اقرار در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اقرار از ماده "ق ـ ر ـ ر" و در لغت و عرف به معنای قرار دادن، ثابت کردن و اعتراف کردن است [۱] و در اصطلاح فقه به معنایِ اخبار قطعی به وجود حقی به زیان خود [۲] یا ثبوت حقی برای دیگران [۳] آمده است. به نظر برخی دیگر اقرار عبارت است از اِخبار قطعی به وجود حقی لازم به زیان خود یا نفی حق لازمی از خود یا به امری دیگر که این اخبار، حق یا حکمی را به ضرر خبر دهنده در پی دارد. [۴]

اعتراف نیز به معنای اقرار است، با این تفاوت که در مفهوم اعتراف، معرفت و آگاهی نسبت به آنچه بدان اقرار می‌کند نهفته است؛ اما در اقرار نیست. برخی دیگر گفته‌اند: اعتراف همواره با زبان است؛ اما اقرار گاهی با زبان است و گاهی با غیر زبان. [۵] مفهوم اقرار در قرآن با واژه‌ها و تعبیرات گوناگونی ذکر شده؛ از جمله:

  1. "اقرار" و مشتقات آن؛ مانند: ﴿ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا[۶]؛ ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ[۷].
  2. "اعتراف" و مشتقات آن؛ مانند: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸]، ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ[۹]، ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ[۱۰].
  3. شهادت دادن به زیان خود؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۱]، ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۲].
  4. کلمه "بَلی" در پاسخ استفهام تقریری؛ مانند: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى[۱۳]؛ ﴿تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ[۱۴]، ﴿قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ[۱۵]
  5. کلمه "عَلَیَّ" در برخی آیات؛ مانند: ﴿وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ[۱۶]

در این آیات و مانند آن قرآن به برخی از مواردی که خداوند از بندگان خویش اقرار گرفته اشاره کرده است؛ مانند: اقرار گرفتن از آنها درباره ربوبیت خویش ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۱۷] و نیز اقرار گرفتن انسان‌ها از یکدیگر؛ مانند: اقرار گرفتن از ابراهیم (ع) در مورد شکستن بتها ﴿قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ[۱۸] و اعتراف آنان به حقوق غیر؛ مانند اقرار زلیخا به بی‌گناهی یوسف ﴿قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ[۱۹]؛ همچنین در آیاتی پرشمار از اعتراف و اقرار گناهکاران به خطای خویش درآخرت سخن به میان آمده ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۰] و در آیاتی دیگر برخی مباحث فقهی اقرار و احکام و آثار آن یادآوری شده است.[۲۱]

پیشینه و موارد اقرار

اقرار گرفتن و اعتراف کردن از جمله شیوه‌های اثبات حقوق یا دیگر امور است که در همه جوامع بشری کاربرد فراوان داشته و همه انسان‌ها در تمام اعصار از آن بهره می‌جسته‌اند، ازاین‌رو پیشینه این امر را باید به آغاز خلقت انسان بازگرداند. قرآن کریم در آیاتی متعدد به برخی از موارد اقرار گرفتن از انسان‌ها یا اقرار و اعتراف کردن آنان در اعصار پیشین و نیز قیامت اشاره کرده است؛ از جمله:

  1. اقرار کردن همه انسان‌ها به ربوبیت خداوند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۲۲] قرآن به فلسفه این اقرار گرفتن اشاره کرده، می‌گوید: این امر بدان جهت بود که مبادا در قیامت بگویند ما نسبت به این امر غافل بودیم یا بگویند: چون پدران ما مشرک بودند ما نیز مشرک شدیم: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۲۳]، ﴿أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ[۲۴] درباره چگونگی این اقرارگیری از فرزندان آدم برخی گفته‌اند: خداوند از همه فرزندان آینده آدم در عالم ذر درباره ربوبیت خود اقرار گرفت. [۲۵] نظر دیگر این است که مراد از اقرار گرفتن قرار دادن استعداد خداشناسی و توحید در عقول و فطرت انسان‌ها و پذیرش آن از سوی بشر است، بنابراین، اقرار گرفتن از بشر به زبان تکوین و آفرینش بوده است[۲۶].
  2. اقرار پیامبران و پیروان آنان به نبوت پیامبر بعدی :خداوند با همه پیامبران و پیروان آنان درباره پذیرش پیامبران بعدی پیمان بسته و از آنان در این‌باره اقرار گرفته و آنان نیز به این امر اقرار کرده‌اند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۲۷] سپس تأکید کرده که هرکس از این اقرار روی گرداند از فاسقان خواهد بود: ﴿فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲۸] برخی مفسران این پیمان و اعتراف را عام و مربوط به همه پیامبران و پیروان آنان دانسته‌اند که خداوند از آنان نسبت به پذیرش پیامبر بعدی و ایمان به او اقرار گرفته است؛[۲۹] ولی عده‌ای دیگر معتقدند این اقرار خاص و صرفا در مورد تصدیق و ایمان پیامبران و امت‌های پیشین به پیامبر اسلام بوده است. [۳۰] نظر دیگر این است که خداوند از امت هر پیامبری درباره ایمان آوردن و تصدیق او پیمان گرفت و آنان بدین امر اعتراف کردند،[۳۱] به هرحال، مخاطبان آیه اهل کتاب هستند تا با یادآوری این پیمان‌ها به پیامبر اسلام ایمان آورند[۳۲].
  3. اقرار بنی اسراییل به پیمان الهی: از دیگر موارد اقرار در امت‌های پیشین اقرار گرفتن خداوند از بنی‌اسرائیل در موارد متعدد، مانند یکتاپرستی، نیکو سخن گفتن با مردم، احسان به والدین و خویشاوندان، یتیمان و مساکین، بر پای داشتن نماز، پرداخت زکات، پرهیز از کشتن و بیرون راندن یکدیگر از وطن خود است. آنان نیز این پیمان را پذیرفتند: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۳۳]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۳۴] مراد از "میثاق" در این آیات، پیمانهایی است که به واسطه عقل و شرع و پیامبران الهی [۳۵] و کتب آسمانی از جمله تورات[۳۶] از بنی‌اسرائیل گرفته شده است و آنان به انجام دادن این امور تعهد و اقرار کرده‌اند.
  4. اقرار به بی گناهی یوسف (ع): برادران یوسف، در مواردی به آن حضرت ستم روا داشته و حق او را تضییع کردند؛ اما پس از مدتی نزد پدر به گناه و خطای خویش اعتراف و از آن حضرت برای خود درخواست استغفار کردند: ﴿قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ[۳۷]؛ همچنین هنگامی که پس از سالها دوری از حضرت یوسف وی را یافتند نزد او نیز به خطای خویش اعتراف کردند: ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۳۸] زلیخا نیز پس از افترا زدن به یوسف و به زندان افکندن او به گناه خود اعتراف کرد و یوسف را بی‌گناه شمرد: ﴿قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ[۳۹]، ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۰]، ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ[۴۱]، چنان‌که زنان دربار نیز پس از سوءظن به وی به پاکی آن حضرت اعتراف کردند: ﴿قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ[۴۲].
  5. اقرار مشرکان به توحید و ربوبیت خداوند: مشرکان عصر بعثت با وجود اینکه منکر معاد بودند خداوند درباره آنان خطاب به پیامبر می‌فرماید: اگر از اینان بپرسی که مالک زمین و آنچه در آن است چه کسی است، پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه و عرش کیست و حکومت همه موجودات به دست چه کسی است؟ اعتراف خواهند کرد که مالک و پروردگار همه اینها خداست و همه امور به دست اوست: ﴿قُل لِّمَنِ الأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ [۴۳] و نیز می‌گوید: اگر از آنان بپرسی که روزی دهنده شما از آسمان و زمین و مالک گوش و چشمها و تدبیر کننده امور کیست اعتراف خواهند کرد که خداوند است: ﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ[۴۴] سپس خداوند در ادامه این آیات آنان را توبیخ کرده و می‌گوید: شما که به این حقایق اعتراف دارید چرا متذکر نمی‌شوید: ﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۴۵] و چرا تقوا پیشه نمی‌کنید: ﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ[۴۶]؛ یعنی شما که اعتراف به توحید و رازقیّت و مدبریّت خداوند دارید چرا از خشم او نمی‌هراسید و معاد را انکار می‌کنید، قرآن را اسطوره می‌دانید و انبیای الهی را به سخره می‌گیرید؟[۴۷].
  6. اقرار سرکشان و گناهکاران به گناه خود: از جمله مواقعی که انسان‌ها زبان به اقرار و اعتراف می‌گشایند هنگام قبض روح و نیز هنگام مشاهده عذاب الهی است. بنابر آیه ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۴۸] بت‌پرستان هنگام قبض روح و آنگاه که فرشتگان الهی از آنان سراغ بتهایشان را می‌گیرند، به کفر خویش اعتراف می‌کنند. همچنین در آیه‌ای دیگر از اقرار گرفتن از جن و انس در محشر در مورد آمدن پیامبران الهی و بازگو کردن آیات خدا و بیم دادن آنان از آخرت سخن به میان آمده است که در پی این اقرار، آنان همگی به این امر اعتراف کرده و به کفر خود شهادت می‌دهند: ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۴۹] هنگام ورود کافران به جهنم نیز نگهبانان جهنم از آنان نسبت به آمدن انبیای الهی و تعالیم آنها اقرار می‌گیرند و آنان به این امر اعتراف می‌کنند: ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ[۵۰] در آیات متعدد دیگر از جمله ﴿ وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَقَالُواْ إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ [۵۱]، ﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۵۲]، ﴿وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۵۳]، ﴿ وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ [۵۴] نیز از اقرار کردن کافران و گناهکاران به حقانیت توحید، معاد و عصیان و خطاکار بودن خود سخن به میان آمده است.[۵۵]

فقه و اقرار

اقرار به حق غیر یا نفی حقی از خود، در فقه اسلامی مطرح است و به آن "قاعده اقرار" نیز اطلاق می‌گردد. [۵۶] فقیهان اسلامی مباحث متعددی در رابطه با این موضوع مطرح کرده‌اند که برخی از این مباحث به شرح ذیل است:

ارکان اقرار

اقرار دارای ۴ رکن است که هریک از این ارکان دارای شرایطی است:

  1. مقر: یعنی کسی که به زیان خود یا نفع دیگری اقرار می‌کند. شرایط مقر عبارت است از: بلوغ، عقل، اختیار، حریّت، قصد و قدرت بر تصرف شرعی در آنچه بدان اقرار کرده است،[۵۷] بنابراین، اقرار طفل، مجنون، مُکْرَه، مفلس، محجور و سفیه در تمام یا برخی موارد نافذ نیست،[۵۸] ازاین‌رو قرآن در کتابت حق طلبکار که نوعی اقرار به شمار می‌رود [۵۹] به ولیّ افراد سفیه و ضعیف فرمان داده است که از طرف آنان بدهیشان را ثبت کنند: ﴿فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ[۶۰] از جمله مصادیق سفیه و ضعیف و ناتوان از املا در این آیه طفل و مجنون‌اند. [۶۱].
  2. مقرله: و او کسی است که اقرار به نفع او انجام می‌گیرد. در مَقرّله نیز شرط است که اهلیت تملک داشته باشد،[۶۲] مُقِرّ را تکذیب نکند و معیّن باشد[۶۳].
  3. مقر به: یعنی موضوع اقرار که یا مال است یا نسب یا حق، و حق نیز یا حق الله است یا حق‌الناس. [۶۴] در مقرٌّبه اگر از اموال باشد شرط است که قابل تملک باشد و مملوک مقر نباشد [۶۵].
  4. آنچه اقرار با آن تحقق پیدا می‌‌کند: اقرار لفظ یا عبارت خاصی نداشته و به هر لفظی که بر آن دلالت کند صحیح است؛[۶۶] همچنین اقرار به نوشتن نیز معتبر است. [۶۷] برخی اقرار را به اشاره‌ای که مقصود را بفهماند نیز جایز دانسته‌اند. [۶۸]

قرآن به برخی از الفاظ و روشهای اقرار اشاره کرده است؛ از جمله واژه اقرار: ﴿قَالُوا أَقْرَرْنَا[۶۹]، کلمه ﴿بَلَى: ﴿ قَالُوا بَلَى [۷۰] و شهادت دادن به زیان خود: ﴿قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا[۷۱] و املای حق دیگران: ﴿الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ[۷۲][۷۳].[۷۴]

احکام اقرار

حکم تکلیفی

با توجه به تفاوت مقرٌّبه که حق الناس است یا حق الله و نیز حق مالی است یا غیر مالی، اقرار دارای احکام متفاوتی است؛ از جمله:

  1. وجوب: اقرار در مورد حق الناس اعم از حق مالی یا غیرمالی، واجب است. [۷۵] برخی فقیهان وجوب این امر را از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۷۶] استفاده کرده‌اند [۷۷] که در آن مؤمنان به اقامه قسط و عدالت هرچند مستلزم شهادت دادن به زیان خود باشد مأمور گشته‌اند. همچنین از کلمات برخی فقیهان استفاده می‌شود که اگر خمس و زکات از سوی فردی که اطاعت او شرعا واجب است مطالبه شود اقرار به آن واجب خواهد بود. [۷۸]
  2. حرمت: اقرار برخلاف واقع حرام است؛[۷۹] مانند اینکه فردی به دروغ اقرار کند که با زن محصنه‌ای زنا کرده که به نظر برخی، چنین اقراری براساس آیه ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ[۸۰] حرام است. [۸۱]
  3. استحباب ترک اقرار: اقرار اگر مربوط به حق الله و غیر مالی باشد مستحب است شخص اقرار نکرده و تنها در پیشگاه خداوند توبه کند[۸۲].[۸۳]

حکم وضعی

  1. به موجب فقه اسلامی اقرار شخص عاقل به زیان خود یا به نفع دیگری نافذ است.[۸۴] درباره حجیت این اقرار به ادلّه متعددی از جمله آیات قرآن استناد شده است؛ مانند: یک. آیاتی که در آن ماده اقرار به‌کار رفته و خداوند از انسان طلب اقرار کرده است.[۸۵] طبق یک نظر، این آیات دلالت ضمنی بر حجیت اقرار دارد،[۸۶] زیرا اگر اقرار حجّت نبود خداوند از آنان طلب اقرار نمی‌کرد: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۸۷][۸۸] اقرار مذکور در آیه اطلاق دارد و اقرار کننده در همه موارد متعهد به مفاد آن است.[۸۹] بر پایه قولی دیگر، آیه ارتباطی با حجیت اقرار ندارد، زیرا اقرار در آن به معنای پذیرش بیان‌های خداوند از مردم است مبنی بر اینکه ایمان بیاورند و پیامبرانش را یاری کنند. سپس خداوند بر این پذیرش آنها شاهد می‌گیرد، در نتیجه، این آیه به قاعده اقرار ارتباطی ندارد.[۹۰] آیه ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۹۱] نیز همین مضمون را دارد.
  2. آیاتی که در آنها لفظ اعتراف آمده است.[۹۲] به نظر برخی فقها و مفسران، این آیات بر حجیت اقرار دلالت می‌کند، زیرا مثلاً در آیه ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ[۹۳] دور بودن کافران از رحمت خدا بر اعتراف کردن و اقرار آنان به گناه مترتب شده است؛[۹۴] ولی به نظر شماری دیگر هرچند آیه ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۹۵]، ـ که مضمونی مشابه همین آیه دارد ـ به نوعی دربردارنده اعتراف گناهکاران به زیان خود است؛ ولی بر نافذ بودن اقرار فرد عاقل به زیان خود، دلالتی ندارد.[۹۶] آیه ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ[۹۷] نیز همین مضمون را دارد.
  3. آیاتی که در آنها گواهی دادن به زیان خود مطرح شده است؛[۹۸] از جمله: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۹۹] برخی گفته‌اند که این آیه صریح‌ترین آیه درباره حجیت اقرار است؛[۱۰۰] نیز گفته‌اند: در این آیه فقیهان گواهی دادن به زیان خویش را اجماعا اقرار دانسته‌اند،[۱۰۱] زیرا امر وجوبی خداوند به ادای شهادت برای خدا و به زیان خود، با وجوب پذیرش این شهادت و در نتیجه نفوذ اقرار به زیان خود ملازمه دارد. در پاسخ به این استدلال گفته‌اند که مراد آیه ظاهرا وجوب ادای شهادت و حرمت کتمان ـ هرچند بر ضد خود ـ رساتر است و پذیرش شهادت مؤمنان به زیان خودشان منوط به وجود شرایط قبول شهادت (مانند عدالت و...) است، پس آیه با قاعده نفوذ اقرار (که منوط به وجود این شرایط نیست) ارتباطی ندارد.[۱۰۲] آیات ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۰۳]، ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۰۴] نیز چنین مضمونی دارد.
  4. آیاتی که در آن، ترکیب جمله، معنای اقرار را افاده می‌کند؛ مانند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۱۰۵][۱۰۶] برخی این آیه را اصل و اساس در اقرار دانسته‌اند.[۱۰۷] آیه ﴿قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ[۱۰۸]، ﴿قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ[۱۰۹] نیز همین مضمون را دارد.

همچنین به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۱۰] نیز برای حجیت اقرار استدلال شده است.[۱۱۱] به گفته برخی مفسران [۱۱۲] اگر اقرار مدیون نافذ نباشد، املای او نسبت به املای دیگران اولویتی ندارد، پس بر طبق این آیه، اقرار هر اقرار کننده‌ای به زیان خودش نافذ است.

برای اثبات حجیت اقرار، افزون بر آیات قرآن به روایات، عقل و اجماع نیز استدلال شده است [۱۱۳].[۱۱۴]

رجوع از اقرار

بازگشت از اقرار از دو جهت قابل بحث است:

جهت نخست آنکه آیا رجوع از اقرار جایز است یا نه؟ از برخی آیات استفاده می‌شود که بازگشت از اقرار جایز نیست؛ از جمله آیات ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۱۱۵]، ﴿فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۱۱۶] که در آن از اقرار پیامبران و پیروان آنان سخن به میان آمده و سپس حکم به فاسق بودن کسانی شده است که از اقرار خود باز گردند. همچنین جایز نبودن این امر از آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۱۷] که در آن مؤمنان از رویگرداندن از حق پس از اقرار کردن بر ضد خود یا خویشاوندانشان برحذر داشته شده‌اند، نیز قابل استفاده است.

جهت دوم آن است که آیا سخن اقرار کننده در صورت بازگشت نافذ و پذیرفته است یا نه؟ برخی از فقیهان با استناد به آیه ﴿وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ[۱۱۸] آن را نافذ ندانسته‌اند. [۱۱۹] شماری دیگر از فقها با استناد به روایات، بازگشت از اقرار را در مواردی که اقرار موجب رجم [۱۲۰] یا کشته شدن [۱۲۱] یا اجرای حدّ سرقت [۱۲۲] می‌شود نافذ ندانسته و در سایر موارد آن را نافذ دانسته‌اند.[۱۲۳]

اقرار کردن بر ضد غیر

اقرار کردن بر ضد غیر به طور عادی نافذ نیست؛[۱۲۴] اما در پاره‌ای موارد این اقرار نافذ و حتی واجب است. در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۲۵] ولیّ طفل و مجنون و کسانی که توانایی کتابت دیون خود را ندارند مأمور شده‌اند که از طرف آنان بدهیشان را املا کنند. واژه "ولیّ" در آیه افزون بر ولیّ شرعی، قیم، وکیل و مترجم را نیز شامل می‌شود. [۱۲۶] به نظر برخی فقها آیه بر نفوذ اقرار وصی به زیان یتیم نیز دلالت دارد؛[۱۲۷] همچنین خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۲۸] مؤمنان را به اقامه قسط و گواهی دادن به حق، هرچند بر ضد خود یا والدین یا خویشاوندانشان باشد فرمان داده است.[۱۲۹]

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص ۶۶۲؛ لسان العرب، ج ۱۱، ص ۱۰۲، "قَرّ"؛ لغت نامه، ج ۲، ص ۲۶۷۱، "اقرار".
  2. الوسیله، ص ۲۸۳؛ منهاج الصالحین، خوئی، ج ۲، ص ۱۹۶؛ مغنی المحتاج، ج ۲، ص ۲۳۸.
  3. الفقه‌الاسلامی، ج ۸، ص۶۰۸۹؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۲۴۶.
  4. تحریر الوسیلـه، ج ۲، ص ۴۳.
  5. الفروق اللغویه، ص ۶۴ ـ ۶۵.
  6. «آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  7. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه‌هاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی می‌دهید» سوره بقره، آیه ۸۴.
  8. «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
  9. «می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.
  10. «آری، گناه خود را می‌پذیرند پس لعنت بر دوزخیان باد!» سوره ملک، آیه ۱۱.
  11. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  12. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  13. «آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  14. «نزدیک است که بند بند آن (دوزخ) از خشم از هم جدا شود؛ هر گاه دسته‌ای را در آن درافکنند نگهبانانش از آنان می‌پرسند: آیا بیم‌دهنده‌ای نزدتان نیامده بود؟» سوره ملک، آیه ۸.
  15. «می‌گویند: چرا، بیم‌دهنده‌ای نزد ما آمد اما ما دروغ شمردیم و گفتیم خداوند چیزی فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهی بزرگی نمی‌باشید» سوره ملک، آیه ۹.
  16. «و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.
  17. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  18. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» سوره انبیاء، آیه ۶۲.
  19. «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟» سوره یوسف، آیه ۵۱.
  20. «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
  21. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 140-141.
  22. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  24. «یا بگویید: پدران ما بی‌گمان پیش از این شرک می‌ورزیدند و ما فرزندانی از پس ایشان بودیم؛ آیا ما را به (کیفر) آنچه تباه‌اندیشان کرده‌اند، نابود می‌فرمایی؟» سوره اعراف، آیه ۱۷۳.
  25. مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۶۵.
  26. التبیان، ج ۵، ص ۲۷؛ نمونه، ج۷، ص ۶.
  27. «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  28. «بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۲.
  29. مجمع البیان، ج ۲، ص ۷۸۴.
  30. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۵۱؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵.
  31. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۵۰.
  32. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۱۲۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۷۸۴.
  33. «و کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند بهشتی‌اند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۸۲.
  34. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  35. مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۹۸؛ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۴۸۵.
  36. روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص ۴۸۵.
  37. «گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بی‌گمان گنهکار بوده‌ایم» سوره یوسف، آیه ۹۷.
  38. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  39. «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.
  40. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  41. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  42. «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.
  43. «بگو: اگر می‌دانید، زمین و هر که در آن است از کیست؟ خواهند گفت: از آن خداوند است، بگو: پس آیا پند نمی‌گیرید؟ بگو: پروردگار هفت آسمان و پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) کیست؟ خواهند گفت: خداوند است، بگو: پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟ بگو: اگر می‌دانید، کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه می‌دهد و در برابر (خواست) وی (به کسی) پناه داده نمی‌شود؟ خواهند گفت: خداوند است، بگو: پس چگونه افسون‌زده می‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۸۹.
  44. «بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۳۱.
  45. «آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۵.
  46. «آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۷.
  47. المیزان، ج ۱۵، ص ۵۹.
  48. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهره‌شان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را می‌ستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداون» سوره اعراف، آیه ۳۷.
  49. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  50. «و آنان را که کفر ورزیدند دسته‌دسته به سوی دوزخ گسیل می‌کنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما می‌خواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار می‌دادند؟» سوره زمر، آیه ۷۱.
  51. «و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشته‌اند می‌دیدی که می‌گویند: ای کاش بازمان می‌گرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمی‌شمردیم و از مؤمنان می‌شدیم. (چنین نیست) بلکه آنچه از پیش پنهان می‌داشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند. و گفتند: هیچ (زندگی دیگر) جز همین زندگی نزدیک‌تر ما (در این جهان)، نیست و ما برانگیخته نخواهیم شد. و کاش می‌دیدی آنگاه را که در پیشگاه پروردگارشان باز داشته شوند (و خداوند) فرماید: آیا این (عرصه) بر حق نیست؟ می‌گویند: چرا (هست) به پروردگارمان سوگند؛ می‌فرماید: پس، عذاب را برای انکاری که می‌کردید بچشید!» سوره انعام، آیه ۲۷-۳۰.
  52. «و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا می‌کنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافته‌ایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافته‌اید؟ می‌گویند: آری آنگاه بانگ برآورنده‌ای در میان آنان بانگ برمی‌دارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
  53. «روزی که کافران را بر آتش (دوزخ) عرضه دارند (و بپرسند) آیا این حقّ نیست؟» سوره احقاف، آیه ۳۴.
  54. «و آنان که به پروردگار خویش کفر ورزیدند عذاب دوزخ دارند و این پایانه، بد است چون آنان را در آن درافکنند فریادی از آن (دوزخ) می‌شنوند در حالی که برمی‌جوشد. نزدیک است که بند بند آن (دوزخ) از خشم از هم جدا شود؛ هر گاه دسته‌ای را در آن درافکنند نگهبانانش از آنان می‌پرسند: آیا بیم‌دهنده‌ای نزدتان نیامده بود؟ می‌گویند: چرا، بیم‌دهنده‌ای نزد ما آمد اما ما دروغ شمردیم و گفتیم خداوند چیزی فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهی بزرگی نمی‌باشید» سوره ملک، آیه ۶-۹.
  55. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص141-144 .
  56. القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۴۵؛ القواعد الفقهیه، مکارم، ج ۲، ص ۴۰۱.
  57. جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۱۰۳؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۵۱، ۳۵۵.
  58. ارشاد الاذهان، ج ۲، ص ۲۱۴؛ جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۱۰۳، ۱۲۰.
  59. فقه القرآن،، ج ۱، ص ۳۲۱.
  60. «اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  61. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۱۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۲۴۹.
  62. تحریرالاحکام، ص ۴۰۳؛ جواهر الکلام، ج ۳۵، ص ۱۲۰.
  63. تحریرالاحکام، ص ۴۰۳؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۶۴.
  64. مغنی المحتاج، ج ۲، ص ۲۴۱؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۶۵؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۵.
  65. الدروس، ج ۳، ص ۱۳۳؛ مجمع الفائده، ج ۹، ص ۴۱۹ ـ ۴۲۰؛ مغنی المحتاج، ج ۲، ص ۲۴۵.
  66. تبصرة المتعلمین، ص ۱۵۶؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۷۴.
  67. فقه السنه، ج ۲، ص ۳۹؛ عوائد الایام، ص ۴۸۸.
  68. تبصرة المتعلمین، ص ۱۵۶؛ فقه‌الصادق علیه ‌السلام، ج ۲۰، ص ۲۰۷.
  69. سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  70. سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  71. سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  72. «آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  73. فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۷.
  74. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 144-145.
  75. الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۴؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۹؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص ۴۰۱.
  76. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  77. احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص ۴۰۰ ـ ۴۰۱؛ قلائدالدرر، ج ۲، ص ۳۱۹؛ ج ۳، ص ۴۴۰، ۴۴۳.
  78. جواهر الکلام، ج ۱۵، ص ۴۲۱، ۴۲۳؛ ج ۱۶، ص ۱۷۷، ۱۷۹؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۴، ص ۳۴۶.
  79. العناوین الفقهیه، ج ۲، ص ۶۳۲.
  80. «سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید و اگر خداوند می‌خواست فرشتگانی می‌فرستاد، چنین چیزی در (میان) پدران نخستین خویش نشنیده‌ایم» سوره مؤمنون، آیه ۲۴.
  81. القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۵۱.
  82. وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص ۳۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۲۰؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص ۵۰۶.
  83. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 145.
  84. جواهرالکلام، ج۳۵، ص۳؛ القواعدالفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۴۵؛ عوائدالایام، ص ۴۸۷ ـ ۴۸۸.
  85. احکام‌القرآن، ابن‌عربی، ج۴، ص ۱۸۹۰؛ زبده‌البیان، ص ۵۹۲؛ جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۳.
  86. احکام قرآن، ص ۶۶۸.
  87. «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  88. الفقه الاسلامی، ج ۸، ص ۶۰۹۰.
  89. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۱، ص۲۷۲؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۶.
  90. القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۴۹.
  91. «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچ‌یک از ایشان فرق نمی‌گذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
  92. احکام قرآن، ص ۶۶۹؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۶؛ جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۳.
  93. «آری، گناه خود را می‌پذیرند پس لعنت بر دوزخیان باد!» سوره ملک، آیه ۱۱.
  94. قلائد الدرر، ج۲، ص۳۱۹؛ کنزالعرفان، ج۲، ص۸۶؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۲۲.
  95. «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
  96. القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۴۹.
  97. «می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.
  98. احکام القرآن، جصاص، ج ۲، ص ۴۰۱؛ فقه القرآن، ج ۲، ص ۳۲۲؛ المبسوط، ج ۳، ص ۲.
  99. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  100. احکام قرآن، ص ۶۷۰.
  101. دانشنامه حقوقی، ج ۱، ص ۵۴۱.
  102. الکشاف، ج۱، ص ۵۷۵؛ القواعدالفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۵۰.
  103. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهره‌شان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را می‌ستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداوند (به پرستش) می‌خواندید؟ می‌گویند: از (دیده) ما ناپدید شدند و بر خویش گواهی می‌دهند که کافر بوده‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۷.
  104. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  105. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
  106. فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۲۲؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۸۷؛ جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۳.
  107. روح المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۴۸.
  108. «می‌گویند: چرا، بیم‌دهنده‌ای نزد ما آمد اما ما دروغ شمردیم و گفتیم خداوند چیزی فرو نفرستاده است، شما جز در گمراهی بزرگی نمی‌باشید» سوره ملک، آیه ۹.
  109. «می‌گویند: آیا پیامبرانتان برهان‌ها (ی روشن) برایتان نمی‌آوردند؟ می‌گویند: چرا می‌گویند: پس دعا کنید! (امّا) دعای کافران جز در گمراهی نیست» سوره غافر، آیه ۵۰.
  110. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  111. فقه‌القرآن، ج ۱، ص ۳۲۱؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص ۲۴۹.
  112. احکام القرآن، جصاص، ج ۱، ص ۶۶۳.
  113. جواهرالکلام، ج ۳۵، ص ۳؛ عوائدالایام، ص ۴۸۷؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج ۳، ص ۴۵، ۴۸.
  114. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 145-147.
  115. «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  116. «بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۲.
  117. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  118. «هر چند بهانه‌هایش را پیش آورد» سوره قیامه، آیه ۱۵.
  119. احکام‌القرآن، ابن عربی، ج ۴، ص ۱۸۹۲؛ البصائر، ج ۵۰، ص ۵۷۷.
  120. الدروس، ج ۳، ص ۱۳۱؛ النهایه، ص ۷۰۳.
  121. جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۲۹۲؛ تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۴۱۴.
  122. النهایه، طوسی، ص ۷۱۸؛ مختلف‌الشیعه، ج ۹، ص ۲۲۴؛ تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۴۴۰.
  123. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 147-148.
  124. مدارک‌الاحکام، ج۴، ص۳۳۴؛ مغنی‌المحتاج، ج ۲، ص ۲۳۹؛ نهایة الافکار، ج ۴، ص ۱۷۲.
  125. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  126. روح المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۹۳.
  127. احکام‌القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص ۲۵۱.
  128. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  129. عبداللهی، حمیده، مقاله «اقرار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 148.