وراثت از پیامبر خاتم در معارف دعا و زیارات
از جمله مقامات امامان معصوم(ع) مقام وراثت پیامبر که در زیارت جامعه کبیره با عبارت «وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» آمده است؛ یعنی: «سلام بر شما امامان معصوم(ع) که وارث انبیاء و پیامبران هستید».
معناشناسی
«ارث»، «تراث» و «وراثت» هر سه، مصدر «وَرث یرث» و به معنای آن است که چیزی از آنِ کسانی باشد و بعد از مرگ، طبق احکامی خاص، بستگان نسبی و سببی، مالک آن گردند»[۱]؛ بنابراین، درباره «ارث» چند مطلب نهفته است:
- «مورث» از دنیا رفته باشد.
- وارث، انتساب نسبی یا سببی با مورّث داشته باشد.
- انتقال با مرگ باشد، نه داد و ستد و معامله.
بنابر این، در مواردی که این واژه بدون ملاحظه سه مورد فوق به کار رفته، آنجا یا مجاز است یا استعاره.
تذکّر این نکته مفید است که "مَجاز" و "استعاره" موجب زیبایی و صفای معناست نه ایراد و اشکال یا تحریف؛ از زیباییهای قرآن و نهج البلاغه، بهکارگیری همین مَجازات است تا جایی که بزرگانی همچون سید رضی، کتابهایی به نام «مَجازات القرآن» و «المَجازات النبویّه» نوشتهاند.
واژه «میراث» در اصل «موراث» بوده، واوِ ماقبل مکسور، تبدیل به «یاء» شده است و به معنای مصدری است که گفتیم و اگر از ریشه «ورث» باشد به معنای «مالی است که انسان با ارث به آن دست مییابد»[۲].
واژه «تراث» در اصل «وارث» بوده، واوش تبدیل به «تاء» شده و به معنای «مالی است که از مرده برای ورثه به جا میماند[۳].
مراد از وارثان انبیاء(ع)
اینجا باید به این پرسش پاسخ داد که امامان معصوم(ع) از چه ناحیه «وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» هستند؟ بیتردید انبیاء(ع) مثل همه انسانها دو شخصیّت دارند: یکی: شخصیّت حقیقی و دومی: شخصیّت حقوقی.
وارثان امکانات مادّی انبیاء(ع)
در بُعد «شخصیّت حقیقی» آنچه از امکانات مادّی انبیا پس از آنان باقی بماند، به ارث، به وارثان نسبی و سببی آنان میرسد؛ چون انبیا(ع) هم همانند دیگر انسانها از خود، ارث مادّی به جای میگذارند: ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۴]؛ ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۵].
اگر «ارث» در این آیات را ـ با توجّه به شواهد و قراین ـ ارث مادّی نگیریم، حداقل باید به گونهای معنا کنیم که «ارث مادّی» را هم شامل بشود؛ چون آنچنان که مورد، مخصّص نیست، نمیتوان آیات را به گونهای معنا کرد که مورد را شامل نباشد. استناد حضرت صدّیقه طاهره(س) به آیه شریفه در مورد «ارث فدک» زندهترین سند تفسیر آیه است که مراد از «ارث» در آیه، «ارث مادّی» است و هیچ مانعی ندارد پیامبری مثل حضرت زکریا(ع) نگران آن باشد که بعد از او امکانات مادّیاش در دست نااهلان قرار گیرد، خصوصاً با توجه به دو نکته:
- در آن زمان، بنی اسرائیل هدایا و نذورات فراوانی برای احبار (علمای یهود) میبردند و حضرت زکریا(ع) رئیس احبار بود و قهراً اموال فراوانی نزد او بود.
- همسر حضرت زکریا(ع) از دودمان حضرت سلیمان بن داوود(ع) بود و با توجّه به وضع مالی خوب حضرت سلیمان و حضرت داوود(ع) اموالی را به ارث برده بود و اینها نزد حضرت زکریا(ع) بود.
براساس این آیه است که باید حکم به جعلی بودن حدیثی کرد که میگوید: «ما انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم!»[۶]؛ زیرا این حدیث، با قرآن هیچ سازگار نیست. ابوبکر گفت: «از پیامبر(ص) شنیدم که: ما طایفه پیامبران، طلا و نقره، خانه و زمینی را برای کسی به ارث نمیگذاریم بلکه تنها کتاب و حکمت و علم و نبوّت را ارث میگذاریم و هر آنچه از ما بجا ماند از آنِ ولیّ امر بعد از ماست و او به هر شکل که صلاح دید، عمل میکند!!»[۷].
عقل و نقل، هر دو، حکم به جعلی بودن حدیث فوق میکند؛ زیرا:
- اولاً: اگر این حدیث درست بود، هرگز حضرت صدّیقه طاهره(س) ارث خود را نمیطلبید؛ حضرت زهرا(س) معصومه است و فعلش همانند قولش حجّت است. در همان مجلس حضرت زهرا(س) پاسخ داد که: «پاک و منزّه است خداوند (این کلمه در مقام تعجّب گفته میشود) هیچگاه پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا اعراض نمیکرد و با احکام آن مخالفتی نداشت بلکه پدرم از احکام قرآن تبعیت میکرد و دنبالهرو سورههای آن بود، آیا همه جمع شدهاید و میخواهید خیانت کنید و به حرف باطل و تهمت به پیامبر علّت میآورید. این خیانتی که بعد از رحلت پیامبر میکنید، شبیه همان ظلمها و غائلههایی است که در زمان حیاتش داشتید، این کتاب خداست که داوری است عادل و سخنگویی است که حق را از باطل جدا میکند، این قرآن است (که از زبان حضرت زکریا میگوید) خدایا! فرزندی به من بده که وارث من و آل یعقوب باشد و میفرماید: سلیمان از داوود ارث برد»...[۸].
- ثانیاً: این چگونه حدیثی است که مولا علی(ع) ـ که باب مدینه علم پیامبر(ص) است ـ از پیامبر نشنیده!! حضرت زهرا(س) نشنیده!! این همه مسلمان نشنیدند! فقط ابوبکر شنیده است!
- ثالثاً: اگر این حدیث درست بود، غیر از عایشه از همسران پیامبر(ص) از حضرت میشنیدند، در حالی که آن را از حضرت نشنیده بودند و در پی آن بودند که ارث خود را مطالبه کنند[۹].
- رابعاً: عایشه خود معترف است که این حدیث را فقط ابوبکر از پیامبر نقل کرده است[۱۰].
- خامساً: بر فرض که حدیث از حیث سند بیمشکل باشد، مضمون خبر است نه انشا (آنچنان که ابوبکر به آن استناد میکرد)؛ یعنی انبیا به مناسبت مقام زهد و ورعی که دارند، آنچه از مال دنیا در اختیار دارند، در راه خدا به مصرف میرسانند و خود، چیزی از امکانات مادّی به جای نمیگذارند، نه آنکه مراد این باشد که آنان از قانون کلّی ارث مستثنا هستند. اگر مقام انشا بود، مناسبت مقام اقتضا میکرد که حقیرترین مال را ذکر کند و بفرماید: "ما طایفه انبیا ارث نمیگذاریم حتّی اشیای بیارزش و قلیل را (نه اینکه طلا و نقره و خانه و ملک را اسم ببرد)"[۱۱].
ممکن است این سؤال مطرح شود که نظیر این حدیث در کتابهای معتبر شیعی مثل اصول کافی نقل شده است. از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که حضرت فرمود: «عالمان دینی، وارثان انبیا هستند بدین جهت که پیمبران، پول، طلا و نقره به ارث نمیگذارند و تنها حدیثهایی از احادیثشان را به جای میگذارند»[۱۲].
پاسخ این است که:
- اولاً: حدیث از جهت سند ضعیف است؛ چون در سند ابی البختری هست که کنیه وهب بن وهب است و در مواردی حضرت امام رضا(ع) او را تکذیب کرده تا جایی که درباره او گفته شده: «دروغگوترین مردم است»[۱۳]. مرحوم مجلسی در مرآة العقول فرموده: «الحدیث ضعیف»[۱۴] و این گونه نیست که تمام احادیث کتاب کافی را بتوان اصطلاحاً «صحیح» نامید.
- ثانیاً: با صرف نظر از سند، معنای روایت این نیست که اگر پیامبری، مالی داشت، به ارث برده نمیشود بلکه معنای روایت این است که پیامبران مال قابل توجهی نداشتند؛ آنان علمشان را برای امّت باقی گذاشتند و چیزی هم که مردم باید از پیامبران انتظار داشته باشند، دانش و حکمت و آثار نبوّت است، نه مال و ثروت. و بخشیدن و تملیک فدک به حضرت زهرا(س) آن را ملک شخصی او قرار دادن، بدین جهت بود که این اموال، در بیت امامت و ولایت باشد و علاوه بر تأمین زندگی شخصی، در جهت پیشرفت امر ولایت به کار گرفته شود. این «ارث انبیا(ع) در بُعد حقیقی»، لکن در مقام بحث، نظر به ارث از این نگاه نیست. بلکه مراد «ارث از نگاهی دیگر» است[۱۵].
وارثان معنوی انبیاء(ع)
مراد از «ارث» در اینجا در ابعاد «شخصیّت حقوقی پیامبران(ع)» است، برخی از این ابعاد عبارتاند از:
الف) انبیا(ع) به اذن خداوند «ولایت تکوینی» داشتند؛ یعنی میتوانستند با اذن خداوند در جهان آفرینش و تکوین، تصرّف کنند و برخلاف عادت و جریان طبیعی عالم اسباب، حوادثی را بهوجود آورند، مانند زنده کردن مردگان و بازگرداندن بینایی به کور مادرزاد توسط حضرت عیسی(ع)[۱۶]، باد در اختیار حضرت سلیمان(ع) قرار گرفتن[۱۷] و با یک چشم بهمزدن، احضار تخت بلقیس[۱۸].
این اختیارات را خداوند به امامان معصوم(ع) نیز داده است، در این عرصه، آن قدر نمونهها زیاد است که محتوای کتابهای بزرگ را تشکیل میدهد، ولی ما تنها به ذکر یک روایت بسنده میکنیم: ابو بصیر میگوید: «بر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا شما ورثه پیامبر اکرم(ص) هستید؟ امام فرمود: آری. پرسیدم: آیا رسول خدا وارث انبیا بود و آنچه آنان میدانستند، رسول اکرم(ص) نیز میدانست؟ فرمود: آری. گفتم: آیا شما میتوانید مردگان را زنده کنید و کورهای مادرزاد و مبتلایان به برص را شفا دهید؟ حضرت فرمود: آری، به اذن الهی میتوانیم. آنگاه فرمود: نزدیک بیا. وقتی جلو رفتم، دستی بر چشم و صورتم کشید، دیدگانم باز شد و خورشید و آسمان، زمین، خانهها و آنچه در خانه بود را دیدم، سپس فرمود: آیا دوست داری به همین صورت بینا باشی و در قیامت مانند دیگران حساب پس دهی؟ یا اینکه مثل سابق نابینا باشی و بهشت از آنِ تو باشد؟ گفتم: دوست دارم به حال سابقم باشم. آنگاه دستی به چشمم کشید و به حالت اولیّهام برگشتم»[۱۹].
ب) انبیا(ع) دارای علم گسترده بودند؛ علم به حقایق جهان هستی که خداوند به آنان اعطا کرده بود، این علم را برای امامان معصوم(ع) به ارث گذاشتند. امام صادق(ع) فرمود: «سلیمان از داوود ارث برد، محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم، از این جهت، علم به تورات و انجیل و زبور و بیان آنچه در الواح موسی بود، نزد ماست»[۲۰].
ج) انبیا(ع) مصطفی و مجتبای خدا بودند؛ یعنی خداوند، آنان را جهت نبوت برگزیده بود: ﴿وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ﴾[۲۱]؛ ﴿فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۲۲].
امامان معصوم(ع) نیز مصطفی و مجتبای خدایند؛ همانگونه که در اصطفای نبوّت، سنّ بالا شرط نبود و کودک در گهواره هم به پیامبری برگزیده شد: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۲۳]. و در مورد حضرت یحیی(ع) میخوانیم: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۴].
همینگونه اعطای منصب رفیع امامت در کودکی به حضرت امام جواد(ع)، حضرت امام هادی(ع) و حضرت امام زمان(ع) جای استبعاد ندارد.
از یکی از یاران امام جواد(ع) به نام علی بن اسباط روایت شده که او میگوید: «خدمت حضرت رسیدم در حالی که سنّ امام کم بود، درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و هنگامی که به مصر باز میگردم، کم و کیف مطلب را برای دوستان امام نقل کنم. درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم، آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوی من کرد و فرمود: ای علیّ بن اسباط! خداوند کاری را که در مسأله امامت کرده همانند کاری است که در نبوّت کرده است؛ گاه میفرماید: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۵]؛ بنابر این، همانگونه که ممکن است خداوند، حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، قدرت اوست که آن را در چهل سالگی بدهد»[۲۶].
د) انبیا(ع) در مسیر ابلاغ رسالت خویش، رنجها را به جان خریدند؛ اهانتها، تحقیرها، شکنجههای جسمی و... خداوند به پیامبر اکرم صل فرمود: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾[۲۷]. بنابراین، از میان همه پیامبران اولواالعزم(ع) به عنوان نمونه تنها گوشهای از رنجهای پیامبر اکرم(ص) در مسیر ابلاغ رسالت را یاد میکنیم[۲۸].
آزارهای جسمی، روحی و... نسبت به پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص) در طول حیات پر بار خویش، انواع آزارهای جسمی و روحی اعمّ از تهمتها، اهانتها، بهانهجوییها و فشارهای اقتصادی و حتّی توطئه برای ترور و قتلش را تحمّل کرد، برخی از آزارها عبارتاند از:
- الف. تهمتها:
- کاهن[۲۹] (کسی که با اجنّه مرتبط است و غیبگویی میکند).
- ساحر[۳۰](جادوگر).
- مسحور[۳۱] (کسی که جادوگری دیگران در او اثر کرده و عقلش را ربوده!).
- مجنون[۳۲].
- معَلَّم[۳۳] به (فتح لام؛ کسی که دیگری به او تعلیم میدهد).
- کذّاب[۳۴] (دروغگو).</ref>.
- مفتری[۳۵] (کسی که قرآن را خود ساخته و به خدا نسبت میدهد).
- مفتری یا مجنون[۳۶].
- شاعر[۳۷] (کسی که خیال پردازانه سخن میگوید).
- دارای افکار آشفته و پریشان (اضغاث احلام)[۳۸].
- بهانهجوییها:
- آزارهای جسمی و فشارهای روحی، اقتصادی و...:
- سنگسارش کردند آنچنان که از بدن مبارکش خون جاری شد. هنگامی که برای دعوت مردم به اسلام به سوی طائف رفت، نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند بلکه آن قدر سنگ بر او زدند که خون از پای مبارکش جاری گردید.
- افراد نادان را تحریک میکردند که با صدای بلند، پیامبر(ص) را دشنام دهند.
- همسر ابو لهب - که خواهر ابوسفیان و عمّه معاویه بود – بوتهای خار بر دوش میکشید و آن را بر سر راه پیغمبر اکرم(ص) میریخت تا پای مبارک آن حضرت آزرده شود!.
- او و یارانش را تحت فشار شدید اقتصادی قرار دادند؛ سه سال تمام در شعب ابیطالب با گرسنگی شدید محصور بودند، با اینکه ناله جگر خراش گرسنگان شعب به گوش سنگدلان مکّه میرسید، ولی در دل بیرحم آنان هیچ تأثیری نداشت! جوانان و مردان، با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز، زندگی میکردند و گاهی یک دانه خرما را دو نیم میکردند و با آن روز را به شب میبردند. ابولهب عموی ملعون پیامبر(ص) در میان بازار فریاد میکشید و میگفت: «مردم! قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمّد قوّه خرید را سلب کنید!» و برای تثبیت قیمت، اجناس را گرانتر خریداری میکرد[۴۶].
- سرانجام توطئه کینه توزانه ترور و قتل پیامبر(ص) را طرّاحی کردند که با عنایت حضرت حق، خنثی شد.
این تنها گوشهای از رنجهای پیامبر(ص) در مسیر ابلاغ رسالت بود. امامان معصوم(ع) ورثة الأنبیاء هستند. آنان هم به سهم خود، انواع و اقسام رنجها را به جان خریدند تا جایی که هیچکدام از آنان با مرگ طبیعی نمردند بلکه یا با شهادت سرخ (مثل سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین(ع)) و یا با شهادت سبز (مسموم شدن) به دیدار خدا رفتند.
حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: "صبر و استقامت بر رهبران و زمامداران جامعه اسلامی فریضه است؛ زیرا خداوند آن را بر پیامبرش واجب کرد و فرمود: پس صبر پیشه کن همان طور که پیامبران اولوالعزم صبر پیشه ساختند و همین را از پیروانش (نیز) میخواهد؛ زیرا میگوید: برای شما در زندگی پیامبر، سرمشقی نیکوست و همگی باید به او اقتدا کنید"[۴۷].
آری، امامان معصوم(ع) ورثة الأنبیاء هستند؛ چون آنان هم هر آنچه ابلاغ وظیفه هزینه میطلبید، پرداختند؛ آنجا که جای صبر، سکوت و خون دل خوردن بود صبر کردند؛ صبری که همانند استخوان در گلو، خاشاک در چشم، قرار گرفتن نوک تیز شمشیر بر قلب و تلختر از تلخترین میوهها (علقم) بود[۴۸].
آنجا که وظیفه تشخیص دادند مسؤولیت حکومت را بپذیرند، آن را با رنجهای فراوانش پذیرفتند. آنجا که وظیفه تشخیص دادند نرمش قهرمانانه داشته باشند، آن را با تمام نیشهایی که از سوی خودی و غیرخودی زده میشد، انجام دادند. آنجا که جای جانبازی و ایثار جان خویش و عزیزانشان بود، به استقبال آن شتافتند. آنجا که وظیفه، تحمّل حبسهای طولانی بود، آن را نیز به جان خریدند و... و اگر بخواهیم رنجهای امامان معصوم(ع) را در مسیر انجام رسالت امامت، فهرست کنیم، طبعاً فهرستی طولانی خواهد شد که از عهده این مقاله بیرون است. و در یک کلام، امامان معصوم(ع) آیینه تمام نمای فضایل و مناقب پیامبران(ع) هستند و اگر کسی بخواهد همه آنان را در قالب یک انسان ببیند، او امام معصوم است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ای بندگان خدا! کسی که میخواهد به آدم در جلالتش، به شیث در حکمتش، به ادریس در نامآوری و مهابتش، به نوح در شکرگزاری و عبادتش، به ابراهیم در وفاداری و دوستیاش با خدا، به موسی در بغض دشمنان خدا و بریدن از آنان، به عیسی در دوستی مؤمنان و معاشرت با آنان نگاه کند، پس بنگرد به علی بن ابی طالب»[۴۹].[۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ص۱۰۵۰. ابی فارس، به مسأله مرگ در ارث تصریح ندارد، ولی از محتوای آن استفاده میشود، اما دیگر لغویین تصریح دارند؛ ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۴ و ۱۳، ص۸۳- ۷۷؛ المفردات، ص۵۱۸.
- ↑ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۶۸.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۱، ص۳۳۰ ـ ۳۴۴.
- ↑ و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!؛ سوره انبیاء، آیه۸۹.
- ↑ و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! همان که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان؛ سوره مریم، آیه۵ ـ ۶.
- ↑ "نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ"؛اللآلی المصنوعه، ج۲، ص۴۴۲.
- ↑ "أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ"؛ خطبه فدکیّه (درباره مصادر این خطبه ر.ک: نهج الحیاة، ص۱۲۹ - ۱۲۳.
- ↑ «سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْ كِتَابِ اللَّهِ صَارِفاً، وَ لَا لِأَحْكَامِهِ مُخَالِفاً، بَلْ كَانَ يَتْبَعُ أَثَرَهُ، وَ يَقْفُو سُوَرَهُ، أَ فَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَيْهِ بِالزُّورِ، وَ هَذَا بَعْدَ وَفَاتِهِ شَبِيهٌ بِمَا بُغِيَ لَهُ مِنَ الْغَوَائِلِ فِي حَيَاتِهِ، هَذَا كِتَابُ اللَّهِ حَكَماً عَدْلًا، وَ نَاطِقاً فَصْلًا، يَقُولُ: ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ﴾، ﴿ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ﴾»؛ خطبه فدکیّه (درباره مصادر این خطبه ر.ک: نهج الحیاة، ص۱۲۹ - ۱۲۳).
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۹.
- ↑ فتح الباری، ج۶، ص۲۴۲.
- ↑ "نحن معاشر الأنبیاء لانورّث حتّی التافة القلیل "؛ شرح خطبه حضرت زهرا(س): ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ، وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً، وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ»؛ اصول کافی: ج۱، ص۳۲، ح۲.
- ↑ "مِنْ أَكْذَبِ الْبَرِيَّةِ"؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵۷.
- ↑ مرآة العقول، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۱، ص۳۳۰ ـ ۳۴۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه، آیه۴۹.
- ↑ سوره ص، آیه۳۶.
- ↑ سوره نمل، آیه۴۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۶۹.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۴، ح۳.
- ↑ و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند؛ سوره ص، آیه۴۷.
- ↑ اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد؛ سوره قلم، آیه۵۰.
- ↑ نوزاد گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه۳۰.
- ↑ و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه۱۲.
- ↑ و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه۱۲.
- ↑ اصول کافی،ج۱، ص۳۸۴، ح ۷ (برای آگاهی از سایر مصادر حدیث، ر.ک: موسوعة الامام الجواد(ع)، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۰۸.
- ↑ بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه۳۵.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۱، ص۳۳۰ ـ ۳۴۴.
- ↑ سوره حاقّه، آیه۴۲.
- ↑ سوره ص، آیه۴.
- ↑ سوره فرقان، آیه۸؛ سوره اسراء، آیه۴۷.
- ↑ سوره حجر، آیه۶؛ سوره تکویر، آیه۲۲؛ سوره طور، آیه۲۹.
- ↑ سوره دخان، آیه۱۴؛ سوره نحل، آیه۱۰۳.
- ↑ سوره ص، آیه۴.
- ↑ سوره نحل، آیه۱۰۱؛ سوره هود، آیه۱۳؛ سوره فرقان، آیه۴.
- ↑ سوره سبأ، آیه۸.
- ↑ سوره طور، آیه۳۰؛ سوره یس، آیه۶۹.
- ↑ سوره انبیاء، آیه۵.
- ↑ سوره زخرف، آیه۳۱.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۹۵ - ۹۴.
- ↑ سوره مائده، آیه۱۰۴.
- ↑ سوره ص، آیه۵.
- ↑ سوره سجده، آیه۱۰.
- ↑ سوره انعام، آیه۱۲۴؛ سوره قصص، آیه۴۸.
- ↑ سوره انعام، آیه۸؛ پیرامون بند الف و ب، در منشور جاوید قرآن، جلد ششم، بحث مبسوطی آمده است.
- ↑ فروغ ابدیّت: ۳۴۳ - ۳۴۲.
- ↑ «لِأَنَّ الصَّبْرَ عَلَى وُلَاةِ الْأَمْرِ مَفْرُوضٌ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ(ص) ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ وَ إِيجَابُهُ مِثْلَ ذَلِكَ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقَوْلِهِ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾»؛ تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۲۴ - ۲۳.
- ↑ برای اطلاع از تعبیرات مولا علی(ع) از صبر خود، ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷ و ۲۶ و ۳.
- ↑ «يَا عِبَادَ اللَّهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي جَلَالَتِهِ وَ إِلَى شَيْثٍ فِي حِكْمَتِهِ وَ إِلَى إِدْرِيسَ فِي نَبَاهَتِهِ وَ مَهَابَتِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي شُكْرِهِ لِرَبِّهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي وَفَائِهِ وَ خُلَّتِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِي بُغْضِ كُلِّ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ مُنَابَذَتِهِ وَ إِلَى عِيسَى فِي حُبِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُعَاشَرَتِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴۱۹.
- ↑ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم؛ ج۱، ص۳۳۰ ـ ۳۴۴.