تعزیر در قرآن
مقدمه
تعزیر واژهای عربی از ریشه «ع ـ ز ـ ر» و در لغت به معنای یاری کردن، تکریم[۱]، بازداشتن[۲] و تأدیب[۳] است. در اصطلاح فقهی، تعزیر مجازاتی است نامعین[۴] که هدف از آن بازداشتن مجرم و دیگران از ارتکاب جرم است[۵] و حاکم شرع با توجه به مصالح فرد و جامعه، مقتضیات زمان و مکان، نوع جرم، سوابق و ویژگیهای مجرم میزان آن را تعیین میکند[۶]. تعزیر ویژه جرایمی است که در شریعت مجازات معینی ندارد[۷]. به این کیفر از آن رو تعزیر گفته میشود که مجرم را از ارتکاب مجدد جرم باز میدارد[۸] یا سبب تأدیب وی میگردد[۹]. تعزیر و حدّ هر دو، نوعی کیفر جُرماند؛ ولی با یکدیگر تفاوتهایی دارند؛ مانند اینکه:
- میزان کیفر تعزیر برخلاف حدّ معین نیست.
- در کیفر تعزیر میان شخص آزاد (حُرّ) و برده (عبد) تفاوتی وجود ندارد؛ ولی در حد چنین نیست.
- تعزیر به تناسب اهمیت جرم قابلتشدید و تخفیف است، برخلاف حدّ که قاضی حق تشدید یا تخفیف آن را ندارد.
- اجرای تعزیر تابع مفسده موجود در عمل مجرمانه است، هرچند آن کار معصیت به شمار نرود، ازاینرو گاهی کودکان هم تعزیر میشوند؛ ولی اجرای حد تابع معصیت بودن کار و تحقق شرایط آن، مانند بلوغ است.
- برخلاف حد، در گزینش نوع تعزیر و میزان آن، شخصیت و پیشینه افراد دخیل است.
- انتخاب نوع تعزیر، برخلاف حد، در مورد حقالله و حقالناس متفاوت است[۱۰].
- به نظر برخی فقها، در تعزیر امکان بخشش و شفاعت هست؛ اما در حدود عفو و شفاعت راه ندارد.
- تعزیرات برخلاف حدود با یک بار اقرار ثابت میشوند[۱۱]. درباره اینکه آیا میزان تعزیر باید کمتر از حد باشد یا اینکه چنین قیدی وجود ندارد، اختلاف نظر است؛ بیشتر فقهای امامیه[۱۲] و اهلسنت[۱۳] مقدار تعزیر را همواره کمتر از حد دانستهاند؛ اما برخی از فقهای امامیه[۱۴] و بسیاری از فقهای اهل سنت[۱۵] تعزیر کردن به میزانی بیشتر از حد را مجاز دانسته و حتی کشتن مجرم را نیز در شمار مجازاتهای تعزیری آوردهاند. مستند برخی از قائلان به این نظر، یکی آیه ۹ حجرات است که جنگ با باغیان را جایز میشمرد: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ ٱقْتَتَلُوا۟ فَأَصْلِحُوا۟ بَيْنَهُمَا فَإِنۢ بَغَتْ إِحْدَىٰهُمَا عَلَى ٱلْأُخْرَىٰ فَقَـٰتِلُوا۟ ٱلَّتِى تَبْغِى حَتَّىٰ تَفِىٓءَ إِلَىٰٓ أَمْرِ ٱللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا۟ بَيْنَهُمَا بِٱلْعَدْلِ وَأَقْسِطُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُقْسِطِينَ﴾[۱۶].[۱۷]. و دیگری به عمل برخی خلفا استناد شده است[۱۸]. متولی تعزیر به نظر مشهور در فقه امامیه[۱۹] و اهل سنت[۲۰] امام یا حاکم اسلامی است؛ ولی برخی فقها تعزیر کردن زن، فرزند و برده را به دست شوهر، پدر و مالک جایز دانسته و در مورد جواز تعزیر زن از سوی شوهر به آیه ۳۴ نساء[۲۱] استناد کردهاند[۲۲]. به نظر سایر فقها اینگونه موارد در واقع تأدیب است نه تعزیر به مفهوم اصطلاحیآن[۲۳]. واژه تعزیر و مشتقات آن در آیات متعددی آمده است؛ مانند آیات ۱۲ مائده[۲۴]، ۱۵۷ اعراف[۲۵] و ۹ فتح[۲۶]. در این آیات معنای لغوی این واژه، یعنی یاری کردن مراد است. مفهوم اصطلاحی تعزیر در آیاتی دیگر با تعابیر مختلف آمده است؛ مانند ایذاء[۲۷]: ﴿وَٱلَّذَانِ يَأْتِيَـٰنِهَا مِنكُمْ فَـَٔاذُوهُمَا﴾[۲۸]، عذاب دردناک در دنیا[۲۹]: ﴿لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا﴾[۳۰]، محصور کردن در خانه: ﴿فَأَمْسِكُوهُنَّ فِى ٱلْبُيُوتِ﴾[۳۱] و بیرون راندن از وطن: ﴿ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۳۲] این آیات، ضمن دلالت بر مشروعیت تعزیر مجرمان، شماری از مصادیق مهم تعزیر در شرایع گذشته و اسلام و نیز شیوههای تعزیر در شریعت اسلام را دربردارد.[۳۳]
تعزیر درشرایع گذشته
در شرایع الهی پیشین افزون بر مجازاتهای با قانون ثابت و غیر قابل انعطاف، مانند قصاص[۳۴] و حدّ مرتد[۳۵]، مجازاتهایی نیز وجود داشت که جنبه عمومی و ثابت نداشت، بلکه به تناسب نوع جرم و شخصیت مجرمان تعیین میشد. شماری از مهمترین موارد این مجازاتها که میتوان آنها را به عنوان مصادیق تعزیرات در این شرایع برشمرد و در قرآن مورد اشاره قرار گرفته، عبارتاند از:
- تازیانه زدن: یکی از روشهای تعزیر در شریعت حضرت ایوب(ع) تازیانه زدن بود، از اینرو چون در هنگام بیماریِ او، همسرش تخلفی کرد، سوگند یاد کرد که در صورت بهبودی، او را ۱۰۰ تازیانه بزند؛ اما پس از بهبودی همسرش را بخشید[۳۶]؛ ولی برای فرار از ارتکاب حَنْث (شکسته شدن) سوگند، به دستور الهی چندین تازیانه را به هم منضم کرد و یک ضربه به او زد: ﴿وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًۭا فَٱضْرِب بِّهِۦ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَـٰهُ صَابِرًۭا نِّعْمَ ٱلْعَبْدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌۭ﴾[۳۷] درباره نوع تخلف همسر ایوب و علت تعیین این مجازات برای وی، مفسران امور مختلفی را ذکر کردهاند[۳۸].
- به بردگی گرفتن: یکی از کیفرهای سرقت در میان بنیاسرائیل در عصر حضرت یوسف(ع) به بردگی گرفتنِ همیشگی یا موقت سارق بود[۳۹]، بر همین اساس هنگامی که بنیامین، برادر یوسف، به سرقت متهم شد، برادران وی تملک خود سارق را مجازات سرقت او دانستند: ﴿قَالُوا۟ جَزَٰٓؤُهُۥ مَن وُجِدَ فِى رَحْلِهِۦ فَهُوَ جَزَٰٓؤُهُۥ كَذَٰلِكَ نَجْزِى ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾[۴۰] به نظر برخی، این مجازات تنها در میان مردم کنعان و شریعت حضرت یعقوب(ع) معمول بوده است و آنان سارق را به تناسب ارزشِ مال مسروق تا زمانی به بردگی میگرفتند[۴۱]؛ اما مجازات سرقت در مصر جز این بود؛ زیرا آنان سارق را با تازیانه زدن و دریافت غرامتهای سنگین مجازات میکردند[۴۲]، از اینرو حضرت یوسف(ع) نمیتوانست طبق قانون حاکم بر مصر، بنیامین را نزد خود نگاه دارد: ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَآءِ أَخِيهِ ثُمَّ ٱسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِيهِ كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِى دِينِ ٱلْمَلِكِ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَـٰتٍۢ مَّن نَّشَآءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌۭ﴾[۴۳]
- منزوی کردن و مصادره اموال: در آیه ۹۷ طه از مجازات سامری به سبب جرم بزرگ او، یعنی گمراه کردن بنیاسرائیل، یاد شده که حضرتموسی(ع) او را از مراوده با مردم منع کرد: ﴿قَالَ فَٱذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى ٱلْحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ﴾[۴۴]. برخی مفسران گفتهاند: آن حضرت به مردم فرمان داد که با سامری سخن نگویند، غذا نخورند و هیچ تماسی با او نداشته باشند. در پی این فرمان، سامری شهر را ترک کرد و رو به بیابان نهاد[۴۵]. عدهای نیز برآناند که تعبیر «لامِساسَ» به یکی از قوانین جزایی شریعت موسی(ع) درباره مرتکبان گناهان سنگین اشاره دارد و بر پایه آن، مجرم چنان پلید و گناهکار تلقی میشد که هیچکس با او تماس نمیگرفت[۴۶]. مجازات دیگر سامری، گرفتن گوساله وی و سوزاندن و به دریا افکندن آن بود: ﴿وَٱنظُرْ إِلَىٰٓ إِلَـٰهِكَ ٱلَّذِى ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًۭا لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِى ٱلْيَمِّ نَسْفًا﴾[۴۷] شماری از فقها این کار حضرت موسی(ع) را مصداق تعزیر مالی دانستهاند که در شریعت اسلام نیز جاری است[۴۸].[۴۹]
تعزیر در اسلام
اسلام نیز همچون دیگر شرایع الهی برای پاک کردن جامعه از ظلم و فساد، افزون بر تشریع حدود در مورد جرایمی خاص، مرتکبان دیگر جرایم را نیز مستحق مجازات دانسته است. از مفهوم آیه ۵۸ احزاب: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤْذُونَ ٱلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُؤْمِنَـٰتِ بِغَيْرِ مَا ٱكْتَسَبُوا۟ فَقَدِ ٱحْتَمَلُوا۟ بُهْتَـٰنًۭا وَإِثْمًۭا مُّبِينًۭا﴾[۵۰]، میتوان مشروعیت تعزیر را در شریعت اسلام استفاده کرد؛ زیرا این آیه کسانی را مذمت میکند که مسلمانان را بدون ارتکاب هیچگونه جرمی بیازارند، بنابراین مفهوم آن دلالت دارد که اذیت کردن دیگران، مانند اجرای حد و تعزیر، در صورتی که شخص مرتکب جرمی شده باشد مجاز است[۵۱]. در آیه ۱۹ نور[۵۲] اشاعه دهندگان کارهای زشت در مورد مؤمنان، مستحق مجازات دردناک شناخته شدهاند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلْفَـٰحِشَةُ فِى ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌۭ﴾. واژه «فاحشه» در این آیه را گوناگون تفسیر کردهاند؛ مانند زنا[۵۳]، سخن یا کار زشت[۵۴] و چیزی که سبب خواری مؤمن و سقوط شخصیت او نزد دیگران میشود[۵۵]. مقصود از تعبیر {{متن قرآن|يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ به نظر برخی اقدام عملی برای ترویج این کارها[۵۶] و مراد از ﴿عَذَابٌ أَلِيمٌۭ﴾ به نظر برخی حد[۵۷] و به نظر عدهای دیگر تعزیر[۵۸] است.
جواز تعزیر از آیات دیگری که به برخی مجازاتهای موقتی مجرمان اشاره دارند نیز قابل استفاده است. (<= انواع و شیوههای تعزیر) تعزیر مشروع در اسلام، افزون بر جرایمی که برای کیفر آنها حدی مشخص نشده[۵۹]، جرایمی را نیز شامل میشود که اصولا مستوجب حدّند؛ ولی شرایط اقامه حدود را کاملا دارا نیستند؛ مانند عمل زنا در صورتی که شاهدان کمتر از ۴ نفر باشند[۶۰]، افزون بر این، در پارهای موارد، تعزیر به عنوان کیفر مکمل در کنار حد اجرا میشود؛ مثلا در جرم ارتکاب زنا در مکان یا زمان مقدس کیفر چنین است[۶۱]. در برخی احادیث شیعه[۶۲] و اهل سنت[۶۳] تنها تازیانه زدن (جَلْد) به عنوان تعزیر ذکر شده است. نظر برخی از فقها نیز همین است[۶۴]. در برابر، احادیثی دیگر، مصادیق دیگری را برای تعزیر ذکر کردهاند[۶۵]. بسیاری از فقها با استناد به این دسته از احادیث و برخی آیات قرآن، علاوه بر جَلْد، مجازاتهای دیگری را نیز مصداق تعزیر دانستهاند؛ مانند توبیخ، زندانی کردن، سختگیری در خوراک، تبعید، تراشیدن موی سر، گرداندن در شهر، سیاه کردن صورت، محروم کردن از اشتغال به شغلها و مناصب خاص و گرفتن اموال[۶۶].[۶۷]
انواع و شیوههای تعزیر در اسلام
مهمترین انواع و شیوههای تعزیر که در قرآنکریم بدانها اشاره شده، عبارتاند از:
- ایذا: آیه ۱۶ نساء مسلمانان را امر میکند که مردان و زنان مرتکب عمل فحشا را آزار دهند: ﴿وَٱلَّذَانِ يَأْتِيَـٰنِهَا مِنكُمْ فَـَٔاذُوهُمَا﴾[۶۸]. برخی مراد آیه را همه مردان و زنان، چه همسردار و چه بیهمسر[۶۹] دانستهاند؛ اما بیشتر مفسران آن را مختص مردان و زنان زناکار بیهمسر میدانند[۷۰] و برخی مراد از فاحشه که در آیه قبل آمده و ضمیر ﴿يَأْتِيَـٰنِهَا﴾ در آیه مذکور به آن اشاره دارد را لواط و مساحقه دانستهاند[۷۱]. مراد از «ایذاء» در این آیه، توبیخ زبانی یا ضربه زدن با کفش[۷۲] یا دست[۷۳] است. برخی مراد از آن را هرگونه آزار زبانی و عملی دانستهاند[۷۴]. در برخی احادیث، ایذاء در اینآیه به زندانی کردن تفسیر شده است[۷۵]. مجازات تعزیری مذکور در این آیه برای این مجرمان به صدر اسلام اختصاص داشت و با نزول آیات مربوط به حدود، این مجازات نسخ گردید[۷۶]. به این نسخ در احادیث اهلبیت(ع) نیز اشاره شده است[۷۷].
- بیرون راندن از موطن و تخریب اموال: یکی از مجازاتهای تعزیری، بیرون راندن مجرم از شهر خود و نیز مصادره یا از بین بردن اموال اوست[۷۸]. بر همین اساس بود بیرون کردن بنینضیر از خانه و سرزمین خود و تخریب نخلستانهای آنان: ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ * وَلَوْلا أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاء لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾[۷۹]جرم آنان نقض پیمانی بود که با پیامبر و مسلمانان بسته بودند[۸۰]. به نقلی دیگر، آنان با طرح نقشهای قصد کشتن پیامبراکرم(ص) را داشتند که خداوند آن حضرت را از این توطئه آگاه کرد[۸۱]. نمونه قرآنی دیگر، تهدید منافقان و شایعه سازان به تبعید از شهر مدینه است: ﴿لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ ٱلْمُنَـٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ وَٱلْمُرْجِفُونَ فِى ٱلْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۸۲]جرم آنان را برخی منابع آزار دادن زنان مدینه ذکر کردهاند[۸۳]. نیز گفته شده که برخی از آنها برای تضعیف روحیه مسلمانان اخباری نادرست، مانند شکست خوردن مسلمانان یا کشته شدن همه آنان در جنگها را منتشر میکردند[۸۴]. نمونه دیگر اینکه در پی ساختن مسجدی به دست منافقان با هدف تفرقه انداختن میان مسلمانان و ایجاد پایگاهی برای دشمنان خدا و رسول، و نزول آیات ۱۰۷ ـ ۱۰۸ توبه، مبنی بر منع پیامبر(ص) از نماز خواندن در آن: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُوا۟ مَسْجِدًۭا ضِرَارًۭا وَكُفْرًۭا وَتَفْرِيقًۢا بَيْنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًۭا لِّمَنْ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَآ إِلَّا ٱلْحُسْنَىٰ وَٱللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَـٰذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًۭا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌۭ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا۟ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلْمُطَّهِّرِينَ﴾[۸۵] آن حضرت، به دو نفر از مسلمانان به نام عاصم بن عوف و مالک بن دخشم دستور داد که مسجد منافقان را تخریب کنند و آن را آتش بزنند[۸۶].
- ممنوعیت معاشرت بامجرم: آیه ۱۱۸ توبه از ماجرای سه مسلمان سخن به میان آورده که عرصه بر آنان تنگ شده بود و راهی جز توبه و بازگشت به سوی خدا نداشتند: ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَـٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُوا۟ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ ٱلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوٓا۟ أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾[۸۷]. این آیه، درباره کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه نازل شد که با پیامبر(ص) در جنگ تبوک همراهی نکردند؛ اما پس از جنگ پشیمان شدند و از آن حضرت بخشش خواستند؛ ولی حضرت نه تنها خود با آنان سخنی نگفت، بلکه دیگران را نیز از معاشرت با آنان منع کرد و حتی همسران و فرزندانشان نیز با آنان سخن نمیگفتند، ازاینرومجبور شدند شهر را ترک کنند و به بیابانها بروند. پس از ۵۰ روز، با نزول آیه، توبه آنان پذیرفته شد[۸۸].
- محرومیت از حضور در جنگ و بهرهمندی از غنایم: آیه ۸۳ توبه از محروم شدن برخی افراد از همراهی با پیامبراکرم(ص) در صحنه نبرد سخن گفته است: ﴿فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٍۢ مِّنْهُمْ فَٱسْتَـْٔذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُوا۟ مَعِىَ أَبَدًۭا وَلَن تُقَـٰتِلُوا۟ مَعِىَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُم بِٱلْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍۢ فَٱقْعُدُوا۟ مَعَ ٱلْخَـٰلِفِينَ﴾[۸۹]. این افراد، شماری از منافقان[۹۰] یا کسانی بودند که بدون عذر در جنگ تبوک شرکت نکردند[۹۱]. در آیه ۱۵ فتح نیز به گروهی دیگر از تخلف کنندگان از جهاد اشاره شده که وقتی شنیدند پیامبراکرم(ص) در جنگی در آینده غنایم بسیار به دست خواهد آورد، درخواست همراهی و شرکت در آن جنگ را کردند؛ ولی آن حضرت به علت تخلف آنان در جنگهای گذشته، این خواسته را نپذیرفت: ﴿سَيَقُولُ ٱلْمُخَلَّفُونَ إِذَا ٱنطَلَقْتُمْ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا۟ كَلَـٰمَ ٱللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمْ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا۟ لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًۭا﴾[۹۲]. این آیه پس از بازگشت از حدیبیه و هنگامی نازل شد که پیامبراکرم(ص)، فتح خیبر و بهدست آوردن غنایم فراوانی را بشارت داد[۹۳]. بهموجب این آیه این غنایم مخصوص شرکتکنندگان در حدیبیه بود[۹۴] و آنها که حضور نداشتند از مشارکت در جنگ خیبر و بهرهمندی از غنایم آن محروم شدند.
- نپذیرفتن زکات: یکی دیگر از شیوههای تعزیر خطاکاران نپذیرفتن زکات آنان است[۹۵]. در آیات ۷۵ ـ ۷۶ توبه از پیمان برخی از مسلمانان با خداوند یاد شده، مبنی بر اینکه اگر خداوند آنان را از فضل خود روزی دهد، زکات دهند و از صالحان باشند؛ اما پس از برآورده شدن خواسته آنان، به پیمان خود وفادار نماندند و مغضوب خداوند شدند: ﴿وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ﴾[۹۶] مورد نزول این آیات، ثعلبة بن حاطب بود که پیوسته از پیامبر(ص) میخواست که برای ثروتمند شدن وی دعا فرماید و با آن حضرت عهد کرد که در صورت ثروتمند شدن، حقوق مالی خود را ادا کند؛ اما پس از دعای آن حضرت و برآورده شدن خواستهاش، حتی زکات مال خود را هم نپرداخت. پس از نزول آیات مزبور، وی از کرده خود پشیمان شد و زکات اموالش را نزد رسول اکرم(ص) آورد؛ ولی حضرت آن را نپذیرفت[۹۷]. بعدها خلفا نیز از پذیرش زکات اموال وی خودداری کردند[۹۸].[۹۹]
ساقط شدن تعزیر
گاه بر اثر عواملی تعزیر ساقط میشود. برخی از عوامل سقوط تعزیر از مجرم عبارتاند از:
- بخشش: در جرایم مربوط به حق الله، حاکم اسلامی میتواند مجازات تعزیری مجرم را اسقاط کند و او را ببخشد[۱۰۰]. برخی فقها در مورد این حکم به آیاتی استناد کردهاند که به گونه عام، پیامبر(ص) و مؤمنان را به درگذشتن از خطای دیگران سفارش میکند[۱۰۱]؛ مانند آیه ۱۳ مائده: ﴿فَٱعْفُ عَنْهُمْ وَٱصْفَحْ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُحْسِنِينَ﴾[۱۰۲]، آیه ۱۹۹اعراف: ﴿خُذِ ٱلْعَفْوَ وَأْمُرْ بِٱلْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ ٱلْجَـٰهِلِينَ﴾[۱۰۳] و آیه ۸۵ حجر: ﴿فَٱصْفَحِ ٱلصَّفْحَ ٱلْجَمِيلَ﴾[۱۰۴]. مستند دیگر، سیره عملی پیامبراکرم(ص) در این مورد است؛ مثلا آن حضرت در برابر شخصی که به جرمی مستحق تعزیر اعتراف کرده بود، با استناد به آیه ۱۱۴ هود: ﴿إِنَّ ٱلْحَسَنَـٰتِ يُذْهِبْنَ ٱلسَّيِّـَٔاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ﴾[۱۰۵]، نماز خواندن او را کفاره گناهش دانستند[۱۰۶]. در موارد حق الناس نیز صاحبان حقوق میتوانند پیش از ثبوت جرم نزد قاضی، از حق خود گذشت کنند تا تعزیر ساقط شود[۱۰۷].
- توبه: آیه ۱۶ نساء پس از امر به اجرای حد یا تعزیر، مجازات مجرمان را در صورت توبه آنان منتفی دانسته است: ﴿وَٱلَّذَانِ يَأْتِيَـٰنِهَا مِنكُمْ فَـَٔاذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا۟ عَنْهُمَآ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ تَوَّابًۭا رَّحِيمًا﴾[۱۰۸]. البته از نظر فقها توبه تنها در صورتی سبب سقوط تعزیر است که پیش از اثبات جرم در نزد حاکم روی دهد و گرنه موجب سقوط تعزیر نخواهد شد[۱۰۹].[۱۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ مقاییساللغه، ج۴، ص۳۱۱؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۸۴؛ المصباح، ص۴۰۷، «عزر».
- ↑ النهایه، ج۳، ص۲۲۸؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۸۴؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۱۷۲، «عزر».
- ↑ المصباح، ص۴۰۷؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۸۴؛ التحقیق، ج۹،ص۱۰۷ ـ ۱۰۸، «عزر».
- ↑ شرایعالاسلام،ج۴، ص۹۳۲؛ ریاضالمسائل، ج۲، ص۴۵۹؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص۳۲۶.
- ↑ الکافی، حلبی، ص۴۱۶؛ السرائر، ج۳، ص۵۳۴؛ النفی و التغریب، ص۲۴.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۳۰۰.
- ↑ همان، ص۵۳۰۱؛ فقه الصادق(ع)، ج۲۶، ص۵۰؛ الاحکام السلطانیه، ص۳۸۶.
- ↑ المغنی، ج۱۰، ص۳۴۷؛ حقوق کیفری در اسلام، ص۱۰.
- ↑ حقوق کیفری در اسلام، ص۱۰.
- ↑ القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۴۲ ـ ۱۴۴؛ نضد القواعد، ص۴۷۲ ـ ۴۷۳؛ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۲۵؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۶۰۲ ـ ۵۶۰۳؛ موسوعة الادیان، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۸، ص۱۶۴؛ مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۳۸؛ الدرالمنضود، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ البحر الرائق، ج۵، ص۶۷؛ حاشیة رد المختار، ج۴، ص۱۷۸؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۶۰۰.
- ↑ شرایعالاسلام، ج۴، ص۹۲۸.
- ↑ الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۵، ص۳۹۹؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۹۴.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۵۳۶.
- ↑ المغنی، ج۱۰، ص۳۴۸؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۶۰۱.
- ↑ المهذب، ج۲، ص۵۹۶؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص۳۴۶؛ الروضة البهیه، ج۹، ص۱۲۸ ـ ۱۹۳.
- ↑ فقه السنه، ج۲، ص۵۹۳؛ حاشیة رد المختار، ج۴، ص۲۳۳؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۹۲.
- ↑ ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ وَبِمَآ أَنفَقُوا۟ مِنْ أَمْوَٰلِهِمْ فَٱلصَّـٰلِحَـٰتُ قَـٰنِتَـٰتٌ حَـٰفِظَـٰتٌۭ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ وَٱلَّـٰتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهْجُرُوهُنَّ فِى ٱلْمَضَاجِعِ وَٱضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا۟ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيًّۭا كَبِيرًۭا﴾ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاهها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ فقه السنه، ج۲، ص۵۹۳؛ الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۵، ص۴۰۰ ـ ۴۰۱؛ پیام قرآن، ج۱۰، ص۱۲۰ ـ ۱۲۳.
- ↑ المغنی، ج۱۰، ص۳۴۹؛ التعزیر فیالفقهالاسلامی، ص۱۸۴.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَـٰقَ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ ٱثْنَىْ عَشَرَ نَقِيبًۭا وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّى مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَيْتُمُ ٱلزَّكَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِى وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ ٱللَّهَ قَرْضًا حَسَنًۭا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّـٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ﴾ «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم میپوشم و شما را به بوستانهایی در میآورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است» سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِىَّ ٱلْأُمِّىَّ ٱلَّذِى يَجِدُونَهُۥ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ وَٱلْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِٱلْمَعْرُوفِ وَيَنْهَىٰهُمْ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَـٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ ٱلْخَبَـٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَٱلْأَغْلَـٰلَ ٱلَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُوا۟ ٱلنُّورَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ﴾ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ ﴿لِّتُؤْمِنُوا۟ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةًۭ وَأَصِيلًا﴾ «تا به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و او را یاری رسانید و بزرگ شمارید و پگاه و دیرگاه عصر او را به پاکی بستأیید» سوره فتح، آیه ۹.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۴۴؛ فقه القرآن، ج۲، ص۳۶۹ ـ ۳۷۰.
- ↑ «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام میدهند» سوره نساء، آیه ۱۶.
- ↑ زبدة البیان، ص۳۸۷؛ بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۴۰.
- ↑ سوره نور، آیه ۱۹.
- ↑ «آنها را در خانهها بازدارید» سوره نساء، آیه ۱۵.
- ↑ «سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.
- ↑ سیدکریمی، سید عباس، مقاله «تعزیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۶۳۹.
- ↑ ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَآ أَنَّ ٱلنَّفْسَ بِٱلنَّفْسِ وَٱلْعَيْنَ بِٱلْعَيْنِ وَٱلْأَنفَ بِٱلْأَنفِ وَٱلْأُذُنَ بِٱلْأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلْجُرُوحَ قِصَاصٌۭ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ كَفَّارَةٌۭ لَّهُۥ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ﴾ «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ کتاب مقدس، تثنیه، ۱۷: ۱ ـ ۷؛ لاویان، ۲۴: ۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۳۶۵؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۳۹
- ↑ «و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۳۶۵؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۳۹؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۹۹
- ↑ التبیان، ج۶، ص۱۷۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۳۵؛ نمونه، ج۱۰، ص۴۰
- ↑ «گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدینگونه کیفر میدهیم» سوره یوسف، آیه ۷۵.
- ↑ مجمع البیان،ج۵، ص۴۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۳۵
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۴۳۶؛ الصافی، ج۳، ص۳۵؛ فتح القدیر، ج۳، ص۴۳
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست - هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید!» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ جامع البیان، ج۱۶، ص۲۵۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۵۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۱۹۷.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۴۹.
- ↑ «و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ سیدکریمی، سید عباس، مقاله «تعزیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۶۴۰.
- ↑ «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار میکنند بیگمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۳۹؛ نمونه، ج۱۷، ص۴۲۳.
- ↑ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلْفَـٰحِشَةُ فِى ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌۭ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَٱللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ «بیگمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره نور، آیه ۱۹.
- ↑ زبدةالبیان،ص۳۸۷؛مجمعالبیان، ج۷، ص۲۳۲؛ زادالمسیر، ج۵، ص۳۴۹.
- ↑ زبدةالبیان،ص۳۸۷؛مجمعالبیان، ج۷، ص۲۳۲؛ زادالمسیر، ج۵، ص۳۴۹.
- ↑ المکاسب، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ فقهالصادق(ع)، ج۱۴، ص۳۴۰؛ منهاجالفقاهه،ج۲، ص۷؛ الموسوعة الفقهیه، ج۳، ص۳۰۲.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۸، ص۱۳۳؛ التبیان، ج۷، ص۴۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۲۰۶.
- ↑ زبدة البیان، ص۳۸۷.
- ↑ السرائر، ج۵، ص۵۳۴؛ غنیة النزوع، ص۴۳۵.
- ↑ غنیة النزوع، ص۴۳۵؛ سلسلة الینابیع، ج۲۳، ص۱۲۷، «اصباح الشیعه».
- ↑ شرایعالاسلام،ج۴، ص۹۴۱؛ قواعدالاحکام،ج۳، ص۵۳۴؛ تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۸،ص۸۱ ـ ۹۱؛ الاستبصار، ج۴، ص۲۱۴ ـ ۲۱۷؛ الکافی، کلینی، ج۷، ص۱۸۱.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۴۶۶؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۳۱ ـ ۳۲؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۶۷.
- ↑ شرایع الاسلام، ج۱، ص۱۴۵؛ التعزیر انواعه و ملحقاته، ص۶۷؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳۴؛ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۳۱ ـ ۳۴؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۸۱.
- ↑ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۲۷ ـ ۳۰؛ پیام قرآن، ج۱۰، ص۲۱۳ ـ ۲۱۵؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۹۱ ـ ۵۵۹۹.
- ↑ سیدکریمی، سید عباس، مقاله «تعزیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۶۴۲.
- ↑ «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام میدهند بیازارید» سوره نساء، آیه ۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۴۱؛ المیزان، ج۴، ص۲۳۴.
- ↑ جامعالبیان، ج۴، ص۳۹۰ ـ ۳۹۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۴۱؛ المیزان، ج۴، ص۲۳۵؛ تفسیرقرطبی، ج۵، ص۸۶.
- ↑ فقه القرآن، ج۲، ص۳۷۶؛ مجمعالبحرین، ج۱، ص۶۰، «اذی»؛ فقهالسنه، ج۲، ص۴۰۵.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۱۴۴؛ زادالمسیر، ج۲، ص۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۸۶.
- ↑ جامع البیان، ج۴، ص۳۹۳.
- ↑ جامع البیان، ج۴، ص۳۹۳.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۲۸؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۵۶؛ بحار الانوار، ج۷۶، ص۵۱.
- ↑ مجمعالبیان،ج۳، ص۴۱؛ المنیر،ج۴، ص۲۹۱؛ پیامقرآن، ج۱۰، ص۲۱۹ ـ ۲۲۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۹۰، ص۶.
- ↑ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۲۷ ـ ۳۰؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۵۹۱ ـ ۵۵۹۹؛ پیام قرآن، ج۱۰، ص۲۱۳ ـ ۲۱۵.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید! * و اگر خداوند آوارگی را بر آنان مقرّر نکرده بود بیگمان در این جهان عذابشان میکرد و آنان را در جهان واپسین عذاب آتش (دوزخ) خواهد بود * این از آن روست که آنان با خداوند و پیامبر وی مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند مخالفت ورزد به راستی خداوند سختکیفر است * هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود و (چنین کرد) تا نافرمانان را خوار گرداند» سوره حشر، آیه ۲-۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۴۲۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۶؛ نمونه، ج۲۳، ص۴۹۳.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۵۵۹؛ مجمع البیان، ج۹، ص۴۲۵؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۱۶۹.
- ↑ «اگر منافقان و بیماردلان و شایعهافکنان مدینه دست (از کارهایشان) برندارند، تو را بر آنان برمیانگیزیم سپس در آن شهر جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند بود» سوره احزاب، آیه ۶۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ زادالمسیر، ج۶، ص۲۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۲۴۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۱۸۲؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ زادالمسیر، ج۶، ص۲۱۶.
- ↑ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیدهاند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند میخورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی میدهد که آنان دروغگویند * هیچگاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بیگمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهادهاند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست میدارند و خداوند پاکیزگان را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص۳۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۶؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۷۷ ـ ۸۴؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۵ ـ ۱۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۸۲.
- ↑ «و اگر خداوند تو را نزد دستهای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچگاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کنارهجویی (از جهاد) را پسندیدید بنابراین با واپسماندگان» سوره توبه، آیه ۸۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۹۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۰؛ المنیر، ج۱۰، ص۳۳۴.
- ↑ روح المعانی، ج۱۰، ص۲۲۲ ـ ۲۲۳.
- ↑ «چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه» سوره فتح، آیه ۱۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۹۱؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۸۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۱.
- ↑ پیام قرآن، ج۱۰، ص۲۱۸ ـ ۲۱۹.
- ↑ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند * آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که میگفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دلهایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۹۳ ـ ۹۴؛ الصافی، ج۲، ص۳۶۰ ـ ۳۶۱؛ جامعالبیان، ج۱۰، ص۲۴۱.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۲۴۲؛ اسباب النزول، ص۱۷۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ سیدکریمی، سید عباس، مقاله «تعزیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۶۴۳.
- ↑ المقنع، ص۴۳۰؛ دراسات فیولایة الفقیه، ج۲، ص۳۹۶؛ البحر الرائق، ج۵، ص۷۶.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۹۷ ـ ۴۰۱؛ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.
- ↑ «آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ «پس (از آنان) با گذشتی نیکو درگذر» سوره حجر، آیه ۸۵.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ صحیح البخاری، ج۵، ص۲۱۴ ـ ۲۱۵؛ التعزیر فی الفقه الاسلامی، ص۱۰۲.
- ↑ حاشیة الدسوقی، ج۴، ص۳۵۴؛ الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۶۰۳.
- ↑ «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام میدهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بیگمان خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
- ↑ تحریرالاحکام، ج۲، ص۲۲۷؛ مجمعالفائده، ج۱۳، ص۱۱۸؛ المبسوط، سرخسی، ج۱۶، ص۱۴۵.
- ↑ سیدکریمی، سید عباس، مقاله «تعزیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷، ص ۶۴۶.