حدیث مدینة العلم در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در احادیث بسیاری که در منابع روایی و تاریخی شیعه و اهل سنت نقل شده، آمده است که پیامبر اکرم(ص) حضرت علی(ع) را باب مدینه علم خود معرفی کرده است. این مطلب با عبارت‌های گوناگونی بیان شده که عبارت «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» معروف‌ترین و پرکاربردترین آنهاست. عبارت‌های: «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا دَارُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «أَنَا مَدِينَةُ الْفِقْهِ» یا «مَدِينَةُ الْجَنَّةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، «عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبَيِّنٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ»، نقل‌های دیگر حدیث مزبور است.

حدیث «مدینة العلم»، در منابع روایی، تاریخی، تفسیری و کلامی شیعه نقل شده است؛ «بحارالانوار»[۱]، «غایة المرام»[۲]، «عمدة عیون صحاح الأخبار»[۳]، «الغدیر»[۴]، «احقاق الحق»[۵]، «نفحات الازهار»[۶]، «تلخیص الشافی»[۷]، «اللوامع الإلهیة»[۸]، «ارشاد الطالبین»[۹]، «شب‌های پیشاور»[۱۰]، «دلائل الصدق»[۱۱]، «المراجعات»[۱۲]، از جمله آثار حدیثی و کلامی شیعه‌اند که حدیث «مدینة العلم» را به عنوان یکی از شواهد یا دلایل امامت امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده‌اند.

حدیث «مدینة العلم» در منابع اهل سنت از بیش از ده نفر از صحابه پیامبر(ص) روایت شده است که عبارت‌اند از: علی بن ابی‌طالب(ع)، حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن مسعود، حذیفة بن یمان، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، ابوذر غفاری، سلمان فارسی و عقبة بن عامر[۱۳]. جمال‌الدین زرندی از این روایت به عنوان فضیلتی برای امیرالمؤمنین(ع) که مورد قبول عموم صحابه بوده، یاد کرده است[۱۴].

شماری از تابعین که این حدیث را نقل کرده‌اند عبارتند از: علی بن الحسین(ع)، محمد بن علی(ع)، اصبغ بن نباته، جریر ضبی، حارث همدانی، سعد بن طریف، سعید بن جبیر، سلمة بن کھیل، سلیمان بن مهران اعمش، عاصم بن ضمرة، عبدالله بن عثمان، عبدالرحمن بن عثمان، عبدالرحمن بن عسیله مرادی و مجاهد بن جبر[۱۵]. بسیاری از عالمان اهل سنت نیز حدیث «مدینة العلم» را روایت کرده‌اند که در کتاب «نفحات الازهار»[۱۶]، نام ۱۵۱ نفر از آنان ذکر شده است[۱۷].

اعتبار حدیث

با توجه به روایت‌های متعدد حدیث مدینة العلم و روایت‌های گوناگون مرتبط با آن از حیث معنا و مضمون که در منابع مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است، در اعتبار این حدیث مجال کم‌ترین تردیدی وجود ندارد، مضاف بر اینکه برخی از روایات آن از نظر سند، معتبر (صحیح یا حسن) هستند. به این جهت عده‌ای از عالمان برجسته اهل سنت به اعتبار آن اذعان کرده‌اند؛ برخی از آنان، آن را صحیح و برخی دیگر حسن شمرده‌اند. یحیی بن معین (م۲۳۳) که یکی از برجسته‌ترین عالمان اهل سنت در علم رجال و درایه به شمار می‌رود[۱۸]، به صحت آن اذعان کرده است[۱۹]. قابل ذکر است که در برخی از نقل‌ها از یحیی بن معین به عنوان کسی که ابوالصلت هروی ـ راوی این حدیث ـ را قدح کرده و حدیث «مدینة العلم» را ضعیف شمرده، نام برده شده است[۲۰]. اما همان‌گونه که خطیب بغدادی و دیگران گفته‌اند: این یحیی بن معین مربوط به زمانی است که نسبت به ابوالصلت هروی شناخت کافی نداشت[۲۱]. گواه دیگر این مطلب آن است که عالمان برجسته علم رجال و حدیث مانند حاکم نیشابوری (م ۴۰۵ه)[۲۲]، حافظ صلاح‌الدین علایی (م ۷۶۱ ه‍)[۲۳] و حافظ ابن‌حجر عسقلانی (م ۵۲۸ه)[۲۴]، توثیق ابوالصلت هروی و صحت حدیث «مدینة العلم» را از یحیی بن معین نقل کرده‌اند. مؤید دیگر مطلب مزبور این است که ابوعبدالله ذهبی، با اینکه حدیث «مدینة العلم» را مجهول پنداشته ولی توثیق ابوالصلت هروی و اعتبار حدیث «مدینة العلم» را از یحیی بن معین نقل کرده و در صحت انتساب این دیدگاه به وی خدشه‌ای وارد نکرده است[۲۵].

حاکم نیشابوری در «المستدرک»[۲۶]، حافظ ابومحمد حسن بن احمد سمرقندی (م ۴۹۱ه) در «بحر الأسانید فی صحاح المسانید»[۲۷]، جلال‌الدین سیوطی (م ۹۱۱ه) در «جمع الجوامع»[۲۸]، میرزا محمد بدخشانی حارثی در «نزل الأبرار»[۲۹]، شیخ محمد صدرالعالم در کتاب «المعارج العلی فی مناقب المرتضی»[۳۰]، سید محمد بخاری در کتاب «تذکرة الأبرار»[۳۱]، محمد بن اسماعیل الأمر الیمانی (م ۱۱۸۲ه) در کتاب «الروضة الندیة فی شرح التحفة العلویة»[۳۲]، قاضی ثناء الله پانی پتی (م ۱۲۲۵ه) در کتاب «السیف المسلول»[۳۳]، مولوی حسن الزمان در کتاب «القول المستحسن فی فخر الحسن»[۳۴] و احمد بن محمد بن الصدیق الغماری (م ۱۳۸۰ه) در کتاب «فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علیّ»، حدیث «مدینة العلم» را صحیح دانسته‌اند. قابل ذکر است که «الغماری» کتاب خویش را برای اثبات صحت حدیث «مدینة العلم» تألیف کرده و با استفاده از روش‌های نه‌گانه، مدعای خود را اثبات نموده و به اشکالات و شبهات در این باره پاسخ داده است.

عده‌ای از عالمان و محدثان اهل سنت نیز حدیث «مدینة العلم» را حسن یا معتبر دانسته‌اند که عبارتند از: حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی (م ۶۵۸ه)[۳۵]، حافظ صلاح‌الدین علایی شافعی (م ۷۶۱ه)[۳۶]، مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م ۸۱۶ه)[۳۷]، شمس‌الدین جزری (م ۸۲۲ه)[۳۸]، ابن‌حجر عسقلانی (م ۸۵۲ه)[۳۹]، شمس‌الدین سخاوی مصری (م ۹۰۲ه)[۴۰]، شیخ محمد بن یوسف شامی (م ۹۴۳ه)[۴۱]، شهاب‌الدین قسطلانی (م ۹۲۳ه)[۴۲]، ابن‌حجر مکی (م ۹۷۴ه)[۴۳]، ابن‌عراق الکنانی (م ۸۶۳ه)[۴۴]، بدرالدین زرکشی شافعی (م ۷۹۴ه)[۴۵]، سبط ابن‌الجوزی (م ۶۵۲ه)[۴۶]، محمد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲ه)[۴۷]، احمد بن منصور کازرونی[۴۸]، حسن بن محمد معروف به امیرحسین فوزی در «نزهة الأرواح»[۴۹]، جمال‌الدین زرندی (م ۷۵۰ه)[۵۰]، کمال‌الدین محمد بن میوسی الدمیری (م ۸۰۸ه)[۵۱]، امام‌الدین محمد هجروی ایجی در «اسماء النبی و خلفائه الأربعة»[۵۲]، شیخ زین‌الدین خوافی[۵۳]، شهاب‌الدین احمد[۵۴]، ابن‌صباغ مالکی (م ۸۵۵ه)[۵۵]، عبدالرحمن بن محمد بسطامی حنفی (م ۸۵۸ه)[۵۶]، فضل بن روزبهان اشعری (قرن دهم)[۵۷]، جمال‌الدین محمدطاهر هندی (م ۹۸۶ه)[۵۸]، جمال‌الدین محدث شیرازی (م ۱۰۰۰ه)[۵۹]، ملاعلی قاری حنفی (م ۱۰۱۴ه)[۶۰]، عبدالرؤوف مناوی (م ۱۰۳۱ه)[۶۱]، عبدالحق دهلوی (م ۱۰۵۲ه)[۶۲]، علی بن احمد عزیزی شافعی (م ۱۰۶۳ه)[۶۳]، نورالدین شبر املسی شافعی (م ۱۰۸۲ه) در کتاب «تفسیر المطالب السنیة»[۶۴]، محمد بن عبدالباقی زرقانی مالکی (م ۱۱۲۲ه)[۶۵]، شاه ولی‌الله دهلوی (م ۱۱۷۶ه)[۶۶]، محمد معین سندی[۶۷]، شهاب‌الدین عجیلی شافعی در کتاب «ذخیرة المآل فی شرح عقد جواهر اللئال»[۶۸]، محمد مبین سهالوی حنفی (م ۱۲۲۵ه)[۶۹]، محمد بن علی شوکانی (م ۱۲۵۰ه)[۷۰]، رشیدالدین دهلوی (م ۱۲۳۴ه)[۷۱]، میرزاحسن محدث از شاگردان عبدالعزیز دهلوی در کتاب «تفریح الاحباب»[۷۲]، ولی‌الله سهالوی (م ۱۲۷۰ه)[۷۳]، شهاب‌الدین آلوسی (م ۱۲۷۰ه)[۷۴]، شیخ سلیمان قندوزی حنفی (م ۱۲۹۴ه)[۷۵]، شیخ سلامة‌الله بدیوانی در کتاب «معرکة الآراء»[۷۶]، علی بن سلمان مغربی مالکی (م ۱۳۶۱ه) در کتاب «نفع قوت المغتذی علی صحیح الترمذی»[۷۷] و عبدالغنی افندی غنیمی (م ۱۲۹۸ه)[۷۸].[۷۹]

دیدگاه‌های مخالف

برخی از عالمان اهل سنت اشکالاتی به حدیث فوق مطرح کرده‌اند که در ذیل مورد بررسی قرار می‌گیرد:

  1. از محمد بن عیسی ترمذی (م ۲۹۷ه) درباره حدیث «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» اقوال مختلفی نقل شده است. محب‌الدین طبری در دو کتاب «الریاض النضرة»[۸۰] و «ذخائر العقبی»[۸۱] گفته که ترمذی حدیث مزبور را «حسن غریب» دانسته است. پس از وی، برخی مانند خطیب بغدادی، صلاح‌الدین علائی، ابن‌کثیر دمشقی، فیروزآبادی، سیوطی و مناوی به وی نسبت داده‌اند که لو حدیث یاد شده را «غریب» دانسته است که احتمال دارد کلمه «حسن» سهواً یا عمداً از عبارت ترمذی حذف شده و عالمان مزبور آن را این‌گونه نقل کرده‌اند[۸۲]. برخی دیگر به وی نسبت داده‌اند که آن را منکر شمرده است[۸۳]. در سنن ترمذی پس از نقل روایت مزبور، آمده است: هذا حديث غريب منكر[۸۴] و در ادامه گفته است: و في الباب عن ابن عباس، یعنی در این باره از ابن‌عباس نیز روایت شده است که مقصود حدیث «مدینة العلم» است که حاکم نیشابوری آن را با دو طریق از ابن‌عباس روایت کرده است[۸۵]. با توجه به توثیق ابوالصلت هروی و محمد بن جعفر فیدی، راوی حدیث مزبور از دو طریق یاد شده از نظر ابن‌معین، می‌توان گفت حدیث فوق از نظر ترمذی حسن به شمار می‌رود؛ زیرا شاهد معتبر دارد و روش او این است که حدیثی را که سندش ضعیف است با توجه به شواهد صحیح، حسن می‌دانسته است[۸۶]. اگر توجیه مزبور را نپذیریم، با توجه به نقل‌های متعارض از ترمذی درباره مقبول یا مردود بودن این روایت، دیدگاه وی در این خصوص مجمل خواهد بود.
  2. به شمس‌الدین جزری (م ۸۳۳ه) نسبت داده شده که حدیث «مدینة العلم» را مجعول دانسته است[۸۷]؛ ولی نسبت مزبور نادرست است؛ زیرا وی در کتاب «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)»[۸۸] این حدیث را نقل کرده و در اثبات آن کوشیده است. همچنین در خطبه کتاب خود یادآور شده که احادیث آن‌که یا متواترند یا صحیح و یا حسن، درباره مناقب حضرت علی(ع) می‌باشند؛ بنابراین حدیث «مدینة العلم» از نظر وی صحیح یا حسن بوده و نسبت اعتقاد به ساختگی بودن آن به وی بی‌اساس است. نکته شایان ذکر اینکه فرد دیگری به نام شمس‌الدین شامی مشهور به حوت (م ۱۲۰۹ه) در کتابش به نام «اسنی المطالب فی أحادیث مختلفة المراتب»[۸۹] اعتبار حدیث «مدینة العلم» را مخدوش دانسته است. احمد بن محمد بن الصدیق در کتاب «فتح الملک العلی»[۹۰] شخصیت علمی و دیدگاه وی را نقد کرده است.
  3. ابن‌جوزی (م ۵۹۸ه) حدیث «مدینة العلم» را در کتاب «الموضوعات»[۹۱] ذکر کرده و آن را مجعول شمرده است. با توجه به اینکه عده‌ای از بزرگان علم حدیث آن را صحیح یا حسن دانسته‌اند، ادعای جعلی بودن آن فاقد اعتبار است، به ویژه اینکه ابن‌جوزی و کتابش مورد انتقاد شدید واقع شده است[۹۲]. بسیاری از عالمان برجسته حدیث، سخن ابن‌جوزی را در اینکه حدیث «مدینة العلم» را مجعول پنداشته است، نقد کرده‌اند که صلاح‌الدین علائی، بدرالدین زرکشی، ابن‌حجر عسقلانی، شمس‌الدین سخاوی، جلال‌الدین سیوطی، سمهودی، ابن‌عرّاق، ابن‌حجر مکی، مجدالدین فیروزآبادی، متقی هندی، ملاعلی قاری، عبدالرؤوف مناوی، عبدالحق دهلوی، زرقانی و بدخشانی از آن جمله‌اند[۹۳].
  4. محی‌الدین نواوی (م ۶۷۶ه) حدیث «دارالحکمة» و «مدینة العلم» را باطل شمرده است[۹۴]. پیش از این، دیدگاه عده‌ای از عالمان برجسته اهل سنت را درباره صحت یا حسن این حدیث، نقل کردیم که با توجه به آنها، دیدگاه وی فاقد اعتبار است. وی، مدعی شده که حدیث «دارالحکمة» را غیر از شریک، فرد دیگری از ثقات روایت نکرده است. این ادعا صحیح نیست زیرا خطیب بغدادی در «تلخیص المتشابه»[۹۵] آن را از حارث بن اعور و عاصم بن ضمره از علی(ع) روایت کرده است[۹۶]. حافظ ابن‌النجار (م ۶۴۳ه) آن را از حسین بن علی(ع)[۹۷]، ابونعیم اصفهانی از اصبغ بن نباته[۹۸] و ابن‌مردویه در «المناقب» از «اللآلی المصنوعة»[۹۹]حدیث «دارالحکمة» را از علی(ع) روایت کرده‌اند، بنابراین، حدیث مذبور از متفردات شریک نیست[۱۰۰]. مضاف بر اینکه شریک توسط ابن‌معین، عجلی و دیگران توثیق شده است.
  5. ابوعبدالله ذهبی (م ۷۴۸ه) در «میزان الاعتدال»[۱۰۱] و «تلخیص المستدرک»[۱۰۲]حدیث «مدینة العلم» را مجعول دانسته است. وی، در «تلخیص المستدرک» ابوالصلت هروی را ضعیف شمرده، ولی در «میزان الاعتدال»[۱۰۳] او را مردی صالح دانسته. چنان‌که درباره سند دومین طریق حدیث «مدینة العلم» از ابن‌عباس که محمد بن جعفر قیدی در سند آن است، سخنی نگفته است. از طرفی یحیی بن معین او را توثیق کرده[۱۰۴] و ابن‌حجر عسقلانی او را مقبول دانسته است[۱۰۵]. از تأمل در نکات یاد شده به دست می‌آید که مجعول دانستن حدیث «مدینة العلم» از سوی ذهبی، مربوط به سند آن نیست، بلکه وی، متن حدیث را منکر دانسته و لذا آن را مجعول انگاشته است. منکر انگاشتن متن این حدیث و احادیث مشابه آن، به خاطر این است که مشتمل بر فضیلتی ویژه برای امیرالمؤمنین(ع) است[۱۰۶]. تقی‌الدین سبکی شافعی (م ۷۵۶ه) تصریح کرده که ذهبی در نقد رجال تحت تأثیر تعصبات مذهبی قرار داشته است[۱۰۷]. هرگاه ذهبی درباره عالمان اهل‌سنت که مذهب فقهی و کلامی آنان با مذهب فقهی و کلامی وی متفاوت بوده، قضاوت‌های تعصب‌آمیز و نادرست داشته است، درباره عالمان شیعه از او چه انتظاری می‌توان داشت. بدین جهت است که محدثان برجسته اهل‌سنت، مانند حافظ علائی، حافظ ابن‌حجر عسقلانی و دیگران ـ که پیش از این دیدگاه آنان درباره صحت یا حسن بودن حدیث مدینة العلم بیان شد ـ به رأی ذهبی در مجعول شمردن آن، وقعی ننهاده‌اند.
  6. ابن‌تیمیه (م ۷۲۸ه) حدیث «مدینة العلم» را مجعول شمرده و متن حدیث را گواه بر کذب بودن آن قلمداد کرده است، با این استدلال که هرگاه مدینه العلم پیامبر(ص) تنها یک باب داشته باشد و دین اسلام تنها توسط یک فرد ابلاغ شود، دین اسلام تباه خواهد شد؛ زیرا خبر واحد مفید علم نمی‌باشد و اینکه گفته شود مبلغ واحد معصوم بوده و جزمش مفید علم است، مشکل را برطرف نمی‌کند زیرا اولاً: باید به عصمت او علم حاصل شود و عصمت او با خبر خودش قبل از اثبات عصمتش، اثبات نمی‌شود، چون مستلزم دور باطل است، چنان‌که عصمت او با اجماع نیز اثبات نمی‌شود؛ زیرا حجیت اجماع از نظر امامیه منوط به این است که در میان اجماع‌کنندگان معصوم وجود داشته باشد، در نتیجه اثبات عصمت او به قول خودش ثابت می‌شود[۱۰۸].

اشکالات فوق نیز مردود است؛ چراکه حدیث مدینة العلم - چنان‌که بیان خواهد شد- بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دلالت می‌کند، اگر چنین نبود، پیامبر(ص) او را یگانه باب و طریق دست‌یابی به علوم وحیانی خود معرفی نمی‌کرد؛ بنابراین، عصمت علی(ع) با سخن پیامبر(ص) ثابت می‌شود نه با استناد به سخن خودش تا دور باطل لازم آید. مضاف بر اینکه عصمت آن حضرت از ادله دیگری چون آیه شریفه تطهیر و روایات مربوط به نزول آن درباره اهل کساء و حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظایر آنها نیز به دست می‌آید[۱۰۹]. نکته دیگر اینکه در اجماع شیعه بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) تردیدی وجود ندارد. از سوی دیگر، علاوه بر اینکه آن حضرت از ویژگی عصمت برخوردار بودند، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین و دیگر امامان اهل بیت(ع) نیز دارای صفت عصمت بودند؛ لذا بر حجیت اجماع بر امامت علی(ع) بر مبنای شیعه اشکالی وارد نخواهد بود.

ابن‌تیمیه، نقل اسلام توسط دیگر صحابه پیامبر اکرم(ص) را به عنوان واقعیتی تاریخی برشمرده که منحصر بودن باب مدینه علم رسول خدا(ص) به علی(ع) را باطل می‌سازد[۱۱۰]. البته این سخن، پنداری بیش نیست؛ زیرا در اینکه دیگر صحابه پیامبر(ص) نیز سنت نبوی را نقل کرده‌اند، سخنی نیست و این مطلب با منحصر بودن باب مدینه علم نبی(ص) به علی(ع) منافات ندارد؛ زیرا مدلول حدیث، به معنای منع دیگران از نقل سنت نبوی نیست، بلکه مدلول آن معیار بودن نقل علی(ع) برای تشخیص درست از نادرست است؛ به عبارت دیگر، نقل سنت نبوی(ص) توسط دیگر صحابه پیامبر(ص) فی‌الجمله قابل قبول است، ولی نقل علی(ع) به صورت بالجمله و کامل است[۱۱۱].

مدلول حدیث مدینة العلم

حدیث «مدینة العلم» بر افضلیت، عصمت، وجوب اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) در شناخت دین و سلوک طریق هدایت و امامت آن حضرت دلالت می‌کند:

اعلمیت و افضلیت

پیامبر اکرم(ص) در این حدیث شریف، خود را شهر علم و علی(ع) را باب آن معرفی کرده است. بدون شک مقصود از علم، علم به همه اموری است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در هدایت بشر، دخالت دارد؛ چراکه هدف از نبوت رسول اکرم(ص) هدایت بشر در همه عرصه‌های زندگی بوده است. آن حضرت به اجماع مسلمانان، جامع علوم اولین و آخرین بود، چنان‌که شریعت اسلام، آخرین و کامل‌ترین شریعت الهی است. مفاد صریح حدیث «مدینة العلم» این است که علی(ع) باب شهر علم نبوی(ص) است. همان‌گونه که برای وارد شدن به شهر باید از باب (در یا دروازه) آن وارد شد، برای آگاهی از علوم نبوی(ص) نیز باید به علی(ع) رجوع کرد و از او آموخت؛ چراکه او از همه علوم نبوی آگاه است؛ بنابراین او اعلم امت اسلامی ـ اعم از صحابه و دیگران ـ بلکه اعلم همه پیامبران و اوصیاء آنان و عموم اولیاء الهی است. آگاهی از چنین علمی در گرو دارا بودن ظرفیت وجودی ویژه‌ای ـ در تراز ظرفیت وجودی رسول خدا(ص) ـ است. از آنجا که برتری انسان، متناسب با ظرفیت و مرتبه او از نظر کمالات وجودی است و با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) دارای برترین مرتبه و ظرفیت وجودی در میان همه آفریده‌های خداوند می‌باشد، مرتبه ظرفیت وجودی امیرالمؤمنین(ع) ـ پس از رسول خدا(ص) ـ بر دیگر انسان‌ها و آفریده‌های الهی برتر است.

بنابراین، در دلالت حدیث مدینة العلم بر افضلیت علی(ع) بر عموم صحابه و دیگر افراد امت اسلامی، بلکه بر عموم انسان‌ها ـ اعم از پیامبران، اوصیاء و اولیاء الهی ـ پس از رسول اکرم(ص) جای کمترین تردیدی وجود ندارد. برخی از عالمان اهل سنت، دلالت حدیث مدینه العلم را بر اعلم بودن علی(ع) بر دیگر صحابه را پذیرفته و بیان کرده‌اند. شهاب‌الدین احمد در کتاب «توضیح الدلائل»[۱۱۲]، فضل بن روزبهان اشعری در کتاب «ابطال نهج الباطل»[۱۱۳]، عبدالرئوف مناوی در «فیض القدیر»[۱۱۴]، از آن جمله‌اند. ابن‌حجر مکی در «الصواعق المحرقه»[۱۱۵]، بر این مطلب خدشه کرده و گفته است: «گاهی غیر اعلم قصد می‌شود (به غیر اعلم رجوع یا ارجاع می‌شود) بدان جهت که او فراغت بیشتری داشته و وقت کافی برای ایضاح و بیان را دارد». این سخن نادرست است؛ چراکه احتمال یادشده بر خلاف ظاهر کلام است و بدون اینکه دلیلی جداگانه و معتبر بر آن اقامه شود، اعتبار ندارد. مضاف بر اینکه احتمال مزبور در جایی است که نخست به اعلم رجوع شود و او به دلیل نداشتن وقت کافی یا وجهی دیگر، به غیر اعلم ارجاع دهد[۱۱۶].

عصمت امیرالمؤمنین(ع)

پیامبر اکرم(ص) جامع همه علومی بوده است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در هدایت انسان مؤثر است؛ زیرا هدف اصلی رسالت آن حضرت، هدایت بشر به طریق جامع و کامل سعادت بوده است. قرآن کریم منبع و مصدر اصلی علوم وحیانی است: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۱۱۷] و سنت نبوی به عنوان مبیّن کتاب الهی ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۱۸]، دومین مصدر و منبع معارف و احکام اسلامی به شمار می‌رود، قرآن کریم و سنت نبوی از هرگونه خطا و اشتباهی مصون است: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۱۹] و ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۱۲۰]. فلسفه صیانت کامل خداوند از وحی نبوی (کتاب و سنت) این است که تعالیم وحیانی بدون هرگونه خطا یا اشتباهی به مردم ابلاغ شود: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۱۲۱]. لازمه این هدف و تدبیر حکیمانه الهی آن است که باب مدینه علم پیامبر(ص) ـ حضرت علی(ع) ـ نیز از هرگونه خطا و اشتباهی مصون و معصوم باشد؛ بنابراین، حدیث «مدینة العلم» به روشنی بر عصمت علی(ع) دلالت می‌کند. محمد بن طلحه شافعی در شرح حدیث «مدینة العلم» گفته است: این سخن پیامبر(ص) بیانگر آن است که علی(ع) از نظر علم و حکمت به منزله در شهر و خانه است؛ زیرا نقش در، محافظت از خانه و جلوگیری از دستبرد زدن به آن است، بنابراین معنای حدیث این است که علی(ع) حافظ علم و حکمت نبوی است؛ چیزی از آن ضایع نشده و مورد دستبرد قرار نخواهد گرفت[۱۲۲]. اگرچه در کلام وی، واژه عصمت به کار نرفته، ولی مفاد آن، عصمت علمی امیرالمؤمنین(ع) است[۱۲۳].

مرجعیت علمی و میزان داوری

فراگیری معارف و احکام دینی از رسول اکرم(ص) از ویژگی‌های حضرت علی(ع) نبوده و دیگر اصحاب پیامبر(ص) نیز متناسب با آمادگی و توانمندی ذهنی و شرایط زندگی خود از تعالیم نبوی بهره‌مند شده‌اند. چنان‌که نقل تعالیم نبوی به دیگران نیز از مختصات آن حضرت به شمار نمی‌رود. ویژگی ایشان در این خصوص، آموختن کامل تعالیم نبوی و نقل معصومانه برای دیگران بوده است. براین اساس، امیرالمؤمنین(ع) در میان صحابه از ویژگی مرجعیت علمی به صورت کامل و جامع و میزان داوری در اختلافات روایی یا فکری در زمینه معارف و احکام الهی برخوردار بوده است. از این‌رو دیگر صحابه برای آن‌که از تعالیم وحیانی و نبوی به صورت کامل آگاه شوند، می‌بایست به امیر المؤمنین(ع) رجوع کنند و در مواردی که در نقل روایات یا تبیین و تفسیر آیات و روایات دچار اختلاف می‌شدند، نقل و رأی آن حضرت میزان تشخیص درست از نادرست بود. چنان‌که از ابن‌عباس روایت شده که: رفتار ما چنین بود که هرگاه از علی(ع) مطلبی برایمان ثابت می‌شد، از آن عدول نمی‌کردیم[۱۲۴].[۱۲۵]

زعامت و رهبری سیاسی

حدیث «مدینة العلم»، از جهات مختلف بر زعامت و رهبری سیاسی امیرالمؤمنین(ع) دلالت می‌کند:

  1. یکی از شرایط امامت، عصمت است[۱۲۶] و حدیث مدینة العلم بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دلالت می‌کند. از طرفی، هیچ یک از صحابه ـ از جمله خلفای سه‌گانه ـ معصوم نبودند. فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) نیز که دارای صفت عصمت بودند، به امامت امیرالمؤمنین(ع) معتقد بودند.
  2. یکی دیگر از شرایط امامت، افضلیت است[۱۲۷] و حدیث «مدینة العلم» بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع) بر دیگر صحابه دلالت می‌کند.
  3. پیامبر اکرم(ص) علاوه بر اینکه مرجع علمی در زمینه معارف و احکام الهی و نیز اسوه اخلاقی و معنوی امت اسلامی بودند، رهبری سیاسی آنان را نیز بر عهده داشتند. این مطلب مورد اجماع مسلمانان است، چنان‌که آیات و روایات نیز به روشنی بیانگر آن است. پیامبر اکرم(ص) در زمینه زعامت و رهبری سیاسی امت اسلامی ـ همانند رهبری علمی و عملی در زمینه معارف الهی ـ دارای علم کامل و جامع بودند. این علم کامل و جامع به مقتضای حدیث «مدینة العلم» به علی(ع) اعطا شده است. دانایی در امور سیاسی و مدیریتی، در مورد کسی که از توانمندی جسمی و روحی لازم در این باره مانند عدالت، شجاعت و... برخوردار است، ملازمه با توانایی است. در اینکه علی(ع) صفات جسمانی و روحی لازم برای رهبری سیاسی و مدیریت اجتماعی را دارا بود، تردیدی وجود ندارد؛ بنابراین، او یگانه فردی بود که پس از رسول اکرم(ص) صلاحیت رهبری سیاسی و مدیریت اجتماعی امت اسلامی را دارا بود و بر مسلمانان واجب بود که در این زمینه با او بیعت کرده و مطیع اوامر و نواهی او باشند. چنان‌که بر اساس گزارش‌های تاریخی، آن حضرت با همین منطق با کسانی که مقام خلافت و امامت را غصب کرده یا مدعی آن بودند، احتجاج کرده است[۱۲۸].

یکی از شواهد دلالت حدیث «مدینة العلم» بر امامت و زعامت سیاسی این است که در روایت جابر از حدیث مزبور آمده است که پیامبر اکرم(ص) در روز حدیبیه در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود فرمود: «هَذَا أَمِيرُ الْبَرَرَةِ، قَاتِلُ الْفَجَرَةِ، مَنْصُورُ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولُ مَنْ خَذَلَهُ»: این [علی(ع)] امیر نیکوکاران و قاتل تبهکاران است، هرکس او را یاری دهد، مورد نصرت خداوند است و هرکس او را خوار سازد، مورد خذلان الهی است. سپس با صدای بلند فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»[۱۲۹]. حاکم نیشابوری نیز صدر و ذیل این حدیث را در دو روایت، نقل کرده است[۱۳۰]. اینکه پیامبر اکرم(ص) قبل از بیان باب علم بودن علی، امیر بودن او بر نیکان را مطرح کرده، قرینه‌ای آشکار بر دلالت حدیث بر امامت سیاسی آن حضرت ـ علاوه بر امامت علمی و معنوی ـ است.

گواه دیگر بر مطلب یاد شده این است که در یکی از روایت‌های حدیث مدینة العلم آمده است که آن‌گاه که علی(ع) زمام خلافت ظاهری را در دست گرفت، از امام حسن(ع) خواست تا بالای منبر رفته و سخن بگوید. آن حضرت پس از ستایش خداوند و فرستادن درود بر پیامبر(ص) گفت: از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»: من شهر علم هستم و علی درِ آن است، آیا جز از درِ شهر وارد آن می‌شوند؟[۱۳۱]. اینکه امام حسن(ع) حدیث مدینة العلم را هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) زمام خلافت ظاهری را در دست داشت، بازگو کرد، قرینه‌ای روشن بر دلالت آن بر مقام خلافت و رهبری سیاسی است[۱۳۲].

روایات معارض

برخی از عالمان اهل سنت روایت‌هایی را به عنوان معارض روایت «مدینة العلم» مطرح کرده‌اند که در ذیل مطرح و مورد بررسی قرار می‌گیرد:

  1. مَا صبّ الله فِي صَدْرِي شَيْئاً إِلَّا صبّه فِي صدرِ أبي بكرٍ؛ خداوند چیزی را در سینه‌ام نریخت مگر آن‌که آن را در سینه ابوبکر ریخت[۱۳۳]. لازمه این روایت، برابری علم ابوبکر با علم پیامبر اکرم(ص) است و این، اولاً: برخلاف اجماع امت اسلامی است، ثانیاً: با واقعیت‌های تاریخی درباره علم ابوبکر نیز سازگاری ندارد؛ زیرا او در بسیاری از معارف دینی آگاهی نداشت، از قبیل معنای «أبّ» در آیه ﴿وَفَاكِهَةً وَأَبًّا[۱۳۴][۱۳۵]، معنای کلاله در آیه‌های ۱۲ و ۱۸۳ سوره نساء[۱۳۶] و سهم ارث جدّه[۱۳۷]. او در بسیاری از احکام، دچار تردید می‌شد و حکم آن را از دیگران می‌پرسید[۱۳۸]. مضاف بر اینها عده‌ای از عالمان اهل سنت، مانند ابن‌جوزی[۱۳۹]، فیروزآبادی[۱۴۰]، محمد طاهر فتنی[۱۴۱]، ملاعلی قاری[۱۴۲] و شوکانی[۱۴۳] به مجعول بودن آن اذعان کرده‌اند.
  2. لَوْ كَانَ بَعْدِي نَبِيٌّ لَكَانَ عُمَرُ؛ اگر پس از من پیامبری می‌بود، او عمر بود[۱۴۴]. اولاً: لازمه این روایت، برتری عمر بر ابوبکر است که برخلاف دیدگاه اهل سنت درباره افضلیت ابوبکر بر عمر است. ثانیاً: ترمذی پس از نقل روایت، آن را حدیث غریب دانسته که تنها مشرح بن هاعان نقل کرده است[۱۴۵]. ابن‌جوری آن را در «الموضوعات» ذکر کرده و از ابن‌حبان نقل نموده که صحائف (نوشته‌های) مشرح بر او دگرگون شده؛ لذا احتجاج به او باطل است[۱۴۶] و ثالثاً: عمر پس از بلوغ، سال‌ها مشرک بوده و شرک به نص قرآن کریم «ظلم عظیم» است[۱۴۷] و ظالم شایستگی مقام نبوت و امامت را ندارد ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۴۸].
  3. أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا وَ أَبُو بَكْرٍ مِحْرَابُهَا؛ من شهر علم هستم و علی درِ آن شهر و ابوبکر محراب آن است[۱۴۹]. مجعول بودن این روایت آشکار است؛ زیرا شهر در یا دروازه (باب) دارد، اما محراب ندارد. معنای معروف محراب به مسجد اختصاص دارد و به بالای خانه و مانند آن هم اطلاق می‌شود[۱۵۰]، ولی در مورد شهر (مدینه) کاربرد ندارد. اگر کنایه از برجستگی و رفعت مقام باشد نیز بر ابوبکر صدق نمی‌کند؛ زیرا رفعت و برجستگی مدینه علم پیامبر(ص)، چیزی جز مقام رفیع علمی و معنوی نیست که برای دست‌یابی به آن راهی جز وارد شدن از درِ آن وجود ندارد و او علی(ع) است نه ابوبکر.
  4. أنا مدينة العلم و ابو بكر و عمر و عثمان سورها و علي بابها[۱۵۱]. در مجعول بودن این روایت نیز تردیدی وجود ندارد چنان‌که ابن‌عساکر پس از نقل این روایت، آن را به لحاظ متنی و سندی به شدت انکار کرده است[۱۵۲]. مضاف بر اینکه در این روایت آمده: هرکس می‌خواهد از علم پیامبر(ص) آگاه شود، باید از باب مدینه علم - که علی(ع) است- وارد شود.
  5. أنا مدينة العلم و أبو بكر اساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها و علي بابها[۱۵۳]. در مورد این روایت، نقل شده است که اسماعیل بن مثنی استرآبادی در دمشق مردم را موعظه می‌کرد، مردی از او درباره حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» پرسید. او پس از اندکی درنگ گفت: آری، این حدیث از پیامبر(ص) به صورت ناقص روایت شده است. آن‌گاه روایت مزبور را به عنوان کامل آن، نقل کرد. حاضران سخن او را پسندیدند و او نیز آن را تکرار کرد؛ اما وقتی از سند آن جویا شدند، سند را نقل نکرد[۱۵۴]. از نقل مزبور به دست می‌آید که این روایت را اسماعیل استرآبادی جعل کرده است. برخی از عالمان حدیث او را کذاب بن کذاب نامیده و جاعل حدیث دانسته‌اند[۱۵۵]. مضاف بر اینکه در این روایت، ابوبکر اساس مدینه به شمار آمده است که با دو روایت دیگر که در یکی ابوبکر، سور (دیوار) و در دیگری محراب مدینه معرفی شده، ناسازگار است.
  6. در روایت دیگری، عبارت و معاوية حلقتها بر عَلِيٌّ بَابُهَا عطف شده است[۱۵۶]. در مجعول بودن جمله و معاوية حلقتها نیز تردیدی وجود ندارد؛ زیرا مدینه یا شهر، حلقه ندارد تا در مقام تشبیه، معاویه حلقه مدینه علم پیامبر(ص) باشد و اگر مراد حلقه بودن او برای باب مدینه باشد، نقش حلقه این است که ساکنان خانه از اینکه کسی پشت در است و با اهل خانه کاری دارد، آگاه شوند. ساکنان مدینه علم پیامبر(ص) چیزی غیر از معارف و احکام الهی نیست و اینکه معاویه آنها را از خودش یا از چیز دیگری آگاه سازد، معنا ندارد.

برخی از عالمان اهل سنت، مانند شمس‌الدین سخاوی در «المقاصد الحسنة» و ابن‌حجر مکی در «الفتاوی الحدیثة» به مجعول بودن آن تصریح کرده‌اند[۱۵۷]. ابن‌جوزی از اسحاق بن ابراهیم حنظلی (اسحاق بن راهویه) نقل کرده که از رسول اکرم(ص) درباره فضیلت معاویة بن ابی‌سفیان روایت صحیحی نقل نشده است[۱۵۸]. همچنین از عبدالله بن احمد بن حنبل روایت کرده که به پدرم گفتم نظرت درباره علی(ع) و معاویه چیست؟ پاسخ داد: علی(ع) دشمنان بسیاری داشت، دشمنانش برای یافتن عیبی در او کوشیدند، اما چیزی نیافتند؛ لذا برای ابراز دشمنی خود به مدح و ثنای کسی که با او جنگ کرد (معاویه) پرداختند[۱۵۹]. ابن‌حجر عسقلانی پس از نقل روایت مزبور گفته است: این سخن به روایاتی اشاره دارد که در فضایل معاویه ساخته‌اند و بی‌اساس است[۱۶۰]. عینی نیز همین مطلب را باز گفته است[۱۶۱].

علاوه بر ایرادات یادشده، بر فرض صحت چنین روایاتی، معارض مذهب شیعه در مورد حدیث «مدینة العلم» نخواهند بود؛ زیرا از طریق معتبر نزد شیعه روایت نشده‌اند در حالی‌که حدیث «مدینة العلم» مورد قبول فریقین است[۱۶۲].

منابع

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۰۰-۲۰۷.
  2. غایة المرام، ج۵، باب ۳۰، ص۲۲۵-۲۳۳.
  3. عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۲۹۲-۲۹۵.
  4. الغدیر، ج۶، ص۸۷-۱۱۷.
  5. احقاق الحق، تعلیقه آیت‌الله مرعشی، ج۵، ص۴۲۹-۵۲۰.
  6. نفحات الازهار، ج۱۰، ص۱۲.
  7. تلخیص الشافی، ج۳، ص۲۱-۲۲.
  8. اللوامع الإلهیة، ص۴۰۶.
  9. ارشاد الطالبین، ص۳۵۷-۳۵۸.
  10. شب‌های پیشاور، ص۹۱۴-۹۲۴.
  11. دلائل الصدق، ج۲، ص۴۳۹-۴۴۴.
  12. المراجعات، ص۲۴۴، مراجعه ۴۸.
  13. شواهد التنزیل، ج۱، ص۸۱-۸۴؛ نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۱-۲۶.
  14. نظم درر السمطین، ص۱۱۳.
  15. نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۲۷-۳۱.
  16. نفحات الازهار، ج۱۰، ص۷۲-۳۱۸.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۲.
  18. تهذیب التهذیب، ج۹، ص۲۹۷-۳۰۳، شماره ۷۹۳۰.
  19. تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۲۲، شماره ۴۱۹۲؛ تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۴۸-۵۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۷.
  20. تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۲۰۴؛ سؤالات ابن‌الجنید، ص۲۶.
  21. تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۳۱۵؛ القول المستحسن فی فخر الحسن، ص۴۵۲؛ فتح الملک العلی، ص۲۸۱؛ نفحات الازهار، ج۱۰، ص۳۱۶.
  22. المستدرک، ج۳، ص۱۳۷، ح۴۶۳۷.
  23. فیض القدیر، ج۳، ص۵۶؛ اللآلی المصنوعة، ج۱، ص۳۳۲.
  24. لسان المیزان، ج۲، ص۱۵۵، شماره ۲۰۲۴.
  25. سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۶۰۶، شماره ۱۹۰۱، شرح حال ابوالصلت هروی.
  26. المستدرک، ج۳، ص۱۳۷-۱۳۸، ح۴۶۲۷ و ۴۶۲۹.
  27. تذکرة الحفاظ، ج۴، ص۱۳۱، شماره ۱۰۴۷؛ الغدیر، ج۶، ص۵۶.
  28. جمع الجوامع، ج۱، ص۳۸۸.
  29. نزل الأبرار، ص۷۵.
  30. الغدیر، ج۳، ص۱۰۷؛ نفحات الازهار، ج۱۰، ص۲۸۲-۲۸۳.
  31. الغدیر، ج۶، ص۱۱۲؛ نفحات الازهار، ج۱۰، ص۲۶۷-۲۶۸.
  32. الروضة الندیة فی شرح التحفة العلویة، ص۱۷۷-۱۷۹.
  33. نفحات الازهار، ج۱۰، ص٣٠٠؛ الغدیر، ج۶، ص۱۰۸.
  34. القول المستحسن فی فخر الحسن، ص۲۶ و ۶۵.
  35. کفایة الطالب، ص۲۲۰-۲۲۳.
  36. فیض القدیر، ج۳، ص۵۶.
  37. الغدیر، ج۶، ص۹۶-۹۷؛ نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۲۰۳.
  38. اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۷۰.
  39. لسان المیزان، ج۲، ص۱۵۵، شماره ۲۰۳۴.
  40. المقاصد الحسنة، ص١٢٣-۱۲۴.
  41. سبل الهدی، ج۱۱، ص۲۹۲.
  42. المواهب اللدنیة، ج۲، ص۲۰.
  43. المنح المکیة، ص۱۹۵ و۲۴۶؛ تطهیر الجنان (مطبوع در الصواعق المحرقه)، ص‌۳۵۳.
  44. تنزیه الشریعة عن الأحادیث الموضوعة، ج١، ص۳۷۷، ح۱۰۳.
  45. فیض القدیر، ج۳، ص‌۵۶.
  46. تذکرة الخواص، ص۷۸.
  47. مطالب السئول، ص۹۲-۹۸.
  48. ر.ک: نفحات الازهار، ج۱۰، ص۱۷۸-۱۷۹.
  49. نفحات الازهار، ج۱۰، ص۱۸۰.
  50. نظم درر السمطین، ص۲۰.
  51. حیاة الحیوان، ج۱، ص۵۵.
  52. نفحات الأزهار، ج۱، ص۲۰۰.
  53. نفحات الأزهار، ج۱، ص۲۰۵.
  54. نفحات الأزهار، ج۱، ص‌۲۱۰-۲۱۱.
  55. الفصول المهمة، ص۲۶.
  56. ینابیع المودة، ص۴۵۸، باب ۶۷.
  57. دلائل الصدق، ج۲، ص۵۱۵.
  58. تذکرة الموضوعات، ص‌۹۵-۹۶.
  59. عبقات الانوار، ج۱۴، ص۴.
  60. شرح الفقه الأکبر، ص۱۱۲.
  61. فیض القدیر، ج۳، ص۵۶-۵۷.
  62. عبقات الانوار، ج۱۴، ص۴۲۲.
  63. السراج المنیر، ج۲، ص۶۳.
  64. نفحات الازهار، ج۱۰، ص۲۷۰-۲۷۱.
  65. شرح المواهب اللدنیه، ج۳، ص۱۴۳.
  66. قرّة العینین، ص۲۳۵؛ ازالة الخفاء، ج۴، جزء ۶، ص۴۰۰ و ۴۳۲.
  67. دراسات البیت، ص۵۰.
  68. نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۲۹۷-۲۹۸.
  69. وسیلة النجاة، ص۱۳۶.
  70. الفوائد المجموعة، ص۳۷۵، ح۵۳.
  71. نفحات الازهار، ج۱۰، ص۳۰۷- ۳۰۸.
  72. ر.ک: عبقات الانوار، ج۱۴، ص۵۰۲.
  73. مرآة المؤمنین، ص۶۷.
  74. روح المعانی، ج۲۷، ص۵۰۴.
  75. ینابیع المودة، باب ۱۴، ص۷۷.
  76. نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۳۱۵.
  77. ر.ک: عبقات الانوار، ج۱۴، ص۵۱۱.
  78. نفحات الأزهار، ج۱۰، ص٣۱٧.
  79. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۳.
  80. الریاض النضرة، ج۳، ص۱۲۷.
  81. ذخائر العقبی، ج١، ص۳۷۹-۳۸۰.
  82. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۱۶-۱۳۷.
  83. مختصر التحفة الإثنی عشریة، ص۱۶۵.
  84. سنن الترمذی، ج۴، ص۴۷۷، ح۳۷۲۳.
  85. المستدرک، ج۲، ص۱۳۷.
  86. فتح الملک العلی، ص۱۱۴-۱۱۵.
  87. مختصر التحفة الإثنی عشریة، ص۱۶۵.
  88. اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۶۹.
  89. اسنی المطالب فی أحادیث مختلفة المراتب، ص۹.
  90. فتح الملک العلی، ص۲۸۴-۲۸۶.
  91. الموضوعات، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵.
  92. میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۶؛ علوم الحدیث، ص۲۱۲؛ اللآلی المصنوعة، ج۱، ص۲؛ تدریب الراوی، ج۱، ص۲۳۵.
  93. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
  94. تهذیب الأسماء واللغات، ج۱، ص۳۴۸.
  95. تلخیص المتشابه، ج۱، ص۲۰۸.
  96. فتح الملک العلی، ص۱۲۹.
  97. اللآلی المصنوعة، ج۱، ص۳۰۲.
  98. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۴.
  99. اللآلی المصنوعة، ج۱، ص۲۰۷.
  100. فتح الملک العلی، ص۱۲۸-۱۳۰.
  101. میزان الاعتدال، ج۱، ص۴۱۵.
  102. المستدرک، ج۳، ص۱۳۷، پاورقی.
  103. میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۶.
  104. المستدرک، ج۳، ص۱۳۷.
  105. تقریب التهذیب، ج۲، ص۵۰۷، شماره ۵۹۹۹.
  106. فتح الملک العلی، ص۱۶۶.
  107. طبقات الشافعیة، ج۳، ص٢٢.
  108. منهاج السنة، ج۷، ص۳۷۶-۳۷۷.
  109. ر.ک: براهین و نصوص امامت، ص۴۹-۶۶.
  110. منهاج السنة، ج۷، ص۳۷۶-۳۷۷.
  111. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۵.
  112. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۱۶۶.
  113. دلائل الصدق، ج۲، ص۴۲۹.
  114. فیض القدیر، ج۳، ص۵۶.
  115. الصواعق المحرقه، ص۴۵.
  116. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۸.
  117. «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  118. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  119. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  120. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  121. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  122. مطالب السئول، ص۹۸.
  123. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۹.
  124. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۴.
  125. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۲۹.
  126. امامت در بینش اسلامی، فصل ۱۰ و ۱۱.
  127. امامت در بینش اسلامی، فصل ۹.
  128. الامامة والسیاسة، ج۲، ص۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۵۳ و ج۶، ص۱۶۶؛ المناقب، خوارزمی، ص۳۱۴، ح۳۱۴.
  129. تاریخ بغداد، ج۲، ص‌۳۷۷ و ج۴، ص۲۱۹؛ مناقب امیرالمؤمنین(ع)، ابن‌مغازلی، ص٨٠؛ کفایة الطالب، ص۲۲۰.
  130. المستدرک، ج۳، ص۱۳۸ و ۱۴۰، ح۴۶۳۹ و ۴۶۴۴.
  131. ینابیع المودة، ص۸۵.
  132. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۳۰.
  133. مختصر التحفة الإثنی عشریه، ص۱۶۵.
  134. «و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۳۱.
  135. الدر المنثور، ج۸، ص۳۷۲.
  136. تفسیر طبری، ج۴، ص۳۵۲.
  137. شرح التجرید، ص۳۷۲.
  138. شرح التجرید، ص۳۷۲.
  139. الموضوعات، ج۱، ص۲۱۹.
  140. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۲۰۷.
  141. تذکرة الموضوعات، ص۹۳.
  142. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۲۰۸.
  143. نفحات الازهار، ج۱۱، ص۲۰۸.
  144. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۱۹.
  145. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۱۹.
  146. الموضوعات، ج۱، ص۲۲۱.
  147. ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش ـ در حالی که بدو اندرز می‌داد ـ گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  148. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  149. نفحات الازهار، ج۱۲، ص۱۴۴.
  150. المفردات، ص۱۱۲.
  151. اللآلی المصنوعة، ج۱، ص‌۳۳۵.
  152. تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۲۰.
  153. اللآلی المصنوعة، ج۱، ص۳۳۵؛ نفحات الازهار، ج۱۲، ص۷۶.
  154. تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۲۰.
  155. لسان المیزان، ج۱، ص۶۵۱-۶۵۲.
  156. فردوس الاخبار، ج۱، ص۷۷؛ فتح الملک العلی، ص۷۲.
  157. نفحات الازهار، ج۱۲، ص۱۶۴.
  158. الموضوعات، ج۲، ص۲۴.
  159. الموضوعات، ج۲، ص۲۴.
  160. فتح الباری، ج۷، ص۸۳.
  161. عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۴۸.
  162. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «حدیث مدینة العلم»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص ۵۳۱.