بغی در معارف و سیره معصوم
سیره معصومان در برخورد با سرکشان
با توجه به اینکه اولین بار امیرالمؤمنین(ع) با سرکشان داخلی یا باغیان به نبرد پرداخته است، سیره ایشان مورد توجه مسلمانان قرار گرفته است. از اخبار متعدد در سیره علوی استفاده میشود که در نبرد با باغیان و سرکشان مسلمان، معصومان سیرهای خاص داشتند. چنانچه فرمانده باغیان کشته میشد و سازماندهی آنان به هم میخورد، افراد فراری را تعقیب نمیکردند و به مجروحان آسیب نمیرساندند؛ اما اگر تشکل آنان باقی بود، به تعقیب فراریان آنان میپرداختند و مجروحان را میکشتند؛ زیرا با پیوستن به دشمن، دوباره در جنگ شرکت میکردند. حفص بن غیاث گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم از دو گروه از مؤمنان که یکی باغی و سرکش بود و دیگری عادل و گروه عادل و حق، باغیان را شکست دادند؛ حضرت فرمود: برای اهل عدل و حق (جایز) نیست که پشتکنندگان به جنگ را تعقیب کنند و اسیری را بکشند و علیه مجروحی اسلحه بکشند. این در صورتی است که از باغیان کسی باقی نماند و در صورتی که گروه آنان و تشکلشان باقی بماند، اسیر آنان کشته میشود و فراری آنان تعقیب میشود و بر ضد مجروح آنان از اسلحه استفاده میگردد[۱].
درباره سیره امیرالمؤمنین(ع) در نبردهایش با باغیان چنین گزارش شده است که وقتی مردم در زمان جنگ جمل شکست خوردند، امیر مؤمنان(ع) دستور داد: کسی را که پشت به جنگ کرده تعقیب نکنند و بر ضد مجروحی اسلحه به کار نبرند و هر کس در خانهاش را بست، در امان است؛ اما وقتی جنگ صفین رخ داد، افراد روآورنده و فراری دشمن کشته میشد و بر روی مجروحان اسلحه کشیده میشد. ابان بن تغلب به عبدالله بن شریک که این گزارش را از پدرش نقل میکرد گفت: این دو سیره مختلف است. وی پاسخ داد: رهبران اهل جمل، طلحه و زبیر، کشته شدند؛ ولی در صفین معاویه پابرجا بود و او رهبر آنها بود[۲].[۳]
گذشت از ناکثان در جمل
از خبری که در کتاب کافی آمده استفاده میشود که سیره امیر مؤمنان(ع) در نبرد جمل مانند سیره رسول خدا(ص) در فتح مکه بوده است. امام صادق(ع) میفرماید: سیره امیرالمؤمنین(ع) در برخورد با مردم بصره مانند سیره پیامبر(ص) در برخورد با مردم مکه در روز فتح آن بود که فرمود: هر کس درِ خانۀ خود را ببندد، در امان است؛ هر کس سلاح خود را بیندازد، در امان است. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در روز بصره دستور داد که در میان آنان اعلام کنند کسی از آنان را اسیر نکنند و بر مجروحی حمله ننمایند و فراری را تعقیب نکنند و هر کس درِ خانهاش را ببندد و سلاح بر زمین نهد، در امان است[۴]. در خبری دیگر فرمود: علی(ع) مانند پیامبر(ص) در روز فتح مکه بدون هیچگونه تفاوتی عمل کرد و افراد را بخشید[۵]. امام سجاد(ع) بر مروان وارد شد. مروان گفت: کسی را در هنگام پیروزی بزرگوارتر از پدر تو ندیدم. وقتی در جنگ جمل شکست خوردیم و فرار کردیم، دستور داد که منادی حضرت ندا دهد: کسی را که پشت به جنگ کرده، نکشند و به مجروحی آسیب نرسانند[۶].[۷]
رد اسارت و بهغنیمتبردن اموال باغیان و سرکشان مسلمان
می توان گفت اولین نبرد با باغیان مسلمان توسط امیرالمؤمنین(ع)، با نبرد جمل رخ داد. وقتی ناکثین (بیعتشکنان) به بصره رفتند و نبردی را بر ضد خلیفه بحق و رسمی مسلمانان آغاز کردند، این گروه توسط حضرت شکست خوردند. تصور شرکتکنندگان و همراهان حضرت این بود که پس از چند سال، اکنون در نبردی به پیروزی رسیدهاند و جمع زیادی از زنان و مردان را به اسارت گرفته و غنایم خوبی به دست آوردهاند؛ اما طولی نکشید که ناکام ماندند؛ زیرا خلیفه و رهبر مسلمانان دستور جدیدی که انتظار نداشتند، صادر کرد. او بههیچوجه اجازه نداد زنان و مردان مسلمان به اسارت گرفته شوند یا کسی در اسارت باقی بماند و به عنوان سهمی از جنگ و بردۀ اسیر، بین جنگجویان تقسیم شوند. این موضوع اعتراض پیروزمندان در جمل را که یاران امام بودند، در پی داشت. ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع) از سیره علی بن ابیطالب(ع) در نبرد با اصحاب جمل میپرسد. حضرت پاسخ میدهد: ابویقظان عمار یاسر که شخصی تندرو در برابر ناکثین بود - خداوند او را رحمت کند - گفت: ای امیر مؤمنان، فردا با این گروه چگونه برخورد میکنی؟ فرمود: با منّت، همانگونه که پیامبر(ص) با اهل مکه برخورد کرد و آنان را عفو کرد[۸].
مروان بن حکم گوید: وقتی که در روز جنگ بصره علی(ع) ما را شکست داد، اموال مردم را به آنان بازگرداند. هرکس گواه اقامه میکرد، مالش را به او میداد و مدعیای که گواه نداشت، او را سوگند میداد. مردی گفت: ای امیرالمؤمنین، غنایم، فیء و اسرا را در میان ما تقسیم کن. وقتی زیاد این درخواست مطرح شد، حضرت فرمود: «أَيُّكُمْ يَأْخُذُ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ فِي سَهْمِهِ فَكَفُّوا»: کدامیک یک از شما امالمؤمنین عایشه را در سهم خود قرار میدهد؟ پس از آن، دست از خواست خود بر داشتند»[۹]. آنان برای سهمخواهی نزد علی(ع) آمدند[۱۰] و با حضرت به بحث پرداختند. گروهی از یاران حضرت در اعتراض به تصمیم امیرالمؤمنین(ع) گفتتند: ای امیرالمؤمنین، چگونه است که خون آنان را برای ما حلال کردهای، ولی مالها و زنان آنان را بر ما حرام نمودهای؟ حضرت فرمود: زیرا این قوم بر فطرت اسلام هستند و دارای ولایت اسلام بودند قبل از اینکه از ما جدا شوند و دچار تفرقه گردند و ازدواج با آنان بر اساس رشد اسلامی بوده است. آنان از این سخن قانع نشدند. حضرت به آنان فرمود: این سیره درباره جنگ با اهل قبله است که شما منکر آن هستید؛ پس بنگرید کدام یک از شما عایشه را در سهم خود قرار میدهد؟ در این هنگام به سخن حضرت رضایت دادند و حقانیت آن را پذیرفتند و تسلیم فرمان وی شدند[۱۱].
بعد از جنگ منادی حضرت اعلام کرد هر کس مال خود را مییابد، آن را بردارد. ابوقبیسنامی گوید: مردی بر ما گذشت؛ دیگی را که ما در آن غذا میپختیم دید و شناخت که مال وی است. از او خواستیم که صبر کند غذا آماده شود؛ اما وی نپذیرفت و با پایش به دیگ زد و آن را واژگون کرد و با خود برد[۱۲]؛ به همین جهت است که فقها فتوا دادهاند که اموال اهل بغی قابل تقسیم نیست[۱۳] یا اگر به حق برگردند، آنچه در محدوده لشکر است قابل تقسیم نیست و به صاحبانش بر میگردد[۱۴]. مروان بن حکم گوید: وقتی در جنگ جمل شکست خوردیم، علی(ع) اموال مردم را بازگرداند؛ کسانی گواهی میآوردند و کسانی که گواه نداشتند، آنها را سوگند میداد[۱۵]. البته ممکن است گفته شود درباره اموال نظر حاکم اسلامی مطرح است. این نکته از خبری استفاده میشود که نقل خواهد شد[۱۶].
آزادی و مبادله اسیران
اسیرگرفتن با بردهگرفتن اسیر متفاوت است. امیرالمؤمنین(ع) از مسلمانان کسی را به بردگی نگرفت و در نبرد جمل که تشکّل آنان به هم خورد، همه را عفو کرد؛ ولی حکم اسیرانی که رهبر آنان، هنوز باقی است، متفاوت است؛ به همین جهت میتوان از بیتالمال مخارج چنین اسیرانی را داد، گرچه بعد کشته شوند[۱۷]. از روایات و گزارشهای مختلف استفاده میشود که در نبرد صفین افرادی اسیر شده و حضرت برابر شرایطی خاص، آنان را آزاد کرده است که به آن اشاره میشود؛ در برخی موارد نیز حضرت به مبادله اسیران پرداخته است.
- عبدالله بن میمون گوید: در روز جنگ صفین اسیری را نزد علی(ع) آوردند. او با حضرت بیعت کرد. امام فرمود: «لَا أَقْتُلُكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ أَعْطَى سَلَبَهُ الَّذِي جَاءَ بِهِ»[۱۸]: من تو را نمیکشم و از خداوند جهانیان میترسم و لوازم شخصی وی را به کسی داد که او را اسیر کرده بود». اسیر دیگری را فردی آورد؛ علی(ع) او را آزاد کرد و اسیری را عمار یاسر آورد، حضرت دستور کشتن وی را صادر نمود[۱۹].
- از اخباری استفاده میشود حضرت در مواردی اسیران شامی را با اسیران طرفدار و پیرو خود مبادله کرده است. ابناثیر مینویسد: حارث بن نمر تنوخی هفت نفر از بنیتغلب را که در طاعت علی(ع) بودند اسیر کرد. جمعی از بنیتغلب که از علی(ع) جدا شده بودند، از معاویه خواستند آنان را آزاد کند؛ ولی وی نپذیرفت و نامهای به علی(ع) نوشت که آنان را در برابر آزادی یاران یزید بن شجره که به قلمرو امام علی(ع) حمله کرده بود و جمعی از آنان توسط معقل بن قیس اسیر شده بودند، آزاد کند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) این مبادله اسرا را پذیرفت[۲۰].[۲۱]
فواید سیره امیرالمؤمنین(ع) و تفاوت آن با سیره قائم
امام علی(ع) تمام شرکتکنندگان در جنگ جمل را عفو کرد و آنها را بخشید. ابوبکر حضرمی گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: سیره علی(ع) دربارۀ مردم بصره برای شیعیان برتر بود از آنچه خورشید بر آن تابیده است؛ زیرا او میدانست که برای این گروه دولت و حکومتی است که اگر آنان را اسیر کند، شیعیان وی اسیر خواهند شد. گفتم: به من خبر ده، آیا قائم مانند سیره علی(ع) عمل میکند؟ فرمود: علی(ع) با آنان با گذشت برخورد کرد؛ زیرا از ایجاد دولت آنان آگاه بود و بهتحقیق که قائم(ع) دربارهٔ آنان بر خلاف این سیره عمل خواهد نمود؛ زیرا آنان دیگر دولت و حکومت نخواهند داشت[۲۲]. این تفاوت دو سیره در خبر دیگری نیز آمده است[۲۳]. مجلسی سند این دو خبر را مجهول دانسته است[۲۴]. در یکی از اصول شیعه بعد از بیان تفاوت سیره امیرالمؤمنین و قائم میافزاید: پس به عیادت مریضان آنان بروید و در تشییع جنازه آنان شرکت کنید[۲۵]. به نظر میرسد که امام صادق(ع) نگران عملکرد معلی بن خنیس بوده که این تفاوت را در این خبر او از حضرت پرسیده است و وظیفه وی را در آن زمان بیان میکند. البته وی انسانی تندرو بوده که بنا به نقل روایات، افشای راز حضرت توسط او باعث مرگش شده است[۲۶].
این روایات که تفاوت بین سیره امیرالمؤمنین(ع) و قائم را مطرح میکند و تسلط بعدی بنیامیه را در علت بخشش امیرالمؤمنین(ع) مؤثر میدانند، سند قابل اعتمادی ندارند؛ در مقابل آنها، روایاتی صحیح داریم که از آنها استفاده میشود حضرت چنین نظری داشته و قائم عادلانه مانند پیامبر(ص) در میان مردم حکومت خواهد کرد، بدون اینکه علت بیانشده، در این روایات آمده باشد. به این روایتها اشاره میکنیم:
- عبدالرحمان بن حجاج گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میگفت: «كَانَ فِي قِتَالِ عَلِيٍّ(ع) عَلَى أَهْلِ الْقِبْلَةِ بَرَكَةٌ وَ لَوْ لَمْ يُقَاتِلْهُمْ عَلِيٌّ(ع) لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ بَعْدَهُ كَيْفَ يَسِيرُ فِيهِمْ»[۲۷]: «در جنگ علی(ع) با اهل قبله برکتی بود که اگر علی با آنها نمیجنگید، کسی بعد از وی نمیدانست چگونه با آنان رفتار نماید».
- از اخبار استفاده میشود قائم(ع) برابر سیره پیامبر(ص) و عادلانه با مردم برخورد میکند. عفو مردم مکه نیز جزو سیره پیامبر(ع) بود که ملاک عفو مردم بصره توسط علی(ع)، این عمل پیامبر(ص) بیان شده است.
- محمد بن مسلم گوید: از امام باقر(ع) درباره قائم پرسیدم که وقتی قیام کند با چه سیره و روشی در میان مردم عمل میکند؟ فرمود: بر اساس سیره پیامبر(ص) حرکت میکند تا اسلام پیروز شود. گفتم: سیره پیامبر(ص) چگونه بود؟ فرمود: آنچه را در زمان جاهلیت بود باطل کرد و با مردم به عدالت رفتار کرد؛ همینطور قائم زمانی که قیام کند، آنچه را در زمان صلح بوده و در اختیار مردم بوده است باطل میسازد و با عدل با آنان روبرو میشود[۲۸]. مجلسی در شرح این حدیث مینویسد: پدر علامهام قدّس سرّه گفت: این خبر دلالت دارد بر اینکه ایمان و اعتقاد به امامت اعمال گذشته را جبران میکند، همانگونه که اسلام باعث عفو از اعمال گذشته میشود (زیرا بیان شده اعمال دوران جاهلی، یعنی قبل از ظهور، باطل میشود)؛ بلکه میتوان گفت: کسی که مؤمن باشد و قبل از خروج قائم کاری که باعث اجرای حد یا تعزیر شود، انجام داده باشد، حد و تعزیر بر او جاری نمیشود. این حکم درباره حقوق الهی است؛ اما درباره حقوق مردم، عدالت اقتضاء میکند که به مردم کمک شود، مگر اینکه مال از شخص امام باشد[۲۹]؛ در این صورت اقتضای عدالت را باید در عفو یا مجازات افراد در نظر گرفت[۳۰].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۸۰.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۳۹۵: «فَقَالَ لَهُمْ هَذِهِ السِّيرَةُ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَأَنْكَرْتُمُوهَا فَانْظُرُوا أَيُّكُمْ يَأْخُذُ عَائِشَةَ فِي سَهْمِهِ فَرَضُوا بِمَا قَالَ فَاعْتَرَفُوا صَوَابَهُ وَ سَلَّمُوا الْأَمْرَ».
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ سید مرتضی، المسائل الناصریات، ص۴۴۳-۴۴۴، مسئله ۲۰۶.
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵؛ ابوالعباس عبدالله جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۲؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ ابناثیر جزری (عزالدین)، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۲۰؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۱۰.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، صص۴۱۰ و ۴۱۲.
- ↑ جمعی از دانشمندان، الأصول الستة عشر، ص۲۹۰.
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۷۸.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۴؛ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار، ج۹، ص۴۰۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۹.