نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Saqi(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۴ توسط Saqi(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شریعت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای شریعت
شریعت، یعنی مجموعهای از دستورالعملها که خدا از دین برای انسان مقرر کرده و راهی که به واسطۀ پیامبران بر بندگان خویش گشوده و به پیروی کردن[۱] از آن امر کرده: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا﴾[۲]. شریعت، قانون اساسی زندگی معتقدان به یک دین به حساب میآید و اصطلاحی است که بیشتر به معنای دین به کار میرود و اعتقادات و احکام و اخلاقیات دینی را در بر میگیرد. بدین روی میتوان به جای "دینموسی"، گفت "شریعت موسی" یا "شریعت یهود". این معنا از شریعت، معنای عام آن است؛ اما عرفا و فقها این اصطلاح را به معنایی خاص نیز به کار بردهاند که عبارت است از احکام عملی و فقهی و ظاهری؛ از این رو علم به احکام فرعی را "علمشرایع" نامیدهاند[۳].
خداوند متعالشریعت را سهل و آسان قرار داده است[۴]. قرآن کریم با بیانهای مختلف بر این مطلب تأکید کرده است، چنانکه در آیهای میفرماید: خداوند هیچکس را جز بهقدر تواناییاش تکلیف نمیکند[۵]. نیز فرمود: اوست که شما را [برای خود] برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است[۶]. خداوند متعال در مقامتشریع، احکام مشقتبار وضع نکرده و احوال عادی مردمان را در نظر آورده است. در عین حال اگر بر اثر شرایطی خاص، حکمی برای کسی مشقّت و رنج داشته باشد، آن حکم را از وی برداشته و فرد را از انجام آن معاف داشته است، مانند روزهماه رمضان که در صورت بیماری از عهده فرد برداشته میشود[۷].
فقها معتقدند مقررات اسلامی در سه بخش مجزا از یکدیگر خلاصه میشود: بخش عقاید که به عقل و فکر مربوط است؛ بخش اخلاق به نفس و ملکات و عادات نفسانی و بخش احکام به اعضا و جوارح مربوط میگردد.
مراد عرفا از شریعت، احکام ظاهری و عملی اسلام است که پایبندی به شریعت شرط راه یافتن به طریقت و حقیقت است و باطن شریعت، راه است و آن را "طریقت" میخوانند و پایان این راه "حقیقت" یعنی همان توحید است و شریعت وسیله یا پوستهای است برای طریقت و طریقت وسیلهای برای حقیقت و اینها از یکدیگر مجزا نیستند، بلکه در عین اختلاف، با یکدیگر متحدند و یکی ظاهر است و دیگری باطن و سومی باطن باطن[۸].
عرفا و فقها متفق القولاند که شریعت، مقررات و احکام اسلامی مبتنی بر سلسلهای از حقایق و مصالح است. فقها این مصالح را علل و روح شریعت به شمار می آورند که انسان را به سعادت میرساند؛ ولی عرفا معتقدند همۀ مصالح و حقایق از نوع شرایط و امکانات، منازل و مراحلی است که انسان را به مقام قرب الهی و وصول به حقیقت سوق میدهد[۹].