بحث:آشتی در قرآن

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • رفع اختلاف و ایجاد صلح و دوستی- معادل این واژه در قرآن، کلمات "صلح"، "سلم"، "اصلاح" و گاه "توفیق" است و کاربرد آن معمولاً بعد از ایجاد رنجش، قهر و اختلاف و منازعات خانوادگی یا اجتماعی در میان افراد می‌باشد. "تألیف قلب یا قلوب" از دیگر واژه‌های همسوی با آن است: کلمات صلح و سلم، از کلمات کلیدی قرآن کریم است که در کانون معناشناختی آن کلماتی همچون، ایلاف، توفیق، رحمت، اَلَّف، مؤلَّفه، شفع، اصلاح و ضد آنها چون: فساد، افساد، مخاصمه، جدل، احتجاج، بغی، ظلم و جور وجود دارد.
  • اهمیت صلح و آشتی تا به آن حد است که مؤمنان همگی مأمور به تحقق آن شده‌اند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱]؛ بنابراین اعراض از سلم به معنای پیروی از گام‌های شیطان است و از طرفی فرمان به اصلاح ذات البین می‌دهد: وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ[۲] و با بیان آیه وَالصُّلْحُ خَيْرٌ[۳] اهمیت و فلسفه آشتی را بیان می‌دارد: وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۴]؛ صلح‌ورزی و تقوا پیشگی، آمرزش الهی را به دنبال دارد.
  • قرآن کریم، صلح و آشتی را از نعمت‌های بزرگ الهی برشمرده و آشتی‌دهندگان را وعده پاداش عظیم داده است: وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا[۵] و لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۶]. به ویژه برای آشتی میان دو گروه متخاصم از مؤمنان، امر به اصلاح میان آنان شده است: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا[۷]. متخاصمان نیز باید خود قصد اصلاح داشته باشند تا اقدام به اصلاح مؤثر واقع شود و توفیق صلح و آشتی نصیبشان گردد: إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا[۸] و هر یک از طرفین دعوا که راه عفو و اصلاح در پیش گیرند، مشمول پاداش الهی نیز می‌شوند": فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ[۹]؛ زیرا نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را باید با آنچه بهتر است دفع نمود، آنگاه میان دو دشمن، دوستی صمیمانه برقرار می‌شود وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۱۰].
  • در اختلافات خانوادگی، انتخاب داور پیشنهاد شده است که البته چنین امری اختصاص به امور خانوادگی ندارد و در منازعات اجتماعی هم انتخاب قاضی از دو طرف میتواند راهگشا باشد و آشتی را برقرار نماید: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا[۱۱]. مراد از شقاق، جدایی و کدورت میان زن و شوهر است و انتخاب داور در میان آنان می‌تواند از طرف آن دو (زن و شوهر) و یا از علی طرف مؤمنان و یا از سوی حکومت اسلامی باشد. قرآن سفارش می‌کند که داوران از میان خانواده زن و مرد برگزیده شوند، زیرا خویشاوندان به خصوصیات اخلاقی و نقص و کمال آنها آشناترند و در نتیجه داوری آنان مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود.
  • نقش آشتی و ایجاد دوستی در میان گروه‌های مؤمنان در سطوح مختلف اجتماعی و بین‌المللی و حفظ روابط و ایجاد تعادل و توازن سیاسی، حائز اهمیت بیشتری است. این امر در مناسبات جهانی و میان ملل و اقوام گوناگون می‌تواند زمینه‌ساز صلح جهانی گردد. خطابات قرآنی به صورت يَا أَيُّهَا النَّاسُ، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، يَا أَهْلَ الْكِتَابِ در نهایت می‌تواند منادی وحدت جهانی به سوی تحقق کرامت انسانی و بروز و ظهور آن در میان ملیت‌های گوناگون باشد؛ زیرا اصل ماده "صلح" و "اصلاح" به تصریح کارشناسان لغت عرب همچون خلیل بن احمد فراهیدی، فیومی، جوهری، ابن فارس و راغب اصفهانی ذیل واژه صلح در برابر "فساد" و "افساد" است و قرآن به صراحت تعبیر و وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ را به کار برده است يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۲]؛ فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۳]؛ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۱۴]؛ وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۵]؛ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۶]؛ و نیز تعبیر الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ[۱۷] و وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ[۱۸]؛ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۹]. گویای آشتی و روابط حسنه میان همه انسان‌هاست؛ به ویژه آنکه اسلام، دین جهانی و مدعی هدایت همه بشریت است.
  • همچنین واژه "سِلم" به معنای سازش و ترک کینه‌توزی و ستیز و مخاصمه در آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۲۰] و وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۲۱] است و کلمه "توفیق" به معنی همگام کردن، سازش دادن، آشتی دادن، همفکرنمودن در آیات وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۲۲] و فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۲۳] و حتی واژه "شفع" به معنای ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر در آیه ۸۵ نساء گویای همین امر است.
  • موضوع "آشتی" در دین اسلام و در تمام ادیان آسمانی به عنوان راه حلی برای اختلافات و رفع منازعات در سرلوحه وظایف پیامبران ثبت گردیده است: وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ[۲۴] بر این اساس پیامبران، موظف به داوری در میان مردم در باب منازعات اجتماعی آنها و ایجاد آشتی در میان آنان بوده‌اند و درباره روش آشتی هم از راه تحریک عاطفه برادری، عفو و اغماض و گذشت از حقوق شخصی، موعظه و نصیحت و وعده‌های پاداش اخروی سفارش‌های لازم در قرآن و روایات دیده می‌شود. با این همه آشتی با دشمنان محارب در صورتی که منجر به وهن و سستی و ذلّت مؤمنان بشود و دشمنان را سلطه، و قدرت بخشد روا دانسته نشده است: فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ[۲۵].[۲۶]

آشتی در قرآن

  • به‌این موضوع درآیات فراوانی‌پرداخته شده و برگرفته از واژگان قرآنی ذیل است:
  1. اصلاح ، مصدر ثلاثی مزید از ریشه صَلُحَ است. لغویانی چون راغب اصفهانی[۲۷]، ابن فارس[۲۸]، جوهری[۲۹]، و فیومی[۳۰]، صلاح را در برابر فساد و اصلاح را در برابرِ اِفساد دانسته‌اند[۳۱].
  • روشن‌ترین آیه‌ای که با استفاده از واژه اصلاح به این مبحث پرداخته، نخستین آیه انفال است: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ[۳۲] . "اصلاح ذات‌البین" با استفاده از همین آیه، اصطلاح شده است.
  • آیات دیگری‌ که واژه‌ اصلاح ‌به معنای آشتی درآنها به کار رفته، عبارت است از:
  • فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۳]
  • وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳۴]
  • وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۳۵]
  • لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۶]
  • وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۳۷]،
  • وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۳۸]
  • يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۹]
  • وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۴۰]
  • وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۴۱]
  • إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۴۲]
  1. "تألیف" به معنای جمع کردن، نزدیک کردن دو چیز یا دو شخص به یک‌دیگر است. این واژه در آیات وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۴۳] ، وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۴۴] به این معنا آمده است[۴۵].
  2. "سِلْم" به معنای صلح، سازش و ترک مخاصمه است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۴۶].
  3. "صلح" اسم مصدر به معنای سازش و از میان بردن دشمنی بین مردم است و دو بار در آیه وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۴۷] آمده است.
  4. "توفیق" به معنای هم‌فکر کردن، سازش و آشتی دادن بین دو نفر است[۴۸]. این واژه در آیات وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۴۹]، فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا[۵۰] آمده است.
  5. "شَفع" به معنای انضمام چیزی به چیز دیگر است[۵۱] و در آیه مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا[۵۲] به معنای شفاعت برای کار خیر آمده است[۵۳].

اهمیت آشتی

  • از مجموع آیات قرآن، اهمّیّت صلح و سازش استفاده می‌شود که می‌توان آن را در مجموعه ذیل عنوان کرد:

خداوند، زمینه ساز آشتی

  • قرآن، صلح و سازش را از نعمت‌های بزرگ الهی برشمرده: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۵۴] شأن نزول آیه را دو قبیله اوس و خزرج دانسته‌اند که سال‌های متمادی (۱۲۰سال) باهم جنگ داشتند.[۵۵] واختلاف آنان به حدّی بود که خداوند به پیامبر می‌فرماید: وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۵۶].[۵۷]

وجوب آشتی بر همگان

  • خداوند متعال در این باره، اوامر مؤکّدی را متوجّه مؤمنان کرده است. در آیه‌ای، همه آنان را به داخل شدن در صلح و آشتی امر کرده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۵۸][۵۹] در آیه‌ای دیگر مؤمنان را برادر یک‌دیگر دانسته و آنان را به اصلاح میان خود سفارش فرموده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۶۰] و در آیه‌ای، برای رفع نزاع بین زوجین، به انتخاب و فرستادن داور فرمان داده است: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۶۱] و.... از این اوامر به دست می‌آید که اصلاح میان مؤمنان، اهمّیّت فراوانی دارد[۶۲].

پاداش آشتی دهندگان

  • هرکس شفاعتی پسندیده کند، برای او از آن نصیبی خواهد بود: مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا[۶۳]. قرطبی در ذیل آیه می‌گوید: هرکس بین دو نفر اصلاح کند، سزاوار پاداش است.[۶۴].
  • خداوند در دیگر آیات، به مصلحان تقوا پیشه، وعده بهره‌مندی از آمرزش و رحمت خویش را داده است: وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا[۶۵] در آیه وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۶۶] نیز به اصلاح دهندگان با نیّت کسب رضایت خداوند، وعده پاداشی عظیم داده شده است[۶۷].

استفاده از احکام ثانوی برای آشتی دادن

  • آشتی میان مؤمنان چنان اهمیّتّی دارد که برای تحقّق آن، بعضی از امور حرام، مباح دانسته شده است؛ از جمله:
  1. دروغ: برخی مفسّران در تفسیر آیه لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۶۸] با استفاده از روایات گفته‌اند: ایجاد خوش‌بینی و الفت میان مردم، حتّی با سخن دروغ نیز کاری پسندیده است [۶۹] و این در صورتی است که منفعت اصلاح، بیش از منفعت راست‌گویی، و مفسده دروغ، کم‌تر از مفسده قهر و دوری دو مؤمن باشد.[۷۰] امام صادق(ع) در روایتی سخن‌ها را سه قسم می‌داند: راست، دروغ و اصلاح بین‌الناس، و آن این است که از کسی سخنی را درباره شخصی می‌شنوی که اگر او آن را بشنود، ناراحت می‌شود و رابطه آنها به فساد می‌گراید؛ ولی اشکالی ندارد که تو به جای گفتن حقیقت به وی بگویی که فلانی درباره‌ات سخنان نیک می‌گفت و از تو ستایش می‌کرد.[۷۱]
  2. نجوا: سخنان درِ گوشی، عملی شیطانی است: إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ [۷۲] [۷۳] امّا در بعضی موارد، از جمله اصلاح میان مردم، خداوند آن را نیکو شمرده: لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۷۴] راز جواز نجوا برای اصلاح این است که گاهی لازم است با هر کدام از دو طرفِ دعوا که در یک مجلس حاضرند، جداگانه نجوا شود تا نقشه اصلاحی بهتر به اجرا در آید.[۷۵]
  3. عدم تحقّق سوگند: سوگندهایی که برخاسته از اراده و قصد قلبی باشد، تعهّدآور است لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ[۷۶] امّا اگر کسی بر ترک اصلاح میان مردم سوگند خورده باشد، وفا به آن لازم نیست: وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۷۷] در شأن نزول این آیه چنین آمده است: عبدالله‌ بن رواحه سوگند یاد کرده بود که به خانه دامادش نرود و با او سخن نگوید و میان او و دخترش اصلاح نکند که این آیه نازل شد و سوگند او را بی‌اعتبار دانست.[۷۸]
  4. تغییر وصیّت: قرآن تبدیل و تغییر وصیّت را گناه شمرده است فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۷۹] امّا در صورت بیم از جفای وصیّت کننده به وارث می‌توان به اصلاح وصیّت اقدام کرد: فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۰] به نظر بیش‌تر مفسّران، مقصود از فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ گناه‌کار نبودن مصلح در تغییر وصیت است؛[۸۱] البتّه این احتمال هم وجود دارد که آیه به اصلاح وصیّت از سوی خود موصی و در زمان حیات او مربوط باشد.
  5. قهر و تنبیه بدنی: زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید، نخست پندشان دهید؛ بعد در خواب‌گاه از ایشان دوری گزینید واگر آن‌هم تأثیر نکرد، آنان را تنبیه بدنی کنید: وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ [۸۲] این اقدام‌ها در صورتی جایز است‌که نشوز زن به مرحله شدیدی رسیده باشد و به قصد اصلاح و استمرار زندگی زناشویی صورت گیرد، نه به قصد انتقام و تشفّی دل.[۸۳] تنبیه بدنی باید ملایم و ضعیف باشد؛ به طوری که موجب شکستگی، مجروح شدن یا کبودی بدن نشود.[۸۴]
  6. جواز جنگ با مؤمنان: قرآن، جلوگیری از ظلم و برقراری سازش میان دو گروه از مؤمنان را هرچند به جنگ با ظالم بینجامد، لازم شمرده است: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۸۵] برخی بغی را به تعدّی و تجاوز تفسیر کرده و گفته‌اند: مقصود آیه، نزاع و کشمکش‌هایی است که میان دو گروه از مؤمنان رخ می‌دهد.[۸۶] بعضی از شأن نزول‌هایی که برای این آیه نقل شده نیز این معنا را تأیید می‌کند[۸۷]؛ البتّه استفاده از قدرت در راه‌اصلاح میان مؤمنان در صورتی جایز است که اختلاف از طریق مسالمت‌آمیز حل نشود [۸۸].

موانع آشتی

  1. پیروی از شیطان: تبعیّت از شیطان ، مانع صلح میان مؤمنان است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۸۹][۹۰] این آیه، پیروی از شیطان را در برابر سازش بیان کرده، انسان را بر سر دو راهی قرارمی‌دهد: یا داخل شدن در صلح و آشتی و یا پیروی از گام‌های شیطان که عین اختلاف و فساد است[۹۱].
  2. دنیاطلبی: از تو درباره انفال می‌پرسند، بگو: انفال به خدا و فرستاده او اختصاص دارد؛ پس از خدا پروا دارید و با یک‌دیگر سازش کنید: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۹۲] در شأن نزول آیه آمده: مسلمانان بر سر تقسیم غنایم جنگ بدر اختلاف کردند و هریک از آنان سهم بیش‌تری را می‌طلبید[۹۳]. (قرائتِ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ = از تو انفال می‌طلبند»،[۹۴] مطلب را روشن‌تر می‌سازد.) خداوند با قرار دادن اموالِ به جای مانده در اختیار پیغمبر، اختلاف مسلمانان را از بین برد [۹۵].
  3. بخل: وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۹۶] [۹۷]. در این آیه، به سرچشمه بسیاری از نزاع‌ها بدین بیان اشاره شده است: طبیعت آدمی بر اثر غریزه حبّ ذات درمعرض بخل قرار دارد و هرکس می‌کوشد تمام حقوق را دریافت کند؛ بنابراین اگر زوجین به این حقیقت توجه داشته باشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلاف‌های خانوادگی می‌خشکد که بسیاری از کشمکش‌های اجتماعی نیز از بین می‌رود.[۹۸] آزمندی، مانع عمده آشتی است و در ظاهر، عنوان کردن بخل پس از صلحی که مستلزم گذشت از حقوق است، چنین معنا می‌دهد که نپذیرفتن صلح بر اثر بخل است.[۹۹]
  4. نشوز و برتری‌جویی: اصل اوّلی در محیط خانواده؛ دوستی، صلح و آشتی است؛ ولی گاهی برتری‌جویی زن یا شوهر و عدم رعایت حقوق یک‌دیگر، موجب از بین رفتن دوستی، بروز اختلاف و کینه‌توزی می‌شود؛ در این صورت، قرآن به زوجین و دیگران سفارش می‌کند که آرامش را با ملاطفت و حسن تدبیر، به خانواده بازگردانند. الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَالَّلاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا [۱۰۰][۱۰۱].[۱۰۲]

وظایف متخاصمان در آشتی

  1. قصد اصلاح: در مرحله نخست، متخاصمان خود باید قصد اصلاح داشته باشند تاخداوند نفرت را به دوستی تبدیل سازد: إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا [۱۰۳] اگر متخاصمان چنین نیّتی نداشته باشند، کوشش دیگران نیز فایده‌ای نخواهد داشت؛ گرچه تمام همّت و سعی خویش را به کار بندند.[۱۰۴]
  2. عفو و گذشت: متخاصمان برای سرعت بخشیدن به آشتی، مناسب است از برخی حقوق خویش بگذرند. به نظر بیش‌تر مفسّران در ذیل آیه وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۱۰۵] برای بازگشت آرامش به خانواده و استمرار زناشویی، راه‌هایی مانند بخشیدن قسمتی از مال به زن یا چشم‌پوشی از مهریّه یا حقّ هم‌خوابگی [۱۰۶] و نفقه و پوشش [۱۰۷] برای زنان وجود دارد. در آیه‌ای دیگر آمده است: کیفر بدی، مانند آن بدی است؛ پس هرکه درگذرد و اصلاح کند، پاداش او بر عهده خدا است: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۱۰۸] قرطبی در ذیل این آیه از ابن‌عباس روایت می‌کند: کسی‌که ازحق قصاص بگذرد و بین‌خود و دشمنش اصلاح کند، پاداش او بر خدا است.[۱۰۹]
  3. نیکی در برابر بدی: بالاتر از عفو، پاسخ بدی با نیکی است. قرآن می‌فرماید: وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ[۱۱۰] از آنجا که رسیدن به این مقام، به خودسازی نیاز دارد، در آیه بعد می‌گوید: به این خصلت نمی‌رسند، مگر کسانی که صبر و بهره بزرگی از ایمان دارند: وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ[۱۱۱][۱۱۲].[۱۱۳]

وظایف مؤمنان و حکومت، در آشتی

پیش‌گیری ازبروز اختلاف

میانجی گری در رفع اختلاف

انتخاب داور

ویژگی‌های داور

  • با توجّه به اینکه داور نقش اصلاح‌گری را انجام می‌دهد؛ شایسته است افزون بر شرایط عامّه تکلیف یعنی بلوغ، عقل، حرّیت و اسلام، ویژگی‌های ذیل را نیز داشته باشد:
  1. خویشاوند بودن: قرآن در اختلاف‌های خانوادگی سفارش می‌کند که داوران از میان خانواده زن و مرد برگزیده شوند. وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا[۱۳۷] آنان امتیازهایی دارند که دیگران فاقد آن هستند. خانواده کانون احساسات است و خویشاوند بهتر می‌تواند بر احساسات تأثیر بگذارد. از طرفی، اسرار خانواده پوشیده می‌ماند. دل‌سوزی خویشاوند، بیش‌تر از بیگانه است[۱۳۸]؛ افزون بر این، زوجین‌اسرار خودرادر حضور خویشاوند بهتر از بیگانه آشکار می‌کنند [۱۳۹]. به نظر برخی، خویشاوند بودن در داور شرط نیست و ذکر «اهل» درآیه برای افضلیّت است[۱۴۰].
  2. رعایت تقوای الهی: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۴۱] از پیامبر(ص) نیز روایت شده که فرمود: آشتی بین مسلمانان روا است؛ مادامی که حلالی‌را حرام و حرامی را حلال‌نکند[۱۴۲].
  3. عدالت‌جویی: معنای حکمیّت، نگاه عادلانه است[۱۴۳] و داور نیز مانند قاضی باید به دو طرف درگیری به طور مساوی بنگرد تا بتواند بین آنها آشتی برقرار کند[۱۴۴]. قرآن می‌گوید: فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ [۱۴۵] و اصلاح بالعدل، فقط به زمین گذاشتن سلاح و فرونشاندن اختلاف نیست؛ بلکه با اجرای عدالت و تأمین حقوق متخاصمان حاصل می‌شود؛ بدین معنا که اگر از متخاصمان، حقّی پایمال شده یا خونی ریخته شده است که منشأ درگیری بوده، باید جبران شود وگرنه اصلاح «بالعدل» نخواهد بود[۱۴۶].
  4. خیرخواهی و رازداری: داوران تَحکیم باید اراده اصلاح داشته باشند[۱۴۷]؛ زیرا اگر نیّت آنها خیر باشد و دل‌سوزانه وارد میدان شوند، خداوند نیز میانجی‌گری آنها را مبارک و بین متخاصمان، الفت برقرار می‌کند[۱۴۸]. رمز تأکید قرآن بر گزینش داور از میان خویشاوندان، این است که آنها دل‌سوزتر و بر حفظ اسرار خانواده جدّی‌ترند[۱۴۹]. برخی گفته‌اند: حکمین باید بر حفظ آبروی خانواده حریص و درباره کودکان خردسال دل‌سوز باشند[۱۵۰].
  5. انگیزه الهی: مصلح اگر برای طلب خشنودی خدااین کارراانجام دهد، از پاداش عظیم الهی بهره‌مند خواهد شد. لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۱۵۱] از این آیه به دست می‌آید که نیّت مصلح ‌دراصلاح میان مردم باید کسب رضای الهی باشد، نه اغراض مادّی و دنیایی[۱۵۲]؛ در نتیجه، متخاصمان نیز هنگامی که صدق نیّت او را ببینند، سخن‌اورامی‌پذیرند واصلاح برقرار خواهد شد[۱۵۳].[۱۵۴]

پانویس

  1. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  2. «و میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه ۱.
  3. «و سازش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  4. «و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  5. «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  6. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  7. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.
  8. «چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  9. «پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است» سوره شوری، آیه ۴۰.
  10. «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار ، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
  11. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند» سوره نساء، آیه ۳۵.
  12. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  13. «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  14. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  15. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  16. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  17. «دلجویی‌شدگان» سوره توبه، آیه ۶۰.
  18. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
  19. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
  20. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  21. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  22. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  23. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  24. «و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  25. «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید» سوره محمد، آیه ۳۵.
  26. کوشا، محمد علی، مقاله «آشتی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۴۹-۵۰.
  27. مفردات، ص ۴۸۹، «صلح».
  28. مقاییس، ج ۳، ص ۳۰۳، «صلح».
  29. الصحاح، ج ۱، ص ۳۸۳، «صلح».
  30. المصباح، ص ۳۴۵، «صلح».
  31. التحقیق، ج ۶، ص ۲۶۵، «صلح».
  32. «از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید » سوره انفال، آیه۱..
  33. «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  34. «(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۲۴.
  35. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  36. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  37. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  38. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  39. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  40. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  41. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  42. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  43. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  44. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد ؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
  45. لسان‌العرب، ج ۱، ص ۱۸۰، «ألف».
  46. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  47. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  48. التحقیق، ج۱۳، ص ۱۵۸، «وفق».
  49. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  50. «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کرده‌اند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
  51. لسان‌العرب، ج۷، ص۱۵۰، «شفع»؛ التحقیق، ج ۶، ص ۸۲، «شفع».
  52. «هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.
  53. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  54. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  55. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۴۷.
  56. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد ؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
  57. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  58. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  59. الکاشف، ج ۱، ص ۳۱۱.
  60. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  61. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  62. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  63. «هر کس میانجیگری نیکویی کند بهره‌ای از آن می‌برد و آنکه میانجیگری بدی نماید، سهمی از (بدی) آن از آن اوست؛ و خداوند بر هر چیز تواناست» سوره نساء، آیه ۸۵.
  64. قرطبی، ج ۵، ص ۱۹۰.
  65. «و هرگز نمی‌توانید میان زنان (خود) دادگری کنید هر چند (به آن) آزمند باشید پس، (از یکی) یکسره رو مگردانید که او را سرگردان واگذارید و اگر (میان خود و او را) سازش دهید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۲۹.
  66. « و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  67. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  68. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  69. راهنما، ج ۴، ص ۴۶؛ الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۳۳۴.
  70. الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۳۳۴.
  71. نورالثقلین، ج۱، ص ۵۵۰؛ الکافی، ج۲، ص ۳۴۱.
  72. «رازگویی، تنها کار شیطان است » سوره مجادله، آیه ۱۰.
  73. الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۳۳۲.
  74. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  75. نمونه، ج ۴، ص ۱۲۷.
  76. «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند امّا از آنچه با دل آگاهی است ، بازخواست می‌کند و خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۲۵.
  77. «(نام) خداوند را دستاویزی برای سوگندهای خویش قرار ندهید تا (با آن) از نکوکاری و پرهیزگاری و اصلاح میان مردم شانه خالی کنید و خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۲۴.
  78. اسباب النزول، ص ۷۰.
  79. «و آنان که پس از شنیدن وصیّت آن را دگرگون سازند گناهش به گردن همان کسانی است که آن را دگرگون می‌سازند، بی‌گمان خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۱۸۱.
  80. «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  81. الکشّاف، ج ۱، ص ۲۲۴؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۴۸۶.
  82. «و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان » سوره نساء، آیه ۳۴.
  83. الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۵۱.
  84. نمونه، ج ۳، ص ۳۷۳.
  85. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  86. کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۶ و ۳۸۷.
  87. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۱۹۹.
  88. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  89. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  90. راهنما، ج ۲، ص ۴۶.
  91. الکاشف، ج ۱، ص ۳۱۱.
  92. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  93. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۷۹۷.
  94. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۷۹۵.
  95. راهنما، ج ۶، ص ۴۰۹.
  96. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  97. مفردات، ص ۴۴۶، «شح».
  98. نمونه، ج ۴، ص ۱۵۱.
  99. راهنما، ج ۴، ص ۸۰.
  100. «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است. و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۴-۳۵.
  101. المنار، ج ۵، ص ۷۲ ـ ۷۷.
  102. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  103. « تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند» سوره نساء، آیه ۳۵.
  104. الکاشف، ج ۲، ص ۳۱۹.
  105. «و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
  106. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۴۱۸.
  107. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۸۴.
  108. «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰.
  109. قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷.
  110. «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار ، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد» سوره فصلت، آیه ۳۴.
  111. «و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند» سوره فصلت، آیه ۳۵.
  112. نمونه، ج ۲۰، ص ۲۸۳.
  113. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  114. «و اگر کسی از وصیّت‌کننده‌ای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست، بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۸۲.
  115. مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۴۸۵.
  116. التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۷۳.
  117. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۰.
  118. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۰.
  119. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  120. «میانه خود را سازش دهید» سوره انفال، آیه ۱.
  121. نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۰.
  122. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۶۵.
  123. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  124. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  125. الفرقان، ج ۵ و ۶، ص ۵۹.
  126. «داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید » سوره نساء، آیه ۳۵.
  127. الاحتجاج، ج ۲، ص ۱۷۴.
  128. مواهب الرحمن، ج ۸، ص ۱۶۳.
  129. المنیر، ج ۵، ص ۵۸.
  130. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص ۹۲.
  131. قرطبی، ج ۵، ص ۱۱۵.
  132. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۷۰.
  133. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۷۰.
  134. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۷۰.
  135. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۱۰۱.
  136. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  137. «و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است» سوره نساء، آیه ۳۵.
  138. نمونه، ج ۳، ص ۳۷۵.
  139. الکشّاف، ج ۱، ص ۵۰۸.
  140. الکاشف، ج۲، ص ۳۱۸.
  141. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  142. من لایحضره‌الفقیه، ج ۳، ص ۳۲.
  143. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۱۰۴.
  144. الفرقان، ج ۵ ـ ۶، ص ۵۴.
  145. «میان آن دو با دادگری آشتی دهید » سوره حجرات، آیه ۹.
  146. المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۵.
  147. راهنما، ج ۳، ص ۳۷۳.
  148. الکشّاف، ج ۱، ص ۵۰۸.
  149. الکاشف، ج ۴، ص ۳۱۸.
  150. الفرقان، ج ۵ ـ ۶، ص ۵۴.
  151. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴.
  152. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۶۵.
  153. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۶۵.
  154. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «آشتی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.