بنی خارف بن عبدالله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب بنی خارف

این طایفه از اعراب قحطانی[۱] و از شاخه‌های بنی حاشد بن همدان هستند که نسب از بنی خارف (مالک) بن عبدالله بن کثیر بن مالک بن جُشم بن حاشد بن جشم بن خیوان (خیران) بن نوف بن أوسله (همدان) می‌برند[۲]. خارف که نام اصلی او را «مالک» گفته‌اند[۳] و تلفظ صحیح آن را برخی «خارَف»[۴] و بعضی دیگر «خارِف»[۵] دانسته‌اند، فرزندانی به نام‌های أَنعم معروف به «هوی»، جمغر، جشم، أَنمار، بار، عاصم، عمرو و صعب داشت[۶] که نسل خارف بن عبدالله از آنان توسعه یافت. این طایفه، از شاخه‌های متعددی تشکیل یافته که از جمله مهمترین آنان می‌توان از عَصُمان بن خارف معروف به «الاعصوم»[۷]، عنس بن عاصم بن انعم[۸]، مالک بن عاصم بن انعم[۹]، أنمار بن عاصم بن انعم[۱۰]، ملکان بن عاصم بن انعم[۱۱]، کلع بن أنمار بن عاصم[۱۲]، احمد بن أنمار بن عاصم[۱۳]، نطع بن عمرو بن خارف[۱۴]، لوم بن عمرو بن خارف[۱۵]، شره بن صعب بن خارف[۱۶] و بنی حاطب[۱۷] یاد کرد.

مساکن و منازل بنی خارف

بنی خارف نیز چونان دیگر قبایل و طوایف همدان خاستگاهی یمنی داشتند. آنان در الحفر و عصمان[۱۸] و نیز مخلاف الخارف سکونت داشتند[۱۹]. ظیره (ظبره) از نواحی شهر بَون هم مسکن بنی حاطب - از شاخه‌های طایفه بنی خارف -[۲۰] و وثن نیز از منازل اصلی بنی جشم بن خارف و بنی انمار بن خارف، - دیگر طایفه بنی خارف بن عبدالله - به شمار می‌رفت[۲۱]. ضمن این که در پی فتوحات اسلامی، بسیاری از مردم بنی خارف از دیارشان یمن به عراق کوچیدند و در کوفه ساکن شدند[۲۲].[۲۳].

تاریخ جاهلی بنی خارف

از تاریخ جاهلی این قوم جز آنکه برخی از آنان در نبرد جاهلی بین همدان و خولان حضور داشتند، اطلاعی در دست نیست. عاصم بن انعم بن خارف از جمله شرکت‌کنندگان این واقعه و از کشته‌شدگان بنی خارف در این جنگ به شمار رفته است[۲۴].[۲۵].

بنی خارف و پذیرش اسلام

بر پایه پاره‌ای از گزارشات، پس از بازگشت رسول خدا(ص) از غزوه تبوک، جمعی از سران قبیله همدان از جمله مالک بن نمط، ابوثَور، مالک بن أیفع، ضمام بن مالک سلمانی و عمیرة بن مالک خارفی، در حالی که لباس‌های فاخر یمنی به بر کرده، عمامه‌هایی از پارچه‌های عدنی بر سر بسته و بر زین‌های چوبی بر شتران اصیل مَهری[۲۶] سوار بودند و شخصی در پیشاپیش آنان رجز می‌خواند و رؤسای قبیله همدان را مدح، و اوضاع اقتصادی و جغرافیایی و قهرمانان آن را می‌ستود، بر رسول خدا(ص) وارد شدند[۲۷]. در این دیدار مالک بن نمط - که از سخنانش پیداست مرد فصیحی بود - برخاست و گفت: «ای رسول خدا؛ گروهی از بزرگان همدان از شهری و بادیه‌نشین بر شتران تندرو پیش تو آمده و خود را به پیوندهای اسلام متصل کرده و بدون آنکه از سرزنش ملامت‌کنندگان باکی داشته باشند. و اینان از شهرهای خارف، یأم و شاکر و صاحبان اسب و شترند که دعوت پیامبر خدا را اجابت کرده و از خدایان سنگی دوری کرده‌اند و تا کوه لغلع برپاست و بچه آهوان در صلع در رفت و آمدند، پیمان شان شکسته نخواهد شد»[۲۸]. پیامبر(ص) نیز، ضمن ستایش از قبیله همدان[۲۹]، فرمانی برای همدانیان نوشت و سرزمین‌شان را به آنان واگذار نمود[۳۰]. اما در برخی دیگر از گزارشات، مسلمان شدن همه مردم یمن - به ویژه همدانیان - پس از سریه علی(ع) به یمن در سال دهم هجری بیان شده است. بر اساس این گزارشات، رسول خدا(ص) در سال نهم هجری نخست خالد بن ولید را به یمن نزد بنی‌همدان گسیل داشت تا مردم را به دین اسلام دعوت کند. خالد با جمعی از مسلمانان، سوی یمن رهسپار شد و شش ماه در آنجا توقف کرد ولی یک نفر هم مسلمان نشد. پیامبر اکرم(ص)، علی بن ابی طالب(ع) را در پی خالد به این سرزمین فرستاد و فرمان داد که خالد بن ولید به مدینه برگردد و از اصحاب و یاران خالد خواست چنانچه مایل باشند می‌توانند در ملازمت امیرالمؤمنین(ع) بمانند و اگر تمایل نداشتند، می‌تواند به مدینه مراجعت کنند. ایشان همچنین، نامه‌ای خطاب به قبیله همدان نوشت و با امیرالمؤمنین(ع) همراه کرده، ایشان را در اواخر سال دهم هجری به یمن اعزام فرمود. علی(ع) به سوی یمن حرکت کرد و چون نزدیک قبیله رسید، طایفه همدان در برابر حضرت صف کشیده، مصمم به جنگ با ایشان شدند. علی(ع) نیز سپاه خود را منظم کرد و شمشیر به دست گرفته، نزد مردم آنان رفت و با شجاعت تمام در مقابل ایشان ایستاد و نامۀ پیامبر(ص) را برای آنان با صدای رسا قرائت فرمود و همه را از دعوت پیامبر اکرم(ص) آگاه نمود[۳۱]. گفتار و کلمات کوتاه حضرت در شنوندگان بسیار مؤثر واقع شد چندان که مردم همدان و طوایف آن چون از منظور و دعوت پیامبر(ص) مطلع شدند، همگی در یک روز به دست امیرالمؤمنین(ع) مسلمان شدند و حضرت، پیامبر(ص) را به توسط نامه از این واقعه باخبر کرد[۳۲]. حضور حضرت علی(ع) در میان همدانیان و مسلمان شدن دسته‌جمعی آنها در سال دهم هجری، سنگ بنای گرایش این قبیله و طوایف آن به سوی اهل بیت(ع) و تشیع بود. چندان که شاخه‌های بنی‌همدان جز شاخه بنی‌ناعط که به جهت دشمنی با بنی‌سبیع - شاخه دیگر همدان که شیعه بودند - برای مدتی عثمانی گردیدند، همه شیعه بودند[۳۳].[۳۴].

بنی خارف و خلافت عثمان

در پی انحرافات گسترده در دوران خلافت عثمان و انتصاب فرمانداران فاسد و ناکارآمد، جمعی از بزرگان کوفه از جمله مالک اشتر، ثابت بن قیس، حارث بن عبدالله الاعور همدانی خارفی[۳۵]، زید و صعصعه فرزندان صوحان، نزد عثمان رفتند و ضمن انتقاد از رفتار سعید بن عاص - والی عثمان در کوفه - خواهان عزل وی از امارت این شهر شدند، که با مخالفت عثمان، مجبور به بازگشت به کوفه شدند[۳۶]. همچنین، بر پایه گزارشی دیگر، تنی چند از بزرگان و قرّاء کوفه همچون مالک اشتر، زید بن صوحان و برادر او صعصعه، حارث بن عبدالله الاعور، جندب بن کعب ازدی، عروة بن جعد و عمرو بن حمق خزاعی و دیگران، به انتقاد علنی از عملکرد سعید بن عاص پرداختند. از این رو این گروه، به درخواست سعید و دستور عثمان، به شام تبعید شدند. حضور این معترضان در شام و افشاگری‌های آنان، معاویه را به شدت ترساند؛ وی، نگرانی خود را از این واقعه به توسط نامه به عثمان اطلاع داد. عثمان نیز دستور بازگرداندن این جمع را به کوفه صادر کرد. تداوم انتقادات این گروه، سعید بن عاص را به ستوه آورد و موجب شد تا بار دیگر شکوائیه‌ای به خلیفه نوشته، شکایت خود را نسبت به این امر ابراز کند. عثمان نیز دستور داد آنها را به حمص، نزد عبدالرحمن بن خالد روانه سازد[۳۷]. با فراخوان عاملان عثمان در بلاد و سرزمین‌های مختلف اسلامی به مدینه از سوی خلیفه - در سال یازدهم خلافت وی - [۳۸]، مخالفان و معترضانی که در کوفه بودند، رفتن سعید بن عاص را مغتنم شمرده، طی نامه‌ای که به وسیله «هانی بن خطاب ارحبی همدانی» به سوی تبعیدیان حمص فرستاده شد، از تبعیدی‌ها جهت آمدن به کوفه دعوت به عمل آوردند تا بدین سبب از بازگشت سعید به کوفه جلوگیری نمایند. با آمدن مالک اشتر به کوفه، وی افرادی را جهت جلوگیری از ورود سعید بن عاص به مناطق مختلف فرستاد. افراد اعزامی مالک، در میانه راه کوفه، با سعید و همراهانش برخوردند و آنان را مجبور به بازگشت به مدینه نمودند. سپس معترضین، طی نامه‌ای به عثمان، خواستار گماشتن ابوموسی اشعری بر امارت کوفه و حذیفة بن یمان بر خراج این شهر شدند. عثمان نیز خواسته‌های معترضین را بالاجبار پذیرفت[۳۹][۴۰]. از دیگر وقایع دوران خلافت عثمان که نام تنی چند از بزرگان بنی خارف و بنی همدان در آن به ثبت رسیده است می‌توان به حضور حارث بن عبدالله الاعور همدانی خارفی در کنار بزرگان دیگری چون کمیل بن زیاد، محمد بن ابی بکر، محمد بن ابی حذیفه، مالک بن حارث اشتر نخعی، ثابت بن قیس نخعی و... به هنگام کشته شدن عثمان در مدینه اشاره کرد. آنان همگی به هنگام بیعت با امام علی(ع)، با ایشان عهد کردند که هر که، امام(ع) با او بجنگند، ایشان هم با او بجنگند و با هر کس که حضرت با او صلح کند، ایشان هم با او صلح کنند و در یاری دادن او، هرگز به دشمن پشت نکنند[۴۱].[۴۲].

بنی خارف و نقش‌آفرینی در حکومت امام علی(ع)

با کشته شدن عثمان، مهاجرین و انصار و نمایندگانی که از شهرهای دیگر در مدینه بودند، با شوق و شور بسیار به علی(ع) روی آوردند تا با ایشان بیعت کنند[۴۳]. در میان بیعت‌کنندگان و از اسامی بزرگان قبایل که در بیعت با علی(ع) در مدینه شرکت داشتند، می‌توان به نام حارث بن عبدالله الاعور همدانی اشاره کرد[۴۴]. با آغاز خلافت امام علی(ع)، نقش همدان و طوایف آن از جمله در تحولات تاریخ اسلام و تشیع بسیار پررنگ‌تر نیز شد، اما از نقش طایفه بنی خارف در وقایع و حوادث ایام دولت علوی(ع) - بمانند بسیاری دیگر از طوایف که نامشان تحت شعاع نام بزرگ قبایل خود، در تاریخ ثبت نشده‌اند، - اثر چندانی نیست. تنها خبری که از حضور بنی خارف در وقایع ایام حکومت علی(ع) به دست آمد می‌توان به دستور امام علی(ع) به حارث بن عبدالله الاعور همدانی خارفی برای فرا خوان مردم به حضور در اردوگاه نظامی نخیله و جمع‌آوری سپاه جهت جنگ با معاویة بن ابوسفیان در جریان جنگ صفین یاد کرد[۴۵]. با فراخوان حضرت، مردان بسیاری از قبایل عرب از جمله همدان و طوایف آن در اردوگاه نخیله فراهم آمدند.[۴۶].

اعلام و رجال بنی خارف

از مشاهیر و رجال برجسته و نامی بسیاری که از این طایفه برخاستند باید از اصحابی نظیر ضمام بن زید بن ثوابة الحکم بن سلمان[۴۷]، مالک بن نمط همدانی خارفی[۴۸]، عمیرة بن مالک خارفی[۴۹] نام برد. ضمن این که از تابعین بنی خارف نیز باید از بزرگانی چون ابوزهیر حارث الاعور بن عبدالله خارفی از اصحاب امام علی(ع) و از فقها و راویان[۵۰] و متبحّر در علم به فرائض و حساب[۵۱]، علاء بن عرار خارفی[۵۲]، قیس خارفی کوفی[۵۳]، عبید بن عمرو خارفی[۵۴]، یزید بن قیس[۵۵]، و از رجال علمی و محدثان این قوم از عبدالله بن نمیر بن عبدالله خارفی[۵۶]، محمد بن عبدالله بن نمیر خارفی همدانی[۵۷]، عبدالله بن مره همدانی خارفی[۵۸]، علاء بن ازداد خارفی[۵۹]، فراس بن یحیی همدانی خارفی[۶۰]، عمرو بن زرعه خارفی[۶۱]، وهب بن اجدع خارفی[۶۲]، مطرف بن طریف خارفی کوفی[۶۳]، یاد کرد.

همچنین، علاوه بر نام رجال و معاریف بزرگ شیعی همچون حارث الاعور بن عبدالله خارفی - از اصحاب خاص امیرالمؤمنین(ع)[۶۴] و از حمل‌کنندگان علم آن حضرت -[۶۵]، که در متن به نامشان پرداخته شد، از بزرگان علمی، حدیثی، فقهی شیعه این طایفه که در تدوین و گسترش علوم و معارف اسلام و تشیع نقش گسترده‌ای داشتند هم می‌توان به نام ابراهیم بن هارون خارفی کوفی[۶۶]، ابوعمار حسین بن سلمه همدانی خارفی[۶۷]، محمد بن عبدالله بن سواده همدانی خارفی[۶۸]، جعفر بن عماره همدانی خارفی[۶۹]، عمران بن عطیه خارفی کوفی[۷۰]، ابراهیم بن زیاد خارفی کوفی[۷۱]، محمد بن اسلم بن علا خارفی همدانی[۷۲]، مثنی بن عطیه خارفی[۷۳]، همگی از اصحاب امام صادق(ع) و ابوالجارود زیاد بن منذر همدانی خارفی از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)[۷۴] اشاره کرد.[۷۵].

منابع

پانویس

  1. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۴۱؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۴.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۲۱؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۱۰.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۲۱؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۵؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  4. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۹.
  5. ابن درید، الاشتقاق، ص۴۲۸؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۱۰.
  6. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۲۱. همدانی فرزندان دوازده‌گانه خارف را چنین برشمرده است: انعم معروف به مری، همل (به کسر هاء و میم و به نقلی فتح این دو)، أنمار، جشم، زبیر، زید، وبیر یا به نقلی أبیر، عَصُمان، عمرو، صعب، بدر، عبد عمرو. (حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲).
  7. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  8. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  9. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  10. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  11. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  12. کلعیون در بنی معمر بن حارث از تیره‌های بنی وادعه همدان پیوستند. (حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲).
  13. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  14. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  15. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  16. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  17. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۱.
  18. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۲.
  19. ر.ک: ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۸، صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۱۰۱.
  20. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۱. نیز ر.ک: حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  21. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  22. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۹؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۲، ص۴۷۱؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۴.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  24. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۲.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  26. شتری معروف در عرب منتسب به قبیله بنی مهرة بن حیدان - از شاخه‌های قبیله قضاعه - که در عرب، به سرعت و قدرت ضرب المثل بود و این شهرت تا به امروز برای آنها باقی است. (حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۳۱۴).
  27. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶-۵۹۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۶۰-۱۳۶۱.
  28. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۷-۵۹۸.
  29. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۴۱.
  30. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۴۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱؛ احمد بن عبدالله رازی، تاریخ مدینة صنعا، ص۴۹۵.
  31. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۰۵.
  32. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲.
  33. دائرة المعارف تشیع، ج۳، ص۴۹۹.
  34. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  35. بسیاری هم با نسبت الحوثی یا الحوتی - از دیگر طوایف همدان - از او یاد کردند. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۲۹-۵۳۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۰۸-۲۰۹؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۸).
  36. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۴.
  37. ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۲۹-۵۳۰؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۸۶-۳۸۷.
  38. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۳۰.
  39. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۳۵-۵۳۶.
  40. معصومی جشنی، قبیله همدان و نقش آن در تاریخ اسلام و تشیع (قرن اول هجری قمری)، ص۷۹-۸۱.
  41. شیخ مفید، الجمل، ص۵۲.
  42. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  43. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۱.
  44. شیخ مفید، الجمل، ص۵۲.
  45. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۴.
  46. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  47. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۲۱؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۵؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۳۹۶.
  48. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۴.
  49. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۶۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲.
  50. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۸؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۵.
  51. تستری، قاموس الرجال، ج۳، ص۱۰.
  52. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التجریح، ج۶، ص۳۵۹؛ سمعانی، الانساب، ج۵، ص۱۰.
  53. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۱۴۱؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التجریح، ج۷، ص۱۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۸۱؛ العجلی، معرفة الثقات، ج۲، ص۲۲۳.
  54. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۵؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التجریح، ج۵، ص۴۱۰.
  55. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۵۲.
  56. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۶۴؛ ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۶۱.
  57. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التجریح، ج۷، ص۳۰۷؛ سمعانی، الانساب، ج۵، ص۱۰.
  58. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۵، ص۱۹۲؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۲؛ سمعانی، الانساب، ج۵، ص۹.
  59. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۹.
  60. ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۳۲۲؛ سمعانی، الانساب، ج۵، ص۹.
  61. ابن ابی‌حاتم، الجرح و التجریح، ج۶، ص۱۱۰.
  62. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹؛ ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۴۸۹.
  63. ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۴۹۴.
  64. البرقی، رجال البرقی، ص۴؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۵۷.
  65. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴. علاوه بر آن، همدانی از او با تعبیر یکی از معدود تک‌سواران عرب و یکی از دهاة خمسه (تیزهوشان پنج‌گانه عرب) و از اجواد و دستگیران نیازمندان یاد کرده است. (حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۹).
  66. شیخ طوسی، رجال، ص۱۵۸.
  67. شیخ طوسی، رجال، ص۱۸۳.
  68. شیخ طوسی، رجال، ص۲۸۷.
  69. شیخ طوسی، رجال، ص۱۷۵.
  70. شیخ طوسی، رجال، ص۲۵۷.
  71. شیخ طوسی، رجال، ص۱۵۷؛ امین، اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۷.
  72. شیخ طوسی، رجال، ص۲۷۷.
  73. شیخ طوسی، رجال، ص۳۰۵.
  74. شیخ طوسی، رجال، ص۲۰۸؛ نجاشی، رجال، ص۱۷۰.
  75. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.