اهل سنت
مقدمه
- این گروه که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند، در مسائل فقهی و فتوا به چهار فرقه و مذهب تقسیم میشوند و پیرو چهار پیشوای خود، ابو حنیفه، مالک، شافعی و ابن حنبلاند و ازاینرو به آنان حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی گفته میشود. گاهی از آنان به اهل سنت و جماعت هم یاد میشود. بر خلاف نام و عنوانشان، نه اهل سنّتاند، نه اهل جماعت؛ زیرا در عمل و در ماجرای سقیفه، برخلاف دستور خدا و رسول دربارۀ جانشینی امیر مؤمنان علی(ع) عمل کردند و بیعت روز غدیر را زیرپا گذاشتند و برای منافع دنیوی و تأمین ریاستطلبی خود، سنّتشکنی و بیعتشکنی کردند و با کشمکشی که بر سر خلافت پیش آوردند و تخلّفی که از دستور پیامبر انجام دادند، اولین بذر اختلاف و ضدّ جماعت و وحدت را در امّت اسلامی پدید آوردند. اگر اهل سنّت، خود را پیرو سنت پیامبر میدانند، نادرست است، چون عملا مقیّد به آن نبودند و نیستند، نه سرانشان، نه پیروانشان. با عمل به رأی و مخالفت با آیۀ قرآن و نص و نصب صریح پیامبر دربارۀ خلیفه و جانشین خود، چگونه میتوان دم از اهل سنت زد؟ رسول خدا(ص) یک عمر در صدها مورد، برتری امیر مؤمنان علی(ع) را بر همه و در همۀ فضایل و وصایت و خلافت و امامت او را بیان کرد و در غدیر خم هم او را به ولایت بر مسلمین نصب کرد و قرآن و عترت را دو ثقل و وزنهای دانست که از هم جداییناپذیرند و امّت را به اطاعت از علی(ع) فراخواند. چگونه پیروان سقیفه و سنّتشکنان قریش و همۀ پیروان این مذهب، خود را اهل سنّت میدانند؟ درواقع، اهل سنّت راستین که گوش به فرمان رسول خدا(ص) و مطیع امر او بودند و هستند، شیعیاناند[۱]، چون به امامت اهل بیت(ع) عقیده دارند و اطاعت اولی الأمر را به امر قرآن لازم میدانند و به سنّت قولی و عملی و تقریری پیامبر پایبندند. و چه زیباست این سخن که شیعه سنّیترین مذاهب اسلام است و مگر تشیّع، چیزی جز پیروی از سنّت نبوی است؟ و مگر معنای تسنّن، جز پایبندی به سنّت حضرت رسول است؟ پس چهکسی شیعه و اهل سنّت است؟ عملها و مواضع نشان میدهد. به قول شهید پاکنژاد: این چه سقیفهای است؟ چه کسانی آن را تشکیل دادهاند؟ چرا نفراتی خودسر در آن به فعالیت پرداختهاند؟ نصّ کتاب است یا سنّت رسول یا کودتای سیاسی؟ آیا یک سیستم الهی بر آن حاکم است؟ مقصود از تشکیل آن چیست؟ دست یافتن به چه قصه و چه اجرایی؟[۲] اهل سنّت، همانگونه که به مذاهبی گفته میشود که در مقابل شیعه امامیه قرار دارد، معنای دیگری هم دارد، یعنی در مقابل اهل بدعت. این اصطلاح، در میان شیعه و سنّی رایج است و سنتگرایان مقابل بدعتگذاران قرار میگیرید. البته اهل سنّت به آنان که به سنّت شیخین (ابوبکر و عمر) معتقدند نیز گفته میشود، چیزی که شیعه بدان اعتقاد ندارد و امیر مؤمنان در شورای خلافت، عمل به قرآن و سنت پیامبر را میپذیرفت، ولی سنّت شیخین را نه. به پیروان خط فکری شیعه نیز ازاینرو روافض گفته میشود که سنت شیخین و خلافت غیر معصوم را ردّ میکنند[۳].
مقدمه
- "اهل سنت" عنوانی است که تمام مکاتب غیرشیعی و دو نوع رویکرد، یعنی "فقهی" و "کلامی" که فرق اهل سنت باشد را دربر میگیرد. مذاهب فقهی اهل سنت که بررسی آنها از گنجایش این اثر بیرون است، از نظر مصادر شخصیتی و ترتیب پیدایش عبارتند از: حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی.
- فرقههای کلامی اهل سنت متعدد است که دو فرقه اصلی و محوری آن عبارتند از "معتزله" و "اشاعره"؛ هرچند گرایشهای اعتقادی مانند "خوارج"، "مرجئه" و "قدریه" در یک گستره مفهومی عام، زیرمجموعه اهل سنت به حساب میآید[۴].
تاریخچه
- سنت در نگاه اهل سنت قول، فعل و تقریر پیامبر(ص)، و نزد شیعه قول، فعل و تقریر معصوم بهعنوان یکی از ادله استنباط احکام شرعی است[۵]. تا قرن اول، صحابه احادیث پیامبر(ص) را نقل میکردند و مرجع نقل حدیث برای تابعین بودند.
- در مواردی که سخنی از قرآن یا پیامبر(ص) درباره آن وجود نداشت و باعث اختلاف گردیده بود نیز تابعین آرای صحابه را به عنوان مستند خود پذیرفتند. به همین ترتیب نظر تابعین برای تابعینِ تابعین حجت بود که از این اقوال و فتاوا به عنوان "اثر" یاد میشد و از نظر اعتبار، آنها را پس از حدیث نبوی قرار دادند. ازاینرو در قرن دوم به محدثان "اصحاب اثر" میگفتند.
- از قرن دوم تدوین حدیث آغاز شد و مکتب حدیثگرایی پدید آمد. از رهبران این گروه محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل در همین سده هستند. با شروع تدوین حدیث، این نگرش پیدا شد که با وجود احادیث مرفوع، دلیلی برای توجه به آثار صحابه و تابعین نیست. شافعی سنت را فقط قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) معنا کرد و قول صحابه و تابعین را از تعریف سنت خارج نمود و تنها حدیث مرفوع را نماینده سنت دانست. احمد بن حنبل نیز سنت را به آثار رسول خدا(ص) تفسیر کرد و اصول سنت به آن چیزی که اصحاب رسول خدا بر آن بودند[۶].
- بعد از واقعه محنت، اهل حدیث خود را اهل سنت و مخالفان خود را که به نحوی عقلگرا بودند، اهل بدعت نامیدند که این شامل تمام فرق شیعه و غیر شیعه میشد. در حقیقت معنای اهل حدیث مرادف اهل سنت شد. پس از این مرحله بود که صحاح سته اهل سنت که بر احادیث پیامبر(ص) تأکید داشتند، به نگارش درآمد؛ به خصوص اینکه نویسندگان صحیح بخاری، صحیح مسلم و سنن ابیداود از شاگردان شخص احمد بن حنبل بودند.
- پس از اهل حدیث، ابوالحسن اشعری که خود را پیرو احمد بن حنبل مینامید، خود را اهل سنت و جماعت نامید و به ترویج این نام همراه با گسترش مکتب اشعری پرداخت. پس از او ابومنصور ماتریدی در شرق جهان اسلام ظهور کرد و او نیز خود را اهل سنت نامید. پس از نزدیکی اشاعره و ماتریدیه، عنوان اهل سنت دایره وسیعی پیدا کرد[۷][۸].
اصول اعتقادی مشترک
- شاید به سختی بتوان به وجوه اشتراک دقیقی در مباحث اعتقادی میان تمام فرق و مذاهب اهل سنت دست پیدا کرد. ابنخلدون اصول اعتقادی مشترک اهل سنت را شش اصل تعریف میکند؛ اعتقاد به خدا، فرشتگان، کتاب آسمانی، رسولان الهی، روز قیامت و تقدیر الهی[۹]. البته مسئله خلفا را نیز میتوان به عنوان یک محور اشتراکی مطرح کرد؛ اما واقعیت این است که اهل سنت مانند شیعیان مسئله جانشینی پیامبر(ص) را یک موضوع سیاسی - اجتماعی میدانند، نه یک اصل بنیادین اعتقادی[۱۰].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ به کتاب سودمند و روشنگر دکتر محمّد تیجانی به نام الشیعة هم اهل السنّه مراجعه کنید، نشر شمس المشرق بیروت، ۱۴۱۳ ق. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است، به نام اهل سنت واقعی از سیّد محمّد جواد مهری
- ↑ مظلومیگمشده در سقیفه، ص ۱۰
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۶۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۳.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، مدخل سنت.
- ↑ زمرلی، عقائد ائمه السالف، ص۱۹.
- ↑ بنگرید به: انجمن علمی ادیان و مذاهب، آشنایی با فرق تسنن، ص۳۸ - ۳۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۴.
- ↑ ابنخلدون، مقدمه، ص۴۶۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸۵.