دیدگاه اصحاب پیامبر خاتم و امام علی درباره ویژگی علم معصوم چیست؟ (پرسش)
دیدگاه اصحاب پیامبر خاتم و امام علی درباره ویژگی علم معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
دیدگاه اصحاب پیامبر خاتم و امام علی درباره ویژگی علم معصوم چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در اینباره گفته است:
«در نقلهای اصحاب در دوره پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، تأکید بر جایگاه علمی ممتاز و ویژه امیرالمؤمنین (ع) در میان دیگر اصحاب، بیش از هر موضوع دیگر به چشم میخورد. این دوره، سرآغاز مباحث علم امام است و طبیعی است که این مسئله، ابتداییترین و مبناییترین مسئله است که مسائل دیگر از شاخههای آن به شمار میآید.
از مطالب گذشته روشن شد که ائمه اطهار (ع) بخش عمدهای از علوم خود را از پیامبر (ص) آموختهاند. پیش از آن نیز ارتباط علمی ویژه بین پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) را در روایات متعدد مشاهده کردیم. با توجه به اینگونه روایات مسلم و انکارناپذیر، تردیدی نیست که بسیاری از اصحاب ایشان به خوبی میدانستند که آن حضرت علوم بسیاری را از پیامبر اعظم (ص) آموخته است. افزون بر این گونه روایات، شواهدی نیز بر دیدگاه خود آنان در این زمینه وجود دارد.
در روایتی، از جناب سلمان نقل شده است که مردم را به بهرهمندی از علوم امیرالمؤمنین (ع) تشویق میکرد و میگفت: «فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَا يُخْبِرُكُمْ بِسِرِّ نَبِيِّكُمْ أَحَدٌ غَيْرُهُ»[۱]؛ «به خدایی که دانه را شکافت و مخلوقات را آفرید، کسی جز او (علی (ع)) شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نمیکند». ابوذر نیز امیرمؤمنان (ع) را صدیق اکبر، فاروق اعظم، وصی پیامبر (ص) و وارث علم او میخواند[۲]. از جناب مقداد نیز نقل شده است که امیرالمؤمنین (ع) را وصی پیامبر و وارث علوم ایشان معرفی کرد[۳].
در عصر فتنههای دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، فردی از ابن عباس درباره امام (ع) پرسید. ابن عباس به بیان فضایل آن حضرت پرداخت. آن فرد که گویا منتظر پاسخی دیگر بود، به صراحت گفت مقصودش حکم جنگها و خونهایی است که به دستور آن حضرت ریخته شده است. ابن عباس به او گفت: تو مرا داناتر میدانی یا علی (ع) را؟ آن مرد پاسخ داد: اگر علی را داناتر میدانستم، از تو درباره او نمیپرسیدم. ابن عباس خشمگین شد و گفت: مادرت به عزایت بنشیند! علی (ع) به من (آنچه را میدانم) آموخته است. علم او از علم رسول خدا (ص) گرفته شده و خداوند از (مقام) بالاتر از عرش خود به رسول خدا (ص) آموخته است. پس علم پیامبر (ص) از خدا و علم علی (ع) از پیامبر (ص) و علم من از علم علی (ع) است. علم اصحاب در برابر علم علی (ع) مانند قطرهای در برابر هفت دریاست[۴]. در این نقل، ابن عباس تصریح کرده است که علم امیرالمؤمنین (ع) در علم پیامبر (ص) ریشه دارد.
سخنی دیگر از او در جریان جنگ جمل، این گفتار او را تأیید میکند. امام علی (ع) پیش از روی دادن جنگ جمل، از پیروزی خود بر طلحه و زبیر خبر داد. پذیرش این پیشگویی، برای یکی از لشکریان ایشان دشوار بود. به همین دلیل به ابن عباس از این گفتار امام (ع) شکایت کرد. ابن عباس به او گفت: وای بر تو؛ ما اصحاب محمد (ص) با یکدیگر میگوییم که پیامبر (ص) هشتاد وصیت به او کرده که به غیر او نکرده است. شاید این (خبر) از عهدهایی است که نزد او گذاشته شده است[۵]. در نقلی دیگر، از زبان أم الخیر بنت الحریش جملات بلندی در توصیف امیرالمؤمنین (ع)، ذکر شده که بخشی از آن چنین است: خصه بسره وجعله باب مدینته[۶]؛ «(پیامبر (ص)) او (امیرالمؤمنین (ع)) را (از میان دیگران) مَحرم اسرار و در شهر علم خود قرار داد». این گزارش نیز به صراحت سرچشمه علم امیرالمؤمنین را معارف نبوی معرفی میکند.
از جناب امسلمه، همسر گرامی رسول خدا (ص)، این گزارش نقل شده است که هنگام نزول آیه تطهیر، جبرئیل (ع) آن را بر پیامبر (ص) و ایشان نیز آن را بر امیرالمؤمنین (ع) میکردند[۷]. چنین تعابیری نیز نشان میدهند که امیرالمؤمنین (ع)، علومی را به طور ویژه از رسول خدا (ص) آموخته است.
تعابیری مانند داناترین فرد به سنت پیامبر (ص) از سوی برخی اصحاب درباره امیرالمؤمنین (ع) نیز مؤید آن است که برخی از اصحاب، از رابطه علمی پیامبر اعظم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) به خوبی آگاه بودند. سخنان عمار یکی از این موارد است. او در جنگ جمل خطاب به عایشه، امیرالمؤمنین (ع) را برترین قاری قرآن، داناترین اصحاب به تأویل آن، جدیترین آنان در بزرگداشت حرمت قرآن و آشناترین ایشان به سنت (پیامبر (ص)) معرفی کرد[۸]. اعتراف عایشه به اینکه علی داناترین مردم به سنت (پیامبر (ص)) است[۹]، همچنین این سخن عمر بن خطاب که علی داناترین مردم است به آنچه بر محمد (ص) نازل شده[۱۰]، نیز نشان میدهد آنان به بهرهمندی ویژه امیرالمؤمنین (ع) از علوم پیامبر (ص) آگاه بودند.
در روایتی، ماجرای حضور یکی از علمای یهودی در جمع مسلمانان در دوران حکومت عمر بن خطاب نقل شده است که با طرح پرسشهایی قصد آزمودن میزان علوم مسلمانان را داشت. عمر در برابر یهودی اعتراف کرد که داناترین اصحاب پیامبر (ص) به کتاب و سنت نیست؛ آنگاه امیرالمؤمنین (ع) را داناترین امت به کتاب و سنت و تمام پرسشها معرفی و فرد یهودی را به نزد ایشان هدایت کرد[۱۱]. عایشه و عمر بن خطاب، از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) نبودند؛ اما از اصحاب رسول خدا (ص) به شمار میآیند.
عمار بن یاسر در پاسخ به عایشه که او را به دلیل همراهی با امیرالمؤمنین (ع) سرزنش میکرد، فرمود: «به خدا قسم، من از میان اصحاب پیامبر (ص) (یکی را) برای خود برگزیدم. دیدم علی از همه آنان به قرائت و تأویل قرآن داناتر است و بیش از همه حرمت قرآن را بزرگ میدارد و داناترین آنان به سنت (پیامبر (ص)) است؛ افزون بر خویشاوندی با پیامبر (ص) و بزرگی رنج و سختیای که در راه اسلام کشیده است»[۱۲]. خزیمة بن ثابت نیز امام علی (ع) را آگاهترین فرد به کتاب و سنت میدانست[۱۳]. از عبدالله بن مسعود نقل شده است که رسول خدا (ص) در روزهای آخر عمر شریفشان در مسجد حضور داشتند و مسجد از جمعیت پر بود. در این هنگام، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) وارد شدند. برخی با گوشه چشم او را به همدیگر نشان دادند. پیامبر (ص) به آنان نگریستند و فرمودند: آیا از بهترینتان نمیپرسید؟ گفتند: چرا ای پیامبر خدا! فرمودند: برترین شما علی بن ابی طالب است. زودتر از همه شما اسلام آورد و ایمان او بیش از شماست. داناترین شماست.... برخی از حاضران گفتند: آیا علی در تمام فضیلتها از ما برتر است؟ پیامبر (ص) پاسخ دادند: آری؛ او بنده خدا و برادر رسول اوست. به درستی که علم خود را به او آموختم و اسرار خود را به او سپردم و او امین من بر امتم است...[۱۴]. اینگونه نقلها که در میان جمع زیادی از مسلمانان بیان شدهاند و امیرالمؤمنین را صاحب علوم و اسرار پیامبر (ص) معرفی میکنند، بیانگر آناند که بسیاری از اصحاب میدانستند امیرالمؤمنین (ع) به به طور ویژه از علوم پیامبر (ص) استفاده کرده است. در ضمن میتوان از این روایت دریافت که عدهای، به دلایلی از اینگونه فضایل آن حضرت ناخشنود بودند. بنابراین تردیدی نمیماند که اصحاب پیامبر (ص) و علی (ع) بدین نکته آگاه بودند که امیرالمؤمنین (ع) علوم بسیاری را از پیامبر اکرم (ص) آموخته است.
در روایات نقل شده، بر تأکید اصحاب بر علم ویژه امیرالمؤمنین (ع) به معارف قرآن نیز اشاره شد. در روایتی از ابوسعید خدری نقل شده است که از رسول خدا (ص) درباره کسی که ﴿عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ﴾[۱۵] نزد اوست، پرسیدم. آن حضرت فرمودند: آن (فرد) وصی برادرم سلیمان بن داوود است. سپس از آن حضرت درباره کسی که ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۱۶] نزد اوست، پرسیدم. حضرت پاسخ دادند: آن (فرد) برادرم علی بن ابی طالب (ع) است[۱۷]. پرسش ابوسعید و دریافت پاسخ، گواه آن است که او به مقام علمی امیرالمؤمنین (ع) آگاه شده است.
بنا بر نقلی دیگر، ابن عباس صاحب علم الکتاب را امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) معرفی کرده است[۱۸]. در منابع اولیه تفسیری، علم الکتاب به علم به کتابهای پیامبران گذشته یا قرآن تفسیر شده است[۱۹]. بنابراین برخی از اصحاب معتقد بودند که امیرالمؤمنین (ع) صاحب علم کامل[۲۰] به کتابهای پیامبران گذشته با قرآن کریم است.
قنبر، غلام و یار بامعرفت امیرالمؤمنین (ع)، ایشان را وارث پیامبران میدانست[۲۱]. از مالک اشتر نیز نقل شده است که آن حضرت را وارث علم پیامبران میدانست[۲۲]. اینگونه نقلها بر آگاهی برخی اصحاب به بهرهمندی امیرالمؤمنین (ع) از علوم پیامبران گذشته دلالت دارد که به طور طبیعی این علوم را از طریق پیامبر (ص) دریافت کرده است.
از ابوذر گزارش شده است: «أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ»[۲۳]؛ «خاندان پیامبرتان، خاندان نبوت و جایگاه رسالت (الهی)اند. فرشتگان نزد آنان رفت و آمد دارند. آنان خاندان رحمت و معدن علماند». از این روایت میتوان دریافت که ابوذر از ارتباط میان فرشتگان و اهل بیت (ع) آگاه بود و از این رو، یکی از منابع علوم آنان را دریافت از فرشتگان میدانسته است.
سلیم بن قیس در روایتی نقل کرده است که از محمد بن ابوبکر پرسیدم: آیا علی (ع) محدَّث بود؟ پاسخ داد: آری. گفتم: آیا فرشتگان با غیرپیامبران نیز سخن میگویند؟ گفت: آیا نخواندهای: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾[۲۴] «وَ لَا مُحَدَّثٍ»[۲۵]؛ گفتم: پس امیرالمؤمنین محدث بود. گفت: بله؛ و فاطمه نیز محدثه بود؛ ولی پیامبر نبود[۲۶].
در فرازی از نقل پیشین که از قنبر در توصیف امیرالمؤمنین (ع) گزارش شد، آن حضرت مورد تأیید جبرئیل (ع) و یاری میکائیل (ع) معرفی شده است: «الْمُؤَيَّدُ بِجِبْرِيلِ الْأَمِينِ وَ الْمَنْصُورُ بِمِيكَائِيلَ الْمَتِينُ». این تأیید و یاری، در ارتباط این فرشتگان باعظمت با امیرالمؤمنین (ع) ظهور دارند.
ابن عباس به گروهی که از امیرالمؤمنین (ع) بدگویی میکردند، گفت: شما درباره مردی سخن میگویید که صدای پای جبرئیل را بالای خانهاش میشنید[۲۷]. اینگونه نقلها که با روایات نبوی و نقلهای پیشین تأیید میشوند، تقویت کننده این احتمالاند که برخی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) معتقد بودند آن حضرت علومی را از فرشتگان دریافت میکند.
از جناب ام سلمه نقل شده است که پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را در خانه خود نشاندند. پوست گوسفندیطلبیدند و بر آن نوشتند؛ حتی بر قسمت دستها و پاهای پوست. سپس آن را به من دادند و فرمودند: پس از من هرکس با نشانههای چنین و چنان نزد تو آمد، آن نوشتهها را به او بده.... این نوشتهها را پس از آن حضرت، کسی تحویل نگرفت، مگر امیرالمؤمنین (ع) که پس از رسیدن به حکومت، نشانهها را بیان کردند و آن را تحویل گرفتند[۲۸]. این روایت نشان میدهد که جناب ام سلمه آگاه بودند که پیامبر (ص) برخی نوشتههای ویژه را برای امامان پس از خود به ارث گذاشتهاند.
مالک اشتر نیز در روایتی، امیرالمؤمنین (ع) را فقیه در دین و صاحب دیدگاه درست معرفی کرده است[۲۹]. این روایت نشان میدهد که او معتقد بود امیرالمؤمنین (ع) استنباط درست و دقیقی از دین دارد. از ابوامامه باهلی، از اصحاب رسول خدا (ص) نقل شده است: وقتی علی (ع) چیزی میگفت، ما در آن شک نمیکردیم؛ زیرا شنیدیم که رسول خدا (ص) میفرمود: نگه دارنده سر من بعد از من، علی است[۳۰]. از ابن عباس نقل شده است که هرگاه نظر علی (ع) برای ما ثابت شود، به دیدگاه دیگری روی نمیکنیم[۳۱]. اینگونه نقلها، افزون بر جایگاه ویژه علمی آن حضرت، اطمینان اصحاب را بر درستی سخنان ایشان میرساند که اگر چه به صراحت از عصمت علمی ایشان سخن نگفتهاند، اما به طور ضمنی همان نکته را میرسانند.
در نقلی آمده است که اصحاب امیرالمؤمنین (ع) پیش از آنکه حادثه کربلا اتفاق بیفتد، عمر بن سعد را به عنوان قاتل امام حسین (ع) میشناختند[۳۲]. گویا آنان این خبرها را از امیرالمؤمنین (ع) شنیده بودند و به طور طبیعی میدانستند که آن حضرت از دانشی موهبتی و ویژه برخوردار است.
از مجموع این نقلها، میتوان مدعی شد که اصحاب یادشده، با برخی از شیوههای دریافت علوم امیرالمؤمنین (ع)، مانند دریافت از پیامبر (ص) و استنباط از قرآن و سنت، به خوبی آشنا بودند؛ اگرچه برخی از آنان آگاهیهای کاملتری در این موضوع داشتند. آنان همچنین علوم آن حضرت را ذاتی نمیدانستند؛ بلکه آن را وابسته به لطف الهی و از طریق فراگیری از رسول خدا (ص) میدانستند. این گزارشها، نشان میدهند که از نظر آنان، علوم امیرالمؤمنین (ع) فعلی نبوده است؛ بلکه آن حضرت نیازمند فراگیری دانش به روشهای مختلف، از جمله یادگیری از رسول خدا (ص) بوده است. به طور طبیعی میتوان گفت که از دیدگاه آنان، علم امیرالمؤمنین (ع) به عنوان یکی از ائمه، تام نیز نبوده؛ بلکه به تدریج افزایش یافته است؛ زیرا خود فراگیری از پیامبر (ص) بر همین افزایشپذیری دلالت دارد.
پیشتر گزارش سوده دختر عماره به معاویه در خصوص دادخواهیاش نزد امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شد. وی برای شکایت از یکی از کارگزاران آن حضرت به نزد ایشان رفته بود. آن حضرت که مشغول نماز بودند، با آگاهی از حضور وی نماز خود را کوتاه کردند و درخواست او را پرسیدند. سوده شکایت خود را مطرح کرد. امیرالمؤمنین (ع) به گریه افتادند و فرمودند: خدایا تو بر من و آنها شاهدی که من به آنان دستور ندادهام به بندگان تو ظلم کرده، حق تو را ترک کنند. سپس آن حضرت دستور عزل آن مسئول را صادر کردند[۳۳]. از این گزارش اینگونه برداشت میشود که خود سوده نیز - که از اصحاب آن حضرت به شمار میآمد- معتقد بود که امیرالمؤمنین (ع) بیش از گزارش او، از رفتار استاندار خود آگاه نبودند و از شنیدن آن متأثر شدند و گریستند و سپس دستور عزل او را صادر کردند. چنین برداشتی، به طور طبیعی در میان همه یا بیشتر اصحاب ایشان بوده است.
از ابن عباس نقل شده است که عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین (ع) اعتراض کرد که وقتی درباره چیزی از شما سؤال میشود، در قضاوت شتاب میکنی و در آن تأمل نمیکنی. امام (ع) در پاسخ، انگشتان دست خود را به او نشان دادند. و پرسیدند: چند تاست؟ عمر گفت: پنج تا. امام فرمودند: ای اباحفص! عجله کردی. عمر پاسخ داد: این مطلب روشن است؛ برایم مخفی نبود که در آن تأمل کنم. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: من آنچه را برایم مخفی نیست، به سرعت بیان میکنم[۳۴]. این پرسش و پاسخ نشان میدهد که برخی افراد، مانند ابن عباس، از علم ویژه امام و قدرت پاسخگویی ایشان آگاه بودند. شاید بتوان این روایت را شاهدی بر این مطلب دانست که برخی از علومی که برای دیگران شأنی بود، به طور فعلی یا نزدیک به فعلیت، نزد امیرالمؤمنین (ع) بوده است و ایشان برای رسیدن به حقیقت آن مطلب، به تأمل و بررسی نیازی نداشتند.
برخی دیگر از ویژگیهای علوم ائمه (ع) مانند الزامآور بودن، حصولی یا حضوری بودن، ارادی یا مشروط بودن، و اجمالی یا تفصیلی بودن، در آن دوره مطرح نبود. بنابراین گزارشی از دیدگاه اصحاب در این مورد نمیتوان یافت»[۳۵]
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۵۴۸؛ محمد بن محمد مفید، الأمالی، ص۱۳۸ و ۳۵۴؛ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۲۴؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی الشیعة المرتضی، ج۲، ص۱۲۴ و ۲۶۵؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، الامالی، ص۲۰۵-۲۰۶؛ فرات بن ابراهیم فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۸۲ و ۶۴۱؛ محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۴.
- ↑ ر.ک: سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۹۲.
- ↑ محمد بن محمد مفید، الأمالی، ص۲۳۶: «... فَغَضِبَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى اشْتَدَّ غَضَبُهُ ثُمَّ قَالَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ عَلِيٌّ عَلَّمَنِي كَانَ عِلْمُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فَعِلْمُ النَّبِيِّ (ص) مِنَ اللَّهِ وَ عِلْمُ عَلِيٍّ مِنَ النَّبِيِّ وَ عِلْمِي مِنْ عِلْمِ عَلِيٍّ وَ عِلْمِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ كُلِّهِمْ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ (ع) كَالْقَطْرَةِ الْوَاحِدَةِ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ»؛ همچنین ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۱۲؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد مفید، الامالی، ص۳۳۵؛ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۱۴؛ احمد بن محمد بن عقده کوفی، فضائل أمیرالمؤمنین (ع)، ص۸۶؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی الشیعة المرتضی، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۵۸.
- ↑ «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّةِ»؛ (ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۵۵ و ج۳، ص۲۲۸؛ احمد بن محمد بن خلال السنة، ج۲، ص۳۴۳؛ علی بن الحسن بن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۰۸).
- ↑ عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل لقواد التفضیل، ج۲، ص۱۳۱: «جَبْرَئِيلُ يُمْلِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، وَ رَسُولُ اللَّهِ يُمْلِي عَلَى عَلِيٍّ(ع)».
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۴۳-۱۴۴؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ ر.ک: قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۷، ص۴۳۸.
- ↑ «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص)»؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۹۴-۶۹۵). سند این روایت، صحیح است.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۴۳-۱۴۴؛ محمد طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج۲، ص۲۸۱: «فَرَأَيْتُ عَلِيّاً أَقْرَأَهُمْ لِكِتَابِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ أَعْلَمَهُمْ بِتَأْوِيلِهِ، وَ أَشَدَّهُمْ تَعْظِيماً لِحُرْمَتِهِ، وَ أَعْرَفَهُمْ بِالسُّنَّةِ...».
- ↑ الفصول المختارة، ص۲۶۷: «وَجَدْنَاهُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ إِنَّهُ أَطَبُّ قُرَيْشٍ بِالْكِتَابِ وَ بِالسُّنَنِ»؛ همچنین ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۸۴؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۶؛ عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۶، ص۳۵.
- ↑ ر.ک: فرات بن ابراهیم فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۴۹۶؛ عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل لقواد التفضیل، ج۲، ص۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت» سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ «و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، الامالی، ص۵۶۴-۵۶۵؛ عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواد التفضیل، ج۱، ص۴۰۰؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۲، ص۲۹.
- ↑ عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواد التفضیل، ج۱، ص۴۰۱: «...عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ قَالَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)».
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۶۲؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۱۸؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ چنانکه در صدر روایت نقل شده است، وصی حضرت سلیمان (ع) به بخشی از کتاب علم داشت: ﴿عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ﴾؛ اما وصی پیامبر اعظم (ص) به تمام کتاب علم دارد: ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ﴾.
- ↑ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۷۳-۷۴: «أَنَا مَوْلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ... الْمُؤَيَّدُ بِجِبْرِيلِ الْأَمِينِ وَ الْمَنْصُورُ بِمِيكَائِيلَ الْمَتِينُ... وَلِيُّ اللَّهِ وَ لِسَانُ كَلِمَةِ اللَّهِ وَ نَاصِرُهُ فِي أَرْضِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ كَهْفُ دِينِهِ إِمَامُ الْأَبْرَارِ مَنْ رَضِيَ عَنْهُ الْعَلِيُّ- الْجَبَّارُ...».
- ↑ ر.ک: احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۷.
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود)» سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ اشاره به آیه ۵۲ سوره مبارکه حج دارد؛ البته در قرآنهای موجود، کلمه «محدث» نیست. چنان که در فصل سوم گذشت، در برخی روایات ائمه (ع) نیز عبارت «وَ لَا مُحَدَّثٍ» آمده است. گویا این عبارت تفسیر یا توضیحی بوده که از سوی ائمه (ع) درباره این آیه بیان شده است.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۳۷۲؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۳۲۹.
- ↑ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، تحقیق شعیب الأرنؤوط و عادل مرشد و آخرون، ج۲، ص۶۵۳، ح۱۱۱۲؛ یحیی بن حسن بن بطریق، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص۲۶۲: «إِنَّكُمْ لَتَذْكُرُونَ رَجُلًا كَانَ يَسْمَعُ وَطْأَ جَبْرَئِيلَ (ع) فَوْقَ بَيْتِهِ».
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۶۳؛ علی بن حسین بن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۴۵.
- ↑ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۳۸: «فَقِيهٌ فِي دِينِ اللَّهِ عَالِمٌ بِحُدُودِ اللَّهِ ذُو رَأْيٍ أَصِيلٍ»؛ عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۱۹۱.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۵۴۸.
- ↑ مبارک بن اثیر الجزری، اسد الغابه، ج۳، ص۵۹۷: إذا ثبت لنا الشیء عن علی، لم نعدل عنه إلی غیره؛ همچنین ر.ک: علی بن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۰۷؛ یوسف بن عبدالله قرطبی، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۴.
- ↑ ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۱۳۱-۱۳۲؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۹.
- ↑ ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۱؛ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴، ص۱۴۷.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۴۰۸-۴۱۸.