مردم ایران در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ایرانیان از اعلام غیر مصرّح قرآن کریم است که مفسران بسیاری ذیل آیات ۵۴ سوره مائده؛ ۱۳۳ سوره نساء؛ ۳۹ سوره توبه؛ ۲ـ۹ سوره روم و برخی آیات دیگر از آنها یاد کرده و این آیات را بر آنان تطبیق داده‌اند.

واژه ایرانیان برگرفته از «آریاییان»[۱] یا «آریانا»[۲] و بر پایه قولی دیگر، از «أئیریَّنَ وَئجَه ـ ایران ویج» سرزمین اولیه آریاییها گرفته شده[۳] و ایی رِیا یا أئیریّن نام قوم ایران بوده که به تدریج به آران و ایران مبدل شده است[۴]. برخی منابع اسلامی آنها را از نسل یافث بن نوح[۵]، ایرَج، ایران بن أفریدون[۶] و فارِس بن باسور (یاسور) بن سام بن نوح(ع)[۷]، و مطابق قولی از فرزندان اسحاق بن ابراهیم(ع) دانسته‌اند[۸]. ایرانیان که در منابع اسلامی از آنها به «فُرْس» تعبیر می‌شود به ساکنان سرزمین ایران (ایرانشهر) اطلاق می‌شود. این سرزمین قبل از ورود اسلام شامل فلات وسیع ایران بود که از شرق به رودسند (در پاکستان کنونی)، از غرب به جلگه بین‌النهرین (عراق)، از شمال به دریای خزر، از شمال شرق به رود جیحون و ازجنوب به خلیج فارس محدود می‌شد[۹]. آنها شاخه‌ای از نژاد سفید آریایی (آریانها) محسوب می‌شوند که قبل از مهاجرت به مناطق دیگر، با دیگر همنژادان خود (هند و اروپایی) احتمالاً در سرزمینهای آسیای مرکزی، می‌زیستند؛ اما به عللی به مناطق جنوبی‌تر کوچ کرده[۱۰]، سپس شاخه‌ای از آنها وارد سرزمینی شدند که از این پس آن را بر اثر ورود ایشان «ایران» نامیدند. این اقوام در سه گروه متمایز «ماد»، «پارْس» و «پارْت»، غرب، جنوب و شرق ایران را فرا گرفتند. تازه واردان درگذر تاریخ به تدریج با غلبه بر بومیان با آنان درآمیختند و نژاد امروزین آفریده این تاریخ دیر پای است[۱۱].[۱۲]

تشکیل دولت

با مهاجرت قوم آریایی به ایران در هزاره اول قبل از میلاد[۱۳] یک طایفه از آنان به نام مادها متشکل از ۶ تیره، نخستین دولت آریایی را در اوایل قرن هفتم ق. م. در نیمه غربی ایران به پایتختی هگمتانه (همدان) تأسیس کردند[۱۴]. پس از سقوط ماد در ۵۵۰ ق. م[۱۵]، طایفه دیگر آریایی به نام «پارسها» به رهبری کوروش ـ که برخی مفسران ذوالقرنین در آیه ۸۳ کهف[۱۶] را بر وی تطبیق کرده‌اند[۱۷] ـ با فایق آمدن بر دولتهای بابل، لیدیه و مصر، بزرگ‌ترین امپراتوری آسیا (هخامنشیان ۳۳۰ ـ ۵۵۰ ق. م) یا وسیع‌ترین و پر جمعیت‌ترین ساخت سیاسی آن‌روز[۱۸] را که حدود آن از شرق به رود سند و از غرب تا مصر می‌رسید، بنیاد کردند[۱۹]. ایرانیان در این دوره با بهره‌مندی از دستاوردهای تمدنی ملل مغلوب، شالوده تمدن بزرگی را پی‌ریزی کردند که تشکیلات منظم اداری، پست، ضرب سکه و ساختن راه‌ها و بناهایی چون تخت جمشید و کاخ آپادانا از مظاهر آن به شمار می‌آید[۲۰]. پس از سقوط هخامنشیان به دست رقیب قدرتمندشان اسکندر[۲۱]، جانشینان وی با نام «سُلوکیان» بر ایرانیان حکم راندند (۲۵۰ ـ ۳۱۲ م.). آنان همه تلاش خود را برای نفوذ فرهنگ هِلنی (یونانی) به کار بستند؛ اما توفیق چندانی نیافتند[۲۲]. شاخه‌ای دیگر از آریاییهای ساکن شمال شرق ایران با براندازی دولت سلوکیان، حکومت پارت (اشکانیان) را در حدود سال ۲۵۰ ق. م. تأسیس کردند[۲۳] که پیروزی در جنگ‌های متمادی بر رومیان و یونانی‌زدایی از شاخصه‌های آن بود[۲۴]. ساسانیان، آخرین دودمان حاکم بر ایران قبل از اسلام بودند. مدت فرمانروایی این سلسله پس از ساقط کردن اشکانیان از سال ۲۲۴ تا ۶۵۲ م. ادامه‌داشت و ازسوی عرب مسلمان برچیده شد[۲۵].[۲۶]

وضع ایران مقارن ظهور اسلام

در این زمان جامعه ایران از لحاظ اجتماعی، به دو طبقه اکثریت و اقلیت تقسیم شده بود و انتقال افراد یک طبقه به طبقه دیگر غیر ممکن بود. این تقسیم‌بندی موجب انحصار مالکیت در نجبا و نارضایتی توده مردم از آنان شده بود[۲۷]. از نظر دینی هجوم دیانت بودایی و مسیحی از شرق و غرب به قلمرو دیانت زرتشتی و ظهور مانی و مزدک موجب پیدایش یک بحران دینی فراگیر در ایران شد و کوشش روحانیون زردشتی و اقدامات انوشیروان در سرکوب مزدکیان سودی نبخشید[۲۸]. از لحاظ سیاسی هر چند به ظاهر حکومت ساسانی، به خصوص در روزگار خسروپرویز (۵۹۰ ـ ۶۲۸ م.) که حکومتش هم‌زمان با ظهور اسلام بود، قدرتمند می‌نمود و وسعت قلمرو ایران به زمان هخامنشیان رسیده بود و پیروزی ایران بر روم، استمرار سلطه بر یمن، حضور در سواحل جنوبی خلیج فارس و تجارت با شرق و غرب نویدبخش بود؛ اما سیاست نابخردانه و توسعه‌طلبانه خسرو در نقض صلح با روم[۲۹] و شروع مجدد جنگ‌های خانمانسوز (۶۲۷ ـ ۶۰۳ م.) و پیامدهای آن، از جمله شورش سپاهیان[۳۰]، بستن مالیات‌های گزاف بر طبقه محروم و بحران دینی، جامعه ایران را به سوی هرج و مرج سوق داد و موجب نارضایتی عمومی گردید[۳۱] که از نتایج آن شکست ایران از روم و کشته شدن خسرو بود. حکومت پسرش شیرویه (۶۲۸م.)[۳۲] دولت مستعجل بود و کودتاهای پیاپی و فرمانروایی زنان، آشکارا از فرسودگی حکومت ساسانیان خبر می‌داد[۳۳]. تلاش بزرگان ایران و سلطنت یزدگرد[۳۴] جوان هم سودبخش نبود و این زمانی رخ داد که اسلام در جزیرة العرب قوت می‌گرفت وسرانجام حکومت ساسانی به دست عرب نو مسلمان برچیده شد.[۳۵]

گسترش اسلام درمیان ایرانیان

با ظهور اسلام نخستین فرد ایرانی که به اسلام گروید سلمان فارسی بود که نزد رسول خدا و مسلمانان مقام ارجمندی یافت[۳۶]. پس از آن در سال ششم هجرت، پیامبر(ص) پادشاه وقت ایران، خسروپرویز را به اسلام فراخواند؛ اما او مغرورانه نامه حضرت را درید. در پی آن، خسروپرویز به حاکم خود در یمن (باذان) دستور داد تا پیامبر را دستگیر کند. او نیز دو تن از ایرانیان مقیم یمن را بدین منظور روانه مدینه کرد[۳۷]. پیامبر(ص) ضمن پیشگویی خبر قتل خسروپرویز، باذان بن ساسان را به اسلام فرا خواند و به وی وعده داد که چنانچه اسلام بیاورد در مقام خود ابقا شود[۳۸]. با اسلام باذان به پیروی از او دیگر ایرانیان ساکن یمن نیز مسلمان شدند. در منابع اسلامی از آنها به «ابناء» یاد شده است[۳۹]. شهر بن باذان پس از مرگ پدر از جانب رسول خدا، در یمن به قدرت رسید و در جنگ با اسودعَنْسی از پیامبران دروغین به شهادت رسید[۴۰]، آنگاه ایرانیان مقیم یمن به ریاست فیروز و به فرمان رسول خدا مأمور جنگ با اسود شده، او را کشتند[۴۱]. بحرینیها نیز از دیگر ایرانیان بودند که در زمان رسول خدا اسلام آوردند.[۴۲] پیروزیهای اولیه عرب در دوره ابوبکر به ویژه سقوط حیره (شهری در نزدیکی کوفه، در مجاورت صحرای عربستان)[۴۳] در سال ۱۲ هجری[۴۴] راه را برای پیشروی در قلمرو ایران هموار کرد.

جنگ‌های پیاپی مسلمانان چون نبرد جِسْر در سال ۱۳ هجری[۴۵]، قادسیه در سال ۱۵ یا ۱۶[۴۶] فتح مداین در سال ۱۶[۴۷]، جلولا در سال ۱۶[۴۸] و فتح نهاوند یا فتح الفتوح در سال ۲۱ یا ۲۲[۴۹] فرصت چاره‌اندیشی را از یزدگرد گرفت و در مدتی کوتاه شهرهای ایران پیاپی فتح شد و با قتل یزدگرد در سال ۳۱ هجری، دولت ساسانی سقوط کرد[۵۰]. مسلمانان عرب در برخورد با ایرانیان بر اساس قاعده و رفتار با اهل کتاب عمل کردند[۵۱]. ایرانیان نومسلمان توانستند پس از یک قرن فتح اسلامی نقش قابل توجهی در ارکان دولت و تمدن اسلامی ایفا کنند[۵۲]. سادگی و روشنی مبانی اسلام و مناسبت عقاید این دین با مذاهب اهل کتاب، اختلاط و آمیزش عرب با ایرانیان و مهاجرتشان به این سرزمین، زمینه مساعدی برای رواج اسلام در میان آنها فراهم کرد. امید ایرانیان برای رهایی از اختلاف شدید طبقاتی و دستیابی به مساوات بین ضعفا و اقویا و گرایش به یک شریعت آسان، نیز رفتار خوب مسلمانان با ایرانیان قبل از چیرگی بنی امیه بر دستگاه خلافت و مخیر ساختن آنان به پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه از دیگر عوامل گرایش این ملت به دین مبین اسلام بود.[۵۳]

نقش ایرانیان در تمدن اسلامی

سهم ایرانیان در همه ابعاد علوم اسلامی آنچنان آشکار است که هیچ‌کس را یارای انکار آن نیست. ابن‌خلدون برای ایرانیان در علم و تمدن و صنعت اسلام، سهم وافری قائل است[۵۴]. بسیاری از مهم‌ترین علمای اسلامی در رشته‌های فقه، حدیث، ریاضیات، فلسفه، قرائت، تفسیر و... از ایرانیان هستند. مؤلفان ۶ مجموعه رسمی حدیث اهل سنت[۵۵] و بیشتر حافظان قرآن، راویان حدیث، مفسران، فقیهان و دانشمندان ایرانی بودند[۵۶]. به اعتقاد ادوارد براون اگر از آنچه علم عربی نامیده می‌شود، کارهایی که ایرانیان کرده‌اند برداشته شود بهترین قسمتهای آن از میان می‌رود. همو سهم ایرانیان در ادبیات عرب را بسیار قابل توجه و از حدود ۴۴ تن برجستگان در ادبیات عرب، حدود ۳۰ % آنان را ایرانی دانسته است[۵۷]. در نهضت ترجمه، خاندانهای بزرگ ایرانی در دستگاه خلافت، چون بَرْمَکیان، بنی سهل، بنونوبخت و آل‌بختیشوع سهم فراوانی داشتند. حتی هسته اصلی کتابخانه مرکزی بغداد (زمان مأمون عباسی) که «بیت‌الحکمه» نام گرفت به دست ایرانیان پدید آمد[۵۸]. گسترش اسلام در میان مردمان مناطق جنوب شرقی آسیا و شمال آفریقا نیز مرهون فعالیتهای ایرانیان است که از طریق دریانوردی و بازرگانی و غیره اسلام را به دورترین نقاط آسیا رسانیدند[۵۹].[۶۰]

نقش ایرانیان در علوم قرآنی

در تفسیر بزرگانی چون ضحاک بن مزاحم بلخی خراسانی (م. ۱۰۵ق)، حسن بصری (م. ۱۱۰ق)، عطاء بن ابی مسلم میسره خراسانی (م. ۱۳۵ق)، مقاتل بن حیان بلخی (م. ۱۵۰ق)، مقاتل بن سلیمان بلخی (م. ۱۵۰ق)، ابن‌فریس رازی (م. ۲۹۴ق)، عبدالله بن محمد دینوری (م. ۳۰۸ق)، محمد بن مسعود عیاشی (م. ۳۲۰ق)، کاتب اصفهانی (م۳۳۲ق)، ابوبکر محمد بن عزیر سجستانی (م۳۳۰ق)، ابن‌حبیب نیشابوری (م. ۴۰۶ق)[۶۱]؛ نیز سلیمان بن مهران اعمش (م. ۱۵۰ق)، فراء، علی بن ابراهیم قمی، شیخ طوسی، طبرسی، طبری، زمخشری، فخر رازی، نظام نیشابوری، بیضاوی، ابوالفتوح رازی و میبدی از مفسران برجسته ایرانی تبارند[۶۲]. در قرائت، ۴ یا ۵ تن از قراء معروف هفت‌گانه: عاصم (م. ۱۲۸ق)، نافع (م. ۱۶۹ق)، ابن‌کثیر (م. ۱۲۰ق) و کسائی (م. ۱۸۹ق) منشأ ایرانی دارند[۶۳]. خلیل بن احمد دانشمند بصری و در اصل ایرانی، نخستین کسی است که همزه و تشدید و رَوْم و اِشْمام را وضع کرد[۶۴]. ابوحاتم سجستانی نیز از ایرانیانی بود که رساله‌ای درباره رسم الخط قرآن نگاشته که بخشهایی از آن هنوز موجود است[۶۵]؛ نیز یحیی بن یعمر از قرای معروف بصره، ایرانی بود[۶۶]. در ترجمه قرآن نیز ایرانیان بیش و پیش از همه مسلمانان اقوام دیگر به آن اهتمام کردند و ترجمه‌های کهن و متعدد از قرون سوم، چهارم و پنجم هجری قمری به فارسی مانده که ترجمه تفسیر طبری نمونه‌ای از آنهاست و ترجمه‌های موجود در تفاسیر کهن مانند تفسیر ابوالفتوح رازی، کشف الاسرار میبدی، تاج التراجم از همین منابع و ذخایر است. در برخی فرهنگنامه‌های قرآنی، بیش از ۱۴۰ ترجمه کهن فراهم آمده است[۶۷]. مطابق برخی نظرها آغاز ترجمه فارسی قرآن کریم به سلمان فارسی باز می‌گردد که وی با مشورت پیامبر(ص) یا فرمان آن حضرت به آن اقدام کرد[۶۸]. در علوم قرآنی از دیگر کسان می‌توان به ابن‌ابی داوود سجستانی (م. ۳۱۶ق)، ابومعاذ فضل بن خالد مروزی (م. ۲۱۱ق)، ابن‌مهران نیسابوری (م. ۳۸۱ق)، ابوحفص طبری (م. ۳۵۱ق)، ابوالحسن الرازی (م. ۴۱۰ق)[۶۹] و راغب اصفهانی (م. ۴۲۵ق) اشاره کرد.[۷۰]

ایرانیان در شان نزول

  1. مشهور در میان مفسران آن است که آیات آغازین سوره روم پس از آن نازل گشت که مسلمانان از شنیدن خبر پیروزی ایرانیان بر رومیان شگفت زده و غمگین شدند؛ زیرا آنها از پیروزی مجوس (زرتشتیان) بر اهل کتاب (مسیحیان) کراهت داشتند. در مقابل، مشرکان خوشحال شده، به شماتت مسلمانان پرداختند و از این حربه برای تضعیف روحیه مسلمانان بهره جستند[۷۱]. در این شرایط، آیات ﴿بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ الٓمٓ * غُلِبَتِ ٱلرُّومُ * فِىٓ أَدْنَى ٱلْأَرْضِ وَهُم مِّنۢ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِى بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ ٱلْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنۢ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍۢ يَفْرَحُ ٱلْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ ٱللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَآءُ وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ * وَعْدَ ٱللَّهِ لَا يُخْلِفُ ٱللَّهُ وَعْدَهُۥ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۷۲] نازل شد. برخی مفسران ذیل این آیات به تفصیل درباره جنگ‌های دو ابرقدرت آن روز (ایران وروم) سخن گفته، نزول آیات یاد شده را برای تسلیت خاطر مسلمانان دانسته‌اند. در این آیات، خداوند از شکست ایرانیان از رومیها در آینده نزدیک خبر داده و وعده الهی را تخلف‌ناپذیر دانسته است. فاصله زمانی پیروزی ایرانیان تا هزیمت ایشان از رومیها را کمتراز ۱۰ سال ذکر کرده‌اند[۷۳]. مفسران ﴿بِضْعِ سِنِينَ را در روایتی از پیامبر(ص) از سه تا ۹ سال شمرده‌اند[۷۴]. ﴿فِىٓ أَدْنَى ٱلْأَرْضِ نیز در آیات یاد شده بر محلی به نام اَزْرُعات شام تطبیق شده که رومیها در آنجا از ایرانیان شکست خوردند[۷۵]. بنا به نقل قتاده با نزول آیات مذکور، مسلمانان گفته پروردگار را تصدیق کردند تا اینکه خبر شکست ایران در سال ششم هجرت در جریان صلح حدیبیه به مؤمنان رسید و آنها شاد شدند[۷۶]. بنا به گزارشهای دیگری مسلمانان در آغاز هجرت[۷۷] یا در سال دوم هجرت و روز بدر از این حادثه مطلع شدند[۷۸]. گویند: پیامبر پیروزی رومیها بر ایرانیان را در مکه به مسلمانان نوید داده و فرموده بود: «اِن‌الروم ستغلب فارسا»[۷۹]. علت آغاز جنگ‌های ایرانیان و رومیها در عصر ظهور اسلام، بهانه قتل امپراتوری روم بود که حامی خسروپرویز در دستیابی به سلطنت بود. وی به این بهانه به روم حمله کرد[۸۰]. در این نبردها دو سردار ایرانی (شَهْر بُراز و فَرُّخان) فتوحات[۸۱] بسیاری کرده، تقریبا همه متصرفات آسیای بیزانس و مصر (۶۱۹ م) را فتح کردند. حتی قسطنطنیه پایتخت بیزانس در خطر سقوط قرار گرفت؛ اما طولانی شدن جنگ و لجاجت خسروپرویز بر ادامه آن، سپاه بیزانس را آماده تلافی کرد. آنان از سال ۶۲۲ میلادی هجومهای تعرضی خود را بر ضدّ ایرانیان آغاز کردند. در این حملات آذربایجان و ارمنستان غارت شد و سپاهیان روم بر بین النهرین تسلط یافتند[۸۲].
  2. بنا به نقل برخی مفسران رسول خدا پیروزی مسلمانان بر ایرانیان و روم را در غزوه خندق[۸۳] (سال پنجم هجری) یا هنگام فتح مکه[۸۴] (سال هشتم هجری) نوید داد. منافقان آن را بعید دانسته، گفتند: آیا مکه و مدینه برای محمّد کافی نیست که در ملک فارس و روم طمع کرده است؟ در این باره آیه ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَـٰلِكَ ٱلْمُلْكِ تُؤْتِى ٱلْمُلْكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلْمُلْكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ بِيَدِكَ ٱلْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌۭ[۸۵] نازل شد. مطابق روایتی دیگر، این آیه پس از آن نازل گشت که پیامبر از خداوند خواست تا مُلک فارس و روم را برای امتش قرار دهد[۸۶].
  3. بنا به نقل مفسران شیعه[۸۷] و سنی[۸۸] هنگامی که آیه ۱۳۳ نساء نازل شد: ﴿إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا ٱلنَّاسُ وَيَأْتِ بِـَٔاخَرِينَ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِكَ قَدِيرًۭا[۸۹]، پیامبر(ص) دست بر پشت سلمان زد و فرمود: آنها عجم و فارس، قوم سلمان هستند.
  4. در آیه ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِۦ فَسَوْفَ يَأْتِى ٱللَّهُ بِقَوْمٍۢ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلْكَـٰفِرِينَ يُجَـٰهِدُونَ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍۢ ذَٰلِكَ فَضْلُ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ[۹۰]، روی سخن با مرتدانی است که طبق پیش‌بینی قرآن از آیین اسلام روی بر می‌گردانند. خداوند در این آیه به مسلمانان عرب هشدار می‌دهد که اگر شما از دین باز گردید خدا به جای شما گروهی را می‌آورد که دارای صفاتی ممتاز بوده، دین خدا را یاری خواهند کرد. برخی مفسران اهل سنت[۹۱] و تشیع[۹۲] مقصود از آن قوم را ایرانیان دانسته و نوشته‌اند: چون این آیه نازل شد، یاران رسول خدا از آن حضرت پرسیدند: آنها چه کسانی هستند که اگر ما باز گردیم خدا آنان را جایگزین ما می‌کند؟ در آن هنگام، سلمان فارسی نزد رسول خدا بود. پیامبر(ص) دست خود را بر دوش او نهاد و فرمود: این و کسان او (هذا و ذووه) یا مردمی که این از آنان است. سپس رسول‌خدا(ص) گفت: اگر دین در ستاره ثریا باشد، هر آینه مردانی از فارس به آن دست خواهند یافت.
  5. در تفسیر آیه ﴿إِلَّا تَنفِرُوا۟ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًۭا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْـًۭٔا وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌ[۹۳] از سعید بن جبیر نقل شده که مراد از قوم دیگر، ابنای فارس هستند[۹۴].
  6. بخش پایانی آیه ۳۸ محمد ﴿هَـٰٓأَنتُمْ هَـٰٓؤُلَآءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا۟ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦ وَٱللَّهُ ٱلْغَنِىُّ وَأَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا۟ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓا۟ أَمْثَـٰلَكُم[۹۵] هشداری است به عرب مسلمان که اگر قدردان نعمت پاسداری از آیین پاک اسلام نباشند و از آن روی برگردانند خداوند این مأموریت را به گروه دیگری خواهد سپرد که در ایثار و فداکاری و نثار جان و مال در راه خدا به مراتب از آنان برترند. آورده‌اند که پس از نزول این آیه، برخی صحابه از رسول خدا پرسیدند: مقصود از این گروهی که خداوند به آنان اشاره کرده چه کسانی هستند؟ در آن هنگام سلمان کنار پیامبر بود. آن حضرت دستش را بر ران او زد و فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست او و قومش اگر ایمان به ثریا آویخته باشد آنها بدان دست خواهند یافت[۹۶]. امام صادق(ع) نیز آنان را غیر عرب و از موالی دانسته است[۹۷]. بنا به نقل برخی مفسران با نزول این آیه پیامبر خدا خوشحال شد و فرمود: «هي أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الدُّنْیا» این برای من محبوب‌تر است از دنیا»[۹۸].
  7. مطابق قولی از ابن‌عباس و مجاهد، در تفسیر آیه ﴿قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُو۟لِى بَأْسٍۢ شَدِيدٍۢ تُقَـٰتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ...[۹۹] مراد از قوم نیرومند و با صلابت، ایرانیان هستند[۱۰۰]. اقوال دیگری نیز در این خصوص ذکر شده است. طبرسی تفسیر مناسب آیه را همه اقوامی می‌داند که رسول خدا در زمان حیاتشان با آنان جنگید؛ مانند اهل حنین، طائف، مؤته و...[۱۰۱].
  8. مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر بودیم که سوره جمعه نازل شد: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمّیّینَ رَسولاً... = او کسی است که در میان مردم بی‌سواد رسولی از جنس خودشان مبعوث کرد».... آن حضرت آن را تلاوت کرد تا به آیه ﴿وَءَاخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا۟ بِهِمْ وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ[۱۰۲] رسید. یکی از صحابه از آن حضرت پرسید: مقصود از کسانی که هنوز به ما نپیوسته‌اند کیان‌اند؟ رسول خدا دست مبارکشان را بر سلمان که در جمع ما حضور داشت، نهاد و فرمود: اگر ایمان در ثریّا باشد، هر آینه مردانی از آنها (ایرانیان) بدان دست خواهند یافت[۱۰۳]. مانند این روایت به طرق دیگر نیز از قیس بن سعد بن عباده و... نقل شده است[۱۰۴]. سیوطی این روایت را از برخی کتب حدیث، از جمله صحیح بخاری، صحیح مسلم و... از رسول خدا(ص) نقل کرده است[۱۰۵]. قرطبی بهترین تفسیرِ ﴿وَءَاخَرِينَ مِنْهُمْ را ایرانیان می‌داند[۱۰۶]، شاید به این اعتبار که دانشمندان فراوانی از میان آنها برخاسته‌اند.
  9. مفسران، کلمه «مجوس» در آیه ۱۷ حجّ[۱۰۷] را معتقدان به دیانت زرتشتی می‌دانند که مصداق بارز آن ایرانیان بودند ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَٱلَّذِينَ هَادُوا۟ وَٱلنَّصَـٰرَىٰ وَٱلصَّـٰبِـِٔينَ مَنْ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَعَمِلَ صَـٰلِحًۭا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۰۸]. حاکمان اسلامی پس از فتح ایران به پیروی از پیامبر(ص)، مردم آن را در زمره اهل کتاب قلمداد کرده، مطابق با آنان رفتار کردند[۱۰۹]، چنان‌که از پیامبر(ص) و علی(ع) نقل شده که مجوس، پیامبر و کتاب آسمانی داشته‌اند[۱۱۰].
  10. برخی مفسران چون میبدی، آلوسی و رشیدرضا ذیل آیه ﴿...فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَـٰٓؤُلَآءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًۭا لَّيْسُوا۟ بِهَا بِكَـٰفِرِينَ[۱۱۱] مقصود از قومی را که در راه کفر گام برنمی‌دارند و در برابرحق تسلیم‌اند ایرانیان دانسته‌اند[۱۱۲] که به زودی اسلام را پذیرفته، در پیشرفت آن، با تمام قوا کوشیدند و دانشمندان آنها در فنون مختلف اسلامی کتابهای فراوانی تألیف کردند[۱۱۳]. برخی ذیل این آیه روایتی از پیامبر(ص) آورده‌اند که آن حضرت قریش را بهترین عرب و فارس را بهترین عجم معرفی کرد[۱۱۴].
  11. به موجب روایتی، امام صادق(ع) هنگامی که آیه ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًۭا لَّنَآ أُو۟لِى بَأْسٍۢ شَدِيدٍۢ فَجَاسُوا۟ خِلَـٰلَ ٱلدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًۭا مَّفْعُولًۭا[۱۱۵] را تلاوت فرمود، از آن حضرت پرسیده شد: مراد از قوم رزمنده و پیکارجو در این آیه کیان‌اند؟ فرمود: به خدا سوگند آنان اهل قم هستند[۱۱۶].[۱۱۷]

منابع

پانویس

  1. دائره‌المعارف بستانی، ج ۴، ص۷۳۳؛ ایران قدیم، ص۲۶.
  2. دائره‌المعارف مصاحب، ج ۱، ص۳۲۵.
  3. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص۱۵۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص۵۲۳؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۱۲.
  4. لغت نامه، ج ۳، ۳۱۷۳ ـ ۳۱۷۴؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۱۳.
  5. تاریخ طبری، ج ۱، ص۹۲، ۱۲۶؛ اخبار الزمان، ص۱۰۰.
  6. مروج‌الذهب، ج ۱، ص۲۴۵؛ معجم‌البلدان، ج ۱، ص۲۸۹.
  7. مروج‌الذهب، ج ۱، ص۲۴۴؛ نخبة الدهر، ص۳۳۷.
  8. مروج الذهب، ج ۱، ص۲۴۸.
  9. کلیات تاریخ و تمدن ایران، ص۱۸۷ - ۱۸۸؛ اطلس تاریخ اسلام، ص۲۸.
  10. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی فرهنگی ایران، ص۱۱ ـ ۱۴.
  11. ایران قدیم، ص۲۶؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۱۱ - ۱۵.
  12. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۱.
  13. ایران از آغاز تا اسلام، ص۶۵؛ دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص۵۲۳.
  14. ایران و تمدن ایرانی، ص۲۸ - ۳۰؛ تاریخ ایران زمین، ص۱۹؛ ایران قدیم، ص۶۱.
  15. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص۲۶۴؛ تاریخ و تمدن ایرانی، ص۴۳.
  16. ﴿وَيَسْـَٔلُونَكَ عَن ذِى ٱلْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا۟ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا «و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند» سوره کهف، آیه ۸۳.
  17. المیزان، ج ۱۳، ص۳۹۳؛ تاریخ و تمدن ایرانی، ص۴۳.
  18. ایران از آغاز تا اسلام، ص۱۳۴ ـ ۱۴۳؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۱۹.
  19. ایران و تمدن ایرانی، ص۲۴۲؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۲۱.
  20. ایران از آغاز تا اسلام، ص۱۱۷؛ ایران و تمدن ایرانی، ص۹۷ ـ ۱۱۶؛ کلیات تاریخ و تمدن ایران، ص۶۷ ـ ۹۹؛ ایران قدیم، ص۱۲۵ ـ ۱۳۰.
  21. تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ص۶۸۳ به بعد؛ تاریخ ایران زمین، ص۴۸.
  22. تاریخ ایران باستان، ج ۳، ص۲۱۱۰ - ۲۱۱۹؛ تاریخ تمدن، ج ۲، ص۶۴۶.
  23. تاریخ ایران زمین، ص۶۱ ـ ۶۲.
  24. ایران و تمدن ایرانی، ص۱۲۵ - ۱۲۸؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، ص۳۷ ـ ۴۰.
  25. ایران در زمان ساسانیان، ص۱۳۱ - ۶۶۰؛ تاریخ ایران زمین، ص۷۹ - ۱۰۶؛ کلیات تاریخ و تمدن ایران، ص۱۵۰.
  26. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۲.
  27. مروج الذهب، ج ۱، ص۲۵۲؛ التاج، ص۶۵ ـ ۷۴؛ ایران در زمان ساسانیان، ص۴۲۵ - ۴۳۱.
  28. تاریخ ایران زمین، ص۱۰۳؛ ایران قدیم، ص۲۵۰؛ تاریخ مردم ایران، ج ۱، ص۴۸۴ ـ ۴۹۱.
  29. تاریخ ایران زمین، ص۹۷ - ۹۹؛ ایران قدیم، ص۲۱۴ - ۲۱۵.
  30. ایران قدیم، ص۲۱۴ ـ ۲۱۵؛ تجارب الامم، ج ۱، ص۱۴۰ ـ ۱۴۱.
  31. تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
  32. تاریخ ایران زمین، ص۹۹ - ۱۰۰.
  33. تاریخ طبری، ج ۱، ص۴۸۶، تجارب الامم، ج ۱، ص۱۴۲ ـ ۱۴۵؛ اخبارالطوال، ص۱۰۷-۱۱۱.
  34. المعارف، ص۶۶۶؛ تجارب الامم، ج ۱، ص۱۴۵.
  35. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۳.
  36. السیره‌النبویه، ج ۱، ص۲۱۸؛ ج ۲، ص۵۶۰؛ الطبقات، ج ۴، ص۵۹ - ۶۰.
  37. تاریخ طبری، ج ۲، ص۱۳۲ ـ ۱۳۳.
  38. السیره‌النبویه، ج ۱، ص۶۹؛ سبل الهدی، ج ۱، ص۵۵؛ ج ۱۱، ص۳۳۸، ۳۶۲.
  39. المحبر، ص۲۶۶؛ المنمق، ص۱۷۳؛ تاریخ طبری، ص۲، ص۱۳۴.
  40. البدایة و النهایه، ج ۲، ص۱۴۲.
  41. الکامل، ج ۲، ص۳۳۷ ـ ۳۳۸؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص۵۷۸.
  42. فتوح البلدان، ص۸۹؛ المحبر، ص۷۷.
  43. معجم البلدان، ج ۲، ص۳۲۸.
  44. فتوح البلدان، ص۲۴۲ ـ ۲۴۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۳۱۵ ـ ۳۱۶.
  45. فتوح البلدان، ص۲۵۳؛ اخبار الطوال، ص۱۱۳.
  46. فتوح البلدان، ص۲۵۶.
  47. همان، ص۲۶۲ ـ ۲۶۳.
  48. تاریخ ابن‌خیاط، ص۷۵؛ اخبار الطوال، ص۱۲۷.
  49. تاریخ طبری، ج ۲، ص۵۱۸ ـ ۵۱۹؛ تاریخ ایران زمین، ص۱۰۲ ـ ۱۰۳.
  50. تاریخ ایران زمین، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
  51. تاریخ ادبیات در ایران، ج ۱، ص۴۱.
  52. کارنامه اسلام، ص۳۰؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج ۱، ص۲۵.
  53. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۴.
  54. مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص۴۹۸ - ۴۹۹.
  55. تاریخ ایران، ج ۴، ص۴۰۵ ـ ۴۱۵.
  56. مؤلفات جرجی زیدان، ج ۱۱، ص۶۴۷.
  57. تاریخ ادبی ایران، ج ۱، ص۴۰۷؛ ایرانیان در قرآن و روایات، ص۱۵۲.
  58. دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص۶۶۳.
  59. مجموعه آثار، ج ۱۴، ص۷۹ - ۸۰؛ «خدمات متقابل اسلام و ایران».
  60. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۶.
  61. تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص۶۳ - ۱۱۱.
  62. مجموعه آثار، ج ۱۴، ص۴۰۱ ـ ۴۱۱، «خدمات متقابل اسلام و ایران».
  63. مجموعه آثار، ج ۱۴، ص۳۹۹ - ۴۰۰؛ «خدمات متقابل اسلام و ایران»؛ علوم قرآنی، ص۱۸۹ ـ ۱۹۱.
  64. الاتقان، ج ۲، ص۱۷۱؛ تاریخ قرآن، ص۵۳۷.
  65. تاریخ قرآن، ص۵۳۸.
  66. وفیات الاعیان، ج ۶، ص۱۷۳.
  67. فرهنگنامه قرآنی.
  68. تاج التراجم، ج ۱، ص۸؛ المبسوط، ج ۱، ص۳۷.
  69. تاریخ التراث العربی، مج ۱، ج ۱، ص۲۹ - ۵۲.
  70. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۶.
  71. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص۲۲ - ۲۳.
  72. «الف، لام، میم * رومیان شکست خوردند * در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند * در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند * به یاری خداوند که هر کس را بخواهد یاری می‌رساند و او پیروزمند بخشاینده است * بنابر وعده خداوند؛ خداوند در وعده خود خلاف نمی‌ورزد امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۱-۶.
  73. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۱، ص۲۵ - ۲۶؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۴۸۱.
  74. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص۲۶؛ کشف‌الاسرار، ج ۷، ص۴۲۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص۴۳۶.
  75. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۱، ص۲۲، ۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.
  76. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص۲۴ ـ ۲۵.
  77. تاریخ تمدن اسلام، ص۲۹.
  78. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۱، ص۲۱، ۲۶؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص۳۸۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص۴۳۳.
  79. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص۲۵.
  80. تاریخ ایران باستان، ج ۴، ص۲۸۰۴ ـ ۲۸۰۷؛ ایران در زمان ساسانیان، ص۵۸۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۴۶۶.
  81. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص۲۳ ـ ۲۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۴۳۳ـ۴۳۴.
  82. تاریخ ایران باستان، ج ۴، ص۲۸۰۶ ـ ۲۸۱۰.
  83. اسباب النزول، ص۸۷ ـ ۸۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۴.
  84. اسباب النزول؛ ص۸۶؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص۷۰ـ۷۱.
  85. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل‌عمران، آیه ۲۶.
  86. اسباب النزول، ص۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص۴.
  87. التبیان، ج ۳، ص۳۵۲؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص۱۸۷.
  88. تفسیر ماوردی، ج ۱، ص۵۳۴؛ کشف الاسرار، ج ۲، ص۷۲۰.
  89. «ای مردم! اگر (خداوند) بخواهد شما را (از میان) خواهد برد و مردمی دیگر را خواهد آورد و خداوند بر این کار تواناست» سوره نساء، آیه ۱۳۳.
  90. «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی می‌دارد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
  91. کشف‌الاسرار، ج ۳، ص۱۴۷؛ الکشاف، ج ۱، ص۶۴۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۱۹ - ۲۰.
  92. مجمع البیان، ج ۳، ص۳۲۱.
  93. «اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار می‌کند و قومی دیگر را به جای شما می‌آورد و شما هیچ زیانی به او نمی‌توانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره توبه، آیه ۳۹.
  94. الکشاف، ج۲، ص۲۷۱؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۹۱.
  95. «هان! این شمایید که فرا خوانده می‌شوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگ‌چشمی می‌ورزند و هر که تنگ‌چشمی بورزد به زیان خود تنگ‌چشمی ورزیده است و خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین می‌گرداند سپس آنان» سوره محمد، آیه ۳۸.
  96. جامع‌البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۸۶؛ الکشاف، ج ۴، ص۲۳۱؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۱۶۴.
  97. مجمع البیان، ج ۹، ص۱۶۴؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۴۶.
  98. التبیان، ج ۹، ص۳۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص۱۷۱.
  99. «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند.».. سوره فتح، آیه ۱۶.
  100. جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۱۷۶؛ روض‌الجنان، ج ۱۷، ص۳۳۵.
  101. مجمع البیان، ج ۹، ص۱۷۶.
  102. «و نیز دیگرانی از ایشان که هنوز به آنان نپیوسته‌اند؛ و او پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۳.
  103. صحیح مسلم، ج ۷، ص۱۹۲؛ جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۱۲۲؛ کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص۹۶ - ۹۷؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص۱۵۲ ـ ۱۵۳.
  104. مجمع البیان، ج ۹، ص۴۲۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص۱۵.
  105. الدرالمنثور، ج ۸، ص۱۵۳.
  106. تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۶۱.
  107. ﴿وَحَفِظْنَـٰهَا مِن كُلِّ شَيْطَـٰنٍۢ رَّجِيمٍ «و آن را از هر شیطان رانده‌ای نگه داشته‌ایم» سوره حجّ، آیه ۱۷.
  108. «بی‌گمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آورده‌اند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲.
  109. الدرالمنثور، ج ۳، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص۲۵۷.
  110. وسائل‌الشیعه، ج ۱۵، ص۱۲۶ ـ ۱۲۹.
  111. «اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.
  112. کشف‌الاسرار، ج ۳، ص۴۱۸؛ تفسیرالمنار، ج ۷، ص۵۹۴؛ روح المعانی، مج ۵، ج ۷، ص۳۱۳.
  113. نمونه، ج ۵، ص۳۳۴.
  114. کشف الاسرار، ج ۳، ص۴۱۸؛ روح البیان، ج ۸، ص۵۲۶.
  115. «و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمی‌انگیزیم که درون خانه‌ها را جست و جو می‌کنند و (این) وعده‌ای انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۵.
  116. بحارالانوار، ج ۵۷، ص۲۱۶.
  117. سامانی، سید محمود، مقاله «ایرانیان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۷۷.