وراثت علم از پیامبر خاتم در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

یکی از منابع علم امامان (ع) وراثت از انبیاء و پیامبر اکرم (ص) است؛ تمام علوم انبیای گذشته به پیامبر اسلام (ص) به ارث رسیده و ایشان هم همۀ معارف و علوم خود را به امیرالمؤمنین (ع) تعلیم داده و آن حضرت نیز به فرزندانش تا امام زمان (ع) منتقل کردند. یکی از دلایل به ارث رسیدن علوم آن است که علم از طرف خداوند است و اگر به ارث نرسد مردم جاهل مانده، نظام خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجّتی بر مردم نخواهد داشت.

امام وارث علم غیب پیامبر

یکی از منابع علم امامان (ع)، وصایت و وراثت انبیاء و پیامبر اکرم (ص) است، امام از نظر کمالات وجودی، تالی تلو نبی بوده و امامت با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد، لذا امام، وارث علوم و کتب همۀ انبیاست. در اصل تمام علوم انبیای گذشته به پیامبر اسلام (ص) به ارث رسیده و ایشان هم همۀ معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، امیرالمؤمنین (ع) تعلیم داده و امام علی (ع) نیز به فرزندانش تا امام زمان (ع) منتقل کردند[۱].

به طور کلی امامان (ع) از جهت علمی خود را مدیون پیامبر می‌دانند. مسلمانان در اوضاع و شرایط سخت و بحرانی صدر اسلام و مشکلات ناشی از جنگ و مسائل دیگر، آن چنان آمادگی ندارند که مجموع قوانین و احکام و معارف دین را به‌طور کامل فرا بگیرند و در حفظ و نگهداری آن کوشش نمایند. آن احکام الهی باید در جایگاه امن و مورد اعتمادی محفوظ بماند و یک مرجع قوی علمی باید باشد که همۀ احکام و قوانین و معارف دین را ثبت و ضبط کند و از هر گونه خطا و اشتباهی مصون باشد تا مسلمین هنگام نیاز به آن مراجعه کنند، به همین منظور پیامبر (ص)، علی بن ابی‌طالب (ع) را برگزیدند و ایشان را از زمان کودکی به منزل خود بردند و به تربیت و تعلیم او پرداختند و تمام آنچه را به وسیله وحی از جانب خدا دریافت می‌نمود به ایشان آموخت و این علم و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان آن حضرت یعنی امامان (ع) رسید[۲].

مطابق آیات و روایات، علم غیب یکی از این علوم است، زیرا طبق آیۀ: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۳]، خداوند علم غیب را به پیامبر و هر کسی که از او راضی باشد تعلیم داده است، در روایتی از امام رضا (ع) آمده است: "رسول الله (ص) که مرضیّ نزد خداست غیب می‌داند، ما هم ورثۀ همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه تا روز قیامت خواهد شد"[۴]. در زیارت جامعۀ کبیره آمده است: «اصْطَفَاکُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاکُمْ‏ لِغَیْبِه»[۵] و یا در روایتی آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) مِمَّنِ ارتَضی لِغَیبِهِ وَ کُلُّ عِلمٍ کانَ لِرَسُولِ اللهِ (ص) فَإنَّه وَصَلَ إِلَینا»[۶].

البته باید دانست علم غیب و هرگونه مشاهده غیبی‌ اختصاص به خداوند دارد و اگر برای پیامبر اثبات شده به واسطۀ تعلیم خداوند است از راه وحی و برای امامان (ع) نیز از راه وراثت از پیامبر ثابت می‌‌شود[۷].

دلیل به ارث رسیدن علم غیب

یکی از دلایل به ارث رسیدن علوم، علاوه بر روایات فراوان و تصریح علمای شیعه این است که علم از طرف خداوند است و اگر به ارث نرسد مردم جاهل مانده، نظام خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجّتی بر مردم نخواهد داشت، بلکه بر عکس خواهد بود؛ بنابراین چون خداوند حکیم است، حکمت او مقتضی توارث علم و دوام عالم است تا حجت بر مردم تمام گردد. علم ائمه اطهار، علوم الهی است که نسل به نسل از رسول خدا به ارث برده‌اند و علوم ایشان اجتهاد و استنباط مصطلح نیست، لذا می‌توان کلام یکی از آنها را به دیگری نسبت داد[۸].

علامۀ محمدحسین کاشف الغطاء می‌گوید: "به اعتقاد امامیه، شریعت اسلامی حکم هیچ واقعه و موضوعی را فروگذار نکرده و هیچ عملی از اعمال مکلفین نیست مگر اینکه یکی از احکام پنج‌گانۀ تکلیفی بر آن منطبق می‌گردد و هیچ معامله‌ای نیست مگر اینکه حکم وضعی آن ـ صحت و بطلان ـ در شرع بیان شده است، خداوند سبحان همۀ این احکام را از طریق وحی یا الهام به پیامبر اکرم (ص) آموخت و آن حضرت با توجه به وقایع و حوادثی که رخ می‌داد و نیازهایی که برای مسلمانان پیش می‌آمد، آن احکام را بیان می‌کرد و رسول الله (ص) به روایت متواتر و متفق‌علیه نزد عامه و خاصه که عترت خویش را عِدل قرآن قرار داده و فرمودند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی...»[۹]، بیان و تبیین احکام را به اوصیای خویش سپرد تا هر یک از آنان در وقت و فرصت مناسب آن احکام را بیان کند". از آنجایی که امامت در راستای خاتمیت پیامبر اکرم (ص) قرار گرفته است لذا این وراثت معنای خاصی دارد که به معنای شرح آموزه‌های پیامبر در راستای نیاز مردم است.

راه به ارث رسیدن علم غیب

ارث رسیدن دانش پیامبر (ص) به امامان (ع) از دو راه بوده است:

  1. از راه عادی و منابع مکتوب که همان تعلیم و تعلم است؛ امیرالمؤمنین (ع) به خاطر ارتباط زیادی که با پیامبر (ص) داشت بیش از دیگران علوم و معارف الهی را مستقیما از زبان پیامبر شنیده و حفظ کرده است و بعد آن را به امام حسن و امام حسین (ع) تعلیم داده است. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «کنت ادخل علی رسول الله کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً وَ کُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَة... إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِی وَ إِذَا سَکَتُّ وَ فَنِیَتْ مَسَائِلِی ابْتَدَأَنِی»[۱۰].
  2. راه دیگر، تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است، بدین معنا که پیامبر (ص) با تعلیم و تربیت علی (ع)، دل و جان آن حضرت را برای پذیرش فیض الهی و نور غیبی آماده ساخت و دری از غیب بر روی آن حضرت باز کرد و علوم معارف از راه غیبی به آن حضرت منتقل شد. امام علی (ع) آنگاه که به دستور پیامبر (ص) عازم یمن شد، از ایشان درباره پرسش‌هایی که مردم یمن درباره قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست، پیامبر فرمودند: «أدُن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: "اللهم ثبت لسانه واهد قلبه" فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شککت بعد فی قضاء بین اثنین»[۱۱] و یا اینکه پیامبر (ص) در ساعت آخر عمر با علی (ع) خلوت کرد و ردای خویش بر سر او کشید و لحظاتی را با یکدیگر به راز سخن گفتند. پس از این گفت و شنودها، امام از حضور پیامبر بیرون آمد و وقتی مردم از سخنان پیامبر پرسیدند، امام فرمود: "رسول خدا هزار باب از علم برای من گشود که از هر بابی هزار باب باز شد حتی از گذشته و آینده اطلاع دارم و به علم منایا و بلایا و فصل خطاب آگاهی دارم"[۱۲].[۱۳]

وراثت امامان (ع) از انبیاء و پیامبر اکرم (ص) در دو موضوع بوده است:

  1. وراثت اعتباری: امامان معصوم (ع) از پیامبران گذشته و پیامبر اکرم (ص) اموری را که مربوط به آثار ظاهری نبوت است و بیشتر برای ابراز حق در مواردی که مسألۀ امامت ایشان مشتبه می‌شده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانۀ حقانیت ایشان معرفی شده است، به ارث برده‌اند چنانکه در روایات آمده است، پیراهن حضرت یوسف و عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان و... نزد امامان (ع) موجود است. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است: "الواح موسی در نزد ما است و عصای موسی پیش ماست و ما ورثه پیامبران هستیم"[۱۴]. در روایتی دیگر آمده است: حضرت علی (ع) شبی از منزل خارج شد و فرمودند: "امامی بر شما خارج شد که بر تن او پیراهن حضرت آدم و در دستش انگشتری سلیمان و عصای موسی است"[۱۵].[۱۶]
  2. وراثت حقیقی: علوم و حکمت‌ها و کمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است. این وراثت شاید به لحاظ نشان دادن خدایی بودن منصب امامت ایشان به دیگران باشد که اساس آن بر کمالات روحی است؛ به عنوان مثال: اگر در یکی از آن حضرات، صفت کلام الهی ظهور نموده است همچون موسای کلیم، در امامان (ع) این صفت به نحو اتم و اکمل ظهور داشته است و اگر در زیارات مختلف به آن حضرات خطاب کرده و می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ» همگی به این معنا اشاره دارد و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق، چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) سؤال می‌شود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شما است؟ حضرت فرمودند: "آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همان‌گونه که آنها قرائت می‌کردند ما نیز آنها را می‌خوانیم و همان‌گونه که آنها از آن کتاب‌ها سخن می‌گفتند ما نیز از آنها سخن می‌گوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمی‌دهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید نمی‌دانم"[۱۷]. منابع مکتوب هم خود بر دو قسم بوده اند: اول کتب آسمانی پیامبران پیشین به علاوه آثار و معجزات آنان است که نزد پیامبر موجود بوده است. و پیامبر هنگام رحلت همه این آثار و مواریث را به علی (ع) و ایشان هم به امام حسن (ع) سپرد و هر امامی هنگام رحلت آنها را به امام بعدی می‌‌سپارد. دوم کتبی که به املای پیامبر و خط علی (ع) است، این منابع مکتوب یکی از منابع مهم علوم اهل بیت (ع) به شمار می‌‌آید و آنان از اینها استفاده می‌کردند و مطالب آنها را برای مسلمانان نقل می‌کردند و به مندرجات آنها استناد و استشهاد می‌نمودند[۱۸].

نتیجه گیری

در نتیجه علوم انبیای گدشته، پیامبر اکرم (ص) و امامان قبلی و از جمله علم غیب به امامان (ع) به ارث رسیده است و یکی از راه‌های علوم آموزی اهل بیت از این راه است.

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص ۲۹؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج ۲، ص ۳۹۱ و ۳۹۲؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص ۳۴۸؛ امام‌خان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص ۶۴؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۴ ـ ۶۸.
  2. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص ۱۵۰؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۴ ـ ۶۸.
  3. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد.» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  4. «فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا يَشَاءُ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلَّمَنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۲۸۱، باب ۱۴.
  5. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ٢، ص ۶۰۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۲۷، باب ۵۰۸.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۹، باب نادر فیه ذکر الغیب، با تفاوت در عبارات.
  7. ر.ک: خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۱۵۲.
  8. ر.ک: نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ شیخ‌زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۷۱ ـ ۷۳.
  9. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج ۱، ص ۶۴.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۶۴.
  11. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار (ع)، ج ۲، ص ۳۰۱.
  12. اختصاص، ص۲۸۱ و ینابیع الموده، ج۱، ص۲۳۱.
  13. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص ۱۵۰؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۳۰.
  14. «أَلْوَاحُ مُوسَى ع عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِيِّينَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۳۱، روایت ۲.
  15. «خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ بَعْدَ عَتَمَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ هَمْهَمَةً هَمْهَمَةً وَ لَيْلَةً مُظْلِمَةً خَرَجَ عَلَيْكُمُ الْإِمَامُ عَلَيْهِ قَمِيصُ‏ آدَمَ وَ فِي يَدِهِ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ وَ عَصَا مُوسَى ع»؛ کلینی؛ محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۲۳۱، روایت ۴.
  16. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۵.
  17. «فَقَالَ بُرَيْهَةُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَّى لَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ كُتُبُ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْ‏ءٍ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص ۲۷۵.
  18. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۳۶۳ ـ ۳۶۵؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص ۱۵۰؛ بیابانی اسکوئی، محمد، امامت.