معاویة بن ابی سفیان در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون معاویة بن ابی سفیان است. "معاویة بن ابی سفیان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

معاویه، فرزند ابوسفیان و هند جگرخوار، بنیان‌گذار سلسله خلافت اموی، از دشمنان سرسخت امام علی(ع) و مردی دارای رذایل اخلاقی بود. به صورت ظاهری هنگام فتح مکه ایمان آورد و در زمان خلافت خلیفه دوم والی شام شد. امام علی(ع) او را برکنار کرد اما برعلیه امام جنگ به راه انداخت و سرانجام با فسخ صلح‌نامه خود با امام حسن(ع) به حکومت رسید. او با معرفی یزید به عنوان جانشینی حوادث آینده و شهادت امام حسین(ع) را رقم زد.

مقدمه

معاویه، فرزند ابوسفیان، بنیان‌گذار سلسله خلافت اموی، از دشمنان سرسخت امام علی (ع)، مردی مزور، نیرنگ‌باز، حیله‌گر و دنیاطلب و دارای رذایل اخلاقی بود. او هرگز در دل ایمان نیاورد و در برابر اسلام آوردن ظاهری پدرش، ابوسفیان، وی را با اشعاری مورد نکوهش قرار داد و مایه رسوایی و تباهی دانست. او برای وصول به اهداف دنیوی از هیچ عملی فروگذار نمی‌کرد. امام علی (ع) در مورد رفتارهای معاویه می‌فرماید: به خدا سوگند، معاویه از من زیرک‌تر نیست. او پیمان‌شکنی می‌کند و گنه‌کاری. اگر پیمان‌شکنی را ناخوش نمی‌داشتم، من زیرک‌ترین مردم می‌بودم، ولی پیمان‌شکنان، گنه‌کارند و گنه‌کاران، نافرمان. هر پیمان‌شکنی را در روز قیامت پرچمی است که بدان شناخته شود[۱].[۲]

نسب

نام و نسب او معاویة بن صخر بن حرب بن امیة بن عبدشمس بن عبدمناف است. البته پدرش به ابوسفیان معروف است. مادر معاویه، هند دختر عتبة بن ربیعة بن عبدشمس بن عبدمناف گویند و کنیه معاویه، اباعبدالرحمن است[۳]. در بعضی از عبارات هند را آکلة الاکباد می‌گویند و معاویه را ابن اکلة الاکباد می‌نامند[۴]. پدر و مادر معاویه از سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بودند[۵].

مسلمان شدن معاویه

زمان مسلمان شدن معاویه مشخص نیست؛ در کتب تاریخی نقل قول‌های مختلفی در این باره آمده است:

  1. هنگام فتح مکه[۶]؛
  2. در یوم القضاء (عمرة القضاء)؛ هنگام دیدن رسول خدا(ص) مسلمان شده است اما اسلام خود را از والدینش مخفی می‌کرده است[۷].

اما طبق نقل مشهور، وی در فتح مکه مسلمان شده است و جزء "طلقاء و ابناء الطلقاء" قرار گرفته است[۸]. هنگامی که شهر مقدس مکه فتح شد. رسول خدا(ص) گروهی از قریش را بخشیدند و این افراد را آزاد و فرزندان آزاد شده خواندند و فرمودند این افراد حق حکومت بر مسلمانان را ندارند. عبدالرحمن بن غنم اشعری، فقیه بزرگ اهل شام درباره او گفته است: معاویه حق دخالت در امر حکومت را ندارد زیرا او جزء آزاد شده‌هاست، آزاد شده حق حاکم شدن را ندارند[۹]. عمر بن الخطاب نیز می‌گوید: حکومت برای آزاد شده‌ها و فرزندان آنها نیست[۱۰].

علی(ع) درباره آنها فرموده‌اند: اینان به اجبار مسلمان شده‌اند و جزء دشمنان رسول خدا(ص) و در پی بدعت و دشمنی با دین خدا هستند[۱۱].

در آیات قرآن نیز اصطلاح "الشجرة الملعونه" آمده است که منظور از آن، بنی امیه است[۱۲].

در روایتی که از عایشه نقل شده، از معاویه به فرعون تعبیر شده است و رسیدن به حکومت، بر انتخاب خدایی و تأیید الهی دلالت بر آنان ندارد[۱۳].[۱۴]

خصوصیات شخصی معاویه

بعضی از منابع، وی را سفید چهره معرفی می‌کنند که محاسنش را خضاب می‌کرده است[۱۵]. ولی عده‌ای دیگر از مورخان، وی را سیاه چهره معرفی می‌کنند[۱۶]. معاویه را جزء "دهاة العرب" می‌دانند[۱۷]. او در نقل‌ها، به صورت شخص فقیری معرفی می‌شود که بعد از رسیدن به حکومت شام به شخصی ثروتمند تبدیل شد[۱۸].[۱۹]

معاویه در دوران خلفا

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و ماجرای سقیفه، ابوسفیان به دستگاه خلافت متمایل شد. دستگاه خلافت که از قدرت و نفوذ او آگاهی داشتند، برای دفع شر او، صدقاتی که در دوران پیامبر گرد آورده بود، به او بازگرداندند. از این‌رو او به همکاری با دستگاه خلافت راضی شد. خلیفه اول فرزند ارشد او، یزید بن ابی‌سفیان را به ولایت دمشق منصوب کرد. بدین‌سان بنیاد خلافت امویان به‌دست خلیفه اول پی‌ریزی شد. در زمان خلیفه دوم یزید بن ابی‌سفیان درگذشت. خلیفه بنا به پیشنهاد یزید، معاویه را به جانشینی او برگزید. معاویه بر شام تسلط یافت و با استفاده از سه عامل زر و زور تزویر، حکومت خود را در شام تثبیت کرد. در این دوران تمام نواحی شام زیر نظر حکومت او قرار گرفت. دوران خلیفه سوم، به‌دلیل خویشاوندی خلیفه با امویان، دوران طلایی حکومت معاویه به‌حساب می‌آید. در این دوره افزون بر دمشق، سایر ولایات شامات، شامل سوریه، فلسطین، اردن و لبنان امروزی در قلمرو حکومتی معاویه قرار گرفت. او در زمان عثمان، اختیار تام یافت. در سایه نیروی نظامی و برخورداری از درآمدهایی که در اثر جنگ‌ها و غنایم به‌دست آمده بود، معاویه حکومت خود را استحکام بخشید. با وجود حمایت‌هایی که خلیفه سوم نسبت به او داشت، اما هنگام محاصره خانه او، در حالی‌که از معاویه درخواست کمک کرده بود، از حمایت و کمک به او خودداری کرد، زیرا کشته شدن خلیفه را گامی در جهت وصول به آرزوی دیرین خود، یعنی خلافت، می‌دانست. پس از قتل عثمان، همسرش پیراهن خونی او را برای معاویه فرستاد تا بدین وسیله انگیزه وی در فریب و تحمیق مردم شامل جامه عمل بپوشد. امام علی (ع) در نامه‌ای خطاب به او می‌نویسد که به خدا قسم عثمان را کسی جز تو نکشت. همچنین در فرازی دیگر می‌نویسد زمانی به یاری او می‌شتافتی که به نعمت باشد و زمانی او را خوار می‌کردی که باز به نفعت باشد[۲۰].

معاویه و حکومت

معاویه در سال پنجم قبل از بعثت به دنیا آمد[۲۱] و در ۳۶ سالگی، یعنی سال ۱۹ ه به فرمان خلیفه دوم، والی شام شد[۲۲]؛ عثمان بن عفان نیز وی را در مقامش باقی گذاشت.

امام علی(ع) وی را برکنار کرد[۲۳] معاویه فرمان علی(ع) را نپذیرفت و بر ضد علی بن ابی طالب(ع) شورش کرد و جنگ‌های جمل[۲۴] و صفین[۲۵]، بدون شک آثار فعالیت‌های او بر ضد امام زمانش بوده است.

در روایات رسیده از رسول خدا(ص)؛ علی(ع) مأمور جنگ با سه گروه شده است؛ ناکثین (اهل جملقاسطین (معاویه و اصحاب او) و مارقین (اصحاب نهروان)[۲۶].

بعد از شهادت علی(ع) معاویه به دشمنی با امام حسن(ع) پرداخت و سرانجام توانست در سال ۴۱ هم به حکومت برسد[۲۷]؛ از حکومت وی در ادبیات روایی، به سلطنت تعبیر می‌شود[۲۸]. او توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و آنها او را حاکمی عادل می‌پنداشتند[۲۹] و افرادی چون حسن بصری و عمر بن عبدالعزیز از او دفاع می‌کنند[۳۰]. سرانجام او در رجب سال ۶۰ ه.ق در حالی که به بیماری "لوقه"[۳۱] مبتلا شده بود، درگذشت[۳۲]. معاویه، خلیفه‌ای سنگدل، حیله‌گر، دروغگو و فتنه‌انگیز بود. او عمّال خویش را بر اموال و جان‌ها و نوامیس مسلمین مسلّط ساخت و دیکتاتوری‌ترین شیوه‌های حکومتی را در قالب تزویر و تبلیغات، اعمال می‌کرد و در ریشه‌کن ساختن دین پیامبر می‌کوشید. معاویه، ملعون به زبان پیامبر(ص) بود[۳۳].

او هنگام مرگ وصیت کرد که پیراهن، ناخن و مویی از محاسن رسول خدا(ص) با او دفن شود[۳۴] و با خود می‌گفت، کاش یکی از مردان قریشی بودم که در مکه می‌ماندم و هرگز حکومتی برای من نبود[۳۵].[۳۶]

معاویه و نقل احادیث

عده‌ای از اصحاب رسول خدا(ص) مانند عبدالله بن عباس، الخدری، ابودرداء، جریر، نعمان بن بشیر، عبدالله بن عمرو عبد الله بن زبیر و عده‌ای از تابعین مانند ابوسلمه، حمید بن عبدالرحمن، سالم بن وقاص، علقمه بن وقاص، ابن سیرین و قاسم بن محمد از وی حدیث نقل کرده‌اند[۳۷]. ابن ابی داود تنها به نقل از معاویه از رسول خدا(ص) حدیث نقل می‌کند[۳۸].[۳۹]

معاویه و اصحاب رسول خدا(ص)

جنگیدن با علی بن ابی طالب(ع) معاویه را در ردیف اهل بغی و واجب القتل قرار داده است؛ چنانکه عبدالله بن عمر وی را واجب القتل می‌دانسته است، زیرا او با سرکشی در برابر خلیفه رسول خدا(ص) قرار گرفته است[۴۰]. اهل صفین باید توسط علی(ع) سرکوب شوند[۴۱]. اهل صفین باعث اختلاف در امت اسلام بودند پس قتل‌شان واجب است[۴۲]. حرکت اهل صفین معصیت و قتل آنها واجب بوده است[۴۳]. همچنین عمار بن یاسر در جنگ صفین و افرادی چون حجر بن عدی و عمرو بن الحمق خزاعی به دست او کشته شدند[۴۴].[۴۵]

بدعت‌های معاویه

موارد مختلفی در تاریخ نقل شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

بدعت اول: معاویه اولین کسی است که ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۴۶] را از نماز حذف کرد[۴۷]؛

بدعت دوم: امام صادق(ع) درباره آیه شریفه ﴿سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ[۴۸]. فرمود: "در مکه خانه‌ها نباید در داشته باشد" و معاویه اولین کسی بود که برای خانه‌های مکه در گذاشت[۴۹]؛

بدعت سوم: جعل احادیث بر ضد علی(ع) و منسوب کردن روایات به رسول خدا(ص)[۵۰]؛

بدعت چهارم: تحریم تلبیه در مراسم حج[۵۱]؛

بدعت پنجم: خطابه بر منبر رسول خدا(ص) بدعت است[۵۲]؛

بدعت ششم: قرار دادن اذان و اقامه برای نمازهای عیدین[۵۳]؛

بدعت هفتم: انجام رمی به طور سواره[۵۴]؛

بدعت هشتم: قرار دادن پانزده پله برای منبر رسول خدا(ص)[۵۵] و فرستادن بت به سرزمین هندوستان[۵۶]؛

بدعت دهم: او اولین کسی است که داخل محراب، اتاقکی بنا کرد که به آن داخل می‌شد و برای مردم نماز می‌خواند[۵۷].[۵۸]

بدعت یازدهم:از بدعت‌های معاویه، بیعت گرفتن اجباری از مردم و شخصیت‌ها برای ولایت‌عهدی فرزند شراب‌خوار و نالایقش "یزید" بود. قوی‌ترین گروه مخالف با آن بیعت، بنی‌هاشم و در رأس آنان حسین بن علی(ع) بود که مخالفت خویش را آشکارا اعلام کرد. اغلب چهره‌های سرشناس یا با تهدید یا با تطمیع، پذیرفته بودند ولی امام حسین(ع) حتی در برابر معاویه که به ستایش یزید پرداخت، به بیان زشتی‌های یزید اشاره کرد و از کار معاویه نکوهش نمود و رسوایش ساخت[۵۹].[۶۰]

افتخارات معاویه

از نظر عامه

  1. از بزرگترین افتخارات معاویه آن است که "ام حبیبهخواهر وی، همسر رسول خدا(ص) است[۶۱] و بدین جهت او خود را خال المؤمنین می‌خواند[۶۲].
  2. کاتب وحی بودن معاویه[۶۳]، با مراجعه به متون تاریخی اهل سنت درباره این افتخار وی چند نقل وجود دارد:
    1. وی برای رسول خدا(ص) مطالب کمی نوشته است[۶۴].
    2. وی کاتب رسول خدا(ص) برای نگارش نامه اعراب بوده است[۶۵].
    3. مسئول نوشتن نامه‌های رسول خدا(ص) زید بن ثابت بوده است، اگر کسی نبود معاویه نامه‌ها را می‌نوشت[۶۶].

با وجود این تعارضات، افتخار، مخدوش بلکه باطل است[۶۷].

در احادیث نبوی

درباره روایاتی که در آنها مدح معاویه آمده، مطالب مختلفی نقل شده؛ اسحاق بن راهویه می‌گوید: هیچ فضیلتی برای معاویه وجود ندارد. ابن حنبل می‌گوید: بدان که علی(ع) دشمنان بسیاری داشته است و چون هیچ ایرادی در او پیدا نکردند پس در مقابلش کسی را قرار داده و برای او فضایلی را جعل کردند[۶۸].

به عبارت دیگر؛ احادیثی را که در آنها مدح معاویه نقل شده، طرفداران افراطی وی ساخته‌اند و بیشتر آنها افرادی هستند که در شام بزرگ شده‌اند[۶۹].

شوکانی در کتاب "الفوائد المجموعه فی الأحادیث الموضوعه"، و حافظ ابن کثیر در البدایة و النهایه[۷۰] به این مطلب اشاره دارند[۷۱].

حدیثی از رسول خدا(ص) درباره معاویه نقل شده است: روزی رسول خدا(ص) قصد نوشتن نامه‌ای را داشتند که معاویه را خبر کردند اما وی در حال غذا خوردن بود و رسول خدا(ص) سه مرتبه او را صدا زد و او پاسخ نداد و آن حضرت او را چنین نفرین فرمود: "خدایا او هیچگاه سیر نشود"[۷۲].[۷۳]

معاویه و امام حسین (ع)

امام حسین(ع) پیش از یزید، با پدرش معاویه و بنی امیه مخالف بود، آن هم نه نزاعی شخصی، بلکه نزاع مکتبی، وقتی از آن حضرت دربارۀ بنی امیه پرسیدند، فرمود: «إنّا و هم الخصمان اللّذان اختصما في ربّهم»[۷۴]. و این نزاع، پیوسته در گفتگوها و مجادلات، محسوس بود. خود معاویه هم می‌دانست که سید الشهدا(ع) هرگز سازش نخواهد کرد و در وصیتی که پیش از مرگ به یزید داشت، به او گفت که از مخالفت چهار نفر از قریش که مهمترین آنان حسین بن علی(ع) است بیم دارد و هشدار داد که اهل عراق، او را وادار به خروج بر ضدّ یزید می‌کنند و توصیه کرد که: واما الحسين... وإياك والمكاشفة له في محاربة سلّ سيف أو محاربة طعن رمح... وإياك يا بني أن تلقى الله بدمه فتكون من الهالكين[۷۵]. پس از مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ هجری و هجرت امام به مکه، کوفیان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبار امام حسین(ع) از آن حضرت درخواست کردند به کوفه آید و محور حرکت و تجمع آنان در مبارزه بر ضدّ شامیان شود[۷۶].

در پاسخ نامۀ معاویه به آن حضرت، جنایات معاویه را در کشتن حجر بن عدی و یارانش و شهید کردن عمرو بن حمق و پیمان‌شکنی و فتنه‌انگیزی‌هایش برشمرد و حکومت معاویه را بزرگترین فتنه دانست و مبارزه با معاویه را برترین جهاد و موجب قرب به خدا بر شمرد: «وَ إِنّی وَاللّهِ ما أَعْرِفُ اَفْضَلَ مِنْ جِهادِکَ، فَإِنْ أَفْعَلْ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلى رَبِّی، وَ إِنْ لَمْ أَفْعَلْهُ فَأَسْتَغْفِرُ اللّهَ لِدینى... وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَيْسَ بِناسٍ لَكَ قَتْلَكَ بِالظِّنَّةِ، وَأَخْذَكَ بِالتُّهْمَةِ، وَإِمارَتَكَ صَبِيًّا، يَشْرَبُ الشَّرابَ، وَيَلْعَبُ بِالكِلابِ...»[۷۷]. همچنین اباعبدالله(ع) یک سال پیش از مرگ معاویه در یک سخنرانی عمومی در موسم حج، از معاویه به عنوان طاغوت یاد کرد و ستم‌های او را برشمرد و از مردم خواست چون به شهر‌های خود بازگشتند، سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حقّ فراموش‌شدۀ اهل بیت فرا خوانند، چرا که بیم زوال اسلام و از بین رفتن حق در کار است[۷۸].

معاویه در تحکیم سلطۀ بنی امیه بر مسلمانان و روی کار آمدن یزید و جنایت‌های بعدی سهم عمده داشت. در زیارت عاشورا اشاره است به اینکه بنی امیه و پسر هند جگرخوار که به زبان خدا و رسول خدا ملعون است، روز عاشورا را روز شادمانی قرار دادند. آنگاه لعن بر آنان است: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ» و آنان با کشتن پسر پیامبر در کربلا، به نظر خودشان انتقام کشته‌های خود را در بدر و احد گرفتند و این چیزی بود که یزید در اوج قدرت پس از حادثۀ عاشورا، مستانه می‌خواند: لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا...[۷۹]. امام سجاد(ع) نیز در مجلس یزید، در رسواسازی او به کفر معاویه و ابوسفیان و جنگیدنشان با پیامبر خدا اشاره کرد و فرمود: جدّم علی(ع) در روز بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول خدا(ص) بود، اما پدر و جدّ تو، پرچمدار کفر بودند: «وَ أَبُوكَ وَ جَدُّكَ فِي أَيْدِيهِمَا رَايَاتُ الْكُفَّارِ»[۸۰].[۸۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ٢٠٠: «"وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَة"»
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۲۷-۷۲۹.
  3. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۳.
  4. فقال أمیر المؤمنین(ع): «قَاتَلَ اَللَّهُ اِبْنَ آكِلَةِ اَلْأَكْبَادِ...»؛ الخصال، شیخ صدوق، ص۴۴۰. قال(ع): «يَخْرُجُ اِبْنُ آكِلَةِ اَلْأَكْبَادِ...»؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۶۵۱، لعن الله ابن آکلة الأکباد: تهذیب الاحکام، مزی، ص۶۲۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۲۰۵.
  5. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۶۰.
  6. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۱۶.
  7. و کتم اسلامه من ابیه و أمه: اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۳؛ و کتم اسلامه... هذا یعارضه ما ثبت فی الصحیح: الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰.
  8. معاویه از طلقاء است؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۴۰۱.
  9. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۸۵۰-۸۵۱.
  10. الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۷۱.
  11. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۱۷۸.
  12. الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۱۹۱؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۳۳۶.
  13. شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۲، ص۱۵۹.
  14. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۴-۳۴۵.
  15. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰؛ سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۰.
  16. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۱۸.
  17. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۱۳۱؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۴۶ و اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۷۲.
  18. قال رسول الله(ص): «معاویة صلعوک لامال له»؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۳۹؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۲.
  19. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۵-۳۴۶.
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۷۲۷-۷۲۹.
  21. الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰؛ وی در سال ۶۰ هجری، در شام و در ۷۸ سالگی و به قول بعضی در ۸۲ سالگی از دنیا رفت: الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۸.
  22. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۶.
  23. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۵.
  24. مهم‌ترین تأمین کننده منابع مالی اهل جمل، بنی امیه بودند که برای این کار از اموال مسلمانان استفاده می‌کردند؛ معاویه طی نامه‌هایی به اموی‌ها از آنها خواست تا به اصحاب جمل بپیوندند و آنها را از نظر مالی کمک کنند. وی طی دو نامه محرمانه به طلحه و زبیر هر کدام را جداگانه امیر المؤمنین خواند و بدین ترتیب آنها را فریفت. (بهج الصباغه، شوشتری، ج۳، ص۵۳۳-۵۳۴).
  25. جنگ معاویه و قاسطین و فئة الباغیه با علی(ع) است.
  26. المبسوط، سرخسی، ج۱۰، ص۱۲۴. قاسط یعنی ستمگر مدعی عدل و داد! قسط از لغات اضداد است این نام گذاری وی برای آن است تا بگوید، علی الا عامل تفرقه بود. (یوسفی غروی).
  27. ابن عبد البر سال به حکومت رسیدن وی را عام الجماعه می‌نامد. (الاستیعاب، ج۳، ص۱۴۱۸).
  28. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۲۰. قال رسول الله: «اَلْخِلاَفَةُ بَعْدِي ثَلاَثُونَ ثُمَّ تَكُونُ مِلْكاً»؛ (فتح الباری، ابن حجر، ج۱۲، ص۵۴).
  29. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۲، ص۱۱۱ (پاورقی).
  30. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۲۲. ترجیحا دفاع حسن بصری از ترس و تقیه بوده است نه واقعی و حقیقی (یوسفی غروی).
  31. یا لقوا؛ فلج نسبی که موجب لرزش اعضای بدن می‌شود.
  32. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۱۴۰.
  33. برای شناخت پلیدی‌ها و جنایات معاویه، ر.ک: «الغدیر»، ج۱، ص۱۳۸ تا ۳۸۴.
  34. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۹.
  35. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۵. با تظاهر به این زهد می‌خواسته است از زهد علی(ع) و حتی عمر عقب نماند. (یوسفی غروی).
  36. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۶-۳۴۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۶۰.
  37. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۷۲.
  38. الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰.
  39. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۷-۳۴۸.
  40. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۵۳.
  41. المجموع، نووی، ج۱۹، ص۱۹۸.
  42. المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۴۹؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج۱۰، ص۴۹؛ کشف القناع، بهوتی، ج۶، ص۲۰۱.
  43. المسبوط، سرخسی، ج۱۰، ص۱۲۴.
  44. تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۵۷.
  45. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۸.
  46. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  47. کتاب الام، شافعی، ج۱، ص۱۳۰؛ المسند، شافعی، ص۳۷؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج۲، ص۲۱۷؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۲،ص۵۰.
  48. «آن را برای بومی و غیر بومی یکسان قرار داده‌ایم» سوره حج، آیه ۲۵.
  49. الجامع للشرایع، ابن سعید، ص۲۲۹.
  50. رسائل الکرکی، محقق کرکی، ج۲، ص۲۲۵.
  51. واقع التقیة عند المذاهب و الفرق الاسلامیة من غیر الشیعة الامامیه، عمیدی، ص۱۱۴.
  52. مغنی المحتاج، شربینی، ج۱، ص۲۸۹.
  53. المجموع، نووی، ج۳، ص۷۷.
  54. الموطأ، مالک، ج۱، ص۴۰۷.
  55. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۲۰؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۲، ص۱۱۲.
  56. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۵، ص۱۳۰.
  57. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۱۰، ص۳۳۳.
  58. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۴۸-۳۴۹.
  59. مع الحسین فی نهضته، ص۵۴.
  60. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۶۰.
  61. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۲۶۴.
  62. تفسیر القرطبی، ج۱۴، ص۱۲۶؛ تاریخ ابن کثیر، ج۳، ص۴۷۷؛ تفسیر الألوسی، آلوسی، ج۲۸، ص۷۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۲۰۸. البته اگر بنا است لقب خال المؤمنین را برای او بپذیریم، به طور حتم افرادی مانند محمد بن ابی بکر، عبدالرحمن بن ابی بکر، عبد الله بن عمرو عبید الله بن عمر نیز باید به این لقب خوانده شوند.
  63. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۱۶؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۹، ص۳۳۴.
  64. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۰.
  65. أعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۵.
  66. مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج۱، ص۱۶۱.
  67. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۵۰.
  68. تحفة الأحوذی، مبارکفوری، ج۱۰، ص۲۲۹.
  69. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۸.
  70. البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۲۰)
  71. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۳۲ و پاورقی، ص۱۳۱.
  72. الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، ج۱، ص۲۷۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۲۱.
  73. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص ۳۵۰-۳۵۱.
  74. حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۳۴.
  75. حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۳۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۴، ص۳۳۲.
  76. مع الحسین فی نهضته، ص۷۶ به نقل از مقتل خوارزمی.
  77. الغدیر، علامه امینی، ج۱۰، ص۱۶۱.
  78. الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۱۹۸؛ موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۲۷۱.
  79. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۳.
  80. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
  81. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۶۰.