گزارش حکیمه خاتون از ولادت امام مهدی چیست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

گزارش حکیمه خاتون از ولادت امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / ولادت امام مهدی

گزارش حکیمه خاتون از ولادت امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
عزالدین رضانژاد
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عزالدین رضانژاد، در مقاله «حیات امام مهدی» در این‌باره گفته است:
«حکیمه خاتون، دختر امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری(ع) از تولد امام عصر(ع) گزارشی دقیق ارائه داده است. روایت حکیمه خاتون، در قرن چهارم هجری، موثق تلقی می‌شد. شیخ صدوق، شیخ طوسی و دیگران، این گزارش را چنین نگاشته‌اند: ابو محمد حسن بن علی(ع) مرا با پیکی نزد خود خواند و فرمود: عمه! امشب افطار را نزد ما بگذران، زیرا شب پانزدهم شعبان است و خدای متعال، حجت خود در زمین را آشکار می‌سازد. از او پرسیدم : مادرش کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: جانم فدایت! ولی آثار حاملگی در او وجود ندارد. فرمود: آنچه گفتم، همان خواهد شد. سپس به سوی اتاق نرجس رفتم، بر او وارد شدم و سلام کردم. نرجس برای بیرون آوردن کفش‌هایم نزدم شتافت و گفت: بانوی من، حال شما چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خاندان منی. سخن مرا نپسندید و پاسخ داد: عمه، چه می‌فرمایید! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال پسری به تو عطا می‌فرماید که مولای این جهان و آن جهان خواهد بود. او خجالت زده و سرخ شد. پس از آن که نماز مغرب را به جای آوردم، افطار کردم و به خواب رفتم. وقتی پاسی از شب گذشت، از خواب برخاستم و نماز عشا به جای آوردم. نرجس در خواب بود، بی آن که اثری از وضع حمل در او دیده شود. آن گاه نشستم و نماز نافله خواندم. به بستر رفتم. مدتی بعد دوباره بیدار شدم، ولی او هنوز خفته بود. آن گاه برخواست، نماز نافله (نماز شب) به جای آورد و دوباره به بستر رفت . پس از چندی از اتاق خارج شدمف تا طلوع فجر را ببینم و وقت نماز صبح را دریابم. نرجس هنوز خفته بود. سخنان امام(ع) هم چنان مرا در اندیشه فرو برده بود. در این لحظه، امام(ع) صدا زد: عمه، عجله نکن! هنگام تولد فرزندم نزدیک است. نشستم و سوره‌های "حم سجده" و "یس" را تلاوت کردم. اندکی بعد، نرجس بیدار شد. چون حالش را متغیر یافتم، نزدش شتافتم و گفتم: سلام خدا بر تو باد! آیا چیزی احساس می‌کنی؟ پاسخ داد: آری عمه. آن گاه گفتم: خود را جمع کن و آرامش خاطر به دست آر...! حکیمه گوید: من و نرجس را ضعفی فراگرفت و با ندای مولایم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و مولای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم، دیدم پاک و نظیف است. امام عسکری(ع) مرا صدا زد و گفت: عمه، پسرم را نزد من آور. وقتی نوزاد را نزدش بردم، در آغوشش گرفت، زبان بر کامش نهاد، به آرامی دستش را به چش‌ها، گوش‌ها و آرنج هایش کشید و فرمود: پسرم، سخن بگو! کودک لب به سخن گشود و پاسخ داد: گواهی می‌دهم جز خدای یکتا خدایی نیست. او یکتا و بی‌شریک است. شهادت می‌دهم محمد (ص) پیامبر خداست. سپس بر امیرالمؤمنین(ع) سلام کرد و امامان را به ترتیب سلام گفت تا به نام پدرش رسید و از ادامه سخن باز ایستاد. امام عسکری(ع) فرمود: عمه، او را نزد مادرش ببر تا وی را سلام گوید و سپس بازش گردان. چنان کردم؛ بازش گرداندم و در همان جا قرارش دادم. امام عسکری(ع) فرمود: عمه، هفت روز دیگر برای دیدارش بیا. حکیمه می‌گوید: روز بعد آمدم تا به ابومحمد سلام گویم. پرده را بالا زدم، ولی او را نیافتم. از امام(ع) پرسیدم: جانم به فدایت! برای مولایم چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت پاسخ داد: عمه، او را به همان کس سپردیم که ماد موسی فرزندش را سپرد. حکیمه می‌افزاید: روز هفتم آمدم. به امام عسکری(ع) سلام گفتم و نشستم. امام(ع) فرمود: پسرم را نزدم بیاور. او را در پارچه‌ای قنداق کرده، آوردم. امام(ع) آنچه در روزی نخست تولد انجام داده بود، تکرار کرد و کودک آنچه آن روز گفته بود، بازگفت.[۱] آن گاه این آیه‌ها را تلاوت کرد: "و ما می‌خواستیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از [= بنی اسراییل] بیم داشتند، نشان دهیم.[۲]
  • بر اساس گزارشی دیگر، حکیمه می‌گوید: ... به خانه امام عسکری(ع) مشرّف شدم. به منظور دیدار نوزاد به اتاق نرجس رفتم، اما او را ندیدم. نزد امام(ع) شتافتم، ولی شرم مرا از پرسش بازداشت. امام(ع) فرمود: عمه جان! فرزندم در پناه خدا غایب گشته است. وقتی من از دنیا رفتم و شیعیانم را در اختلاف دیدی، ماجرای ولادت فرزندم را به مؤمنان مورد اعتماد بازگوی، اما آگا باش، این قضیه باید پنهان بماند، زیرا فرزندم در غیب خواهد بود.[۳] و نیز از حکیمه چنین نقل شده است: چهل روز پس از ولادت حضرت مهدی(ع)، به خانه امام عسکری(ع) مشرّف شدم. مولایم امام زمان(ع) را دیدم که راه می‌رفت و چنان سخن می گفت که کلامی فصیح‌تر از آن نشنیده بودم. بسیار شگفت زده شدم؛ امام حسن عسکری(ع) با تبسّم فرمود: ما ائمّه در هر روز به اندازه یک ماه دیگران و در هر ماه به اندازه یک سال دیگران رشد می‌کنیم. از آن پس هر گاه درباره حضرت مهدی(ع) می‌پرسیدم، می‌فرمود: آنچه مادر موسی نزد فرزندش به ودیعه نهاد، ما نیز نزد او حضرت مهدی(ع) به امانت گذارده‌ایم.[۴]»[۵].

پاسخ‌های دیگر

  با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. برای اطلاع از منابع گزارش ولادت ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱ و ۱۴۲؛ شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۴۲۴ و سلیمان قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ص۵۴۰.
  2. ﴿ وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ* وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يحْذَرُونَ ؛ سوره قصص، آیات ۵ ـ ۶
  3. شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۴۲۴ـ ۴۲۶.
  4. علی یزدی حائری، الزام الناصب، ج۱، ص۳۴۱ و ۳۴۲.
  5. رضانژاد، عزالدین، حیات امام مهدی، ص ۸۳ - ۸۶.
  6. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳؛ کمال الدین، دو جلدی، ص ۴۲۸.
  7. روردگارا، آنچه را به من وعده دادی برآورده سازم و کارم رابه اتمام رسان، مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و زمین را به وسیله من سرشار از انصاف و عدالت گردان.
  8. قصص، آیه ۵.
  9. در مورد ولادت امام زمان ر.ک: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین صدوق، ۲ جلدی، ص ۴۲۴؛ نجم الثاقب و اثبات الوصیه و اعلام الوری و منتهی الآمال و...
  10. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۷۱ -۷۴.
  11. براساس بعضی روایات که در منتهی الآمال نیز آمده، حکیمه خاتون می‏‌‏گوید: بعد از آنکه نرجس از خواب بیدار شد، من او را به سینه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاری کردم. امام عسکری (ع) فرمود: سوره قدر را برایش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسیدم حالت چطور
  12. سوره قصص آیه ۵
  13. بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۹
  14. سوره اسرا آیه ۸۱. منتهی الآمال، محدّث قمی، ج ۲، ص ۲۸۵
  15. مهدی موعود، ترجمه و نگارش، علی دوانی، ص ۳۹۳
  16. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۵۰.
  17. اکمال الدین، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۳۵؛ اعیان الشیعه، امین، ج ۲، ص ۴۶. ترجمه روایت فوق از کتاب راحه الأرواح ومونس الأشباح از ابوسعید حسن بن حسین شیعی سبزواری (متوفای پس از ۷۵۷ ه.ق)، صص ۲۸۳ - ۲۸۵ نقل شده است.
  18. قصص، ۵ و ۶.
  19. علی‌زاده، مهدی، نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار (کتاب)، ص۱۱، ۱۲.
  20. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ اربلی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹
  22. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۵۰۷، ح ۲۴
  23. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۹۱ - ۱۹۲.
  24. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۱۸۲، ۱۸۳.
  25. ترجمه اثبات الوصیة، ص۴۸۲.
  26. طبق روایت کلینی هر یک از امامان چون به دنیا آیند دست‌های خود را بر زمین نهاده و سرشان را رو به آسمان می‌گیرند و آنگاه آیاتی از قرآن را تلاوت می‌کنند؛ کافی، ج۱، ص۳۸۶.
  27. خداوندا آنچه به من وعده فرموده‌ای عملی ساز، سرنوشتم را به انجام برسان، قدم‌هایم را ثابت بدار و به وسیله من زمین را پر از عدل و داد کن.
  28. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم * و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن می‌هراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۵-۶.
  29. قضیه به طور کامل در کتاب‌های: بحار، ج۵۱، ص۲-۳ و ص۱۲–۱۴؛ الغبیة، طوسی، ص۱۴۱؛ اعلام الوری، ص۳۹۴؛ ینابیع المودة، ج۳، ص۱۱۳؛ کشف الغمة، ج۳، ص۸ – ۲۸۷؛ منتخب الاثر، ص۳۲۳-۳۳۴ و مشیر الاحزان، ص۶ - ۲۹۵ آمده است.
  30. «اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِي اسْتَوْدَعَتْ أُمُّ مُوسَى‏».
  31. «يَا عَمَّةِ فِي كَنَفِ اللَّهِ وَ حِرْزِهِ وَ سَتْرِهِ وَ عَيْنِهِ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ فَإِذَا غَيَّبَ اللَّهُ شَخْصِي وَ تَوَفَّانِي وَ رَأَيْتِ شِيعَتِي قَدِ اخْتَلَفُوا فَأَخْبِرِي الثِّقَاتَ مِنْهُمْ وَ لْيَكُنْ عِنْدَكِ وَ عِنْدَهُمْ مَكْتُوماً فَإِنَّ وَلِيَّ اللَّهِ يُغَيِّبُهُ اللَّهُ عَنْ خَلْقِهِ وَ يَحْجُبُهُ عَنْ عِبَادِهِ فَلَا يَرَاهُ أَحَدٌ حَتَّى يُقَدِّمَ لَهُ جَبْرَئِيلُ(ع) فَرَسَهُ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا»؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۱۴۲؛ بحار، ج۵۱، ص۱۹.
  32. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  33. کتاب الغیبة، ص۱۴۳؛ بحار، ج۵۱، ص۱۹؛ کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۸.
  34. الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۳۱-۳۴
  35. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴.
  36. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۵۳.
  37. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲.
  38. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۱۷۲.
  39. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۲۸۵.