احمد بن ابی‌عبدالله برقی در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علی برقی، از راویان حدیث و از فقهای بزرگ شیعه[۱] و از یاران ائمه اطهار (ع) به شمار آمده است. وی برابر دسته‌ای از اخبار، در اواخر قرن دوم قمری، در یکی از روستاهای شهر قم به نام برق رود و در یک خانواده سرشناس شیعی و دوستدار اهل بیت (ع) به دنیا آمد[۲]. البته درباره سال تولد وی در متون رجالی و تاریخی مطلبی به چشم نمی‌خورد. وی بر اساس پاره‌ای از اخبار دارای اصالت کوفی است[۳]. جد بزرگ او محمد بن علی از یاران زید بن علی بن حسین (ع) بود که در برابر حکومت ستمگر بنی‌امیه قیام کرد و در زندان یوسف بن مر پس از تحمل رنج و سختی بسیار به شهادت رسید. پس از این حادثه، عبدالرحمن، فرزند محمد بن علی، به همراه فرزند خردسالش خالد از کوفه به ایران هجرت کرد و سپس به یکی از روستاهای شهر قم به نام برق رود رفت و در همانجا ساکن شد[۴]. پس از گذشت سال‌ها احمد بن ابی‌عبدالله در همان منطقه چشم به جهان گشود. البته احتمال دارد نسبت “برقی” که به وی داده شده، به همین علت باشد که او از اهالی برق رود قم بوده است[۵].

ابوجعفر دوران جوانی را در محضر پدر بزرگوارش محمد بن خالد برقی که از شخصیت‌های بزرگ شیعه و از مشایخ روایت بود به کسب علم و دانش پرداخت[۶]. همچنین در محضر بسیاری از راویان و علمای بزرگ شیعه دانش آموخت که شمار استادان وی بیش از صد تن خواهد رسید، برخی از آنان عبارت‌اند از: ابوعلی واسطی، احمد بن محمد بن ابی‌نصر، اسماعیل بن مهران، جعفر بن مثنی خطیب، داوود بن اسحاق حذاء، داوود بن قاسم ابی‌هاشم جعفری، شریف بن سابق، علی بن ابی‌راشد، علی بن اسماعیل، علی بن حسان، علی بن حکم، قاسم بن محمد اصبهانی، محمد بن اسلم جبلی، محمد بن علی، محمد بن عیسی، محمد بن یحیی، منصور بن عباس، یعقوب بن یزید، نوفلی[۷].

همچنین عالمان و بزرگان بسیاری از محضر ابوجعفر کسب علم و دانش کرده‌اند. برخی از آنان عبارت‌اند از: احمد بن عبدالله، سهل بن زیاد، علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبد الله، محمد بن أحمد بن یحیی، محمد بن علی بن محبوب[۸]. احمد بن ابی‌عبدالله از شخصیت‌های برجسته و از راویان موثق شیعه در قرن سوم قمری به شمار می‌رود. شیخ طوسی[۹] و نجاشی[۱۰] وی را توثیق کرده و مورد اطمینانش دانسته‌اند. ابوجعفر خود در خاندانی معتبر و علم دوست و فقاهت پرور تربیت یافت و نسل بعد از خود را نیز بر پایه علم و تقوا تربیت نمود. پدر وی محمد بن خالد، شخصی ادیب و آشنا به اخبار و علوم و از اصحاب امام موسی بن جعفر (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بود. کتاب التنزیل و التعبیر، کتاب یوم و لیلة، کتاب التفسیر بخشی از آثار اوست[۱۱]. پسرش نیز عبدالله بن احمد از راویان موثق است که شیخ کلینی در کتاب الکافی خویش در قسمت‌های مختلف از وی حدیث نقل کرده است. همچنین نوه‌های آن محدث برجسته، احمد بن عبدالله بن أحمد (نوه پسری) و علی بن محمد ماجیلویه (نوه دختری) از جمله راویان و شاگردان خود احمد بن ابی‌عبدالله برقی به شمار می‌روند. همچنین ابوالقاسم فضل بن خالد و ابوعلی حسن بن خالد که از فقها و محدثان برجسته به شمار می‌روند، عموهای احمد برقی هستند و حسن بن خالد از راویان موثق و صاحب کتاب النوادر است[۱۲].

رجالیون ابوجعفر احمد بن ابی‌عبدالله را با عنوان‌های احمد بن محمد بن خالد برقی، احمد بن ابی‌عبدالله، احمد بن محمد ابی‌عبدالله برقی و احمد برقی[۱۳] ذکر کرده‌اند. تنها عزیزالله عطاردی در کتاب مسند الرضا (ع) خویش، وی را با عنوان احد بن عبدالله یاد کرده است و سپس گفته که این فرد همان احمد بن محمد بن خالد برقی، محدث معروف، است و وی را از جمله راویان با واسطه امام رضا (ع) برشمرده است[۱۴]. ولی همان‌گونه که خویی ذکر کرده[۱۵]، عنوان احمد بن محمد بن ابوعبدالله برای این راوی اشتباه است، زیرا ابوعبدالله کنیه پدرش بود نه جدش. پس در این موارد احمد بن محمد ابی‌عبدالله یا احمد بن ابی‌عبدالله صحیح است.

احمد بن ابی‌عبدالله از اصحاب امام جواد (ع)[۱۶] و امام هادی (ع)[۱۷] بوده است[۱۸]. ولی در منابع موجود حدیثی که بدون واسطه از این دو بزرگوار نقل کرده باشد به چشم نمی‌خورد. وی همچنین دوره امام حسن عسکری (ع) را درک کرده، اما از آنجا که با امام ملاقات نداشته خود را از اصحاب آن حضرت نمی‌دانسته است[۱۹]. کلینی در کتاب الکافی حدیثی را از احمد بن ابی‌عبدالله، بدون واسطه از امام رضا (ع) نقل کرده است[۲۰]. مضمون روایت این است که احمد بن ابی‌عبدالله می‌گوید: از امام رضا (ع) سؤال کردم: ذوالفقار کجاست؟ حضرت فرمود: جبرئیل آن را از آسمان آورد و اکنون در نزد من است. ولی این حدیث در اصطلاح مرسل نامیده می‌شود، یعنی واسطه‌ای در کار بوده که ذکر نشده است، زیرا چنان‌که گذشت، احمد حدود متولد سال ۲۰۰ق است و شهادت امام رضا (ع) در ۲۰۳ق اتفاق افتاده، پس به طور طبیعی این راوی نمی‌تواند از آن بزرگوار حدیث شنیده باشد[۲۱]؛ هر چند برخی وی را از جمله راویان امام رضا (ع)[۲۲] برشمرده‌اند. با توجه به تألیفات و کتب یاد شده از ابوجعفر در منابع، این نکته به وضوح آشکار می‌شود که وی در زمینه‌های مختلف علمی همچون نجوم، تاریخ، شعر، علوم ادبی و روایت تبحر و مهارت برخوردار داشته، به گونه‌ای که از جمله منجمان و ستاره‌شناسان زمان خویش بوده[۲۳] و کتابی نیز در علم نجوم تألیف کرده است. نجاشی[۲۴] و شیخ طوسی[۲۵] نیز بر این مطلب گواهی داده‌اند. همچنین علم تاریخ از دیگر علومی است که برقی از آن آگاه بوده و نام کتاب وی در این زمینه التبیان است[۲۶]. علم نحو از دیگر مهارت‌های ابو جعفر بوده و در این زمینه نیز کتابی تألیف کرده است. وی همچنین استاد دو نحوی معروف، یعنی احمد بن فارس صاحب مجمل اللغة و ابوالفضل عباس بن محمد نحوی، بوده است[۲۷]. عمر رضا کحاله درباره آشنایی ابو جعفر با علوم گوناگون می‌گوید: احمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علی برقی کوفی عالمی بود که در بسیاری از علوم تبحر داشت. بخشی از کتاب‌های وی بدین قرار است: التراجم و التعاطف، آداب التفس، ادب المعاشرة، کتاب المکاسب، کتاب الرفاهیة[۲۸].

احمد برقی با همه عظمتی که داشت با دو انتقاد عمده روبه رو بود. انتقاد اول اینکه وی در بین روایات خود، روایات مرسله و روایاتی را که راویان آن ضعیف بوده‌اند نقل می‌کرد[۲۹]. شاید به دلیل همین خصوصیت أبو جعفر بود که احمد بن محمد بن عیسی اشعری، رئیس شهر قم و از راویان بزرگ شیعه، وی را از شهر قم بیرون کرد، اما وی پس از مدتی از کار خویش پشیمان شد و برقی را به شهر باز گرداند و از او معذرت‌خواهی کرد، و بعد از وفات ابو جعفر نیز در تشییع جنازه‌اش با سر و پای برهنه شرکت کرد تا اهانتی را که به او کرده بود جبران نماید[۳۰].

نکته قابل توجه اینکه بسیاری از رجالیون و محدثان این خصوصیت و روش برقی را در نقل روایت، دلیلی بر ضعف وی نمی‌دانستند و ابوجعفر را از راویان ثقه و مورد اعتماد امامیه برمی‌شمردند[۳۱]. چنان‌که نجاشی می‌گوید: احمد بن ابی‌عبدالله مورد اعتماد است، گرچه از افراد ضعیف روایت نقل می‌کرد و به روایات مرسل اعتماد داشت[۳۲]. همچنین ابن‌غضائری که کمتر کسی از انتقاد او سالم مانده، احمد برقی را توثیق می‌کند و می‌گوید: طعن قمی‌ها مربوط به کسانی است که احمد از آنها نقل حدیث می‌کرد[۳۳].

انتقاد دوم درباره تحیر وی است. شیخ کلینی روایتی را از طریق احمد بن محمد برقی از امام جواد (ع) نقل می‌کند که موضوع آن نص و تصریح بر امامت امامان دوازده‌گانه می‌باشد و نام گرامی آنها در آن حدیث ذکر شده است. این حدیث به حدیث خضر نیز معروف است[۳۴]. کلینی پس از نقل حدیث خضر، در حدیث دیگر می‌گوید: محمد بن یحیی عطار قمی گفت: من به احمد بن محمد بن صفار گفتم: ای ابوجعفر، من دوست داشتم این حدیث را از غیر طریق برقی می‌شنیدم. او گفت: محمد بن صفار به من فرمود: من این حدیث را ده سال قبل از تحیر احمد بن ابی‌عبدالله برقی از وی شنیده‌ام[۳۵]. برخی افراد از روایت دوم مذمت ابوجعفر را برداشت کرده‌اند، بدین علت که حیرت و تحیری که به وی نسبت داده شده، در آن زمان در مورد افرادی ذکر می‌شده که در مسأله غیبت امام زمان (ع) که دچار سرگردانی، شک و تردید می‌شدند. اکنون این سؤال پیش می‌آید که آیا احمد بن ابی‌عبدالله برقی با آن اطلاعاتی که در اخبار و روایات داشته چگونه دچار چنین شک و تردیدی شده است.

به همین جهت گروهی کلمه حیرت را به صورت دیگری معنا و تفسیر کرده‌اند. محدث نوری در کتاب خاتمة المستدرک[۳۶] خویش، آرای همه را درباره تحیر ابوجعفر جمع کرده که ما اکنون آنها را ذکر می‌کنیم تا موضوع روشن گردد. برخی گفته‌اند زمانی که احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم تبعید کردند و او در شهرها و ولایات حیران و سرگردان بود و نمی‌دانست در برابر این اتهام چه بگوید و چگونه از خویش دفاع کند، دچار حیرت و سرگردانی شده بود. مراد از حیرت برقی، همین سرگردانی از دفاع خویش در برابر اتهامش است. گروهی دیگر معتقدند که مقصود از تحیر، خرافات بوده، چون عمر برقی به درازا کشیده، مشاعرش را از دست داده و نمی‌توان به حدیث او اعتماد کرد. عده‌ای دیگر می‌گفتند که منظور از تحیر احمد برقی در اینجا تحیر درباره این حدیث بوده و او در مورد این روایت خاص نظر داشته و از موضوع آن متحیر بوده و به مطلب دیگری دلالت نمی‌کند. گروهی نیز گفته‌اند که مراد از حیرت، زمان غیبت امام مهدی (ع) است و این در سالی بوده که امام حسن عسکری (ع) وفات کرد و شیعیان در این سال دچار تحیر و سرگردان بودند. این مطلب در سخن بسیاری از علما و بزرگان آن روزگار شایع بوده است. در این صورت احمد بن ابی‌عبدالله اصلاً دوران حیرت را درک نکرده است.

احمد بن محمد بن خالد برقی، پس از گذراندن عمری پر برکت در سال ۲۷۴ یا ۲۸۰ق در شهر قم چشم از جهان فرو بست. قبر این بزرگوار مانند بسیاری از علما و بزرگان که در شهر قم مدفون‌اند مشخص و معلوم نیست[۳۷]. وی تألیفات بسیاری داشت. یاقوت حموی بیان می‌کند که احمد بن ابی‌عبدالله تصنیفات زیادی در مذهب شیعه دارد، به گونه‌ای که تألیفات وی بالغ بر صد کتاب است[۳۸]. زِرِکلی در این‌باره می‌گوید: احمد بن محمد بن خالد ابوجعفر بن عبدالله برقی، از علمای متفکر و اهل بحث شیعه بود که اصلش کوفی است و امامیه معتقد است که او در نقل حدیث به افراد ضعیف تکیه می‌کرده است. تألیفات وی حدود صد کتاب است، از جمله کتاب البلدان، اختلاف الحدیث و الأنساب، اخبار الامم و الرجال و... می‌باشد؛ یکی دیگر از کتاب‌های وی کتاب المحاسن است که دو جلد دارد و در فقه و آداب شرفیه نوشته شده است[۳۹]. المحاسن تنها اثری است که از ابوجعفر بر جای مانده است. این کتاب تنها مجموعه‌ای روایی نیست، بلکه دایرة‌المعارفی از علوم مختلف است که شامل یکصد باب از ابواب فقه و حکمت و آداب و علل شرعیه و توحید و سایر مراتب اصول و فروع دین می‌شود که فقط بخشی از آن به دست ما رسیده است. این کتاب یک مرجع و مجموعه بزرگ فقهی به شمار می‌رود که کتب اربعه حدیثی مانند الکافی، من لایحضره الفقیه و الاستبصار و التهذیب از وی روایت نقل کرده‌اند[۴۰].

شیخ صدوق در آغاز کتاب من لا یحضره الفقیه می‌گوید: قصد من در این کتاب جمع‌آوری همه روایات نیست، بلکه هدف نقل روایاتی است که آنها را حجت می‌دانم و بدان‌ها عمل کرده‌ام. من روایات این کتاب را از کتب مورد اعتماد مانند کتاب حریز بن عبدالله سجستانی و کتاب المحاسن احمد بن ابی‌عبدالله برقی نقل می‌کنم[۴۱]. قاضی نورالله شوشتری در جواب دشمنان شیعه که منابع شیعیان را منحصر در چهار کتاب می‌شمردند، می‌گوید: این صحیح نیست و کتاب‌های شیعیان بیش از این است. سپس بخشی از کتاب‌های شیعه را بر می‌شمرد و ضمن آنها از کتاب المحاسن برقی نیز نام می‌برد. همچنین علامه محمد تقی مجلسی (۱۰۷۰ق) می‌نویسد: کتاب المحاسن نزد ما هست و چنان‌که مشایخ گفته‌اند اصل آن بسیار بزرگ و مورد اعتماد بود. آنچه فعلاً نزد ماست شاید ثلث نسخه اصلی باشد[۴۲].

شیخ طوسی درباره تعداد کتاب‌های موجود در مجموعه المحاسن می‌گوید: احمد بن محمد خالد کتاب المحاسن و غیر آن را تصنیف کرد. کتاب او به صورت کم و زیاد نقل شده و آنچه فعلا در دست ماست، دارای بخش‌های زیر است: کتاب الابلاغ، کتاب التبلیغ، کتاب التراحم و التعاطف، کتاب آداب‌النفس، کتاب المنافع، کتاب أدب‌المعاشرة، کتاب المعیشة، کتاب المکاسب، کتاب الرفاهیة، کتاب المعاریض، کتاب السفر، کتاب الأمثال، کتاب الشواهد من کتاب‌الله عزّ و جل، کتاب النجوم، کتاب المرافق، کتاب الزواجر (دواجن)، کتاب الشوم، کتاب الزینة، کتاب الأرکان، کتاب الزی، کتاب اختلاف‌الحدیث، کتاب الطیب (طب)، کتاب المآکل، کتاب الماء (کتاب المشارب)، کتاب الفهم (العلم)، کتاب الإخوان، کتاب التخویف، کتاب تفسیر الأحادیث و أحکامه، کتاب العقل، کتاب التخدیر، کتاب العلل، کتاب التهذیب، کتاب التسلیة، کتاب التاریخ، کتاب انساب‌الأمم (أخبار الأمم)، کتاب الشعر و الشعراء، کتاب العجائب، کتاب الحقائق، کتاب المواهب و الحظوظ، کتاب الحیوة، کتاب النور و الرحمة، کتاب الزهد و المواعظ، کتاب التبصرة، کتاب التفسیر، کتاب التأویل، کتاب مذام الأفعال، کتاب الفروق، کتاب المعانی و التحریف، کتاب العقاب، کتاب الامتحان، کتاب العقوبات، کتاب العین، کتاب الخصائص، کتاب النحو، کتاب العیافة و القیافة، کتاب الزجر و الفال، کتاب الطیرة، کتاب المراشد، کتاب الأفانین، کتاب الغرائب، کتاب الحیل، کتاب الصیانة، کتاب الفراسة، کتاب العویص، کتاب النوادر، کتاب مکارم الأخلاق، کتاب ثواب القرآن، کتاب فضل القرآن، کتاب مصابیح‌الظلم، کتاب المستحسنات، کتاب الدعایة و المزاح، کتاب الترغیب، کتاب الصفوة، کتاب تعبیر الرؤیا، کتاب المحبوبات و المکروهات، کتاب خلق‌السماء، و الأرض، کتاب البلدان و المصاحة، کتاب بدء خلق ابلیس و الجن، کتاب الدواجن، کتاب مغازی النبی (ص)، کتاب بنات‌النبی (ص) و أزواجه، کتاب الجناس و الحیوان، کتاب التأویل[۴۳].

برخی معتقدند مؤلف کتاب رجال البرقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی (۲۷۴ یا ۲۸۰ق) است[۴۴]، اما برخی دیگر این ادعا را رد کرده[۴۵] و بر مدعای خویش دلایلی نیز اقامه می‌کنند و می‌گویند: ابوجعفر در سال ۲۷۴ یا ۲۸۰ق از دنیا رفت، در حالی‌که در این کتاب از سعد بن عبدالله بن ابی‌خلاف اشعری قمی (۲۹۹ یا ۳۰۱ق) نیز حدیث نقل شده است و ابن سعد از شاگردان و راویان احمد بن ابی‌عبدالله بوده و معنا ندارد استاد به کلام شاگرد استناد کند. همچنین در این کتاب از عبدالله بن جعفر حمیری نیز روایت نقل شده است. وی نیز از جمله شاگردان و راویان احمد بن ابی‌عبدالله می‌باشد، و مورد دیگر اینکه نام احمد بن ابی‌عبدالله عنوان شده اما ذکر نشده که مؤلف همین کتاب است. در حالی‌که روش رجالیون مثل نجاشی و شیخ طوسی این‌گونه است که وقتی نام خود را می‌نویسند، بر مؤلف‌بودن خود نیز تصریح می‌کنند. همچنین در این کتاب محمد بن خالد ذکر شده، اما نگفته پدر من، احمد بن ابی‌طالب است. پس کتاب الرجال برقی یا از عبدالله بن برقی - پسر ابوجعفر - است که کلینی از او نقل می‌کند و یا از نوه ابوجعفر یعنی احمد بن عبدالله بن احمد برقی است که صدوق از وی نقل حدیث می‌کند. دیدگاه دوم با توجه به اشعری و حمیری که نزدیک به زمان احمد بن عبدالله بن احمد است، قوی‌تر به نظر می‌رسد.[۴۶].[۴۷]

احمد بن ابی عبدالله برقی در راویان امام رضا در مسند الرضا

او یکی از محدثان بزرگ شیعه و از مشاهیر رواة و اهل علم می‌باشد، کتاب محاسن که یکی از مشهورترین کتب حدیثی شیعه می‌باشد از تألیفات این محدث جلیل‌القدر است، کتاب او یکی از اصول معروفه بوده که فقها و محدثان امامیه در تمام قرون و اعصار به او توجه داشته‌اند، شیخ کلینی در کتاب کافی به واسطه جماعتی از مشایخ خود بسیار از آن کتاب نقل می‌کند.

علمای رجال در کتب و آثار خود شرح حال او را ذکر کرده‌اند و از خصوصیات و علم و دانش او سخن گفته‌اند، و از آراء و نظریات و روش او در نقل حدیث بحث کرده‌اند، و همگان در تلاش و کوشش او در ضبط احادیث اهل بیت تجلیل کرده‌اند.[۴۸]

گفتار بزرگان درباره برقی

شیخ طوسی گوید: احمد بن محمد بن خالد برقی ابوجعفر اصلش از کوفه بود، جدّش محمد بن علی توسط یوسف بن عمر حاکم عراق به حبس انداخته شد و بعد هم او را کُشت و این جریان بعد از شهادت زید بن علی بن الحسین(ع) روی داد، خالد جد اول برقی که کودک بود همراه پدرش عبدالرحمان از کوفه فرار کردند و در منطقه برقه رود قم اقامت گزیدند.

احمد بن محمد برقی خودش ثقه و مورد اطمینان می‌باشد ولی او از ضعفاء بسیار حدیث نقل کرده است، و به روایات مرسله اعتماد نموده، او کتاب‌های زیادی در موضوعات مختلف نوشته که مشهورترین آنها کتاب محاسن می‌باشد، که در آن زیاد و کم اتفاق افتاده است، و بعد شیخ طوسی نام کتاب‌های او را می‌برد که ما در بخش عربی راویان امام رضا آنها را نقل شده است.

شیخ نجاشی نیز در رجال خود همین مطالب را ذکر کرده و بعد نام کتاب‌های او را آورده و طرق خود را به آنها ذکر می‌کند و در پایان ترجمه‌اش می‌گوید: احمد بن حسین در تاریخ خود گفته: احمد بن محمد برقی در سال ۲۷۴ درگذشت، ولی احمد بن محمد بن ماجیلویه گوید: احمد بن محمد ابوعبدالله در سال ۲۸۰ درگذشته است.

علامه حلی نیز در خلاصه کلمات شیخ و نجاشی را در مورد او نقل می‌کند و می‌گوید: ابن غضائری گفته: محدثان قم بر او طعن وارد کرده‌اند، ولی این طعن بر خود او وارد نیست بلکه طعن بر کسانی است که برقی از آنها نقل حدیث کرده است؛ زیرا ابو عبدالله برقی از هر کس روایت کرده و دقت به خرج نداده است.

محمد بن اسحاق ندیم گوید: ابوعبدالله احمد بن محمد برقی از اصحاب حضرت رضا(ع) است و بعد از امام با ابوجعفر جواد(ع) مصاحبه شد، او در طول زندگی خود کتاب‌های زیادی تألیف کرده که از آن جمله کتاب محاسن، کتاب عویص، کتاب تبصره، کتاب رجال که در آن روات ائمه اطهار(ع) را ذکر کرده است.

علامه بحرالعلوم گوید: حق این است که ضعف روایت موجب تضعیف راوی نیست و اعتماد بر مراسیل در صورتی که از ثقات نقل شده باشد مورد ایراد نباید قرار گیرد. روایات بزرگان از اشخاص ضعیف زیاد واقع شده و همچنین ارسال احادیث به اسقاط وسائط در کتب مشایخ دیده شده است و اینها نباید سبب شود تا محدثی را تضعیف کنند.[۴۹]

برقی در رجال اهل سنت

علمای رجال و تذکره‌نویسان اهل سنت نیز در کتب رجال خود او را ذکر کرده‌اند و ما اینک در این جا به چند مورد اشاره می‌کنیم، یاقوت حموی در معجم البلدان در ذیل برقه گوید: برقه یکی از نواحی قم می‌باشد که ابوجعفر فقیه شیعه از آنجا برخاسته است، اصل او از کوفه بود، جدش خالد از دست عیسی بن عمر از کوفه فرار کرد و در آن ناحیه ساکن شد. خاندان خالد به علت اقامت در برقه به برقی معروف شدند، احمد بن ابی عبدالله برقی تصنیفات زیادی در مذهب شیعه دارد و کتابی هم در سیره نوشته است، تألیفات او بالغ بر صد کتاب می‌باشد که آنها را در کتاب ادباء نقل کرده‌ام، مقصود یاقوت از کتاب ادباء معجم الادباء است.

احمد بن ابی عبدالله بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن محمد بن علی برقی ابوجعفر که اصلش از کوفه بود یوسف بن عمر ثقفی والی عراق از طرف هشام بن عبدالملک جد او محمد را بعد از قتل زید بن علی حبس کرد و بعد او را کُشت، خالد که کودک بود همراه عبدالرحمان پدرش از کوفه فرار کردند و در برقه رود قم ساکن شدند، او خود موثق بود ولی از ضعفاء حدیث نقل می‌کرد، یاقوت بعد از این اسامی کتب او را نقل می‌کند.

حمزة بن حسن اصفهانی در تاریخ اصفهان گفته: احمد بن ابی عبدالله برقی که اصلش از روستای برقه رود قم بود یکی از راویان لغت و شعر به شمار می‌رود، او در شهر قم اقامت گزید و بعد از این قم را ترک گفت و به اصفهان آمد و آنجا را وطن خود قرار داد، و خواهرزاده‌اش ابوعبدالله برقی هم در قم اقامت کرد.

یاقوت در شرح حال احمد بن عبدالله بن عبدالرحیم گوید: در کتاب جمهرة النسب خواندم که ابن حبیب گفته: ابوعبدالله برقی که داناترین فرد زمان به نسب اشعری‌ها بود می‌گفت که ابن کلبی گفته: "في ثلاثة احياء من الاشعريين لعني" صحیح آن اسن می‌باشد، در جائی گفته: «مراطه» که «امراطه» درست است و در جایی گفته «زکار» که صحیح آن «رکاز» می‌باشد.

ابن حجر گوید: احمد بن محمد بن خالد از بزرگان رافضیان است، او کتاب‌های فراوانی دارد که یکی از آنها کتاب اختلاف الحدیث و کتاب «العیافة و القیافة» بوده و چیزهای دیگری هم دارد و او در زمان معتصم زندگی می‌کرده است.

هرکس فضائل و مناقب اهل بیت(ع) را نقل کند در نزد ابن حجر و امثال او رافضی می‌باشد، آنها بسیاری از علما و محدثان بزرگ اسلامی را با همین اتهام واهی از صحنه خارج کرده‌اند و اخبار و روایات آنها را مردود اعلام کرده‌اند، کتاب لسان المیزان او در همین باب تألیف شده و صدها نفر را در آنجا زخم زده‌اند و گروهی را به نام این که شیعه و رافضی بوده‌اند مورد طعن قرار داده‌اند.[۵۰]

تبعید برقی از قم

ابوعبدالله برقی در نقل حدیث از افراد زیاد دقت نداشت و از هر محدثی روایت می‌کرد و هر حدیثی را در کتاب‌های خود ذکر می‌کرد، از این جهت احمد بن محمد بن عیسی او را از قم تبعید کرد، ولی بعد از مدتی بار دیگر او را به قم برگردانید و از وی معذرت خواست، و هنگامی که برقی جهان را وداع گفت، احمد بن محمد بن عیسی با پای برهنه در تشییع جنازه او شرکت کرد.[۵۱]

خاندان برقی

اصل این خاندان بزرگ از کوفه بوده و آنها در اثر ظلم و جنایت بنی امیه از عراق بیرون شده و در ناحیه قم سکونت کردند، و به نشر علوم و فرهنگ اهل بیت(ع) مشغول شدند در آن ایام قم مرکز شیعه بود و علمای قم در جهان تشیع مورد اعتماد و توجه بودند و در نزد ائمه اطهار(ع) هم محترم بودند، خاندان برقی نیز از خادمان اهل بیت به شمار می‌رفتند.

  1. جد او خالد بن عبدالرحمان از موالیان ابوالحسن اشعری بود و گفته شده از موالیان جریر بن عبدالله می‌باشد، او هنوز کودک بود که همراه پدرش از عراق بیرون شد و در ناحیه برقه اقامت گزید، از زندگی او اطلاع جامعی در دست نیست.
  2. پدر او محمد بن خالد از راویان حدیث و صاحبان اصول می‌باشد، شیخ در فهرست گوید: محمد بن خالد کتابی تألیف کرده که محمد بن اسماعیل بن بزیع از او روایت می‌کند، و در رجال خود او را از اصحاب موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد(ع) ذکر کرده است. نجاشی در رجال خود گوید: محمد بن خالد ابوعبدالله برقی جدش از موالیان ابوموسی اشعری بوده، او در برقه رود که دهی در روستای قم می‌باشد سکونت کرد او چند برادر دارد که نام آنها «حسن بن خالد ابوعلی» و «خالد ابوالقاسم بن فضل بن خالد» و «فضل» هم فرزندی دارد که به علی بن عیلان بن خالد معروف است. محمد بن خالد در نقل حدیث ضعیف می‌باشد، او ادیبی بزرگ بود و در اخبار و علوم عربیه معرفت داشت او کتاب‌هایی را هم تألیف کرده که از آن جمله «کتاب تنزیل و تعبیر»، «کتاب یوم و لیلة»، «کتاب تفسیر»، «کتاب مکه و مدینه»، «کتاب جنگ اوس خزرج»، «کتاب علل»، «کتاب علم باری»، و «کتاب خطب» می‌باشند، فرزندش احمد گفته: پدرم از اصحاب امام کاظم و امام رضا(ع) بوده است.
  3. حسن بن خالد برادر محمد نیز از ثقات محدثان است و کتابی هم تألیف کرده است.
  4. احمد بن عبدالله بن احمد که او نیز از روات می‌باشد و از جدش احمد بن أبی عبدالله برقی روایت می‌کند، و کتاب‌های برقی از طریق ابن احمد روایت شده است.
  5. محمد بن ابی القاسم ماجیلوبه که از محدثان و فقهای بزرگ بوده و در ادبیات و شعر هم معروف می‌باشد داماد برقی بوده، و کتاب‌هایی هم تألیف کرده که عبارتند از: «کتاب المشارب»، «کتاب الطب» و «کتاب تفسیر حماسه ابوتمام».
  6. علی بن محمد ماجیلویه دختر زاده برقی می‌باشد که از فضلا و ثقات و فقهای عصرش بود و در نزد جدش ابوعبدالله برقی دانش و کمال آموخت.
  7. علی بن علاء بن فضل بن خالد که او نیز از فقها بود.[۵۲]

پیرامون تحیر برقی

شیخ کلینی در اصول کافی کتاب حجت باب "ما جاء فی الاثنا عشر و النص علیهم" روایتی از طریق احمد بن محمد برقی از حضرت جواد(ع) نقل می‌کند، موضوع این روایت نص و تصریح بر امامت امامان دوازده‌گانه می‌باشد که نام گرامی آنها در آن حدیث ذکر شده و این روایت به حدیث خضر هم معروف می‌باشد.

در پایان حدیث مرحوم کلینی می‌گوید: محمد بن یحیی عطار قمی گفت: من به احمد بن محمد بن صفار گفتم ای ابوجعفر من دوست داشتم این حدیث را از غیر طریق برقی می‌شنیدم، او گفت: محمد بن حسن صفار به من فرمودند: من این حدیث را ده سال قبل از حیرت احمد بن ابی عبدالله برقی از وی شنیده‌ام.

درباره این حیرت و تفسیر آن در کتب رجال سخن بسیار گفته شده است و کسانی که درباره برقی شرح حال نوشته و از وی بحث کرده‌اند، در این موضوع مطلبی نوشته‌اند، ظاهر این روایت در مذمت برقی می‌باشد و گویا محمد بن یحیی عطار که خود از ثقات محدثین قم می‌باشد در مورد او حرف‌هایی داشته که از روایت او خاطر جمع نبوده است.

معنی حیرت و یا تحیر در آن زمان به کسانی گفته می‌شده که در غیبت امام زمان تحیر پیدا کرده بودند طول غیبت امام و استتار او از مردم موجب شده بود که جماعتی از شیعیان گرفتار سرگردانی شوند، و از طرف دشمنان شیعه هم تبلیغات زیادی می‌‌شد تا مردم را مردد کنند و با ایجاد شک و شبهه گروهی را به تردید وا دارند، و ما اکنون در این باره مطلبی از شیخ صدوق نقل می‌کنیم تا مطلب روشن گردد.

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین بعد از خطبه کتاب گوید: علت این که من به تألیف کتاب مزبور دست زدم این بود که بعد از زیارت حضرت رضا(ع) وارد نیشابور شدم و در آنجا اقامت کردم، در نیشابور شیعیان به دیدن من می‌آمدند و با من گفتگو می‌کردند، یکی از مسائل مورد بحث ما در نیشابور درباره غیبت حضرت صاحب الزمان بود.

من مشاهده کردم گروهی در این شهر در مورد غیبت حضرت مهدی گرفتار تحیر شده‌اند و سؤال می‌کنند چرا غیبت این اندازه طول کشیده است و امام از انظار مردم پنهان می‌باشد، مردم گرفتار شبهه و سرگردانی شده بودند، هرکس در این باره چیزی می‌گفت و نظری ابراز میداشت که هیچ کدام با حقیقت و واقعیت مطابق نبود.

از این جهت تصمیم گرفتم شیعیان نیشابور را ارشاد کنم، و حق مطلب را به آنها تفهیم نمایم، و اخبار وارده در این باب را برای آنها بیان کنم، در این هنگام که در این موضوع فکر می‌کردم ناگهان شیخ بزرگواری از اهل فضل و علم از بخارا وارد شد، او شیخ نجم الدین ابوسعید محمد بن حسن بن محمد بن احمد بن علی بن صلت قمی بود.

در حین مذاکره با او، شیخ اظهار داشت که در بخارا با یکی از فلاسفه و اهل منطق که در مورد حضرت قائم(ع) گرفتار شک و شبهه شده و متحیر مانده بود ملاقات کردم، من اخبار وارده را در مورد غیبت برای آن فیلسوف خواندم او هم قبول کرد و شک و تردید از وی زایل گردید، و بعد به من گفت بهتر است شما در این باره کتابی بنویسید و اخبار غیبت را جمع کنید.

من به او وعده کردم هنگامی که به محل اقامت خود در ری رسیدم به یاری خداوند این کار را شروع خواهم کرد، یکی از شب‌ها در فکرزن و فرزندان و برادران خود که آنها را در ری گذاشته و به سفر پرداخته‌ام بودم، در خواب مشاهده کردم که در مکه معظمه هستم و به طواف خانه خدا مشغول می‌باشم و شوط هفتم را تمام کرده‌ام و مشغول استلام حجر هستم.

ناگهان دیدم صاحب الزمان(ع) درب کعبه قرار گرفته من با دلی مشغول و فکری پراکنده خود را به او نزدیک ساختم، امام با فراست مطلب را از چهره من دریافت من بر او سلام کردم و او پاسخ مرا داد، و بعد فرمود: چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمی‌کنی تا از این مشغولیتی که داری رها شوی، عرض کردم یا ابن رسول الله در غیبت کتاب نوشته شده فرمود: من به تو امر می‌کنم کتابی خاص در این مورد تألیف کنی، و از غیبت انبیاء(ع) سخن بگویی.

شیخ صدوق گوید: امام بعد از گفتن این کلمات رفتند و من از خواب بیدار شدم و به خواندن دعا مشغول شدم و گریستم و تضرع و زاری کردم تا آن گاه که فجر طالع شد، هنگام صبح شروع به تألیف نمودم تا اوامر حجت خدا را انجام دهم و از خداوند توفیق می‌خواهم تا مرا یاری کند و از تقصیر من در گذرد و همه توفیقات از طرف خداوند می‌باشد.

پس از این شیخ صدوق کمال الدین را تألیف کرد و از غیبت پیامبران گذشته اخباری جمع‌آوری نمود، و بعد در مورد غیبت حضرت قائم(ع) روایات وارده از ائمه اطهار(ع) را جمع نمود، و کتاب کمال الدین امروز جامع‌ترین کتاب در مورد اخبار غیبت می‌باشد، که در آن روایات طبقه‌بندی شده و یکی از آثار ارزنده شیخ صدوق است.

پس معلوم شد که در آن ایام تحیر به معنی سرگردانی در امر غیبت بوده و به کسانی اطلاق می‌شده که در امر غیبت دچار شک و تردید بوده‌اند، اکنون بحث ما درباره احمد بن ابی عبدالله برقی می‌باشد آیا او حقیقةً در مورد حضرت قائم(ع) گرفتار شک و تردید بوده و حیرت او به این معنی بوده است، و شخصی مانند برقی با آن اطلاعاتی که در اخبار و روایات داشته چگونه گرفتار شک و تردید می‌گردد.

به همین جهت گروهی کلمه حیرت را به صورت دیگری تفسیر و تعبیر کرده‌اند، و مرحوم محدث نوری در خاتمه مستدرک نظریات همه را جمع کرده است، و ما اینک در این جا آن نظریات را ذکر می‌کنیم تا موضوع روشن گردد.

محدث نوری در ترجمه احمد بن ابی عبدالله برقی پس از مقدمه‌ای می‌گوید: علما درباره حیرت برقی چند وجه ذکر کرده‌اند:

  1. مولی خلیل در شرح خود گفته: چون احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم تبعید کردند و او در شهرها و ولایات حیران و سرگردان بود و نمی‌دانست در برابر این اتهام چه بگوید و چگونه از خود دفاع کند، بنا بر عقیده مولی خلیل حیرت برقی یعنی سرگردانی و غربت و این که او متهم به نقل اخبار ضعیفه بوده و نمی‌توانسته از خود دفاع کند.
  2. گروهی گفته‌اند: که مقصود از تحیر شرافت بوده چون عمرش به درازا کشیده، مشاعرش را از دست داده و نمی‌توان به حدیث او اعتماد کرد.
  3. یکی از علما در حاشیه خود بر رجال ابن داوود گوید: مقصود از تحیر احمد برقی در این جا تحیر از این حدیث بوده است و او درباره این روایت خاص نظر داشته و از موضوع آن متحیر بوده و به مطلب دیگری دلالت نمی‌کند.
  4. گروهی گفته‌اند: مراد از حیرت زمان غیبت می‌باشد و این در سالی بود که حضرت امام حسن عسکری(ع) وفات کردند و شیعیان در این سال متحیر و سرگردان بودند، و هرکس کتب مربوط به غیبت را بخواند می‌داند که مقصود از حیرت به این معنی است که ما گفتیم، و این موضوع در کلمات بسیاری از علما و محدثان آن روزگار شایع بوده است.

علامه نوری در پایان بحث گوید: عبارتی که در این باره از احمد بن محمد بن صفار در پاسخ احمد بن محمد بن عطار نقل شده به این معانی اشاره ندارد، و پاسخ‌ها به آن جمله سازگار نیست، و یا مشکل می‌‌توان این توجیهات را قبول کرد و خداوند به همه چیز آگاه می‌باشد.

احمد بن ابی عبدالله فقط یک حدیث از امام رضا(ع) روایت کرده است. برقی گوید: از امام رضا(ع) سؤال کردم ذوالفقار کجاست؟ فرمودند جبرئیل آن را از آسمان آورد و او اکنون در نزد من است.[۵۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. هدیة العارفین، ج۱، ص۶۷.
  2. کتاب الرجال، ابن داوود، ص۴۲۱؛ الکنی و الألقاب، ج۲، ص۷۸.
  3. لسان المیزان، ج۱، ص۲۶۲.
  4. رجال النجاشی، ص۷۶؛ الکنی و الألقاب، ج۲، ص۷۸- ۷۹؛ أصل الشیعة و أصولها، ص۳۲۸؛ هدایة الأمة، ج۸ ص۵۵۵.
  5. کتاب السرائر، ج۳، ص۶۰۳.
  6. کتاب الرجال، برقی، ص۵۴- ۵۵؛ اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۳.
  7. معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۳.
  8. معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۳.
  9. الفهرست، طوسی، ص۵۱.
  10. رجال النجاشی، ص۷۶.
  11. الفهرست، ابن ندیم، ص۲۷۶؛ کتاب الرجال، برقی، ص۵۴- ۵۵.
  12. رجال النجاشی، ص۶۱.
  13. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۳۸؛ المفید من معجم رجال‌الحدیث، ص۳۸، ۳۹؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۴۹.
  14. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۱۶.
  15. معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۶.
  16. رجال الطوسی، ص۳۷۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۳۳.
  17. رجال الطوسی، ص۳۷۳.
  18. تهذیب الأحکام، ج۱۰، المشیخة، ص۴۴.
  19. المحاسن، ج۱، ص۱۲.
  20. الکافی، ج۱، ص۵۸۳.
  21. مرآة العقول، ج۳، ص۴۵.
  22. معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۰؛ عوالم العلوم، ج۲۳، ص۶۴۶.
  23. بحار الأنوار، ج۵۵، ص۲۹۹.
  24. رجال النجاشی، ص۷۶.
  25. الفهرست، طوسی، ص۵۱.
  26. رجال النجاشی، ص۷۶.
  27. أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۰۷.
  28. معجم المؤلفین، ج۲، ص۹۷- ۹۸.
  29. الفهرست، طوسی، ص۵۱؛ استقصاء الاعتبار، ج۱، ص۴۸؛ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۳۱۰.
  30. خلاصة الأقوال، ص۱۴؛ الحدائق الناضرة، ج۱، ص۱۲.
  31. الفهرست، طوسی، ص۵۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۳۳؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۵۱۶.
  32. رجال النجاشی، ص۷۶.
  33. الرجال، ابن غضائری، ص۳۹.
  34. الکافی، ج۱، ص۵۲۵.
  35. الکافی، ج۱، ص۵۲۵-۵۲۶.
  36. خاتمة المستدرک، ج۱، ص۴۳- ۴۴.
  37. الکنی والألقاب، ج۲، ص۷۹؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۳۲۱.
  38. معجم البلدان، ج۱، ص۳۸۹- ۳۹۰.
  39. الأعلام، ج۱، ص۲۰۵.
  40. الجامع للشرایع، ص۸.
  41. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۴.
  42. لوامع صاحبقرانی، ج۱، ص۱۹۳.
  43. الفهرست، طوسی، ص۵۱.
  44. عجم مصطلحات الرجال و الدرایة، ص۱۲۳؛ فائق المقال، ص۳۸۷؛ فهرس التراث، ج۲، ص۵۸۲.
  45. قاموس الرجال، ج۱، ص۴۵.
  46. منابع: اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۲۶۰ق)، تصحیح و تعلیق: میرداماد استرآبادی، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، اول، ۱۳۶۳ش؛ استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، محمد بن حسن عاملی (۱۰۳۰ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علا لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۹ق؛ أصل الشیعة و أصولها، محمد حسین بن علی آل کاشف الغطاء (۱۳۷۳ق)، مؤسسه امام علی، اول، ۱۴۱۵ق؛ الأعلام، خیر الدین بن محمود معروف به زرکلی (۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، پنجم، ۱۹۸۰م، أعیان الشیعة، سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، ۱۴۰۳ق؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ع)، محمدباقر بن محمد تقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله بن محمدحسن مامقانی (۱۳۵۱ق)، تحقیق: محیی الدین مامقانی، قم، مؤسسة آل البیت علیها لإحیاء التراث، اول، ۱۴۲۳ق؛ تهذیب الأحکام، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق؛ الجامع للشرائع، یحیی بن احمد معروف به ابن سعید حلی (۶۸۹ق)، قم، مؤسسه سیدالشهدا، ۱۴۰۵ق، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة الار، یوسف بن احمد بحرانی (۱۱۸۶ق)، تحقیق: محمدتقی ایروانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۵ق، خاتمة مستدرک الوسائل، حسین بن محمد تقی معروف به محدث نوری (۱۳۲۰ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیا لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۷ق؛ خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال (رجال العلامة الحلی)، حسن بن یوسف معروف به علامه حلی (۷۲۶ق)، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، قم، مکتبة الرضی، دوم، ۱۴۰۲ق؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق، الرجال، احمد بن حسین واسطی معروف به ابن غضائری (۴۵۰ق)، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ ش؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۵ق؛ رجال النجاشی، احمد بن علی معروف به نجاشی (۴۵۰ق)، قم، مکتبة الداوری، ۱۳۹۸ق؛ عوالم العلوم و المعارف و الأحوال، عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی (قرن ۱۲ق)، تحقیق: سیدمحمدباقر ابطحی، قم، مدرسة الإمام المهدی، اول، ۱۴۱۳ق؛ فائق المقال فی الحدیث و الرجال، احمد بن عبدالرضا بصری (۱۰۸۵ق)، تحقیق: غلام حسین قیصریه‌ها، قم، دار الحدیث، اول، ۱۴۲۲ق؛ فهرس التراث، سید محمد حسین حسینی جلالی (معاصر)، تحقیق: محمدجواد حسینی جلالی، قم، دلیل ما، اول، ۱۳۸۰ش؛ الفهرست (فهرست کتب الشیعة و أصولهم)، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق عبدالعزیز طباطبایی، قم، مکتبة الطباطبایی، اول، ۱۴۲۰ق؛ الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق و نشر: رضا تجاد، تهران، اول، ۱۳۹۱ق؛ قاموس الرجال، محمد تقی بن کاظم معروف به علامه تستری (۱۴۱۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، اول، ۱۴۲۲ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق؛ کتاب الرجال، حسن بن علی معروف به ابن داوود حلی (۷۴۰ق)، تحقیق: سید محمدصادق بحر العلوم، قم، منشورات الرضی، ۱۳۹۲ق، کتاب الرجال، احمد بن محمد برقی (۲۷۴ق)، تهران، دانشگاه تهران، اول، ۱۳۴۲ش؛ کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محمد بن منصور معروف به ابن ادریس حلی (۵۹۸ق)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، دوم، ۱۴۱۰ق، الکنی و الألقاب، عباس بن محمدرضا معروف به محدث قمی (۱۳۵۹ق)، تهران، انتشارات صدر، بی تا، لسان المیزان، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، بیروت، مؤسسة الأعلمی، دوم، ۱۳۹۰ق، المحاسن، احمد بن محمد برقی (۲۷۴ق)، تصحیح: سید جلال الدین حسینی ارموی، دار الکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۰ق، لوامع صاحبقرانی، محمدتقی بن مقصودعلی مجلسی (۱۰۷۰ق)، قم، اسماعیلیان، دوم، ۱۴۱۴ق؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محمدباقر بن محمدتقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق و تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، دوم، ۱۴۰۴ق؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، علی بن محمد نمازی شاهرودی (۱۴۰۵ق)، تهران، شفق - حیدری، اول، ۱۴۱۲ق؛ مسند الإمام الرضا (ع)، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، اول، ۱۴۰۶ق؛ معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۶۹ق؛ معجم المؤلفین، عمر بن رضا کحاله (۱۴۰۸ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ق؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سیدابوالقاسم بن علی اکبر موسوی خویی (۱۴۱۳ق)، قم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة، پنجم، ۱۴۱۳ق؛ معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، محمدرضاجدیدی نژاد (معاصر)، قم، دار الحدیث، دوم، ۱۴۲۴ق؛ المفید من معجم رجال الحدیث، محمد جواهری معاصر)، قم، نشر محلاتی، دوم، ۱۴۲۴ق؛ من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، دوم، ۱۴۰۴ق، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علی، محمد بن حسن معروف به حر عاملی (۱۱۰۴ق)، تحقیق و تصحیح: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، آستان قدس رضوی، اول، ۱۴۱۴ق؛ هدیة العارفین أسماء المؤلفین و آثار المصنفین، اسماعیل بن محمد امین بغدادی (۱۳۹۹ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا، وسائل الشیعة (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة)، محمد بن حسن معروف به حر عاملی (۱۱۰۴ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، قم، دوم، ۱۴۱۴ق
  47. رضایی، طاهره، مقاله «احمد بن ابی‌عبدالله برقی»، دانشنامه امام رضا ص ۶۵۸-۶۶۴.
  48. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۵۵-۵۶.
  49. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۵۶-۵۷.
  50. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۵۷-۵۸.
  51. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۵۸-۵۹.
  52. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۵۹-۶۰.
  53. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص ۶۰-۶۳.