احیای قلب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«احیا» به معنای «زنده کردن»، اختصاص به مسأله بازگرداندن نفس به جسم و روان به تن ندارد، بلکه همان طوری که در فرهنگ احیای شب‌های قدر ماه رمضان روشن است، بیشترین تاثیر را در زنده کردن مردگانی دارد که به ظاهر زنده و در باطن گرفتار مرگ حقیقی هستند؛ زیرا زنده بودن آثاری دارد که در این به ظاهر زندگان دیده نمی‌شود.

از نظر آموزه‌های قرآن، پیامبر(ص) احیاگر انسان است؛ هرچند که ایشان به سبب اذن الهی توانایی احیا و اماته به مفهوم اعاده نفس به بدن و اخراج آن را دارد، ولی مهمترین و اصلی‌ترین کار آن حضرت(ص) احیای دلمردگی نفس انسانی است[۱].

حیات معنوی، حیات حقیقی انسان

براساس آموزه‌های قرآن، حیات معنوی همان حیات حقیقی است که مدنظر خدا در زندگی انسان است[۲]؛ چراکه انسان برای زندگی ابدی نیازمند حیات معنوی است که با ایمان حقیقی[۳] تحقق می‌یابد و نورانیتی را در دل انسان بر می‌افروزد که می‌تواند نه تنها حقایق هستی را ببیند و بشناسد و بدان گرایش یابد، بلکه می‌تواند در جایگاه خلافت الهی در مظهریت ربوبیت و پروردگاری به احیای قلوب دیگران بپردازد.

عواملی که حیات معنوی و حقیقی انسان را موجب می‌شود و نورانیت الهی را در دل انسان برمی‌افروزد، اموری است که از جمله مهمترین آنها داشتن قلب سلیم است؛ داشتن قلب سلیم موجب می‌شود که خدا او را به عنوان زنده در برابر مرده بشناسد؛ چراکه دارنده قلب سلیم می‌تواند با تعقل و تفقه و تذکر و تدبر به عنوان یک موجود زنده رفتار کند و از انذارها و هشدارها بهره‌مند شود[۴]؛ از همین رو در روایتی از امام علی(ع)، ایشان واژه «حیّاً» را به عاقل تفسیرکرده است[۵] که خود بیانگر این معنا است که انسان زنده دارای قلب سلیم است؛ زیرا تعقل و تفقه که مایه حیات است از قلب سالم و سلیم به دور از بیماری صادر می‌شود[۶].

کسی که دارای قلب سالم یا سلیم است، در برابر هدایت‌های باطنی فطریتکوینی[۷] و تشریعی ظاهری وحیانی واکنش مثبتی از خود نشان می‌دهد و آن را به عنوان حق می‌پذیرد؛ زیرا این قلب سالم و سلیم، حق شنو بوده و آن را به گوش دل می‌شنود و می‌پذیرد و واکنش مثبت به آن نشان می‌دهد.[۸].

خدا در قرآن بیان می‌کند که حق‌پذیری دل‌های زنده و سالم آن است که دعوت الهی را می‌پذیرند؛ چراکه این دعوت الهی موجب حیات معنوی انسان است.[۹] از همین روست که آنان به وحی الهی همچون قرآن[۱۰] به عنوان روحی الهی[۱۱]، و به دعوت و رهنمودهای الهی پیامبر[۱۲] به عنوان دعوت حیات بخش می‌نگرند و بدان پاسخی مثبت می‌دهند و بر اساس آن عمل صالح خویش را انجام می‌دهند[۱۳] تا همه وجود ایشان رفعت یابد و به نورانیت حقیقی برسد.

از نظر آموزه‌های قرآن، تنها خدا منشا همه انواع حیات در هر موجودی است؛ پس حیات معنوی انسان که سعادت دنیوی و اخروی او را تضمین می‌کند، تنها در گرو عنایت الهی به انسان است. از همین رو خدا انسان را به این نور حیات معنوی دعوت کرده و اجابت مردمان را خواهان است. تا این‌گونه آنان را به سعادت دنیوی و اخروی برساند؛ چراکه سعادت دنیوی و اخروی در گرو ایمان و عمل صالحی است که در چارچوب هدایت‌های تکوینی و تشریعی انجام می‌شود.[۱۴].

همان طوری که انسان‌ها با چنین شیوه‌ای به سعادت می‌رسند، همچنین امت‌ها نیز در سایه سار هدایت‌های الهی به‌ویژه عمل به وحی تشریعی است که می‌توانند سعادت دنیا و آخرت را تجربه کنند.[۱۵].[۱۶]

راهکارهای قرآنی احیای قلب و زنده دلی

احیای حقیقی قلب و زنده کردن انسان به آن است که قلب از نور توحید سرشار شود. هر چند که ذات انسان به سبب نرم افزار فطرت و الهامات الهی، از هدایت و نورانیت روحی و باطنی بهره‌مند است[۱۷]؛ اما این دل زمانی به تمام و کمال زنده می‌شود که از هدایت‌های تشریعی الهی نیز بهره‌مند شود؛ چراکه هدایت‌های بیرونی و تشریعی که از طریق وحی و پیامبران و کتب آسمانی به انسان می‌رسد، فراتر از حقایق معمول، انسان را از حقایق غیرمعمولی نیز آگاه می‌کند که جز از راه وحی دست یافتنی نیست.[۱۸].

دعوت‌های الهی که از طریق پیامبران(ع) به‌ویژه رسول الله(ص) انجام می‌گیرد، دعوتی همانند دعوت دیگران نیست[۱۹]؛ زیرا همان طوری که جایگاه ولایت ظاهری پیامبر(ص) بسیار والا و بالاتر از هر ولایتی است و ولایت رسول الله(ص) حتی از ولایت انسان بر نفس خویش، برتر و قوی‌تر بوده و در اولویت است[۲۰]، ولایت باطنی رسول الله(ص) نیز این‌گونه است. پس اگر در امر ظاهری انسان را بخواند می‌بایست به شتاب به سمت رسول الله(ص) برود و اجابت امر و دعوت کند[۲۱]، همچنین در امر باطنی نیز می‌بایست به سمت او شتافت و اطاعت امر کرد؛ زیرا دعوت ایشان در این امر باطنی موجب احیای نفوس انسانی و زنده دلی است؛ از همین روست که خدا می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چون خدا و پیامبر،شما را به چیزی دعوت کردند که به شما حیات می‌بخشد، آنان را اجابت کنید؛ و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل می‌‌شود و هم در نزد او محشور خواهید شد[۲۲]

پس اگر حضرت ابراهیم(ع) در مقام احیاگر مردگان جسمی می‌ایستد و جسم متلاشی پرندگان را به هم می‌آورد و آنها را با «دعوت» خویش احیا می‌کند.[۲۳] به طریق اولی رسول الله(ص) بسادگی می‌تواند به اذن الله تصرفاتی در تکوین داشته باشد که ناظر به احیای جسم و احیای نفس و احیای قلب باشد. از همین رو ایشان می‌‌تواند با دعای خویش، مرده را زنده کند یا دل مرده را احیا نماید و زندگی بخشد و نفس را حیاتی نورانی عطا فرماید.

از آنجا که قرآن، روح الهی خاص برای پیامبر(ص) است [۲۴]، بهره‌مندی از این روح الله تنها با عنایت و تفضل خاص پیامبر(ص) و پاسخگویی به دعوت آن حضرت(ص) امکان‌پذیر است.

باید توجه داشت که قرآن به عنوان ریسمان الهی[۲۵] نمی‌تواند رها و افتاده باشد، بلکه همواره آویزان است؛ یعنی یک سوی آن به دست خدا و این سوی دیگر آن به دست پیامبر(ص) و معصومان از عترت(ع) است، چنانکه در روایت است: «أَحَدُ طَرَفَيهِ بِيَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالي وَ الطَرَفُ الآخَرُ بَأَيدِيكُم»»[۲۶] از همین رو بر اساس حدیث الثقلین میان قرآن و عترت(ع) جدایی نیست: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ»؛ من میان شما دو چیز ارزشمند و سنگین گذاشتم که کتاب الله و عترت من اهل بیت من است؛ پس آنان هرگز از هم جدایی ندارند تا زمانی که بر من در حوض وارد شوند.[۲۷] بر این اساس بهره‌مندی از قرآن و نور احیا‌کننده قلوب آدمی، تنها با اطاعت از پیامبر(ص) و عترت طاهره(ع) شدنی است و کسی که بخواهد به تنهایی بدون پیامبر(ص) و معصومان(ع) از قرآن بهره‌مند شود، از نور احیاگر آن هیچ بهره‌ای نمی‌برد و زنده دل نمی‌شود.

پس اگر گفته می‌شود که انس با قرآن[۲۸]، موعظه پذیری از قرآن[۲۹]، تفکر و تعقل و تفقه[۳۰]، همنشینی با صالحان، فاضلان و عالمان[۳۱]، مراعات تقوای الهی[۳۲]، دوری از گناه[۳۳]، محبت دنیا[۳۴] و ذکر و یاد خدا[۳۵] و مانند آنها از اسباب زنده دلی و رهایی از دلمردگی است، به این معنا است که این امور را با توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) انجام دهید؛ چراکه بدون آنان هرگز انسان به جایی نمی‌رسد؛ زیرا از نظر قرآن، لازم است تا انسان وسایلی را برای رسیدن به خدا و بهره‌مندی از نورانیت احیاگر او به کار گیرد و بجوید که مهم‌ترین آنها توسل به خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ایشان است[۳۶]؛ چراکه توسل به ایشان هیچ منافاتی با توحید ندارد؛ زیرا خدا همه امور را بر اساس اسباب انجام می‌دهد و از انسان نیز می‌خواهد تا اسباب مناسب برای هر کاری را بیابد و با آن، کارها را پیش برد.[۳۷]

اسباب همان کارگزاران الهی و ابزارهایی است که به عنوان مظاهر الهی به کار گرفته می‌شود؛ پس همان طوری که اسبابی چون فرشتگان به معنای نفی توحید نیست، همچنین اسبابی چون اهل بیت(ع) یا پیامبر(ص) به معنای نفی توحید نیست؛ زیرا همان طوری که در وحی، نطق پیامبر(ص) از سوی خداست هر چند که از حلقوم رسول‌الله(ص) بیرون می‌آید [۳۸]، همچنین فعل آن حضرت(ص) نیز فعل الله است.[۳۹] پس ایشان به عنوان مظاهر الهی و روح الله موجب احیاگری قلب و دلمردگان از بی‌ایمانی است. هرگاه اسباب الهی بریده شود هیچ چیزی نمی‌تواند آن را به کار اندازد و تاثیری برگیرد؛ چنانکه خدا درباره کافران در قیامت می‌فرماید: وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ[۴۰]؛ زیرا آنان همه اسباب را از دست داده و پاره پاره کرده‌اند و چیزی از اسباب از جمله توسل و شفاعت را در اختیار ندارند؛ چون زمانی می‌توان از اسباب از جمله شفاعت بهره برد که با خود چیزی از مودت و محبت و اطاعت برده باشد.

خدا در قرآن بارها به عدم منافات میان توحید و استفاده از اسباب از جمله توسل به مظاهر الهی ‌اشاره کرده است؛ از همین رو توسل جویی به پیامبر(ص) برای استغفار را بیان می‌کند و به انسان‌ها می‌فرماید که استغفار آن حضرت(ص) را دست کم نگیرید که بسیار تاثیرگذار است؛ چراکه با استغفار آن حضرت(ص) نسبت به هر کسی خدا او را می‌بخشد[۴۱].[۴۲]

انواع دلمردگان از نظر قرآن

همان طوری که انسان‌های دل زنده‌ای هستند، برخی از مردمان دلمرده هستند که شامل گروه‌ها و اقشار زیر هستند:

دلمردگان زنده‌نما

در برابر چنین افراد دارای قلب سلیم و سالم، مردمان بیماردلی هستند که نفس و دل خویش را دفن و زنده به گور کرده‌اند.[۴۳] آنان به سبب دلمردگی، ناتوان از شنیدن و پذیرش حق و دعوت نورانی و حیات بخش الهی هستند؛ زیرا قلبی زنده و بیدار و هوشیار ندارند تا بشنوند و بپذیرند.[۴۴] از همین رو از نظر قرآن کافران و مشرکان فاقد نورانیت و حیات معنوی و حقیقی هستند. [۴۵].[۴۶]

کافران و منافقان

از نظر قرآن، مؤمنان زنده هستند و کافران و مشرکان به حقیقت مرده‌اند هر چند که به ظاهر نفس می‌کشند و می‌خورند و می‌خوابند و زنده‌اند.[۴۷]. خدا درباره منافقان این بیماردلان دلمرده می‌فرماید: و چون آنان را ببینی هیکل‌هایشان تو را به تعجب وا‌می‌دارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرا می‌دهی، گویی آنان چوب‌های خشک پشت بر دیوارند [که پوک شده و درخور اعتماد نیستند] هر فریادی را به زیان خویش می‌‌پندارند، خودشان دشمنند، از آنان بپرهیز، خدا بکشدشان تا کجا [از حقیقت] انحراف یافته‌‌اند؛ و چون به آنان گفته شود: بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد سرهای خود را بر می‌‌گردانند و آنان را می‌‌‌بینی که تکبرکنان روی برمی‌تابند. [۴۸].

خدا درباره دلمردگان فاقد حیات معنوی می‌فرماید: آیا کسی که مردهدل بود و زنده‌‌اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون‌ آمدنی نیست، این گونه برای کافران آنچه انجام می‌‌دادند زینت داده شده است.[۴۹].

بنابراین، کافران به اصل توحید، همان مردگان حقیقی زنده نما در اجتماعات بشری هستند؛ چراکه حیات حقیقی انسان به توحید است و کسی که اهل توحید نیست و گرفتار کفر و شرک باشد، از حیات حقیقی بی‌بهره است؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «توحید، زندگی نفس انسانی است»[۵۰].

پیامبر اکرم می‌فرماید: «ليس مَن ماتَ فاستَراحَ بِمَيِّتٍ ، إنّما المَيِّتُ مَيِّتُ الأحياءِ»؛ مرده واقعی آن نیست که از دنیا رفته و در دیار آخرت سکونت گزیده، بلکه مرده آن است که در بین زندگان می‌خورد، می‌آشامد، راه می‌رود و حرکت می‌‌کند، ولی از هدایت الهی و نور آن بی‌بهره و گرفتار فسق و کفر شده است. اینان مرده‌هایی متحرّک، زنده‌های دل مرده‌‌اند. اینان نه مرده‌های در قبرستان، بلکه مردگان حاضر در متن اجتماع هستند[۵۱].[۵۲]

دروغگویان

دلمردگان زنده‌نما کسانی هستند دارای ملکاتی ناپسند هستند. از جمله آنان‌، دروغگویانی هستند که دروغ ملکه آنان شده است؛ چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) در باره آنان می‌فرماید: ««اَلْكَذَّابُ وَ اَلْمَيِّتُ سَوَاءٌ فَإِنَّ لِأَنَّ فَضِيلَةَ اَلْحَيِّ عَلَى اَلْمَيِّتِ اَلثِّقَةُ بِهِ فَإِذَا لَمْ يُوثَقْ بِكَلاَمِهِ فَقَدْ بَطَلَتْ حَيَاتُه»؛ دروغگو و مرده مساوی‌اند، برای اینکه امتیاز شخص زنده بر شخص مرده، اطمینان داشتن به شخص زنده است. بنابراین، اگر به گفتار او اطمینان نباشد، پس حیات او تباه و باطل شده است»[۵۳].

همچنین آن دسته از انسان‌ها هستند که نه تنها به منکرات و ضد ارزش‌ها گرایش دارند، بلکه آن را ترویج می‌کنند؛ امام علی(ع) درباره تارکان فریضه امر به معروف و نهی از منکر می‌فرماید: ««مَن تَرَكَ إنكارَ المُنكَرِ بِقَلبِهِ و يَدِهِ و لِسانِهِ فَهُوَ مَيِّتٌ بَينَ الاحيا»؛ کسی که انکار منکر را به وسیله دل و دست و زبانش ترک می‌‌کند، او همان مرده در بین زندگان است»[۵۴].[۵۵].

مرفهان بی‌درد

مرفهان بی‌درد نیز از جمله مردگان حقیقی زنده‌نما هستند؛ چنانکه پیامبر اکرم می‌فرماید: «از همنشینی با مردگان بپرهیزید». عرض شد: ای رسول خدا! مردگان کیانند؟ فرمود: «هر ثروتمندی که ثروتش او را به طغیان وادارد».[۵۶] امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «هَلَكَ خُزّانُ الأموالِ وهُم أحياءٌ»؛ خزانه‌داران اموال هلاک شدند و حال آنکه آنها (در دنیا) زنده هستند»[۵۷].

پیامبراکرم(ص)می‌فرماید: «چهار چیز قلب را می‌میراند: گناه پشت سر گناه، زیاد مناقشه کردن با زنان، مجادله کردن با شخص احمق و همنشینی با مردگان». در این هنگام عرض شد: ای رسول خدا! مردگان کیانند؟ فرمود: «ثروتمندان بی‌درد»[۵۸].[۵۹]

تحریف‌گران قرآن

از دلمردگانی که به ظاهر اهل اسلام و ایمان هستند، تحریفگران لفظی و معنوی آموزه‌های قرآن است؛ آنانی که مدعی علم و عالم بودن هستند، ولی از نورانیت علم الهی هیچ بهره‌ای نبرده‌اند. این دسته همان مردگان زنده‌نما در میان امت هستند که باید از آنان اجتناب کرد. امیرمؤمنان علی(ع) در وصف آنان چنین می‌فرماید: «و بنده دیگری (را که خداوند دشمنش دارد، کسی است که) خود را عالم و دانشمند نامیده در صورتی که نادان است. پس از نادانان، نادانی‌ها و از گمراهان، گمراهی‌ها را فراگرفته و دام‌هایی از ریسمان‌های فریب و گفتار دروغ برای مردم گسترده، کتاب (خدا را) بر اندیشه‌های خود حمل نموده (و تفسیر به رأی کرده)، حق را طبق خواهش‌های خویش قرار داده… و می‌گوید: از شبهات خودداری می‌کنم. و حال آنکه در آنها افتاده است و می‌گوید: از بدعت‌ها کناره می‌گیرم و حال آنکه در میان آنها خوابیده است. پس صورت (او) صورت آدمی و دل او دل حیوان است. باب هدایت و راه راست را نمی‌شناسد تا (در آن قدم نهاده،) پیروی کند و دروازه کوری و گمراهی را نشناخته است تا از آن دوری گزیند. پس او مرده‌ای است در میان زنده‌ها»[۶۰].[۶۱]

غافلان

از نظر آموزه‌های اسلامی غفلت زدگان نیز مردگان حقیقی زنده نما در میان مردمان هستند؛ زیرا شخص غلفت زده، قلبش مرده است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «هر کس غفلت بر او غلبه کند، قلبش می‌میرد»[۶۲]؛ همچنین امام باقر(ع) می‌فرماید: «از غفلت بپرهیز، چون در غفلت، قساوت قلب است»[۶۳].[۶۴]

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  2. إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ «تنها کسانی (فراخوان تو را) پاسخ می‌دهند؛ که گوش شنوا دارند و خداوند مردگان را برمی‌انگیزاند؛ آنگاه به سوی او بازگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۳۶؛ وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ * لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست * تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۶۹-۷۰.
  3. أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲؛ إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ «(یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیک‌تر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایین‌تر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) می‌گذاشتید در آن خلاف می‌کردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود می‌شود از روی برهانی باشد و هر کس زنده می‌ماند (نیز) با برهانی؛ و بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۴۲.
  4. یس، آیه ۷۰.
  5. مجمع البیان، ج ۷ ـ ۸، ص۶۷۵.
  6. أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ «آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶؛ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ «و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  7. قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  8. إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «بی‌گمان تو مردگان را نمی‌شنوانی و به ناشنوایان هنگامی که پشت‌کنان رو بگردانند فرا خوان (خود) را نمی‌شنوانی * و تو رهنمون کوردلان از گمراهیشان نیستی؛ (تو پیام خود را) جز به کسانی که به آیات ما ایمان آورده‌اند و (به فرمان ما) گردن نهاده‌اند، نمی‌شنوانی» سوره نمل، آیه ۸۰-۸۱؛ فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ * وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ «و بی‌گمان تو، به مردگان نمی‌شنوانی و به ناشنوایان (نیز) هنگامی که پشت‌کنان رو بگردانند فراخوان (خود) را نمی‌شنوانی * و تو رهنمون کوردلان از گمراهیشان نیستی؛ (تو پیام خود را) جز به کسانی که به آیات ما ایمان آورده‌اند و (به فرمان ما) گردن نهاده‌اند، نمی‌شنوانی» سوره روم، آیه ۵۲-۵۳؛ وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
  9. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی می‌بخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده می‌شوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
  10. وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  11. مجمع البیان، ج ۹ ـ ۱۰، ص۹۸؛ مجمع البیان، ج ۵ ـ ۶، ص۵۳۷.
  12. شوری، آیه ۵۲.
  13. نحل، آیه ۹۷.
  14. مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷؛ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى * يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي «و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند می‌گیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟ * می‌گوید: کاش برای (این) زندگیم (توشه‌ای) پیش می‌فرستادم» سوره فجر، آیه ۲۳ - ۲۴.
  15. يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ «فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو می‌فرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲؛ رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ «(او) برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) می‌فرستد تا روز همدیداری را بیم دهد» سوره غافر، آیه ۱۵.
  16. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  17. طه، آیه ۵۰.
  18. كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  19. لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  20. النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  21. نور، آیه ۶۳.
  22. انفال، آیه ۲۴.
  23. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  24. شوری، آیه ۵۲؛ نحل، آیه ۲؛ غافر، آیه ۱۵.
  25. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  26. غرر‌الاخبار، ص۶۲.
  27. عیون‌أخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق ج ۲ ص۶۲؛ کمال ‌الدین، شیخ صدوق ج ۱ ص۲۳۴؛ الأمالی‌ للطوسی، شیخ طوسی ص۵۴۵؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی،ج ‌۲۳، ص۱۴۵.
  28. نهج‌البلاغه، ترجمه دشتی، ص۳۳۳.
  29. نهج‌البلاغه، خ ۱۰۷، ص۳۲۲.
  30. نهج‌البلاغه، نامه ۳۱، ص۹۰۹؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص۱۱۵.
  31. نهج‌البلاغه، خ ۱۷۵، ص۵۶۶؛ شرح غررالحکم، ج ۶، ص۱۲۶؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص۳۰۸.
  32. بحارالانوار، ج ۷۷، ص۴۵، ۴۶ و ۲۸۵.
  33. نهج‌البلاغه، خ ۱۸۹، ص۶۳۵.
  34. بحارالانوار، ج ۷۳، ص۷۵؛ شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۷.
  35. شرح غررالحکم، ج ۴، ص۳۹۴؛ همان، ج ۶، ص۱۳۷؛ همان، ج ۴، ص۳۰.
  36. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
  37. وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا * وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا * إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا * فَأَتْبَعَ سَبَبًا «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد * و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند * ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم * پس، راهی را پی گرفت» سوره کهف، آیه ۸۲-۸۵.
  38. وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  39. فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  40. «پیوندها میان آنها (یکسره) بریده می‌شود» سوره بقره، آیه ۱۶۶.
  41. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  42. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  43. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، * بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷-۱۰.
  44. فاطر، آیه ۲۲.
  45. انعام، آیات ۳۵ و ۳۶ و ۱۲۲؛ نمل، آیات ۸۰ و۸۱؛ روم، آیات ۵۲ و۵۳.
  46. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  47. فاطر، آیه ۲۲؛ مجمع البیان، ج ۷- ۸، ص۶۳۳.
  48. وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «و هنگامی که آنان را ببینی، پیکرهاشان تو را به شگفتی می‌آورد و چون چیزی گویند به گفتارشان گوش می‌سپاری (اما) گویی چوب‌هایی خشکند پشت داده بر دیوار، هر بانگی را به زیان خود می‌پندارند، آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟ * و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمی‌گردانند و آنان را می‌بینی که خودداری می‌ورزند و گردنفرازند» سوره منافقون، آیه ۴-۵.
  49. انعام، آیه ۱۲۲.
  50. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۷، ص۳۲۴.
  51. امالی طوسی، ۶۲۵/ ۳۱۰.
  52. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  53. غررالحکم، ص۲۲۰، ح ۴۳۸۶.
  54. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۹۴؛ غرر‌الحکم،ج ۲، ص۵۲۱.
  55. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  56. تنبیه الخواطر، ج ۲، ص۳۲.
  57. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش ۱۳۹، ص۱۱۵۶.
  58. بحارالانوار، ج ۷۳، ص۳۴۹ و ج ۲،ص ۱۲۸.
  59. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  60. نهج‌البلاغه، خ ۱۸۵، ص۶۲۱.
  61. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.
  62. نهج‌البلاغه، خ ۸۶، ص۲۱۴.
  63. شرح غررالحکم، ج ۵، ص۲۹۳.
  64. منصوری، خلیل، احیاگری پیامبر از نظر قرآن.