شبهات عصمت پیامبران

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شبهات عصمت پیامبران، به مجموعه‌ای از سوالات و شبهاتی گفته می‌شود که توسط جریان‌های مختلفی همچون مستشرقان یا اسلام شناسان غربی، پیروان سایر ادیان، مسلمانان منکر عصمت و حتی برخی معتقدین به امامت اهل بیت(ع)، با هدف انکار این صفت یا محدود نمودن گستره آن، برای انبیا مطرح شده است. برغم وجود براهین عقلی و ادله نقلی متعدد بر عصمت انبیا(ع)، باز هم انبوهی از شبهات در این خصوص وجود دارد. شبهاتی که پیرامون عصمت پیامبران مطرح شده را می‌توان در دو دسته کلی خلاصه نمود. نخست: شبهات عمومی عصمت و دوم: شبهات مرتبط با آیات و روایات نافی عصمت که در ظاهر صدور برخی گناهان را به انبیا نسبت داده و یا مشتمل بر توبه و استغفار آنها از برخی گناهان هستند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

دسته‌بندی شبهات عصمت پیامبران

شبهاتی که پیرامون عصمت پیامبران مطرح شده را می‌توان در دو دسته کلی خلاصه نمود.

  1. دسته اول: شبهات عمومی عصمت؛
  2. دسته دوم: شبهات مرتبط با آیات و روایات نافی عصمت.

در ادامه به بیان و نقد این شبهات می‌پردازیم.

دسته اول: شبهات عمومی عصمت

این دسته از شبهات، رویکردهای مختلفی چون پدیدار شناختی، تاریخی، کلامی و روان‌شناختی دارد. از غیر اسلام دانستن عصمت و انکار خاستگاه قرآنی و روایی آن، پیدایش آن بر اساس انگیزه سیاسی، غلوگرایانه و جبرگرایانه بودن و ناسازگاری آن با کیفر و پاداش الهی، ملازمه آن با تعطیلی شریعت و خداگونه شدن انسان معصوم از این قبیل شبهات است.

شبهه اول: جبرگرایی در نظریه عصمت

پیامدهای جبری دانستن عصمت

شبهه دوم: عصمت مستلزم تعطیلی شریعت

شبهه سوم: تنافی عصمت قبل از بلوغ با اختیار

شبهه چهارم: عصمت مستلزم نوعی الوهیت انسان

شبهه پنجم: تنافی عصمت با اصل ثواب و عقاب

شبهه ششم: غلوآمیز بودن نظریه عصمت

شبهه هفتم: خطا در فهم کلام معصوم موجب بی‌اثری عصمت

شبهه هشتم: عصمت و تبعیض

شبهه نهم: تردید انبیاء در وحی

شبهه دهم: تنافی عصمت با خاتمیت

دسته دوم: شبهات مرتبط با آیات نافیه عصمت پیامبران

شبهه در عصمت حضرت آدم(ع)

شبهه در عصمت حضرت نوح(ع)

شبهه در عصمت حضرت ابراهیم(ع)

شبهه در عصمت حضرت موسی(ع)

شبهه در عصمت حضرت یونس

شبهه در عصمت حضرت ایوب

شبهه در عصمت حضرت داوود

شبهه در عصمت حضرت سلیمان

شبهه در عصمت حضرت یوسف

شبهه در عصمت پیامبر خاتم(ص)

جمع بندی

نسبت‌های گناهی که در آیات و روایات به پیامبران داده شده از قبیل نسبت گناه به انسان‌های عادی نیست، یعنی ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از انبیا مورد توقع نیست؛ لذا آنان در برابر خداوند، اظهار قصور و تقصیر می‌کنند. صاحب مواقف درباره خطاهای پیامبران در کتب تاریخ گفته است: نسبت خطا به راویان، آسان‌تر است از نسبت خطا به پیامبران؛ و عصمت انبیا به تواتر اثبات شده است. پس یا ترک اولی بوده و یا اینکه خواسته‌اند در پیشگاه الهی شکسته‌نفسی کنند. در اینگونه موارد باید میان دلایل عقلی بر عصمت پیامبران و آیاتی که بر تعظیم پیامبران دلالت می‌کنند و میان ظواهر نقلی، جمع شود. از طرفی این عتاب‌ها در دنیاست و توجه پیامبران را به درگاه الهی بیشتر می‌نماید[۱۱].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص۱۰۱-۱۰۳.