شرایط رهبری نظام اسلامی چیست؟ (پرسش)
شرایط رهبری نظام اسلامی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | فقه سیاسی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
شرایط رهبری نظام اسلامی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی اصغر نصرتی در کتاب «نظام سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
«آگاهی: معمولاً انسانها در زندگی اجتماعی از کسی پیروی کرده و عنان امور خویش را به دست او میسپارند که نسبت به اهداف و شیوههای نیل به آن، علم و آگاهی داشته باشد. “قرآن کریم میفرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۱].
آیه مبارکه در امر پیروی و اطاعت به صراحت، بر مقدم داشتن عالم بر جاهل دلالت داشته و در آخر آیه، داوری را به وجدان مردم واگذار نموده است تا آنجا که فرموده: ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾.
علم و آگاهی رهبری، شامل: مقولههای کیفیت استنباط احکام الهی، کیفیت اداره جامعه و آگاهی و اشراف بر مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه میشود.[۲](...)
عدالت: یکی دیگر از ویژگیهای رهبری، عدالت است، در دست داشتن زمام امور مردم در هر ردهای و خصوصاً بالاترین رده اجتماعی آن، یعنی زمامداری امت اسلامی، امانتی بسیار بزرگ محسوب میشود؛ بنابراین شرط امانتداری و رعایت تقوی و عدالت برای رهبری امت اسلامی، امری ضروری تلقی میشود و آیات و روایات فراوانی به طور صریح شرطیت آن را در ولی امر بیان میفرماید؛ البته قبل از بیان آن، ذکر مقدمهای کوتاه لازم است.
هرچند “هدف خلقت” و “غایت جهان هستی” و “حرکت همه مخلوقات” نزدیکی به حق تعالی و کمال مطلق است اما در این دنیا که میدان اختیار است، برای صاحبان اختیار دو راه کاملاً متمایز و مختلف وجود دارد؛ یکی راه “ضلالت، گمراهی و بدبختی” که همان راه شیطان بوده و دیگری راه “نجات، فلاح و سعادت” که راه خدا و انبیا و اولیا است؛ و به عبارت دیگر، نظام عالم در “رتبه اختیار” تحمل وقوع نسبی هر دو جریان نور یا ظلمت را دارد و هر جریان در حیطه و گستره خود، از قانونمندی، روابط و مناسبات ویژهای برخوردار است؛ به گونهای که هم برای هوی پرستی و رفتن به سمت ظلمت و تاریکیها، اسباب و علل فراهم است و هم پویندگان راه حق و حقیقت از وسایل و ابزار هدایت برخوردارند و همانگونه که حرکت به سوی نور و کمال، مراتب و مراحل مختلفی دارد، حرکت به سوی ظلمت نیز دارای مراتب و درجات گوناگون است که انسان به اختیار خود آن را میپیماید و بسته به این که در چه رتبهای از شدت و ضعف، نور یا ظلمت را اختیار نموده باشد، جایگاه مختلفی پیدا میکند. بدین ترتیب در نظام اختیارات، آنهایی که دارای اختیار شدیدی در مسیر نور یا ظلمت هستند، ولایت و سرپرستی سایر افراد هم جهت خود را به عهده میگیرند و اساسیترین نقش را در جهت دادن آنها ایفا میکنند.
در یک نظام الهی کسی که از اختیار شدیدی در جهت بندگی خدا برخوردار است و دارای رتبه بالایی از ایمان و تقوا باشد، محور نظام قرار میگیرد. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾[۳].
مراد از اتکا. چه مودت و چه اطاعت باشد، در آیه شریفه به شدت نهی شده است و باتوجه به ذیل آنکه میفرماید: تکیه به ظلم، تمسک به آتش است، نهی آن، شدیدتر میشود و حال آنکه چه تکیهای بیاساستر از این است که انسان به سرپرستی طاغوت اعتماد کند یا از او اطاعت کند.
در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَايَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً»[۴]؛ خداوند میفرماید: هر شخص یا جمعیت مسلمانی که ولایت ولی جائر و غیرخدایی را بپذیرد و از آن پیروی کند، حتماً ایشان را عذاب میکنم ولو اینکه در رفتار خود، نیکوکار و متقی باشند. و همچنین در جای دیگری فرموده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لَاتَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ: و رَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ، و حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ، و حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلى مَنْ يَلِي، حَتّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»[۵]؛ امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) میفرماید: منحصراً فردی صلاحیت امامت و رهبری امت اسلامی را دارد که دارای سه ویژگی باشد. ۱. تقوا و ورعی که او را از معصیت خدا حفظ کند. ۲. حلم و بردباری که به وسیله آن غضب خود را نگه دارد. ۳. خوب سرپرستی کردن نسبت به کسانی که پیرو او هستند، تا آنجا که نسبت به آنها مثل پدری مهربان باشد.
مسئله عدالت در رهبری و ولی فقیه بین فقهای شیعه، اجماعی است؛ و اکثر اهل سنت نیز به آن فتوا دادهاند و در میان فقهای شیعه به شکلی است که گویا ضروری تلقی میشود؛ چون وقتی عدالت در امام جماعت، امام جمعه، قضاوت و یا شاهد خصومت که اموری نسبتاً جزئیتر تلقی میشود شرط باشد، در رهبری به طریق اولی شرط است؛ اگر دلیل و مدرک معتبر هم نداشتیم، میتوان از مجموعه فتاوی که در بسیاری امور آن را شرط دانستهاند، شرطیت عدالت را در رهبری نیز احراز کنیم؛ هرچند که مدارک معتبر نیز در شرطیت آن وجود دارد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز یکی از ویژگیهای ولی فقیه را “عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام”[۶] ذکر میکند، تقوا و عدالت در جایگاه رهبری، قطعاً با عدالت در امامت جمعه یا جماعت فرق دارد و در رتبه بالاتری است. ولی فقیه در حساسترین موقعیت اجتماعی و در عین حال خطیرترین آن قرار دارد. سلامت نظام اسلامی وابسته به او و لغزش او موجب تباهی و گمراهی یک امت میشود؛ از همین رو باید در مرتبه عالی تقوا قرار داشته باشد که عدالت جلوهای از ظهور تقوی و خداترسی یک انسان است و از مرتبه فردی آغاز و تا مرتبه اجتماعی گسترش مییابد.
در محدوده فردی، عدالت را اینگونه تعریف میکنند: “ملکهای است که انسان را بر انجام واجبات و ترک محرمات قادر میسازد”. در صحنه اجتماعی، عدالت ولیفقیه به این است که بتواند رفتار، وظایف و مسؤولیتهای اجتماعی خود و ابعاد مختلف نظام اجتماعی را به صبغه الهی بیاراید و بر محور پرستش خداوند تنظیم نماید و همچنین نمود عدالت وی در مرتبه رهبری این است که اهتمام به مصالح عامه و نظام اسلامی داشته باشد.[۷]
کفایت: اگر علم را به معنای وسیع آن مد نظر قرار دهیم خصوصاً باتوجه به اینکه علم به زمان و مکان را در عنوانی مجزّا مورد بحث و دقت نظر قرار دادیم، شاید همین دو ویژگی، علم و عدالت برای رهبری جامعه اسلامی کافی باشد؛ اما از آنجا که بین دانش به عنوان ابزار تصرف و کاربرد صحیح آن میتواند تفاوت عملی وجود داشته باشد، کفایت و تدبیر را به عنوان شرط سوم زمامدار بررسی مینماییم[۸]. “تدبیر” در لغت به معنای اندیشه در یک مسئله و توجه به عاقبت آن و سرانجام نظام بخشیدن به آن است[۹].
با توجه به وظایفی که مقام ولایت در جامعه برعهده دارد بر هیچ انسان عاقلی پوشیده نیست که انجام این وظایف، نیازمند کاردانی و شایستگی است؛ همانطور که اگر پدری نسبت به فرزندان خود، از لیاقت پدری برخوردار نباشد، سرپرستی و خیرخواهی او بر ایشان تحقق نمیپذیرد، همین مسئله در مورد ولایت نیز صادق است؛ بنابراین لازم است در تحقق ولایت و مشروعیت تصرفات زمامدار، کفایت و شایستگی او را مدّ نظر قرار داده و ملازمات آن؛ از قبیل: قدرت، شجاعت، بصیرت، آیندهنگری و سیاستمداری را شرط اداره صحیح امر حکومت بدانیم.[۱۰]
- قدرت و سلامت: قرآن کریم در مورد برگزیدن طالوت به فرماندهی سپاه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[۱۱]. ظاهر این آیه، میرساند که شرط فرماندهی بر سپاه که میدان کارزار با خصم است، دانش جنگیدن و توانمندی جسمی است. طبعاً گستره نظام اجتماعی که مقام ولایت، هدایت و رهبری رشد و توسعه آن را برعهده دارد، به مراتب علاوه بر دانشهای لازم نیازمند توانمندی فزونتری در اداره جامعه است. این توانمندی به مقتضای نوع کار، قدرت تصمیمگیری و نفوذ اراده اصلاحی خود در داخل نظام و قدرت سازماندهی اراده جمعی مسلمین در مقام رویارویی با تهدیدهای بیرونی است.
روایاتی نیز همین معنا را مورد تأکید قرار میدهند که به برخی از آنها اشاره میشود.
- امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»[۱۲]؛ شایستهترین مردم به این امر (ولایت و حکومت)، قویترین آنها بر اداره حکومت و داناترین آنان بر فرامین الهی در زمینه حکومت است.
- علی (ع)، دلیل شایستگی خود برای رهبری را چنین بیان میفرماید: «أَنَا أَوْلَى بِرَسُولِ اللَّهِ(ص)... وَ أَفْقَهُكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَعْلَمُكُمْ بِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ وَ أَذْرَبُكُمْ لِسَاناً وَ أَثْبَتُكُمْ جَنَاناً»[۱۳]؛ همانا من نزدیکترین فرد به رسول خدا هستم... و فقیه ترین شما در دین و داناترین شما به عواقب امور و قاطعترین شما در گفتار و قویترین شما در قلب و دل میباشم.[۱۴]
- شجاعت: رهبری نظام اسلامی در موقعیتی قرار دارد که از یک زاویه، سرپرستی گروه را برعهده دارد که مورد تهاجم سنگین سپاهیان شرک، کفر و نفاق قرار دارد؛ از این رو باید در تصمیمگیریهای به هنگام شجاعت بر دوش گرفتن مسؤولیتهای خطیر و بزرگ را داشته باشد و بدون هراس از دشمن و مشکلات، روحیه خودباوری، شکستناپذیری و مقاومت روانی را به جامعه تزریق نماید. شجاعت در این حیطه از آن رو واجد اهمیت است که گاه سرنوشت یک امت و سعادت یا تباهی آن با یک تصمیم رقم میخورد.
نمونه آن را میتوان در زندگی سیاسی حضرت امام خمینی مشاهده کرد؛ چنانچه زمانی که رژیم پهلوی در واپسین روزهای حیات خود برای از میان برداشتن سران انقلاب و انهدام کانونهای نهضت، در تهران حکومت نظامی اعلام میکند، امام تصمیمی غیر متعارف و در عین حال شجاعانه اتخاذ میکند و طی فرمانی در مخالفت صریح با حکومت نظامی از مردم میخواهد به خیابانها بریزند که این امر، منجر به شکست رژیم پهلوی در مقابل اراده مردم و رهبری آن گردید. یا در اوج حملات موشکی و بمباران مناطق شهری، توسط رژیم بعثی عراق، امام حاضر به تغییر مکان و اختفا نشدند. شجاعت و پایمردی امام و رهبر یک جامعه، تأثیر آنی و مستقیم بر رفتار امت دارد و وقتی مردم مشاهده کنند که رهبر آنها حقیقتاً در شجاعت و جسارت در مقابل دشمن پیشقدم و جلودار است، چنان صلابت و اقتداری مییابند که هر نوع دشمنی را در مقابل عظمت خود به زانو در میآورند. از سوی دیگر، با اقتدا به رهبر خود، شجاعانه و بدون محافظه کاری، خواست و اراده خود را اعلان و بر آن پافشاری مینمایند. روحیات شهادتطلبی، ایثار صراحت بیان و شفافیت موضعگیری امت انقلابی و اسلامی ایران بینسبت و بدون تأثیر از روح بلند و مواضع شجاعانه امام بزرگوارش نبوده است. همچنانکه شجاعت رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی در لحظات حساس تاریخی که حادثهای دل جامعه را خالی میکند و هراس و یأس ایجاد مینماید، آنچنان فضای روانی جامعه را تغییر میدهد که چون دمیدن روح در کالبدی بیجان، موجب حیات و تحرک جامعه میگردد.
همانطور که شجاعت، از ویژگیهای مثبت و قابل تحسین رهبری نظام اسلامی است، سستی، جبن و ضعف در این مقام نیز به شدت مورد نکوهش واقع شده است. امام علی (ع) فرموده است: «خَوَرُ السُّلْطَانِ أَشَدُّ عَلَى الرَّعِيَّةِ مِنْ جَوْرِ السُّلْطَانِ»[۱۵]؛ سستی و ضعف فرمانروا از ظلم او بر مردم، بدتر است.[۱۶]
- مدیریت: از ویژگیهای دیگر رهبری، مدیریت جامعه اسلامی است. مدیریت، علاوه بر آنکه نیازمند علم و دانش کافی نسبت به خطمشیهای کلی، سیاستها، برنامهها، نیازها، روابط و سازوکارهای اجتماع میباشد، خصوصیتی را میطلبد که ناشی از خصلت روانی و پرورش متناسب با اداره کلان اجتماعی است. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرموده است: “یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص، تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبّر باشد”[۱۷].
امروزه، یکی از مباحث مطرح علم مدیریت این است که آیا مدیریت، فطری و ذاتی است یا اکتسابی؟
اگرچه نمیتوان پتانسیلهای نهفته در آدمی را که حاصل فاعلیتهای پیشین با ظرفیتهای اعطایی خداوند است، نادیده گرفت؛ اما “شکوفایی سرشت مدیریت نیازمند دو عامل تعلیم و تجربه است... حتی پیامبران خدا، آنگونه که از برخی احادیث بر میآید با هدایت الهی تعلیم و تجربه میبینند. امام صادق (ع) میفرماید: «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ حَتَّى يَسْتَرْعِيَهُ الْغَنَمَ يُعَلِّمُهُ بِذَلِكَ رِعْيَةَ النَّاسِ»[۱۸]؛ خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نساخت، مگر اینکه مدتی او را به شبانی گوسفندان وا داشت و با این کار، چگونگی سرپرستی مردم را به آنان آموزش میداد”[۱۹].
و سرانجام در پرتو هوشمندی، ذکاوت، دوراندیشی، تیزبینی، همهجانبهنگری، موقعشناسی، بهرهگیری از فرصتها، شمّ سیاسی اجتماعی، گمانهزنی نزدیک به واقع و همچنین سرعت و دقت در تصمیمگیری است که توانمندیهای مدیریتی رهبری، به فعلیت رسیده، جامعه اسلامی را در مسیر کمال قرار داده و در این مسیر با گذر از بحرانها و حوادث دشوار، به اهداف متعالی خود میرساند»[۲۰]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۷۷.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۳۳۶، ح۸، باب ما یجب من حق الامام علی الرعیة و حق الرعیة علی الامام.
- ↑ قانون اساسی، اصل یکصدونهم.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۸۶.
- ↑ امام خمینی در شؤون و اختیارات ولیفقیه میفرماید: “البته ویژگی کفایت و صلاحیت که برای زمامدار امری ضروری است، در همان شرط نخست؛ یعنی علم به معنای وسیع آن، مندرج است و شک نیست که حاکم جامعه اسلامی باید این ویژگی را نیز داشته باشد؛ البته اگر کسی کفایت را به عنوان شرط سوم زمامدار مطرح کند نیز به سزا است.
- ↑ دبر الأمر: تفکر و نظر فی عاقبته، اعتنی به و نظمه، المنجد، ماده دبر.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۸۷.
- ↑ «خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۹۵.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۸۸.
- ↑ آمدی، غررالحکم و دررالکلم.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۸۹.
- ↑ صحیفه نور، ج۲۱، ص۹۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص۶۵.
- ↑ محمدی ری شهری، رهبری در اسلام، ص۲۰۸.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۷۷-۲۹۱.