خطبه‌های امام حسین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام حسین (ع) از ابتدای حرکت از مدینه تا لحظه شهادت سخنانی را در مکان‌های مختلف ایراد فرموده‌اند که هر کدام به نحوی بیانگر علل قیام آن حضرت است. سخنانی در مدینه و ابتدای حرکت، خطابه‌ای در مکه، سخنانی در مسیر حرکت به کوفه و بیانات و خطبه‌هایی در برابر سپاه عمر سعد و در روز عاشورا خطاب به یاران باوفای خویش و یا بر بالین شهدای کربلا.

خطبه امام حسین در مدینه

بعد از مرگ معاویه و به خلافت رسیدن یزید، او نامه‌ای برای حاکم مدینه فرستاد و خواست که از امام حسین (ع) بیعت بگیرد اما حضرت در جواب او فرمود: "... یزید مردی شراب‌خوار و کشنده انسان‌های محترم است و آشکارا گناه می‌کند. هیچ گاه فردی مثل من با چنین کسی بیعت نخواهد کرد...". همچنین در متن وصیتی که آن را به دست محمد بن حنفیه داد نوشته است: "... من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش‌گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می‌گردم، بلکه هدف من از این امر اصلاح در امت جدم است...[۱].

خطبه مکیه امام حسین

خطابه مشهوری را امام حسین (ع) در "منی" پیرامون امر به معروف و نهی از منکر بیان فرموده و خواسته است در آخرین دیدار خود از مکّه ضمن استفاده از موقعیت کنگره حج، تکلیف مردم را در قبال دستگاه یزیدی روشن کند و علل قیام خود را بر ضد دولت اموی تبیین نماید. در این خطابه آمده است: "جریان امور (حکومتی و اجتماعی و سرنخ کارها) به دست دانشمندان الهی است که امین بر حلال و حرام خدا هستند"[۲].

براساس این سخن امام(ع)، عالم به خدا کسی است که امین احکام و قوانین الهی باشد و این تعبیر شامل فقها و علما در عصر غیبت هم می‌شود. امام مقام زعامت و رهبری امت را مربوط به علما می‌داند و طبعاً در زمان حضور امام، منصب زعامت مربوط به ایشان است و با وجود امام که اعلم مردم است، نوبت به بقیه نمی‌رسد و اگر امام معصوم حاضر نبود، علما به اطلاق روایت متصدی زعامت خواهند شد[۳].

خطبه امام حسین در مسیر کوفه

بعد از اینکه امام حسین (ع) مجبور به ترک مکه در روز ترویه و حرکت به سوی کوفه شد، در بین راه جواب نامه و یا سخنانی ایراد فرموده‌اند؛ مانند اینکه در برابر سپاهیان حر بن یزید ریاحی فرمود: " ... ما اهل بیت پیامبر به ولایت و رهبری مردم شایسته‌تر و سزاوارتر از اینها (بنی امیه) می‌باشیم که به ناحق مدعی این مقام بوده و همیشه راه ظلم و فساد و دشمنی با خدا را در پیش گرفته‌اند ... . و یا در جواب حضرت علی اکبر (ع) که سؤال از علت گفتن ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ کردند فرمود: «من سرم را به زین اسب گذارده بودم که خواب خفیفی بر چشمانم مسلط شد. در این موقع صدای هاتفی به گوشم رسید که می‌گفت این جمعیت در این هنگام شب در حرکت هستند و مرگ نیز در تعقیب آنهاست. برای من معلوم گردید که این، خبر مرگ ماست»[۴].

خطبه امام حسین در برابر لشکر حر

مطابق روایتی: هنگام نماز عصر امام حسین(ع) به مؤذن خود فرمان داد اذان و اقامه بگوید، سپس امام(ع) جلو ایستاد و هر دو سپاه به آن حضرت اقتدا کردند، پس از نماز امام برخاست و حمد و ثنای الهی را به جای آورد و فرمود: «ای مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (امامت بر مسلمین) از این مدعیان دروغین که در میانتان به ظلم و ستم و تجاوز رفتار می‌کنند سزاوارتریم. اگر به خدا اعتماد کنید و صاحبان حق را بشناسید، مایه خشنودی خداوند است و اگر ما را ناخوش داشته و حقّ ما را نشناسید و عقیده شما برخلاف آن باشد که در نامه‌هایتان نوشته‌اید و فرستادگانتان گفتند، از نزد شما باز می‌گردم».

حر بن یزید در پاسخ عرض کرد: «ای اباعبدالله(ع)! ما از این نامه‌ها و فرستادگان بی‌خبریم». امام(ع) به یکی از خدمت‎گزاران به نام عقبة ابن سمعان، رو کرد و فرمود: «ای عقبه! آن دو خورجین نامه‌ها را بیاور».

عقبه نیز نامه‌های شامیان و کوفیان را حاضر کرد و پیش روی آنان ریخت، آنان پیش آمده، به نامه‌ها نگاه کرده و می‌گذشتند! حر گفت: «ای اباعبدالله! ما از آنان که این نامه‌ها را نوشتند نیستیم، مأموریت ما آن است که از تو جدا نشده تا تو را نزد امیر (عبیدالله بن زیاد) ببریم». امام(ع) تبسمی کرد و فرمود: «مرگ از انجام این کار به تو نزدیک‌تر است!»[۵].

امام(ع) در منزلگاه «بیضه» نیز برای یاران خود و سپاه حر خطبه خواند؛ ایشان پس از حمد و ثنای الهی چنین فرمودند: «ای مردم! پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار می‌کند؛ و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیاندازد»... .

این گفتار تاریخی امام(ع) با صراحت تمام هدف قیام خونین عاشورا را شرح می‌دهد، بیانی که برای هر زمان و هر مکان کاربرد دارد. امام(ع) قیام خود را تبلوری از وظیفه عمومی همه مسلمین می‌داند که در برابر حکام جائر و ظالم بر عهده دارند. ظالمانی که نه فقط بندگان خدا را به زنجیر ستم گرفتار ساخته‌اند، بلکه حلال خدا را حرام کرده و حرام او را حلال شمرده‌اند[۶].

خطبه‌های امام حسین در کربلا

هنگام ورود به کربلا

امام حسین (ع) در روز کربلا و عاشورا سخنانی ایراد فرموده‌اند مانند اینکه هنگام رسیدن به کربلا فرمودند: «خدایا! از اندوه و بلا به تو پناه می‌برم! اینجاست، محل فرود آمدن ما و به خدا سوگند همین جاست محل قبرهای ما و به خدا سوگند از اینجاست که در قیامت محشور و منشور خواهیم گردید ...». در سخنانی با یاران خویش درباره علت قیام فرمود: «... اوضاع زمان دگرگون گردیده، زشتی‌ها آشکار و نیکی‎ها و فضلیت‌ها از محیط ما رخت بر بسته است ... شایسته است که در چنین محیط ننگین، شخص با ایمان و فضیلت، فداکاری و جانبازی کند ...»[۷].

خطبه امام در شب عاشورا

شب عاشورا خطاب به یاران خویش فرمود: «من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده‌ام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق‌تر از اهل بیت خود سراغ ندارم...»آن حضرت بر بالین هر یک از یاران و اصحاب خویش نیز سخنانی ایراد فرموده‌اند[۸].

خطبه امام حسین در برابر لشکر ابن زیاد

روز عاشورا قبل از شروع جنگ امام حسین (ع) سخنانی را خطاب به سپاه کوفه بیان داشته‌اند که قسمتی از این سخنان عبارت است از: " ... شما اینک به امری هم‌پیمان شده‌اید که خشم خدا را برانگیخته و به سبب آن، خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما فرستاده است. چه نیکوست خدای ما و چه بد بندگانی هستید شماها که به فرمان خدا گردن نهاده و به پیامبرش ایمان آوردید و سپس برای کشتن اهل بیت و فرزندانش هجوم کردید..."؛ "... مردم! بگویید من چه کسی هستم؟ آنگاه به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و در هم شکستن حریم من برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسر عموی پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه مسلمانان به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق نمود؟ ..."؛ "... همه شما عصیان و سرکشی نموده و با دستور من مخالفت می‌کنید که به گفتارم گوش فرا نمی‌دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه‌های غیر مشروعی که شکم‌های شما از آن انباشته شده، خدا این چنین بر دل‌های شما مهر زده است..."[۹].

خطبه امام حسین هنگام شهادت اصحاب و یاران

بعد از حمله گروهی و شهادت برخی از سپاهیان، امام حسین (ع) با دیدن کشته‌شدگان، اصحاب خود را خطاب قرار داده و فرمودند: «برای بزرگ‌زادگان، صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمت‌های همیشگی آن می‌رساند...». آن حضرت که شهادت یاران خود را نظاره می‌کرد، محاسن شریفش را به دست گرفت و فرمود: «خشم خدا بر یهودیان آنگاه سخت گردید که برای او فرزندی قائل شدند. و خشم خدا بر مسیحیان آنگاه شدید شد که به خدایان سه‌گانه قائل گردیدند و غضب خداوند بر آتش‌پرستان وقتی بیشتر شد که به جای خدا، آفتاب و ماه را پرستیدند و غضب الهی بر قوم دیگری آنگاه شدیدتر شد که بر کشتن پسر دختر پیامبرشان متحد و هماهنگ گردیدند ...»، سپس آن حضرت با صدای بلند فرمود: «آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد!؟ أیا کسی نیست که از حرم رسول خدا حمایت نماید؟» همچنین حضرت بعد از شهادت برخی از یاران و اصحاب خویش نیز سخنانی ایراد فرمودند.

زمانی که حضرت تمام اصحاب و یاران خود را از دست داد، سخت مشغول نبرد با دشمنان شد و گروهی از آنان را به خاک و خون کشانید. ناگهان برای شکستن روحیه امام، دشمن به سوی خیمه‌های حضرت روانه گردید! امام با دیدن این منظره با صدای بلند فریاد زدند: «ای پیروان خاندان ابی سفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی‌هراسید، لااقل در زندگی آزاد مرد باشید، و اگر خود را عرب می‌پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید...»[۱۰].

منابع

پانویس

  1. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص۲۶.
  2. «...مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ»؛ تحف العقول، ص۱۷۲، بیروت.
  3. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۵۰-۱۵۶؛ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۳۵-۲۴۲.
  4. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص ۴۲.
  5. فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۳ (با مختصر تفاوت)؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۳۲ (با مختصر تفاوت).
  6. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۳۵۸ ـ ۳۷۵.
  7. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص ۵۵ ـ ۸۰.
  8. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص ۵۵ ـ ۸۰.
  9. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص ۶۴.
  10. تشیع، محمد حسن، فرهنگ عاشورایی ج۳، ص ۸۰.