آیا طول عمر به این حد از حیث علمی امکان دارد؟ (پرسش)

آیا طول عمر به این حد از حیث علمی امکان دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

آیا طول عمر به این حد از حیث علمی امکان دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / طول عمر امام مهدی / امکان طول عمر
تعداد پاسخ۵ پاسخ

پاسخ نخست

 
سید محمد باقر صدر

آیت الله سید محمد باقر صدر، در کتاب «رهبری بر فراز قرون» در این‌باره گفته است:

«امکان علمی در جایی است که گرچه فعلا و با وسایل پیشرفته امروزی برای ما امکان انجام آن نیست ولی از نظر علم و راهکارهای پویای علمی، مشکلی از جهت امکان وقوع آن با وسایل خاص و در موقعیت مناسب وجود ندارد. مثلا سفر به کره زهره از نظر علم، غیر ممکن نیست بلکه راهکارهای علمی موجود، امکان وقوع آن را خبر می‌دهد. گرچه فعلا برای من و شما میسر نیست؛ زیرا فرق مهمی میان سفر به زهره با سفر به ماه بیش از یک مرحله وجود ندارد؛ مشکل، تنها مسافت بیشتر است که باید حل شود. پس صعود به کره زهره از نظر علمی ممکن است، گرچه از نظر عملی فعلا ممکن نباشد.[۱] برعکس رفتن به کره خورشید در دل آسمان از نظر علمی هم غیر ممکن است. بدین معنا که دانش بشری هیچ امیدی به وقوع آن ندارد؛ زیرا از نظر علم و تجربه هرگز تصور ساخت آنچنان پوششی که انسان را از سوزش گرمای خورشید نگه دارد وجود ندارد؛ کره‏ای که چون کوره‏ای سهمگین و وحشتناک می‌‏سوزد و از نظر دما در بالاترین درجه حرارت است.

از نظر دانش امروز مشکلی از جهت نظری در این زمینه وجود ندارد. [۲] این موضوع در حقیقت بستگی دارد به نوع تفسیری که علم فیزیولوژی از پدیده پیری دارد. آیا پدیده پیری از یک قانون طبیعی سرچشمه می‏گیرد، قانونی که بر بافت و سلول‌های انسان، حاکم است و پس از رسیدن به رشد کامل به‌تدریج سلول‌ها سخت شده و توانایی کاری‏اش کم می‌گردد و در نهایت از فعالیت باز می‌‏ماند؟ آیا بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی مصون بوده محکوم به فنا است؟ یا اینکه این فرسودگی و ناتوانی بافت‌ها و سلول‌ها در کارایی فیزیولوژی، نتیجه نبرد با عوامل خارجی؛ مانند میکروب‌ها و یا مسمومیت است که از راه پرخوری یا کار سنگین یا دیگر عوامل، به وجود می‌آید؟

این پرسشی است که امروزه علم از خود می‌کند و تلاش دارد برای آن پاسخی بیابد. البته جواب‌های علمی زیادی هم تاکنون به آن داده شده است. اگر ما آن نظر علمی را بپذیریم که می‌گوید ناتوانی و پیری، نتیجه نبرد و کشمکش با عوامل مشخص خارجی است معنایش این می‌شود که از جنبه نظری امکان دارد وقتی بافت‌های تشکیل‌‏دهنده جسم انسان را، از عوامل تأثیرگذار، دور نگه داریم، حیات طولانی شود و در نهایت بر پدیده پیری فایق آید. و اگر نظریه دیگر را بپذیریم که می‌‏گوید پیری یک قانون طبیعی برای سلول‌ها و بافت‌های زنده است؛ به این نتیجه می‌رسیم که آنها تخم نیستی را با خود حمل می‌‏کنند و زمانی به مرحله ناتوانی و پیری رسیده و در نهایت می‌‏میرند. ولی ما می‌گوییم: حتی اگر این نظریه را هم بپذیریم معنایش این نیست که هرگز این قانون طبیعی انعطاف‏پذیر نباشد بلکه این قانون برفرض ثبوت، قانون انعطاف‏‌پذیری است؛ زیرا ما در زندگی خود می‌بینیم و دانشمندان در آزمایشگاه‌های علمی خود مشاهده می‌کنند که پیری یک پدیده فیزیولوژی است و وابسته به زمان نیست. گاهی زود فرا می‌رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری آشکار می‌‏شود.

گاهی فردی بسیار مسن، نشانه‌‏ای از پیری بر تن ندارد. به این موضوع پزشکان هم اعتراف دارند.[۳] بلکه دانشمندان توانسته‌‏اند عملا از انعطاف‏پذیری این قانون که تصور می‌‏رود طبیعی باشد، بهره برده و عمر برخی حیوانات را صدها بار نسبت به عمر طبیعی‌‏شان بیشتر کنند و این کار با ایجاد زمینه‌‏ها و عواملی بوده است که کاربری قانون پیری را به تأخیر می‌اندازد.

پس ثابت شد که تأخیر عملکرد این قانون با ایجاد زمینه‌‏ها و عوامل مشخص از نظر علمی، ممکن است. گرچه هنوز علم نتوانسته است نسبت به انسان این تأخیر را پیاده کند و این هم فقط به‏‌خاطر این است که انسان نسبت به دیگر جانوران، مشکل خاص خود را دارد و این بدان معناست که از جهت علمی با توجه به موضع‏‌گیری‌های پویای دانش امروزی، هرگز مانعی در راه وقوع طول عمر انسان، وجود ندارد، چه اینکه پیری نتیجه کشمکش و برخورد با عوامل خارجی باشد و چه نتیجه قانون طبیعی سلول‌ها که خود راه فنا می‌پیمایند[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله قزوینی؛
آیت‌الله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در این‌باره گفته است: «قبل از اینکه وارد این بحث شویم، اشکالی ندارد که به این مناسبت حرفی بزنیم: جای تأسف است که بعضی از جوانان در جامعه اسلامی به گفته‌های غربی‌ها- که یهودی و مسیحی هستند- اکتفا می‌کنند و قبول و تصدیق می‌نمایند؛ حتی اگر این حرف‌ها، فوق سطح عقل و شعورشان باشد؛ ولی در قبول کردن حقیقت‌های غیبی و ماورای طبیعت، دو دل هستند و در آن شک دارند. این، اگر بر چیزی دلالت نکند، نشانه استعمار فکری است که کشورهای اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار داده، ایمان و یقین را از قلب‌های بسیاری از جوانان غافل، سلب کرده است و فاصله زیادی بین این جوانان و حقایقی که به ماده ارتباط ندارند؛ پیش آمده است. استعمار، جوانان را به سوی ماده برده، از ایمان دور کرده، به ترک معنویات و غیبیات کشانده است. پس اگر گفته شود: فلان قصه گو گفت، فلان پروفسور نوشت، فلان فیلسوف گفت، فلان مخترع، فلان دکتر آلمانی یا فرانسوی یا آمریکایی یا استاد فلان جامعه یا نویسنده یهودی یا راهب مسیحی و یا عالم بت پرست گفت؛ گفتار و افکار و نظریات آنها نزد این جوانان، وحی تلقی می‌شود و آنها را با آغوش باز می‌پذیرند. ولی هنگامی که ما بگوییم: خدای متعال یا پیامبر (ص) و یا امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود یا حدیثی یا معجزه یکی از اهل بیت (ع) را بیان کنیم، تأیید کردن آن برای آنها سنگین و قبولش بر آنان، سخت خواهد بود! ای مسلمانان! برای چه؟! آیا پیامبر خدا (ص)، عالم، حکیم، فیلسوف، آگاه، مخترع، مرتبط با وحی و متصل با مبدأ اعلی نبود؟! برای چه کلام او قبول و گفتار و اخبارش، تصدیق نمی‌شود؟!! هنگامی که بگوییم: عمر امام زمان (ع)، بیش از هزار و دویست سال است، می‌گویند: چطور ممکن است، این گونه باشد؟ و در آن شک دارند؛ اما هنگامی که گفته شود: فلان مستر گفت: امکان دارد، انسان هزاران سال زندگی کند، او را تصدیق می‌کنند و این حرف را از او می‌پذیرند!!برای چه؟! از کمیِ فکر و آگاهی است. از کمیِ هوشیاری و بیداری است. پس واجب است به بزرگان اسلام، به پیامبر اعظم (ص)، به امام علی (ع) و به اهل بیت (ع) افتخار کنیم و واجب است، آنچه را استعمار با نیرنگ آنها را به مجامع، افکار و اذهان ما وارد کرده، رها نماییم. واجب است، فراموش نکنیم که مسلمانان، مردان علم حدیث و بزرگان این علم بودند و آنها، این علوم را شکافتند و آنها را نوشتند و پخش کردند. ارزش غربی‌ها چقدر است؟! ارزش گفتار و نظریات آنها چقدر است؟!! چرا ریشه و افتخاراتمان را فراموش کردیم. هنگامی که گفتار یا نظریه‌ای را می‌شنویم یا می‌بینیم از داروین یهودی، فروید یهودی، انیشتین یهودی، سارتر مادی‌گرا و ملحد و امثال اینها و کسانی که خالق عالَم را انکار و با آفریدگار جهان، دشمنی می‌کنند، تمام ادیان را رها کرده‌اند، نظریات بی پایه و مخالف اسلام آورده‌اند، گفته می‌شود: این جوانان را می‌بینی که سخنان آنها را درست می‌پندارند و آنها را به عنوان حقیقت‌های ثابتی- که نه شک و نه جدل می‌پذیرد- می‌دانند!! به همین سبب است که بسیاری از نویسندگان، مجبور به آوردن سخنان غربی‌ها هستند تا جوانان قانع شوند.! ای فرزندان اسلام! برای چه این گونه است؟! ای جوانان قرآن! برای چه باید این طور باشد؟! به اسلام‌تان برگردید و در برابر دیگران افتخار کنید. غرب، نظریات و افکارش را رها کنید؛ چون آنها فقط سختی، کژی و انحرافات شما را زیاد می‌کنند. مسئله طول عمر از مسائلی است که مرز مشخصی ندارد؛ پس زمانی که می‌گویند: فلانی دویست یا هزاران سال زندگی کرد، معنایش این نیست که او به نهایت مقدار عمرِ ممکنِ بشری، زندگی کرده است برای اینکه نهایت اندازه عمر بشر، مشخص نشده است، همان طور که اکتشافات علمی نیز، این مطلب را بیان می‌کند. اما عمرهای کوتاه این زمان و قبل از این، مقیاس درستی برای سنجیدن طول عمر انسان‌ها نیست برای اینکه زندگی، پر از حادثه‌ها، وقایع ناگوار و بیماری‌هایی است که باعث کوتاهی عمر می‌شوند مثل سوء تغذیه، هوای نامناسب، عدم رعایت آداب بهداشتی، مریضی‌های کشنده و زیاد شدن غم و ناراحتی‌هایی که همه آنها در نابودی حیات بشر، تأثیر بسزایی دارند. در این مورد در مجله "مقتطف" مصر آمده است:... دانشمندانی که به علم و دانش آنها اطمینان هست، می‌گویند: تمام بافت‌های اصلی جسم انسان‌ها، قابلیت پذیرش عمر طولانی و بی نهایت را دارند و امکان دارد انسان اگر دچار عارضه‌هایی- که ریسمان زندگی را پاره می‌کنند- نشود، دو هزار سال زنده بماند. در صفحه دویست و چهل از همان شماره می‌گوید: و نهایت چیزی که از تجربه‌های یاد شده به دست آمده، این است که انسان به سبب رسیدن عمرش به ۸۰ یا ۱۰۰ سالگی نمی‌میرد؛ بلکه به سبب عارضه‌هایی که گریبان گیر بعضی از اعضایش می‌شود؛ دچار مرگ می‌گردد و چون تمام اعضا با هم ارتباط دارند با مرگ بعضی از اعضا، تمامی اعضا می‌میرند؛ پس زمانی که علم بتواند، این عارضه‌ها را از بین ببرد یا مانع از کارشان شود، دیگر مانعی برای طولانی شدن زندگی انسان، وجود نخواهد داشت[۵]. ما در کتاب یا نوشته‌ای نخوانده‌ایم و از هیچ دکتر یا حکیم و یا فیلسوفی نشنیده‌ایم که نهایت عمر انسان، همین‌ها باشد و دیگر ممکن نباشد که عمر انسان از این حد، تجاوز کند یا اینکه محال باشد، انسان برای مثال هزار سال زندگی کند؛ بلکه می‌یابیم که طب جدید، آرزو دارد دارویی برای طول عمر بیابد و جلوی پیری را بگیرد. به سبب عمرهای کوتاه- که امروزه بشر به آن مقدار زندگی می‌کند- عمر طولانی در این زمان، نامأنوس است؛ پس هنگامی که چیزی نزد ما نامأنوس بود، معنایش محال یا غیر ممکن بودن، نیست. از امام صادق (ع) روایت شده است که ایشان فرمود: "عمرهای قوم نوح (ع)، سیصد سال بوده است"[۶]. مردم در گذشته، ۱۰۰۰ کیلومتر را ۱ ماهه طی می‌کردند و امروزه این مسافت در ۱ ساعت با هواپیما طی می‌شود؛ پس اگر انسانی ۱۰۰ سال قبل به مردم خبر می‌داد که طی مسافت ۱ ماهه در ۱ ساعت امکان دارد، هیچ کس او را تصدیق نمی‌کرد؛ بلکه این حرف را بعید می‌شمردند؛ چون خلاف معمول آن زمان بود؛ ولی در واقع، این خبر صحیح است. جوامع بشری، پدیده‌ها را بر حسب عاداتی که الان موجود است، می‌شناسند، نه بر حسب اصول علمی و حتی کسانی که به اصول علمی آشنایی دارند، ادعا نمی‌کنند که به تمام سبب‌ها و مسبب‌ها احاطه دارند؛ بلکه معترف هستند که همیشه در ابتدای این مسیر هستند و اقرار می‌کنند؛ اصول علمی که به آنها دست نیافته‌اند، بیش از آن مقداری است که آنها را یافته‌اند. پس بیشتر موازین علمی در این جهان ناشناخته‌اند و بشر نتوانسته، از جهت علمی به آنها احاطه یابد و فقط توانسته، اشیای ظاهری را درک کند بدون اینکه منشأ و علت‌های آن را شناخته باشد؛ پس برای هر پدیده‌ای، سببی وجود دارد و آن سبب هم، سبب دیگری دارد همچنین اسباب و مسبب‌ها را زنجیروار می‌یابی و نمی‌توانی سبب اول- که به آن عله العلل گفته می‌شود- را بشناسی، مگر اینکه بگویی: علت اول، قدرت خدای سبحان و اراده اوست، نه غیر آن»[۷].
۲. حجت الاسلام و المسلمین محمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین بهروز محمدی منفرد در کتاب «مهدویت» ، «چلچراغ حکمت»؛ برگرفته از آثار شهید مطهری) در این‌باره گفته‌ است: «می‌توان مسئلۀ طول عمر را یک امر طبیعی و عادی دانست تا جایی که امروزه بشریت در پی‌ آن است که با به به‌کارگیری امکانات فعلی در شرایط موجود تدبیری بیندیشند که عمر آدمی را افزایش دهند و اگر چه تاکنون به توفیق چندانی دست نیافته‌اند، اما این امر حکایت از آن دارد که بشر طول حیات را از منظر علمی امکان‌پذیر دانسته و به دنبال رفع موانع آن است»[۸].
۳. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود الهامی، در کتاب «آخرین امید» در این‌باره گفته است:

«از نظر علم طب نیز عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نیست، بلکه تمام اعضاء بدن انسان جدا جدا برای یک عمر طولانی ساخته شده است یکی از دانشمندان در مقام مقایسه عمر انسان با سایر موجودات مطالعات فراوان نموده و بالاخره ثابت کرد که بدن آدمی برای آن ساخته شده که هزاران سال عمر کند[۹]. یکی از پزشکان می‌‌گوید: برای مدت زندگانی انسان، حدی که تجاوز از آن محال باشد، معین نشده است[۱۰]. یکی دیگر از دانشمندان می‌‌گوید: اگر می‌‌توانستیم نیم پائین روده‌ها را از تفاله پاک نگهداریم و نگذاریم بدن از آن ناحیه مسموم شود مرگ را جواب می‌‌گفتیم و بعض دیگر این ادعا را درباره جهازات دیگر کرده‌اند [۱۱].

بعضی از دانشمندان می‌‌گویند: تمام اعضاء رئیسه جسم حیوان، استعداد زندگی غیر محدودی دارد چنان‌که عوارض و حوادثی پیش‌آمد نکند برای انسان امکان دارد هزاران سال عمر کند[۱۲].

حتی اینکه ریمندوبرل استاد دانشگاه جونس هیگنس می‌‌گوید: اعضاء رئیسه جسم انسان، استعداد قابلیت خلود و دوام را دارند و این موضوع با آزمایش‌ها اثبات شده و اقلاً احتمال و حدس راجحی است زیرا حیات]] اجزاء مورد آزمایش هنوز ادامه دارد[۱۳].

ژان روستاند بیولوژیست معروف می‌گوید: من قبول دارم عوامل طبیعی پیری در شخص وجود دارد ولی یقین دارم که بسیاری از سلول‌های بدن فناپذیر نیستند و این صحیح نیست که گویند این سلول‌های جاویدان جمع شده و جسم مرده‌ای را به وجود آورده‌اند[۱۴].

البته سخن این دانشمندان از روی حدس و خیال صادر نشده بلکه نتیجه آزمایش‌های آنان است.

کوتاه سخن اینکه نهایت چیزی که تاکنون ثابت شده، این است که علت مرگ فرا رسیدن عمر طبیعی (۷۰ - ۸۰) سال نیست، بلکه علت اصلی امراض و عوارضی است که به یکی از اعضاء عارض شده در نتیجه، آن عضو را از انجام کار باز می‌‌دارد و به واسطه ارتباط و اتصالی که بین اعضاء برقرار است، از مرگ آن عضو، مرگ سایر اعضاء نیز فرا می‌‌رسد. پس هنگامی که نیروی دانش توانست جلوی عوارض را بگیرد یا از تأثیر آنها مانع شود دیگر برای عمر هزار ساله انسان مانعی باقی نمی‌ماند.

فرضاً اگر دانش بشری روزی بتواند جلو امراض و عوارض را بگیرد ولی با پیری چه می‌‌توان کرد؟ جلو پیری را چگونه می‌‌توان گرفت؟ پیری خود یک امر طبیعی است که در وقت معین به سراغ انسان می‌‌آید و انسان را از کار می‌‌اندازد. پیری را به طور کلی می‌‌توان یک نوع بیماری دانست که اخیرا مطالعه درباره عوارض مربوط به پیری و اعضاء بدن آدمی، مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. دانشمند آمریکائی: روی لی والفورد استاد آسیب‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا می‌‌گوید: پیری یک نوع بیماری مزمن و طولانی ناشی از نقل مکان سلول‌هاست[۱۵].

آنچه را هم‌اکنون متخصصان این رشته بدان معتقدند این است که مراحل گوناگون پیری تابع قوانین وابسته به دگرگونی‌های فیزیولوژیکی از قبیل تغییر در توانایی ترشحات غددی است و به هیچ‌وجه جنبه نابودی و نیستی‌گرایی اجباری ندارد.

یکی از دانشمندان مچینکوب عقیده داشت که سمومات حاصله از تخمیر میکروب‌های روده و یبوست ممکن است باعث پیری شوند و اگر بتوان آنها را از بین برد بر طول عمر اضافه خواهد شد[۱۶]. و حتی از نظر علمی این مرض قابل جلوگیری است چنان‌که بیولوژیست و برنده جایزه نوبل پوشالدوبرگ گفته است: از طریق تکنیک‌ها و روش‌های نوین علم بیولوژی و با همت کارشناسان و متخصصان زبده این کار محتملاً عملی است (در زمان نامعلومی از آینده) و بیماری پیری به‌طور قطع قابل علاج خواهد شد، باید اعتراف کرد که بتوان در فواصل زمان معینی آن را برای تعمیر و سرویس پیاده و سوار کرد و این وضع همچنان تا ابد ادامه خواهد داشت، تا روزی که بشر بر مرگ غلبه کند و یا عمر طولانی و بسیاری به‌دست آورد[۱۷].

یکی از پزشکان در این‌باره می‌‌نویسد: حال اگر بشر پس از کشف علت اصلی پیر شدن درصدد رفع و دفع آن برآید یا ماده پیر کننده‌ای را که ایجاد شده، با عناصر دارویی خنثی نماید، آیا قبول است که عمر متوسط را زیادتر کرد و پیروزی بزرگی به‌دست آورده است؟ تلاش بشر در این راه نشان دهنده چنین واقعیتی است که در نهادش این احساس در غلیان می‌‌باشد که می‌‌تواند عمر خود را به هزار سال و بیشتر برساند[۱۸].

امروز بشر در این فکر است که به کرات دوردست آسمانی که احتمالاً صدها و یا هزارها سال وقت می‌‌خواهد سفر کند و چون عمر کوتاه انسان با این نوع مسافرت‌های طولانی وفق نمی‌دهد در این صدد برآمده‌اند که برای رسیدن به کرات آسمانی اول باید عمر انسان را زیادتر کرد و لذا امروز در دانشگاه‌های مهم دنیا کرسی دو علم جدید: ژریاتری و جرونتولژی به همین منظور مشغول فعالیت است و دانشمندان پیش‌بینی می‌‌کنند که روزی خواهد رسید که بشر هم عمر خود را به هزاران سال می‌‌رساند و هم به کرات دوردست آسمانی سفر می‌‌کند.

چندی قبل در یکی از مجلات علمی این مطلب جلب توجه می‌کرد: زندگانی جاویدان در طول تاریخ همواره از رؤیاهای طلایی و دیرینه انسان بود اما اکنون این رؤیا به حقیقت پیوسته است[۱۹].

بدین ترتیب، عمر انسان از نظر علمی حد ثابت و معینی ندارد و بلکه انسان قابلیت آن را دارد که هزاران سال عمر کند و هرگز زنده ماندن انسان برای سالیان دراز تعجب‌آور نیست. از این جهت جهان پزشکی در آینده عمر متوسط بیشتری را پیش‌بینی نموده و بلکه قطعی دانسته است.

پرفسور هنری اسمیس استاد دانشگاه کلمبیا می‌‌گوید: حصر و حد سن و عمر مانند دیوار صوتی است و همچنان که دیوار صوتی امروز شکسته، این دیوار سن و عمر نیز روزی خواهد شکست[۲۰].

روی این اصل طول عمر امام زمان (ع) از نظر تحقیقات علمی، علاوه بر اینکه هیچ استبعادی ندارد بلکه از یک واقعیت علمی پرده‌برداری کرده و آن را به اثبات رسانده است»[۲۱].
۴. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«مقصود از امکان علمی آن است که ادعا کنیم برخی از امور که امکان علمی نداشته و نمی‌توان با وسایل مدرن و پیشرفته امروز آن را عملی ساخت، به لحاظ قوانین علمی هیچ گونه قاعده و قانونی که مانع وقوع و تحقق آن باشد وجود ندارد. در مورد طول عمر انسان نیز چنین است.

برنارد شو می‌گوید: از اصول علمی ثابت نزد تمام علمای بیولوژی آن است که عمر انسان ممکن نیست که برای او حدّ ثابتی باشد، طول عمر مسأله‌ای است که حدّ نمی‌پذیرد[۲۲].

وایزمن دانشمند معروف آلمانی می‌گوید: هیچ تلازمی بین مرگ و قوانین طبیعی نیست؛ زیرا ما در عالم طبیعت، عمری می‌بینیم که بین یک لحظه تا خلود علی الدوام پایین و بالا می‌رود....

فلوکر فیزیکدان معروف می‌گوید: حدّ طبیعی عمر انسان ۶۰۰ سال است.

روجر پیکن دانشمند انگلیسی آن را به ۱۰۰۰ سال رسانده است[۲۳].

دکتر کیلور دهاوز آمریکایی می‌گوید: علم طبّ می‌تواند قیدها و حدودی را که مانع از طول عمر انسان است با کمک دانش تغذیه از بین ببرد. ما امروز امیدواریم که بر خلاف عمر پدران و اجدادمان به چنین طول عمری دست یابیم[۲۴].

پروفسور اتینگر می‌گوید: نسل جدید همان‌گونه که به سفرهای فضایی ایمان آورد، در آینده‌ای نه چندان دور ایمان خواهد آورد که خلود انسان در حیات دنیوی امر بعیدی نیست؛ زیرا با پیشرفت تکنولوژی که امروز مشاهده می‌کنیم می‌توان عمر انسان را در قرن آینده به هزاران سال رساند[۲۵].

دیمند وبرل از اساتید دانشگاه جونس هبکنس می‌گوید: تمام اجزای اصلی انسان بدون استثنا با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است، و یا حدّ اقلّ قابل عمری طولانی تر از این مقدار است...[۲۶]»[۲۷].
۵. آقای دکتر شفیعی سروستانی؛
آقای دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی، در کتاب «پرسش از موعود» در این‌باره گفته است:

«بیشتر کسانی که در دوران معاصر درباره طول عمر امام زمان (ع) کتاب یا مقاله نوشته‌اند، با بهره‌گیری از آخرین دستاوردهای علوم زیستی و بر اساس نظریه‌های جدیدی که درباره پیری و عوامل آن مطرح شده است، دست یافتن به عمر طولانی را امری کاملا امکان‌پذیر و منطبق بر نظریه‌های علمی دانسته و بر همین اساس، به توجیه علمی عمر طولانی امام مهدی (ع) پرداخته‌اند[۲۸].

به باور شهید سید محمد باقر صدر "از نظر دانش امروز، مشکلی از جهت نظری در این زمینه وجود ندارد. این موضوع در حقیقت، بستگی به نوع تفسیری دارد که علم فیزیولوژی از پدیده پیری ارائه می‌دهد. آیا پدیده پیری از یک قانون طبیعی سرچشمه می‌گیرد، قانونی که بر بافت و سلول‌های انسان حاکم است و پس از رسیدن به رشد کامل به تدریج سلول‌ها سخت شده و توانایی کاری‌اش کم می‌گردد و در نهایت از فعالیت باز می‌ماند؟ آیا بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی مصون بوده، محکوم به فنا است؟ یا این که این فرسودگی و ناتوانی بافت‌ها و سلول‌ها در کارآیی فیزیولوژی، نتیجه نبرد با عامل خارجی، مانند میکروب‌ها یا مسمومیت است که از راه پرخوری یا کار سنگین یا دیگر عوامل، به وجود می‌آید؟

این پرسشی است که امروزه علم از خود می‌کند و تلاش دارد برای آن پاسخی بیابد. البته جواب‌های علمی زیادی هم تاکنون به آن داده شده است. اگر ما آن نظر علمی را بپذیریم که می‌گوید ناتوانی و پیری، نتیجه نبرد و کشمکش با عوامل مشخص خارجی است، معنایش این می‌شود که از جنبه نظری امکان دارد وقتی بافت‌های تشکیل دهنده جسم انسان را از عوامل تأثیر گذار دور نگه داریم، حیات طولانی شود و در نهایت، بر پدیده پیری فایق آید. اگر نظریه دیگر را بپذیریم که می‌گوید پیری یک قانون طبیعی برای سلول‌ها و بافت‌های زنده است؛ به این نتیجه می‌رسیم که آنها تخم نیستی را با خود حمل می‌کنند و زمانی به مرحله ناتوانی و پیری رسیده، در نهایت می‌میرند، ولی ما می‌گوییم حتی اگر این نظریه را هم بپذیریم، معنایش این انیست که هرگز این قانون طبیعی انعطاف پذیر نباشد، بلکه این قانون بر فرض ثبوت، قانون انعطاف‌پذیری است؛ زیرا ما در زندگی خود می‌بینیم و دانشمندان در آزمایشگاه‌های علمی خود مشاهده می‌کنند که پیری یک پدیده فیزیولوژی است و وابسته به زمان نیست. گاهی زود فرا می‌رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری آشکار می‌شود. گاهی فردی بسیار مسن، نشانه‌ای از پیری بر تن ندارد. به این موضوع پزشکان هم اعتراف دارند، بلکه دانشمندان توانسته‌اند عملا از انعطاف‌پذیری این قانون که تصور می‌رود طبیعی باشد، بهره برند و عمر برخی حیوانات را صدها بار نسبت به عمر طبیعی‌شان بیشتر کنند و این کار با ایجاد زمینه‌ها و عواملی بوده است که کاربری قانون پیری را به تأخیر می‌اندازد. پس ثابت شد که تأخیر عملکرد این قانون با ایجاد زمینه‌ها و عوامل مشخص، از نظر علمی ممکن است. گرچه هنوز علم نتوانسته است نسبت به انسان این تاخیر را پیاده کند و این هم فقط به خاطر این است که انسان نسبت به دیگر جانوران، مشکل خاص خود را دارد و این بدان معناست که از جهت علمی با توجه به موضع گیری‌های پویای دانش امروزی، هر مانعی در راه وقوع طول عمر انسان وجود ندارد؛ چه این که پیری نتیجه کشمکش و برخورد با عوامل خارجی باشد و چه نتیجه قانون طبیعی سلول‌ها که خود راه فنا می‌پیمایند.

بنا بر آنچه گفته شد، درباره عمر حضرت مهدی (ع) و در پاسخ به ابهامات، بایستی گفت طول عمر برای انسان، از نظر منطق و علم، امری ممکن است و علم تلاش می‌کند به تدریج، این امکان نظری را به امکان عملی تبدیل سازد. وقتی از نظر منطق و علم، امکان وقوع عمر طولانی ثابت شد و معلوم گشت که دانش بشری در راه تبدیل امکان نظری به امکان عملی است، دیگر جایی برای بعید شمردن تحقق این مسئله برای شخص امام زمان (ع) باقی نمی‌ماند؛ جز این اعجاب که چگونه حضرت مهدی (ع) نیز توانسته است بر علم پیشی گیرد و قبل از این که دست علم به سطح این تحول؛ یعنی امکان فعلی برسد، آن حضرت توانسته باشد امکان نظری را به امکان عملی تغییر دهد. این همانند کسی است که در کشف داروی بیماری صرع و سرطان بر علم، پیشی گرفته باشد. اگر مشکل همین باشد که چگونه اسلام -اسلامی که عمر این رهبر را طراحی کرده است- در این زمینه، بر حرکت علم پیشی گرفته و چنین تحولی را ایجاد کرده است؟ جوابش این است که: این تنها موردی نیست که اسلام از کاروان علم، پیشی گرفته است. آیا شریعت اسلام در مجموع، سال‌های سال بر حرکت علم و تحولات طبیعی فکر انسان، پیشی نگرفت؟ آیا شریعت اسلام به طرح شعارهای زیربنایی در امور اجرایی نپرداخت که انسان‌ها پس از گذشت صدها سال، شایستگی رسیدن به آن را یافتند؟ آیا شریعت اسلام، قوانینی حکیمانه نیاورده است که انسان تا زمان گذشته نزدیک، اسرار علل آن را نمی‌توانست درک کند؟"[۲۹]»[۳۰].
۶. آقای حکیمی؛
آقای محمد رضا حکیمی، در کتاب «خورشید مغرب» در این‌باره گفته است:

«زیست‌شناسان می‌گویند: عمر بشر اندازه و حد ثابتی ندارد. در طبیعت همه‌گونه عمر بوده است و ممکن است باشد.

وایزمن، عالم آلمانی، می‌گوید: مرگ لازمه قوانین طبیعی نیست. و در عالم طبیعت، از عمر ابد گرفته تا عمر یک لحظه‌ای همه نوعش هست. آنچه طبیعی و فطری است، عمر جاودانی و ابدی است. بنابرین، افسانه عمر نهصد و شصت و نه ساله متوشلح (متوشالح)[۳۱]، نه مردود عقل است و نه مردود علم. در همین دوره ما میزان طول عمر بالا رفته است، و دلیلی ندارد که از این بالاتر هم نرود، و یک روز نیاید که بشر به عمر نهصد ساله برسد[۳۲].

پس، به نظر متخصصین، طول عمر انسان به هر اندازه هم باشد، برخلاف اصول علمی نیست، بلکه علم آن را تأیید می‌کند. تأیید طول عمر، از نظر علم جدید، تا جایی است که در این دوره اخیر، در صدد برآمده‌اند تا حد و مرز را از زندگی انسان بردارند، و با پیدا کردن راه سالم نگاه‌داشتن سلول‌های بدن، بر طول عمر انسان، سال‌هایی مدید بیفزایند[۳۳]. عده‌ای پا فراتر نهاده‌اند، و در راه تحصیل عمر جاودانی برای بشر (با پیدا کردن هورمون‌های[۳۴] مخصوص و استعمال آنها در انسان) به کوشش افتاده‌اند، و حتی می‌توانند تا حدودی جوانی را به پیران فرتوت بازگردانند»[۳۵].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. این سخن در زمان خود دقیق و علمی بوده است؛ زیرا می‌گوید: از نظر علم، امکان دارد گرچه فعلا تحقق نیافته است. در حقیقت بسیاری از وقایع فضایی و سفر با سفینه‏‌های آسمانی به دیگر کرات، امروزه و در دهه‌‏های آخر قرن بیستم به صورت یک واقعیت درآمده است.
  2. آری، هیچ دلیل علمی که این نظریه را رد کند، وجود ندارد؛ بلکه پزشکان فعلا مشغول تلاش جدی برای طولانی ساختن عمر انسان هستند و ده‌ها تجربه علمی در این زمینه وجود دارد و همین به تنهایی دلیلی استوار بر امکان نظری و علمی است.
  3. پزشکان و تحقیقات پزشکی شاهد این موضوع‏اند و شواهد زیادی در این زمینه در دست دارند و احتمالا همین مسأله بوده است که آنان را واداشته تا دست به تلاش‌های جدّی در زمینه طولانی کردن عمر طبیعی برای انسان بزنند و چنانچه مرسوم است در ابتدا آزمایش‌ها روی حیوانات صورت گرفته است؛ زیرا انجام این آزمایش‌ها بر روی حیوانات هم به‌راحتی امکان‏پذیر است و هم موانعی که باعث عدم اجرای آنها بر روی انسان‌های می‏گردد، وجود ندارد.
  4. رهبری بر فراز قرون، ص۶۴، ۶۵، ۶۶-۶۸.
  5. مجله «مقتطف» مصر؛ شماره سوم، سال (۱۳۷۹ ه.ق) در مقاله‌ای تحت عنوان «آیا انسان در دنیا جاوید می‌ماند؟»
  6. «كَانَتْ أَعْمَارُ قَوْمِ نُوحٍ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ»؛ کمال الدین؛ صدوق؛ ج ۲، ص ۵۲۳.
  7. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۲۶۶-۲۷۰.
  8. چلچراغ حکمت ج۱۰، ص۴۱.
  9. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۲، ص۲۲۰.
  10. مصلح جهانی، ص۶۷.
  11. مقدمه نوید اسلام.
  12. مقدمه نوید اسلام.
  13. مجله المقتطف، سال ۹۵، شماره ۳.
  14. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۲، ص۲۲۰.
  15. مجله مرزهای ایران و آمریکا، شماره ۱۰، ص۱۴.
  16. مجله مرزهای ایران و آمریکا، شماره ۱۰، ص۱۴.
  17. مجله دانشمند، شماره ۴، سال ۴۷، ص۴.
  18. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۲، ص۲۰۶.
  19. مجله دانشمند، شماره ۴، ص۵.
  20. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۲، ص۲۲۴.
  21. الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۳۳۷-۳۴۱
  22. عمر المهدی بین العلم و الأدیان، ص ۶
  23. مجله دانشمند، سال ۶، شماره ۱، ص ۴۳
  24. راهی به سوی حیات نو، ص ۱۴
  25. مجله دانشمند، سال ششم، شماره ۶
  26. مجلّه المقتطف، جزء سوم از سال ۵۹
  27. رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۱۰.
  28. ر.ک: امام مهدی: طول عمر، صص ۵۵-۶۴؛ طول عمر امام زمان (ع) از دیدگاه علوم و ادیان، صص ۳۹-۵۸؛ زنده روزگاران، صص ۳۷-۴۲؛ پژوهشی علمی پیرامون طول عمر، کهولت و پیشگیری از پیری.
  29. رهبری بر فراز قرون، صص ۶۶–۶۹.
  30. شفیعی سروستانی؛ ابراهیم، پرسش از موعود، ص ۲۱-۲۴.
  31. Methuselah.
  32. به نقل برناردشا، در کتاب «Back to Methuselah». رجوع شود به کتاب "پانزده گفتار" نگارش استاد مجتبی مینوی.
  33. طول عمر که در قرن‌های اخیر مورد قبول برخی نبوده و چون رؤیا تلقی شده است، اکنون - از نظر علم اصطلاحی خود آقایان نیز - تا حدی تحقق یافته و به واقع نزدیک شده است. مطلبی که در زیر نقل می‌شود، در خور تأمل و دقت بسیار است: "کیمیای نوین، که در نتیجه تحقیقات مربوط به اتم‌شکنی پیدایش یافت، با تحقیقاتی که در باب انرژی اتمی به عمل آمد، از ۱۹۴۰ به بعد، به صورت علمی پردامنه درآمد. این علم کیمیای جدید پا را فراتر نهاد؛ دانشمندان عناصر جدیدی ساختند، و رؤیای تبدل عناصر تحقق یافت. رؤیای دیگر، یعنی افزودن طول حیات، نیز با کشف داروها، ویتأمین‌ها، هورمون‌ها و آنتی‌بیوتیک‌ها تا حدی تحقق یافته است". دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۶۰۹.
  34. Hormone.
  35. حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص ۱۹۳.