انتخاب کارگزاران در معارف و سیره علوی
معیارهای گزینش از دیدگاه حضرت علی(ع)
امام علی(ع)، که دستپرورده مکتب اسلام است و از زلال وحی و قرآن سیراب گشته، بر دو ویژگی علم و دانش و تعهد و فضیلت تأکید دارد و اصولاً زوال و بقای دولت را در آن میداند: «زَوَالُ الدُّوَلِ بِاصْطِنَاعِ السُّفَّلِ»[۱]؛ «زوال و سقوط دولتها به واسطه بهکارگیری دونان است».
و در جایی دیگر نیز میفرماید: «يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْفُرُوعِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِلِ»[۲]؛ «انحطاط و سقوط دولت در چهار چیز است:
- ضایع کردن اصول و دستورات اصلی؛
- پرداختن به مسائل فرعی و جزئی؛
- مقدم داشتن فرومایگان و اراذل؛
- عقب راندن شایستگان و افراد با فضیلت».
در بیانات ایشان، خطوط کلی نظام «شایستهسالار» تبیین شده است. بدین روی، هر گاه دیده شود که مأمور دولتی فاقد شروط لازم گشته است و یا اصولاً از ظرفیت و توان لازم برای تصدی شغل خود برخوردار نیست، باید تعویض شود. در این زمینه، ایشان پس از عزل محمد ابن ابی بکر از استانداری مصر و نصب مالک اشتر به جای او میفرمایند: «فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ مِنْ تَسْرِيحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِكَ وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ ذَلِكَ اسْتِبْطَاءً لَكَ فِي الْجَهْدَ وَ لَا ازْدِيَاداً لَكَ فِي الْجِدِّ وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ يَدِكَ مِنْ سُلْطَانِكَ لَوَلَّيْتُكَ مَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَعْجَبُ إِلَيْكَ وِلَايَةً»[۳]؛ «به من خبر رسیده از اینکه تو (محمد بن ابی بکر) را از منصب مدیریت مصر برداشته و مالک اشتر را به جایت نصب کردهام دلگیر شدهای. این تعویض برای سستی تو یا افزودن کوشش تو انجام نگرفته است؛ اگر حکومت مصر را از تو میگیرم مدیریت دیگری که هم آسانتر و هم از نظر روحی مناسبتر باشد، به تو میسپارم».
ملاحظه میشود که حضرت علی(ع) با نزدیکترین افراد و یاران خود چگونه برخورد میکند. این درس را از پیامبر(ص) فرا گرفته است؛ زیرا در سیره حضرتش چنین وارد شده که به حاکم مکه فرمودند: «لَوْ أَعْلَمُ لَهُمْ خَيْراً مِنْكَ اسْتَعْمَلْتُهُ عَلَيْهِمْ»[۴]؛ «اگر برای اداره مکه بهتر از تو کسی را میشناختم، برمیگزیدم».
بنابراین، باید گزینش افراد بر اساس شایستگی آنان صورت گیرد. در غیر این صورت، مسئولیت بزرگی متوجه مدیر خواهد بود.
پیامبر(ص) میفرماید: «مَنْ اِسْتَعْمَلَ عامِلاً مِنَ الْمُسْلِمينَ وَ هُوَ يَعْلَمُ اَنّ فيهِم اَولي بِذلِكَ مِنْهُ وَأَعْلَمُ بِكِتابِ اللّه و سُنّةِ نَبِيِّهِ فَقَد خانَ اللّه وَ رَسُولَهُ وَ جَميعَ الْمُسْلِمينَ»[۵]؛ «هر کس مسلمانی را به استخدام در آورد، در حالی که میداند در جامعه اسلامی شایستهتر و آگاهتر از او به کتاب خدا و سنت رسول وجود دارد، به خدا و رسول و تمام مسلمانان خیانت کرده است».
حال که تا حدی اهمیت بهکارگیری شایستگان در اداره امور معلوم گشت روشن گردید که عدم بهکارگیری آنان و استفاده از نیروهای نالایق چه زیانهایی (اعم از مادی و معنوی) به دنبال دارد، این سؤال مطرح میشود که از منظر علی(ع)، ملاک شایستگی و لیاقت چیست؟
برای یافتن جواب، باید به عهدنامه حضرت به مالک اشتر، استاندار منصوب ایشان در مصر، مراجعه نمود؛ منشور متقن و وثیقی که گوهرهای ناب فراوانی میتوان از آن یافت. ایشان در این عهدنامه ضمن سفارشهای لازم به مالک اشتر برای رعایت تقوای الهی و مصالح دین و ملت، در زمینه بهکارگیری افراد در مناصب و پستهای گوناگون رهنمودهای حیاتبخشی دارند. حضرت(ع) پیش از همه، ارکان حکومت و یا افراد و طبقاتی که حکومت را اداره میکنند به چند دسته تقسیم نموده که برای هر یک صفات و ویژگیهایی را نیز مد نظر قرار دادهاند:
با توجه به آنچه امروزه در مباحث حقوقی و سیاسی مطرح است، حضرت(ع) در واقع به قوای قضاییه، مجریه، مقننه، اهل شور و ارتش نظر دارند، که به هر کدام در بخش خود پرداخته میشود.[۶]
انتخاب مدیران توانمند و متخصص
۱. تخصص: نخستین شرط در انتخاب کارگزار، تخصص و توانمندی او در انجام دادن کاری است که به او واگذار میشود. در قرآن، این شرط با این تعبیر آمده است: ﴿إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ﴾[۷]. با هیچ عذری نمیتوان این شرط اساسی را به ویژه در واگذاری کارهای مربوط به عامه مردم، نادیده گرفت؛ چراکه به فرموده امام علی(ع): «آفَةُ الْأَعْمَالِ عَجْزُ الْعُمَّالِ»[۸]؛ «آفت کارها، ناتوانی کارگزاران است».
۲. تعهد: تخصص بدون «تعهد»، کارساز نیست. در قرآن، این شرط با تعبیر امانتداری اجیر، ذکر شده است: ﴿إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ﴾[۹]. متخصص، اگر امانتدار نباشد، نه تنها به کارفرما خیانت میکند، بلکه در پستهای حساس، چه بسا کشوری را بر باد میدهد.
۳. علم و آگاهی: لازمه داشتن تخصص برخورداری از علم و آگاهی نسبت به نحوه انجام نقشها و وظایف اجتماعی است. بدین روی علم و آگاهی یکی از شاخصهای اصلی تقسیم کار مبتنی بر شایستهسالاری و در نهایت، تقسیم کار عادلانه محسوب میشود. قرآن مجید در سوره «بقره»، داستان انتخاب شدن یکی از پیامبران بنیاسرائیل به نام طالوت را برای مدیریت جامعه آن زمان شرح میدهد. در این سوره، یکی از معیارهای انتخاب طالوت برتری وی در علم و دانش بیان شده است[۱۰].
در سوره «یوسف» نیز قرآن کریم علم و آگاهی را به عنوان ملاک شایستگی در تصدی وظایف اجتماعی بیان میکند. هنگامی که حضرت یوسف(ع) از زندان بیرون آمد، عزیز مصر از وی برای اداره کشور مصر درخواست کمک نمود. حضرت یوسف(ع) از میان مناصب گوناگون، مسئولیت خزانهداری را به عهده گرفت. قرآن کریم معیار پذیرش این مسئولیت را از زبان حضرت یوسف(ع)، علم و تخصص وی بیان میکند[۱۱]. با توجه با این دو آیه شریفه، میتوان گفت: شایستهسالاری در فرهنگ قرآن از اهمیت اساسی برخوردار است و در جامعه مطلوب از منظر قرآن، افراد باید متصدی وظایف و نقشهایی شوند در آن از علم، آگاهی و تخصص لازم برخوردارند. در روایات معصومان(ع) نیز برتری در علم و تخصص به عنوان ملاک و معیار اصلی تصدی نقشهای اجتماعی بیان شده است. برای نمونه، رسول اکرم(ص) و همچنین امیرمؤمنان(ع) در گفتاری مشابه، ارزش افراد را به قدر دانش و معرفت آنها میدانند[۱۲]. مجموعه دیگری از اخبار در متون دینی وارد شده که در آنها پیامدها و آثار منفی نظام تقسیم کار غیرشایستهسالار تشریح شده است. در خبری که امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل کردهاند، تصریح شده است فقدان علم و آگاهی در انجام وظایف، موجب فساد و ناهماهنگی اجتماعی میشود[۱۳]. منظور از اینکه سپردن نقشها به افراد غیرمتخصص موجب فساد میشود، این است که، مشارکت اجتماعی اینگونه افراد به دلیل آنکه دانش لازم را ندارند، نه تنها به نظم و انتظام امور در جامعه کمک نمیکند، بلکه جامعه را به سمت مسیرهای انحرافی سوق میدهد و موجب دوری جامعه از دسترسی به اهدافش میگردد. در حدیثی دیگر، رسول اکرم(ص)، علاوه بر اینکه بر اهمیت دانش و آگاهی به عنوان معیار تصدی نقشها تأکید میکنند، اقدام به انجام کاری را بدون داشتن دانش و تخصص لازم به کاری احمقانه و بیهوده تشبیه میکنند که نه تنها نفعی به حال اجتماع ندارد، بلکه موجب دوباره کاری و هدر رفتن وقت، منابع و توان جامعه میگردد[۱۴].
۴. مهارت و توانایی کافی: از نظر اسلام، علم و آگاهی شرط لازم برای عهدهدار شدن وظایف اجتماعی محسوب شود، اما شرط کافی نیست. علاوه بر آگاهی، مهارت و توانایی بر انجام درست نقشها نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. مهارت علاوه بر داشتن دانش نظری مستلزم توانایی عملی در انجام کارها نیز هست. قرآن کریم در سوره «قصص» داستان استخدام حضرت موسی(ع) را در دستگاه حضرت شعیب(ع) نقل میکند. در آیه ۲۶ این سوره، دو شاخص مهم برای تأیید صلاحیت و شایستگی استخدام حضرت موسی(ع) بیان شده که عبارتند از: «توانایی» و «امانتدارای»[۱۵]. در روایتی از امام صادق(ع) نیز «توانمندی و مهارت» از جمله معیارهای عام انجام نقشهای اجتماعی ذکر شده است. ایشان در این زمینه میفرمایند: صاحب هر صنعت و حرفهای برای آنکه کارش رونق بگیرد، باید در کارش توانا و با مهارت باشد[۱۶].
واگذاری مسئولیت بر اساس توانایی و دادن اختیارات بر اساس مسئولیت، همچون معیار واگذاری مسئولیتها، لیاقت و توانایی است. از این رو، در حکومت علی(ع) حتی استاندارهای حضرت وظایف و اختیارات یکسانی نداشتند. آن عده از یاران حضرت که کاملاً مورد اعتماد بودند و از لحاظ تواناییهای فکری و اجرایی، در حد بالایی قرار داشتند، به سِمت استانداری مناطق حساس و بزرگ گشتند و حضرت تقریباً تمام اختیارات خویش را به عنوان ولی امر مسلمانان در آن مناطق به ایشان تفویض مینمود و از این رو، کلیه امور مربوط به نظام اداری، قضائی، اقتصادی، ارتش و حتی بیان امور دینی، در اختیار ایشان بود. افرادی همچون قیس بن سعد، محمد بن ابی بکر و مالک اشتر در مصر، عثمان بن حنیف و ابن عباس در بصره چنین اختیاراتی داشتند. سایر کارگزاران بر اساس امور محوله، از اختیارات کمتری بهرهمند بودند. حتی گاهی برای کمک به استاندار یک منطقه، قاضی، فرمانده ارتش و مأمور جمعآوری مالیات جداگانه از سوی حضرت نصب میگردید. بنابراین، پیش از هر چیز باید حیطه کاری حاکم و کارگزار تعیین گردد؛ زیرا توبیخ مدیر یا کارمندی که در خصوص موضوعی هیچ مسئولیت قانونی ندارد، ظلم محسوب میشود.
۵. تجربه کافی: دیگر شاخص تخصص را میتوان داشتن «تجربه کافی» دانست. به هر نسبتی که تجارب افراد در سطح بالاتری باشد، آمادگی بیشتری برای انجام درست کارها خواهند داشت. در نتیجه، چنین افرادی از استحقاق و شایستگی بیشتری نسبت به افراد غیر مجرب و تازهکار برخوردارند. امام علی(ع) ارزش هر کس را به اندازه تجاربی میدانند که اندوخته است[۱۷]. به دلیل همین اهمیت تجربه در انجام درست نقشهاست که حضرت درباره انتخاب کارگزاران دولتی به مالک اشتر توصیه میکنند افراد با تجربه را انتخاب نماید. امام صادق(ع) نیز میفرمایند: افراد کمتجربه نباید نقشهای مهمی همچون نقشهای سیاسی را که نیاز به آزمودگی و تجربه دارد، به عهده بگیرند[۱۸].
۶. کفایت و حسن تدبیر: توانایی در استفاده بهینه از سرمایههای مادی و معنوی در جهت انجام درست و متقن کارها را میتوان «حسن تدبیر یا کفایت» نامید. این شاخص برآیندی است از استعدادهای ذاتی و مهارتهای اکتسابی. افرادی که از این توانایی در انجام نقشهای شغلی و مدیریتی برخوردارند شایستگی بیشتری برای تصدی نقشهای مذکور دارند و در نتیجه، حسن تدبیر یا کفایت یکی از شاخصهای نظام تقسیم کار عادلانه محسوب میشود. امام علی(ع) یکی از شرایط اصلی تصدی نقشهای سیاسی را توانمندی و کفایت زمامداران میدانند[۱۹]. بر همین اساس، حضرت ضمن سفارشی که در امر کشورداری به مالک اشتر میکنند، به وی توصیه مینمایند غیر از معیار «امانت» و «کفایت»، هیچ معیار دیگری را مبنای گزینش کارگزاران خود قرار ندهد[۲۰]. در متون دینی، غالباً از شاخص «کفایت» به «حسن تدبیر» تعبیر شده است. «تدبیر» در لغت، به معنای عاقبتاندیشی در کار است[۲۱]، اما در اینجا با توجه به مفهوم لغوی و مضمون برخی روایات[۲۲]، به معنای توانایی محاسبهگری و استخدام مناسبترین وسایل برای دسترسی به اهداف مورد نظر به کار رفته است. پیامبر اکرم(ص) درباره معنای «تدبیر» میفرمایند: تدبیر آن است که وقتی کسی اراده و تصمیم انجام کاری را دارد، از این توانایی و تشخیص برخوردار است که منافع و ضررهای آن را به دقت محاسبه نماید؛ درصورتی که عمل مفید باشد به سرعت کار را به انجام رساند و اگر زیانبار باشد از انجام آن و تحمل هزینهها خوداری نماید[۲۳].
امام علی(ع) قوام و نظام زندگی را به خوب اندازه گرفتن زندگی، و ملاک خوب اندازه گرفتن را تدبیر نیکو میدانند[۲۴]. همچنین ایشان آفت زندگی را سوء مدیریت و درست اداره نکردن امور میدانند[۲۵]. در روایت دیگری، ایشان حسن تدبیر را موجب افزایش بهرهوری، و سوءمدیریت را عامل کاهش راندمان کار بیان میدارند[۲۶]. نکته شایان توجه در داشتن تخصص این است که تعهد در ضمن این تخصص باید نهفته باشد؛ چراکه ممکن است انسان متخصص، حرفهای را بپذیرد، لکن در برخی از کارها از توجه به تخصص خود غفلت کند. لازم است هر کاری از ورودی نقشه، معیار الگو و اندازه بگذرد تا شاهین تخصص، جلوی افزایش بیجا یا کاهش بیمورد کار را بگیرد؛ چنان که حضرت علی بن ابی طالب(ع) میفرماید: نخست اندازه بگیر، آنگاه برش بده؛ ابتدا بیندیش، سپس بگو؛ اول روشن و آگاه شو، آنگاه کار کن: «قَدِّرْ ثُمَّ اقْطَعْ وَ فَكِّرْ ثُمَّ انْطِقْ وَ تَبَيَّنْ ثُمَّ اعْمَلْ»[۲۷]؛
از این رهگذر معلوم میشود که چرا قرآن کریم بر جامعیت هر کارگزار نسبت به بینش علمی و تخصصی او از یک سو و گرایش عملی و تعهدی وی از سوی دیگر، اصرار دارد و در داستان صدارت و وزارت حضرت یوسف صدیق(ع) در تصدی شئون اقتصادی منطقه وسیع مصر، در دوران خشکسالی و تورم اقتصادی، چنین میفرماید: ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾[۲۸] یعنی تصدی کار، نگهداری و تأمین اصول اقتصادی، مرهون تعقد عملی کارگزار است تا چیزی ضایع نشود و نیز مدیون تخصص علمی اوست تا جاهلانه به بیت المال مسلمین ضرر نزند و باعث به هدر رفتن بیتالمال نشود. یکی از اصلیترین اصول سیاستهای اهل بیت(ع) این بود که در اوج قدرت، متعهد به ارزشهای اخلاقی بودند و هر چند حس انتقامگیری از دشمن آنان را بر نادیده گرفتن این اصول و ادار مینمود، ولی اهل بیت(ع) کسانی نبودند که تسلیم احساسات دور از منطق شوند، هرچند مالامال از خشم و غضب به دشمن باشند. در جنگ بدر، پیامبر(ص) چاهها را بست، اما یک چاه را برای استفاده مشرکان اختیار آنان قرار داد[۲۹]. در جنگ صفین، وقتی امام علی(ع) بر شریعه دست یافت، دشمن را در بهرهبرداری از آب فرات آزاد گذاشت[۳۰] و از این طریق ثابت کرد در حال نبرد با بدترین دشمن نیز باید به اصول اخلاقی ملتزم شد. سپاهیان اسلام در جنگها از کشتن زخمیها، بچهها، پیرمردها و پیرزنها و اسرا منع شدند و در جنگها اهل بیت(ع) و اصحاب آنان هرگز اصول اخلاقی و انسانی را به فراموشی نمیسپردند.[۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۹۲.
- ↑ محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الإمام علی بن أبی طالب(ع) فی الکتاب السنة و التاریخ، ج۲، ص۵۷۲.
- ↑ صبحی صالح، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نامه ۳۴.
- ↑ ابن اثیر، علی، أسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۳۵۸؛ ذهبی، محمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۶۱۲.
- ↑ بیهقی، سنن، نظام الحکم و الاداره، ج۱۰، ص۲۰۱؛ روحانی، محمد صادق، نظام حکومت در اسلام، ص۷۵.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۶۵.
- ↑ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ کفعمی، ابراهیم، محاسبة النفس اللوامة و تنبیه الروح النوامة، ص۶۴.
- ↑ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
- ↑ صدوق، محمد، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴؛ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ کلینی، محمد، اصول کافی، ج۱، ص۴۳.
- ↑ طبرسی، فضل، مکارم الاخلاق، ص۴۵۷.
- ↑ ﴿قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ﴾ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۳۵.
- ↑ فلسفی، محمدتقی، الحدیث؛ روایات تربیتی، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۲، ص۹۸.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸.
- ↑ ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۷۶.
- ↑ الراغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۰۷.
- ↑ حکیمی، محمدرضا، الحیاة، ج۱، ص۵۴۵.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۴۲.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ خوانساری، آقا جمال، شرح غررالحکم، ج۴، ص۵۰۶.
- ↑ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۶۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۱۰-۲۲۲.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۶۸.