شؤون خلافت الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خلافت الهی گوهری عظیم و کوثر گران‌بهایی است که خدای سبحان در بین آفریده‌های خود تنها بر قامت انسان استوار ساخته و دارای جایگاه و شؤون بلندی است که در ذیل به پاره‌ای از آنها، پرداخته می‌شود:

نخست: کامل‌ترین جلوه الهی

یکی از اوصافی که قرآن کریم برای همه هستی عموما و برای انسان، خصوصا بیان فرموده است، وصف "کلمة الله" است. در دو بخش از قرآن کریم، نسبت به همه هستی تعبیر کلمات الهی به کار رفته است. در یک بخش، خطاب به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا[۱].

در بخش دیگر با تمثیل گسترده‌تری می‌فرماید: اگر همه درختان زمین قلم و دریا به مدد هفت دریای دیگر، مرکب شده بود، باز هم شمارش کلمات خدای عزیز حکیم نامیسر می‌بود؛ ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۲].

در کنار این وصف عمومی، تنها انسان است که به صورت ویژه بدین صفت متصف گشته و هیچ یک از پدیده‌های گسترده‌ای چون زمین و دریا و آسمان و کهکشان و... ، به تنهایی با این وصف، ستوده نشده است. عیسای مسیح، نمونه برجسته‌ای از انسان‌هاست که فرشتگان الهی در آستانه میلادش از او به عنوان کلمه‌ای الهی یاد کرده و در پی مژده تولد او به مریم، مسیح را آبرومند دنیا و آخرت و از مقربان درگاه خدای سبحان خوانده‌اند؛ ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ[۳].

بر اساس روایات صادره از امامان معصوم (ع) برجسته‌ترین و بزرگ‌ترین کلمه خدا در همه آفرینش، وجود مبارک خاتم الانبیاء (ص) و اهل بیت اوست، چنان‌چه یحیی بن اکثم از امام علی بن موسی الرضا (ع) سؤال می‌کند که مراد خداوند از هفت دریا و کلمات خودش چیست؟ و امام رضا (ع) نام هفت دریا را که مورد اشاره آیه است، بیان کرده و سپس می‌فرمایند: "ما آن کلماتی هستیم که اگر هفت دریا مرکب شمارش آنها شود، هرگز به شمارش نیایند و اوج فضایل آنها آشکار نگردد"؛ «نَحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَى»[۴].

از امام امیرالمؤمنین (ع) نیز در تفسیر آیه شریفه: ﴿عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ[۵] سؤال شده که فرمودند: «مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّي وَ مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»؛ برای خدا خبر و نشانه‌ای بزرگ‌تر از من وجود ندارد[۶].

بر این مبنا است که دین الهی بدون حضور و ابلاغ ولایت ولی کامل الهی، ناقص خواهد بود: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۷]؛ و با وجود و حضور او به اکمال و اتمام خواهد رسید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۸].[۹]

دوم: محوریت خلیفه الهی در نظام آفرینش

اصل وجود و آفرینش خلیفه تام الهی، محور وجود همه خلایق است و کمالات وجودی او نیز محور همه کمالات است، چنانکه در حدیث قدسی آمده است: «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ»؛ چه اینکه فیض الهی به یمن وجود حجت الهی بر سراسر علم جاری می‌گردد، «بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۱۰].

بدون حجت الهی نه زمین قابلیت حدوث و بقا را دارد و نه اهل آن، فلذا امام صادق (ع) وجود حجت الهی را قبل از خلق و همراه با خلق و بعد از خلق، لازم و ضروری می‌دادند: «الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ»[۱۱]؛ و در صورت نبود حجت الهی زمین بر اهلش خشم می‌گیرد: «لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ»[۱۲]. بر این مبناست که پیامبر شاهد بر انبیای دیگر و امت‌های آنها هستند: ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا[۱۳].[۱۴]

سوم: معلمی فرشتگان

خلیفه خدا درس توحید، بندگی و عبودیت را به فرشتگان تعلیم می‌دهد چنان‌چه پیامبر (ص) فرمود: اولین چیزی که خداوند خلق کرد ارواح ما بود و ما را به توحید و حمد خودش گویا کرد، سپس فرشتگان را خلق کرد و هنگامی که فرشتگان ارواح ما را به صورت نور واحدی مشاهده کردند ما را بزرگ شمردند پس ما تسبیح کردیم تا ملائکه بدانند ما مخلوق هستیم و خداوند از صفات ما پاک و منزه است، پس ملائکه هم تسبیح گفتند و خدا را از صفات ما پاک و منزه دانستند، پس هنگامی که فرشته‌ها عظمت شأن ما را مشاهده کردند «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفتیم تا ملائکه بدانند ما بنده‌ایم و خدایی نیستیم که پرستش ما همراه خدا یا جدای از خدا واجب باشد، پس آنها هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفتند، پس هنگامی که بزرگی جایگاه ما را مشاهده کردند «اللَّهُ أَكْبَرُ» گفتیم تا ملائکه بدانند خداوند بزرگ‌تر از آن است که بتوان به عظمت جایگاه او پی برد مگر به‌وسیله خودش و هنگامی که عزت و قوتی را که خداوند به ما بخشیده مشاهده کردند «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، گفتیم تا ملائکه بدانند هیچ حول و قوه‌ای برای ما به غیر از خداوند نیست و هنگامی که نعمت خداوند را بر ما که همان وجوب اطاعت است مشاهده کردند «الْحَمْدُ لِلَّهِ» گفتیم تا ملائکه، حق خدا را بر ما که همان حمد بر نعمت است بدانند پس آنها هم «الْحَمْدُ لِلَّهِ» گفتند، پس ملائکه به وسیله ما به توحید، تسبیح، تحمید، تهلیل و تمجید خداوند هدایت شدند[۱۵].[۱۶]

چهارم: خداگونه بودن خلیفه الهی

از دیگر ویژگی خلیفه الهی خداگونه بودن آن است، آدمی در پرتو هدایت‌های الهی و اطاعت از خدای متعال، به مرتبه‌ای از کمال می‌رسد که خداوند به تمام معنا و متناسب با سعه وجودی و عملکردهای بنده‌اش در وجود او جلوه‌گری می‌کند چنانکه در حدیث قدسی آمده است: "ای فرزند آدم، من غنی و بی‌نیاز هستم، تو هم از دستورات من اطاعت کن تا تو را هم غنی کنم تا فقیر نشوی. ای فرزند آدم، من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم تو هم از من اطاعت کن تا تو را هم زنده جاودانه بکنم. من به هر چیزی بگویم باش موجود می‌شود، تو هم به دستورات من عمل کن تا اراده‌ات مثل اراده من باشد"[۱۷].[۱۸]

پنجم: افضلیت خلیفه الهی

انسان به لحاظ رتبه وجودی و در پرتو خلافت الهی، برترین موجود عالم امکان است؛ قرآن کریم در آیات متعددی، برخی از زوایای وجودی انسان را به عنوان موجود برتر به نمایش گذاشته است که ذیلاً اشاره می‌شود:

برترین آفریده خدا

خداوند در سوره مؤمنون آیه چهاردهم با اشاره به مراحل شکل‌گیری خلقت انسان که از نطفه آغاز شده سپس از مرحله علقه و مضغه و عظام، گذر کرده و در نهایت می‌فرماید: ﴿ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۱۹]. تقریر استدلال بدین نحو است که خداوند پس از دمیدن روح به کالبد جسمانی بشر برای خودش ﴿أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ خطاب می‌کند، بدیهی است که احسن خالق بودن ملازم با احسن مخلوقین بودن انسان نیز هست. فلذا چنین تعبیری در آفرینش هیچ یک از مخلوقات و حتی فرشتگان به کار نرفته است، بنابراین اشرفیت انسان بر همه مخلوقات حتی فرشتگان نیز اثبات می‌شود[۲۰].

سجده فرشتگان بر خلیفه الهی

سجده فرشتگان در مقابل آدم به دستور الهی، در آیات گوناگون قرآن کریم به صراحت مطرح شده است، در سوره حجر می‌فرماید: ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[۲۱]. در این آیه خداوند "روح" را به "یاء" متکلم، (خودش)، نسبت داده است و این اضافه، اضافه تشریفیه است یعنی بیانگر شرافت و کرامت اوست[۲۲]. در جای دیگر آمده است: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۲۳] روشن است که مسجود افضل از ساجد است. در این طائفه از آیات، هرچند خطاب سجده بر آدم (ع) مطرح است، لکن سجده بر آدم به سبب برخورداری از مقام خلافت الهی است و در حقیقت حکم سجده شامل همه افراد بشر می‌شود، لذا سجده ملائکه بر خصوص آدم، از این باب بوده که آدم قائم مقام از همه جنس بشر بوده است[۲۴].[۲۵]

ششم: حامل امانت الهی

یکی دیگر از امتیازات برجسته‌ای که قرآن برای انسان مطرح می‌کند آن است که انسان دارای قابلیت‌ها و استعدادهای ویژه‌ای برای قبول و حمل امانت الهی بوده و و آن را پذیرفته است، چنان‌که خداوند در این رابطه می‌فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۶]، مراد از آسمان‌ها و زمین در آیه، اهل آسمان‌ها و زمین، یعنی فرشتگان و قدسیان است[۲۷]. حکیم ملاصدرا مراد از امانت را نور الهی دانسته که مختص انسان بوده و مصحح خلافت الهی او در بین مخلوقات شده است[۲۸].

مراد از عرضه داشتن این امانت بر آسمان‌ها و زمین و نپذیرفتن آنها، بدان معنی است که در انسان استعداد و صلاحیت تلبس به آن هست ولی در آنها نیست. بنابراین آیه در حقیقت بیانگر کمال منحصر به فرد برای انسان‌هاست، لکن نکته‌ای که در آیه و از کلمات ظلوم و جهول شاید استفاده شود آن است که این عبارات بیانگر نقص انسان است نه کمال او! در حالی‌که چنین نیست بلکه اتصاف به ظلم و جهل خود مصحح حمل امانت و ولایت الهی است، برای اینکه کسی متصف به ظلم و جهل می‌شود که شأنیت اتصاف به عدل و علم را داشته باشد؛ فلذا به کوه‌ها و آسمان‌ها ظالم و جاهل گفته نمی‌شود، چرا که قابلیت اتصاف به علم و عدل را ندارند. بنابراین ولایت الهی و کمال صفت عبودیت وقتی حاصل می‌شود که حامل آن، علم و ایمان به خدا داشته و نیز عمل صالح را که عبارت دیگر از عدالت است، دارا باشد و از آنجا که علم و عدالت انسان موهبتی است که خدا به او داده ولکن انسان فی حد نفسه جاهل و ظالم است، همین اتصاف ذاتی‌اش به ظلم و جهل، مصحح اطلاق آن بر انسان شده است[۲۹].[۳۰]

هفتم: برخورداری از مقام کرامت

خداوند در قرآن به صراحت و با تأکید فراوان مسئله کرامت بنی‌آدم را مطرح کرده و از برتری انسان بر اغلب مخلوقات خویش خبر داده است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۳۱]؛ مقصود از تکریم اختصاص دادن چیزی به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد و با همین خصوصیت است که معنای "تکریم"، با "تفضیل" فرق می‌کند، چون تکریم معنایی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم مد نظر است که دارای شرافت و کرامتی بشود، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل، از دیگران برتری یابد، در حالی که او با دیگران در اصل آن عطیه شرکت دارد[۳۲].

منشأ کرامت انسان به خلافت الهی او برمی‌گردد؛ چه اینکه سجده فرشتگان به آدم نیز به همین کرامت او برمی‌گردد[۳۳]؛ و برخی ذات انسان را کریم دانسته‌اند چرا که خداوند ذات او را به صورت خویش آفریده است و کرامتی بالاتر از این وجود ندارد[۳۴]؛ و البته خلافت الهی انسان نیز بدان معناست که در گوهر وجود او اسما و صفات الهی جلوه‌نمایی می‌کند و با توجه به این حقیقت پیرامون انسان، ملاحظاتی که برخی در آیه کرامت داشته‌اند برطرف می‌شود و آن اینکه، از آیه یاد شده برتری مطلق انسان استفاده نمی‌شود بلکه همانگونه که از ذیل آیه به‌دست می‌آید انسان بر اکثر مخلوقات برتری دارد؛ و لازمه‌اش این است که در بین مخلوقات عده‌ای (مثل فرشتگان)، هستند که بر انسان برتری دارند[۳۵].[۳۶]

هشتم: برخورداری از مقام ولایت

یکی از ویژگی‌های برجسته خلیفه الهی برخورداری از مقام "ولایت مطلقه کلیه" است. مقصود از "ولایت مطلقه"، همان مقام "ولایت تکوینی" و "وساطت در فیض" است که در اثر قرب به حق حاصل می‌شود و برای معصومین به نحو تام و کامل حاصل است چرا که آن حضرات: اسماءالله، وجه‌الله، یدالله و جنب‌الله بوده به طوری که شناخت ایشان، همان شناخت خدای متعال است؛ شاگردان و تربیت یافتگان مکتب آنان نیز به قدر سعه وجودی و استعداد خود می‌توانند از این کمال برخوردار باشند[۳۷].

به عبارتی، "ولی" از اسماء الله تعالی است و اسماء الله باقی و دائم‌اند، لذا انسان کامل که مظهر اتم و اکمل این اسم شریف است صاحب ولایت کلیه بوده و می‌تواند به اذن تکوینی ـ نه قولی ـ خداوند متعال در ماده کائنات تصرف کند و قوای زمینی و آسمانی را تحت تسخیر خویش درآورد، حکم او در صورت و هیولای عالم طبیعت نافذ و مجری است و هیولای عنصری برحسب اراده او می‌تواند صورتی را خلع نموده و به صورت جدید متلبس گردد؛ مانند عصای حضرت موسی (ع) که صورت جمادی را برحسب اراده‌اش خلع نموده و صورت حیوانیه بر آن پوشانید و به شکل اژدها برآمد، ﴿فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ[۳۸]؛ و همه معجزات و کرامات و خوارق عادات از این قبیل‌اند که به اراده انسان کامل که از جانب خداوند مأذون است صورت گرفته‌اند[۳۹]؛ چنان‌چه در قرآن کریم موارد فراوانی از این قبیل معجزات و کرامات نقل شده است، در مورد حضرت عیسی (ع) آمده است: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ[۴۰].

وجه دیگری که برای توجیه برخورداری انسان کامل از مقام ولایت تکوینی ارائه شده است این که: انسان کامل خلیفه خدا است و خلیفه باید به صفات مستخلف عنه و در حکم او باشد. پس وجود انسان کامل ظرف همه حقائق و خزائن أسماء الله است؛ و این أسماء الله اعیان حقائق نوریه عالم هستی‌اند نه اسمای لفظی، لاجرم صاحب این مقام دارای ولایت تکوینی است که کلیدهای غیب ۔ یعنی همان حقائق نوریه ـ در دست اوست و می‌تواند با اذن و مشیت الهی در کائنات تصرف کند، بلکه در عالم خارج از بدن خود دست به انشاء و ایجاد بزند و به مرتبه‌ای برسد که موجودات خارجی به منزله أعضای وی و خود او به مثابت جان آنها گردد [۴۱]؛ چنان‌چه در روایتی آمده است: مردی به حضور امام رضا (ع) رسید و کتاب یا کاغذی که در آن، از امام صادق (ع) حدیثی نوشته شده بود، به عرض رساند؛ مضمون آن حدیث این بود که دنیا برای صاحب مقام ولایت الهی، همانند دانه گردویی متمثل شده که هم از لحاظ اطلاع به همه شئون و هم از لحاظ اقتدار بر همه جهات آن، در اختیارش می‌باشد. حضرت امام رضا (ع) فرمود: "سوگند به خداوند این مطلب، حق است؛ این حدیث را از کاغذ به پوست منتقل کن که از دوام بیشتری برخوردار گردد"[۴۲].[۴۳]

نهم: برخورداری از مقام امامت

یکی از شئونات خلافت الهی، امامت و پیشوایی بر امت است، از دیدگاه قرآن کریم، کسانی از شایستگی امامت و پیشوایی بر بشر برخوردارند که به مقام خلیفة‌اللهی برسند؛ قرآن کریم، درباره حضرت داود (ع) ابتدا از مقام خلافت الهی او یاد می‌کند و سپس منصب حکومت و داوری وی را متذکر می‌شود: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ[۴۴] و درباره عموم پیامبران می‌فرماید: ﴿وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ... أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ[۴۵].

بنابراین مقام منیع امامت، موهبت ویژه الهی بوده و تنها به کسانی اختصاص دارد که قلمرو وجودشان، از آسیب هرگونه وسوسه و گزند هر نوع گناه مصون بوده و از مقام اسما و صفات الهی برخوردار باشد، چنان‌که خدای متعال پس از بیان ابتلای ابراهیم (ع) به کلمات و اتمام آنها از سوی آن حضرت، وی را به مقام امامت بر مردم برمی‌گزیند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴۶].

علاوه بر مورد فوق، خداوند در قرآن کریم، درخواست امامت بر اهل تقوا را، از اوصاف بندگان خاص خود بیان می‌کند: ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۴۷]، روشن است که ذکر این مسئله، برای تشویق دیگران به تحصیل آن است[۴۸].

منابع

پانویس

  1. «بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب می‌بود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان می‌یافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک می‌آوردیم» سوره کهف، آیه ۱۰۹.
  2. «و اگر همه درختان روی زمین قلم می‌گردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری می‌رساند (و همه مرکّب می‌شد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمی‌پذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانه‌ای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
  3. «آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.
  4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۵۲.
  5. «از همدیگر از چه می‌پرسند؟ * از آن خبر سترگ * همان که آنان در آن اختلاف دارند» سوره نبأ، آیه ۱-۳.
  6. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۴۰۲.
  7. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  8. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  9. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۲-۱۳۴.
  10. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
  13. «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
  14. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۴-۱۳۵.
  15. محمد بن علی بن بابویه، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، ج۱، ص۶.
  16. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۵-۱۳۶.
  17. «يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِيٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ غَنِيّاً لَا تَفْتَقِرْ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَيٌّ لَا أَمُوتُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ حَيّاً لَا تَمُوتُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ كُنْ فَيَكُونُ»؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه، ص۷۱۳.
  18. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۶.
  19. «سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  20. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۷.
  21. «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  22. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۲، ص۱۵۵.
  23. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  24. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۱، ص۲۰۳.
  25. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۷-۱۳۸.
  26. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  27. محمد حسین حسینی همدانی، انوار درخشان، ج۱۲، ص۱۷۷.
  28. محمد بن ابراهیم صدرالمتالهین شیرازی، اسرار الآیات، ج۲، ص۳۱۳.
  29. محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۷۳.
  30. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۸-۱۳۹.
  31. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  32. محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۵۶.
  33. اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۵، ص۱۸۴.
  34. سلطان محمد گنابادی، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج۲، ص۴۴۸.
  35. تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۶۳.
  36. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۳۹-۱۴۰.
  37. عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۶.
  38. «آنگاه او چوبه‌دستش را فرو افکند ناگهان (دیدند که) اژدهایی است آشکار» سوره اعراف، آیه ۱۰۷.
  39. حسن حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۱۶۹.
  40. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  41. حسن حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۱۶۹.
  42. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج۵، ص۲۰۳.
  43. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۴۰-۱۴۳.
  44. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
  45. «و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم * آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۷ و ۸۹.
  46. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  47. «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  48. زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص۱۴۳.