بنیزیاد
مقدمه
این طایفه قحطانی[۱] از شاخههای قبیله بنی حارث بن کعب و از نسل زیاد بن حارث بن مالک بن کعب بن ربیعة بن کعب بن حارث بن کعباند[۲]. از معروفترین شاخههای بنی زیاد، بنی عبدالمدان است[۳] که ریاست قبیله بنی حارث بن کعب را در پیش و اندکی پس از اسلام در اختیار داشتند. از مهمترین وقایع ایام جاهلی بنی زیاد میتوان به جنگآفرینی آنان در جنگهای آن دوران یاد کرد. یزید بن مخرم بن شریح بن مخرم بن حزن بن زیاد از جمله این افراد بود. وی که از اشراف و شعرای بنی حارث بن کعب در یمن بود در کنار شخصیتهای بزرگ دیگری همچون عبدالله بن عبدالمدان و یزید بن هوبر، از همراهان عبدیغوث حارثی در «یوم کلاب الثانی» بود[۴]. برخی منابع از سرایش شعری از سوی وی در این جنگ خبر دادهاند[۵]. این جنگ که با شکست بنی حارث همراه بود، یزید بن مخرم و عبدالله (یزید) بن عبدالمدان و یزید بن هوبر کشته شدند و عبدیغوث هم به اسارت در آمد[۶]. «یوم الارنب» هم از دیگر نبردهای جاهلی بنی زیاد بود. این جنگ بین بنی زبید با بنی زیاد در گرفت و با شکست بنی زیاد خاتمه یافت[۷]. بنی عبدالمدان هم که از شاخههای این طایفه بودند نیز از دیگر طوایفی بودند که در برخی از نبردهای جاهلی این قبیله حضور داشتند. همراهی با بنی حارث بن کعب در «یوم کلاب الثانی»[۸] و غارت هوازن در «یوم السلف»[۹] و نیز همراهی با مذحج در جنگ نجران با ازدیانی که پس از سیل عرم، در حال خروج از یمن بودند[۱۰]، از جمله این نبردهای جاهلی است.
ساخت عبادتگاهی در نجران به نام «دیر نجران» یا «کعبۀ نجران» که «رَبَّه» نیز خوانده میشد[۱۱]، نیز از دیگر وقایع معروف این خاندان در دوران جاهلی است. پایهگذار این بنا، خاندان عبدالمدان بن دیان بودند و هم آنان اداره و سرپرستی آن را بر عهده داشتند[۱۲]. دیر نجران، ساختمانی شبیه ساختمان کعبه داشت و همچون کعبه در مکه، به شکل مکعب و بهصورت متساوی الاضلاع و متساوی الاقطار ساخته شده بود[۱۳]. درب این کعبه، بالاتر از زمین قرار داشت و مانند کعبه میبایست از نردبان بالا میرفتند تا داخل آن شوند. آل عبدالمدان و عدهای از اعراب - از جمله تمامی مردم قبیله خثعم - که حج بیت اللّه نمیکردند و ماههای حرام را حرمت نمینهادند، بدین دیر میآمدند و به گرد آن به طواف میپرداختند[۱۴].[۱۵]
اسلام بنی دیان
به نظر میرسد که اسلام این دسته از بنی حارث بن کعب مانند دیگر طوایف این قبیله بنی حارث در پی سریه خالد بن ولید در ربیعالاخر یا جمادیالاولی سال دهم هجری، اتفاق افتاده است. رسول خدا(ص)، خالد بن ولید را با ۴۰۰ تن از مسلمانان به سوی بنیحارث گسیل داشت و فرمان داد چنانچه آنان، تا سه روز اسلام نپذیرند، با آنها به جنگ بپردازد. بنیحارث بیهیچ مخالفتی اسلام پذیرفتند و خالد، این خبر را به رسول خدا(ص) نوشت و خود به دستور حضرت در میانشان ماند تا شریعت اسلام را به آنان بیاموزد. به دنبال این سریه، نمایندگان طوایف مختلف بنیحارث با افرادی چون قیس بن حصین ذیالغصه، یزید بن عبدالمدان و یزید بن محجل، عبدالله بن قریظ زیادی و شداد بن عبدالله قنانی و عمرو بن عبدالله قنانی به همراه خالد، نزد رسول خدا(ص) رفتند و اسلام خود را اظهار نمودند. پیامبر(ص) پس از گفتگو با این هیأت، قیس بن حصین را بر آنان امارت داد و این گروه مدتی بعد به موطن خود بازگشت. پس از رفتن آنها، حضرت، عمرو بن حزم را که در آن زمان، هفده سال سن بیشتر نداشت، جهت آموزش تعالیم اسلام و گردآوری زکات، با عهدنامهای به سوی ایشان فرستاد[۱۶]. نقل است که پیامبر(ص) در مکتوبی که توسط امام علی(ع) برای خاندان زیاد بن حارث حارثی نوشته شد، فرمان دادند تا مناطق جمّاء و اذنبه را به ایشان واگذار کنند و تأکید فرمودند این مناطق تا هنگامی که نماز گزارند و زکات بپردازند و با مشرکان جنگ کنند در اختیار ایشان خواهد بود[۱۷].
از دیگر حوادث دوران نبی اکرم(ص) که طوایف بنی حارث بن کعب در آن حضور داشتند، واقعه ادعای نبوت اسود عنسی است که به نقل برخی منابع، بنی حارث و طوایف آن از جمله قبایلی بودند که به او پیوسته بودند[۱۸]. با این حال اخباری نیز در دست است که از ثبات قدم برخی از بزرگان این قوم همچون عبدالحارث بن انس بن دیان در واقعه رده و باز داشتن مردم نجران از پیوستن به شورشیان علیه حکومت مدینه خبر میدهد[۱۹].[۲۰]
بنی دیان پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)
حضور در فتوحات اسلامی از مهمترین وقایع پس از رحلت نبی اکرم(ص) است که بنی زیاد در کنار قبیله مادریاش بنی حارث بن کعب در آن نقش آفریدند. حضور مخرم بن شریح بن مخرّم بن حزن بن زیاد بن انس بن دیان حارثی در فتوح سواد عراق از جمله این موارد است[۲۱]. مخرم پس از این حضور در یکی از مناطق آنکه بعدها به نام وی، «مخرم» نامیده شد، منزل کرد[۲۲]. برخی نیز این منزل را از اقطاعات عمر به مخرم بن شریح بن مخرم بن حزن بن زیاد بن حارث در زمان خلافتش عنوان کردهاند[۲۳]. برخی هم در بیان علت نامگذاری این مکان به این نام، منزل کردن مخرم بن شریح در این محل در زمان نزول اعراب در سواد در پس فتوحات ذکر کردهاند[۲۴]. با ساخت شهر بغداد، «مخرم» داخل در محدوده این شهر گردید و به محلهای از محلات بغداد، در بین رصافه و نهر المحلی، بدل گشت[۲۵]. همچنین، مشارکت برخی از مردم بنی عبدالمدان در فتح شوشتر (تستر)[۲۶] و مناذر[۲۷] در سال ۱۷ هجری از دیگر مواردی است که در آن به حضور برخی از چهرههای بنی زیاد پرداخته شده است. در نبرد مناذر، در پی مقاومت ساکنان این منطقه، جمعی از مسلمانان از جمله یکی از مردان بنی عبدالمدان به نام مهاجر بن زیاد حارثی کشته شد[۲۸]. ابوموسی اشعری - فرمانده سپاه مسلمانان - در اثنای جنگ و پس از محاصره کردن این موضع، به دستور عمر بن خطاب، جهت حفظ بصره از هجوم مهاجمین، به آن منطقه رفت و ربیع بن زیاد حارثی - برادر مهاجر بن زیاد - را جانشین خود کرد. ربیع، موفق به فتح مناذر شد. وی در جنگ، عدهای از متخاصمین را کشت و جمعی دیگر از آنان را هم به اسارت گرفت[۲۹]. ربیع بن زیاد، - از مردان بنی عبدالمدان و بنی زیاد- در سال ۳۰ هجری و در زمان خلافت عثمان، به دستور ابوموسی اشعری، والی سیستان گردید. وی در این مدت، «زالق» - که دژی بود در پنج فرسخی سیستان، - را فتح کرد[۳۰]. سپس به قریه «کرکویه» و پس از آن، به رستاق «هیسون» رفت و آنجاها را به صلح فتح کرد. سپس در راه زرنج بر روستاهای «ناشروذ» و «شرواذ» غلبه یافت و پس از زد و خوردهایی با مردم زرنج، این شهر را در محاصره گرفت تا این که سرانجام این شهر را به صلح فتح کرد. او دو سال و نیم در این شهر امارت کرد و در این مدت ۴۰ هزار تن را به بردگی گرفت[۳۱]. ربیع بن زیاد را همچنین، از والیان خراسان و فاتح بعضی از بلاد آن گفتهاند[۳۲]. ضمن این که برخی هم، او را عامل ابوموسی بر بحرین در زمان خلافت عمر گفتهاند[۳۳].
ایام خلافت عثمان، از دیگر مواضعی است که در آن از بنی زیاد و بنی عبدالمدان سخن به میان آمده است. نقل است که در زمان خلافت عثمان و در پی بالا گرفتن اعتراضات مردمی علیه عمال فاسد حکومتی، جمعی از بزرگان کوفه، از جمله، زیاد بن نضر بن بشر حارثی به عثمان نامه نوشتند و از عملکرد ناشایست سعید بن عاص - والی کوفه - به خلیفه گلایه نمودند[۳۴]. از دیگر وقایع مهم دوران خلافت این خلیفه، واقعه محاصره خانه وی و سپس قتل اوست. در این رخداد، برخی از مردان بنی عبدالمدان همچون زیاد بن نضر حارثی در جبهه انقلابیون حضور داشتند[۳۵].[۳۶]
بنی زیاد و حکومت امام علی(ع)
ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) و وقایع و رخدادهای پیرامون آن، از جمله جنگ جمل از دیگر عرصههای حضور بنی زیاد و خاندان بنام آن، عبدالمدان در تاریخ اسلامی است. در این نبرد، بسیاری از کوفیان از قبایل مختلف حضور داشتند که مردان طایفه بنی زیاد از جمله آن بودند. زیاد بن نضر بن بشر حارثی یکی از این رزمندگان و نامداران این قوم بود که علی(ع)، او را به وقت چینش فرماندهان سپاه، امیر طایفه مذحج و اشعریین قرار داده بود[۳۷]. در آن سوی میدان هم برخی از مردان بنی زیاد حضور داشتند که از جمله آنان میتوان به نام ربیع بن زیاد حارثی اشاره کرد. وی در این روز، فرماندهی پیادگان قبیله مذحج را عهدهدار بود[۳۸]. فرزندان زیاد در صفین هم حضوری چشمگیر داشتند. در پی عصیان و مخالفتورزی معاویة بن ابوسفیان با امیرالمؤمنین(ع)، حضرت در صدد آمادهسازی سپاهی جهت اعزام به شام و نبرد با معاویه بر آمد. پس سپاهی فراهم آوردند و پیش از حرکت به سوی شام، دو گروه متشکل از هشت هزار سپاهی و دستهای دیگر با چهار هزار سپاهی را به عنوان پیشقراولان سپاه خویش تعیین، و فرماندهی گروه هشت هزار نفره را به زیاد بن نضر حارثی و ریاست گروه دیگر را به شریح بن هانی حارثی سپردند و آنان را عازم شام کردند و به آنان فرمان دادند که هر جا با دشمن رو به رو شدند، آنان را متوقف سازند. ایشان تأکید کردند که این دو گروه، از یک راه و در کنار هم حرکت کنند و با یکدیگر اختلاف نورزند و در صورت وقوع جنگ، فرماندهی کل دو سپاه با زیاد بن نضر باشد[۳۹]. این دو سپاه، حرکت کردند تا این که در محلی به نام «سور الروم» به مقدمه سپاه شام به فرماندهی ابو الاعور سلمی برخوردند و طی نامهای، حضرت را از این امر با خبر ساختند[۴۰]. علی(ع) مالک اشتر را به عنوان فرمانده دو گروه تعیین نمود و به او دستور داد که خود، فرمانده قلب لشکر باشد و زیاد را فرمانده میمنه سپاه و شریح را در میسره سپاه قرار دهد[۴۱]. در روز وقوع جنگ و مواجهه دو سپاه عراق و شام با هم در صفین (در سال ۳۷ هجری) نیز، رزمندگان حارث بن کعب و طایفه مشهور آن بنی دیان، خوب درخشیدند. شاید بتوان زیاد بن نضر را مشهورترین چهره بنی حارث بن کعب و بنی دیان، در روز صفین نامید. وی در صفین رشادتهای بسیار از خود نشان داد چندان که در منابع تاریخی، روایتهایی از زبان او از این رشادتها در صفین نقل شده است[۴۲].
بعضی اخبار هم، از حضور بنی زیاد در جنگ نهروان و نقش به سزای آنان در نبرد با خوارج حکایت دارد. از چهرههای نامآور این طایفه در این نبرد، زیاد بن نضر حارثی بود که به مانند دیگر پیکارهای حضرت، در کنار و همراه امیرالمؤمنین(ع) حضور داشت. زیاد بن نضر، پیش از وقوع جنگ، جهت بازگرداندن خوارج از بیراهه، گفتگوهایی با خوارج انجام داد و از سوی امیرالمؤمنین(ع)، به انجام برخی مأموریتها در پیش از آغاز جنگ پرداخت[۴۳]. واقعه غارت بسر بن ارطاة هم از دیگر مواقعی است که از بنی دیان در ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) سخن به میان آمده است. نقل است که معاویه در سال ۴۰ هجری، بسر را همراه با ۳۰۰۰ سپاهی[۴۴]، جهت قلع و قمع شیعیان علی(ع) به حجاز و یمن فرستاد[۴۵]. در پی این حادثه، عبیدالله بن عباس - والی حضرت در یمن، - پدر زن خود، عبدالله بن عبدالمدان را جانشین خود در یمن کرد و خود، به کوفه گریخت[۴۶]. بسر، پس از ورود به یمن بر عبدالله که از اصحاب و بزرگان عرب در یمن بود[۴۷]، دست یافت و وی را به شهادت رساند[۴۸]. سپس پسرش مالک را که او هم در شرف مانند پدرش بود و او را «مالک یمن» میگفتند، احضار کرد و وی را هم به شهادت رساند[۴۹].[۵۰]
بنی زیاد و تعامل با دولت بنی امیه
بنیزیاد و در رأس آن بنی دیان، در روزگار امویان، ارتباط وثیق و تنگاتنگی را با بنی امیه ایجاد نمودند؛ چندان که برخی از آنان - بخصوص در ایام حکومت معاویة بن ابو سفیان - به مقامات عالی در این حکومت دست یافته، بر ولایات مهمی از ایران، مانند خراسان، سیستان و اصفهان حکم راندند. معاویه پس از رسیدن به حکومت، با عزل عبدالرحمن بن سبره از ولایت سیستان، ربیع بن زیاد حارثی را جانشین او کرد. ربیع، همچنان بر این سرزمین امارت داشت تا این که مغیرة بن شعبه - استاندار اموی کوفه - مُرد و زیاد بن ابیه از سوی حکومت بنی امیه، استاندار همزمان بصره و کوفه گردید. زیاد، پس از عزل ربیع بن زیاد و انتصاب عبدالله بن ابی بکره به جای او، ربیع را بر خراسان گماشت و جهت انجام فتوحات به بلخ فرستاد[۵۱]. وی، همچنان بر این منصب بود تا اینکه در سال ۵۳ هجری از دنیا رفت[۵۲]. علاوه بر ربیع بن زیاد حارثی، زیاد بن نضر هم از دیگر دیّانیهایی بود که در درگاه امویان، دارای مقاماتی شدند. گفته شده، روزی معاویه به احنف گفت: عزیزترین مردم عراق کیست؟ گفت: بنی حارث بن کعب. [چرا که] ربیع بن زیاد بر خراسان، قطن بن عبدالله بر آذربایجان، شریک بن اعور بر فارس و کرمان، کثیر بن شهاب بر ری، سریّ بن وقاص بر امور کوفه و زیاد بن نضر بر اصفهان حکمرانی دارند. این سخن، حساسیّت معاویه را برانگیخت. پس نامهای به زیاد نوشت[۵۳] و جویای بهکارگیری همزمان چند تن از حارثیها در رأس حکومت ولایات شد. زیاد هم در پاسخ، وجود دو خصلت امانت و کفایت در آنان را دلیل بهکارگیری آنها در فرمانداری این مناطق عنوان کرد[۵۴].
بنی عبدالمدان - شاخه بنام بنی زیاد - به دلیل خویشاوندی نزدیک با نخستین خلیفة عباسی - ابوالعباس سفّاح -، در دستگاه عباسیان پایگاهی شایسته یافتند[۵۵]؛ چندان که سفاح در سال ۱۳۳ هجری ولایت مکه، مدینه، طائف و یمامه را به زیاد بن عبیدالله بن عبدالله بن عبدالمدان - دایی خود - و امارت یمن را به محمد بن یزید بن عبدالله بن عبدالمدان سپرد[۵۶]. ضمن این که زیاد بن عبیدالله بن عبدالله بن عبدالمدان، امیر الحاج سفاح را در یکی از سالهای حکومت وی بر عهده داشت[۵۷]. علاوه بر زیاد بن عبیدالله، پسران او یحیی[۵۸] و منصور و نیز محمّد و فضل و زیاد - فرزندان منصور -[۵۹] از جمله رجال بنی عبدالله بودند که در دربار عباسیان جایگاهی داشتند. حارث بن زیاد بن ربیع - از نوادگان ربیع بن زیاد بن انس -[۶۰] و نیز علی بن ربیع بن عبیدالله - پسر دایی سفاح - هم، از دیگر افراد صاحب نفوذ در دربار عباسیان بودند. علی بن ربیع در سال ۱۳۴ هجری و در پی مرگ محمد بن یزید بن عبیدالله بن عبدالله بن عبدالمدان - فرماندار عباسیان در یمن - عهدهدار حکمرانی یمن بعد از او گردید[۶۱]. علاوه بر علی، عبدالله پسر دیگر ربیع بن عبیدالله هم، در دستگاه عباسیان جایگاه و منزلتی داشت. وی در زمان قیام محمد نفس زکیه در سال ۱۴۵ هجری، در جمع سپاهیان منصور دوانیقی حضور داشت و زمانی که منصور، او را در این باب به مشاورهطلبید، با دلگرم کردن خلیفه عباسی به ادامه مبارزه، با ذکر روایتی از سعید بن عمرو بن جعده مخزومی، شکست قیام نفس زکیه و دوام حکومت عباسیان را به منصور بشارت داد[۶۲].[۶۳]
مشاهیر و معاریف بنی زیاد
بنی زیاد و شاخه معروف آن بنی عبدالمدان، نیز چونان قبایل بنام دیگر عرب، زادگاه و پرورشگاه چهرههای مختلف سیاسی، مذهبی و فرهنگی بود. از میان اصحاب این قوم میتوان از عبدالله بن قریظ (قراد) زیادی[۶۴] و عبدالله بن عبدالمدان[۶۵] از اعضای هیأت نمایندگی بنی حارث به مدینه و نیز یزید بن عبدالمدان رییس بنی حارث در این وفد[۶۶]، یاد کرد. از دیگر مشاهیر بنی زیاد هم باید از یزید (دیان) بن قطن بن زیاد حارثی از شرفاء قوم[۶۷]، عبدالمدان بن دیان از اجواد اطعامکنندگان و از ممدوحین عرب[۶۸]، یزید بن ابان بن عمرو بن حزن بن زیاد از شعرای بنام عرب و یکی از نوابغ شعر عرب معروف به نابغه بنی الدیان[۶۹] و نابغه بنی الحارث بن کعب[۷۰]. یزید بن انس بن دیان حارثی و مخرم بن حزن بن زیاد بن انس بن دیان حارثی از شعرای جاهلی[۷۱] و از جراران یمن[۷۲]، یزید بن مخرم بن شریح بن مخرم بن حزن از اشراف بنی حارث در یمن[۷۳]، مخرم بن شریح بن مخرّم بن حزن بن زیاد بن انس بن دیان حارثی از فاتحان عراق[۷۴]، عبدالحارث بن انس بن دیان از ثابت قدمان اهل نجران در واقعه رده[۷۵]، شداد بن الأوبر از بخشندگان و شجاعان بنی عبدالمدان[۷۶]، زیاد بن نضر بن بشر حارثی از اصحاب و یاران امام علی(ع) و از شرکتکنندگان و از فرماندهان آن حضرت در جنگهای ایشان[۷۷]، مهاجر بن زیاد حارثی کشته شدگان فتح مناذر[۷۸]، ربیع بن زیاد حارثی - برادر مهاجر بن زیاد - از راویان[۷۹] و فاتحین[۸۰] و امرای سیستان[۸۱] و خراسان[۸۲]، زیاد بن عبیدالله بن عبدالله بن عبدالمدان - دایی سفّاح- و عامل او در مدینه[۸۳] و پسرانش ابوالفضل یحیی بن زیاد- از شعرا و ادبای کوفه -[۸۴] و منصور بن زیاد و نیز محمد و فضل و زیاد، پسران منصور[۸۵]، حارث بن زیاد بن ربیع - از نوادگان ربیع بن زیاد بن انس - و از منجمین بنام عرب[۸۶] یاد کرد. ضمن این که از زنان بنام این قوم هم از عائشه دختر عبدالله بن دیان با عبیدالله بن عباس از قریش[۸۷] ریطه بنت عبیدالله بن عبدالله بن عبدالمدان بن دیان - مادر سفاح اولین خلیفه عباسی -[۸۸] نام برده شده است.[۸۹]
منابع
حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۷۷؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۴۸۶.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۱؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۱۰؛ نیز: ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۲۱
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۸۹.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۸۵.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۲، ص۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۵، ص۹۶.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ بکری، معجم ما استعجم، ج۱، ص۶۰۳؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۵۳۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۴۱۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۳، ص۱۲۷؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۶۴ و۵۴۰؛ عسکری، مرتضی، عبدالله بن سبا و اساطیر اخری، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۳۱۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴۶.
- ↑ ابن فقیه، البلدان، ص۳۰۷.
- ↑ ابن خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۱۲؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۷۱.
- ↑ ابن فقیه، البلدان، ص۳۰۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۷۱.
- ↑ ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۸۰؛ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۳ و ۲۸۶.
- ↑ مناذر کبری و مناذر صغری دو شهر بودند در ناحیه خوزستان. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۹۹.)
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۲، ص۷۶. ابن کلبی و ابن سعد، مهاجر بن زیاد را از کشته شدگان جنگ شوشتر عنوان کردهاند. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۸۰؛ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۳.)
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۸۳؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۶۶-۳۶۷. این روایت در کتاب «الفتوح» به شکلی متفاوت نقل شده است. (ابن اعثم کوفی، ج۲، ص۲۷۲)
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۷.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۳.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۸۰؛ نیز ر.ک: زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۳۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۱۵۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۴۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۱۷۴.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۲۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۹۱. و به اختصار در طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۵.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۶۷.
- ↑ ر.ک: نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۵۵-۱۵۳؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۱۳.
- ↑ ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۰۵؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۱۴، ۲۵۴ و ۳۶۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۸۷ و ۲۹۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۸۳.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۷
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۸۳.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۱۰۰. وی در ادامه، عبدالله را از والیان حضرت در یمن نام برده است.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۶۱۶-۶۱۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۹-۱۴۰. نیز ر.ک: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۶۱۶-۶۱۷. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۴؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۹-۱۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۸۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۵۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۹۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۴۹۵.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۵۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۶۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۷.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۵۹؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۴۸؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۲۵۲.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۶.
- ↑ ابن خطیب بغدادی، تاریخ بفداد، ج۱۴، ص۱۱۱؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۶۱.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۷.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۶۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۵، ص۴۵۴؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۷، ص۳۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۶۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۳، ص۱۲۷؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۴۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۶۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۴۳.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۲؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۸۵.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۲
- ↑ ابوالقاسم الآمدی، المؤتلف و المختلف فی اسماء الشعراء، ج۱، ص۲۵۲؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۴؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۱۹۳.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۵۲. عوتبی صحاری از وی با نام و نسب «مخرَّم بن جزن بن زیاد» یاد کرده و او را از سران، اشراف و شعرای بنی حارث بن کعب یاد کرده است. (عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۴)
- ↑ بغدادی، خزانة الادب، ج۲، ص۳۳۵.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴۶.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۳۱۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۳۶.
- ↑ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۳.
- ↑ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۳۹۹؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۴. نیز ر.ک: نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۲۱ و ۲۱۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۲۶-۳۲۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۲، ص۷۶. ابن کلبی و ابن سعد، مهاجر بن زیاد را از کشته شدگان جنگ شوشتر عنوان کردهاند. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۸۰؛ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۳.)
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۰۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۸۳؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۷؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۶۶-۳۶۷ و ۳۸۲.
- ↑ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۰۷؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۳.
- ↑ ابن خطیب بغدادی، تاریخ بفداد، ج۱۴، ص۱۱۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۱۵۶.
- ↑ ابن خطیب بغدادی، تاریخ بفداد، ج۱۴، ص۱۱۱؛ مرزبانی، معجم الشعراء، ص۵۶۱.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۷.
- ↑ ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۳؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۲۱۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۸۹۵.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۹۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۴۹؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.