رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

رابطه قرآن با علم غیب معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ابراهیم امینی

آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی‌ از راه‏هایی‌ که مورد استفاده ائمه اطهار(ع) بود و بدان وسیله کسب علم می‌‏کردند و مسائل و احکام را استنباط می‌‏نمودند استفاده از قرآن شریف بود. زیرا منشأ و سرچشمه تمام احکام و معارف دین قرآن کریم است لکن همه کس نمی‌‏تواند به عمق و باطن آن کتاب آسمانی‌ غور کند و حقایق علمی‌ را استخراج نماید.
  • معلی‌ بن خنیس روایت کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: هیچ موضوعی‌ نیست که مورد اختلاف مردم باشد مگر این که اصل و ریشه‏‌اش در کتاب خداست، لکن عقل‏های‌ مردم به آن نمی‌‏رسد[۱].
  • ابوالجارود می‌‏گوید حضرت باقر(ع) فرمود: وقتی‌ برای‌ شما چیزی‌ گفتم، دلیلش را از آیات قرآن مطالبه کنید[۲].
  • سماعه می‌‏گوید به حضرت موسی‌ بن جعفر(ع) گفتم: آیا همه چیز در قرآن و سنت رسول خدا(ص) هست یا از خودتان می‌‏گویید؟ فرمود: از خودمان نمی‌‏گوییم بلکه همه چیز در قرآن و سنت پیغمبر موجود است[۳]. حضرت علی‌(ع) فرمود: قرآن را به سخن آورید ولی‌ قرآن برای‌ شما سخن نمی‌‏گوید اما من می‌‏توانم از آن خبر بدهم. علوم گذشته و آینده در آن کتاب آسمانی‌ موجود است. احکام و مسائل مورد احتیاج شما و تفسیر موارد اختلافتان در آن کتاب وجود دارد. اگر از من بپرسید به شما یاد می‌‏دهم[۴].
  • سلمة بن محرز می‌‏گوید از حضرت باقر(ع) شنیدم که می‌‏فرمود: یکی‌ از علوم ما علم تفسیر قرآن و احکام آن است. و علم تغیر زمانه و تازگی‌‏های‌ آن می‌‏باشد. اگر خدا خیر گروهی‌ را خواست آنان را شنوا می‌‏گرداند. ولی‌ کسی‌ که گوش شنوا ندارد اگر حرف حق به گوشش رسید به طوری‌ از آن اعراض می‌‏کند که گویا اصلًا نشنیده است. آن گاه مختصر سکوتی‌ کرد و فرمود: اگر افراد لایق و ظرف‏های‌ مناسبی‌ پیدا می‌‏کردیم مطالب علمی‌ را برایشان می‌‏گفتیم، و خدا یار و پناه است[۵].
  • عبدالاعلی‌ مولی‌ آل‌سام می‌‏گوید از حضرت صادق(ع) شنیدم که می‌‏فرمود: به خدا سوگند من از اول تا آخر کتاب خدا را می‌‏دانم به طوری‌ که گویا در کف دستم قرار دارد. اخبار آسمان و زمین و گذشته و آینده در آن کتاب آسمانی‌ موجود است، خدا می‌‏فرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۶][۷].
  • برید بن معاویه می‌‏گوید به حضرت صادق(ع) عرض کردم: معنای‌ آیه‏ «﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۸] چیست؟ فرمود: مراد از ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ما هستیم، علی‌(ع) نخستین فرد و افضل و بهترین ما بود[۹].
  • اسماعیل بن جابر روایت کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: اخبار گذشته و آینده و احکام قضا در قرآن موجود است، ما آنها را می‌‏دانیم[۱۰].
  • جابر از حضرت باقر(ع) نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌‏تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن کاملًا اطلاع دارد مگر اوصیای‌ پیغمبر[۱۱]»[۱۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛ | تصویر = 11576.jpg | پاسخ‌دهنده = احمد مطهری]]]]

حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌» در این‌باره گفته‌اند:
«در قسمتی از گفتگوی جمعی با امام صادق(ع) در حدیثی چنین آمده است: "عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدم و ما می‌دانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را بشما نسبت ندهیم؟. فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمی‌خوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: در آنچه از کتاب خدای عزوجل‏ خوانده‏‌ای؟ این آیه را دیده‏‌ای؟ مردمی که به کتاب دانشی داشت: گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بهم زنی نزد تو آورم، عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‏‌ام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (بحر محیط) عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزوجل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر می‌دهم چه بسیار است آن مقدار برای کسی‌که خدای عزوجل او را به علمی که اکنون به تو خبر می‌ دهم نسبت نداده است. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزوجل خوانده‌ای این آیه را دیده‏‌ای؟ بگو ای محمد گواه بودن خدا و کسیکه علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است، عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‌‏ام. فرمود: آیا کسی‌که تمام علم کتاب را می‌داند دانشمندتر است یا کسی که بعضی از کتاب را بداند گفتم: البته آن کس که تمام کتاب را بداند، آنگاه حضرت با دست اشاره به سینه‏‌اش نمود و فرمود: بخدا تمام علم کتاب نزد ماست، بخدا تمام علم کتاب نزد ماست".[۱۳] از این حدیث معلوم می‌شود که دانستن قرآن نقش مهمی در دانستن مسائل غیبی و قدرت امور خارق‌العاده‌ دارد زیرا طبق بعضی از روایات و شواهد دیگر مقصود از کتاب در آیه مبارکه همان قرآن کریم است. چنان‌که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این معنی را تأیید می‌کند و می‌گوید: با این شواهد تأیید می‌گردد آن‌چه جمعی گفته‌اند و بر طبق آن روایاتی از طرق ائمه اهل بیت وارد شده است که آیه درباره علی(ع) نازل شده پس اگر آیه ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بر کسی از پیروان پیامبر(ص) انطباق داشته باشد همانا بر علی(ع) تطبیق می‌گردد، زیرا او دانشمندترین فرد امت به کتاب خداست و روایات صحیحه بسیاری بر آن وارد شده است و اگر نبود جز حدیث متواتر ثقلین که از طریق فریقین وارد شده: «لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌ یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ» همانا در این باره کافی بود.[۱۴] در نتیجه می‌توان گفت آیهٔ مبارکهٔ ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۱۵] اختصاص به امور مربوط به هدایت ندارد بلکه قرآن در مراحل اعلی مشتمل بر تمام امور غیبی است و کسی که عالم به علم قرآن با تمام مراحل آن است تمام امور غیبی را می‌تواند استفاده کند»[۱۶].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ | تصویر = 11538.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|رضایی اصفهانی]]

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:
  • «قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور پیامبر(ص) در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: و تو در جانب غربی نبودی هنگامی که کار نبوّت را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. ولکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند. بنابراین:
  1. قرآن کریم در سوره‌های مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنه‌هایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفت‌وگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفت‌وگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است.
  2. قرآن اخبار صحنه‌هایی را بیان کرده که حدود دوهزار سال از آنها می‌گذشته و پیامبر اسلام(ص) درآن صحنه‌ها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و پیامبر اسلام(ص) است که مطالبی را بیان می‌کند که جز از راه وحی قابل دست‌رسی نیست.
  3. هدف بیان این قصه‌ها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی‌ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که می‌خواهد مردم را هدایت کند.
  4. در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از پیامبر اسلام(ص) برای مردم مکه معاصر پیامبر اسلام(ص) نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح (ع) می‌گذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند.
در نتیجه:
  1. اخبار غیبی پیامبر اسلام(ص) دلیل حقانیت او و قرآن است.
  2. اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»[۱۷].
  1. پیامبران از راه وحی با غیب آشنا می‌شوند.
  2. قصه‌های قرآن را اخبار غیبی بدانید (نه داستان‌های غیرواقعی و اساطیری)»[۱۹].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین گنجی؛ | تصویر = 29837.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|گنجی]] حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌‌اند:

«یکی از منابع علمی ائمه اطهار(ع) قرآن است. در ابتدا ما باید بدانیم قرآن چیست و چه علوم و دانش هایی در آن است که اگر دانستیم قرآن چه کتابی است ولو به نحو اجمال»، اندکی از عظمت علمی امامان معصوم علیه برای ما روشن خواهد شد. خداوند قرآن را این گونه معرفی نموده است:
﴿لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ؛[۲۰]
﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ؛[۲۱]
﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ.[۲۲]
این آیات اطلاق دارد و در آیه اول بین نفی و استثناء قرار گرفته یعنی هر آنچه که در ذهن ما باشد یا نباشد؛ و طبق آیه دوم از هر علمی و هر موضوعی در قرآن وجود دارد. امام رضا(ع) فرمود: "فِيهِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلالَ وَالْحَرَامَ وَالْحُدُودَ وَالاَحْكَامَ وَجَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ اِلَيْهِ النَّاسُ كُمَّلاً فَقَالَ: مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ"[۲۳] و طبق آیه سوم، قرآن مبین هر چیز و هر موضوعی است، خواه مسائل دینی یا دنیوی و یا اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، و هیچ چیزی از آن استثنا نشده است. دومین ویژگی قرآن در این آیه جنبه هدایتی آن است و سومین ویژگی آن رحمت و چهارمین ویژگی آن بشارت برای مؤمنین است.
امام باقر(ع) می‌فرماید: خداوند متعال برای حضرت موسی(ع) این آیه را نازل فرمودند که ﴿كَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ[۲۴] و می‌دانیم که برای حضرت موسی(ع)همه چیز نوشته نشد و در مورد حضرت عیسی(ع) می‌فرماید: ﴿قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ[۲۵] و می‌دانیم که برای او هم همه چیز بیان نشد، اما در مورد حضرت محمد مصطفی(ص) می‌فرماید: ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۲۶][۲۷]
بنابراین کسانی که می‌گویند قرآن تنها به بیان علوم تربیتی و اخلاقی پرداخته و فقط جنبه هدایتی دارد، در اشتباه هستند. اگر ما نمی‌توانیم علوم مختلف را از قرآن استخراج کنیم، اشکال از ماست نه این که قرآن ناقص است. خداوند متعال در آیه‌ای دیگر به نحو اجمال بیان می‌دارد که در قرآن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت در آورد و با مردگان سخن گفت یا طی الأرض کرد. ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى[۲۸] تعدادی از این آیات و آثار اختصاصی آن را ائمه اطهار(ع) بیان کرده‌اند که برخی از اولیاء الهی قسمتی از آن را می‌دانند. حتی برخی از آیات قرآن داروی شفای بیماری‌های جسمی و روحی است. ضمن آن که همه این موارد اختصاص به ظاهر قرآن دارد، و آیات قرآن باطن، تفسیر و تأویل نیز دارند که هر کدام از آنها ویژگی‌های خاص خود را دارد. بنابراین هنگامی که گفته می‌شود اهل بیت(ع) عالم به قرآن هستند و علم الکتاب نزد آنان است، ذره‌ای از عظمت علمی آن بزرگواران برای ما مشخص خواهد شد. از امام صادق(ع) سؤال شد، آیا شما این قدرت را دارید و از این آیات با خبر هستید، فرمودند: به تحقیق ما قرآنی را به ارث برده‌ایم که در آن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت درآورد و زمین را قطعه قطعه نمود و مردگان را زنده ساخت.[۲۹]
قرآن کریم هم از منابع علمی و هم از مصادیق علمی حضرات چهارده معصوم(ع) است به اعتبار آن که هر چه بخواهند بدانند به وسیله قرآن می‌دانند منبع علمی آنان محسوب می‌شود. "قال مولانا الصادق(ع): «اِنّي لاَعْلَمُ خَبَر السّماء و خَبَرُ الارضِ و خَبَرُ ما كانَ و‌َ خَبَرُ ما هُوَ كائنٌ کَأَنَّهُ فِی کَفِّی ثُمَّ قَالَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَعْلَمَهُ إِنَّ اللَّهَ یقول فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شِيْيٌ"[۳۰] اما به اعتبار آن که علوم مختلفی در قرآن همراه با اصطلاحات متعددی وجود دارد که تنها اهل بیت(ع) از آنها خبر دارند، از مصادیق علمی حضرات معصومین(ع) به شمار می‌رود»[۳۱].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ | تصویر = 1073589.jpg | پاسخ‌دهنده = ناصرالدین اوجاقی|اوجاقی]]]] حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم همچنانکه جزء علوم ائمه(ع) است به عنوان منبع علم امام نیز مطرح است. در برخی از روایات وقتی امام از علم خود به حوادث آینده خبر می‌دهد می‌افزاید که ما اینها را از قرآن آموختیم و بسیار می‌بینیم که در این روایات به این آیه تمسک می‌شود که قرآن "تبیان کل شیء" است»[۳۲].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ | تصویر = 11786.jpg | پاسخ‌دهنده = سید محمد فائز باقری|باقری]]]]

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است:
«نخستین منبع دانش پیامبر(ص) و ائمه(ع) ‌به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، پیامبر(ص) و ائمه(ع) دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا[۳۳] مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و اهل بیت پیامبر(ص) هستند. در آیه‌ای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم(ص) خداوند یکتا و ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۳۴] دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. امیرمؤمنان(ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره‌گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. امام صادق(ع) می‌فرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن می‌فرماید: ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۳۵] شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن ‌دو با هم تأکید کرده است»[۳۶].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛ | تصویر = 847645352.jpg | پاسخ‌دهنده = محمد تقی شاکر|شاکر]]]]

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» در این‌باره گفته‌ است:
«برخی از آیات قرآن تصریح دارند که علم و آگاهی از قرآن به گروه خاصی عطا شده است. ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۳۷]. بلکه [قرآن] آیاتی روشن در سینه‌های کسانی است که علم [الهی] یافته‌اند، و جز ستمگران منکر آیات ما نمی‌شوند. و همین طور آیه ۴۳ رعد و هفتم آل عمران چنین دلالتی دارند. این گروه همان کسانی هستند که خداوند اطاعت و پیروی از ایشان را قرین اطاعت خود و پیامبر گرامی خود قرار داده و پلیدی‌ها و انواعِ گوناگون و کوچک و بزرگِ زشتی و رجس را از ایشان دور نموده است. خداوند این گروه را مطهرینی معرفی می‌نماید که لمس و فهم و درک قرآن بر ایشان محقق گشته است و آنها را هدایت‌کنندگان به حقیقت قرآن، آیات متشابه آن و اسرار و بطون برترین و آخرین کتاب آسمانی می‌داند. این ارتباط و مخلوط شدن به گونه‌ای است که جدایی و مفارقتی میان آنها نمی‌باشد «لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُم».
حضرت امام علی (ع) در توصیف ائمه (ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلى‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ، وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ، وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا، لَا نُفَارِقُهُ، وَ لَايُفَارِقُنَا». همانا خداوند تبارک و تعالی ما را تطهیر کرده و عصمت بخشیده و ما را گواهان بر خلقش قرار داده و حجت خود بر روی زمین نصب نموده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرا داده که نه ما از او و نه او از ما جدا شدنی نیست. خداوند تبارک و تعالی همانا ما را پاک گرداند و معصوم داشت و ما را بر خلقش گواه گرفت و حجتش در زمین قرار داد و ما را در کنار قرآن قرار داد و قرآن را در کنار ما، نه ما از آن جدایی می‌پذیریم و نه آن از ما کناره می‌گیرد»[۳۸].
گونه‌های تبیین ارتباط اهل بیت با قرآن:
«شیوه بیان ارتباط اهل بیت (ع) با قرآن در روایات به شکل‌های مختلفی بیان شده است. گونه‌های تبیین این ارتباط را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود.
  1. روایاتی که آیاتی از قرآن را که دلالت بر آگاهی گروهی و افرادی به قرآن و تأویل آن و آشنا به متشابهات قرآن و تفسیر آن و بهره‌مند از حقایق قرآن هستند و در آنها نامی از ایشان برده نشده را منحصر و منطبق و یا حداقل مصداق اکمل و اتم آن را اهل بیت (ع) معرفی می‌نماید. این روایات به فراخورِ مفهوم و معنای آیات، دلالت بر آگاهی و علم گسترده امام به واسطه آگاهی از قرآن می‌نمایند. و در حقیقت علم و معرفت و آگاهی‌های فراوان و حیرت انگیز و شناخت وسیع و دقیق ایشان را مستند به قرآن می‌کند و اصحاب و مخالفان را با منبع علم و آگاهی امام، و حقانیت و وارد نبودن خدشه به آن آشنا می‌سازد. آیاتی که در این مقام مورد استناد قرار گرفته‌اند عبارتند از: ۴۹ عنکبوت، ۱۲۱ بقرة، ۴۳ رعد، ۷ آل عمران، ۱۸ آل عمران، ۴۳ نحل، ۷ انبیاء، ۳۲ دخان، ۳۲ فاطر، ۲۸ حدید، ۲۶۹ بقرة، ۱۹ انعام. در این روایات [۳۹] ائمه با استناد به آیات مذکور، اهل پیامبر را آگاه از علم قرآن دانسته شده‌اند که مردم مأمور به پرسش و سؤال از ایشان گردیده‌اند. همچنین علم به آیات بینات الهی در سینه ایشان می‌باشد و علم و عمل به کتاب خداوند سبحان که سبب تلاوت حقیقی قرآن است از آن ایشان می‌باشد. امام همچون پیامبر (ص) انذار دهنده به قرآن است و راسخین در علم که آگاهان از تأویل حقیقی قرآن هستند ائمه اهل بیت دانسته شده‌اند. اهل بیت به عنوان سخنگو و ناطقان قرآنند و ایشان هستند که به تأویل و تنزیل قرآن آشنا می‌باشند و به سبب بهره‌مندی از علمی که خدا به ایشان داده است، شک و رجس از ایشان دور می‌باشد. این عبارات خلاصه‌ای از مضمون روایات فراوانی است که در ذیل آیاتِ مربوط به ارتباط علم امام با آگاهی از قرآن نقل شده است. در یکی از این روایات محمد بن یحیی از عبد الرحمان نقل می‌کند که امام باقر (ع) فرمود: «إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ انْتَهَى إِلَى‏ آيٍ فِي الْقُرْآنِ ثُمَّ جَمَعَ أَصَابِعَهُ ثُمَّ قَال ﴿بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم» [۴۰][۴۱] ایشان، سرچشمه علم الهی خود را قرآن و آشنایی با معارف و آیات الهی می‌دانند، که خداوند ائمه (ع) را از آن بهره‌مند نموده است.
  2. روایاتی که قرآن را نیازمند به تفسیر می‌داند و دانایی که از تمامی آیات آن آگاه باشد و احکام قرآن را بداند و از کیفیت نزول، ترتیب آیات، ناسخ و منسوخ آن و شأن نزول آیات و جایگاه آیه خبر داشته باشد. این دسته از روایات ضمن تبیین این نیاز، ائمه اطهار (ع) را آگاهان و عالمان به قرآن معرفی می‌نماید و جدایی میان قرآن و امام را نفی می‌کند. ام سلمة نقل می‌کند پیامبر اکرم (ص) در ساعات پایان عمر شریفش پس از سفارش به کتاب و اهل بیت (ع) دست علی را گرفت و فرمود: «‏هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏» همانا علی با قرآن است و قرآن با اوست، دو جانشین بینائی که جدائی نمی‌پذیرند تا در کنار حوض نزد من آیند. بیان دیگری از جایگاه و رابطه امام با قرآن و پیامبر، در بیان منصور بن حازم می‌باشد که امام صادق کلام او را امضا و تأیید فرمود. منصور در خدمت حضرت پس از استدلال به وجود رب و لزوم وجود نبی برای دسترسی به سِخت و رضایت خداوند، برای استدلال به لزوم وجود حجتی پس از پیامبر این سؤال را مطرح می‌کند که حجت پس از پیامبر قرآن نمی‌تواند باشد زیرا مرجئه، قدریه هرکدام و حتی زندیق برای غلبه بر طرف مسلمان خود به آن استدلال می‌کند، پس برای قرآن قیّمی لازم است که حجیّت قرآن با آن تمام می‌شود، و از میان ابن مسعود، حذیفه و... که به عنوان آگاهان به قرآن معرفی شدند تنها علی بود که به تمام قرآن آگاهی داشت پس علی قیّم و نگهدار قرآن است و حجت پس از پیامبر اوست و اطاعتش مفترض و آنچه درباره قرآن می‌گوید حق و صحیح است.
جهت نیاز به مفسر برای قرآن:
ائمه علت نیاز به مفسر و هادی به قرآن را وجود محکم و متشابه در قرآن و ناسخ و منسوخ و لزوم آگاهی از زمان و مکان و شأن نزول آیات [۴۲] گفته‌اند و مردم را تشویق به پرسش از خودشان نموده‌اند. ایشان علم کامل و از ابتدا تا آخر قرآن را مخصوص اوصیای پیامبر دانسته‌اند و این آگاهی را به اراده و خواست خداوند در اهل بیت جاری می‌دانند. (...)»[۴۳].
دو ویژگی آگاهی ائمه از قرآن:
«ظاهر روایات این فصل نشان می‌دهد که ائمه (ع) علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننموده‌اند. اما برای علم و آگاهی خود از تفسیر قرآن دو ویژگی بیان داشته‌اند:
  1. عمومیت و جامعیت آگاهی ایشان در برابر آگاهی برخی از بعضی از آیات، که آگاهی ناقص است.
  2. متقن بودن تفسیر خود در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن. ویژگی اول با احادیثی که ذکر گردید تا حدودی بیان شد.
در این روایات عباراتی مانند: «مَا نَزَلَتْ فِي الْقُرْآنِ آيَة‏» و یا تعابیری مثل: «یُعَلِّمُونَهُ لَکُم، أَوَّله إلی آخِرِهِ‏» دلالت بر فراگیری فهم قرآن و آشنایی با تمام قرآن را دارد. ویژگی دوم تفسیر ائمه (ع)؛ اتقان به صحت و مطابقت داشتن تفسیر ایشان با حقیقت قرآن می‌باشد. دلیل بر این گفتار، اوّلاً روایاتی است که اهل بیت (ع) و قرآن را عِدل هم و در کنار هم و جدا ناشدنی از هم می‌داند، حدیث ثقلین به عنوان بهترین و متقن ترین سند بر این ادعاست. ثانیاً روایاتی است که خود ائمه علم و آگاهی خویش از قرآن را الهی و به واسطه پیامبر (ص) معرفی می‌نمایند. «سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مُقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) ... فَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ وَ تَنْزِيلَه‏» از من از کتاب خدا سؤال کنید که به خدا آیه‌ای نازل نشد در شب یا روز و نه در راه و ایستگاه الا آنکه پیامبر آن را برای من قرائت کرد پس تأویل و تنزیلش را به من آموخت. و با همین سیاق روایاتی هستند که با استناد به آیه {و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ}نقش ائمه را تکمیل‌کننده انذاری می‌دانند که از وظایف پیامبر (ص) دانسته شده است. در این روایات در تبیین من بلغ آمده: «مَنْ بَلَغَ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً مِنْ‏ ذُرِّيَّةِ الْأَوْصِيَاءِ فَهُوَ يُنْذِرُ بِالْقُرْآنِ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّه‏ (ص)‏»
این روایات وحی را مخصوص پیامبر اما تبلیغ، تبیین و تفسیر قرآن را محدود به زمان پیامبر نمی‌دانند. سوم اینکه: قرآن کریم خبر از وجود تأویل برای آیات قرآن می‌دهد، این حقیقت را در لسان روایات نیز می‌توان مشاهده کرد، که در روایات از آن بیشتر به عنوان بطن یا بطون یاد شده است. این مطلب و معنا در روایات اهل سنت بیشتر با تعابیر سبعَةُ اَحرُف و تأویل کتاب بیان شده است. [۴۴] ابن ابی حاتم از ابن عباس نقل می‌کند که او درباره قرآن گفت: «ان القرآن ذو شجون و فنون و ظهور و بطون لاتنقضی عجائبه و لاتبلغ غایته‏»[۴۵] امام باقر (ع) با معرفی پیامبر (ص) به عنوان برترین راسخین در علم می‌فرماید خداوند علم به تأویل و تنزیل را به صورت کامل به او آموخت و اوصیا بعد از او آگاهان از تمامی آنها هستند. [۴۶]
از طریق اهل سنت از ابن مسعود نقل شده که: «القرآن نزل علی سبعة احرف ما منها حرف الّا و له ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب عنده منه علم الظاهر و الباطن.‏»[۴۷] قرآن بر هفت حرف نازل شده و هرحرفی ظاهر و باطنی دارد و همانا نزد علی علم ظاهر و باطن قرآن موجود است. همچنین از ام سلمة، عمر بن خطاب، عبدالله بن عباس، ابی سعید خدری، وهب بصری، زید بن ثابت، مجاهد و… روایات و کلماتی در علم و آگاهی وسیع امیرالمؤمنین به قرآن ذکر گردیده است.[۴۸]»[۴۹].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛ | تصویر = 11700.jpg | پاسخ‌دهنده = عسکری امام‌خان|امام‌خان]]]]

حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است:
«استفاده از قرآن کریم از جمله راههائی بود که ائمه اطهار(ع) بدان وسیله کسب علم می‌کردند. روایات بسیاری شهادت می‌دهند که قرآن کریم همانطور که ظاهر دارد دارای معانی باطنی است چنانکه جابر بن یزید از امام باقر(ع) نقل می‌کند: که امام فرمود: " يَا جَابِرُ إِنَ‏ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ‏ بَطْناً ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"[۵۰]. لذا جای هیچگونه تعجب نیست اگر گفته شود، خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. " فِيهِ‏ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ‏ وَ خَبَرُ مَا كَانَ‏ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"[۵۱]. چنانکه امیر المؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: آن قرآن است که اگر بخواهید گویا می‌گردد، ولی خودش سخن نمی‌گوید؛ اما من از آن شما را می‌آگاهانم: بدانید که در قرآن دانشی است که به آنچه در آینده خواهد آمد خبر می‌دهد. و سخن از گذشته نیز در آن فراوان است. و دوای درد شما و باعث نظم و ترتیب میان شما است[۵۲]. و در بحث علم غیب ثابت کردیم که بندگان برگزیده خدا عالم به غیب هستند پس هیچ چیز در امور مربوط به شریعت و حلال و حرام الهی بر آنها مخفی نمی‌ماند و آنها از ان آگاه‌اند، زیرا خداوند درهای غیب را روی آنها می‌گشاید.
قرآن کریم بر پیغمبر اکرم(ص) نازل شد لذا مسلم است که پیغمبر اکرم(ص) یکی از برگزیدیگان خدا برای علم غیب است و تمام علوم قرآن نزد اوست. چنان که خدای سبحان به رسولش می‌فرماید: ﴿ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۵۳]. بشر می‌تواند با تلاش و کوشش علوم عادی را فراگیرد هرچند آن هم جزو عطایای الهی است، اما علمی‌ که خداوند به رسول اکرم(ص) عطا نمود هرگز، به‌طور متعارف قابل تعلّم نیست و اگر تعلیم غیبی خداوند نبود ممکن نبود کسی بتواند آن را یاد بگیرد. زیرا درباره تعلیم انسان‌های عادی می‌فرماید: ﴿عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ [۵۴]. ولی درباره تعلیم رسول اکرم(ص) می‌فرماید: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ [۵۵] جمله ﴿لَمْ تَكُنْ نشان می‌دهد که اگر تعلیم خدا نبود تلاش و کوشش پیامبر(ص) برای فراگیری آن علوم غیبی سودمند نبود. لذا به‌وسیله نزول قرآن که ﴿ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۵۶] است بر قلب پیغمبر اکرم(ص) ایشان را به غیب آگاه ساخت. حالا در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی غیر از پیغمبر اکرم(ص) به میان آمده است که دارای علم الکتاب است یعنی تمام علوم قرآن نزد اوست و بر حقانیت رسول خدا(ص) گواهی می‌دهد: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۵۷]. از این آیه به خوبی روشن می‌شود که کسی وجود دارد که علم کتاب "قرآن" نزد اوست. و درین آیه شریفه علم الکتاب به‌طور مطلق آمده است لذا شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود. پس گستردگی و وسعت این علم را از آنجا ملاحظه بفرمایید که در رابطه با وزیر حضرت سلیمان(ع) در قرآن آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي[۵۸]. پس کسی که مقداری از علم کتاب نزد او بود این قدرت را از خود نشان داد پس کسی که تمام علم کتاب نزد او باشد خدا می‌داند که حامل چه قدرتی باشد. اما چه کسی این قدرت را دارد و علم الکتاب نزد چه کسی است. قرآن تنها اشاره سربسته‌ای به آن دارد. بعض مفسرین گفته‌اند منظور "خداوند" است و گروهی از مفسران نیز گفته‌اند: که منظور از آن دانشمندان اهل کتاب و افرادی همچون سلمان و عبدالله بن سلام است که نشانه‌های پیامبر(ص) را در کتب آسمانی پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او می‌شدند. ولی بسیاری از مفسران در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه شریفه در شأن علی بن ابی طالب(ع) و ائمه(ع) است.
روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را در مورد علی بن ابی طالب(ع) اذعان دارند و در کتابهاشان نوشته‌اند. چنانکه خود آن حضرت می‌فرماید: منم آن کس که دارنده علم الکتاب است[۵۹]»[۶۰].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | تصویر = 11742.jpg | پاسخ‌دهنده = محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]

آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:
«یکی از معتبرترین خاستگاه علوم اهل‌ بیت(ع)، قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، سرچشمه تمامی احکام شریعت و مهم‌ترین منبع علوم و معارف اسلامی است، لکن همه کس نمی‌تواند به عمق و باطن آن دست یابد و حقایق علمی آن را کشف کند. تنها کسانی که بعد از رسول اعظم(ص) به تمام قرآن آشنایند و از ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مطلق و مقیدش آگاهی دارند، ائمه(ع) و پیشوایان معصوم هستند. با این تفاوت که پیامبر(ص) به‌ طور مستقیم از نور وحی برخوردار بود و از این راه با تأویل آیات و حقایق قرآنی آشنا می‌شد ولی امامان معصوم(ع) از وحی برخوردار نیستند و لذا با هدایت‌های پیامبر(ص) و تأییدات ویژه خدای متعال که از لوازم شایستگی برای تصدی مقام امامت می‌باشد، از حقایق قرآنی آگاه می‌شدند.
فضل بن شاذان می‌گوید: قرآن به تمام و کمال و با همه حلال و حرام خود، بدون هیچ اختلاف و نزاعی، نزد ائمه(ع) که درود خداوند بر ایشان باد موجود است. ابن قبه رازی نیز بعد از نقل حدیث ثقلین، می‌گوید: از این حدیث دانستیم که عترت از قرآن جدا ناشدنی است و تمسک به آن سبب نجات از گمراهی است. بنابراین، تمسک به عترت واجب است، چنان‌که واجب است آنها، عالم به قرآن باشند، ناسخ‌اش را از منسوخ، خاص‌اش را از عام، مستحب‌اش را از واجب و محکم‌اش را از متشابه، باز شناسند. و نیز نسبت به قرآن امین باشند تا هر چیزی را در جای که خدا مقرر فرموده است، قرار دهند و مقدم را مؤخر و مؤخر را مقدم نسازند. در تأیید این مطلب.
روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود:
  1. حضرت علی(ع) فرمود: هیچ آیه از قرآن بر پیامبر خدا نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، پیامبر اسلام(ص) تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت.
  2. جابر از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف اهل‌ بیت(ع) قرآن مجید است»[۶۱].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | تصویر = 11792.jpg | پاسخ‌دهنده = منصف علی مطهری|مطهری]]]]

آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:
«اولین منبع علم ائمه (ع) به حقیقت کتاب خداوند است که ائمه معصومین(ع) در حالات مختلف از آن استفاده می‌کردند. قرآن کتابی است که در عالم اسفل به صورت الفاظ ظهور یافته است. این کتاب معجزه الهی است که حقیقت ساری آن در لوح محفوظ و کتاب مبین نهفته است و تنها انسان‌هایی به حقیقت آن راه پیدا می‌کنند که به طور کلی طاهر و پاک باشند و به طهارت کبری رسیده باشند. (...) ائمه(ع) با اتصال به حقیقت الهی آن به بسیاری از علوم غیبی که با چشم عادی نمی‌توانند آن را پیدا کنند، دست یافته‌اند و این آگاهی کامل از قرآن به گونه‌ای است که تفسیر و تأویل و ظاهر و باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند. قرآن مجید می‌فرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۶۲] از این آیه استفاده می‌شود که کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست»[۶۳]»[۶۴].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ | تصویر = 1907.jpg | پاسخ‌دهنده = گل‌افشان پارسانسب]]]]

خانم گل‌افشان پارسانسب در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در این‌باره گفته‌ است:
«یکی از راه‌های کسب علم و معارف ائمه و معصومین (ع) استفاده از قرآن بود زیرا منشأ و سرچشمه همه احکام و معارف دین اسلام قرآن است. اولین جمع‌کننده قرآن بعد از پیامبر اکرم (ص) حضرت علی بن ابی طالب بوده است و احادیثی داریم مبنی بر اینکه جمع‌کننده و حافظ قرآن کریم هم ظاهر آن و هم باطن آن را فقط علی (ع) و بقیه ائمه اطهار (ع) می‌باشد. امام صادق (ع) فرموده است: هیچ موضوعی نیست که مورد اختلاف مردم باشد مگر اینکه اصل و ریشه‌اش در کتاب خداست لکن عقل‌های مردم به آن نمی‌رسد. و از حضرت علی (ع) روایت کرده‌اند که: قرآن را به سخن آورید ولی قرآن برای شما سخن نمی‌گوید. من می‌توانم از آن خبر دهم علوم گذشته و آینده در آن کتاب آسمانی موجود است. احکام و مسائل مورد احتیاج شما و تفسیر موارد اختلافتان در آن کتاب وجود دارد. اگر از من بپرسید به شما یاد می‌دهم. و نیز از آن حضرت نقل است که فرمود: بخدا سوگند اگر بخواهم می‌توانم هفتاد بار شتر "کاغذ یا کتاب" در "شرح" بای بسم الله الرحمن الرحیم بنویسم. [۶۵]
سلمةبن محرز می‌گوید: از اما باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: یکی از علوم ما علم تفسیر قرآن و احکام آن است و علم تغییر زمانه و تازه‌گی‌های آن می‌باشد. اگر خدا خوبی گروهی را خواست آنان را شنوا می‌گرداند ولی کسی که گوش شنوا ندارد و اگر حرف حق به گوشش رسید بطوری از آن اعراض می‌کند که گویا اصلاً نشنیده است آنگاه مختصر سکوتی کرد و فرمود: اگر افراد لایق و ظرف‌های مناسبی پیدا می‌کردیم مطالب علمی را برایشان می‌گفتیم و خدا یار و پناه است.[۶۶] و از حضرت صادق (ع) نقل است که فرمود: بخدا سوگند من از اول تا آخر کتاب خدا را می‌دانم بطوری که گویا در کف دستم قرار دارد. اخبار آسمان و زمین و گذشته و آینده در آن کتاب آسمانی موجود است و خداوند می‌فرماید: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء [۶۷] [۶۸]»[۶۹].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۷۰] و فرمود: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ‏[۷۱] طبق این دو آیه، تمام حقایق عالم در قرآن کریم ثبت می‌باشند و قرآن کریم شامل علوم اوّلین و آخرین می‌باشد؛ پس رسول خدا هم که عالم به این کتاب می‌باشد، عالم به تمام حقایق عالم خلقت است؛ لکن به تعلیم خدا و از راه قرآن کریم و نه به صورت استقلالی؛ لذا اگر رسول خدا بگوید من هیچ علم غیبی ندارم، درست است چون قرآن کریم، بالذّات علم خداست نه علم رسول خدا ولی به تعلیم الهی علم آن حضرت نیز می‌باشد»[۷۲].

|}

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات. | تصویر = 9030760879.jpg|تپس|100px|right|بندانگشتی|]] پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«قرآن: آگاهی کامل امامان(ع) از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.
قرآن می‌فرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۷۳]؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۷۴] آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب(ع) و ائمه هدی (ع) است.
قرطبی مفسر اهل سنت در تفسیر خود به نقل از امام باقر(ع) در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: «انما ذلک علی بن ابی طالب (ع)»[۷۵].
در روایت دیگری از ابن عباس می‌خوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۷۶]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم(ع) است[۷۷][۷۸].

|}

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ارتباط با فرشته با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  19. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  20. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  21. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  22. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۶۰.
  2. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۶۰.
  3. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۶۲.
  4. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۶۱.
  5. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۲۲۹.
  6. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  7. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۲۲۹ و ینابیع المودة، ص ۲۶
  8. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  9. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۲۲۹ و ینابیع المودة، ص ۱۱۹.
  10. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۶۱.
  11. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۲۲۸.
  12. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۴۳ - ۲۴۵.
  13. « قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاکَ سَمِعْنَاکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فِی أَمْرِ جَارِیَتِکَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنّکَ تَعْلَمُ عِلْماً کَثِیراً وَ لَا نَنْسُبُکَ إِلَی عِلْمِ الْغَیْبِ قَالَ فَقَالَ یَا سَدِیرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا کَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَهٍ مِنَ الْمَاءِ فِی الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا یَکُونُ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقَلّ هَذَا فَقَالَ یَا سَدِیرُ مَا أَکْثَرَ هَذَا أَنْ یَنْسِبَهُ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ إِلَی الْعِلْمِ الّذِی أُخْبِرُکَ بِهِ یَا سَدِیرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ أَیْضاً ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا»
  14. تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۴۲۶.
  15. «بیانگر هر چیز»، سوره نحل، آیه ۸۹.
  16. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۲۲۴-۲۲۷.
  17. تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰
  18. «(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  19. تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵
  20. «و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
  21. «ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم»؛ سوره انعام، آیه ۳۸.
  22. «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  23. «در قرآن همه چیز بیان شده از حلال و حرام و حدود و احکام گرفته تا هر آن چه که عموم مردم به آن احتیاج دارند آن همه به طور کامل. پس خداوند عزوجل می‌فرماید: ما از هیچ چیز در این کتاب کم نگذاشته‌ایم»؛ کافی، ج ۱، ص ۱۹۸.
  24. «از هر موضوعی اندرزی برای او در الواح نوشتیم»؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۵.
  25. «من آمده‌ام تا برخی از آن چه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم»؛ سوره زخرف، آیه ۶۳.
  26. «ما تو را شاهد آنها قرار دادیم (شاهد بر همه مردم و همه انبیا و البته شهادت باید همراه با علم کامل باشد) و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  27. قال الباقر علیه .. فیه بقوله تعالی لموسی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، فعلمنا أنّه لم یکتب له الشی‌ء کلّه، و قال لعیسی: وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فعلمنا أنه لم یبیّن له الأمر کله، و قال لمحمّد(ص) وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍنور الثقلین، ج ۲، ص ۷۶.
  28. «گر به وسیله قرآن، کوهها به حرکت در آیند یا زمین ها قطعه قطعه شوند یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ایمان نمی آورند)»؛ سوره رعد، آیه ۳۱.
  29. «و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان وتحیی به الموتی». کافی، ج ۱، ص ۲۲۹.
  30. «همانا من به خبر آسمان‌ها و زمین و آنچه که در گذشته بوده و آنچه که در آینده واقع خواهد شد. عام هستم گویا همه این اخبار در دست من قرار گرفته و همه این اخبار و وقایع را از کتاب خدا می‌دانم؛ چرا که خداوند متعال می‌فرماید؛ در آن کتاب هر چیزی بیان شده است». بحار الانوار، ج ۸۹ ص ۱۰۱، به نقل از تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۹۹.
  31. امام‌شناسی، ج۱، ص۱۳۴-۱۵۳.
  32. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
  33. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.
  34. «و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست». سوره رعد، آیه ۴۳.
  35. «که بیانگر هر چیزى است»؛ سوره نحل، آیه۸۹.
  36. بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۳-۱۲۲.
  37. سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  38. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۴۷.
  39. ر.ک برای دیدن روایاتی که به این آیات اشاره دارند: بحار ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۳ و ۵ ص ۱۹۱ ح ۱۰ ص ۱۹۲ ح ۱۶ ص ۱۹۳ ح ۱۸ ص ۲۰۰ ح ۳۴ و ۳۷ و ۳۸ ص ۲۰۲ ح ۴۵ ص ۲۰۳ ح ۴۸. ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۶؛ کافی ج ۱ ص ۲۵۷ ح ۳؛ بحار ج ۲۳ ص ۱۹۱ ح ۱۱؛ شواهد التنزیل حسکانی ج ۱ ص ۴۰۰ تا ۴۰۵؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۴ ح ۵۱ و ۵۲ ص ۱۷۲ ح ۱ ص ۱۷۳ ح 2 ص ۱۷۴ ح ۳ و ۴ ص ۱۷۶ ح ۱۳ و ۱۴ و ۱۶ ص ۱۷۷ ح ۱۷ و ۱۸ و…؛ شواهد التنزیل ج ۱ ص ۴۳۲ تا ص ۴۳۷؛ کافی ج ۱ ص ۲۹۵ بحار ج ۲۳ ص ۲۲۸ ح ۵۰؛ شواهد التنزیل ج ۲ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶ ج ۲ ص ۳۰۸ تا ۳۱۰. ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۱۴۶ تا ۱۳۹ ح ۱۵۴؛ بحار ج ۸۹ ص ۱۰۱ ح ۷۳ و ۷۴ و ۷۵.
  40. سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  41. بصائرالدرجات ص: ۲۰۶ ح ۱۴؛ وسائل‌الشیعة ج: ۲۷ ص: ۱۹۹ ح ۳۳۵۸۷؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۳ ح ۴۸.
  42. بحار ج ۸۹ ص ۸۸؛ بصائر ص ۱۳۶ ح ۳؛ تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۱۴ ح ۱.
  43. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۴۸ و ۴۹.
  44. تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۲ ص ۱۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۵۹۸؛ کتاب سلیم ص ۷۶۹؛ بحار ج ۸۹ ص ۸۳ ح ۱۵ و ص ۹۰ ح ۳۴.
  45. الدرالمنثور ج ۲ ص ۶.
  46. بحار ج ۸۹ ص ۸۰ و ۸۱ ح ۸ ص ۹۲ ح ۳۹.
  47. البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۴۷.
  48. مقدمه تفسیر حبری ص ۱۵۳ تا ۱۶۳.
  49. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص ۵۰ و ۵۱.
  50. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۲.
  51. الکافی، ج ۱، ص ۲۴۰.
  52. " ذَلِكَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَنْطِقُوهُ‏ وَ لَنْ‏ يَنْطِقَ‏ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم ‏‏‏‏‏‏"؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد جواد شریعت، خطبه ۱۵۸، ص ۳۷۰.
  53. و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
  54. به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۵.
  55. و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
  56. بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  57. بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  58. امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آن‌که چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است؛ سوره نمل، آیه:۴۰.
  59. صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۲۱۶.
  60. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  61. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۷۱.
  62. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  63. اصول کافی، ج۲، ص۱۰.
  64. علم ائمه از نظر عقل و نقل؛ ص: ۶۲
  65. آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، پیشین، ج ۱، ص ۵۶.
  66. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۲۹.
  67. سوره نحل، آیه: ۸۹.
  68. همان، ج ۱، ص ۲۲۹.
  69. گل‌افشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۳۹.
  70. «و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
  71. «هیچ جنبنده‏‌ای در زمین، و هیچ پرنده‌‏ای که با دو بال خود پرواز می‏‌کند، نیست مگر اینکه امتّ‌هایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‏‌گردند»؛ سوره انعام، آیه ۳۸.
  72. وبگاه پرسمان
  73. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  74. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.
  75. او فقط علی بن ابی طالب(ع) است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
  76. کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی(ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
  77. روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه
  78. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.