امنیت فردی در فقه سیاسی
امنیت فردی مصونیت و حرمت یک شخص از تعرض و تجاوز به حقوق مشروعش، اعم از جان، مال، آبرو و آزادی است. از منظر فقه، امنیت فردی را میتوان چنین تعریف کرد: «فرد» با انجام دادن یا ترک تکالیفی مانند انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات برای خود مصونیتی تولید میکند تا از آسیب، تعرض و تهدیدهایی همچون گناه، تهدیدهای جانی، مالی و عرضی، فشارهای روحی و روانی و... در امان بماند و به وضعیت آرامش و اطمینان خاطر و آسودگی معرف در اسلام دست یابد و یا وضعیت امن و آرام خود را حفظ کند.
دین اسلام برای فرد در مقابل تجاوز جامعه، دولت یا هر گروهی دیگر، ارزش زیادی قایل است؛ به گونهای که ارزش جان یک فرد را برابر با ارزش جان همه انسانها قلمداد کرده است. به همین سبب است که شارع مقدس احکام فقهی را بر مصالح خمسه ابتنا میکند که نشاندهنده دغدغه فقه در خصوص امنیت، ابتدائاً به امنیت فردی انسان است.
با تتبع در فقه به گزارههایی دست مییابیم که ناظر بر رفع تهدید امنیت فرد یا تأمین آن هستند؛ نظیر حفظ کرامت انسان، نیل به حیات طیبه و قرب الهی و تحقق نظام عدل در جامعه[۱].
مقدمه
مفهوم و ضرورت
«امنیت فردی» فرد واحدی تقسیمناپذیر در کاربرد مفهوم امنیت است؛ از این رو امنیت فردی نقطه عزیمت برای تحلیلهای گستردهتر از امنیت است. نکته مهم اینکه دولت منشأ اصلی تهدید افراد و نیز امنیت افراد قلمداد میشود؛ در مقابل افراد نیز علت اصلی و نیز منشأ برخی محدودیتها برای فعالیتهای دولتاند که برای تأمین امنیت انجام میدهد؛ بنابراین با توجه به اینکه افراد منبع اولیه ناامنی یکدیگر هستند، مسئله امنیت فردی ابعاد گستردهتر اجتماعی و سیاسی مییابد[۲].
نسبت با امنیت ملی
در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا با وجود لحاظ نشدن امنیت فردی در تقسیمبندی از امنیت، ما در این پژوهش به این امنیت پرداختهایم؟ در این خصوص با تمسک به نظریه برخی از اندیشمندان و تحلیل او از امنیت و پیوند امنیت ملی (مشتمل بر پنج نوع امنیت نظامی، سیاسی ـ فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی) با امنیت فردی باید گفت امنیت فردی دست کم از چهار طریق، آثار چشمگیری بر امنیت ملی میگذارد: اول افراد یا گروههای شبه دولتی مانند تروریستها و جداییطلبان؛ دوم نقش شهروندان به عنوان ستون پنجم احتمالی در حمایت از منافع دولت دیگر؛ سوم فشارهای کلی سیاسی و محدودیتهایی که شهروندان بر دولت تحمیل میکنند که در قالب افکار عمومی تجلی مییابد؛ چهارم نقش افراد به عنوان رهبران دولت که هرکدام دارای دنیای خاص نگرانیها و دیدگاههای امنیتی خود هستند[۳]. در واقع امنیت فردی گروههای نفوذ، رهبران دولت و افکار عمومی بر امنیتهای پنجگانه یادشده تأثیر میگذارد.
جایگاه و اهمیت در اسلام
بسیاری از احکام فقهی ناظر بر فرد و حقوق اوست و حتی مصالح خمسه که احکام شرعی تابعی از آنهاست، در وهله نخست ناظر بر تکالیف و حقوق فرد است؛ از این رو لازم است افزون بر انواع امنیت و مبنای بحث حاضر قرار گرفته، امنیت فردی نیز از منظر فقه بررسی شود. امنیت فردی، مصونیت و حرمت یک شخص از تعرض و تجاوز به حقوق مشروعش، اعم از جان، مال، آبرو و آزادی است؛ یعنی حقوق و حریم خصوصی او نقض نشود و اختیار و آزادی فردی او سلب نگردد. آنچه امنیت فردی افراد یک جامعه را تهدید میکند، رفتار خشونت آمیز، ضدبشری، توهینآمیز، بدجنسی و بیتفاوتی درباره همنوعان است[۴].
نکته شایان توجه اینکه امنیت فردی بیشتر از جانب دولتها تهدید میشود و گاه جان و مال و آبروی آنها مورد تعرض و تجاوز قرا میگیرد. اساساً به دلیل نقش دولت در تأمین یا تهدید امنیت فردی، تعاملات فرد و دولت از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) بلافاصله پس از تشکیل حکومت مدینه، قانون اساسی را تدوین کرد و در آن، از تأمین امنیت فردی آحاد جامعه، قصاص قاتل، امنیت جان و مالکیت و برابری یهودیان و مسلمانان سخن گفت[۵].
اسلام برای فرد در برابر جامعه، دولت یا گروهها، ارزش بسیاری قایل است و ارزش جان یک فرد را مساوی ارزش جان همه انسانها قلمداد میکند[۶]. بر همین اساس است که در تعالیم و روایات اسلامی، تضمین حرمت افراد، از جمله حفظ آبروی آنها، یک ارزش به شمار میرود: «باید دورترین مردم از تو و مبغوضترین آنان نزد تو کسی باشد که پیوسته در پی عیب مردمان است؛ همانا در مردم لغزشهایی است که حاکم از هر کس دیگر به پوشانیدن آن سزاوارتر است. پس در جستجوی امور پنهان مباش، وظیفه تو پاک کردن ظواهر است و این پروردگار است که بر آنچه از تو نهان است، حکم میکند. پس تا آنجا که میتوانی، عیب را بپوشان تا خداوند نیز آنچه را دوست داری از مردم مخفی بماند، بپوشاند»[۷].
تعریف در فقه اسلامی
با توجه به اینکه در آموزههای دینی و به طور خاص در دانش فقه، انجام معروف، امنیت آفرین است و ارتکاب معصیت ناامنی ایجاد میکند، امنیت فردی از منظر فقه را میتوان اینگونه تعریف کرد: فرد با انجام دادن یا انجام ندادن تکالیفی مانند انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات مانند خودکشی و مکروهات، برای خود مصونیتی تولید میکند تا از آسیب، تعرض و تهدیدهایی همچون ظلم، گناه، تهدیدهای جانی، مالی و عرضی، فشارهای روحی و روانی در امان بماند تا به وضعیت آرامش و اطمینان خاطر و آسودگی معرف در اسلام دست یابد یا وضعیت امن و آرام خود را حفظ کند[۸].
گزارههای فقهی ناظر بر عوامل تولید و حفظ امنیت فردی
خداوند در قرآن کریم، امنیت را در همه ابعادش به صالحان و کسانی که مرتکب ظلم نشدهاند، اختصاص داده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۹] در واقع ایمان مؤمنان، انجام اعمال صالح، مقتضی رعایت امنیت فردی و اجتماعی افراد و پرهیز از تعرض و تعدی به حقوق آنان است. این عدم تعدی و تعرض حتی از سوی خدای متعال نیز اعلام شده است: ﴿أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى﴾[۱۰].
با تتبع در مباحث گوناگون فقه میتوان گزارههای پرشماری استخراج کرد که ناظر بر تولید و حفظ امنیت فردی هستند؛ مانند انجام واجبات و ترک محرمات، حفظ کرامت انسان، نظام عدل، مکلف مؤمن و نهاد قضا. در اینجا به برخی از این گزارههای مهم میپردازیم.
حفظ کرامت انسان
در آموزههای اسلامی بر کرامت، شرف و آبروی انسان تأکید بسیاری شده و تنقیص او از جانب افراد، گروهها و حکومت تقبیح گردیده است. خداوند در قرآن کریم تصریح میکند به انسان کرامت و شخصیت والا عطا کرده: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[۱۱] ﴿وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾[۱۲].
کرامت انسان در روایات بسیار بالا و والا شمرده شده است؛ به طوری که امام صادق(ع) حرمت انسان مؤمن را از کعبه بزرگتر دانسته است: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»[۱۳]. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی میفرماید: «كلّ المسلم على المسلم حرام: ماله و عرضه و دمه، حسب امرئ من الشّرّ أن يحقّر أخاه المسلم»[۱۴]: همه چیز مسلمان، از مال و آبرو و خونش بر مسلمان حرام است؛ برای مرد همین شر بس که برادر مسلمان خویش را تحقیر کند». فراتر اینکه آن حضرت اهانت به مؤمن را همانند جنگ با خودش خوانده است[۱۵]. به طور کلی ضرورت حفظ کرامت انسان و حرمت تضییع آن با هر ابزار و رفتار و کلامی[۱۶] از راههای تأمین امنیت فردی انسان قلمداد میشود. اساساً حرمت خودکشی و انتحار در فقه[۱۷] یا حق اولیای دم در قصاص یا دریافت دیه از قاتل یا ضارب[۱۸]، از باب حفظ کرامت انسان است[۱۹].
مکلف مؤمن
ذکر و یاد خدا[۲۰] و انجام عبادات و تکالیف عبادی (نماز[۲۱] و روزه)[۲۲]، مالی (خمس و زکات)[۲۳] و... که شارع مقدس تشریع فرموده، موجب آرامش روحی و روانی شخص مکلف میشود، بهویژه وقتی خداوند و رسولانش پاداشهای بیکران اخروی را به مکلف متدین نوید میدهند. به عبارتی مکلف با انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات و رفتار در چارچوب این قواعد دینی، امنیت خویش را با حفظ جان، مال و آبرو تأمین میکند[۲۴]. رسول خدا(ص) در روایتی درباره دلیل نامگذاری مؤمن به «مؤمن» میفرماید: «چون جان و مال مردم از [تعرض] او در امان است»[۲۵].[۲۶]
عوامل دیگر
- حکومت عادل: با توجه به تعریف حکومت عادل در فقه شیعه، این نوع حکومت در راستای اجرای احکام اسلامی و مقاصد شرعی از جمله حفظ جان، مال و آبروی افراد مکلف عمل میکند[۲۷]؛ به بیان دیگر فرد در سایه حکومت عادل، از جان، مال و عرض خود ایمن است و در صورتی که این سرمایههایش به مخاطره بیفتد، حکومت عادل با اجرای احکامی همچون جهاد، مرابطه، قصاص، دیه، رد اموال، حدود و تعزیرات به دفاع از او در برابر مهاجم ظالم داخلی یا خارجی میپردازد[۲۸]. همین تصور و فضای اجتماعی سبب میشود فرد هم امنیت داشته باشد و هم احساس امنیت کند.
- نهاد قضا: صیانت از حقوق مادی و معنوی انسان مسلمان و اتباع نظام اسلامی، یکی از مسائل مهم «کتاب القضا» در فقه است. در تاریخ اسلام، نهاد قضا با هدف تأمین حقوق مسلمانان و جلوگیری از دستاندازی متجاوزان به این حقوق از جمله امنیت شکل گرفت. در «کتاب القضا» به کیفیت دادرسی شکایت مردم و ا و احقاق حقوقشان پرداخته شده است[۲۹].[۳۰]
گزارههای فقهی ناظر بر عوامل تهدید امنیت فردی
مهمترین عامل تهدید امنیت فرد، دولت است؛ از این رو اگر دولت جائر و ستمگر باشد قطعاً تهدید اساسی برای امنیت فرد خواهد بود. البته افراد و گروههای اجتماعی نیز در تهدید امنیت فرد نقش دارند. با واکاوی در ابواب و مباحث فقهی میتوان گزارههای گوناگونی ناظر بر تهدید امنیت فرد را استخراج نمود؛ از جمله ظلم، معصیت، تجاوز به حریم حقوق دیگران، افساد، ایذاء، تجسس، غیبت، تهمت، تصرف ناحق مال (غصب)، مکلف عاصی، حکومت جائر و... با عنایت به اینکه برخی از این موضوعات در انواع و اقسام دیگر امنیت بحث خواهد شد، در اینجا فقط به دو مورد مهم نهاد حکومت و مکلف عاصی اشاره میکنیم.
در میان عوامل تهدیدکننده، حکومت از جایگاه مؤثری برخوردار است. اصولاً همواره حکومتها میتوانند به بزرگترین تهدیدکننده امنیت فرد تبدیل شوند؛ در صورتی که جائر و طاغوت باشند. حکومت جائر به دلیل پیروی از شهوات و غضب، با قتل نفس، غصب مال، تباه کردن موقعیت و آبروی فرد و... موجب از بین رفتن امنیت فردی میشود[۳۱].
مکلف عاصی / معصیت: هدف دانش فقه تنظیم مناسبات حیات انسان در دنیا با هدف دستیابی به سعادت در آخرت است. در واقع نگاهی دنیا - آخرتگرا دارد و در مقام تأمین امنیت و بقای انسان در هر دو حیات است. از منظر فقه، معصیت و گناه از عوامل برهم زننده حیات انسان و موجب ناامنی آن - در دنیا و آخرت - است؛ بر این اساس شخصی که مرتکب گناه میشود (عاصی) یا عبادات واجب شرعی را اتیان نمیکند در واقع امنیت فردی خود را به مخاطره میاندازد؛ چراکه خداوند به فرد عاصی و تارک واجبات شرعی وعده عذاب در آخرت و سختی در دنیا میدهد؛ از این رو شخص عاصی که مرتکب قتل نفس[۳۲]، قتل خویش (خودکشی)[۳۳]، آسیب به دیگران[۳۴]، ترک واجبات و انجام محرمات[۳۵]، از بین بردن عرض[۳۶] و... میشود، باید امنیتش در دنیا و آخرت دچار خدشه شود؛ از این روست که عذابهای دنیوی مانند قصاص[۳۷]، دیه[۳۸]، تعزیر و کفاره[۳۹] و عقوبتهای اخروی گوناگون برای معاصی فرد عاصی تشریع شده است[۴۰]. در واقع فرد عاصی نه در دنیا و نه در آخرت، امنیت ندارد و توبه از معصیت، راه تأمین امنیت برای اوست[۴۱].
منابع
پانویس
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت، ص ۵۲.
- ↑ باری بوزان، مردم، دولتها و هراس، ص۵۱.
- ↑ باری بوزان، مردم، دولتها و هراس، ص۷۰-۷۲.
- ↑ احمد جهان بزرگی، امنیت در نظام سیاسی اسلام، ص۵۱.
- ↑ عبدالوهاب فراتی، درسنامه سیره سیاسی نبوی، ص۶۹-۸۰.
- ↑ ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ﴾ «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بیگمان پیامبران ما برای آنان برهانها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
- ↑ «وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللَّهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ»، سیدرضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۴۳.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ «من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ «و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۶.
- ↑ ابوالقاسم پاینده و مرتضی فرید تنکابنی، نهج الفصاحه، ص۱۳۸.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۱۷۵.
- ↑ مرتضی انصاری، مکاسب، ج۱، صص ۳۳۶ و ۳۴۲؛ ج۲، ص۱۲-۱۱؛ شهید ثانی، کشف الریبه، ص۵۱؛ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۳۶؛ محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، صص ۵۴۶ و ۵۷۲.
- ↑ حسینعلی منتظری، مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱.
- ↑ محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۰؛ علامه حلی، تبصره المتعلمین، ص۱۹۳؛ شهید اول، اللمعه الدمشقیه، ص۲۶۷؛ مقداد بن عبدالله سیوری حلی، التنقیح الرائع، ج۴، ص۴۰۱؛ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۱۵، ص۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۵؛ احمد نراقی، رسائل و مسائل، ج۱، بخش دوم، ص۳۸۳؛ محمد جواد مغنیه، فقه الإمام الصادق(ع)، ج۶، ص۳۰۶؛ سید روح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله ج۲، ص۵۰۸؛ سید محمد صدر، ما وراء الفقه، ج۹، ص۳۱۷؛ سید محمد سعید حکیم طباطبایی، منهاج الصالحین، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۴۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸؛ ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾ «بیگمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴؛ ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ﴾ «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز میدارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگتر است و خداوند میداند که چه انجام میدهید» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، صص ۴۰۸ و ۴۱۳.
- ↑ محمد باقر حکیم، نقش اهل بیت(ع) در بنیانگذاری جماعت صالحان، ج۸، ص۱۵۹.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، دایره المعارف فقه مقارن، صص ۲۸۶ و ۵۴۶.
- ↑ محمد ابراهیم جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ص۳۲۹.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۴، ص۶۰.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت، ص ۴۸.
- ↑ شهید اول، القواعد و الفوائد، ج۱، ص۳۸.
- ↑ احمد نراقی، عوائد الایام، عائده ۵۴، ص۵۳۹؛ سیدروح الله موسوی خمینی، البیع، ج۲، ص۶۲۳؛ جمعی از مؤلفان، مجله فقه اهل بیت(ع) (فارسی)، ج۷، ص۱۴۵-۱۴۶.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۷-۸؛ سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، فقه القضاء، ج۱، ص۹-۱۰؛ میرزا جواد تبریزی، أسس القضا و الشهاده، ص۱۳۳.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت، ص ۴۹.
- ↑ محمد حسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۴؛ سید حسین طباطبایی بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج۲۲، ص۳۲۰؛ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه، ج۱، ص۲۹۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۳؛ سید روح الله موسوی خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸-۱۷۹؛ ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۳۱۹؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۱؛ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۱۵، ص۲۶۸؛ سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ج۴، ص۳۵۱؛ سید روح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۸؛ محمد آل بحر العلوم، بلغه الفقیه، ج۳، ص۲۷۶؛ محمد جواد مغنیه، فقه الإمام الصادق(ع)، ج۶، ص۳۰۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹؛ ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵؛ حسینعلی منتظری، مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ محمد یزدی، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۶۵؛ محمود هاشمی شاهرودی، بایستههای فقه جزا، ص۹۴.
- ↑ محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۸۷؛ سید علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، ص۸۳؛ عیسی ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۳۳۵.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا﴾ «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم» سوره اسراء، آیه ۷۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۶.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۷-۸.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۱؛ سیدروح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۰۸؛ محمد آل بحرالعلوم، بلغه الفقیه، ج۳، ص۲۷۶؛ سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ج۴، ص۳۵۱.
- ↑ مقداد بن عبدالله سیوری حلی، التنقیح الرائع، ج۴، ص۵۲۸؛ همو، کنز العرفان، ج۱، ص۲۲۸- ۲۲۹؛ سیدابوالحسن اصفهانی، وسیله النجاه، ج۳، ص۱۸.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ﴾ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳؛ ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾ «و در زمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید و او را با بیم و امید بخوانید که بخشایش خداوند به نیکوکاران نزدیک است» سوره اعراف، آیه ۵۶؛ ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳؛ ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا﴾ «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار میکنند بیگمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند * ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۲؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا﴾ «ای مؤمنان! داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت، ص ۵۰.