بسمله در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اسم از ریشه «سمو» به معنای علو و بلندی[۱] و یا «وسم» به معنی علامت[۲] است؛ چنان که در روایتی از امام رضا(ع) اسم به معنای علامت معنا شده است[۳] و در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات با تعین و تجلی خاص[۴]. الله در اصل «اله» بوده که «ال» به آن اضافه شده است، و سپس همزه به لام منتقل شده و حذف گردیده است[۵] و بعضی قائل شده‌اند، که «ال» عوض از همزه است[۶]. «الله» در اصطلاح عرفانی عبارت است از ذات دارای همه صفات و اسمای الهی[۷] و آن اسم اعظم الهی است[۸].

«الرحمن» از ریشه «رحم» و به معنای رحمتی است که همه چیز را فرا گرفته است. از این رو در غیر حق تعالی به کار نمی‌رود[۹]. «رحیم» نیز به معنای کسی است که شأن او رحمت است[۱۰] و مبالغه در رحمت است و وصف غیر خداوند واقع می‌شود[۱۱]. «رحمن» در اصطلاح عرفانی صفتی است که دلالت بر افاضه نور وجود و تجلی ایجادی می‌کند[۱۲]و صفتی عام است که همه موجودات را دربر می‌گیرد[۱۳]. «رحیم» صفتی خاص است که سبب می‌شود هر یک از اعیان با استعداد خود متعین شوند[۱۴] و بسط کمال وجود است[۱۵].[۱۶]

پیشینه

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ نخستین آیه از قرآن کریم است که در علوم ادبی و دینی از آن به صورت مصدر صناعی به «بَسْمَلَه» تعبیر می‌شود و سوره‌های قرآن غیر از سوره توبه با آن آغاز می‌شود. این آیه به سبب مضامین بلند آن مورد توجه علمای تفسیر و عرفان واقع شده، تفسیرهای متعددی از آن ارایه شده است. عده‌ای از آنان کتاب یا رساله مستقلی درباره آن نگاشته‌اند که از جمله آنها می‌توان تفسیر بسمله زین الدین عاملی، رشیدالدین همدانی[۱۷]، محمد بن اسحاق قونوی[۱۸] و ابوسعید خادمی[۱۹]را نام برد. سرچشمه تفسیر بسمله در روایات است که در آنها به برخی مضامین بلند این آیه اشاره شده است[۲۰].

امام خمینی نیز به تفسیر بسمله توجه ویژه‌ای داشته است. نخستین اثر تفسیری ایشان از این آیه در کتاب شرح دعاء السحر رقم خورده است[۲۱] که رویکردی عرفانی دارد و نشان می‌دهد نگاه ایشان به تفسیر از آغاز نگاهی عرفانی بوده است. ایشان در کتاب‌های اخلاقی و کلامی خود نیز در چند جا مانند شرح چهل حدیث[۲۲]، سر الصلاة[۲۳]، آداب الصلاة[۲۴] و الطلب و الاراده[۲۵] به تفسیر این آیه پرداخته است. همچنین ایشان در تفسیر سوره حمد که در سال ۱۳۵۸ با عنوان «قرآن در صحنه» از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد، به تفصیل به تفسیر این آیه، پرداخته است و این سخنان بعدها به صورت کتابی با عنوان تفسیر سوره حمد از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی چاپ و منتشر شد.

در این میان، باء بسم الله نیز دارای جایگاه ویژه و مشتمل بر حقایق بسیاری است که اهل معرفت به آن توجه داشته‌اند و برخی رساله مستقلی در شرح آن نگاشته‌اند؛ مانند: «کتاب الباء» محی الدین ابن عربی[۲۶]، رسالة فی بناء البسمله عمر بن محمد بن الیافی[۲۷] و مفتاح السعاده عبدالوحید بن جیلانی[۲۸]. امام خمینی نیز در آثار تفسیری و اخلاقی خود، مانند تفسیر سوره حمد[۲۹]، شرح دعاء السحر[۳۰]، آداب الصلاة[۳۱] و شرح چهل حدیث[۳۲]، به معارف بلندی از آن اشاره کرده است.[۳۳]

جزء بودن بسم الله در سوره‌ها

مفسران و اندیشمندان در جزء بودن «بسمله» در سوره‌ها، اختلاف کرده‌اند: بعضی ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را در هیچ یک از سوره‌ها، جزء آن نمی‌دانند[۳۴]؛ برخی دیگر جزئیت آن را تنها در سوره حمد پذیرفته‌اند[۳۵]. بیشتر اندیشمندان امامیه آن را جزء سوره می‌دانند[۳۶] و برخی بر این عقیده‌اند که حقیقت بسمله در هر سوره‌ای با سوره دیگر متفاوت است[۳۷]؛ از این رو غالب فقهای شیعه، تعیین بسمله برای هر سوره را در قرائت سوره نماز لازم دانسته‌اند[۳۸]. بعضی نیز احکامی برای جزئیت آن ذکر کرده‌اند[۳۹]. امام خمینی نیز این نظر را موافق تحقیق می‌شمارد[۴۰]. به اعتقاد ایشان حقیقت بسمله در سوره‌ها یکسان نیست و در برخی موارد محیط و شامل‌تر از دیگر موارد است؛ بلکه به اعتقاد ایشان بسمله‌ای که گوینده‌ای مشخص، آن را در کلامی معین به کار می‌گیرد، با بسمله دیگرش نیز متفاوت است[۴۱]. ایشان، گفته بعضی از مشایخ خود را در یکی دانستن حقیقت بسمله در آغاز سوره‌ها[۴۲]، غریب می‌شمارد[۴۳]. 

امام خمینی با استناد به بعضی روایات[۴۴]، بسمله سوره حمد را مشتمل بر حقایقی می‌داند که در بسمله باقی سوره‌ها نیست، بلکه آنها خود نیز از مراتب بسمله در سوره حمد محسوب می‌شوند[۴۵]. ایشان بر اساس مبنای خود که معتقد است همه علوم جنبه «مقدمیت» برای عمل دارند[۴۶]، در چگونگی گفتن بسمله نیز معتقد است سالک باید در وقت بسم الله گفتن، به قلب خود بفهماند که تمام موجودات ظاهری و باطنی تحت تربیت اسما الله هستند و همه حرکات و سکنات او و تمام عالم، به قیومیت اسم «الله» قائم است[۴۷].[۴۸]

حقیقت بسم الله

اسمای الهی به اعتبار احاطه و شمول به اسمای کلی و جزیی تقسیم می‌شوند. اسمای محیط اسمائی هستند که نسبت به اسمای دیگر از احاطه بیشتری برخوردارند؛ مانند امهات اسما[۴۹]. بعضی اسما نسبت به اسمای دیگر نسبت جامعیت دارند مانند اسم «الله» که جامع همه اسمای الهی است[۵۰]. امام خمینی نیز اسمای الهی را تعینات و شئون حق می‌داند[۵۱] که حاصل تجلی حق تعالی به فیض اقدس است[۵۲]. اسم اعظم «الله» به جهت جامعیت آن نسبت به اسمای دیگر، حقایق همه اسمای الهی را در خود دارد[۵۳]؛ بلکه از این جهت که همه موجودات ظهور اسم جامع «الله» هستند، در هر موجودی این حقایق به صورت ظهور احدیت جمع و سرّ، وجود دارد[۵۴]؛ اما انسان کامل به جهت مظهریت اتم آن برای اسم جامع «الله»، جامع حقایق اسما و صفات الهی است[۵۵] و همانند اسم اعظم «الله» دارای برزخیت کبرا و اعتدال کامل بوده و هیچ یک از اسمای الهی در آن غلبه و تصرف ندارد و مظهریت آن از اسمی زاید بر اسم دیگر نیست[۵۶].

به اعتقاد امام خمینی اسم اعظم «الله» اول تعین از فیض اقدس و حقیقت غیبی به شمار می‌آید و خود منشأ اسما و اعیان دیگر است و نخستین مظهر اسم اعظم، اسمای ذاتی الرحمن الرحیم می‌باشند[۵۷]. اسم اعظم دارای دو وجهه غیبی و ظهوری است: الف) فیض اقدس و تجلی غیبی جهت باطنی آن بوده و جهت ظهوری آن اسم «الله» از حیث احدیت جمیع اسما است[۵۸]؛ ب) اسم اعظم «الله» به حیثیت خارجی خود عبارت است از ظهور مشیت مطلقه و نفس رحمانی که خود تعین نداشته و سبب تعین و ظهور همه موجودات در خارج است[۵۹]. ایشان اسم «الله» را در بسم الله بیان اسم اعظم، تجلی فعلی الهی و مشیت مطلقه می‌داند که به واسطه رحمت رحمانیه، فیض وجود را در تمام عالم گسترش می‌دهد و به واسطه رحمت رحیمیه، کمالات وجود را افاضه می‌کند[۶۰].[۶۱]

جایگاه رحمان و رحیم

بسمله که قرآن کریم با آن آغاز می‌شود، مشتمل بر رحمت رحمانی و رحیمی است. از دیدگاه عارفان رحمت رحمانی افاضه اصل وجود است و رحمت رحیمی اخص از آن بوده و تفصیل اصل وجود و افاضه کمالات آن را به عهده دارد[۶۲]. همچنین هر یک از رحمت رحمانی و رحیمی به رحمت ذاتی و صفاتی تقسیم می‌شوند[۶۳]. رحمت ذاتی اقتضای اسمای ذات و رحمت صفاتی اقتضای اسمای صفات است[۶۴].

امام خمینی نیز اساس رحمت را همان رحمت مطلقه می‌داند که سراسر عالم را فراگرفته و هر موجودی را به کمال خود می‌رساند[۶۵] و رحمت مطلقه به رحمت رحمانی و رحیمی تقسیم می‌شود: رحمان صفت عامی است که برای همه موجودات است، اما اسم خاص حق تعالی است؛ زیرا در بسط اصل وجود برای حق تعالی شریکی نیست. رحیم نیز صفت عامی است که برای هدایت مردم است که دیگر موجودات نیز از آن نصیبی دارند و عدم شمول این رحمت نسبت به اشقیا به جهت نقصان آنها در قبول رحمت است و در رحمت الهی تقیید و اختصاصی نیست. البته به اعتبار قبول هدایت از ناحیه مؤمنان می‌توان صفت رحیم را صفتی خاص به مؤمنان دانست، چنان‌که بعضی روایات به آن دلالت دارد[۶۶] و رحمت رحیمی پس از رحمت رحمانی قرار می‌گیرد؛ زیرا اسم رحمان از محیط‌ترین و جامع‌ترین اسمای الهی است[۶۷] و تجلی به مقام رحیمیت پس از مقام رحمانیت است، همچنان که تجلی به اسم اعظم «الله» در مقام واحدیت مقدم بر تجلی به رحمانیت و رحیمیت است. از این جهت رحمان و رحیم در بسم الله تابع اسم «الله» واقع شده‌اند[۶۸].

امام خمینی برای دو صفت «الرحمن» و «الرحیم» دو احتمال ذکر می‌کند: یا صفت برای اسم است و یا برای الله. ایشان احتمال نخست را نزدیک‌تر می‌داند؛ زیرا الرحمن و الرحیم در سوره صفت الله هستند و در بسم الله صفت اسم؛ از این رو تکراری پیش نمی‌آید. به اعتقاد ایشان اگر این دو صفت اسم باشند و مراد از اسم اسمائی ذاتی باشد، رحمانیت و رحیمیت از صفات ذات‌اند که در مرتبه واحدیت برای اسم الله ثابت‌اند، و اگر مراد از اسم، اسمای فعلی باشد، رحمانیت و رحیمیت از اسمای فعل است که همان مقام مشیت است[۶۹]. رحمانیت و رحیمیت ذاتی عبارت است از تجلی ذات برای ذات و ظهور اسما و صفات و اعیان ثابته، به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین اجمالی در حضرت واحدیت اما رحمانیت و رحیمیت فعلی عبارت است از تجلی ذات در لباس افعال از راه بسط فیض و کمال آن بر اعیان و اظهار آنها در خارج آن طوری که مطابق نظام اتم می‌باشد[۷۰].[۷۱]

معانی حروف بسم الله

مفسران برای «باء» معانی متعددی چون استعانت، ابتداء، سببیت و مانند آن ذکر کرده‌اند[۷۲]. به اعتقاد امام خمینی در فرهنگ عرفانی، معنای سببیت در باء صحیح نیست؛ زیرا فاعلیت حق تعالی در این مبنا به نحو سببیت نیست، بلکه به نحو تجلی است[۷۳].

در بحث متعلق باء نیز جمعی از مفسران آن را متعلق به فعلی محذوف دانسته‌اند[۷۴] و بعضی احتمال داده‌اند باء، برای مجرد تبرک باشد که محتاج به متعلق نیست[۷۵]. از بعضی روایات استفاده می‌شود برخی آن را متعلق به کلمه‌ای مشتق از فعل اَسِمُ می‌دانند[۷۶]. بعضی از اهل معرفت، باء را در سوره حمد، متعلق به «الحمد لله»[۷۷] و یا به اعتبار ظهور وجود به بسم الله، متعلق به «ظهر»[۷۸] و یا متعلق به مضمون سوره‌ای که بسم الله در آن آغاز شده است، دانسته‌اند[۷۹].

امام خمینی نظر اخیر را با مسلک اهل معرفت مناسب‌تر می‌شمارد؛ زیرا بسم الله در هر سوره‌ای، مظهر معانی موجود در آن سوره است و به تناسب هر سوره متفاوت می‌شود[۸۰]؛ چنان که در سوره حمد، متعلق به حمد است و به این معنا است که حمد حامدان، به قیومیت اسم الله و حول و قوه اوست[۸۱].

در متون عرفانی و علم حروف، برای حروف هجائیه، معانی باطنی بیان شده است که از معانی اسمی مشتق شده و از آن به «اشتقاق اکبر» تعبیر می‌شود[۸۲]. می‌توان گفت این معانی باطنی، ریشه در برخی روایات دارند[۸۳]؛ چنان که در بعضی روایات، باء به معنای «بهاء الله» و سین «سناء الله» و میم «مجد الله» تفسیر شده است[۸۴]. در روایتی دیگر، باء به «بلاء الله» و سین به «سناء الله» و میم به «ملک الله» تفسیر گشته است[۸۵]. تفسیر این حروف به اسمای الهی، به سبب مظهریت این حروف از آن اسما و غلبه آن اسم در آن حرف است[۸۶].

در علم حروف، اعتقاد بر این است که ریشه و منشأ حروف هجائیه، حرف «الف» است و حروف دیگر از بسط «الف» پدیدار گشته‌اند[۸۷]؛ از این رو اهل معرفت، «الف» را اشاره به ذات الهی و مظهر احدیت مطلق و «باء» را مظهر عقل اول - که مرتبه نخست شهادت و آخرین مرتبه غیب محسوب می‌شود - می‌دانند[۸۸]. این معنا ریشه در روایات دارد؛ چنان که در بعضی روایات آمده است به واسطه باء (در بسم الله) وجود ظاهر گشت و با نقطه آن، عابد از معبود ممتاز شد[۸۹]. برخی از اهل معرفت، نقطه باء بسم الله را اشاره به جهت امکانی و تعینی اشیا دانسته‌اند که به واسطه آن، عابد از معبود متمایز می‌گردد و اطلاق و وحدت از تقید و کثرت جدا می‌شود[۹۰].

امام خمینی نیز همانند عارفان دیگر، به معنای باطنی حروف توجه ویژه‌ای داشته و در کتب اخلاقی و عرفانی خود، با استناد به روایاتی که سند برخی آنان را صحیح می‌داند[۹۱]، به تحلیل عرفانی آنها می‌پردازد. به اعتقاد ایشان تفسیر روایی باء، به معنای بهاء الهی بر اساس تفسیر عرفانی آن، به معنای عقل اول، منطبق است؛ زیرا بهاء همان نوری است که با هیبت و وقار همراه است، و نور همان ظهور جمال حق است که جلال در آن پنهان است و عقل نیز از جهت اینکه ظهور جمال حق است، منطبق بر بهاء الهی است[۹۲]؛ چنان که ایشان میان روایتی که خلق اشیا را به واسطه مشیت می‌داند[۹۳]. با روایتی که ظهور عالم را واسطه باء به حساب می‌آورد، ناسازگاری نمی‌بیند؛ زیرا عقل در نظر ایشان مظهر مشیت و صورت کامله آن است و با آن متحد است[۹۴].

امام خمینی باء را تجلی و ظهور مطلق می‌داند و نخستین تعیین آن مرتبه اعلای وجود است که مرتبه ولایت مطلقه است[۹۵] و از جهت خلقی، نخستین تعین مشیت مطلق است که از آن به فیض منبسط اطلاقی نیز تعبیر می‌شود[۹۶]. این مرتبه که باء به آن اشاره دارد، مقام ولایت مطلق و مقام معنوی ولایت احمدی(ص) و علوی(ع) است[۹۷]. از جمله اشارات دیگری که در بسم الله می‌توان نام برد، اختفای الف در رسم الخط بسم الله است که اهل معرفت، آن را اشاره به بطون ذات و سریان و معیت او با اشیا دانسته‌اند[۹۸]. امام خمینی نیز به آن در بعضی کتاب‌های خود اشاره کرده است[۹۹].[۱۰۰]

مراتب عالم در بسم الله

امام خمینی در یک تفسیر بسم الله را به حسب روح و باطن صورت تجلیات فعلیه و به حسب سرّ السر، صورت تجلیات اسمائیه، بلکه ذاتیه می‌داند که نخستین تجلی به اسم الله و سپس به مقام رحمان و بعد به مقام رحیم است[۱۰۱] و در تفسیر دیگر بسم الله را تمام دایره وجود و در قوس نزول و صعود می‌داند که اسم الله اشاره به مقام احدیت ظهور و بطون عالم و رحمان اشاره به مقام بسط و ظهور و قوس نزول عالم و رحیم مقام قبض و بطون و قوس صعود است[۱۰۲]. به اعتقاد ایشان این مراحل نزول و صعود، به حسب عوالم و نشئات و به حسب احوال و تجلیات قلوب سالکان متفاوت است[۱۰۳]. حقایق عالم در قوس صعود و نزول، در بسم الله به صورت اجمال و در سوره حمد به صورت تفصیل است و این معانی در الرحمن الرحیم به طریق جمع و در اسم به صورت جمع الجمع و در باء بسم الله به صورت احدیت جمع الجمع است و در نقطه باء، به صورت احدیت سرّ جمع الجمع موجود است. حقیقت این تسمیه چه به صورت جمعی و چه به صورت تفصیلی عبارت است از فیض مقدس و نفس رحمانی که به واسطه آن سلسله غیب و شهود ظاهر شد. به اعتقاد ایشان تسمیه در سوره حمد اصل و اساس باقی تسمیه‌ها در سایر سوره‌ها و یا تسمیه‌های آغاز کارها به شمار می‌رود[۱۰۴].[۱۰۵]

جایگاه امیرالمؤمنین(ع) در بسم الله

از ویژگی‌های عرفان امام خمینی تطبیق آن بر مذهب اهل بیت(ع) است. ایشان مبانی عرفانی را منطبق بر متون شریعت حقه می‌داند[۱۰۶]؛ از این رو روایاتی که درباره ولایت و خلافت وارد شده است را به خوبی تفسیر می‌کند. کتاب مصباح الهدایه ایشان نیز در این موضوع است. از این دسته روایات، روایتی است که امیرالمؤمنین(ع)، خود را نقطه باء بسم الله معرفی کرده که همه حقایق قرآن در آن جمع است[۱۰۷]. بعضی از مفسران عامه، در مقابل این روایت موضع انکار گرفته و دست به توجیه زده‌اند[۱۰۸]، اما اهل معرفت این روایت را قبول کرده‌اند. ابن عربی نیز نقطه را عین توحید دانسته[۱۰۹] که ممکن است اشاره به همین نکته باشد و تمایز میان مقام توحید، وحدت صرفه و مقام کثرت همان نقطه است.

امام خمینی با اشاره به روایت یادشده، آن را صادر از اهل بیت(ع) می‌داند. ایشان مانند بعضی عارفان دیگر[۱۱۰]، نقطه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق ساخته، آن را به معنای باطن و سرّ ولایت مطلقه[۱۱۱] و سرّ توحید می‌شمارد؛ زیرا از یک سو باء مشتمل بر تمام مقاصد قرآن - که همان حقیقت توحید است- می‌باشد و از سوی دیگر، انسان کامل و وجود مبارک علوی(ع) همان نقطه سرتوحید است[۱۱۲]. ایشان در بیان روایتی که تمام حقیقت قرآن را در سوره حمد و تمام حقیقت سوره حمد را در بسم الله آن و در نهایت تمام حقیقت بسم الله را در باء و نقطه آن جمع می‌داند[۱۱۳]، سوره حمد را مشتمل بر جمیع حقایق غیب و شهود و همه کتب الهی دانسته است و این حقایق به صورت جمعی در بسم الله که اسم اعظم است و در باء آنکه مقام سببیت و ایجاد عالم است و در نقطه باء که سرّ این ایجاد است، جمع است[۱۱۴]. بنابراین، حقیقت بسم الله در نظر ایشان همان فیض مقدس و مشیت مطلقه و مظهر آن انسان کامل و خلیفه‌ای است که مربی سلسله وجود از غیب و شهود است[۱۱۵].[۱۱۶]

منابع

پانویس

  1. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ص۲۹۰.
  2. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، ج۱، ص۲۳۰.
  3. صدوق، التوحید، ص۱۱۹؛ امام خمینی، سر الصلاة، ص۸۸.
  4. کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، ص۱۱۳؛ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۴۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ص۷۳.
  5. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، ج۶، ص۳۴۰.
  6. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ج۶، ص۲۲۲۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۶۳۹-۶۴۰.
  7. قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۸۷۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ص۶۴۰.
  8. تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر التستری، ص۲۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۰۸.
  9. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۵، ص۳۳.
  10. عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغه، ص۱۹۰.
  11. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۲۱۰.
  12. جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ص۶۱۷.
  13. کاشانی، عزالدین،کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ص۳۵۳.
  14. قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۹۱۲.
  15. امام خمینی، دعاء السحر، ص۴۳.
  16. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۰.
  17. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۳۲۵- ۳۲۶.
  18. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۶، ص۳۰.
  19. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۶۸.
  20. صدوق، معانی الاخبار، ص۳؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶-۱۱.
  21. امام خمینی، دعاء السحر ص۹۰-۹۴.
  22. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۵۱ – ۶۵۴.
  23. امام خمینی، سر الصلاة، ص۸۵ – ۹۳.
  24. امام خمینی آداب الصلاة، ص۲۴۰ – ۲۴۹.
  25. امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۴۴.
  26. مجموعة رسائل ابن عربی، ج۱، ص۴۵۵.
  27. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۵، ص۶۴.
  28. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۲۱، ص۳۳۲.
  29. ص ۱۵۳ – ۱۵۵.
  30. امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۲۲ - ۲۴ و ۸۷ – ۸۸.
  31. ص ۲۴۰ - ۲۴۷ و ۲۷۴.
  32. ص ۶۵۱ – ۶۵۳.
  33. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۰.
  34. جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، ج۱، ص۸.
  35. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۲۴؛ فخر رازی، ج۱، ص۱۸۲ -۱۸۳.
  36. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۴؛ طبرسی، ج۱، ص۸۹؛ طباطبایی، المیزان ج۱، ص۲۳.
  37. امام خمینی، دعاء السحر، ص۸۷ - ۸۸؛ خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، الصلاة، ج۱۴، ص۳۲۶ و ۳۳۷.
  38. عاملی، سید محمد جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ج۷، ص۶۵؛ یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۵۰۲- ۵۰۳.
  39. خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۶.
  40. آداب الصلاة، ص۲۴۲؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۱۵۷- ۱۵۸.
  41. سر الصلاة، ص۸۵؛ چهل حدیث، ص۶۵۱ – ۶۵۲.
  42. ملکی تبریزی، میرزا جواد آقا، اسرارالصلاة، ص۳۴۹ – ۳۵۰.
  43. دعاء السحر، ص۸۹-۹۰.
  44. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۲۱۳.
  45. دعاء السحر، ص۸۸-۸۹.
  46. حدیث جنود، ص۹.
  47. سر الصلاة، ص۸۵ – ۸۶.
  48. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۱.
  49. قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۴۴.
  50. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۰۲؛ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۴۵.
  51. تعلیقات فصوص، ص۲۱۹ و۳۰۰.
  52. چهل حدیث، ص۶۳۴.
  53. آداب الصلاة، ص۳۳۳؛ تقریرات، ج۲، ص۲۴۶.
  54. آداب الصلاة، ص۲۶۰ -۲۶۱.
  55. چهل حدیث، ص۶۳۵ – ۶۳۶.
  56. همان، ص۵۳۱؛ تعلیقات فصوص، ص۳۰۹.
  57. مصباح الهدایه، ص۱۷ – ۱۸.
  58. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۹۱.
  59. دعاء السحر، ص۷۸؛ مصباح الهدایه، ص۴۵.
  60. مصباح الهدایه، ص۷۶ -۷۸.
  61. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۲.
  62. قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن، ص۱۷۳.
  63. قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۳۵۲ و ۹۱۱.
  64. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۳، ص۱۷۱؛ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۹۱۱ – ۹۱۲.
  65. حدیث جنود، ص۱۸۶ – ۱۸۷.
  66. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۳۸.
  67. آداب الصلاة، ص۲۴۷.
  68. همان.
  69. همان، ص۲۴۵ – ۲۴۶.
  70. دعاء السحر، ص۴۴.
  71. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۲.
  72. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۲؛ فخررازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۱، ص۹۹– ۱۰۰؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوارالتنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج۱، ص۲۵- ۲۶.
  73. امام خمینی، تفسیر حمد، ص۱۵۳ - ۱۵۴.
  74. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۲؛ فخررازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۱، ص۲۳.
  75. خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۹۵- ۹۶.
  76. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۱۱.
  77. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۴۲۲.
  78. همان، ج۱، ص۱۰۲.
  79. امام خمینی، سر الصلاة، ص۹۲.
  80. امام خمینی، سر الصلاة، ص۸۵؛ تفسیر حمد، ص۱۱۱ - ۱۱۲؛ چهل حدیث، ص۶۵۱ – ۶۵۲.
  81. آداب الصلاة، ص۲۴۲.
  82. خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۵.
  83. صدوق، معانی الاخبار، ص۴۳-۴۵.
  84. صدوق، معانی الاخبار، ص۳.
  85. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۰۷.
  86. خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۵- ۱۷۰.
  87. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم والبحرالخضم، ج۲، ص۳۶۵- ۳۶۶.
  88. ابن عربی، محی الدین، تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۸؛ قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن، ص۱۲۲ – ۱۲۳.
  89. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۰۲.
  90. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم والبحرالخضم، ج۲، ص۴۰۶.
  91. امام خمینی، دعاء السحر، ص۲۳.
  92. همان، ۲۲ -۲۴.
  93. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۱۰.
  94. دعاء السحر، ص۲۳ -۲۴.
  95. امام خمینی، تفسیر حمد، ص۱۵۳ – ۱۵۴.
  96. امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۴۵؛ حدیث جنود، ص۲۵ – ۲۷.
  97. تفسیر حمد، ص۱۵۴.
  98. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۱۰۲؛ قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن، ص۱۲۲ – ۱۲۳.
  99. امام خمینی، دعاء السحر، ص۸۸.
  100. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۳.
  101. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۴۷ – ۲۴۸.
  102. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۹۶ – ۲۹۷؛ تعلیقات فصوص، ص۱۶؛ تعلیقه فوائد، ص۸۹.
  103. دعاء السحر، ص۸۷.
  104. امام خمینی، تعلیقه فوائد، ص۸۸-۸۹.
  105. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۴.
  106. سر الصلاة، ص۳۸.
  107. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۲۱۳.
  108. رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج۱، ص۳۵.
  109. ابن عربی، محی الدین، مجموعة رسائل ابن عربی، ج۱، ص۴۶۴.
  110. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم والبحرالخضم، ج۲، ص۴۰۷- ۴۰۸.
  111. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۷۴.
  112. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۹۸.
  113. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۲۱۳.
  114. دعاء السحر، ص۵۲؛ آداب الصلاة، ص۲۷۴.
  115. دعاء السحر، ص۸۸-۸۹.
  116. احمدی امیری، سید علی، مقاله «بسم الله الرحمن الرحیم»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۶۲۵.