بحث:شعب ابیطالب
محاصره اقتصادی و اجتماعی
پس از هجرت مسلمانان به حبشه، قریش که دید اصحاب رسول خدا (ص) با امنیت در سرزمینی دیگر استقرار یافتهاند و نجاشی از کسانی که به او پناه میبرند، دفاع میکند[۱] و قریش نتوانسته بود به هدف خود برسد، تصمیم گرفت رسول خدا (ص) را به قتل برساند. از اینرو، از بنی هاشم خواست محمد (ص) را تحویل دهند تا فردی غیر از قریش ایشان را به قتل رساند و قریش دیه او را دو برابر بپردازد، اما بنی هاشم و بنی عبدالمطلب با این پیشنهاد مخالفت کردند[۲] و ابوطالب با سرودن شعری، حمایت همه جانبه خود را از رسول خدا (ص) اعلام کرد[۳]. پس از این، قریش به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند پیمان و قراردادی بنویسند که بر اساس آن، هرگونه تعامل، از جمله ازدواج و خرید و فروش با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب ممنوع باشد. این پیمان نوشته و به خانه کعبه آویخته شد تا آنان این پیمان را فراموش نکنند[۴].
برخی گفتهاند این پیماننامه به کعبه آویخته نشد، بلکه به دست طعیمة بن عدی یا مادر ابوجهل، اسماء بنت مخربه[۵] یا خاله او، ام جلاس بنت مخربه سپرده شد[۶]. نیز بنا بر نقلی، این پیماننامه ابتدا در کعبه قرار داشت و سپس از ترس سارقان، به مادر ابوجهل سپرده شد[۷]. هشتاد نفر بر این پیماننامه مُهر زدند[۸] یا سه مُهر بر آن زده شد[۹] اما دست نضر بن حارث[۱۰] یا بغیض بن عامر بن هاشم[۱۱] یا منصور بن عکرمة بن هاشم که این نامه را نوشت، فلج گردید[۱۲]. به هر حال بنی هاشم و بنی عبدالمطلب چون چنین دیدند، به شعب ابی طالب پناه بردند[۱۳]. بنا بر نقلی، ابوطالب چون دید قریش قصد کشتن رسول خدا را دارند[۱۴]، بنی عبدالمطلب را فراخواند و به آنان دستور داد برای حفظ جان رسول خدا (ص)، آن حضرت را به شعب ابی طالب ببرند. هنگامی که قریش از این امر باخبر شدند، تصمیم گرفتند مجالست و مراوده و خرید و فروش با مسلمانان را قطع کنند، مگر آنکه آنان رسول خدا (ص) را به قریش بسپرند تا او را به قتل برسانند[۱۵]. همچنین گفتهاند رسول خدا (ص) برای حفظ جان خود، تصمیم گرفت به شعب ابی طالب برود و چون با ابوطالب مشورت نمود، او نیز تصمیم ایشان را تأیید کرد و هنگامی که همگان خوابیدند، ابوطالب از امام علی (ع) خواست در بستر رسول خدا (ص) بخوابد تا خطری برای رسول خدا (ص) پیش نیاید[۱۶].
گزارش دیگری حاکی از آن است که قریش، مسلمانان را از مکه اخراج و در شعب ابی طالب محاصره کردند[۱۷]، اما با توجه به نزدیکی شعب ابی طالب به مکه[۱۸]، همراهی برخی از قریش همچون ابوالبختری بن هشام و غلام حکیم بن حزام در رساندن آذوقه به حضرت خدیجه (س) در شعب ابی طالب[۱۹]، نقض پیمان قریش بر ضد بنی هاشم از سوی ابوالبختری[۲۰]، مخالفت با این پیمان از سوی عدهای از قریش[۲۱]، امکان خرید و فروش و امنیت داشتن محصوران در موسم حج[۲۲] و اندک بودن تعبیر اخراج در گزارشهای تاریخی، به نظر میرسد اخراج صورت نگرفته باشد. زمان محاصره در شعب ابی طالب را بیشتر منابع سه سال، از سال هفتم تا دهم آوردهاند[۲۳]، اما از سال ششم[۲۴] دو سال[۲۵]، دو سال و نیم[۲۶] و چند سال[۲۷] هم گفتهاند. بنا بر مشهور، رسول خدا (ص) همراه با بنی هاشم با تحمل دشواریهای بسیار، سه سال در شعب ابی طالب ماندند تا جایی که رسول خدا (ص)، حضرت خدیجه (س) و ابوطالب، تمام اموال خود را در این راه صرف کردند و به سختی و تُهی دستی دچار شدند[۲۸]. شدت سختی چنان بود که در بیرون شعب، صدای کودکان از گرسنگی شنیده میشد[۲۹] و گفتهاند جز مخفیانه چیزی به آنان نمیرسید[۳۰].
بنا بر نقلی، در این ایام امام علی (ع) مخفیانه برای رسول خدا (ص) و بنی هاشم غذا تهیه میکرد با آنکه احتمال کشته شدن ایشان از سوی سران قریش، از جمله ابوجهل وجود داشت[۳۱]. البته یک مورد هم گزارش شده است که حکیم بن حزام برای عمهاش حضرت خدیجه (س) غذا میبرد که با مخالفت شدید ابوجهل روبه رو شد[۳۲]، اما این نقل به شدت مورد تردید است[۳۳]. در این مدت، ابوطالب که از ترور رسول خدا (ص) از سوی مشرکان و شر آنان میترسید، به شدت مراقب آن حضرت بود، تا آنجا که شبها پس از آنکه همگان میخوابیدند، به امام علی (ع) دستور میداد جای خود را با رسول خدا (ص) عوض کند[۳۴]. البته برخی منابع، از امام علی نام نبرده و یکی از پسران یا برادران یا پسر عموهای ابوطالب را گفتهاند[۳۵].
به هر حال پس از گذشت سه سال به رسول خدا (ص) وحی شد که موریانه این پیمان نامه را خورده و فقط نام خداوند و کلمه "بسمك اللهم"؛ باقی مانده است[۳۶]. هنگامی که ابوطالب این خبر را به قریش رساند، آنان پذیرفتند که اگر این خبر درست باشد، از این پیمان دست بردارند. آنان رفتند و دیدند خبر رسول خدا (ص) درست است، اما بر شرارتشان افزوده شد[۳۷] و این کار را سحر خواندند[۳۸] اگرچه تنها به گفته یعقوبی[۳۹] افراد بسیاری اسلام آوردند. از سوی دیگر، برخی از قریش که مخالف این پیمان بودند، مانند هشام بن عمرو بن ربیعه و زهیر بن ابی امیه نیز در نقض تلاش کردند[۴۰] و بنا بر نقلی، برخورد قریش با بنی هاشم را مورد نکوهش قرار دادند و مسلحانه به یاری بنی هاشم شتافته، آنان را از شعب خارج کردند و قریش دانستند که بر بنی هاشم دست نمییابند[۴۱]. ابوطالب هم با سرودن شعری، قریشیان مخالف این پیمان را ستود[۴۲].
پس از خروج بنی هاشم از شعب ابی طالب و بنا بر نقلی هیجده ماه بعد[۴۳] ابوطالب رحلت کرد و پس از او حضرت خدیجه (س) نیز رحلت فرمود. فاصله رحلت آن دو را به اختلاف، سه روز[۴۴]، ۲۸ روز[۴۵]، یک ماه[۴۶]، ۳۵ روز[۴۷]، ۵۵ روز[۴۸] و شش ماه[۴۹] آوردهاند. حضرت خدیجه (س)، یاوری راستگو برای رسول خدا (ص) بود که آن حضرت شکایت نزد او میبرد و ابوطالب نیز پشتیبان، یاور و مانعی در برابر دشمنان آن حضرت شمرده میشد[۵۰] تا جایی که رسول خدا (ص) فرمود: "همواره قریش از آزار دادن من میترسیدند تا آنکه عمویم، ابوطالب رحلت کرد"[۵۱]. از اینرو، گفتهاند پس از رحلت حضرت خدیجه (س) و ابوطالب، رسول خدا (ص) کمتر از خانه بیرون میآمد[۵۲] و به سبب شدت اندوه رسول خدا (ص) در غم از دست دادن این دو بزرگوار، آن سال را "عام الحزن" یعنی "سال اندوه" نامیدند[۵۳].[۵۴]
پانویس
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۳.
- ↑ ر.ک: یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۵ و ۳۷۶؛ و به اختصار، مقدسی، ج۲، ص۵۶.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۸۶.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۱؛ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۴۳.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۶؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۳۶.
- ↑ و گفتهاند غافلگیرانه او را خواهند کشت، ر.ک: بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ مفید، الفصول المختاره، ص۵۸.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ر.ک: مدخل شعب ابی طالب.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۳۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۲۸۲.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۴۲؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ ابن حبیب، المحبر، ص۱۱: بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۰.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن کثیر، ج۳، ص۱۰۷.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۵۶.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ ر.ک: جعفر مرتضی، الصحیح، ج۳، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
- ↑ ابنشهرآشوب، ج۱، ص۵۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۴.
- ↑ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۲؛ ابن عبدالبر، الدرر، ص۵۳؛ ابن سید الناس، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱، ص۲۷۰؛ مقدسی، ج۲، ص۵۵؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۱۴.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۶ و ۱۷.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۲.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۳۲.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۷-۱۴.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۷؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ ر.ک: مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۰.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۳؛ مقدسی، ج۲، ص۵۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۰.
- ↑ حلبی، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ اریکی، ج۲، ص۲۹.
- ↑ مقدسی، ج۲، ص۵۶؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۳۵۳.
- ↑ مقریزی، ج۱، ص۴۵.
- ↑ ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۵۷.
- ↑ یحیی بن معین، تاریخ، ج۱، ص۳۸؛ حاکم، المستدرک، ج۲، ص۶۲۲.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۵۳؛ قطب راوندی، قصص، ص۳۱۴؛ ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ مقریزی، ج۱، ص۴۵.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۹-۵۱۴.