ام ایمن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ام ایمن در تراجم و رجال]] - [[ام ایمن در تاریخ اسلامی]] - [[ام ایمن در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== | == آشنایی اجمالی == | ||
نام اصلی او «برکه» و بانویی [[باایمان]] و [[فداکار]] بود<ref>برکه بنت ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان. (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۲، ص۴۰۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref>. او دختر [[ثعلبة بن عمرو حبشی]] و مادرش سلمه بود که با کنیههای امایمن، [[اماسامه]]، [[امالظباء]] و [[المبشرة بالجنة]] ([[بشارت]] داده شده به [[بهشت]]) و ... نامیده میشد<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۵؛ الجرح و التعدیل، رازی، ج۹، ص۴۶۱؛ اسد الغابة، ابن ائیر، ج۶، ص۳۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۴۶؛ مجمع البحرین، طریحی، ج۶، ص۳۳۵.</ref>. او از سیاهپوستان [[حبشه]] بود که با پنج شتر نر و چند گوسفند از [[عبدالله بن عبدالمطلب]] {{ع}} [[پدر]] گرامی [[رسول خدا]] {{صل}} بر جای ماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۸؛ ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳.</ref> و یکی از هفت [[کنیز]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۶۹.</ref> [[حضرت]] به حساب میآمد؛ از آنجا که غالباً با [[کنیزان]] مانند [[همسر]] [[رفتار]] میشد این مسئله باعث شده برخی امایمن را از جمله [[همسران پیامبر]] به حساب آورند. | |||
امایمن [[سرپرستی]] و [[پرستاری]] آن [[حضرت]] را به صورت جدی از پنج سالگی برعهده گرفت. وی از آن دوران چنین یاد میکند: "حضانت آن [[حضرت]] با من بود و به من گفته شده بود از او چشم برندارم؛ چرا که یادگار [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] و [[آمنه بنت وهب|آمنه]] برای [[عبدالمطلب]] بسیار [[عزیز]] و گرامی بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۱، ص۵۶؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ص۱۲۰.</ref>. | |||
امایمن تا زمان [[ازدواج پیامبر]] {{صل}} و [[خدیجه]] در [[خدمت]] ایشان بود، در آن هنگام او [[آزاد]] شد و از آن پس به همسری [[عبید بن زید حبشی]] از [[قبیله بنیحارث]] درآمد؛ ثمره این [[ازدواج]]، [[فرزندی]] بود به نام "ایمن" بود که به همین [[دلیل]] [[کنیه]] این بانو "امایمن" شد. پس از [[وفات]] [[عبید بن زید]]، با [[زید بن حارثه]] [[ازدواج]] نمود که و بازرگ بن [[زید]] را به [[دنیا]] آورد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۵۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۱؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰.</ref>. | |||
==منابع== | == ام ایمن و [[سبقت]] در قبول [[اسلام]] == | ||
او از اولین افرادی بود که در دوران [[سختی]] [[اسلام]] را پذیرفت. بنا به گفتهای، وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} [[دعوت به اسلام]] را از خانوادهاش آغاز نمود، ام ایمن پس از [[حضرت خدیجه]]، [[امام علی]] {{ع}} و [[زید بن حارثه]] چهارمین فردی بود که [[اسلام]] آورد و نامش به عنوان دومین [[زن]] [[مسلمان]] در [[تاریخ]] [[ثبت]] شد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۷۲؛ الصوارم المهرقه، نورالله شوشتری، ص۳۳۵.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۲.</ref>. | |||
== ام ایمن و [[هجرت]] == | |||
ام ایمن جزء نخستین [[مهاجرین]] است؛ یعنی قبل از [[بدر]] یا [[صلح حدیبیه]] به همراه [[خانواده]] خود به [[مدینه]] رفته و مصداق کامل [[مؤمنان]] [[مهاجر]] و [[مجاهدان]] با [[اموال]] و انفس بوده است<ref>اشاره به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...}} [«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند.».. سوره انفال، آیه ۷۲] دارد که برای مهاجرین، چهار صفت ایمان، هجرت، جهاد با مال و جان را ذکر فرموده است؛ به هجرت خانوادگی او نیز در المستدرک، حاکم نیشابوری (ج ۴، ص۴) و سیر أعلام النبلاء، ذهبی (ج ۲، ص۲۲۲) اشاره شده است.</ref>. او همانند بسیاری از [[مهاجرین]] [[مسلمان]]، تمام هستی خود را در [[مکه]] رها کرد و با دستی تهی به [[مدینه]] [[هجرت]] نمود. وضع [[مالی]] او به گونهای بود که وقتی [[مادر]] [[انس بن مالک]] چند [[نخل]] خرما را در [[اختیار]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} نهاد [[حضرت]] آنها را به ام ایمن داد تا شاید باعث گشایشی در [[زندگی]] او باشد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۳۵؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۶۲- ۱۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۰.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>. | |||
== ام ایمن و [[جهاد]] == | |||
هر چند ام ایمن به [[حدیث شریف]] [[نبوی]] که فرمودند: {{متن حدیث|جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ}}؛ [[جهاد]] [[زن]] در [[شوهرداری]] خوب اوست، به خوبی عمل کرده بود و با [[زید بن حارثه]] که دارای [[روحی]] [[انزوا]] [[طلب]] و کمی ناسازگار بود و از [[همسران]] قبلی خود جدا شده بود کنار آمده بود، لکن حضور پر [[شور]] او در جبهههای [[نبرد]] به عنوان ساقی [[رزمندگان]] و امدادگر مجروحان و [[پرستاری]] از آنها از او شیرزن کمنظیری ساخته بود. او حداقل در سه [[جنگ اُحد]]، [[خیبر]] و [[حنین]] حضوری حماسی داشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۱؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵.</ref> و خصوصاً در [[جنگ حنین]] در کنار دو فرزندش، ایمن و [[اسامه]] [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} را [[یاری]] کرد<ref>بناء المقالة الفاطمیة، سید بن طاووس، ص۱۶۱.</ref>. | |||
در [[جنگ احد]] زمانی که [[امام علی]] {{ع}}، [[ابودجانه انصاری]] و نفیسه گرد وجود نازنین [[نبی اکرم]] {{صل}} حلقه زده و بقیه در حال فرار بودند ام ایمن بر چهره فراریان [[خاک]] میپاشید و تک تک آنها را با جملات [[تحقیر]] آمیز {{عربی|هاک المغزل فاغزل به و هلم سیفک}}؛ اگر مرد نیستید شمشیرهایتان را غلاف کنید و مانند [[زنان]] مشغول پشمریسی شوید، مخاطب میساخت. البته خود او نیز همراه [[زنان]] امدادگر یا آنان که از [[مدینه]] بدانجا آمده بودند به میدان [[اُحد]] آمد تا شاید بتواند به مجروحان کمک کند<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۰، ص۱۴۰؛ مناقب اهل البیت {{عم}}، مولی حیدر شیروانی، ص۳۳۲.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۴؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰.</ref>. | |||
== ام ایمن و نقل حدیث == | |||
در [[جامعه]] آن روز [[حجاز]] که [[مردم]]، تازه از [[جاهلیت]] و آلودگیهای آن [[رهایی]] یافته بودند و [[صلاح]] آن بود که [[بانوان]] در [[اجتماع]] کمتر ظاهر شوند و آنان حتی در [[نماز جماعت]] هم کمتر حضور مییافتند. [[آموختن]] [[حدیث]] و [[نقل]] آن برای دیگران به [[راستی]] تحسین برانگیز است. در این زمان نام ام ایمن به عنوان روایتگر مقبول [[فریقین]] ([[عامه]] و [[خاصه]]) میدرخشد؛ به عنوان نمونه به چند [[حدیث]] اشاره میشود: | |||
# در لحظات آخری که [[امام علی]] {{ع}} میفرمود: {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي}}؛ قبل از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، و صعصعهها و [[اصبغ]] بن نباتهها و دیگران سؤالات خود را میپرسیدند، [[حضرت زینب]] {{س}} نیز گفت: "بابا [[جان]]! اُمّ ایمن از جدّم چیزهایی درباره [[شهادت]] و [[اسارت]] عزیزانم برایم [[نقل]] کرده است، میخواستم از زبان شما بشنوم". [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|یا بنیة الحدیث کما حدثتک ام ایمن فصبرا صبرا}}؛ بله دخترم، همان طور خواهد بود که ام ایمن خبر داده، پس [[صبر]] کن، [[صبر]]<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۸.</ref>. | |||
# ام ایمن از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمودند: "هر کس سه نفر از عزیزان خود را [[دفن]] کند و [[بیتابی]] نکند و [[صبوری]] پیشه کند، [[بهشت]] بر او [[واجب]] میشود". گفتم: درباره دو نفر چگونه است؟ ایشان فرمودند: "درباره دو نفر هم همین گونه است". گفتم: درباره یک نفر چگونه است؟ حضرت با کمی [[تأمل]] فرمودند: "درباره یک نفر هم همین آجر هست<ref>مسکن الفؤاد، شهید ثانی، ص۳۷؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۷۹، ص۱۲۰؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۹۴؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲، ص۲۴۵؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۵.</ref> | |||
== ام ایمن و [[ازدواج فاطمه]] زهرا {{س}} == | |||
هنگام خواستگاری از زهرا {{س}} ام ایمن به [[عقیل]] و [[علی]] {{ع}} گفت: اجازه دهید من صحبت کنم که حرف [[زنان]] مؤثرتر است و هنگام [[عروسی]]، ام ایمن [[علی]] {{ع}} را نزد [[پیامبر]] {{صل}} حاضر کرد<ref>مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. [[انس بن مالک]] گوید: "وقتی [[علی]] {{ع}} [[زره]] خود را فروخت چهارصد و هشتاد [[درهم]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد. [[حضرت]] سه مشت از آن را به ام ایمن داد تا [[عطر]] و متاع مورد نیاز [[زنان]] را برای [[زهرای مرضیه]] {{س}} تهیه کند<ref>مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۹؛ المحلی، ابن حزم، ج۹، ص۴۹۰؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۴۰، ص۱۱؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۶.</ref>. وقتی [[نبی اکرم]] {{صل}} [[مراسم]] [[عروسی]] [[فاطمه]] {{س}} را برگزار کرد، فرمود: "دست نگهدارید تا من بیایم". پس به ام ایمن فرمود: "ظرف آبی بیاور"؛ سپس آن را متبرک نمود و فرمود: "عروس و داماد را بیاورید و قدری از آب ظرف را به آنان خورانید و قدری هم بر سر و صورت و سینه آنها پاشید. سپس دست به [[دعا]] برداشت و فرمود: {{متن حدیث|اللهم إنهما منی و أنا منها فکما أذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فطهرهما}}؛ خدایا اینها از منند و من از اینها هستم، پس همانگونه که هر [[پلیدی]] را از من دور گردانیدی و مرا [[پاک]] قرار دادی اینها را نیز [[پاک]] و [[پاکیزه]] قرار ده"<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۲، ص۲۱۵.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>. | |||
== ام ایمن و [[سرپرستی]] [[فرزندان پیامبر]] {{صل}} == | |||
روزی [[همسایگان]] ام ایمن نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمده، گفتند: یا [[رسول الله]]! ام ایمن دیشب نخوابیده و تا صبح مرتب [[گریه]] میکرد. [[حضرت]] پیکی فرستاد و ام ایمن نزد [[پیامبر]] {{صل}} حاضر شد. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "ام ایمن! [[خدا]] چشمت را نگریاند، چرا [[گریه]] میکردی؟" او گفت: "یا [[رسول الله]] [[خواب]] عجیبی دیدم که مرا ناراحت کرده و آسایشم را ربوده است". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "خوابت را بیان کن، چه دیدهای"؟ ام ایمن گفت: "زبانم [[یاری]] نمیکند و دلم [[راضی]] نمیشود". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: آن طور که دیدهای نیست! هر خوابی تعبیری دارد، خوابت را بگو". ام ایمن گفت: "در [[خواب]] دیدم که بعضی از اعضای شما جدا شده به [[خانه]] ما افتاد". [[حضرت]] فرمودند: "تو [[سرپرستی]] [[اولاد]] مرا عهدهدار خواهی شد". | |||
وقتی ام ایمن روز هفتم [[تولد امام حسین]] {{ع}} قنداقه [[مبارک]] آن [[حضرت]] را برای [[رسول اکرم]] {{صل}} آورد، [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: {{متن حدیث|مَرْحَباً بِالْحَامِلِ وَ الْمَحْمُولِ يَا أُمَّ أَيْمَنَ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَاكِ}}؛ آفرین بر ام ایمن و نوزاد در بغل او، ای ام ایمن این بود تعبیر خوابت. بدین ترتیب او هم [[سرپرستی]] خود [[حضرت]] و هم [[فرزند]] [[حضرت]] را به دست آورد<ref>الامالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶ و ۱۴۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۴.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۸.</ref>. | |||
== ام ایمن و دفاع از ولایت == | |||
زمانی که [[امام علی]] {{ع}} را برای بیعت با ابوبکر به [[مسجد]] بردند، [[ابوبکر]] بالای [[منبر]] بود. پس هر چه اصرار کردند حضرت [[بیعت]] نکرد. [[عمر]] گفت: "تا کی به [[علی]] اجازه [[مقاومت]] میدهید؟ [[دستور]] بده گردنش را بزنند!" ام ایمن پیش آمد و گفت: "ای [[ابوبکر]]! چه زود [[حسد]] و [[نفاق]] خود را اظهار کردید، هنوز مدت زیادی از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} نگذشته است". [[عمر]] [[دستور]] داد ام ایمن را از [[مسجد]] بیرون کنند و گفت: "زنان را با کار مردان چه کار است؟!"<ref>کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۷، ۵۹۳ و ۸۶۵؛ الانوار العلویة، جعفر نقدی، ص۲۸۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹.</ref>. | |||
== ام ایمن و [[شهادت]] دادن او درباره [[فدک]] == | |||
[[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} برای دو مسئله مهم [[فدک]] را به [[فاطمه]] {{س}} بخشیدند: | |||
# [[مسند خلافت]] که پس از [[نبی اکرم]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} میرسید احتیاج به هزینه داشت. | |||
# [[زندگی]] [[عترت]] آن [[حضرت]] و [[زهرای مرضیه]] میبایست به صورت [[آبرومندی]] اداره میشد. لذا پس از [[نزول]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>، [[حضرت]]، [[فدک]] را به [[حضرت زهرا]] {{س}} بخشیدند<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج۲، ص۲۸۷؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۱۵۶.</ref>. وقتی [[غاصبان خلافت]] با [[شعار]] {{عربی|کفانا کتاب الله}}؛ [[کتاب خدا]] برای ما بس است، به [[جنگ]] [[سنّت]] رفتند و با [[حدیث]] جعلی {{عربی|إنَّا مَعَاشِرَ الأنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ، مَا تَرَکنَاهُ صَدَقَةٌ}}؛ "ما [[پیامبران]] [[ارث]] نمیگذاریم هر چه از ما بماند [[صدقه]] است". به [[عترت پیامبر]] [[ظلم]] نمودند، [[زهرای مرضیه]] {{س}} مناسب دید تا [[دشمنی]] غاصبان را با کمک هر دو یادگار [[پیامبر]] ([[قرآن و عترت]]) به [[اثبات]] برساند. پس با [[اعتراض]] به مسئله [[غصب فدک]] [[اعمال]] آنها را محکوم کرد<ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۹۹؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>. | |||
== ام ایمن و [[امانتداری]] == | |||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[قبل از بعثت]]، به عنوان [[محمد امین]] نزد [[دوستان]] و دشمنانش معروف و مشهور بود، حتی آنها که [[پیامبری]] ایشان را قبول نکرده بودند امانتهای خود را به ایشان میسپردند. اما وقتی آن [[حضرت]] [[تصمیم]] به [[هجرت]] گرفتند ام ایمن را [[امانتدار]] خود [[انتخاب]] کردند تا [[امام علی]] {{ع}} [[امانتها]] را از او بگیرد و به صاحبان آنها بازگرداند<ref>المهذب، ابن براج، ج۱، ص۴۲۲؛ فقه القرآن، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۶۱؛ تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۲، ص۱۹۶؛ عوالی اللآلی، ابن جمهور احسایی، ج۳، ص۲۵۰؛ ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج۱، ص۶۲۰.</ref>. یادگار گرامی [[پیامبر خدا]] {{صل}}، [[حضرت زهرا]] {{س}} نیز ام ایمن را [[امین]] و موثقترین [[بانوان]] میدانستند: {{متن حدیث|وَ كَانَتْ أَوْثَقَ نِسَائِهَا عِنْدَهَا...}} و وقتی یادگار [[پیامبر]] آخرین نفسهای خود را میکشید دنبال ام ایمن فرستاد و از او خواست تا امام علی {{ع}} را خبر کنند و او در [[مراسم]] [[خاکسپاری حضرت]] حضور داشت<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۱؛ الحدائق الناضره، محقق بحرانی، ج۴، ص۸۹؛ اللمعة البیضاء، تبریزی انصاری، ص۸۷۵.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۱.</ref>. | |||
== ام ایمن و موقعیت ویژه [[اجتماعی]] == | |||
از مجموع نقلهای [[تاریخی]] چنین فهمیده میشود که ام ایمن نزد [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[منزلت]] ویژهای داشته است و هرگاه [[پیامبر]] نگاهش به وی میافتاد، میفرمود: {{متن حدیث|هذه بقیة اهل بیتی}}؛ این بانو باز مانده [[خاندان]] من است، و یا میفرمود: {{متن حدیث|ام ایمن امی بعد امی}}؛ بعد از مادرم ام ایمن [[مادر]] من است؛ لذا او را "یا امه" ([[مادر]] [[جان]]) صدا میزد. این [[احترام]] به اندازهای بود که همواره به دیدن او میرفت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref> و گاهی هم با او برخوردی ملاطفتآمیز و آمیخته با [[مزاح]] داشت. از جمله روزی ام ایمن به محضر [[حضرت]] آمد و درخواست مرکب سواری نمود. [[حضرت]] به او فرمود: "تو را بر بچه شتر سوار خواهم کرد". او گفت: "یا [[رسول الله]] {{صل}}! بچه شتر که نمیتواند مرا [[تحمل]] کند!" [[حضرت]] فرمود: "جز به بچه شتر سوارت نمیکنم!". وقتی [[حضرت]] او را نگران و افسرده دید، فرمود: "مگر نه این است که هر شتری در هر [[سنی]] که باشد بچه شتر دیگری است؟!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، قاضی عیاض، ج۲، ص۱۸۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۳۴۱.</ref>. | |||
البته این [[محبت]] و [[دوستی]] یک طرفه نبود و ام ایمن نیز به [[حضرت]] علاقه وافری داشت که آن را در دیدارهای متعدد و با دادن هدایای گوناگون ابراز میکرد. گاهی برای [[حضرت]] حریرهای به سبک [[مردم]] [[حبشه]] میپخت و برای ایشان میبرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۵؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۹۴.</ref> و زمانی مرغی بریان برای [[حضرت]] آماده کرد<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۱؛ المعیار و الموازنة، ابوجعفر اسکافی، ص۲۲۴.</ref> و گاهی با فرستادن شیر و کره و خرما برای [[پیامبر]] {{صل}} اظهار [[محبت]] میکرد<ref>کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۱۲۵؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۶۶۹.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۲.</ref> | |||
== ام ایمن و [[بشارت]] یافتن به [[بهشت]] == | |||
وقتی [[همسر]] ام ایمن، عبید بن [[زید]] حبشی، [[وفات]] یافت، او چندین ماه را با فرزندش ایمن، سپری کرد. ناگهان روزی [[رسول خدا]] {{صل}} در جمع [[مسلمانان]] فرمود: {{متن حدیث|من سرّه أن يتزوّج امرأة من أهل الجنة فليتزوج أم أيمن}}؛ هر کس خوشحال میشود که با زنی بهشتی [[ازدواج]] کند با ام ایمن [[ازدواج]] کند. [[زید بن حارثه]] بر دیگران پیشی گرفت و با او [[ازدواج]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴، ص۳۰۳؛ سیر اعلام التبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج۴، ص۳۰.</ref>. گویا بهشتی بودن ام ایمن را [[حضرت]] چندین بار فرموده بودند. | |||
در ماجرای [[فدک]] نیز وقتی [[شهادت]] دادن ام ایمن و [[اسماء بنت عمیس]] ردّ شد، از [[ابوبکر]] و [[عمر]] سؤال کردند آیا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} این دو را [[اهل بهشت]] ندانسته و در [[حق]] آنها و [[نسل]] آنها [[دعا]] نفرموده است؟ آن دو جواب دادند: میدانیم آنها [[اهل بهشت]] هستند اما همه شما [[سودجویی]] میکنید! <ref>الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳ و الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.</ref> [[امام علی]] {{ع}} فرمود: "اگر [[شهادت]] ما [[شاهدان]]، آن گونه که شما هم ما را قبول دارید، پذیرفته نشود و [[شهادت]] [[رسول خدا]] {{صل}} هم پذیرفته نشود {{متن حدیث|فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} و..."<ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۶؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲.</ref>. او به واسطه [[ایمان]] خویش، در [[زمان ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} به این [[جهان]] باز خواهد گشت و به همراه زنانی دیگر جزو [[یاران]] آن [[حضرت]] خواهد بود<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۰۲؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۲۰.</ref>. | |||
== سرانجام ام ایمن == | |||
[[تاریخ]] [[وفات]] و محل [[دفن]] او دقیقاً معلوم نیست لکن باتوجه به [[نقل]] [[معجزه]] "دلو آسمانی" درباره او، میتوان گفت: ام ایمن پس از هفت سال از [[شهادت]] [[زهرای مرضیه]] {{س}} [[رحلت]] نموده است. محل [[دفن]] او نیز یا در [[مکه]] و یا در [[مدینه]] است<ref>الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰.</ref><ref>[[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۵.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[ایمن بن عبید حبشی]] (فرزند) | |||
* [[حجاج بن ایمن انصاری]] (نواده) | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[علی گروسی|گروسی، علی]]، [[ام ایمن (مقاله)|مقاله «ام ایمن»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | |||
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | |||
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{زنان صحابی}} | |||
{{صحابه مهاجر به مدینه}} | |||
[[رده:امام مهدی]] | [[رده:امام مهدی]] | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده: | [[رده:اعلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۷
آشنایی اجمالی
نام اصلی او «برکه» و بانویی باایمان و فداکار بود[۱]. او دختر ثعلبة بن عمرو حبشی و مادرش سلمه بود که با کنیههای امایمن، اماسامه، امالظباء و المبشرة بالجنة (بشارت داده شده به بهشت) و ... نامیده میشد[۲]. او از سیاهپوستان حبشه بود که با پنج شتر نر و چند گوسفند از عبدالله بن عبدالمطلب (ع) پدر گرامی رسول خدا (ص) بر جای ماند[۳] و یکی از هفت کنیز[۴] حضرت به حساب میآمد؛ از آنجا که غالباً با کنیزان مانند همسر رفتار میشد این مسئله باعث شده برخی امایمن را از جمله همسران پیامبر به حساب آورند.
امایمن سرپرستی و پرستاری آن حضرت را به صورت جدی از پنج سالگی برعهده گرفت. وی از آن دوران چنین یاد میکند: "حضانت آن حضرت با من بود و به من گفته شده بود از او چشم برندارم؛ چرا که یادگار عبدالله و آمنه برای عبدالمطلب بسیار عزیز و گرامی بود[۵].
امایمن تا زمان ازدواج پیامبر (ص) و خدیجه در خدمت ایشان بود، در آن هنگام او آزاد شد و از آن پس به همسری عبید بن زید حبشی از قبیله بنیحارث درآمد؛ ثمره این ازدواج، فرزندی بود به نام "ایمن" بود که به همین دلیل کنیه این بانو "امایمن" شد. پس از وفات عبید بن زید، با زید بن حارثه ازدواج نمود که و بازرگ بن زید را به دنیا آورد[۶][۷].
ام ایمن و سبقت در قبول اسلام
او از اولین افرادی بود که در دوران سختی اسلام را پذیرفت. بنا به گفتهای، وقتی رسول خدا (ص) دعوت به اسلام را از خانوادهاش آغاز نمود، ام ایمن پس از حضرت خدیجه، امام علی (ع) و زید بن حارثه چهارمین فردی بود که اسلام آورد و نامش به عنوان دومین زن مسلمان در تاریخ ثبت شد[۸][۹].
ام ایمن و هجرت
ام ایمن جزء نخستین مهاجرین است؛ یعنی قبل از بدر یا صلح حدیبیه به همراه خانواده خود به مدینه رفته و مصداق کامل مؤمنان مهاجر و مجاهدان با اموال و انفس بوده است[۱۰]. او همانند بسیاری از مهاجرین مسلمان، تمام هستی خود را در مکه رها کرد و با دستی تهی به مدینه هجرت نمود. وضع مالی او به گونهای بود که وقتی مادر انس بن مالک چند نخل خرما را در اختیار پیامبر اسلام (ص) نهاد حضرت آنها را به ام ایمن داد تا شاید باعث گشایشی در زندگی او باشد[۱۱][۱۲].
ام ایمن و جهاد
هر چند ام ایمن به حدیث شریف نبوی که فرمودند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»؛ جهاد زن در شوهرداری خوب اوست، به خوبی عمل کرده بود و با زید بن حارثه که دارای روحی انزوا طلب و کمی ناسازگار بود و از همسران قبلی خود جدا شده بود کنار آمده بود، لکن حضور پر شور او در جبهههای نبرد به عنوان ساقی رزمندگان و امدادگر مجروحان و پرستاری از آنها از او شیرزن کمنظیری ساخته بود. او حداقل در سه جنگ اُحد، خیبر و حنین حضوری حماسی داشت[۱۳] و خصوصاً در جنگ حنین در کنار دو فرزندش، ایمن و اسامه رسول گرامی اسلام (ص) را یاری کرد[۱۴].
در جنگ احد زمانی که امام علی (ع)، ابودجانه انصاری و نفیسه گرد وجود نازنین نبی اکرم (ص) حلقه زده و بقیه در حال فرار بودند ام ایمن بر چهره فراریان خاک میپاشید و تک تک آنها را با جملات تحقیر آمیز هاک المغزل فاغزل به و هلم سیفک؛ اگر مرد نیستید شمشیرهایتان را غلاف کنید و مانند زنان مشغول پشمریسی شوید، مخاطب میساخت. البته خود او نیز همراه زنان امدادگر یا آنان که از مدینه بدانجا آمده بودند به میدان اُحد آمد تا شاید بتواند به مجروحان کمک کند[۱۵][۱۶].
ام ایمن و نقل حدیث
در جامعه آن روز حجاز که مردم، تازه از جاهلیت و آلودگیهای آن رهایی یافته بودند و صلاح آن بود که بانوان در اجتماع کمتر ظاهر شوند و آنان حتی در نماز جماعت هم کمتر حضور مییافتند. آموختن حدیث و نقل آن برای دیگران به راستی تحسین برانگیز است. در این زمان نام ام ایمن به عنوان روایتگر مقبول فریقین (عامه و خاصه) میدرخشد؛ به عنوان نمونه به چند حدیث اشاره میشود:
- در لحظات آخری که امام علی (ع) میفرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؛ قبل از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، و صعصعهها و اصبغ بن نباتهها و دیگران سؤالات خود را میپرسیدند، حضرت زینب (س) نیز گفت: "بابا جان! اُمّ ایمن از جدّم چیزهایی درباره شهادت و اسارت عزیزانم برایم نقل کرده است، میخواستم از زبان شما بشنوم". امام علی (ع) فرمود: «یا بنیة الحدیث کما حدثتک ام ایمن فصبرا صبرا»؛ بله دخترم، همان طور خواهد بود که ام ایمن خبر داده، پس صبر کن، صبر[۱۷].
- ام ایمن از پیامبر (ص) نقل میکند که ایشان فرمودند: "هر کس سه نفر از عزیزان خود را دفن کند و بیتابی نکند و صبوری پیشه کند، بهشت بر او واجب میشود". گفتم: درباره دو نفر چگونه است؟ ایشان فرمودند: "درباره دو نفر هم همین گونه است". گفتم: درباره یک نفر چگونه است؟ حضرت با کمی تأمل فرمودند: "درباره یک نفر هم همین آجر هست[۱۸][۱۹]
ام ایمن و ازدواج فاطمه زهرا (س)
هنگام خواستگاری از زهرا (س) ام ایمن به عقیل و علی (ع) گفت: اجازه دهید من صحبت کنم که حرف زنان مؤثرتر است و هنگام عروسی، ام ایمن علی (ع) را نزد پیامبر (ص) حاضر کرد[۲۰]. انس بن مالک گوید: "وقتی علی (ع) زره خود را فروخت چهارصد و هشتاد درهم نزد رسول خدا (ص) آورد. حضرت سه مشت از آن را به ام ایمن داد تا عطر و متاع مورد نیاز زنان را برای زهرای مرضیه (س) تهیه کند[۲۱]. وقتی نبی اکرم (ص) مراسم عروسی فاطمه (س) را برگزار کرد، فرمود: "دست نگهدارید تا من بیایم". پس به ام ایمن فرمود: "ظرف آبی بیاور"؛ سپس آن را متبرک نمود و فرمود: "عروس و داماد را بیاورید و قدری از آب ظرف را به آنان خورانید و قدری هم بر سر و صورت و سینه آنها پاشید. سپس دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم إنهما منی و أنا منها فکما أذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فطهرهما»؛ خدایا اینها از منند و من از اینها هستم، پس همانگونه که هر پلیدی را از من دور گردانیدی و مرا پاک قرار دادی اینها را نیز پاک و پاکیزه قرار ده"[۲۲][۲۳].
ام ایمن و سرپرستی فرزندان پیامبر (ص)
روزی همسایگان ام ایمن نزد رسول خدا (ص) آمده، گفتند: یا رسول الله! ام ایمن دیشب نخوابیده و تا صبح مرتب گریه میکرد. حضرت پیکی فرستاد و ام ایمن نزد پیامبر (ص) حاضر شد. پیامبر (ص) به او فرمود: "ام ایمن! خدا چشمت را نگریاند، چرا گریه میکردی؟" او گفت: "یا رسول الله خواب عجیبی دیدم که مرا ناراحت کرده و آسایشم را ربوده است". پیامبر (ص) فرمود: "خوابت را بیان کن، چه دیدهای"؟ ام ایمن گفت: "زبانم یاری نمیکند و دلم راضی نمیشود". پیامبر (ص) فرمود: آن طور که دیدهای نیست! هر خوابی تعبیری دارد، خوابت را بگو". ام ایمن گفت: "در خواب دیدم که بعضی از اعضای شما جدا شده به خانه ما افتاد". حضرت فرمودند: "تو سرپرستی اولاد مرا عهدهدار خواهی شد".
وقتی ام ایمن روز هفتم تولد امام حسین (ع) قنداقه مبارک آن حضرت را برای رسول اکرم (ص) آورد، پیامبر (ص) به او فرمود: «مَرْحَباً بِالْحَامِلِ وَ الْمَحْمُولِ يَا أُمَّ أَيْمَنَ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَاكِ»؛ آفرین بر ام ایمن و نوزاد در بغل او، ای ام ایمن این بود تعبیر خوابت. بدین ترتیب او هم سرپرستی خود حضرت و هم فرزند حضرت را به دست آورد[۲۴][۲۵].
ام ایمن و دفاع از ولایت
زمانی که امام علی (ع) را برای بیعت با ابوبکر به مسجد بردند، ابوبکر بالای منبر بود. پس هر چه اصرار کردند حضرت بیعت نکرد. عمر گفت: "تا کی به علی اجازه مقاومت میدهید؟ دستور بده گردنش را بزنند!" ام ایمن پیش آمد و گفت: "ای ابوبکر! چه زود حسد و نفاق خود را اظهار کردید، هنوز مدت زیادی از رحلت رسول خدا (ص) نگذشته است". عمر دستور داد ام ایمن را از مسجد بیرون کنند و گفت: "زنان را با کار مردان چه کار است؟!"[۲۶][۲۷].
ام ایمن و شهادت دادن او درباره فدک
رسول گرامی اسلام (ص) برای دو مسئله مهم فدک را به فاطمه (س) بخشیدند:
- مسند خلافت که پس از نبی اکرم (ص) به امام علی (ع) میرسید احتیاج به هزینه داشت.
- زندگی عترت آن حضرت و زهرای مرضیه میبایست به صورت آبرومندی اداره میشد. لذا پس از نزول آیه شریفه ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾[۲۸]، حضرت، فدک را به حضرت زهرا (س) بخشیدند[۲۹]. وقتی غاصبان خلافت با شعار کفانا کتاب الله؛ کتاب خدا برای ما بس است، به جنگ سنّت رفتند و با حدیث جعلی إنَّا مَعَاشِرَ الأنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ، مَا تَرَکنَاهُ صَدَقَةٌ؛ "ما پیامبران ارث نمیگذاریم هر چه از ما بماند صدقه است". به عترت پیامبر ظلم نمودند، زهرای مرضیه (س) مناسب دید تا دشمنی غاصبان را با کمک هر دو یادگار پیامبر (قرآن و عترت) به اثبات برساند. پس با اعتراض به مسئله غصب فدک اعمال آنها را محکوم کرد[۳۰].
ام ایمن و امانتداری
پیامبر اکرم (ص) قبل از بعثت، به عنوان محمد امین نزد دوستان و دشمنانش معروف و مشهور بود، حتی آنها که پیامبری ایشان را قبول نکرده بودند امانتهای خود را به ایشان میسپردند. اما وقتی آن حضرت تصمیم به هجرت گرفتند ام ایمن را امانتدار خود انتخاب کردند تا امام علی (ع) امانتها را از او بگیرد و به صاحبان آنها بازگرداند[۳۱]. یادگار گرامی پیامبر خدا (ص)، حضرت زهرا (س) نیز ام ایمن را امین و موثقترین بانوان میدانستند: «وَ كَانَتْ أَوْثَقَ نِسَائِهَا عِنْدَهَا...» و وقتی یادگار پیامبر آخرین نفسهای خود را میکشید دنبال ام ایمن فرستاد و از او خواست تا امام علی (ع) را خبر کنند و او در مراسم خاکسپاری حضرت حضور داشت[۳۲][۳۳].
ام ایمن و موقعیت ویژه اجتماعی
از مجموع نقلهای تاریخی چنین فهمیده میشود که ام ایمن نزد پیامبر خدا (ص) منزلت ویژهای داشته است و هرگاه پیامبر نگاهش به وی میافتاد، میفرمود: «هذه بقیة اهل بیتی»؛ این بانو باز مانده خاندان من است، و یا میفرمود: «ام ایمن امی بعد امی»؛ بعد از مادرم ام ایمن مادر من است؛ لذا او را "یا امه" (مادر جان) صدا میزد. این احترام به اندازهای بود که همواره به دیدن او میرفت[۳۴] و گاهی هم با او برخوردی ملاطفتآمیز و آمیخته با مزاح داشت. از جمله روزی ام ایمن به محضر حضرت آمد و درخواست مرکب سواری نمود. حضرت به او فرمود: "تو را بر بچه شتر سوار خواهم کرد". او گفت: "یا رسول الله (ص)! بچه شتر که نمیتواند مرا تحمل کند!" حضرت فرمود: "جز به بچه شتر سوارت نمیکنم!". وقتی حضرت او را نگران و افسرده دید، فرمود: "مگر نه این است که هر شتری در هر سنی که باشد بچه شتر دیگری است؟!"[۳۵].
البته این محبت و دوستی یک طرفه نبود و ام ایمن نیز به حضرت علاقه وافری داشت که آن را در دیدارهای متعدد و با دادن هدایای گوناگون ابراز میکرد. گاهی برای حضرت حریرهای به سبک مردم حبشه میپخت و برای ایشان میبرد[۳۶] و زمانی مرغی بریان برای حضرت آماده کرد[۳۷] و گاهی با فرستادن شیر و کره و خرما برای پیامبر (ص) اظهار محبت میکرد[۳۸][۳۹]
ام ایمن و بشارت یافتن به بهشت
وقتی همسر ام ایمن، عبید بن زید حبشی، وفات یافت، او چندین ماه را با فرزندش ایمن، سپری کرد. ناگهان روزی رسول خدا (ص) در جمع مسلمانان فرمود: «من سرّه أن يتزوّج امرأة من أهل الجنة فليتزوج أم أيمن»؛ هر کس خوشحال میشود که با زنی بهشتی ازدواج کند با ام ایمن ازدواج کند. زید بن حارثه بر دیگران پیشی گرفت و با او ازدواج کرد[۴۰]. گویا بهشتی بودن ام ایمن را حضرت چندین بار فرموده بودند.
در ماجرای فدک نیز وقتی شهادت دادن ام ایمن و اسماء بنت عمیس ردّ شد، از ابوبکر و عمر سؤال کردند آیا پیامبر اکرم (ص) این دو را اهل بهشت ندانسته و در حق آنها و نسل آنها دعا نفرموده است؟ آن دو جواب دادند: میدانیم آنها اهل بهشت هستند اما همه شما سودجویی میکنید! [۴۱] امام علی (ع) فرمود: "اگر شهادت ما شاهدان، آن گونه که شما هم ما را قبول دارید، پذیرفته نشود و شهادت رسول خدا (ص) هم پذیرفته نشود «فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و..."[۴۲]. او به واسطه ایمان خویش، در زمان ظهور حضرت مهدی (ع) به این جهان باز خواهد گشت و به همراه زنانی دیگر جزو یاران آن حضرت خواهد بود[۴۳].
سرانجام ام ایمن
تاریخ وفات و محل دفن او دقیقاً معلوم نیست لکن باتوجه به نقل معجزه "دلو آسمانی" درباره او، میتوان گفت: ام ایمن پس از هفت سال از شهادت زهرای مرضیه (س) رحلت نموده است. محل دفن او نیز یا در مکه و یا در مدینه است[۴۴][۴۵].
جستارهای وابسته
- ایمن بن عبید حبشی (فرزند)
- حجاج بن ایمن انصاری (نواده)
منابع
پانویس
- ↑ برکه بنت ثعلبة بن عمرو بن حصن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان. (تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۲، ص۴۰۸؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ الأمالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۵، ص۳۲۵؛ الجرح و التعدیل، رازی، ج۹، ص۴۶۱؛ اسد الغابة، ابن ائیر، ج۶، ص۳۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۴۶؛ مجمع البحرین، طریحی، ج۶، ص۳۳۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۸؛ ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۱، ص۵۶؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ص۱۲۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۵۹.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۱؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۲۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۷۲؛ الصوارم المهرقه، نورالله شوشتری، ص۳۳۵.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۲.
- ↑ اشاره به آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...﴾ [«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند.».. سوره انفال، آیه ۷۲] دارد که برای مهاجرین، چهار صفت ایمان، هجرت، جهاد با مال و جان را ذکر فرموده است؛ به هجرت خانوادگی او نیز در المستدرک، حاکم نیشابوری (ج ۴، ص۴) و سیر أعلام النبلاء، ذهبی (ج ۲، ص۲۲۲) اشاره شده است.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۳۵؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۶۲- ۱۶۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۰.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۳؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۲۰؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۰۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۳۶۱؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ بناء المقالة الفاطمیة، سید بن طاووس، ص۱۶۱.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۰، ص۱۴۰؛ مناقب اهل البیت (ع)، مولی حیدر شیروانی، ص۳۳۲.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۲۰.
- ↑ کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۸.
- ↑ مسکن الفؤاد، شهید ثانی، ص۳۷؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۷۹، ص۱۲۰؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۹۴؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲، ص۲۴۵؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۵.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ابنشهرآشوب، ج۳، ص۳۵۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۶۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۹؛ المحلی، ابن حزم، ج۹، ص۴۹۰؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۴۰، ص۱۱؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۶.
- ↑ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
- ↑ الامالی، شیخ صدوق، ج۱، ص۷۶ و ۱۴۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۴.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۸.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۷، ۵۹۳ و ۸۶۵؛ الانوار العلویة، جعفر نقدی، ص۲۸۹.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۹.
- ↑ «و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.
- ↑ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج۲، ص۲۸۷؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۹۹؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۰۲.
- ↑ المهذب، ابن براج، ج۱، ص۴۲۲؛ فقه القرآن، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۶۱؛ تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۲، ص۱۹۶؛ عوالی اللآلی، ابن جمهور احسایی، ج۳، ص۲۵۰؛ ریاض المسائل، سید علی طباطبائی، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۵۱؛ الحدائق الناضره، محقق بحرانی، ج۴، ص۸۹؛ اللمعة البیضاء، تبریزی انصاری، ص۸۷۵.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۰۱.
- ↑ تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۶۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۵؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، قاضی عیاض، ج۲، ص۱۸۸؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۴، ص۳۴۱.
- ↑ کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۴۴۵؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۹۴.
- ↑ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۱؛ المعیار و الموازنة، ابوجعفر اسکافی، ص۲۲۴.
- ↑ کامل الزیارات، ابن قولویه، ص۱۲۵؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۶۶۹.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۰۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴، ص۳۰۳؛ سیر اعلام التبلاء، ذهبی، ج۲، ص۲۲۴؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۲، ص۱۴۶؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج۴، ص۳۰.
- ↑ الإختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۳ و الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۰۶؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۰۲.
- ↑ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۱۰۲؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۲۰.
- ↑ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰.
- ↑ گروسی، علی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۰۵.