وحدت امت اسلامی در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اصل وحدت به عنوان یک قاعده آمره و حاکم بر سایر خط‌مشی‌ها و اصول منظور شده و ناگزیر در همه موارد سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های اجرایی رعایت شده و مانع از هرگونه اختلاف و مخاصمه می‌شود. «وحدت» به معنای تحقق وحدت اسلامی در مجموعه کلی امت اسلام و به صورت کلان، در سرتاسر جهان است، به‌گونه‌ای که در نهایت، نوید تشکل امت واحد اسلامی به گوش رسد. وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ[۱].

با دقت در این مفهوم، روشن می‌شود که وحدت امت اسلامی قابل تجزیه و تحلیل به مفاهیم دیگری هم هست: ابتدا، تحقق وحدت امت، نشان از یک آرمان واحد و مطلوب دینی دارد؛ یعنی «امت واحد اسلامی»؛ دوم، وحدت امت اسلامی، هدف و آرمانی نهایی برای وضعیت موجود و کنونی مسلمانان است. بدون تردید تحقق وحدت بدون نظر به شرایط کنونی ملت‌های مسلمان ممکن نیست؛ زیرا امت اسلامی، همان مجموعه جوامع اسلامی با حفظ خصوصیت ویژه وحدت اسلامی است؛ سوم، از مفهوم «وحدت امت اسلامی» می‌توان مفهوم دیگری هم اخذ کرد و آن واژه «وحدت اسلامی» است. چنان‌که وحدت امت را به عنوان حلقه وصل و محور زیربنایی امت واحده جهانی (در قلمروی حکومت الهی جهانی) در نظر آوریم، محتاج راه‌حل‌ها و راهبردهایی برای تغییر وضعیت موجود به سمت کمال مطلوب (وحدت امت) هستیم و این جز همان «وحدت اسلامی» نخواهد بود. وحدت اسلامی نیز به‌کارگیری ابزار تحقق امت واحد به عنوان یک آرمان نهایی، در سطح جوامع اسلامی و جهان اسلام خواهد بود: وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۲].

بنابراین، بار مفهومی وحدت اسلامی، در روش و ابزارمندی آن است و از این جهت، شامل تمامی تصمیمات، سیاستگذاری‌ها و تدابیری می‌شود که پیامد آنها سبب تحقق وحدت امت اسلامی و در راستای تبدیل جوامع اسلامی به امت واحد الهی است. از این‌رو، خداوند می‌فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۳].[۴]

انواع وحدت

به‌طور کلی انواع وحدتی که برای امت اسلامی می‌توان تصور کرد، به سه دسته تقسیم می‌شود[۵]: وحدت مطلق، وحدت مصلحتی یا عارضی، وحدت معقول.

وحدت مطلق

وحدت مطلق، عبارت است از اتفاق نظر در همه عقاید، معارف و احکام اسلامی با همه اصول و فروع آن[۶]. این وحدت با نظر به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات، و انتخاب دلایل در عناصر و اجزای اصلی عقاید و احکام دین اسلام، به قدری بعید است که می‌توان گفت امری امکان‌ناپذیر است. به ویژه با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه، و کمی و بسیاری اطلاعات درباره منابع، و همچنین اختلاف آنان در نبوغ، هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال و امثال آن موثر است[۷].

وحدت مصلحتی عارضی

وحدت مصلحتی از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش می‌آید، و در مواقعی لازم می‌آید که آن عوامل، جوامع اسلامی را در خطر اختلاف قرار داده است. به‌طور معمول در هنگام بروز عوامل نابودکننده و مخاطره‌آمیز، تضادها و اختلافات در میان فرقه‌ها و مذاهب مختلف نادیده گرفته می‌شوند و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنان برقرار می‌شود. چون این نوع اتحاد و هماهنگی معلول عوامل جبری خارج از متن دین است و با از بین رفتن آن عوامل این اتحاد نیز منتفی می‌شود. همان گونه که توقع «وحدت مطلق» میان متفکران و مردم جوامع اسلامی غیرمنطقی است، توقع اینکه وحدت مصلحتی عارضی بتواند فرقه‌ها و مذاهب اسلامی را از هماهنگی و اتحاد دایمی و معقول برخوردار کند نیز، انتظاری نابجا است[۸].

وحدت معقول

وحدت معقول با توجه به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلایل بیشتر، می‌تواند مورد نظر قرار گیرد که آن نیز عبارت است از قرار دادن متن کلی دین اسلام بر اساس اعتقاد همه جوامع مسلمان و کنارگذاردن عقاید شخصی، نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آرا و نظریات مربوط به هر یک از اجزای متن کلی دین که به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی مربوط است.

در راه وصول به وحدت معقول، نخستین گام همان وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و عامل اصلی این توسعه نیز دیدگاه‌ها و همچنین رهایی از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیرمنطقی است. اسلام به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود توانسته است، همان‌گونه که «محمد بن طرخان فارابی» را در دامن خود بپروراند، ابن سینا، ابن رشد، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونی، حسن بن هیثم، محمد بن زکریا، جلال الدین محمد مولوی، میرداماد، صدرالمتالهین و امثال اینها را نیز با آرا و عقاید مختلف در جهان‌شناسی و الهیات و حقایق مذهبی پرورش دهد[۹].

نکته مهمی که در این باره باید در نظر گرفت، این است که دین اسلام فقط به شیعه و سنی تقسیم نشده است، بلکه این دین بزرگ به ده‌ها مذهب تقسیم شده است. از طرف دیگر هیچ متفکر اسلامی تا کنون هیچ‌یک از دانشمندان و صاحب‌نظران دیگر را تکفیر نکرده است.

از طرف دیگر، عده‌ای هم وحدت را به مفاهیم دیگری هم چون «وحدت ایدئولوژیک» (وحدت معلق)، «وحدت استراتژیک» و «وحدت تاکتیکی» تقسیم کرده‌اند[۱۰]. منظور از وحدت ایدئولوژیک اتفاق نظر در همه عقاید مسلکی است. این نوع وحدت بیشتر در رژیم‌های مرامی و به‌طور مشخص در مکتب مارکسیسم وجود دارد و رژیم‌های کمونیستی هم این نوع وحدت را مورد نظر داشتند.

وحدت از معیارهای اصیل قرآنی بوده و روایات متعددی از قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته، که در زیر به آنها اشاره می‌شود: وحدت راهبردی بر محور وحدت عقیده و ایدئولوژی نیست، بلکه بیشتر بر وحدت عملکرد و روش نظر دارد. همچنین وحدت تاکتیکی نیز به عنوان یک راه‌حل موقت و مقطعی مورد نظر است. نظریه تضاد دیالکتیکی در عرصه اجتماع با این نوع وحدت هماهنگی دارد. در عرصه مبارزه، کسانی که دشمن مشترک دارند تا زمانی که آن دشمن مشترک نابود نشده است، این نوع وحدت کارایی خوبی دارد.

یکی از ابعاد اساسی «وحدت» که قابل بحث و بررسی است بعد راهبردی و راهکاری آن است؛ به این معنی که چگونه می‌توان در جهان بحران‌زده و پر تشتت اسلام که به تقریب زمینه‌ای برای همیاری بالفعل آن وجود ندارد به این پدیده آرمانی دست یافت؟

راهبرد مبارزاتی حضرت امام خمینی در جهت ایجاد بستر و شرایط لازم برای تحقق وحدت و همیاری در جهان اسلام، اصولاً روی دو محور عمده تمرکز یافته است: اول «حرکت فکری - فرهنگی»، دوم «حرکت سیاسی - عملی». از لحاظ ترتیب و نظم منطقی، حرکت فکری - فرهنگی که امام به نام‌های «تحول درونی»، «بیداری قلبی» و «بازگشت به هویت اصیل» از آن یاد کرده است، بر حرکت سیاسی - عملی پیشی دارد. امام باتوجه به ترتیب منطقی فازهای مبارزه، تعلیم و تربیت سیاسی را زیربنای حرکت سیاسی دانسته و اولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه امر «تبلیغ» و «تعلیم» قرار داده است؛

الف: وحدت فکری ـ فرهنگی:

بر اساس تفکر و اندیشه امام، ایجاد تحول در جوامع اسلامی و رهانیدن آنها از واگرایی، موضوعی نیست که بدون پایه‌ریزی یک برنامه سراسری و ریشه‌دار فکری امکان‌پذیر باشد؛ زیرا وضعیت کنونی جهان اسلام معلول عوامل گوناگونی مانند انحطاط فکری و اعتقادی مسلمانان و سلطه قدرت‌های استعماری و رژیم‌های استبدادی بر آن است که در جهت مسخ هویت واقعی امت اسلامی و نیز غارت منابع زیرزمینی آنها گام برمی‌دارند. رهایی از وضعیت نکبت‌بار فعلی، و رسیدن به وضعیت مطلوب، جز در پرتو زدودن ریشه‌های انحطاط امکان‌پذیر نیست که این خود ضرورت بسیج همه‌جانبه ملت‌ها و دولت‌های اسلامی را تحت یک راهبرد مشخص و فراگیر روشن می‌کند. بنابراین جهان اسلام به عنوان یک مجموعه واحد که دارای سوابق تاریخی، فرهنگی و سیاسی مشترک هستند، باید بازگشت به اصالت تاریخی و فرهنگی را سرلوحه حرکت خود قرار داده و مؤلفه‌های هویت دینی و ملی را به خوبی شناسایی و درونی کنند[۱۱].

از دیدگاه امام خمینی، ظهور و رشد نهضت فکری - فرهنگی که سرانجام سبب شکل‌گیری باورهای مشترک در سطح عام خواهند گردید طی دو مرحله قابل پیش‌بینی است که در هر دو مرحله، نخبگان دینی و ملی (علما و روشنفکران) مسئولیت پیشاهنگی و هماهنگی حرکت را به عهده خواهند داشت؛

مرحله اول: ایجاد نظام فکری ـ فرهنگی: در امر سازماندهی یک جریان عام و فراگیر، وجود روابط مستحکم ذهنی و معنوی در میان نیروهای شرکت‌کننده که بتوانند آنها را به سمت اهداف مشخصی هدایت کنند بسیار ضروری است. حرکت‌های جمعی بدون پشتوانه یک نظام فکری منسجم و خلاق که ارزش‌ها، باورها و هنجارهای یکسانی را خلق کنند، قرین به پیروزی نخواهد بود؛ زیرا تقویت انگیزه مبارزه‌جویی و حفظ انسجام سازمانی که دو عامل عمده در کامیابی نهضت‌ها به‌شمار می‌روند تا حدود زیادی وابسته به وجود نظام اعتقادی ارزشی است. حضرت امام نیز با اعتقاد به چنین امری، خلا فکری - فرهنگی موجود در جوامع اسلامی معاصر را به خوبی درک می‌کرد. پس برای رفع و جبران این خلا فکری بنیان یک نظام فکری - سیاسی را در نجف پایه‌گذاری کرد و نظریه«حکومت اسلامی» را بر مبنای اسلام سیاسی و انقلابی در حوزه علمیه، این مرکز فکری جهان اسلام، ارائه داد؛

مرحله دوم: تعمیم و تعمیق نظام فکری و ایجاد باورهای جهان مشمول: چنانچه اشاره شد نظام فکری - فرهنگی و خلق باورهای جهان‌شمول، اولین گام در جهت همیاری مسلمانان و ظهور نهضت جهانی اسلام شمرده می‌شود. اما تاثیر مطلوب «نظام فکری» در ایجاد باورها و ارزش‌های مشترک زمانی قابل پیش‌بینی است که نظام فکری - فرهنگی، جایگاه مناسب خود را در میان ملت‌ها به خوبی باز کرده و افکار عمومی را تا اندازه‌ای تحت تاثیر قرار داده باشد؛ زیرا همگرایی که نهایتاً به وحدت و همیاری در سطح ملت‌ها منجر می‌گردد وقتی می‌تواند تحقق یابد که نخست، یک جهت فکری و ذهنی در سطح لازم تحقق یافته باشد. دوم، روابط متقابل اجتماعی استحکام حاصل کرده باشد. سوم، منافع عام اسلامی نیز شکل شده باشد. از طرف دیگر، این شرایط زمانی در سطح جامعه محقق خواهند شد که مرحله «توسعه و تعمیق» به خوبی انجام گرفته باشد؛ چه اینکه تنها با «توسعه و تعمیق» و یا به تعبیر حضرت امام «تبلیغات و تعلیمات» است که می‌توان به نتایج نامبرده دست یافت.

از نظر امام توسعه و تعمیق نظام فکری - فرهنگی، وابسته به عناصر و منابع چندی است که هرکدام در جایگاه خود بخشی از این فرایند را تکمیل می‌کنند. از مهم‌ترین عناصر و منابع مؤثر در تکمیل فرایند تعمیق، منابع انسانی فعال و همین‌طور زمینه‌های اجتماعی و ابزار مناسب ارسال پیام هستند که مجموعه اینها شبکه تبلیغی و تعلیمی مؤثری را به وجود می‌آورند. در این شبکه تعلیمی- تبلیغی دو عامل ویژه، بیشتر جلب توجه می‌کند: نیروهای انسانی فعال و پایگاه‌های تعلیمی ـ تبلیغی؛

۱. فعال شدن نخبگان دینی و ملی در عرصه عمل فرایند توسعه و تعمیق نظام فکری – فرهنگی، حضور فعالانه نخبگان دینی و ملی را در عرصه فعالیت‌های فکری و تبلیغاتی ضروری می‌نماید. نخبگان دینی در حوزه تعمیق اندیشه دینی و نخبگان ملی (روشنفکران متعهد) در حوزه تعمیق فرهنگ ملی، نقش رهبری کننده را به عهده دارند. با توجه به جایگاه باورسازی و فرهنگ‌سازی نخبگان دینی است که امام آنها را به مسئولیت‌های اصیلشان متوجه کرده و به راه‌اندازی نهضت فکری دعوت می‌کند؛

۲. توسعه و تحکیم پایگاه‌های تبلیغی و روابط اجتماعی: نخبگان مذهبی و ملی که مسؤولیت اجرای طرح «تعمیم و تعمیق» را به عهده دارند، از تمامی امکانات و منابع موجود برای رشد سطح فکری مردم و توسعه و تحکیم روابط متقابل اجتماعی میان ملت‌ها، نهایت استفاده را خواهند برد. دیدگاه امام در مورد بهره‌برداری از امکانات و زمینه‌های تبلیغی، بسیار مترقیانه و فراگیر است. او برخلاف دو جریان «سنتی» و «مدرن» در جامعه که اولی بر استفاده از منابع و امکانات بیشتر سنتی سماجت نشان می‌داد و دومی بر استفاده از شیوه‌ها و ابزار مدرن تاکید می‌کرد، خود روش فراسنتی و فرامدرنی را در امر تبلیغ و تعمیق باورهای دینی - ملی پیشنهاد می‌کند. از میان همه این جریان‌ها، پایگاه‌های سنتی تبلیغ و باورسازی به دلیل نفوذ و جایگاه مردمی داشتن و نیز سلطه دیرینه و سنتی نخبگان دینی بر آنها و همچنین هزینه‌بر نبودن آنها در شرایط ویژه طفولیت نهضت فکری اسلامی، بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. از میان امکانات و شیوه‌های سنتی مورد استفاده در امر باورسازی و تعمیق اندیشه، مراسم «جمعه» و «جماعات» در سطح ملی و «حج» در سطح بین‌المللی بیش از همه نظر امام را به خود جلب می‌کند. امام خمینی (ره) به عمق نقش اجتماعات دینی چه در بعد اندیشه‌سازی و چه در بعد اجتماع‌سازی به خوبی پی برده است. او اجتماعات و مراسم دینی را تنها به منظور کاربرد تعلیمی و آموزشی آن در مقولات فکری، تشویق نمی‌کند بلکه مهم‌تر از آن به نقش اجتماع‌سازی و شکل‌دهی روابط اجتماعی جدید از راه این گردهمایی‌ها و نیز آگاهی یافتن مسلمانان از قدرت و نیروی ارادی و انسانی‌شان هم اشاره دارد. به همین جهت است که «روز قدس» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابی و ضد استعماری هم دارد از سوی ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد شد و همچنین بزرگداشت «هفته وحدت» مورد حمایت وی قرار گرفت؛ چه اینکه از دیدگاه او روند وحدت بین مسلمانان، ضرورت ایجاد سمبل‌ها و نهادهای تازه‌ای را می‌طلبد که فراتر از زمان و مکان قرار دارد و نیز شرایط و تلخی‌های دنیای معاصر را هم منعکس کنند.

«حج» با توجه به موقعیت جهانی آن جایگاه ویژه‌ای در اندیشه امام به خود اختصاص داده است. او حج را نه یک عمل عبادی صرف، بلکه یک گردهمایی تمام‌عیار برای همه مسائل بین‌المسلمین می‌داند؛

ب: وحدت سیاسی ـ علمی:

بر مبنای راهبرد امام خمینی پس از توسعه فعالیت‌های سازمان‌یافته فکری - فرهنگی که طی آن، مسیر و هدف مبارزه به خوبی مشخص شده و همبستگی چندجانبه معنوی در جوامع تا حدودی شکل گرفته است و همچنین انسان مسلمان به منزلت انسانی و فردی و هویت دینی و ملی خود آگاه شده است، زمان برای آغاز فاز دوم مبارزه یعنی فعالیت‌های سیاسی - عملی به تدریح فرا می‌رسد. در مقطع مبارزه سیاسی - عملی، مراحل متعددی به عنوان روش مبارزه در اندیشه امام مطرح شده است، که در مجموع در دو سطح قابل مطالعه است: سطح دولت‌ها و سطح ملت‌ها[۱۲].

سطح اول: دولت‌ها

اصولاً روش‌های مبارزاتی امام خمینی با در نظر داشتن واقعیت‌های عینی جوامع اسلامی طراحی شده‌اند. اما با توجه به اینکه امام از نقش تعیین‌کننده دولت‌های سرزمینی در تصمیم‌گیری‌های جمعی و نیز تغییر سرنوشت ملت‌ها توسط آنها به‌طور کامل آگاه است، اولین رویکرد عملی او را تلاش در سطح دولت‌ها تشکیل می‌دهد. از نظر امام کوتاه‌ترین راه تحقق بخشیدن به «وحدت اسلامی» در اقدام ارادی سران و رؤسای ممالک اسلامی نهفته است؛ زیرا سران دول اسلامی، تمامی امکانات و اهرم‌های حقوقی و اجرایی لازم برای تأسیس دولت متحده اسلام را در اختیار دارند، به‌گونه‌ای که اگر اینها به صورت جدی و رسمی وارد عمل شوند کم‌ترین مشکلاتی در برابر اقدام جمعی‌شان وجود نخواهد داشت. همین تحلیل واقع‌بینانه و در عین حال امیدوارانه امام، او را وادار می‌کند تا از طریق توسل به فراخوان عمومی، از همه سران دول اسلامی برای پایه‌ریزی یک وحدت سرتاسری دعوت به عمل آورد: «ما حرفمان این است که دولت‌ها بیایند قبل از اینکه خود ملت‌ها قیام بکنند، خود دولت‌ها بیایند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم یک جلسه‌ای درست کنند، همه رییس جمهورها بنشینند پیش هم و حل کنند مسائلشان را. هرکس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آورده‌اند به اسلام در او با هم اجتماع کنند، جلوشان را بگیرند و آسان هم هست»[۱۳].[۱۴]

سطح دوم: ملت‌ها

شیوه دوم مبارزاتی امام، بر اصل محوریت مردم که نقش مهمی در تحول نظام‌های سیاسی در جهان به اصطلاح طرفدار دموکراسی ایفا می‌کنند، استوار یافته بود. توجه اساسی امام در این مرحله به سمت نیروی قدرتمند مردمی معطوف می‌شود. اگرچه ملت‌ها و توده‌های محروم جوامع از همان اوان امر مبارزه، جایگاه بسیار بلندی را در اندیشه امام به خود اختصاص داده بودند؛ چه اینکه نگاه امام به مردم نگاه مقطعی و ابزارگونه نبوده، بلکه نگاه واقعی و هدف‌گونه بوده است، اما رویکرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ویژگی خاصی دارد که با مقطع اول تفاوت پیدا می‌کند. مهم‌ترین ویژگی این رویکرد، در تغییر راهبرد «اصلاحی» به راهبرد «انقلابی» نهفته است. امام به این نتیجه دست‌یافته بود که مبارزه اصلاحی باید به مبارزه انقلابی تبدیل شود و در مبارزه انقلابی، توده‌ها نقش اصلی مبارزه را بر عهده خواهند گرفت. بنابراین توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومی ملت‌ها به سمت «انقلاب» است.

اما اینکه این انقلاب و خیزش عمومی چگونه آغاز شود و چه فرایندی را پشت‌سر بگذارد، پاسخ‌های آن تا حدودی از سوی امام تبیین شده است. امام به عنوان یک رهبر انقلابی و توانا چند مقطع مختلف را برای سازماندهی و طراحی مبارزه سیاسی - عملی مورد اشاره کرده و ملت‌ها را گام به گام به سمت آن پیش برده و هدایت کرده است.

۱. تشکیل حزب سیاسی (حزب مستضعفان یا حزب الله): «حزب مستضعفان» و «حزب الله» دو مفهوم اساسی در ادبیات سیاسی اندیشه امام است که ایشان آن را تجلی‌گاه قدرت سازمان‌یافته توده‌ها در دنیای بحران‌زده مسلمانان می‌دانست. طرح تشکیل «حزب مستضعفان» به عنوان یک تشکل سیاسی، از این‌رو از سوی امام ارائه شد تا ملت‌های مسلمان بلکه تمامی محرومان جهان، فعالیت‌های هدفمند سیاسی خود را در داخل این جریان نوپا هماهنگ کرده و همبستگی و همگرایی خود را از طریق آن بیش از پیش تقویت کنند. هدف «حزب مستضعفین» تقویت باورهای جمعی در سطح امت اسلامی و سپس بررسی راه‌حل‌ها و پایان دادن به مشکلات و نابسامانی‌های جهان اسلام است که امروز ملل اسلامی با آنها روبه‌رو هستند. امام اظهار امیدواری می‌کند که چنین حزبی در جهان جنبه عملی پیدا کرده مشکلات را از سر راه بردارد: «و من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفان در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفان با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتی که سر راه مستضعفان است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاول‌گران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفان عالم ظلم کنند»[۱۵].

تشکیل «حزب مستضعفان» یا «حزب الله» بیانگر مرحله خاصی از رشد ملت‌ها هم به شمار می‌رود؛ زیرا وجود این حزب مبین این واقعیت است که منافع مشترک فراملی در پرتو نهضت فکری - فرهنگی، تا حدودی شکل گرفته و توده‌های نامنظم و از هم گسیخته ملت‌ها به سطحی از همبستگی دست‌یافته و باورهای جهان‌شمول هم تا اندازه‌ای به وجود آمده‌اند. گویا اکنون زمان آن رسیده است که این حزب سیاسی به وجود آید تا از دستاوردهای به‌دست آمده تا این مقطع، در مقاطع و مراحل بعدی بهره‌برداری بهینه کند؛

۲. تشدید مبارزه سیاسی: ظهور حزب مستضعفان در عرصه فعالیت‌های سیاسی - اجتماعی، گامی است به سمت فعال‌تر شدن و منسجم‌تر شدن تلاش‌های عملی آزادی‌خواهان مسلمان؛ زیرا فلسفه وجودی یک حزب اقتضا می‌کند که برنامه‌ها و سیاست‌ها هرچه بیشتر جنبه کاربردی پیدا کنند. پس از تشدید مبارزه سیاسی از سوی «مستضعفان»، واکنش‌های رژیم‌های طاغوتی و حامیان خارجی آنها نیز شدت پیدا می‌کند. در این مرحله ممکن است فعالیت‌های مسالمت‌آمیز سیاسی به تنهایی نتوانند مبارزان مسلمان را در تأمین اهدافشان یاری رسانند، پس وجود یک ابزار دیگری لازم است که بر سطح فشار افزوده و حریف را وادار به عقب‌نشینی کند و این جز توسل به «زور» نمی‌تواند چیزی دیگر باشد؛

٣. توسل به مبارزه قهرآمیز: پس از آن‌که «حزب» هسته‌ها و شعبه‌های خود را در تمامی و یا بیشتر نقاط وطن اسلامی یا سرزمینی فعال ساخته و هواداران مخلص و انقلابی در حد لازم گردآورده است، صفحه دیگری در روند مبارزه گشوده می‌شود که عبارت است از کاربرد ابزار قهرآمیز در مبارزه؛

۴. تأسیس جمهوری‌های آزاد و مستقل: چهارمین مقطع حساس در راهبردهای مبارزاتی امام، در راستای ایجاد وحدت جهانی اسلام که می‌باید از سوی ملت‌ها تحقق یابد، تأسیس «جمهوری‌های آزاد و مستقل سرزمینی» به جای رژیم‌های طاغوتی کنونی است. امام خمینی به خوبی دریافته بود که استحکام و موفقیت دولت بزرگ اسلامی، بستگی تام و تمام به همکاری جدی دولت‌های سرزمینی دارد. از سوی دیگر به این امر نیز اذعان داشت که همکاری و همیاری دولت‌های سرزمینی منوط به اصلاح رژیم‌های سیاسی آنها خواهد بود؛ زیرا تا همبستگی و همیاری فکری و ارزشی در میان دولت‌ها به وجود نیاید، همیاری عملی یا از همان ابتدا و یا در ادامه کار با دشواری‌های جدی روبه‌رو خواهد شد.

منظور از «وحدت و هماهنگی» دولت - ملت در دولت‌های محیطی این است که رژیم‌های ممالک اسلامی، بر اساس خواسته‌های واقعی ملت‌ها «اسلامی و ملی» بشوند و رژیم‌های طاغوتی ضد دینی و ضد مردمی تبدیل به نظام اسلامی - ملی شود تا «جمهوری‌های آزاد و مستقل» به معنای واقعی کلمه و هرگاه این جمهوری‌ها در عمل شکل بگیرد، زمینه برای وحدت بزرگش بیش از پیش فراهم خواهد شد؛

۵. تشکیل دولت بزرگ اسلامی: پس از روی کار آمدن «جمهوری‌های آزاد و مستقل» با نظام‌های اسلامی و باورهای جهان‌شمول، شرایط عینی وحدت و همیاری میان دولت‌ها و ملت‌های اسلامی به‌طور کامل مهیا خواهد شد؛ چه اینکه در این مرحله که نظام‌های سرزمینی و محیطی در جهت مطلوب متحول شده‌اند، موانع ویژه در جهت تشکیل دولت بزرگ اسلامی یا «وحدت جهانی اسلام» وجود نخواهد داشت. عوامل درونی موجود در خود نظام‌های «جمهوری‌های آزاد و مستقل» به گونه جبری و الزامی، جمهوری‌ها را به سمت وحدت نهایی که همانا تشکیل «دولت بزرگ اسلامی» باشد، به پیش خواهد برد. وجود این عوامل درون نظام نقش مهمی در تحقق‌یابی «وحدت» دارد. بعضی از این عوامل عبارتند از:

الف) «وحدت». فلسفه نهایی حکومت‌ها: «وحدت» در اندیشه سیاسی اسلامی فلسفه و هدف نهایی حکومت‌ها را تشکیل می‌دهد. یک نظام اسلامی واقعی اصولاً به سمت همیاری با واحدهای اسلامی دیگر حرکت می‌کند و اگر چنین نکند در خلاف مسیر واقعی خود حرکت کرده است؛

ب) «وحدت»، مسؤولیت دینی حکومت: «وحدت» در فرهنگ سیاسی اسلام یک پدیده دلبخواهی و اختیاری نیست که وجود آن تابع اراده آزاد خود دولت‌ها باشد بلکه یک تکلیف و مسئولیت است که حاکمان اسلامی نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. هرگاه دولت‌ها، اسلامی شدند، پروژه وحدت به عنوان یک وظیفه دینی به خودی خود مورد توجه قرار خواهد گرفت.

ج) «وحدت»، خواستگاه مردمی: اختلاف و واگرایی بیش از اینکه عامل داخلی داشته باشد، عامل بیرونی و خارجی دارد؛ زیرا این استعمار و حکومت‌های وابسته به آن هستند که همواره در روند پیشرفت نهضت‌های وحدت‌گرا اخلال ایجاد کرده و مانع از همگرایی دولت‌ها می‌شوند. هرگاه این عامل در داخل سرزمین‌های اسلامی تغییر بنیادی یابد و حکومت‌ها ملی و اسلامی شوند، «وحدت» که خواست اصلی ملت‌ها و دولت‌هاست، تحقق پیدا خواهد کرد.

به هرحال این عوامل درونی آن‌گاه که با منافع ملی و فراملی دولت‌های «محیطی» گره خورده و مجموعا در کنار هم قرار بگیرند، شرایط عملی تحقق «وحدت اسلامی» را به خوبی فراهم خواهند کرد. «جمهوری‌های آزاد و مستقل» اسلامی نیز با حفظ استقلال داخلی و حاکمیت ملی، یک سازمان سیاسی مافوق را تشکیل خواهند داد؛ زیرا که تعارضات بالفعل آنها از بین رفته و منافعشان نیز به شدت با همدیگر پیوند پیدا می‌کند[۱۶].[۱۷]

وحدت امت اسلامی

وحدت و یکپارچگی از مسائل اصولی اسلام و از معیارهای اصیل قرآنی است. قرآن نه‌تنها دعوت به وحدت و اتحاد کرده: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا[۱۸]، و از تفرقه و تجزیه‌طلبی نهی کرده: وَلَا تَفَرَّقُوا، اصولاً کار تفرقه‌طلبان و نفاق‌افکنان را که با گروه‌گرایی و خیره‌سری مردم را به دسته‌ها و جمعیت‌های جدای از هم تقسیم می‌کنند و آنها را در برابر همدیگر قرار می‌دهند از ویژگی‌های فرعونی و طاغوتی شمرده: وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا[۱۹] و شیوه پیامبر اسلام را از آن مبرا و به دور معرفی کرده است إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ[۲۰].

بر اساس اندیشه اسلامی، امت تشکیل شده از انسان‌های همفکر و هم‌عقیده‌ای است که بر اساس عقیده و آرمان مشترک سازمان سیاسی و نظام مشترکی را پذیرفته‌اند و اتحاد و یکپارچگی از عناصر تشکیل‌دهنده امت و خصلتی تفکیک‌ناپذیر از مفهوم امت است: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ[۲۱].

در همین مورد اسلام پا را فراتر گذارده و به ائتلاف و اتحاد مسلمانان شکل برادری و مایه عاطفی داده و همبستگی جامعه اسلامی و یکپارچگی جهان اسلام را به صورتی بدیع و نوظهور مطرح کرده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ[۲۲]. آیینی که داعیه رهبری جهان و طرح مکتب جامع و کامل جهانی را دارد، جز این هم نمی‌تواند باشد که وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[۲۳].

اصولاً فلسفه بعثت انبیاء برطرف کردن اختلاف‌ها و ایجاد وحدت و الفت و همزیستی در میان انسان‌ها بوده است: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ[۲۴].

بر اساس چنین تفکر اصیل توحیدی هرگز عواملی چون نژاد، زبان، قومیت، مرز جغرافیائی و بالاخره سنت‌ها و فرهنگ‌ها نمی‌تواند به عنوان وسیله تفرقه و تجزیه و جدائی در میان امت اسلامی قابل قبول باشد و باید برای همه ملل اسلامی مسئله وحدت، آرمانی جوشیده از اعتقاد اسلامی تلقی شود و هدف راهبردی اتحاد ملل اسلامی از هدف‌های اصیل قرآنی و توحیدی به شمار آید[۲۵].[۲۶]

منابع

پانویس

  1. «و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۲.
  2. «و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
  3. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  4. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۲.
  5. استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ص۱، مقدمه.
  6. استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ص۲۹.
  7. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۳.
  8. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۳.
  9. استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ص۳۱.
  10. اندیشه فقهی سیاسی امام خمینی، ص۴۴۸.
  11. وحدت از دیدگاه امام خمینی، ص۱۷۵.
  12. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۳.
  13. صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۹۵.
  14. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۶.
  15. صحیفه نور، ج۸، ص۲۵۰.
  16. فقه سیاسی، ج۵، ص۱۸۶ ـ ۱۸۳.
  17. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۴۷-۷۴۹.
  18. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  19. «و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
  20. «تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست» سوره انعام، آیه ۱۵۹.
  21. «به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
  22. «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  23. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  24. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  25. فقه سیاسی، ج۱، ص۲۳۹.
  26. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۵۰.