عبدالله بن زمعة بن اسود در تاریخ اسلامی
مقدمه
نام عبدالله بن زمعه در آغاز خطبه ۲۳۲ نهج البلاغه آمده است. مرحوم سید رضی او را از شیعیان علی(ع) دانسته که نزد علی(ع) آمد و از حضرتش مال خواست. حضرت در پاسخ به درخواست او فرمود: «به تحقیق این ثروت، نه ملک شخصی من و نه از آن توست [،بلکه] تنها ثروت بازیافته مسلمانان و دستاورد شمشیر آنهاست. اگر تو نیز در جهادشان حضور داشتی؛ مانند آنان بهرهداری و گرنه دستچین رزمندگان، لقمه دهان دیگران نباشد»[۱].
علامه امینی، سخنان حضرت را خطاب به عبدالله بن زمعه یاد نموده بدون توصیف ابن زمعه به تشیع که در کلام سید رضی بود[۲]. علامه مجلسی نیز همین گونه بدون وصف تشیّع[۳] عبدالله، سخنان حضرت به وی را نگاشته است.
در غررالحکم نیز این سخنان آمده و به جای نام عبدالله بن زمعه از تعبیر "وقد طلب رجل من بيت مال المسلمين" استفاده کرده است[۴].
بعید به نظر نمیرسد که این دو شخصیت اسلامی (مجلسی و امینی) در تشیع عبدالله بن زمعه تردید داشته باشند؛ از این رو در الغدیر، آن را به تشیع توصیف نکرده است با این که استدلال به این سخن در رد سیره عثمان با ذکر تشیع عبدالله کاملتر بود. بدین گونه که علی(ع) چنان در مصرف بیت المال وسواس داشت که از پرداخت آن به شیعیان و پیروان مخلص خود دوری میکرد. این تردید برای آمدی در غررالحکم نیز وجود داشته است، گرچه ممکن است منبع نقل وی، نام عبدالله را نیاورده یا خود در صدد گزارش نام افراد نبوده است.[۵]
عبدالله بن زمعه در شرحهای نهج البلاغه
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه وی را عبدالله بن زمعة بن اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی بن قُصی معرفی میکند[۶]. در شرح نهج البلاغه بحرانی نیز این گونه توصیف شده و افزوده است: «او از یاران علی(ع) و شیعیان وی بود»[۷]؛
ابن ابی الحدید در شرح این خطبه، توضیحات بیشتری درباره خاندان عبدالله بن زمعه یاد نموده است. گوید: اسود از کسانی بود که پیامبر را مسخره میکرد و آن حضرت، دستور قتل وی را صادر کرد. فرزند اسود زمعه در جنگ بدر کافر کشته شده، برادرش عقیل بن اسود نیز در همین جنگ به هلاکت رسید. حارث بن زمعه نیز در بدر همراه آنها کشته شد: اما عبدالله بن زمعه، شیعه علی(ع) و از اصحاب وی بود. از فرزندان این عبدالله است ابوالبختری قاضی، وهب بن وهب بن کبیر بن عبدالله بن زمعه، قاضی هارون الرشید که از علی(ع) منحرف بود و او کسی است که فتوا به بطلان امانی داد که هارون برای یحیی بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب(ع) نوشته بود و با دست خود آن امان نامه را از میان برد.
بنا به تصریح سید رضی، ابن میثم بحرانی و ابن ابی الحدید، عبدالله بن زمعه از شیعیان علی(ع) بوده است. پاسخ امیرالمؤمنین(ع) در برابر درخواست ابن زمعه، نوعی ابهام دارد؛ زیرا به طور معمول نیروهایی که در مقر حکومت بودند در جنگها همراه رهبر مسلمانان حضور مییافتند و چنانچه جنگی نبوده از سهمیه بیت المال بهره میبردند. این سخن حضرت که (اگر با آنها در پیکار حضور داشتی سهم میبردی و گرنه سهمی نداری» مبهم است؛ زیرا با توجه به این که وی از شیعیان حضرت و اصحاب وی بوده از دستورات ایشان برای حضور در جنگ اجتناب نمیکرده است. در این جا دو جواب برای بر طرف شدن ابهام میتوان یاد کرد:
- عبدالله بن زمعه، مالی افزون بر سهمیه دیگران میخواسته و حضرت نپذیرفته است و پاسخ داده که حضور در جنگ باعث سهم بیشتر میشود.
- عبدالله بن زمعه در کوفه ساکن نبوده و در شهر مدینه بوده است. برای رفع نیاز مالی با توجه به این که از شیعیان علی(ع) بوده به کوفه آمده و از حاکم مسلمانان سهمیهای از بیت المال درخواست کرده است.
علی(ع) به وی پاسخ میدهد که این مال، سهم رزمندگان است. تو تازه از راه رسیده و درخواست سهم میکنی آنگاه که مانند دیگر رزمندگان در جهاد شرکت کردی در بیت المال شریک خواهی بود. احتمال اول از آن رو ضعیف مینماید که در پاسخ علی(ع) اشارهای به زیاده خواهی عبدالله نشده است.
عقیل برادر علی(ع) نیز هنگامی که از مدینه به کوفه آمد، خواهان مال بود. علی(ع) فرمود: صبر کن هنگام عطا برسد من سهم خود را به تو میدهم؛ اما عقیل نپذیرفت[۸]. البته این تفاوت وجود دارد که عقیل چون نابینا بوده امکان دریافت سهم از بیت المال برای وی فراهم بود؛ مانند آن مرد نصرانی که علی(ع) دستور داد از بیت المال مخارج وی را بدهند؛ ولی عقیل نه صبر داشت که هنگام عطا برسد و نه قانع به سهم خود و علی(ع) بود. او خود را برادر خلیفه میدانست که بیت المال در اختیار اوست، در نتیجه باید به برادر نیازمند خود از بیت المال کمک کند.
با توجه به اعتمادی که علی(ع) به عبدالله بن زمعه داشته به نظر میرسد که آن حضرت، وی را به عنوان کارگزار صدقات انتخاب و با دستورالعملی شیوه دریافت زکات انعام به ویژه زکات شتر را به وی آموزش داده است و از آنجا که کارگزاران زکات، سهمی از آن دارند به طور طبیعی، کمکی به وی نموده و نیاز اقتصادی او نیز برآورده میشود؛ از این رو ما احتمال میدهیم کارگزاری که نام وی در کتابهای کافی، و تهذیب و دیگر کتابهای حدیثی یاد شده که حضرت علی(ع) نامهای در باب نصاب شتر برای وی نوشته، ایشان باشد نه پدرش. با توجه به این مطلب به نقل و نقد سند روایت پرداخته، آنگاه شرح حال وی را بیان میکنیم تا ابهامی که در نظر بزرگان درباره تشیع وی بوده است برطرف شود.[۹]
عبدالله بن زمعه مسئول صدقات
روایتی در کتابهای حدیثی نقل شده است که از برخی نقلها استفاده میشود که عبدالله بن زمعه کارگزار صدقات امیرالمؤمنین(ع) بوده است. و در برخی نسخهها برای پدرش این سمت اثبات گردیده است. در آن حدیث آمده: «... محمد بن مقرن بن عبدالله بن زمعه از پدرش از جدش نقل کرده که امیرالمؤمنین(ع) نوشت در نامهای که برای او نگاشت، هنگامی که او را برای گردآوری صدقات و زکات فرستاد...».
سند این حدیث، دو گونه است در نقلی نوه عبدالله از عبدالله این حدیث را نقل میکند و در نقلی دیگر از پدر عبدالله که تعبیر به "جد أبیّه" دارد.
در نقل کافی، نام جد عبدالله یاد شده؛ اما در نقل تهذیب نیامده و در رجال نجاشی مقرن از جدش نقل کرده که نام وی و پدرش به گونهای دیگر آمده است. و با توجه به این تقسیم، سند روایت را در سه قول نقل میکنیم و در هر صورت خود عبدالله یا پدر وی کارگزار صدقات علی(ع) بوده است و با بحث ما ارتباط پیدا میکند.
قول اول: در تهذیب الاحکام چنین آمده است:
۱. روایت کرده محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از پدرش از محمد بن عیسی از یونس از محمد بن مقرن بن عبدالله بن زمعه از پدرش از جد پدرش "عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّ أَبِيهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) كَتَبَ لَهُ فِي كِتَابِهِ الَّذِي كَتَبَهُ لَهُ بِخَطِّهِ حِينَ بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَاتِ"[۱۰]؛
در عبارت "عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّ أَبِيهِ" دو احتمال است:
- محمد از پدرش مقرن از جد پدرش زمعه روایت کرده است.
- محمد از پدرش مقرّن از جد پدری خود روایت کرده؛ یعنی از عبدالله بن زمعه. بر پایه این احتمال «جد پدری» در برابر «جد مادری» است. در این صورت، عبدالله بن زمعه کارگزار حضرت خواهد بود و در نتیجه قابل تطبیق با عبدالله بن زمعهای است که در نهج البلاغه از شیعیان علی(ع) شناخته شده است.
شاید روی این فهم بوده که نسخه بدل جدابیه در مختلف الشیعه چاپ سنگی عن جد أمه میباشد[۱۱].
۲. آنچه کارگزاری عبدالله بن زمعه را بر اساس احتمال دوم تأیید میکند، سند این حدیث در مقنعه مفید است. در چاپ قدیم آن آمده است: "مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ محمد بن مهران عن عبد الله بن زمعة عن أبيه عن جده"[۱۲]. در چاپ جدید مقنعه نیز سند، همین گونه آمده است جز این که در متن به جای "عن جده"، "عن جد أبيه" آمده و در پاورقی نسخه بدل آن عن جده ذکر شده است[۱۳].
بنابراین، چنانچه ما «عن» قبل از عبدالله بن زمعه را «بن» بدانیم که در بسیاری از موارد، امکان تبدیل این دو به یک دیگر زیاد است. کارگزار امیرالمؤمنین(ع) در نقل مقنعه، عبدالله بن زمعه خواهد بود. البته در نقل مقنعه به جای «مقرّن» «مهران» آمده است. و در وسائل نیز همین گونه آمده است[۱۴].
قول دوم: سند کافی است که در باب ادب المصدق پس از نام یونس چنین آمده است: از محمد بن مقرن بن عبدالله بن زمعة بن سبیع از پدرش از جدش از جد پدرش.
برابر این نقل زمعة بن سبیع، کارگزار علی بن ابی طالب بر صدقات بوده است. و بر همین اساس در قاموس الرجال[۱۵]، زمعة بن سبیع از اصحاب مورد اعتماد حضرت علی(ع) شمرده شده است.
برابر نسخهای از کافی که نزد شهید بوده، سند حدیث این گونه آمده: مقرن بن عبدالله بن زمعة بن سبیع از پدرش از جدش[۱۶].
قول سوم: در رجال نجاشی در طبقه اول، نام ربیعة بن سمیع را نقل کرده که از علی(ع) روایت میکند و او کتابی در زکات حیوانات دارد. آنگاه سند خود را به این کتاب از ابن قولویه و دیگر مشایخ خود این گونه آورده است: سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن ابی عمیر گفت: حدیث کرد ما را عبدالله بن مغیره، گفت: حدیث کرد ما را مقرن از جدش ربیعة بن سمیع از امیرالمؤمنین(ع) که او برای وی نوشت در زکات حیوانات[۱۷]. برابر این نقل، کارگزار علی(ع)، ربیعة بن سمیع است.
نکته قابل تأمل این است که نام هیچ کدام از ربیعة بن سمیع یا زمعة بن سبیع در رجال شیخ نیامده در حالی که عبدالله بن زمعه جزو اصحاب پیامبر(ص) معرفی شده است[۱۸] و با این که روایت را از کلینی نقل کرده است باز زمعة بن سبیع را نقل ننموده. در خلاصه علامه و رجال ابن داوود نیز نام ربیعة بن سمیع نیامده است.
برخی نسخه کافی را درست دانسته و آن را بر تهذیب ترجیح داده و معتقدند از تهذیب عبارتی افتاده که «بن سبیع» باشد؛ زیرا نسخه وافی[۱۹] برابر با کافی است[۲۰]. در جواب میتوان گفت: نسخه مختلف[۲۱] هم برابر با تهذیب است و همین گونه نسخه مقنعه که نشان میدهد چیزی نیفتاده و از اول نیز چنین بوده است.
برخی نیز با توجه به آنچه در کافی آمده و سند آن را بر سند نجاشی ترجیح دادهاند؛ زیرا نسخه کافی متواتر و صحیح است[۲۲]. برخی بر عکس، نقل نجاشی را بر کافی ترجیح داده و کارگزار حضرت را ربیعة بن سمیع دانسته و زمعة بن سبیع را تصحیف دانستهاند[۲۳]؛ اما به نظر ما بعید نمینماید که نقل تهذیب و مقنعه کامل باشد و ما کارگزار حضرت را عبدالله بن زمعه بدانیم که در نهج البلاغه از شیعیان حضرت معرفی شده است. در قاموس الرجال پس از نقل سند کافی مینوسید: و ظاهر این است که «بن سبیع» در کافی تحریف شده «الاسوده» است. و در تهذیب آن را از کافی بدون «بن سبیع» آورده است؛ ولی در آن آمده «عن جد ابیه» به جای «عن جده» و در برخی نسخههای کافی نیز چنین است؛ ولی صحیح نسخه «عن جده» میباشد[۲۴].
از آنچه در این کتاب آمده، چنین استفاده میشود که در نسخه ایشان که غیر از نسخه چاپ شده فعلی کافی بوده، تنها عبارت «عن أبیه عن جده» داشته است. برابر این نسخه کافی نیز کارگزار امیرالمؤمنین عبدالله بن زمعه خواهد بود. برابر نسخهای از کافی که نزد شهید اول بوده در سند آن «عن أبیه عن جده» آمده است؛ ولی در این نسخه مقرّن بن عبدالله بن زمعة بن سبیع آمده است[۲۵]. در برخی نسخههای کافی نیز به جای زمعه، ربیعه آمده و کلمه «عن جده» نیز نیامده است[۲۶].[۲۷]
عبدالله بن زمعه کیست؟
درباره عبدالله بن زمعه، گزارشهای گوناگون تاریخی رسیده که در برخی نقلها وی جزو دستگاه خلافت و طرفداران عثمان شناخته شده و در برخی گزارشهای دیگر به گونهای دیگر. بخش اول گزارشها باعث شده که علامه مجلسی و علامه امینی در تشیع وی تردید کنند و از نقل تشیع وی که در نهج البلاغه آمده دوری ورزند؛ ولی برابر تحقیق، دو نفر به نام عبدالله بن زمعه شهرت داشتهاند: یکی طرفدار خلافت عثمان که بنابر قولی با وی کشته شد و دیگری مرتبط با اهل بیت و شیعه که در واقعه حره به شهادت رسید.
ذهبی در تاریخ الاسلام خود عبدالله بن زمعه را به «عبدالله اکبر» و اصغر تقسیم نموده و در تفکیک این دو در عهد خلفای راشدین مینوسید:
- عبدالله بن وهب بن زمعة بن اسود بن مطلب بن اسد قرشی اسدی، مادرش قریبه خواهر ام سلمه ام المؤمنین بوده است. گفته شده وی از صحابه بوده و حدیث نقل کرده و صحیح آن است که سخن از پیامبر نقل نکرده. از او عروة بن زبیر و دیگران روایت کردهاند و همراه عثمان کشته شده[۲۸].
- عبد الله بن وهب بن زمعة بن اسود اسدی زمعی مدنی اصغر. برادر بزرگتر وی در روز خانه (یوم الدار) با عثمان کشته شده است. وی از ام سلمه، ابن عمر، معاویه، روایت میکند و از او هاشم بن هاشم بن عتبه زهری، سالم ابوالنضره و نوهاش (یعقوب بن عبدالله بن عبدالله) روایت کردهاند. ابن حبان او را از ثقات دانسته است[۲۹].
برابر آنچه ذهبی نقل کرده پدر و مادر هر دو یکی است و هر دو برادر به جد نسبت داده شدهاند.
شاید علت انتساب اینها به جد این بوده که نام وی مطرح باشد؛ زیرا زمعه و فرزندش حارث و برادر زمعه، عقیل بن اسود در جنگ بدر کافر کشته شدند[۳۰] و اسود نیز پیامبر را مسخره میکرد و احتمالاً تا فتح مکه کافر بودند. وهب بن زمعه برای حفظ خاطره پدرش که در بدر کشته شده بود، فرزندانش را به جدشان نسبت داده و این عنوان مشهور شده است. و عدم نقل حدیث از پیامبر نیز ممکن است به خاطر سکونت آنها تا فتح مکه در آن شهر بوده است[۳۱].
برابر آنچه خواهد آمد ما نیز عبدالله بن زمعه را دو نفر میدانیم: یکی عبدالله بن وهب بن زمعه که مشهور به عبدالله اکبر بوده و دیگری عبدالله بن زمعه که اصغر نام گرفته است. دومی شیعه و اولی طرفدار عثمان بوده است و کینهتوزی آنها نسبت به خاندان پیامبر ادامه داشته و ابو البختری نیز از نسل عبدالله بن وهب بوده است. گرچه ابن ابی الحدید او را فرزند و هب بن کبیر (کثیر) بن عبد الله بن زمعه دانسته است.
و چنین میتوان گفت که عبدالله بن زمعه در هنگام جنگ بدر که جدش و عمویش و عموی پدرش کشته شدند، سنش از عمویش عبدالله بن زمعه بیشتر بوده؛ از این رو به عبدالله اکبر شهرت یافته است.
و اکنون به شرح حال این دو میپردازیم تا روشن شود هر یک راه خود را در پیش گرفته است.[۳۲]
شرح حال عبدالله بن وهب بن زمعه
ابن اثیر در اسدالغایه، وی را این گونه معرفی میکند: عبدالله اکبر بن وهب بن زمعة بن اسود بن مطلب بن اسد بن عبدالعزی بن قصی. مادرش زینب دختر شیبة بن ربیعة بن عبد شمس قرشی است. او میافزاید: وی (عبدالله) فرزند برادر عبدالله بن زمعة بن اسود است. عبدالله اکبر در جنگ جمل یا همراه عثمان در یوم الدار کشته شده و زبیر بن بکار گفته است نسل او جز از سوی زنان منقرض گردیده.
ابن اثیر در شرح حال وهب بن زمعه مینویسد: او کسی است که به روی دختر رسول خدا(ص)، زینب، شمشیر کشید. هنگامی که شوهرش ابوالعاص بن ربیع در نظر داشت او را به سوی پیامبر(ص) بفرستد، چون حامله بود از ترس، سقط جنین کرد. وهب که برادر عبدالله بن زمعه است از مسلمانان فتح مکه است و در حج پیامبر همراه آن حضرت بوده است[۳۳]. اسلام وی در هنگام فتح مکه و برخوردش با دختر رسول خدا(ص) نشان میدهد که این خاندان تا آخرین لحظه در برابر پیامبر قرار داشتند و به گونه طبیعی عبدالله بن زمعه اکبر، فرزند وی نیز در این خاندان بزرگ و تربیت شده است. ابن سعد در شرح حال یزید بن زمعه که در فتح مکه مسلمان و در جنگ طائف شهید شد مینویسد: زمعه را در جنگ بدر ابودجانه، حارث بن زمعه را علی(ع) و عقیل بن اسود را حمزه و علی کشتند[۳۴]. ابن منده دو فرزند دیگر به نام «عبدالرحمان بن زمعه» و «عبد بن زمعه» افزون بر عبدالله بن زمعه برای وی نام میبرد[۳۵].
عبدالله بن زمعه اکبر بر اساس آنچه گذشت از نیروهای طرفدار خلفا بوده است. از وی نقل شده است که در هنگام شدت مریضی پیامبر(ص)، بلال آن حضرت را برای برگزاری نماز صدا زد. حضرت فرمود: کسی را ببرید تا نماز بخواند. عبدالله بن زمعه عمر را میبیند و از او میخواهد که با مردم نماز بخواند. برابر این نقل، هنگامی که پیامبر میفهمد، میفرماید: ابوبکر را بگویید نماز بخواند. ابوبکر هنگامی به مسجد میرسد که عمر نماز را با مردم خوانده بود[۳۶].
علامه مجلسی این گزارش را سه بار در باب سوم کتاب فتن و مِحَن نقل کرده[۳۷] و درباره عبدالله بن زمعه میگوید: «اما روایت عبدالله بن زمعه در این که او از رجال اهل خلاف است واضح میباشد. ابن اثیر و دیگران نام وی را در کتابهای خود آوردهاند و برای او توثیق و مدحی یاد نکردهاند»[۳۸].
و سرّ حذف تشیع وی در هنگام نقل خطبه نهج البلاغه همین نکته است. علامه در ادامه به نقد روایت وی پرداخته، آن را ناشی از تعصب این راوی دانسته که در صدد ترویج باطل بوده است و ادعای وی را در تعیین ابوبکر برای نماز رد میکند[۳۹]. عبدالله بن زمعه اکبر از یاران و نزدیکان عثمان بود. نوشتهاند هنگامی که عبدالله بن مسعود، کلید بیت المال را در کوفه نزد ولید بن عقبه به عنوان اعتراض به عملکرد وی پرتاب کرد و گفت: آیا شخصی مانند سعد بن ابی وقاص را عزل و ولید بن عقبه را به عنوان حاکم برمیگزینی؟ ولید نامهای به عثمان نوشت که عبدالله از تو عیبجویی میکند و بر تو طعنه میزند؛ از این رو عثمان، عبدالله بن مسعود را به مدینه فرامیخواند و بالای منبر به او توهین نموده و دستور میدهد وی را از مسجد بیرون کنند. به زور او را از مسجد پیامبر اخراج و عبدالله بن زمعه، وی را به زمین میزند که یکی از استخوانهای پهلویش میشکند. ابن مسعود فریاد میزند: مرا فرزند زمعه کافر به دستور عثمان کشت[۴۰].
در قاموس الرجال از آنجا که تعدد عبدالله بن زمعه را در نیافته، این برخورد وی را منکر شده و قول ابن مسعود را نپذیرفته و برابر نهج البلاغه وی را از شیعیان علی(ع) دانسته است[۴۱] و بر این پایه که در زمان علی(ع) بوده، مرگ وی را همراه با عثمان منکر شده است. در هر حال عبدالله بن وهب بن زمعه در منزل عثمان همراه او کشته میشود[۴۲].[۴۳]
شرح حال عبدالله بن زمعه شیعه امام علی(ع)
بر اساس آنچه گذشت ابن اثیر در اسدالغابه در سه مورد، نام عبدالله بن زمعة بن اسد را یاد کرده بود: در شرح حال عبدالله بن اکبر بن وهب بن زمعه که وی را فرزند برادر عبدالله بن زمعه دانست[۴۴]؛ در شرح حال وهب بن زمعه که وی را برادر عبدالله بن زمعه شناخته است[۴۵] و در شرح حال عبدالرحمان بن زمعة بن قیس بن عبد شمس[۴۶] که برادر سودة بن زمعه اولین همسر پیامبر اکرم(ص) بوده و ازدواج وی پس از در گذشت خدیجه و پیش از ازدواج با عایشه در سال دهم بعثت بوده است[۴۷]. از عبدالرحمان بن زمعة بن المطلب برادر عبدالله و عبد، فرزندان زمعه یاد میکند[۴۸].
در شرح حال عبدالله مینویسد: عبدالله بن زمعة بن اسود... و همان نسبی را آورده است که ابن ابی الحدید برای عبدالله بن زمعه یاد کرده بود[۴۹]. مادر عبدالله بن زمعة بن اسود را که مادر یزید بن زمعة و عبدالرحمان بن زمعه نیز بوده[۵۰]، «قریبه» دختر ابی امیة بن مخزوم خواهر ام سلمه معرفی کرده[۵۱] که ابن سعد از او تعبیر به «قریبهٔ کبرا» میکند[۵۲]. بنابراین آنچه درباره مادر عبدالله اکبر از تاریخ الاسلام ذهبی ذکر شد[۵۳]، مربوط به عبدالله بن زمعه اصغر است و ابن اثیر مادر عبدالله بن زمعه اکبر را زینب، دختر شیبه شناخته است.
ابن اثیر او را از اشراف قریش میداند که از او ابوبکر بن عبدالرحمان و عروة بن زبیر روایت کردهاند. متأسفانه ابن اثیر مرگ وی را در روز مرگ عثمان یاد کرده[۵۴] که درست به نظر نمیرسد.
قریبه به خاطر ام سلمه به خانه پیامبر(ص) رفت و آمد داشت[۵۵] و فرزندش عبدالله نیز چنین بوده، از این رو در وصف وی گفتهاند که با اجازه پیامبر وارد خانه حضرت میشد[۵۶]. ارتباط عبدالله بن زمعه با خالهاش ام سلمه و رفت و آمد وی به خانه پیامبر(ص) باعث شد که جزو شیعیان علی(ع) قرار گیرد و علی(ع) نیز او را به عنوان کارگزار صدقات برگزیند. ام سلمه دختر خود زینب را به ازدواج عبدالله بن زمعة بن اسود اسدی در آورد و فرزندانی از او داشت. زینب جزو زنان فقیه و دانشمندان زمان خود بود[۵۷]. نوشتهاند در سال چهلم هجری که بسر بن ارطات به دستور معاویه به حجاز یورش برد به مدینه رفت و از مردم خواست با معاویهبیعت کنند. و جابر بن عبدالله انصاری را مجبور به بیعت کرده بود. جابر نزد ام سلمه همسر رسول خدا(ص) رفت و به وی گفت: چه نظری داری؟ این بیعت، بیعت گمراهی و ضلالت است و میترسم کشته شوم. ام سلمه گفت: نظر من این است که بیعت کنی و من به فرزندم عمر بن ابی سلمه و دامادم عبدالله بن زمعه دستور دادم بیعت کنند. جابر نزد ابن ارطات رفت و به ناچار بیعت کرد[۵۸].
از این گزارش استفاده میشود که عبدالله زمعه در سال چهلم هجری در مدینه بود؛ بنابراین کار وی در گردآوری صدقات در سالهای پیش بوده و همان گونه که در ارتباط با خطبه نهج البلاغه یاد کردیم وی باید از مدینه به کوفه رفته باشد. همانگونه که عمر بن ابی سلمه که پیش از این از سوی علی(ع) کارگزار بحرین بوده[۵۹]، در این هنگام در مدینه بوده است.
هاشم بن هاشم زهری از عبدالله بن زمعه نقل میکند که ام سلمه به من خبر داد رسول خدا(ص) روزی خوابیده بود. ناگهان با نگرانی بیدار شد، سپس خوابید و با نگرانی بار دیگر بیدار شد آنگاه در حال چرت بود که بیدار گردید و در دستش خاک سرخی بود که میبوسید گفتم: این خاک چیست؟ فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که حسین(ع) در سرزمین عراق کشته میشود و این خاک عراق است»[۶۰].
به جهت ارتباطی که این خاندان با اهل بیت داشتند از آزار دستگاه اموی در امان نبودند. در جریان واقعه حره که مسلم بن عقبه به دستور یزید به مدینه حمله کرد و به قتل و غارت مردم مدینه پرداخت، دو فرزند عبدالله به نامهای یزید و وهب را که فرزندان زینب دختر ام سلمه بودند کشتند[۶۱] و جسد آنها را نزد مادرشان زینب بردند. هنگامی که جنازهها را در برابر وی قرار دادند گفت: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۶۲] و افزود: به خدا سوگند هر چند این مصیبت بر من بزرگ و سنگین است، در عین حال مصیبت این یکی (به یکی از جنازهها اشاره کرد) از آن دیگری بزرگتر است؛ زیرا این یکی در خانهاش نشست و دست از مداخله در امور (سیاسی) برداشت و مظلوم کشته شد و امیدوارم به بهشت برود؛ اما آن یکی دست به روی ایشان گشود و جنگ کرد تا کشته شد و نمیدانم در چه حالی کشته شده است؛ بنابراین مصیبت مرگ او سختتر است[۶۳]. خود عبدالله بن زمعه هم در واقعه حره کشته شد[۶۴].
درباره چگونگی مرگ وی نوشتهاند: هنگامی که مسلم بن عقبه وارد مدینه شد مردم را به بیعت با یزید فراخواند و شرط کرد که آنان رعایا و برده یزید باشند و هر گونه که بخواهد درباره خانواده، اموال و خون آنها حکم دهد. عبدالله بن زمعه را آوردند. مسلم بن عقبه به او گفت: بیعت کن بنابر این که تو برده امیرالمؤمنین (یزید) باشی و درباره مال، خون و خانوادهات آن گونه که بخواهد قضاوت کند. عبدالله گفت: بیعت نمیکنم بر این شرط. مسلم بن عقبه فرمان داد گردنش را بزنند. مروان بن حکم خود را به وی چسباند و گفت: با تو بیعت میکنیم آن گونه که بخواهی. مسلم گفت: به خدا سوگند او را هیچ گاه رها نمیکنم اگر جدا شدی چه بهتر و در غیر این صورت هر دو را با هم گردن بزنید. بنابراین مروان، وی را رها کرد و گردن عبدالله را زدند[۶۵].
ذهبی این واقعه را با اندک تفاوتی گزارش کرده؛ ولی آن را مربوط به فرزند عبدالله بن زمعه دانسته است [۶۶].
طبری جریان قتل یزید بن زمعه و محمد بن ابی الجهم را این گونه آورده که پس از این، مسلم گفت: بیعت کنید! این دو گفتند: بر پایه کتاب خدا و سنت پیامبر با تو بیعت میکنیم مسلم نپذیرفت و گردن آن دو را زد. یزید بن وهب بن زمعه نیز جزو کشته شدگان بود که گفت: برابر با سنت عمر با تو بیعت میکنم؛ اما مسلم نپذیرفت و او را کشت[۶۷]. واقعه حره در سال ۶۳ هجری رخ داد.
از آنچه گفته شد روشن گردید که دو عبدالله بن زمعه وجود داشته: یکی طرفدار خلفا و دیگری طرفدار اهل بیت که همو کارگزار علی(ع) در امور گردآوری زکات بوده است. مادر نفس زکیه (محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع)) نواده عبدالله بن زمعه بوده است به نام هند دختر ابو عبدة بن عبدالله بن زمعه[۶۸]. آیا ابوعبده همان مقرن بوده یا شخصی دیگر مشخص نیست!.[۶۹]
منابع
پانویس
- ↑ صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲، ص۳۵۳؛ خورشید بیغروب نهج البلاغه، ص۲۶۲.
- ↑ الغدیر، ج۸، ص۲۳۹.
- ↑ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۱۵.
- ↑ غررالحکم، ترجمه انصاری، ج۱، کلمه ۳۲۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 269 - 270.
- ↑ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۰.
- ↑ "وكان من اصحاب علي و شيعته"ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۱۱.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۱۲۱: «قال(ع): إصبر حتى يخرج عطائي مع المسلمين فأعطيك معهم».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 271 - 273.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۹۵، ح۲۷۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ص۱۷۷.
- ↑ مقنعه (چاپ سنگی)، ص۴۱.
- ↑ مقنعه (چاپ سنگی)، ص۲۵۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۸، باب سیزدهم از ابواب زکات انعام، ح۲.
- ↑ قاموس الرجال، ج۴، ص۴۸۲.
- ↑ غایه المراد، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ رجال نجاشی، تحقیق زنجانی؛ و ص۷ - ۸ (چاپ سنگی)، ص۶؛ الجامع فی الرجال، ص۷۷۰.
- ↑ رجال طوسی، ص۲۳، ش۱۹.
- ↑ وافی، ج۱۰، ص۱۵۲.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۱۹۰.
- ↑ مختلف الشیعه، ج۳، ص۵۰.
- ↑ غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۲۳۱.
- ↑ تدوین السنة الشریفه، ص۱۳۹.
- ↑ قاموس الرجال، ج۶، ص۳۶۱.
- ↑ غایة المراد، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ غایة المراد، ج۱، ص۲۴۸ «حاشیه».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 273 - 277.
- ↑ تاریخ الاسلام، «عهد الخلفاء»، ص۴۶۴.
- ↑ تاریخ الاسلام، سالهای ۶۱ – ۸۰، ص۶۱۰، ش۳۲۵.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، «المغازی»، ص۱۲۵ و ۱۲۸.
- ↑ الإصابه، ج۶، ص۴۸۸، ش۹۱۸۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 277 - 278.
- ↑ اسد الغابه، ج۵، ص۴۵۸.
- ↑ طبقات الکبری، ج۷ – ۸، ص۵۰۷.
- ↑ طبقات الکبری، ج۳، ص۴۴۸. البته عبد فرزند زمعة بن قیس بوده است.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ص۳۰۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۴۴، ۱۵۵ - ۱۵۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۵۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۸، ص۱۵۶.
- ↑ الغدیر، ج۹، ص۳ - ۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ قاموس الرجال، ج۶، ص۳۶۰.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۴۱۵؛ تاریخ الاسلام، «عهد الخلفاء»، ص۴۶۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 278 - 281.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۴۱۵.
- ↑ اسد الغابه، ج۵، ص۴۵۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۵، ص۴۴۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۵، ص۴۴۹؛ طبقات الکبری، ج۸-۷، ص۲۶۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۴۴۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۵، ش۲۹۴۹.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۴۴۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ طبقات الکبری، ج۷ – ۸، ص۵۰۷.
- ↑ تاریخ الاسلام، «عهد الخلفاء»، ص۴۶۴.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۵ - ۲۴۶.
- ↑ اسد الغابه، ج۷، ص۲۴۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ اسد الغابه، ج۷، ص۱۳۲.
- ↑ نهایة الإرب، ج۷، ص۲۴۰؛ الغدیر، ج۱۱، ص۱۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۶، «اول سال ۴۰ هجری».
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۲.
- ↑ «أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ الْحُسَیْنَ يُقْتَلُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ فَهَذِهِ تُرْبَتُهَا»؛ تاریخ الاسلام، سال ۶۱ – ۸۰، ص۱۰۳؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۶، ش۲۸۲۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص۲۹.
- ↑ «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ نهایة الإرب، ج۷، ص۲۲۲؛ اسد الغابه، ج۷، ص۱۳۲؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۵۵، ش۲۱۶۱.
- ↑ نهایة الإرب، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ عقد الفرید، ج۵، ص۱۳۰.
- ↑ تاریخ الاسلام، سال ۶۱ - ۸۰، ص۲۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۲ - ۲۲۳ و ۳۷۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ مقاتل الطالبین، ص۱۵۷؛ عمدة الطالب، ص۱۲۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 281 - 285.