاریخ مکة المشرفه، ج۱، ص۷۴.
  13. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۹۱.
  14. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۶۰.
  15. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۹۰.
  16. المنمق، ص۲۶۶-۲۶۷.
  17. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۴۷.
  18. الطبقات، ج۳، ص۲۹۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۹. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۶؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۳۵.
  19. «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر است و اگر پدرانشان را نمی‌شناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کرده‌اید گناهی نیست اما در آنچه دل‌هایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.
  20. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۸؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۳۲۰.
  21. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۰-۷۹۱.
  22. تاریخ خلیفه، ص۱۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۰.
  23. المنمق، ص۲۷۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۹.
  24. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶.
  25. المنمق، ص۳۳، ۲۷۳-۲۷۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۵۸.
  26. المنمق، ص۳۳، ۱۹۰؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۵۸.
  27. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۴۵.
  28. اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۳.
  29. اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۳.
  30. المحبر، ص۱۳۳؛ المنمق، ص۳۶۸.
  31. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۹۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۸.
  32. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۰-۴۷۲.
  33. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۷.
  34. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۶؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۴۳۴.
  35. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۶۱؛ ج۴، ص۱۵۰۲.
  36. الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۵۰؛ الطبقات، ج۳، ص۲۹۸.
  37. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۳۸؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵۱.
  38. المغازی، ج۱، ص۴۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۱؛ سبل الهدی، ج۴، ص۲۹.
  39. الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۴؛ اسد الغابه، ج۱، ص۴۰۸.
  40. المغازی، ج۱، ص۵؛ الطبقات، ج۲، ص۸۹.
  41. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۶.
  42. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۲-۴۷۳.
  43. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۰-۵۸۴؛ الرده، ص۳۳-۳۵.
  44. الطبقات، ج۳، ص۲۲۴؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۱۰.
  45. الطبقات، ج۳، ص۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۶۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۳۳.
  46. الاستیعاب، ج۲، ص۴۱۸.
  47. الطبقات، ج۷، ص۳۴۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۴۱۸.
  48. الطبقات، ج۴، ص۱۴۳.
  49. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۳.
  50. انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۹۴.
  51. الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۷۶.
  52. الاخبار الطوال، ص۱۴۱.
  53. الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۱؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۳۸.
  54. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۳.
  55. المنمق، ص۱۳، ۲۹۴-۳۲۴؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۸۷؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۶.
  56. المنمق، ص۳۱۰؛ الاستیعاب، ج۱، ص۱۲۴.
  57. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۸۶؛ المنمق، ص۲۹۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۵۷.
  58. جمهرة انساب العرب، ص۱۵۱.
  59. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۳-۴۷۴.
  60. صبح الاعشی، ج۱، ص۴۰۷؛ معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۶۶.
  61. التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۷۰؛ ج۲، ص۳۷۵؛ ضیافة الاخوان، ص۱۳۶.
  62. البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۸؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۵.
  63. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۴.
  64. الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۰۸؛ اسد الغابه، ج۴، ص۵۷۰.
  65. اسد الغابه، ج۴، ص۵۷۰.
  66. اسد الغابه، ج۴، ص۵۷۰؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۰۱.
  67. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۱۰۱.
  68. الطبقات، ج۴، ص۱۰۳؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۰۸.
  69. اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۴؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۷۷.
  70. سیره ابن‌اسحق، ج۲، ص۱۶۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۴۳، ۳۴۸؛ تاریخ دمشق، ج۴۴، ص۳۶.
  71. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۴۵؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶۴۵.
  72. الاستیعاب، ج۳، ص۸۸۹؛ اسد الغابه، ج۱، ص۴۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۹.
  73. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۱؛ اسد الغابه، ج۶، ص۶۵.
  74. الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۳۶.
  75. الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۰-۹۵۱.
  76. الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۰؛ الطبقات، ج۴، ص۱۰۶.
  77. اسد الغابه، ج۳، ص۲۳۶-۲۳۸؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۶۲.
  78. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.
  79. الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۵؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۵۷.
  80. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۲؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۲۰.
  81. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۳؛الطبقات، ج۳، ص۲۹۴.
  82. اسد الغابه، ج۲، ص۱۴۳؛ الاصابه، ج۱، ص۲۴.
  83. تاریخ ابن‌خلدون، ج۳، ص۵۱؛ الاستیعاب، ج۱۳، ص۹۹۵؛ الاصابه، ج۵، ص۲۲.
  84. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۸۱-۴۸۲؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۴.
  85. الاستیعاب، ج۲، ص۸۳۳-۸۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۰۲، ۳۴۶؛ الاصابه، ج۵، ص۸، ۲۹.
  86. الاعلام، ج۳، ص۳۰۷.
  87. الطبقات، ج۵، ص۳۸.
  88. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۴-۴۷۶.
  89. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۶؛ الطبقات، ج۴، ص۱۰۴.
  90. تاریخ دمشق، ج۲۲، ص۲۱۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۵۰؛ تخریج الدلالات السمعیه، ص۷۴.
  91. تاریخ دمشق، ج۲۲، ص۲۱۵-۲۲۰.
  92. انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۸۲؛ الطبقات، ج۵، ص۲۶۳.
  93. انساب الاشراف، ج۸، ص۱۲۷؛ تجارب الامم، ج۲، ص۴۶۱؛ الطبقات، ج۵، ص۲۶۳.
  94. جمهرة انساب العرب، ص۱۵۰-۱۵۵.
  95. ایوبی، مهدی، مقاله «بنی ‌عدی بن کعب»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۴۷۶.