معجزه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = معجزه
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = معجزه
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[معجزه]]''' است. "'''[[معجزه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[معجزه در لغت]] - [[معجزه در قرآن]] - [[معجزه در کلام اسلامی]] - [[معجزه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[معجزه در قرآن]] | [[معجزه در حدیث]] | [[معجزه در کلام اسلامی]] | [[معجزه در فلسفه اسلامی]] | [[معجزه در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[معجزه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''معجزه''' عمل خارق عادتی است از طرف مدعی [[نبوت]] که انجام آن از [[قدرت]] افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است و دارای برخی شرایط و خصوصیات بوده و دلیلی آشکار است بر [[صدق]] ادعای آورنده آن.  
*کلمه‌ای است از مصدر "[[اعجاز]]" و ماده "عجز". عجز به معنای درماندگی، [[ناتوانی]] و پایانه و انتهای هر چیز است<ref>مقائیس اللغة، ۴/ ۲۳۲.</ref>. [[معجزه]] در اصطلاح [[دینی]] به معنای امری است شگفت و بیرون از عادت که [[پیامبران]] {{ع}} برای اثبات [[ادعای پیامبری]]، از خویش بروز می‌دهند. [[معجزه]] از [[توان]] انسان‌های دیگر- حتی نوابغ- بیرون است. [[قرآن کریم]] از [[معجزه]] با عنوان "آیت" یاد کرده است<ref>نبوت‌، ۱۰۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 416.</ref>.
*[[متکلمان شیعه]] برای [[معجزه]] شرط‌ها و ویژگی‌هایی برشمرده‌اند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
#عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از [[توان]] انسان‌های عادی.
#[[معجزه]] را نمی‌توان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
#[[معجزه]] همواره با [[ادعای نبوت]] و نیز [[تحدی]] همراه است.
#[[معجزه]] با امر خواسته شده از مدعی [[نبوت]] مطابقت دارد<ref>کشف المراد، ۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن‌، ۳۳؛ نبوت‌، ۱۰۳؛ الالهیات‌، ۲/ ۶۷- ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۳۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 416.</ref>.
*[[معجزه]] با دیگر امور غریبه مانند [[سحر]]، [[کهانت]]، هیپنوتیزم، ماینه‌تیزم، تنجیم، [[اعمال]] [[مرتاضان]] و صاحبان [[علوم]] غریبه و اختراعات نوابغ [[علمی]] متفاوت است. یکی از تفاوت‌ها، [[هدف پیامبران]] {{ع}} در [[ظهور]] [[معجزه]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 417.</ref>.
*[[هدف پیامبران]] {{ع}} از [[معجزه]]، اثبات [[ادعای نبوت]] خویش است و از این گذر در پی آن‌اند که [[مردم]] بدانان [[ایمان]] آورند و از تعالیمشان [[پیروی]] کنند و به [[سعادت]] دست یابند<ref>شرح اشارات‌، ۳/ ۴۱۷.</ref>. تفاوت دیگر، محدودیت امور غیر [[معجزه]] است. [[سحر]]، [[طالع‌بینی]] و کارهای شگفت [[مرتاضان]] و نوابغ، گونه‌ای تخصص و در حوزه‌ای محدود است و کاری است ویژه که بیرون از قلمرو خود دارای کارایی نیست؛ اما دامنه [[اعجاز]] [[پیامبران]] {{ع}} بسی گسترده است و به موضوعات و امور ویژه محدود نمی‌شود<ref>غایة المرام‌، ۳۳۲ به نقل از معجزه‌شناسی‌، ۲۲.</ref>. [[معجزه]] بر [[قدرت]] بیکران [[الهی]] و خواست [[خداوند]] تکیه دارد؛ اما [[مرتاضان]]، جادوگران و ... از گذر تمرین‌ها و ریاضت‌های دشوار و [[آموزش]] می‌توانند امور شگفت از خویش نشان دهند. از این رو است که این کسان، هیچ گاه دعوی [[تحدی]] سر نمی‌دهند؛ اما [[اعجاز]] [[پیامبران]] {{صل}} همراهِ [[تحدی]] و هماوردخواهی است. از ویژگی‌های دیگر [[معجزه]]، خصلت‌های شخصیتی و عملی صاحبان [[معجزه]] است. اینان، همگی به [[فضایل]] انسانی آراسته‌اند و از صفات والای [[اخلاقی]] و عملی بهره‌مندند<ref>المغنی‌، ۱۵/ ۲۷۴.</ref>. [[پیامبران]] {{ع}} هیچ گاه در بروز [[معجزه]] از خدعه و [[اغوا]] سود نمی‌برند و نیروی تخیل مخاطبان خویش را به کار نمی‌گیرند؛ اما بسیاری از صاحبان امور عجیبه و [[علوم]] غریبه از [[اغوا]] و [[فریب]] و تأثیر ناروا بر [[روح]] و تخیل [[انسان‌ها]] [[بهره]] می‌برند و با تخدیر آنان به مقاصد خویش دست می‌یابند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 417.</ref>.


==تفاوت [[معجزه]] و [[کرامت]]==
== مقدمه ==
*اگر امر [[خارق‌العاده]]، همراه [[ادعای نبوت]] یا [[امامت]] باشد، [[معجزه]] است؛ اما چنانچه همراه ادعایی نباشد، مانند آنچه از [[اولیای الهی]] سر می‌زند، "[[کرامت]]" است. [[کرامت]] لطفی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] [[شایسته]] خویش عطا می‌کند<ref>راهنماشناسی‌، ۲۱۱.</ref>. در اینکه آیا [[معجزه]] فعل مستقیم [[خداوند]] است یا فعل [[پیامبران]] {{ع}} به [[اذن الهی]] است، میان [[متکلمان]] [[مسلمان]] دو دیدگاه مطرح است: بنابر دیدگاه نخست، [[معجزه]] کار مستقیم [[خداوند]] است؛ مثلًا [[حضرت موسی]] {{ع}} تنها عصای خویش را بر [[زمین]] افکند و [[خداوند]] بود که آن را به اژدها مبدل ساخت و بر این [[حقیقت]] [[گواه]] است آنکه چون عصا به اژدها مبدل گشت، [[موسی]] {{ع}} ترسید و گریخت و [[خداوند]] بدو فرمود: "ای [[موسی]]! مهراس که بی‌گمان [[پیامبران]] من نمی‌هراسند"<ref>{{متن قرآن|وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ }}؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه‌، ۱۶/ ۳۱۶ و ۱۰/ ۲۹۳.</ref>. دیدگاه دوم بر آن است که [[معجزه]] با [[قدرت]] و [[اراده]] [[پیامبران]] {{ع}} تحقق می‌پذیرد. [[پیامبران]] {{ع}} را نیرو و اراده‌ای [[خارق‌العاده]] است که به واسطه آن، [[معجزات]] را تحقق می‌بخشند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 417-418.</ref>.
[[معجزه]]، از موضوعاتی است که بسیاری از [[اعتقادات]] اساسی دیگر بر آن مترتب است. [[معجزه]] آخرین راه [[الزام]] [[مردم]] به پذیرش [[دعوت]] [[حق]] است. به قول [[خواجه نصیر]] در کتاب تجرد الاعتقاد، [[راز]] پی بردن به [[صدق]] [[نبی]]، وجود [[معجزه]] بر دستان اوست<ref>حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۵-۱۷۶.</ref>
*آیاتی از [[قرآن]] نیز بر این مدعا [[گواهی]] می‌دهند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ}}؛ سوره مؤمن، آیه ۷۸؛ {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}؛ سوره بقره، آیه ۱۰۲؛ {{متن قرآن| وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>. [[قرآن]]، [[معجزات]] را به [[پیامبران]] {{ع}} نسبت داده است؛ اما بروز آنها را به "[[اذن]] [[الله]]" می‌داند و این تعبیر تصریح دارد که [[معجزه]] به [[اذن خداوند]] از آنِ [[پیامبران]] است<ref>نبوت/ ۱۳۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 417-418.</ref>.
==[[معجزه]] و [[قانون علیت]]==
*برخی [[متکلمان شیعه]] معتقدند [[صاحب]] [[معجزه]] با [[شناخت]] و تسلط بر آن دسته از [[علل]] طبیعی که برای دیگران ناشناخته‌اند، دست به [[اعجاز]] می‌زند. بدین سان، [[اعجاز]] پیرو [[قوانین طبیعی]] و [[علی]] است و میان [[معجزه]] و [[قانون علیت]]، ناسازگاری نیست<ref>المیزان‌، ۱/ ۸۲.</ref>.
*برخی دیگر از [[متکلمان]] بر آن‌اند که [[صاحب]] [[معجزه]] با [[ولایت تکوینی]] دست به تسخیر و [[تصرف]] در [[علل]] طبیعی می‌زند و به فعل و انفعالات مادی شتاب می‌بخشد و زمانی را که معلول به آن [[نیازمند]] است، به حداقل می‌رساند. این گونه [[اعجاز]] از نظر [[عقل]] ممکن است؛ مانند تحولاتی که [[دانشمندان]] [[علوم تجربی]] در محصولات [[کشاورزی]] رقم زده‌اند<ref>مدخل التفسیر، ۲۵؛ تفسیر نمونه‌، ۱۳/ ۱۸۲؛ براهین اثبات خدا، ۲۵۴.</ref>. [[فهم]] عمومی از معنای [[معجزه]]، نقض و خرق [[طبیعت]] است با این بیان که [[خداوند]] [[حکیم]] برای [[تدبیر]] عالم [[طبیعت]]، [[قوانین]] و [[علل]] [[تکوینی]] برنهاده است و وقوع رویدادهای [[جهان]]، تنها عادت و توالی محض نیست؛ بلکه به [[علل]] پیشینی مستند است که با تحقق آنها، وجود رویدادهای پسین [[ضرورت]] می‌یابد. بنابر این دیدگاه، [[معجزه]]، [[قوانین طبیعی]] را نقض نمی‌کند و [[اتقان]] و اعتبار اصل علیت همچنان [[باقی]] است؛ زیرا هر چند [[معجزه]] خارق [[قانون]] [[طبیعت]] است و [[قوانین طبیعی]] را کنار می‌نهد، اما [[قوانین]] فراطبیعی را بر جایشان‌ می‌نشاند<ref>آشنایی با قرآن‌، ۲/ ۲۰۹؛ الالهیات‌، ۳/ ۷۶؛ معجزه در قلمرو عقل و دین‌، ۱۳۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 418.</ref>.


==[[قرآن]]؛ [[معجزه جاوید]]==
== معناشناسی ==
*[[پیامبر اسلام]] {{صل}} معجزه‌های فراوانی داشته است؛ اما در آن میان [[قرآن کریم]] جایگاهی ویژه دارد. [[قرآن]] را از ابعاد گوناگون [[معجزه]] دانسته‌اند:
=== معنای لغوی ===
#'''[[فصاحت]] و [[بلاغت]]:''' بنابر شواهد [[تاریخی]]، [[مردمان]] [[عرب]] عصر [[جاهلی]] بسیار [[فصیح]] و [[بلیغ]] بوده‌اند و اشعار [[باقی]] مانده از آن روزگار [[گواهی]] روشن بر این [[حقیقت]] است. [[شاعران]] نامی [[عرب]]، اشعار خویش را در محافل و مجامع ادبی آن عصر عرضه می‌کردند و [[برترین]] آنها [[برگزیده]] و بر در [[کعبه]] آویخته می‌شد. الفاظ [[قرآن کریم]] همان است که در دسترس همگان بود؛ با این حال، کسی از فصیحان بزرگ [[عرب]] نتوانست با این [[کتاب آسمانی]] هماوردی کند یا خدشه‌ای در آن بیابد. [[قرآن]] خود بدین [[حقیقت]] اشارت برده و آن را گونه‌ای [[اعجاز]] دانسته است<ref>{{متن قرآن|فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}؛ سوره بقره، آیه ۲۴؛ وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۰۱؛ قرآن و آخرین پیامبر، ۱۰۰- ۷۲.</ref>.
[[اعجاز]] مصدر [[باب]] [[افعال]] از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای [[ناتوان]] ساختن یا [[ناتوان]] یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته<ref>راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص‌۵۴۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸؛ مقائیس اللغة، ج۴، ص۲۳۲.</ref> و در [[قرآن کریم]] به معنای نخست آمده است: {{متن قرآن|وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ}}<ref>و شما به ستوه آورنده‌ی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه۱۳۴.</ref>. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از [[باب]] [[افعال]] به معنای ناتوان کننده است<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]] و [[غلام علی عزیزی|عزیزی، غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۵۵۸ – ۵۶۴؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۸۱؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۶؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۶.</ref>.
#'''[[هدایت]] و [[تربیت]]:''' [[معارف]] و [[تعالیم قرآن]] [[توفیق]] یافت از مردمانی [[جاهل]] و دور از [[تمدن]] و صفات انسانی، ملتی پارسا، پاکباز و متمدن بسازد. [[دانشمندان]] نامداری در سایه آموزه‌های [[قرآن]] پرورش یافتند و عرفا و حکمای برجسته‌ای میان [[مسلمانان]] [[ظهور]] کردند.
#'''[[نظم]] و [[معانی قرآن]]:''' واژگان [[قرآنی]]، بسان اعداد ریاضی در جای ویژه خویش قرار یافته‌اند. همراه این [[نظم]] و سامان لفظی، گستره بی‌همتایی از معانی بلند در [[قرآن]] [[خودنمایی]] می‌کند و مفاهیم آسمانی، منظم و هماهنگ کنار هم آمده‌اند<ref>ر.ک: تفسیر بیان السعادة، ۱/ ۴۵؛ المیزان‌، ۱/ ۲۳۴.</ref>.
#'''[[اعجاز ادبی]] و هنری:''' [[قرآن کریم]]، سرشار از صنایع ادبی و هنرهای بلاغی است. هر چه زمان پیش می‌رود، ساحت ادبی و هنری [[قرآن]] بیش از پیش [[آشکار]] می‌گردد و ادیبان و [[مفسران]] بر [[اعجاز]] [[آیات قرآنی]] در این باره بیش‌تر [[آگاهی]] می‌یابند. در دامان [[بلاغت]] [[معنوی]] و ظرافت ادبی و هنری [[قرآن]]، [[فنون]] و دانش‌هایی همانند معانی و بیان و صرف و نحو زاده شد. تنها برای سوره فاتحه، هفتاد ویژگی بلاغی برشمرده‌اند که ده ویژگی تنها از آنِ آیه‌ {{متن قرآن|مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ}}<ref>«مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.</ref> است<ref>وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۱۰.</ref>.
#'''[[مصونیت]] از [[تحریف]]:''' همه [[کتاب‌های آسمانی]] جز [[قرآن]]، دچار [[تحریف]] گشته‌اند و تنها [[قرآن]] است که از هر گونه‌ تغییر و [[تحریف]] در [[امان]] مانده است. [[قرآن]]، خود، از این [[حقیقت]] به اشارت و صراحت یاد کرده است<ref>{{متن قرآن| مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً }}؛ سوره نساء، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}؛ سوره بقره، آیه ۷۵، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُوْلَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ}}؛ آیه ۱۵۹ و ....</ref>. از آن رو که [[قرآن]] از [[تحریف]] دور مانده است، معیاری است برای ارزیابی دیگر [[کتب آسمانی]].
#'''[[اعجاز]] در قانون‌گذاری:''' [[قوانین]] [[قرآن]] به گونه‌ای شگفت با [[فطرت]] [[انسان]] سازگار است<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}؛ سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. [[قرآن]]، برنامه‌های کلان [[زندگی مادی]] و [[معنوی]] [[انسان]] را ترسیم کرده است که هر یک از این برنامه‌ها، منشأ برنامه‌های فرعی دیگر است. [[دانشمندان]] [[علوم دینی]] تنها از [[آیه]] ۹۰ سوره نحل، شصت و نُه [[قانون]] بیرون کشیده‌اند<ref>وحی و نبوت در قرآن‌، ۳۳۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 420.</ref>.


==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] در باره [[معجزه]]==
=== معنای اصطلاحی ===
*[[ابن قبه رازی]] با [[دلیل]] و [[برهان]] [[خواندن]] [[معجزه]] و بر [[نبوت]]<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>، برای آن شرایط دیگری نیز مطرح می‌کند. وی [[معتقد]] است [[معجزه]] امری است که یکی از لوازم و ضروریات آن اصلحیت است؛ اظهار [[معجزه]] اگر [[اصلح]] نباشد، چه بسا موجب [[کفر]] دیگران و همچنین متهم شدن معجزه‌آور به [[سحر]] و شعبده شود<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>. بر این اساس می‌گوید [[انبیا]] در مواقع خاص اقامه [[معجزه]] می‌کردند و هر روز و هر ساعتی و برای هر کسی که [[تصمیم]] بر [[ایمان]] داشت، [[دست]] به [[معجزه]] نمی‌زدند، بلکه هر زمان [[صلاح]] می‌دانستند و در شرایطی خاص، [[معجزه]] روی می‌داد<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.</ref>. [[ابن قبه رازی]] وجود این شرط را زمینه [[دستور]] [[معجزه]] از طرف [[خداوند متعال]] به معجزه‌آور می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>.
معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از [[قدرت]] افراد عادی ـ حتی نوابغ ـ بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی [[نبوت]] و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانه‌ای روشن و دلیلی آشکار است بر [[صدق]] ادعای آورنده آن<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۱۸۱؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۶.</ref>.  
*این بحث از مباحث پیرامونی [[معجزه]] است که آیا آورنده [[معجزه]] هرگاه [[اراده]] کرد و زمینه فراهم بود می‌تواند اظهار [[معجزه]] کند؟ یا اظهار [[معجزه]] فقط به [[دستور]] و اجازه [[خداوند متعال]] است و معجزه‌آور هیچ‌گونه نقشی ندارد؟ [[ابن قبه رازی]] بر این [[باور]] است که [[معجزه]] حَسَب [[دستور]] خاص [[خداوند]] است و هرگاه [[اراده الهی]] به آن تعلق گیرد، معجزه‌آور [[توانایی]] اظهار [[معجزه]] را خواهد داشت<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۳۴.</ref>.
===معاجز [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[قرآن]]===
*همه [[مسلمانان]]، از تمام فِرَق و گروه‌ها، [[معجزه]] [[انبیا]] به ویژه [[رسول خدا]]{{صل}} را پذیرفته‌اند. [[ابن قبه رازی]] با [[تأیید]] معاجز [[رسول خدا]]<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.</ref> یادآور می‌شود که [[معجزات]] ایشان تنها با [[نقل]] [[اخبار صحیح]] [[مسلمانان]] [[اثبات]] می‌پذیرد، ولی برای [[اثبات]] [[معجزه]] بودن [[قرآن]] به [[نقل]] نیازی نیست و [[دلیل]] [[معجزه]] بودن آن خودش است<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>، ضمن اینکه [[معتقد]] به [[عدم تحریف قرآن]] است<ref>سید مرتضی، جوابات المسائل الطرابلسیات، ص۲۰۷.</ref>. او [[اهل کتاب]]، [[مجوس]]، زنادقه و دهریه را از گروه‌هایی می‌داند که با تقل [[مسلمانان]] پیرامون معاجز [[رسول خدا]] [[مخالفت]] می‌کنند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref>.


==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره شرط [[اعجاز]] [[پیامبر]]==
معجزه را می‌توان این‌چنین تعریف کرد: معجزه یعنی [[بینه]] و آیت [[الهی]] که برای اثبات یک [[مأموریت الهی]] صورت می‌گیرد و همراه با [[تحدی]] است، منظوری [[الهی]] از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۲۷.</ref>. به عبارت دیگر معجزه کار و اثری است که از [[پیغمبری]] به‌عنوان [[تحدی]] ـ یعنی برای اثبات مدعای خودش ـ آورده بشود و نشانه‌ای بشری است به‌طورکلی<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵ ص۴۲۷.</ref>. بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارت‌اند از:
*[[ابن قبه رازی]] اصلحیت را شرط [[اعجاز]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌داند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref> و اظهار [[معجزه]] ایشان را بنا بر [[دستور]] خدواند [[متعال]] و [[اراده]] او بیان می‌نماید<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۱.</ref>. وی بر پایه همین دو اصل می‌گوید: [[خدای تعالی]] حکایت حال [[مشرکان]] نموده که از پیامبرش درخواست کردند به [[آسمان]] رود و پاره‌ای از آن را بر سرشان بیندازد یا آنکه کتابی برایشان فرو آورد تا کتاب را قرائت کنند و کارهای دیگری که [[آیات شریفه قرآن]] به آنها اشاره کرده است، اما آن [[حضرت]] چنان نکرد. [[مشرکان]] از [[پیامبر خدا]] درخواست کردند [[قصی بن کلاب]]<ref>قصی بن کلاب از اجداد پیامبر بوده است: ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب. درباره او ر.ک: ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۶۶. </ref> را زنده کند یا آنکه کوه‌های تهامه را از ایشان دور گرداند، اما [[رسول خدا]] هیچ یک از خواسته‌های آنان را [[اجابت]] نکرد، اگرچه در مواقعی دیگر معجزاتی برای آنان اقامه فرمود<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۳۵.</ref>.
# معجزه آیت و نشانه [[الهی]] است. مقصود از آیت [[الهی]] بودن یعنی کاری که با نمایاندن [[قدرت خداوند]] به [[مردم]] همراه است که از این رکن در تعریف‌های [[متکلمان]] [[مسلمان]] با قید "[[خارق عادت]]" یاد شده است.
# معجزه اثبات‌گر [[مأموریت الهی]] است. گاهی از [[مأموریت الهی]] با عنوان "منصبی از [[مناصب]] [[الهی]]" یاد می‌شود که مقصود از آن [[مقام رسالت]] و [[نبوت]] است. زیرا [[رسول]] یا [[نبی]] از سوی [[خداوند]]، [[مأموریت]] [[ابلاغ]] پیام‌ها و دستوراتی را دارد.
# معجزه همراه با [[تحدی]] و هم‌آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از [[مردم]] خواسته می‌شود اگر در [[صداقت]] و [[رسالت]] و ادعای [[اعجاز]] [[تردید]] دارند، می‌توانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
# معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که [[پیامبران]] در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات [[رسالت]] و [[نبوت]] بوده و [[ضرورت]] داشت برای اثبات این [[منصب]]، معجزه ارائه شود، بنا به [[اذن]] و [[فرمان الهی]] معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه می‌کردند و چنان نبود که طبق دلخواه [[مردم]]، به درخواست‌ها و فزون‌طلبی‌های آنان یکسره پاسخ مثبت داده، معجزاتی را ارائه کنند. بدین‌جهت [[قرآن]] تأکید می‌کند که [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} در برابر درخواست‌های مکرر [[مشرکان]] برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانه‌ای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و [[اراده الهی]] کاری از او ساخته نیست<ref>سوره اسراء، آیات ۹۷-۹۳</ref>.<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص۴۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>


==دیدگاه [[ابن قبه رازی]] درباره [[امکان معجزه]] [[امام]]==
[[معجزه]] بدین‌گونه توجیه می‌‌گردد: [[علل]] واقعی اشیا و پدیده‌ها برای [[بشر]] که می‌خواهد با [[علم]] و تجربه به [[حقیقت]] روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها [[خداوند]] بر علت‌های واقعی اشیا و پدیده‌ها [[آگاه]] است و [[بشر]] به وسیله تجربه و [[آزمایش]] فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌‌کند و آن را رابطه علیت می‌‌پندارد. بر این اساس، [[معجزه]] به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط [[علمی]] و معلولی ناشناخته برای [[بشر]] است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمی‌گردد، اما علت‌های ناشناخته جایگزین علت‌های تجربی و مألوف شده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۷.</ref>.
*[[متکلمان]] [[اهل سنت]] به طور معمول امور [[خارق‌العاده]] را برای غیر [[نبی]] [[کرامت]] می‌نامند<ref>در این باره ر.ک: مسعود بن عمر تفتازانی، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی‌المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الأدلة، ج۲، ص۴۸۴.</ref>، با اینکه برخی از آنان [[معجزه]] و [[کرامت]] را با نقض [[عادت]] متساوی دانسته‌اند<ref>عبدالقاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۱۴۱.</ref>. اما [[متکلمان امامیه]] به طور غالب از لفظ [[معجزه]] بهره می‌گیرند <ref>سید مرتضی، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ همو، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref>. [[ابن قبه رازی]] نیز از همین لفظ استفاده کرده است<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲۔۶۳.</ref>. به هر حال در این باره نظرهای مختلفی بیان شده که اظهار امر [[خارق‌العاده]] به [[دست]] غیر [[نبی]] امکان دارد یا نه؟<ref>دراین باره ر.ک: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۱؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۳۳۳؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۷۲؛ همو، شرح عقائد نسفیه، ص۲۲۶؛ ابی المعین میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة، ص۲۹۰ و ۵۳۶؛ أبو الثناء، تمهید القواعد التوحید، ص۹۱؛ قاضی عضدالدین ایجی، المواقف، ص۳۷۰.</ref>.
*در میان [[امامیه]]، [[ابن قبه رازی]]<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱؛ همو، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref> و دیگر [[متکلمان]]<ref>درباره متکلمان قبل از ابن قبه رازی ر.ک: عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۵. درباره متکلمان بعد از ابن قبه رازی ر.ک: سیدمرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص۲۳۲، ۴۱۸ و ۴۲۹؛ همو، "جوابات المسائل المیافارقیات"، رسائل شریف مرتضی، ج۱، ص۲۸۲؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، ص۳۵۳ و ۳۸۶؛ سدید الدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref> امکان [[ظهور]] [[معجزه]] را را برای غیر [[نبی]] [[امام]] جایز دانسته‌اند و آن را در کنار [[نصّ]] معیاری برای [[تعیین امام]] شمرده‌اند<ref>ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۱۲۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] معیار اصلی [[نصب امام]] را [[نصّ]] می‌داند<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۰-۶۱؛ همو، نقض الاشهاد، ص۱۰۹، ۱۱۵ و ۱۲۱.</ref>، اما برخی [[متکلمان]] [[معجزه]] را ملاک می‌شناسند<ref>سدیدالدین محمود حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
*[[ابن قبه رازی]] [[معجزه]] [[امام]] را با شرایط [[معجزه]] [[نبی]] می‌پذیرد. او شرط اصلحیت را از شروط اساسی اظهار [[معجزه]] [[امام]] می‌داند و [[معتقد]] است [[امام]] بدون [[اذن]] و [[اراده الهی]] [[حق]] اقامه امر [[خارق‌العاده]] را ندارد. وی بیان می‌کند [[خداوند]] زمانی به [[امام]] اجازه اظهار [[معجزه]] می‌دهد که آن را برای [[خلق]] [[صلاح]] بداند<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>. [[ابن قبه رازی]] با اینکه [[معتقد]] است [[معجزه]] از نشان‌های [[امامت]] می‌تواند باشد و حتی [[آخرین امام]]، در صورت طولانی شدن [[غیبت]]، موقع [[ظهور]] ممکن است معجزه‌ای بنماید که بر [[امامت]] او دلالت داشته باشد<ref>ابن قبه رازی رازی، المسألة المفردة فی الإمامه، ص۶۲.</ref>، برای [[اثبات امامت]] [[امامان]] دیگر هیچ‌گاه به معاجز و [[دلایل]] اشاره نمی‌کند. [[شیوه]] او براساس [[اثبات]] [[نصّ]] بر [[امامت]] هر [[امام]] و پیدایی [[علم]] آنان به [[حلال و حرام]] است<ref>ر.ک: ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹، ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۹، ۱۱۳، ۱۱۶ و ۱۲۰.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>.


==معجزه در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==
==== تعاریف دیگر ====
*[[معجزه]]، از موضوعاتی است که بسیاری از [[اعتقادات]] اساسی دیگر بر آن مترتب است. [[معجزه]] آخرین راه [[الزام]] [[مردم]] به پذیرش [[دعوت]] [[حق]] است. به قول [[خواجه نصیر]] در کتاب تجرد الاعتقاد، [[راز]] پی بردن به [[صدق]] [[نبی]]، وجود [[معجزه]] بر دستان اوست<ref>حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
برخی دیگر از تعاریف معجزه چنین هستند:
===معنای لغوی===
# بعضی مانند مادی مسلکان و نیز آنان که قصد نفی [[معجزه]] را دارند، ممکن است [[معجزه]] را این طور تعریف کنند که [[معجزه]]، یعنی آنچه بدون [[علت]] روی می‌‌دهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر [[معجزه]] بدون [[علت]] رخ داده باشد، [[دلیل]] بر هیچ امری نخواهد بود.
*"[[معجزه]]"، از ماده "عجز"، یعنی [[ناتوانی]]. [[معجزه]]، یعنی کاری که دیگران در مقابل آن ناتوانند و غیر از [[پیامبر خدا]]، دیگری به انجام دادن آن توانا نیست. گاهی به جای [[معجزه]] کلمه "[[خرق عادت]]" استعمال می‌‌شود؛ ولی این، برداشتی است که [[اشاعره]] از معنای [[معجزه]] داشتند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۶.</ref>.
# ممکن است گروهی دیگر [[معتقد]] باشند [[معجزه]] پیدایش چیزی بدون [[علت]] و نیز استثنای در [[قانون علیت]] نیست، بلکه [[معجزه]] به این معناست که به جای [[علت]] واقعی یک رویداد، [[علت]] دیگری [[جانشین]] آن می‌‌گردد. در [[حقیقت]]، در [[معجزه]] اصل علیت نفی نشده، بلکه [[جانشین]] [[علت]] دیگر گردیده است؛ مثلاً [[علت]] واقعی و [[حقیقی]] پیدایش [[انسان]]، آمیزش دو [[انسان]] است؛ حالا چنانچه این [[علت]] جای خود را به [[علت]] دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو [[انسان]] پدید آید، آن [[معجزه]] است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر [[علوم عقلی]] است؛ زیرا در عالم، [[نظام]] [[علت]] و معلول حکمفرماست. این [[نظام]]، [[نظامی]] قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطه‌ای [[حقیقی]] و واقعی و تخلف‌ناپذیر است.
===[[قرآن]] و لغت [[معجزه]]===
# فرق است میان خرق [[قانون علیت]] و خرق [[ناموس]] [[طبیعت]]. [[معجزه]] آن نیست که چیزی از غیر راه [[علت]] اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، [[معجزه]] نام دارد. به بیان بهتر: [[معجزه]] خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۷.</ref>.
*در [[قرآن کریم]]، نه کلمه [[معجزه]] استعمال شده و نه [[خرق عادت]] و این هر دو از اصطلاحات [[علمای اسلامی]] است.
# بعضی ممکن است معجزه را این‌طور تعریف کنند: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می‌دهد. ولی این تعریف بسیار [[نادرست]] است و شاید مادی مسلکان و آنان که می‌خواهند معجزه را [[نفی]] کنند این نغمه را آغاز کرده‌اند و سپس کم و بیش به سر زبان‌ها افتاده است، زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می‌خواهند آن را [[دلیل]] به چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد؛ دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!! وانگهی اگر (به فرض محال) یک چیزی بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی‌شود [[اثبات]] کرد، نه اصلی از اصول [[علمی]] و طبیعی برجای می‌ماند و نه از اصول [[فلسفی]] و [[کلامی]] و حتی [[اثبات خدا]] هم [[متزلزل]] می‌گردد. چرا؟ زیرا ما [[خدا]] را به [[دلیل]] اینکه علت عالم است می‌شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم به کلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمی‌توانیم رد کنیم. پس این تعریف برای معجزه بسیار [[نادرست]] است<ref>این مطلب؛ در کنار «عدل الهی» مشروحاً بحث شده که این گمان باطلی است کسی که خیال کند: اینکه ما کارها را از طریق سیب و مسبب و علت و معلول انجام می‌دهیم به خاطر عجز ماست و چون خدا قادر مطلق است دیگر علت و معلول برای او مطرح نیست!! خیر، در جای خود به اثبات رسیده و نزد حکما مسلما است که قدوسیت و کمال ذات الهی اقتضا می‌کند که کارها در نظام علت و معلول انجام گیرد و به عبارت واضح‌تر نظام علت و معلول یعنی نظام فعل خدا و نظام کار خدا. در قرآن مجید آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد که همواره خدای بزرگ از طریق اسباب، أوامر خویش را به اجرا در می‌آورد، چه اسباب طبیعی مانند نزول باران و روییدن گیاهان و امثال آنها و چه اسباب غیر طبیعی و ماوراء محسوس مانند ملائکه وجود غیر مرئی حق متعال.</ref>.
*کلمه [[معجزه]]، در اصطلاح عموم [[مسلمین]] رایج و از اصطلاحات [[متکلمین]] است؛ شاید در زمان [[ائمه اطهار]]{{عم}} هم به کار رفته باشد؛ ولی "[[خرق عادت]]" این‌چنین نیست، بلکه تنها [[اشاعره]] که معنای [[معجزه]] را کاری [[خارق‌العاده]] می‌‌پنداشتند، به کار برده‌اند.
# ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست؛ استثناء در [[قانون علیت]] نیست. بلکه به این معناست که به جای علت [[واقعی]] یک شیئی، علت دیگری [[جانشین]] آن می‌گردد، و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی به جای علت دیگر. مثلاً علت واقعی و [[حقیقی]] پیدایش [[انسان]] آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت [[حقیقی]] کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و [[انسانی]] از غیر طریق آمیزش دو [[انسان]] پدید آید، آن معجزه است. این گفتار نیز ناشی از عدم اطلاع بر [[علوم عقلی]] است، زیرا پس از آنکه پذیرفتیم که در عالم، [[نظام]] علت و معلول حکم‌فرماست؛ این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آن را [[تغییر]] و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و [[واقعی]] و تخلف‌ناپذیر است. یعنی در [[طبیعت]] اگر “الف” علت “ب” بود بین “الف و ب” یک رابطه واقعی و حقیقی برقرار است که نه “الف” آن‌چنان رابطه را با غیر “ب” دارد و نه “ب” با غیر “الف” می‌تواند داشته باشد و هیچ‌گاه “ب” بدون “الف” هستی نمی‌یابد. و بالاخره علت واقعی یک امر؛ یک امر است و بس؛ و هیچ چیز با دو چیز نمی‌تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد. پس در مثال فوق هیچ‌گاه نمی‌شود “ج” به جای “الف” بنشیند و یا بالعکس “د” به جای ب معلول “الف” گردد<ref>در اینکه رابطه بین علت و معلول چگونه رابطه‌ای است و چرا نمی‌شود از یک علت بیش از یک معلول پدید آید و با یک شیء معلول در علت بوده باشد؟ در پاورقی‌های جلد سوم اصول فلسفه مشروحاً بحث شده و خوانندگان محترم می‌توانند به کتاب مزبور مراجعه فرمایند.</ref>.
*[[قرآن]] به جای [[معجزه]] لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه "آیت" است، یعنی چیزی که نشانه [[صدق]] دعوی یک [[پیامبر]] باشد. به نظر می‌‌رسد اصطلاح آیت از دو کلمه [[معجزه]] و [[خرق عادت]] رساتر به مقصود است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۶.</ref>.
# در مقابل این دو تعریف؛ تعریف سومی برای معجزه هست که اشکالات [[عقلی]] فوق به هیچ‌وجه بر آن وارد نمی‌گردد. و آن این است که بگوییم معجزه نه [[نفی]] [[قانون علیت]] است و نه نقض و استثناء آن، بلکه خرق [[ناموس]] طبیعت است. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر [[راه]] علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده است، معجزه نام دارد.
===[[حقیقت]] [[اعجاز]]===
به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد. با این بیان در پیدایش معجزه، علتی به جای علت دیگر نمی‌نشیند، بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه [[حقیقی]] و تخلف‌ناپذیر برقرار است پذیرفته شده؛ ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می‌گردد که: [[علل]] [[واقعی]] اشیاء برای [[بشر]] که می‌خواهد با [[علم]] و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها [[خداوند]] [[آگاه]] بر علت‌های واقعی اشیاء است و بشر به‌وسیله تجربه و [[آزمایش]] فقط به یک [[سلسله]] تقارنات و [[ارتباطات]] دسترسی پیدا می‌کند و بی‌جا آن را رابطه علیت می‌پندارد. روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است؛ پدید آید. این نکته را باز توضیح خواهیم داد.
*[[معجزه]]، بر این نکته دلالت می‌‌کند که وقتی [[پیامبر]] از جنبه [[علم]] و [[معرفت]]، اتصال با [[جهان]] دیگر را ادعا می‌‌کند، از جنبه [[قدرت]] هم بایستی نشانه‌ای از آن [[جهان]] بیاورد.
*[[متکلمین]] از این، به [[معجزه]] تعبیر کرده‌اند؛ برای اینکه یکی از لوازم آیت بودن این است که مردمِ دیگر از آوردن مثل آن [[ناتوان]] و عاجزند و [[پیامبران]] هم [[مردم]] را به صورت تعجیز مخاطب قرار می‌‌دادند. بر این اساس، نام این عمل را [[معجزه]] گذاشتند، یعنی عملی که [[ناتوانی]] دیگران را [[آشکار]] می‌‌سازد؛ ولی معنای [[معجزه]] به [[ناتوانی]]، تا حدودی نارساست؛ زیرا اگر بر این نکته باشیم که هر چیزی که دیگران در مقابل آن [[ناتوان]] باشند، [[معجزه]] نام گیرد، مطلب با اشکال مواجه می‌‌شود، مثلاً شما [[قرآن]] را [[معجزه]] می‌‌دانید، به [[دلیل]] اینکه کسی مثل آن را نیاورده است. در هر رشته دیگر نیز که یک نفر متخصص باشد، دیگران نمی‌توانند آثاری مثل او خلق کنند. پس، این کلمه نارساست و باید [[معجزه]] و [[ناتوانی]] دیگران، این جهت را که کار از مرز [[قدرت]] بشری خارج است، برساند.
*پس [[معجزه]] کار و اثری است که از [[پیغمبری]] به عنوان "[[تحدی]]" آورده شود و نشانه‌ای باشد از اینکه قدرتی ماورای بشری در ایجاد آن دخالت دارد و این عمل، فراتر از [[قدرت]] [[بشر]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۶-۱۷۷.</ref>.


===تعریف‌های [[معجزه]]===
آیا معجزه ممکن است؟ جواب این سؤال تا حدودی در بخش قبل روشن شد یعنی اینکه معجزه ممکن است، یا محال، بستگی دارد به تعریف معجزه و اینکه ما آن را چگونه توجیه نماییم. اگر بگوییم معجزه یعنی آنچه که بدون علت پدید می‌آید [[بدیهی]] است که محال است. و نیز اگر بگوییم معجزه [[نقض]] [[قانون علیت]] است یعنی همان که علتی به جای علت حقیقی و واقعی امر بنشیند، باز هم ممکن نیست. اما اگر به معنای سوم گرفتیم یعنی خارج شدن [[طبیعت]] از جریان عادی خودش؛ در این صورت معجزه ممکن است نه محال<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۰۷-۲۱۱.</ref>. پس معجزه خرق نوامیس طبیعت است<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۱۴ و ۲۱۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۴.</ref>
#بعضی مانند مادی‌مسلکان و نیز آنان که قصد نفی [[معجزه]] را دارند، ممکن است [[معجزه]] را این طور تعریف کنند که [[معجزه]]، یعنی آنچه بدون [[علت]] روی می‌‌دهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر [[معجزه]] بدون [[علت]] رخ داده باشد، [[دلیل]] بر هیچ امری نخواهد بود.
#ممکن است گروهی دیگر [[معتقد]] باشند که [[معجزه]] پیدایش چیزی بدون [[علت]] و نیز استثنای در [[قانون علیت]] نیست، بلکه [[معجزه]] به این معناست که به جای [[علت]] واقعی یک رویداد، [[علت]] دیگری [[جانشین]] آن می‌‌گردد. در [[حقیقت]]، در [[معجزه]] اصل علیت نفی نشده، بلکه [[جانشین]] [[علت]] دیگر گردیده است؛ مثلاً [[علت]] واقعی و [[حقیقی]] پیدایش [[انسان]]، آمیزش دو [[انسان]] است؛ حالا چنانچه این [[علت]] جای خود را به [[علت]] دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو [[انسان]] پدید آید، آن [[معجزه]] است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر [[علوم عقلی]] است؛ زیرا در عالم، [[نظام]] [[علت]] و معلول حکمفرماست. این [[نظام]]، [[نظامی]] قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطه‌ای [[حقیقی]] و واقعی و تخلف‌ناپذیر است.
#فرق است میان خرق [[قانون علیت]] و خرق [[ناموس]] [[طبیعت]]. [[معجزه]] آن نیست که چیزی از غیر راه [[علت]] اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، [[معجزه]] نام دارد. به بیان بهتر: [[معجزه]] خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن [[آشکار]] باشد.
*[[معجزه]] بدین‌گونه توجیه می‌‌گردد: [[علل]] واقعی اشیا و پدیده‌ها برای [[بشر]] که می‌خواهد با [[علم]] و تجربه به [[حقیقت]] روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها [[خداوند]] بر علت‌های واقعی اشیا و پدیده‌ها [[آگاه]] است و [[بشر]] به وسیله تجربه و [[آزمایش]] فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌‌کند و آن را رابطه علیت می‌‌پندارد.
*بر این اساس، [[معجزه]] به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط [[علمی]] و معلولی ناشناخته برای [[بشر]] است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمی‌گردد، اما علت‌های ناشناخته جایگزین علت‌های تجربی و مألوف شده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۷.</ref>.


===چهار نظریه درباره [[معجزه]]===
== روابط مفهومی ==
*در [[باب ]] [[معجزه]] مجموعاً چهار نظریه وجود دارد:
=== رابطه با مفهوم [[کرامت]] ===
*۱. عده‌ای از اساس منکر [[معجزه]] و قهراً منکر [[نبوت]] هستند.
{{اصلی|کرامت}}
*۲. اینان [[معجزه]] را قبول داشته؛ ولی آن را [[تأویل]] نموده‌اند، که این نیز در واقع [[انکار]] است؛ مثل نظریه [[سید]] [[احمد]] خان [[هندی]] که از [[علمای اسلامی]] است.
انجام کار [[خارق‌العاده]] که همراه یا هماهنگ با دعوی [[نبوت]] باشد، "معجزه" نام دارد. اما اگر کار [[خارق‌العاده]] از [[بنده صالح خدا]] سربزند که مدعی [[نبوت]] نباشد، "[[کرامت]]" نامیده می‌شود. [[کرامت]] لطفی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] [[شایسته]] خویش عطا می‌کند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۲۱۱.</ref>. [[گواه]] این امر که [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] "از غیر [[پیامبران]]" نیز می‌توانند مبدأ [[کارهای خارق‌العاده]] شوند، [[نزول]] [[مائده]] آسمانی برای [[حضرت مریم]] و انتقال تخت [[ملکه سبا]] در یک‌ لحظه از [[یمن]] به [[فلسطین]] توسط فردی برجسته از [[یاران]] [[حضرت سلیمان]] "[[آصف بن برخیا]]" است. [[قرآن کریم]] درباره [[مریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا}}<ref>«هر وقت که زکریا وارد محراب او می‌شد پیش او خوردنی می‌یافت»؛ سوره آل عمران، آیه۳۷.</ref>. درباره ماجرای [[تخت بلقیس]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن کس که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو می‌آورم»؛ سوره نمل، آیه۴۰.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۷-۴۱۸.</ref>
*این دسته دو [[دلیل]] از خود [[قرآن]] بر این مطلب می‌‌آورند: یکی اینکه می‌‌گویند بر اساس برخی [[آیات قرآن]]، [[مردم]] از [[پیغمبران]] همین [[کارهای خارق‌العاده]] را مطالبه می‌‌کردند و [[پیغمبران]] هم اظهار می‌داشتند ما هم بشری هستیم، مانند دیگران و از این [[خواسته‌ها]] امتناع می‌‌کردند.
*بر اساس یک سلسله [[آیات]] دیگر، [[نظام خلقت]] به عنوان [[سنن الهی]] است. از این [[آیه]] تصریح می‌‌کنند که [[سنن الهی]] تغییرناپذیر است: {{متن قرآن|لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>. "لن" برای نفی ابد است. پس، [[معجزه]] به معنی [[خرق عادت]] و تبدیل و تحویل [[سنت الهی]] نیست؛ زیرا [[سنت الهی]] هرگز تبدیل و تحویل نمی‌شود.
*٣. این نظریه نقطه مقابل نظریه دوم است، یعنی اساساً میان [[معجزه]] و غیر [[معجزه]] کوچک‌ترین تفاوتی وجود ندارد.
*ریشه این نظریه از علمای [[اشعری]] است. آنها می‌‌گویند: [[معجزه]] یک [[پیغمبر]] که از طرف [[خداوند]] به وسیله آن [[پیغمبر]] نمود می‌‌یابد، کار [[پیغمبر]] نیست، بلکه کار خداست و هرچه در عالم وجود دارد، [[معجزه]] و آیت خداست؛ ولی معجزه‌های [[پیغمبران]] که به صورت استثنایی صورت می‌‌گیرند، آیتی از طرف [[خداوند]] برای [[صدق]] [[نبوت]] [[پیغمبران]] می‌‌باشند.
*اساساً [[معجزه]] رمز و [[رازی]] ندارد، بلکه خواست [[خداوند]] است. [[معجزات انبیا]] جریان‌هایی است برخلاف [[قوانین طبیعی]] که [[بشر]] وجود آنها را [[کشف]] نکرده است؛ برخلاف [[قوانین]] [[عقلی]] که [[عقل]] [[بشر]] [[ضرورت]] آنها و محال بودن خلاف آنها را [[کشف]] کرده است.
*اگر بگوییم: [[قوانین طبیعی]] اگر ضروری نیست، چرا وجود دارد، می‌‌گویند: [[مشیت]] [[خداوند]] است. [[خدا]] که این‌گونه [[قوانین]] را وضع کرده است، [[اراده]] می‌‌کند که [[قانون]] خود را عوض کند و آن را عوض می‌‌کند.
*آقای [[محمد تقی شریعتی]] در مقدمه "[[تفسیر]] نوین" و در کتاب "[[محمد]] خاتم [[پیامبران]]"، از کسانی هستند که این طرز [[فکر]] را قبول کرده‌اند.
. این نظریه در عین اینکه جنبه آیت بودن و خارج از مرز [[بشر]] بودن [[معجزه]] را قبول می‌‌کند، آن را با قوانینی که در [[جهان]] به عنوان [[قوانین]] قطعی و ضروری [[حاکم]] است؛ منافات نمی‌بیند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۸.</ref>.
*خلاصه اینکه هیچ معجزه‌ای خارج از [[قانون]] واقعی [[طبیعت]] نیست؛ ولی [[توسل]] به آن [[قانون]] و [[کشف]] و استفاده کردن از آن [[قانون]] و تسلط بر آن به قدرتی غیبی و ماوراء الطبیعی مقرون است.
*[[معجزه]] آن است که معجزه‌کننده، در واقع با [[روح]] کلی عالم، اتصالی پیدا می‌‌کند و از راه اتصال با [[روح]] کلی عالم، در [[قوانین]] این عالم [[تصرف]] می‌‌کند و تصرفش هم به معنای این نیست که [[قانون]] را نقض کند، بلکه بدان معناست که [[قانون]] را در [[اختیار]] می‌‌گیرد. وقتی [[قانون]] را در [[اختیار]] گرفت، جریانی که به وقوع می‌‌پیوندد ([[معجزه]]) بر خلاف جریان عادی است؛ اما برخلاف خود [[قانون]] نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۸-۱۷۹.</ref>.
===[[معجزه]] فعل [[خدا]] یا [[پیامبر]]===
*این بحث از قدیم میان علمای [[اسلام]] مطرح بوده که آیا [[معجزه]] فعل مستقیم خداست، یا فعل [[پیغمبر]] و به [[اذن]] [[خدا]].
*عده‌ای نظریه اول را پذیرفته‌اند و آن را کار خدایی دانسته‌اند. این عده در [[حقیقت]] نوعی تقسیم کار میان [[خدا]] و غیر [[خدا]] را قائل هستند و گفته‌اند: کارهای کوچک کارهای [[بنده]] است و کارهای بزرگ کار خداست.
اینها مدعی هستند که اگر کسی بخواهد چنین کار بزرگی ([[معجزه]]) را به یک [[بنده]] نسبت بدهد، [[مشرک]] است؛ چون کار [[خدا]] را به [[بنده]] نسبت داده است.
*دسته دوم می‌‌گویند: [[معجزه]] کار [[پیغمبران]] است؛ هم [[قرآن]] بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات [[عقلی]] آن را ایجاب می‌‌کند.
*آنها به [[آیات قرآن]] استناد می‌‌کنند و می‌‌گویند که [[قرآن]] هرچند خودش [[معجزات]] را به شخص [[پیغمبر]] نسبت می‌‌دهد؛ همواره بر این نکته تکیه می‌‌کند که [[معجزه]] با [[اذن الهی]] صورت می‌‌پذیرد؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۹.</ref>.
===فرق [[معجزه]] و [[کرامت]]===
*[[معجزه]]، یعنی بیّنه و آیت [[الهی]] که برای اثبات مأموریتی [[الهی]] صورت می‌‌گیرد و مقرون به [[تحدی]] است. *بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما [[کرامت]] امری [[خارق‌العاده]] است که صرفاً اثر [[قوت]] روحی و [[قداست]] نفسانی یک [[انسان کامل]] یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور [[الهی]] خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ می‌‌دهد و حتی می‌‌توان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نمی‌باشد.
*[[معجزه]] زبان خداست که شخصی را تأیید می‌‌کند، ولی [[کرامت]] چنین زبانی نیست<ref>مطهری، نبوت، ص۱۴۳ - ۱۰۰؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ همو، ولاءها و ولایت‌ها، ص۸۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۰.</ref>.


==برهان معجزه در براهین و نصوص امامت==
معجزه، یعنی بیّنه و آیت [[الهی]] که برای اثبات مأموریتی [[الهی]] صورت می‌‌گیرد و مقرون به [[تحدی]] است. بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما [[کرامت]] امری [[خارق‌العاده]] است که صرفاً اثر قوت روحی و [[قداست]] نفسانی یک [[انسان کامل]] یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور [[الهی]] خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ می‌‌دهد و حتی می‌‌توان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید می‌‌کند، ولی [[کرامت]] چنین زبانی ندارد<ref>مطهری، مرتضی، نبوت، ص۱۴۳ ـ ۱۰۰؛ مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ ولاءها و ولایت‌ها، ص۸۳.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۸۰.</ref>
یکی از [[براهین عقلی]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[برهان]] [[معجزه]] است، یعنی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مدعی امامت]] بود و از سویی [[معجزات]] بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، [[امامت]] وی به [[حکم عقل]] [[ثابت]] است، زیرا معجزه، همان‌گونه که [[برهان عقلی]] بر [[صدق مدعی نبوت]] است، برهان عقلی بر [[صدق]] مدعی امامت نیز محسوب می‌شود<ref>برهان معجزه را عده‌ای از [[متکلمان امامیه]] به اختصار یا به تفصیل بیان کرده‌اند:


# [[شیخ مفید]] در کتاب [[ارشاد]] به تفصیل از معجزات امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] گفته و آنها را [[دلیل]] روشنی بر امامت آن [[حضرت]] دانسته است ([[الارشاد]]، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳).
در مجموع باید بگوییم [[کرامت]] از دو جهت با معجزه متفاوت است: [[کرامت]] همراه با ادعای [[مأموریت الهی]] نیست؛ [[کرامت]] مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به [[قدرت روحی]]، [[معنوی]] و نفسانی خود می‌تواند کارهای خارق‌العاده‌‌‌‌‌‌‌ای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: [[کرامت]] یک امر [[خارق‌العاده]] است که صرفاً اثر [[قوت روح]] و [[قداست]] نفسانی یک [[انسان کامل]] یا نیمه‌کامل است و برای اثبات منظور [[الهی]] خاصی نیست. این‌چنین امری فراوان رخ می‌دهد و حتی می‌توان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان [[خدا]]ست که شخصی را تأیید می‌کند، ولی [[کرامت]] چنین زبانی نیست<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۶۲.</ref>.<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص۴۸.</ref>
# [[ابوالصلاح حلبی]] در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای [[اثبات امامت]] همه [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} و سپس برای [[اثبات]] هریک از آنان تقریر کرده است (تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳).
# [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید الاعتقاد در عبارتی کوتاه – چنان‌که سبک او در کتاب مزبور اقتضا می‌کند -برهان معجزه بر [[امامت علی]]{{ع}} را بیان کرده است، {{عربی|ولظهور المعجز علی یده کقلع باب خیبر و مخاطبة الثعبان، و رفع الصخرة العظیمة عن القلیب و محاربة الجن و رد الشمس و غیر ذلک، و ادعی الامامة، فیکون صادقا}}.
# [[علامه حلی]] در [[کشف]] المراد [[کلام]] [[محقق طوسی]] درباره برهان معجزه را شرح کرده است (کشف المراد، ص۵۰۲ -۵۰۳).
# [[ابواسحاق نوبختی]] در الیاقوت فی [[علم کلام]]، برهان معجزه بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} را به اختصار بیان کرده است. علامه حلی نیز در [[انوار]] الملکوت آن را [[تبیین]] کرده است (انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۴-۲۱۵).
# [[نجم]] الدین، [[جعفر]] بن [[حسن]] معروف به [[محقق حلی]] ([[صاحب شرایع]] الاحکام) در کتاب المسلک فی اصول برهان معجزه را با عنوان پنجمین دلیل بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} به صورت نسبتاً مشروح کتاب بیان کرده است (المسلک فی اصول الدین، ص۲۴۱-۲۴۷).
#محمدبن [[جریر]] بن رستم [[طبری]] در [[المسترشد]]- که در اثبات امامت امیرالمؤمنین{{ع}} نگاشته است – نمونه‌هایی از معجزات [[علی]]{{ع}} را برای اثبات امامت آن حضرت [[نقل]] کرده است، (المسترشد فی [[امامة]] [[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}}، ص۶۶۴-۶۷۴).
# [[ملامهدی نراقی]] در انیس الموحدین [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} را از پنج طریق [[اثبات]] کرده و طریق چهارم را صدور [[معجزات]] از آن [[حضرت]] قرار داده است (انیس الموحدین، ص۲۲۹-۲۳۳).
#زین‌الدین [[علی]] بن [[یونس]] عاملی [[بیاضی]] در “الصراط المستقیم” از طریق معجزات، بر امامت امیرالمؤمنین و دیگر [[امامان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} [[استدلال]] کرده است (الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۹۴-۱۰۹ و ج۲، ص۱۷۷-۲۱۵).</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۷۹.</ref>


===[[حقیقت]] و دلالت [[معجزه]]===
=== رابطه معجزه با [[خرق عادت]] ===
معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر می‌شود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانسته‌اند، و خارق‌العاده‌هایی را که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]]، و [[کرامت]]، [[امر]] خارق‌العاده‌ای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام می‌شود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست<ref>در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.</ref>. برای مثال، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[اثبات نبوت]] خود و به درخواست [[مشرکان]] از درخت خواست تا از جای خود کنده شود و نزد او بیاید و به نبوت و [[رسالت]] وی [[گواهی]] دهد. درخواست [[پیامبر]]{{صل}} تحقق یافت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. این حادثه [[خارق‌العاده]]، معجزه نام دارد. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} با مقداری آبگوشت که برای تعدادی انگشت‌شمار، کافی بود، تمام مسلمانانی را که به حفر [[خندق]] مشغول بودند [[غذا]] داد، بدون آنکه از غذا چیزی کم شود. پیامبر اکرم{{صل}} این کار را برای اثبات [[دعوی نبوت]] خویش انجام نداد، بلکه آن [[عمل خارق‌العاده]] نشانه [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] خداوند به آن حضرت بود. خواه به چنین تفصیل و [[تفسیری]] در باب خارق‌العاده‌هایی که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود، قائل شویم یا نه، در دلالت آن بر [[حقانیت]] مدعای آنان - خواه [[نبوت]] باشد یا [[امامت]] یا حقانیت [[آیین]] و [[مذهب]] - تأثیری ندارد و تفاوتی را پدید نمی‌آورد. مهم، این است که او [[دعوی نبوت]] یا امامت را مطرح کرده و کار خارق‌العاده‌ای را نیز انجام داده است، که از نظر [[مردم]] با ادعای وی [[ارتباط]] دارد، خواه آن کار [[خارق‌العاده]] قبل از طرح مدعا یا پس از آن واقع شده باشد، زیرا [[فهم]] [[عقلی]] و [[فطری]] [[بشر]] این است که [[خداوند حکیم]]، کسی را که به [[دروغ]]، دعوی نبوت یا امامت کند، مورد [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] خود قرار نمی‌دهد و او را به انجام [[کارهای خارق‌العاده]] مجهز نمی‌کند، خواه کارهای خارق‌العاده قبل از دعوی نبوت و امامت از وی صادر شود، یا پس از دعوی نبوت و امامت. بدین سبب است که برخی از [[متکلمان اسلامی]]، آنجا که به [[اثبات نبوت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} براساس [[معجزات]] و [[کرامات]] او پرداخته‌اند، هم خوارق عادات قبل از دعوی نبوت از سوی آن [[حضرت]] را نام برده‌اند، و هم خوارق عادات پس از دعوی نبوت او را؛ گونه نخست را “ارهاصی” و گونه دوم را تصدیقی” نامیده‌اند<ref>{{عربی|من انواع المعجزات افعال ظهرت منه{{صل}} علی خلاف العادة تربی علی الف، قد فصلت فی دلائل النبوة، بعضها ارهاصیة ظهرت قبل دعوی النبوة، و بعضها تصدیقیة ظهرت بعدها}}. شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷.</ref>.
{{اصلی|خرق عادت}}
پدیده‌هایی که در این [[جهان]]، پدید می‌آید غالباً از راه اسباب و عللی است که با آزمایش‌های گوناگون، قابل [[شناخت]] است مانند [[اکثریت]] قریب به اتفاق پدیده‌های فیزیکی و شیمیایی و زیستی و روانی. ولی در موارد نادری، پاره‌ای از این پدیده‌ها به گونۀ دیگری تحقق می‌یابد و می‌توان کلیّه اسباب و [[علل]] آنها را به وسیله آزمایش‌های حسی [[شناخت]] و شواهدی یافت می‌شود که در پیدایش اینگونه پدیده‌ها نوع دیگری از عوامل مؤثر است مانند کارهای شگفت انگیزی که [[مرتاضان]]، انجام می‌دهند و متخصصان [[علوم]] مختلف، [[گواهی]] می‌دهند این [[کارها]] براساس [[قوانین]] [[علوم]] مادی و تجربی، انجام نمی‌یابد. چنین اموری را "[[خارق‌العاده]]" می‌نامند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]].</ref>. امور [[خارق‌العاده]] را می‌توان به دو بخش کلی، تقسیم کرد:
# اموری که هر چند اسباب و [[علل]] عادی ندارد، اما اسباب غیرعادی آنها کم و بیش در [[اختیار]] [[بشر]] قرار می‌گیرد و می‌توان با آموزش‌ها و تمرین‌های ویژه‌ای به آنها دست یافت، مانند کارهای [[مرتاضان]].  
# کارهای خارق‌العاده‌ای که تحقق آنها مربوط به [[اذن]] خاص [[الهی]] است و [[اختیار]] آنها به دست افرادی که ارتباط با [[خدای متعال]] ندارند سپرده نمی‌شود و از این‌روی دارای دو ویژگی اساسی است. اولا قابل [[تعلیم و تعلّم]] نیست و ثانیاً تحت تأثیر نیروی قویتری قرار نمی‌گیرد و مغلوب عاملِ دیگری واقع نمی‌شود. اینگونه خوارق عادت، مخصوص [[بندگان]] [[برگزیده]] خداست و هرگز در دام [[گمراهان]] و هوس‌بازان نمی‌افتد، ولی اختصاص به [[پیامبران]] ندارد بلکه گاهی سایر [[اولیاء]] [[خدا]] هم از آنها برخوردار می‌شوند و از این‌روی، به اصطلاح [[کلامی]]، همه آنها را "معجزه" نمی‌خوانند و معمولاً چنین کارهایی که از غیر [[پیامبران]] سر می زند بنام "[[کرامت]]" موسوم می‌گردد، چنانکه علم‌های غیرعادی [[الهی]] هم منحصر به "[[وحی]] [[نبوت]]" نیست و هنگامی که چنین علم‌هایی به دیگران داده شود بنام "[[الهام]]" و "[[تحدیث]]" و مانند آنها نامیده می‌شود. ضمناً راه بازشناسی این دو نوع از خوارق عادت "[[الهی]] و غیر [[الهی]]" نیز معلوم شد، یعنی اگر انجام دادن امر خارق‌العاده‌ای قابل [[تعلیم و تعلّم]] باشد یا فاعل دیگری بتواند جلو ایجاد یا ادامه آن را بگیرد و اثرش را خنثی سازد از قبیل خوارق عادت [[الهی]] نخواهد بود. چنانکه [[تبهکاری]] و [[فساد]] [[عقاید]] و [[اخلاق]] شخص را می‌توان نشانه دیگری بر عدم ارتباط وی با [[خدای متعال]]، و [[شیطانی]] یا نفسانی بودن کارهایش به حساب آورد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]].</ref>.


“ارهاص” نامیدن [[معجزات پیامبر]]{{صل}} قبل از [[مبعوث]] شدن به [[پیامبری]] بدان جهت است که در آن [[زمان]] او دعوی نبوت نکرده بود، تا اعطای [[معجزه]] به وی از سوی [[خداوند]] به قصد [[تصدیق]] او بوده باشد، ولی چون خداوند می‌خواست بعدا او را به پیامبری برانگیزد، معجزاتی را به وی اعطا کرد، تا [[زمینه‌ساز]] دعوی نبوت او پس از مبعوث شدن به [[مقام رسالت]] باشد، به ویژه آنکه از سوی [[پیامبران پیشین]]، با اوصاف و نشانه‌هایی خاص به نبوت وی [[بشارت]] داده شده بود.
==== تفاوت معجزه با [[اعمال]] ساحران و مرتاضان ====
معجزه از آن جهت برای مدعی [[نبوت]] [[آیه]] و [[بینه]] به شمار می‌آید که با سایر امور [[خارق‌العاده]] در خصوصیات زیر تفاوت دارند:
# '''[[آموزش]] ناپذیری:''' آورنده معجزه بدون سابقۀ هر نوع [[آموزش]]، دست به [[اعجاز]] می‌زند، در حالی که انجام یافتن امور خارق‌العادۀ دیگر، نتیجه یک رشته آموزش‌ها و تمرین‌هاست. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] درباره [[حضرت موسی|موسی بن عمران]] {{ع}} می‌فرماید: پس از سپری کردن دوران [[جوانی]] راهی [[مصر]] شد. در نیمۀ راه به [[نبوت]] و [[رسالت]] [[مبعوث]] گردید و خطاب آمد: "ای [[موسی]] عصا را بیفکن. چون افکند، ناگهان به‌ صورت اژدها درآمد، به‌ گونه‌ای که خود [[موسی]] [[وحشت]] کرد". همچنین به [[موسی]] خطاب شد: "دست خود را از بغل بیرون آر، چون برآورد، نوری از آن درخشش نمود که چشم را خیره می‌ساخت"<ref>سوره قصص؛ آیه۳۱ و ۳۲.</ref>. وقوع این حوادث به نحوی است که نشان می‌دهد [[حضرت موسی]] {{ع}} نه‌ تنها در این [[کارها]]، آموزشی از قبل ندیده است، بلکه وقوع آنها برای خود وی نیز تازگی داشته است. ولی [[قرآن کریم]] درباره ساحران عصر [[حضرت سلیمان]] چنین یادآوری می‌شود: {{متن قرآن|يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ... فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ}}<ref>سوره بقره؛ آیه ۱۰۲.</ref>. [[شیاطین]] [[سحر]] را به [[مردم]] می‌آموختند... و [[مردم]] نیز از آن دو [[ملک]]، مطالبی می‌آموختند که به‌ واسطه آن میان [[زن]] و شوهر جدایی می‌انداختند.
# '''معارضه ناپذیری''': معجزه از آنجا که از [[قدرت]] نامتناهی [[الهی]] سرچشمه می‌گیرد، معارضه ناپذیر است، در حالی که [[جادو]] و [[سحر]] و کارهای [[مرتاضان]] چون از [[قدرت]] محدود [[بشر]] سرچشمه می‌گیرد، قابل معارضه و هم‌آوردی است.
# '''عدم محدودیت''': [[معجزات]] [[پیامبران]] محدود به یک یا چند نوع خاص نیست و به‌ قدری مختلف و متنوع است که نمی‌توان در میان آنها قدر مشترکی یافت. مثلاً انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها کجا و دست از گریبان بیرون آوردن و درخشش آن کجا؟ همچنین این دو معجزه کجا و جاری شدن چشمه‌های [[آب]] توسط زدن عصا به سنگ کجا؟<ref>سوره بقره؛ آیه۶۰.</ref> همچنین این سه معجزه با زدن عصا به دریا و شکافتن [[آب]] دریا کاملاً مختلف و نامشابه است<ref>سوره شعراء؛ آیه۶۳.</ref> درباره [[حضرت عیسی]] {{ع}} نیز می‌خوانیم که از گِل پرنده‌ای می‌ساخت، سپس در آن می‌دمید و به [[اذن]] [[خدا]] حیات می‌یافت. افزون بر این عمل، با کشیدن دست بر روی نابینایان و بیماران [[مبتلا]] به پیسی آنها را شفا می‌بخشید. همچنین مردگان را زنده می‌کرد و از اندوخته‌های داخل خانه‌ها خبر می‌داد<ref> سوره آل عمران؛ آیه۴۲.</ref>.
# '''تفاوت در اغراض''': اصولاً آورندگان معجزه با کسان دیگری چون ساحران که دست به [[کارهای خارق‌العاده]] می‌زنند، هم از نظر [[هدف]] و هم از جهت [[روحیات]] متمایزند. گروه نخست اهداف والایی را تعقیب می‌کنند، در حالی که گروه دوم اهداف [[دنیوی]] دارند و طبعاً [[روحیات]] آنها نیز باهم متفاوت است<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۷.</ref>.


حاصل آنکه: ارهاصی یا [[تصدیقی]] بودن [[معجزات پیامبر]]{{صل}} از جنبه مقایسه آنها با [[خداوند متعال]] است که اعطاکننده [[معجزات]] به [[حضرت]] بوده است، اما از جنبه دلالت بر [[صدق]] [[دعوی نبوت]] او از نظر [[عقل]] و [[فطرت بشری]]، تفاوتی وجود ندارد؛ یعنی آن‌گاه که دعوی نبوت کند، معجزات وی، چه قبل از دعوی و چه پس از آن، بر [[حقانیت]] او دلالت می‌کند، زیرا از نظر عقل، اعطای [[معجزه]] از سوی [[خداوند حکیم]] به [[انسان]] [[دروغگو]] [[قبیح]] و صدور [[فعل قبیح]] از [[خداوند سبحان]] محال است.
== [[قرآن]] و [[معجزه]] ==
در [[قرآن کریم]]، نه کلمه [[معجزه]] استعمال شده و نه [[خرق عادت]] و این هر دو از اصطلاحات [[علمای اسلامی]] است.


در هر حال، معجزه به [[نبوت]] اختصاص ندارد، بلکه معجزه با [[راستگویی]] کسی ملازمه دارد که با [[زبان]] حال یا قال مدعی [[مقام]] و منصبی [[الهی]] است؛ هرگاه آن مقام و [[منصب]]، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را [[اثبات]] می‌کند، و هر گاه آن مقام و [[منصب امامت]] باشد، معجزه، راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات می‌کند، و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات می‌کند.
کلمه [[معجزه]]، در اصطلاح عموم [[مسلمین]] رایج و از اصطلاحات [[متکلمین]] است؛ شاید در زمان [[ائمه اطهار]] {{عم}} هم به کار رفته باشد؛ ولی "[[خرق عادت]]" این‌چنین نیست، بلکه تنها [[اشاعره]] که معنای [[معجزه]] را کاری [[خارق‌العاده]] می‌‌پنداشتند، به کار برده‌اند.


دلالت معجزه بر هریک از امور یاد شده، دلالت تضمّنی است نه دلالت مطابقی. دلالت مطابقی معجزه این است که آورنده معجزه در مدعای خود [[راستگو]] است، حال اگر مدعای او نبوت باشد، بر راستگویی او در دعوی نبوت دلالت می‌کند، و اگر مدعای او [[امامت]] باشد، بر راستگویی او در امامت دلالت می‌کند و هکذا<ref>{{عربی|أن المعجز انما بدل بطریق المطابقة، علی صدق الدعوی التی یطابقها، فاما دلالتها علی النبوة، فانما هی بطریق التضمن، و بیانه انه یدل علی صدق المدعی النبوة فی دعواه، ولما کان دعواه النبوة تضمن صدقه فی تلک الدعوی نبوته، فکان دلالته علی النبوة بالتضمن، لا بالمطابقة}}. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۴۰۳.</ref>.
[[قرآن]] به جای [[معجزه]] لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه "آیت" است، یعنی چیزی که نشانه [[صدق]] دعوی یک [[پیامبر]] باشد. به نظر می‌‌رسد اصطلاح آیت از دو کلمه [[معجزه]] و [[خرق عادت]] رساتر به مقصود است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۶.</ref>.


معجزه، اقسام گوناگونی دارد:
== چهار نظریه درباره [[معجزه]] ==
#یکی از اقسام معجزه، این است که سخنی بگوید که دیگران از آوردن مانند آن [[ناتوان]] باشند، چنان که [[قرآن کریم]] این‌گونه است.
در [[باب]] [[معجزه]] مجموعاً چهار نظریه وجود دارد:
#قسم دیگر این است که بدون استفاده از راه‌های عادی، از حوادث گذشته یا [[آینده]] خبر درست بدهد، یعنی آنچه مربوط به گذشته است، واقع شده باشد، و آنچه مربوط به آینده است، واقع شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} نمونه‌های بسیاری از این‌گونه [[معجزات]] داشته است<ref>خداوند در موارد متعدد، پس از نقل حوادث گذشته فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ...}} «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم.».. سوره آل عمران، آیه ۴۴؛ {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا...}} «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید.».. سوره هود، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ...}} «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم.».. سوره یوسف، آیه ۱۰۲. چنان که قرآن کریم از حوادث بسیاری که در آینده تحقق یافته خبر داده است: {{متن قرآن|الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ * وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}} «الف، لام، میم * رومیان شکست خوردند * در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند * در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند * به یاری خداوند که هر کس را بخواهد یاری می‌رساند و او پیروزمند بخشاینده است * بنابر وعده خداوند؛ خداوند در وعده خود خلاف نمی‌ورزد امّا بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۱-۶؛ {{متن قرآن|سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ}} «به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار می‌دهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱؛ {{متن قرآن|سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ}} «زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند» سوره قمر، آیه ۴۵؛ {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}} «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶؛ {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}} «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵. در روایات نیز نمونه‌های بسیاری از این‌گونه معجزات نقل شده است: مانند اخبار از اینکه علی{{ع}} با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگ خواهد کرد، و اخبار به عمار که گروهی یاغی، او را خواهند کشت، و اخبار به اینکه کسری و قیصر هلاک خواهند شد و نمونه‌های دیگر.</ref>.
#قسم دیگر وقوع کاری [[خارق‌العاده]] است که یا از کسی صادر می‌شود، یا به دعای وی رخ می‌دهد، و یا به خاطر او و درباره او تحقق می‌یابد.
همه این اقسام برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رخ داده است<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۲۱-۳۲۵؛ ج۱۸، ص۱-۱۴۷؛ نیز ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷-۳۸؛ کشف المراد ص۴۸۱-۴۸۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۰-۸۳.</ref>


===[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[دعوی امامت]]===
الف) عده‌ای از اساس منکر [[معجزه]] و قهراً منکر [[نبوت]] هستند.
براساس آنچه گفته شد برای [[اثبات]] [[دلیل]] [[معجزه]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد، دعوی امامت از سوی ایشان و وقوع معجزه از آن [[حضرت]]. گزارش‌های [[تاریخی]] بیانگر این است که امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} خود را پیشوای برحق [[امت اسلامی]] می‌دانست، چنان‌که جمعی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نیز طرفدار و پیروش بودند و با [[ابوبکر]] و دیگران [[احتجاج]] کردند. سخنان اعتراض‌آمیز امیرالمؤمنین{{ع}} درباره کسانی که [[جامه]] [[خلافت]] را پیش از او برتن کردند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳ (خطبه شقشقیه). برای آگاهی از مصادر این خطبه، ر.ک: مصادر نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۹- ۳۱۸.</ref>، و احتجاج وی با [[اصحاب شورا]] مشهور است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۴؛ مناقب خوارزمی، ص۳۱۳-۳۱۴، حدیث ۳۱۴.</ref>.


مورخان [[نقل]] کرده‌اند که امیرالمؤمنین{{ع}} و [[بنی‌هاشم]] تا وقتی [[حضرت زهرا]]{{س}} از [[دنیا]] نرفته بود، با ابوبکر [[بیعت]] نکردند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۱۴؛ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.</ref>. چنان که [[فاطمه زهرا]]{{س}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و با حالت [[خشم]] از وی از دنیا رفت. [[بیعت نکردن]] امیرالمؤمنین{{ع}} با ابوبکر بدان علت بود که او را [[شایسته]] [[مقام خلافت]] نمی‌دانست و [[امامت]] را [[حق]] خود می‌دانست، و بیعت او نیز با [[اکراه]] و به سبب رعایت [[مصالح اسلام]] و [[مسلمانان]] واقع شد، چنان که وقتی وی را برای [[بیعت کردن]] با ابوبکر به [[مسجد]] آوردند، فرمود: {{متن حدیث|أَنَا أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِالْبَيْعَةِ لِي}}<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸-۱۹.</ref>؛ من از شما به [[امامت]] سزاوارترم و شما به [[بیعت کردن]] با من سزاوارترید”.
ب) گروهی [[معجزه]] را قبول داشته؛ ولی آن را [[تأویل]] نموده‌اند که این نیز در واقع [[انکار]] است؛ مثل نظریه "سید احمد خان هندی" که از [[علمای اسلامی]] است.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[قریش]] و همدستان‌شان [[شکوه]] کرده است که چرا درباره امامت، با وی به [[نزاع]] برخاستند با آنکه وی به آن سزاوارتر از دیگران بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.</ref>.
بنابراین، از نظر شواهد [[تاریخی]] در اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} مدعی [[مقام امامت]] بود تردیدی وجود ندارد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۳.</ref>


===[[معجزات]] امیرالمؤمنین{{ع}}===
این دسته دو [[دلیل]] از خود [[قرآن]] بر این مطلب می‌‌آورند: یکی اینکه می‌‌گویند بر اساس برخی [[آیات قرآن]]، [[مردم]] از [[پیغمبران]] همین [[کارهای خارق‌العاده]] را مطالبه می‌‌کردند و [[پیغمبران]] هم اظهار می‌داشتند ما هم بشری هستیم، مانند دیگران و از این [[خواسته‌ها]] امتناع می‌‌کردند.
معجزات و [[کرامات]] امیرالمؤمنین{{ع}} از مسلمات [[تاریخ]] به شمار می‌رود. [[سعدالدین تفتازانی]] - آنجا که درباره کرامات [[اولیا]] [[سخن]] گفته - یادآور شده است که کرامت‌های گزارش شده از [[صحابه]]، [[تابعین]] و [[صالحان]]، [[متواتر]] [[معنوی]] است، و آنچه مربوط به [[علی]]{{ع}} است، بیش از آن است که شمارش شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۵.</ref>.
پیش از این، معجزات و کرامات را به سه دسته کلی تقسیم کردیم، دسته اول که [[اعجاز]] سخن در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] بود از [[ویژگی‌های قرآن]] [[کریم]] است، اما دو دسته دیگر یعنی [[اخبار]] از حوادث [[غیبی]]، و واقع شدن [[کارهای خارق‌العاده]]، از [[مختصات پیامبر]] اکرم{{صل}} یا سایر [[پیامبران]] به شمار نمی‌رود، و انجام همانند آن از دیگر [[اولیای الهی]] ممکن و واقع شده است.


سعدالدین تفتازانی در پاسخ این اشکال که “اگر صدور همانند [[معجزات پیامبر]] از غیر [[پیامبر]] ممکن باشد، مسئله تحدّی در باب معجزات پیامبران خدشه‌دار می‌شود، زیرا معنای تحدّی آن است که هیچ‌کس نمی‌تواند همانند [[معجزه]] پیامبر را بیاورد”، گفته است: “آنچه با [[تحدی]] در باب معجزات پیامبران منافات دارد، آوردن همانند معجزه به عنوان معارضه با پیامبر است، و دعوی پیامبر در این باره که کسی [[توانایی]] آوردن همانند معجزه او را ندارد این است که هیچ‌یک از کسانی که با آنان تحدی شده است؛ یعنی معارضه کنندگان، توانایی آن را ندارند، و مفاد آن این نیست که همانند معجزه او به عنوان [[کرامت]] از ولی، یا به عنوان معجزه از پیامبر دیگری واقع نخواهد شد. آری، در برخی از معجزات مانند [[قرآن کریم]] [[دلیل قطعی]] داریم بر اینکه از هیچ‌کس دیگری صادر نخواهد شد، ولی این مورد استثنایی با این قاعده کلی که آنچه به عنوان [[معجزه]] از [[پیامبر]] صادر می‌شود، می‌تواند به عنوان [[کرامت]] از [[ولی خدا]] صادر شود، منافات ندارد”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۴.</ref>
بر اساس یک سلسله [[آیات]] دیگر، [[نظام خلقت]] به عنوان [[سنن الهی]] است. از این [[آیه]] تصریح می‌‌کنند که [[سنن الهی]] تغییرناپذیر است: {{متن قرآن|لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>. "لن" برای نفی ابد است. پس، [[معجزه]] به معنی [[خرق عادت]] و تبدیل و تحویل [[سنت الهی]] نیست؛ زیرا [[سنت الهی]] هرگز تبدیل و تحویل نمی‌شود.


===[[خبرهای غیبی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}===
ج) این نظریه نقطه مقابل نظریه دوم است، یعنی اساساً میان [[معجزه]] و غیر [[معجزه]] کوچک‌ترین تفاوتی وجود ندارد. ریشه این نظریه از علمای [[اشعری]] است. آنها می‌‌گویند: [[معجزه]] یک [[پیغمبر]] که از طرف [[خداوند]] به وسیله آن [[پیغمبر]] نمود می‌‌یابد، کار [[پیغمبر]] نیست، بلکه کار خداست و هرچه در عالم وجود دارد، [[معجزه]] و آیت خداست؛ ولی معجزه‌های [[پیغمبران]] که به صورت استثنایی صورت می‌‌گیرند، آیتی از طرف [[خداوند]] برای [[صدق]] [[نبوت]] [[پیغمبران]] می‌‌باشند.
#در اینجا به بیان پاره‌ای از [[معجزات]] [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} می‌پردازیم. دسته اول از این معجزات [[اخبار غیبی]] است که برخی از آنها از این قرار است: روزی که [[مردم]] می‌خواستند با امیرالمؤمنین{{ع}} در [[ذی قار]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کنند، فرمود: “از سوی [[کوفه]] هزار نفر خواهند آمد، نه یک نفر کم و نه یک نفر زیاد. آنان با من بیعت خواهند کرد که تا لحظه [[مرگ]] از من [[حمایت]] کنند”. [[ابن‌عباس]] می‌گوید که آنان را شمارش کردم، تا نهصد و نود و نه نفر آمدند، سپس کسی نیامد. لحظه‌ای درباره سخن امیرالمؤمنین{{ع}} به [[فکر]] فرو رفتم، اما طولی نکشید که فردی از دور نمایان شد و نزدیک آمد و با امیرالمؤمنین{{ع}} بیعت کرد که از او [[پیروی]] کند و تا پای [[جان]] او را [[یاری]] کند. امیرالمؤمنین{{ع}} نامش را پرسید گفت “اویس قرنی هستم”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “پیامبر{{صل}} به من خبر داده است که فردی از امتش را به نام [[اویس قرنی]] خواهم دید. او از [[حزب خدا]] و پیامبر است و به [[شهادت]] می‌رسد و به اندازه دو [[قبیله ربیعه]] و [[مضر]] را [[شفاعت]] می‌کند”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
#هنگامی که عازم [[جنگ با خوارج]] بود خبر از کشته شدن [[فرد]] شریری داد که دست کوتاهی مانند پستان [[زن]] داشت، آن فرد که مُخدج نام داشت تا آن [[روز]] شناخته شده نبود. وقتی [[خوارج]] کشته شدند، امیرالمؤمنین{{ع}} در میان کشتگان دنبال او می‌گشت و می‌گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]] من [[دروغ]] نگفتم و به من خبر دروغ داده نشده است” تا اینکه به آن فرد برخورد کرد و [[تکبیر]] گفت و فرمود: “در این واقعه برای کسی که [[مستبصر]] باشد، [[عبرت]] است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
# [[مردم]]، پیوسته از عبور [[خوارج]] از نهر خبر می‌دادند و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آن را [[انکار]] می‌کرد و می‌فرمود: “آنجا [[قتلگاه]] آنان است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۷-۳۱۸.</ref>. همین‌گونه شد.
#خبر داد که من [[مأموریت]] یافته‌ام با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] [[جنگ]] کنم و این مطلب واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵؛ خصال شیخ صدوق، ص۱۴۵.</ref>.
#قبل از [[ماه رمضان]] خبر داد که او در ماه رمضان به [[شهادت]] می‌رسد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۰.</ref> و محاسنش با [[خون]] سرش رنگین خواهد شد<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۶۱؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۳؛ الغارات، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و همچنین در [[شب]] نوزدهم ماه رمضان از شهادت خود خبر داد<ref>مناقب خوارزمی، ص۳۹۲-۴۱۰؛ اسدالغابة، ج۴، ص۳۵؛ الفصول المهمة، ص۱۳۹ و....</ref>.
#به [[جویریه بن مسهر]] خبر داد که او را نزد فرمانروای [[ستمکاری]] خواهند برد، دست‌ها و پاهایش را [[قطع]] می‌کنند و بر درختی می‌آویزند. روزگاری گذشت و [[زیاد بن ابیه]] در دوران [[معاویه]]، [[والی کوفه]] شد، و همان‌گونه که امیرالمؤمنین{{ع}} خبر داده بود، جویریه را به شهادت رساند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
#به [[میثم تمار]] خبر داد که پس از من تو را به دار می‌آویزند و پس از سه [[روز]] به شهادت می‌رسانند، و [[میثم]]، همین‌گونه به دست [[عبیدالله بن زیاد]] به شهادت رسید<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۲۹۱؛ الاصابة ابن‌حجر، ج۳، ص۵۰۴.</ref>.
#به امیرالمؤمنین{{ع}} خبر دادند که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، [[امام]]{{ع}} آن را انکار کرد و فرمود. او نخواهد مرد تا اینکه سپاهی از [[گمراهان]] را [[فرماندهی]] کند که پرچمدارش [[حبیب بن جماز]] است. او در [[واقعه کربلا]]، [[فرمانده سپاه]] عمربن‌سعد بود<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶؛ مقاتل الطالبین، ص۷۱.</ref>.
#به [[شیعیان]] و [[موالیان]] خود خبر داد که پس از من از شما خواهند خواست که به من [[ناسزا]] بگویید، شما این کار را بکنید، و از شما خواهند خواست که از من [[تبرّی]] بجویید، این کار را نکنید، و پذیرای [[مرگ]] شوید، زیرا هرکس از من [[تبری]] جوید [[دنیا]] و آخرتش تباه خواهد شد. این [[اخبار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فی واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.
#در [[روایات]] متعدد آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در [[سرزمین]] [[کربلا]] خبر داده بود.
و گزارش‌های [[غیبی]] بسیاری که [[نقل]] آنها در این مجال نمی‌گنجد<ref>ر.ک: الارشاد، ج۱، ص۱۰۷-۱۶۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۵.</ref>


===[[استجابت دعا]]===
اساساً [[معجزه]] رمز و رازی ندارد، بلکه خواست [[خداوند]] است. [[معجزات انبیا]] جریان‌هایی است برخلاف [[قوانین طبیعی]] که [[بشر]] وجود آنها را [[کشف]] نکرده است؛ برخلاف [[قوانین]] [[عقلی]] که [[عقل]] [[بشر]] [[ضرورت]] آنها و محال بودن خلاف آنها را [[کشف]] کرده است.
از جمله [[معجزات]] و [[کرامات]] امیرالمؤمنین{{ع}} مستجاب‌الدعوه بودن وی بود که نمونه‌های بسیاری از آن نقل شده است، در اینجا چند نمونه را گزارش می‌کنیم:
#وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} از جنایت‌های [[بسر بن ابی‌ارطاه]] در [[یمن]] [[آگاه]] شد، او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست تا [[عقل]] او را زایل کند. [[دعای امام]]{{ع}} [[مستجاب]] شد و بسر، عقلش را از دست داد و دیوانه‌وار [[زندگی]] می‌کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} شخصی به نام عیزار را متهم کرد که برای [[معاویه]] [[جاسوسی]] می‌کند، و او آن را [[انکار]] کرد و به خدا [[سوگند]] خورد. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] می‌گویی خدا چشمانت را [[نابینا]] کند”. یک هفته نگذشت که آن [[فرد]] نابینا شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۲.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} از [[انس بن مالک]] خواست مطالبی را که درباره [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده است به آنان یادآور شود، اما [[انس]] عذر آورد که فراموش کرده است. امیرالمؤمنین{{ع}} گفت: “اگر دروغ می‌گویی به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] شوی”. نفرین امام{{ع}} درباره او واقع شد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۱؛ المسترشد، ص۳۴۶ و ۶۷۴.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} در رُحبه [[کوفه]] [[حدیثی]] را [[روایت]] کرد. مردی او را [[تکذیب]] کرد. امام{{ع}} فرمود: اگر دروغ گفتی تو را نفرین خواهم کرد. آن مرد گفت: “نفرین کن”. امام{{ع}} او را نفرین کرد و وی نابینا شد<ref>مناقب خوارزمی، ص۳۷۸ و ۳۹۶؛ الصواعق المحرقة، ص۱۲۹؛ فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، ج۱، ص۵۳۹ و ۹۰۰.</ref>.
#آب [[فرات]] بالا گرفت، [[مردم کوفه]] از اینکه مبادا آب، آنان را فرا بگیرد و [[غرق]] شوند، ترسیدند. نزد امیرالمؤمنین وع رفتند و از او خواستند تا چاره‌ای بیندیشد، امام{{ع}} نزد فرات رفت و با [[کلام]] [[عبرانی]] با [[فرات]] سخن گفت. آن‌گاه عصایی را که در دست داشت به فرات زد، آبش فرو نشست<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۳۸ و ۲۵۰.</ref>.
#[[ابوعمرو زاذان]] از [[قرآن]] فقط به مقداری که در [[نماز]] باید خوانده شود می‌دانست تا اینکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برایش [[دعا]] کرد و وی کل قرآن را بدون اینکه از کسی بیاموزد، [[حفظ]] کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۹۵.</ref>.
# [[جوانی]]، پدرش را [[آزار]] داده و پدرش او را [[نفرین]] کرده بود. بر اثر نفرین [[پدر]]، نصف بدنش فلج شده بود. سپس پدرش را [[راضی]] کرد، تا او را نزد [[خانه کعبه]] بیاورد و برایش دعا کند تا [[شفا]] یابد، اما پدر در بین [[راه]] از [[دنیا]] رفت. امیرالمؤمنین{{ع}} که از حالش [[آگاه]] شد، نزد او رفت و چهار رکعت نماز خواند. سپس به او گفت: “از جای برخیز”. [[جوان]] سالم شد و برخاست. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر پدرش از او راضی نمی‌شد، شفا نمی‌یافت”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۹۵.</ref>.
# جوانی به امیرالمؤمنین{{ع}} گفت: “سوگند به [[خدا]] که تو به [[عدالت]] [[رفتار]] نکردی”. امام{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] می‌گویی خدا جوان ثقیف را بر تو مسلط کند”. [[اصبغ بن نباته]] گفت: “[[حجاج بن یوسف]] بر آن جوان مسلط شد و او را کشت”<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۱۱، ص۷۴.</ref>.
# [[حسن بصری]] [[وضو]] می‌گرفت. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “ای کِفتی<ref>کفتی لغت نبطی است، یعنی شیطان، و این اسمی بود که مادر حسن در کودکی روی او گذاشته بود و با آن او را صدا می‌کرد، ولی کسی نمی‌دانست، تا اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} وی را به آن نام خواند.</ref> وضوی کامل بگیر”. حسن بصری گفت: “تو دیروز، کسانی را که وضوی کامل می‌گرفتند کشتی”. امام{{ع}} فرمود: “آیا تو بر آنان اندوهگینی؟” [[حسن]] گفت: “آری”. امام{{ع}} فرمود: “خدا اندوهت را طولانی کند”. [[ایوب سجستانی]] می‌گوید: “ما همواره حسن بصری را [[اندوهگین]] می‌دیدیم؛ گویا از [[دفن]] دوستش بازگشته است”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۳۰۲.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} از [[طلحه]] و [[زبیر]] خواست که از [[جنگ]] با او بازگردند، و به [[پیمان]] خود [[وفادار]] بمانند، ولی آن دو نپذیرفتند. [[امام]]{{ع}} آن دو را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست که به آنها مهلت ندهد<ref>مناقب خوارزمی، ص۱۸۵ و ۲۲۳.</ref>. نفرین امام{{ع}} مؤثر واقع شد و آن دو به [[قتل]] رسیدند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۷.</ref>


===[[معجزات]] و [[کرامات]] دیگر===
اگر بگوییم: [[قوانین طبیعی]] اگر ضروری نیست، چرا وجود دارد، می‌‌گویند: [[مشیت]] [[خداوند]] است. [[خدا]] که این‌گونه [[قوانین]] را وضع کرده است، [[اراده]] می‌‌کند که [[قانون]] خود را عوض کند و آن را عوض می‌‌کند. آقای [[محمد تقی شریعتی]] در مقدمه "[[تفسیر]] نوین" و در کتاب "[[محمد]] خاتم [[پیامبران]]"، از کسانی هستند که این طرز [[فکر]] را قبول کرده‌اند.
# [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از نیروی خارق‌العاده‌ای برخوردار بود تا آنجا که درب قلعه [[خیبر]] را - که بیست نفر آن را باز و بسته می‌کردند - از جای کند و روی [[خندق]] قرار داد تا [[سپاه اسلام]] از آن عبور کنند و وارد قلعه‌های خیبر شوند، و پس از [[فتح]] قلعه‌ها، امام{{ع}} با دست راست خود آن در را گرفت و به کناری پرتاب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.
#هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} و سپاهش عازم [[صفین]] بودند، [[تشنگی]] [[سختی]] بر آنان عارض شد. امام{{ع}} [[دستور]] داد تا چاهی را حفر کنند. آنان چاهی را نزدیکی دیری کندند، اما به سنگ خیلی بزرگی رسیدند که نمی‌توانستند آن را از جای برکنند. امام{{ع}} داخل [[چاه]] شد و آن سنگ را کند و به مسافت زیادی پرتاب کرد. سپس آب چاه بیرون آمد و آنان از آب نوشیدند. سپس سنگ را جای خود گذاشت. صاحب آن دِیر که آن واقعه را دید [[مسلمان]] شد و در بیان علت مسلمان شدن خود گفت: “این دِیر در اینجا ساخته شده است تا کسی یافت شود که این سنگ بزرگ را می‌کند. قبل از من کسانی آمدند، ولی او را نیافتند”. آن مرد در رکاب امیرالمؤمنین{{ع}} در [[جنگ]] با [[سپاه شام]] به [[شهادت]] رسید<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۷۹؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
# امیرالمؤمنین{{ع}} در جنگ با پهلوانان و رزم‌آوران، یگانه [[روزگار]] بود. هرگز پشت به [[دشمن]] نکرد و ضربه هیچ‌کس در [[جنگ‌ها]]، او را از پای در نیاورد، و هیچ‌کس از ضربه‌اش [[جان]] سالم به در [[نبرد]]، و چنین امری از خوارق العادات است<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۰۷-۳۰۸؛ المسترشد، ص۶۶۷.</ref>.
#روزی امیرالمؤمنین{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[سخنرانی]] می‌کرد. ناگهان اژدهایی در کنار منبر نمایان شد و نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رفت. [[مردم]] نگران شدند و خواستند آن را بکشند، اما [[امام]]{{ع}} آنان را از آن کار بازداشت. سپس مطالبی را به او گفت. آن‌گاه اژدها ناپدید شد و امام{{ع}} [[سخنرانی]] خویش را ادامه داد. پس از پایان سخنرانی، مردم نزد امام{{ع}} آمدند و از آن واقعه پرسیدند. امام{{ع}} فرمود: “یکی از [[حاکمان]] جنّ بود. قضیه‌ای برایش مشتبه شده بود، نزد من آمد و [[حکم]] آن را جویا شد”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹؛ فضایل فضل بن شاذان، ص۷۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
#آن‌گاه که [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش عازم [[بنی‌المصطلق]] بودند، [[شب]] هنگام به بیابانی رسیدند. [[جبرئیل]]{{ع}} نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و به او خبر داد که گروهی از [[کافران]] [[جن]]، می‌خواهند به او و یارانش صدمه وارد کنند. پیامبر{{صل}} [[علی]]{{ع}} را برای سرکوبی و دفع [[شرّ]] آنان فرستاد و به او فرمود با قوه‌ای که [[خدا]] به تو [[عطا]] کرده است آنان را [[سرکوب]] کن، و با [[نام‌های خداوند]] که [[خداوند]] علمش را به تو اختصاص داده است، خود را از شرّ آنان [[حفظ]] کن. امیرالمؤمنین{{ع}} رفت، و پس از [[نبرد]] [[سختی]]، آنان را تار و مار کرد و عده‌ای از آنان نزد پیامبر{{صل}} آمدند و به وی [[ایمان]] آوردند<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
#واقعه ردّ الشمس از [[معجزات]] و [[کرامات]] بزرگی است که دو بار برای امیرالمؤمنین{{ع}} رخ داد: یکی در [[زمان]] پیامبر{{صل}} و دیگری پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} واقعه نخست را [[اسماء بنت عمیس]]، [[ام سلمه]]، [[جابربن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و عده‌ای دیگر از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] کرده‌اند. حاصل آن این است که روزی پیامبر اکرم{{صل}} در خانه‌اش بود و علی{{ع}} نیز نزد او بود. در آن هنگام، جبرئیل نزد پیامبر آمد و با وی به [[نجوا]] پرداخت. سنگینی [[وحی]] بر پیامبر{{صل}} عارض شد و او سر خود را روی پای امیرالمؤمنین{{ع}} گذاشت و تا [[خورشید]] غروب کرد سر بر نداشت. امیرالمؤمنین{{ع}} ناچار شد که [[نماز عصر]] را نشسته بخواند و [[رکوع]] و سجودش را با اشاره انجام دهد. وقتی [[پیامبر]]{{صل}} از آن حالت بیرون آمد و از جریان [[آگاه]] شد، به [[علی]]{{ع}} فرمود [[دعا]] کن تا [[خدا]] [[خورشید]] را برگرداند و نمازت را در حال [[ایستاده]] در وقتش اقامه کن، زیرا [[خداوند]] به سبب اینکه خدا و پیامبرش را [[اطاعت]] کرده‌ای، دعایت را [[مستجاب]] می‌کند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دعا کرد و خورشید به اندازه‌ای بازگشت که امیرالمؤمنین{{ع}} وقت [[نماز عصر]] را [[درک]] کرد و [[نماز]] را خواند و سپس غروب کرد.


واقعه دوم بازگشت خورشید برای علی{{ع}} این است که وقتی که می‌خواست از [[فرات]] بگذرد و به [[بابل]] برود، بسیاری از یارانش به تیمار دادن مرکب‌ها و آماده کردن اسباب [[سفر]] پرداختند. امیرالمؤمنین{{ع}} با گروهی از [[اصحاب]]، نماز عصر را اقامه کرد. کسانی که نماز نخوانده بودند، تا از فرات عبور کردند، خورشید غروب کرد و نمازشان [[قضا]] شد، چنان که [[فضیلت]] [[نماز جماعت]] عصر را نیز از دست داده بودند و در این باره سخن می‌گفتند. امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] آنان را شنید و از خداوند درخواست کرد تا خورشید را برگرداند تا آنان نماز عصر را در وقت و به [[جماعت]] بخوانند. خداوند، دعای او را مستجاب کرد و خورشید به اندازه‌ای که وقت عصر [[تدارک]] شود بازگشت، و آن‌گاه که نماز آنان پایان یافت، غروب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۷.</ref>.
د) این نظریه در عین اینکه جنبه آیت بودن و خارج از مرز [[بشر]] بودن [[معجزه]] را قبول می‌‌کند، آن را با قوانینی که در [[جهان]] به عنوان [[قوانین]] قطعی و ضروری [[حاکم]] است؛ منافات نمی‌بیند.


[[حدیث]] ردّ الشمس را علاوه بر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]]، بسیاری از محدثان و مورخان [[اهل‌سنت]] از طرق گوناگونی [[نقل]] کرده‌اند. کارشناسان حدیث، [[سند]] برخی از آنها را صحیح و برخی دیگر را [[حسن]] دانسته‌اند و گروهی از آنان، سخن [[منکران]] این واقعه یعنی [[ابن‌حزم]]، [[ابن‌جوزی]]، ابن‌تیمیه و ابن‌کثیر را به شدت رد کرده‌اند، و عده‌ای دیگر در این باره دست به تألیف مستقل زده و طرق و اسانید آن را گرد آورده‌اند، مانند: [[ابوبکر وراق]]، [[حافظ ابوالفتح ازدی]]، [[حاکم حسکانی حنفی]]، [[ابوعبدالله بصری]]، [[خطیب خوارزمی]]، [[جلال‌الدین سیوطی]]، [[ابوالحسن شاذان فضلی]]، [[ابوعبدالله محمدبن یوسف دمشقی]] و [[تلمیذ سیوطی]]<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
خلاصه اینکه هیچ معجزه‌ای خارج از [[قانون]] واقعی [[طبیعت]] نیست؛ ولی [[توسل]] به آن [[قانون]] و [[کشف]] و استفاده کردن از آن [[قانون]] و تسلط بر آن به قدرتی غیبی و ماوراء الطبیعی مقرون است.


[[علامه امینی]]، شماری از [[عالمان]] برجسته [[اهل‌سنت]] را نام [[برده]] است که [[حدیث]] ردّ الشمس را [[نقل]] و صحت آن را [[تأیید]] کرده‌اند. در اینجا چند نفر از آنان را بازگو می‌کنیم:
[[معجزه]] آن است که معجزه‌کننده، در واقع با [[روح]] کلی عالم، اتصالی پیدا می‌‌کند و از راه اتصال با [[روح]] کلی عالم، در [[قوانین]] این عالم [[تصرف]] می‌‌کند و تصرفش هم به معنای این نیست که [[قانون]] را نقض کند، بلکه بدان معناست که [[قانون]] را در [[اختیار]] می‌‌گیرد. وقتی [[قانون]] را در [[اختیار]] گرفت، جریانی که به وقوع می‌‌پیوندد ([[معجزه]]) بر خلاف جریان عادی است؛ اما برخلاف خود [[قانون]] نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۷۸-۱۷۹.</ref>.
# [[حافظ ابوجعفر احمد بن صالح مصری]]، استاد [[ابوعبدالله بخاری]] آن را به دو [[طریق صحیح]] نقل کرده و گفته است: “کسی که پیرو روش [[علمی]] است سزاوار نیست که از [[حفظ]] حدیث [[اسماء]] که آن را از [[پیامبر]]{{صل}} برای ما نقل کرده، خودداری کند”.
# [[محمد بن حسین ازدی]] آن را در کتاب [[مناقب]] [[علی]]{{ع}} [[روایت]] کرده و به صحت آن [[حکم]] کرده است.
# [[حافظ ابوجعفر طحاوی]] در کتاب مشکل الآثار آن را به دو طریق و با دو لفظ نقل کرده و گفته است این دو حدیث ثابت‌اند و [[راویان]] [[موثق]]، آنها را روایت کرده‌اند.
# [[قاضی عیاض]] در الشفا آن را روایت کرده و به صحت آن حکم کرده است.
# [[ابوالمظفر حنفی]]، [[سبط بن جوزی]]، در [[تذکره]] الخواص آن را نقل کرده و سخن جدش [[ابن‌جوزی]] - که آن را از موضوعات دانسته – رد کرده است
# [[حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی]] در کفایه الطالب فصلی را به حدیث ردّ الشمس اختصاص داده، و درباره امکان و وقوع آن سخن گفته و [[درستی]] آن را تأیید کرده است.
# [[حافظ ابن‌حجر عسقلانی]] در [[فتح]] الباری آن را نقل کرده و گفته است: “طحاوی، [[طبرانی]]، [[حاکم]] و [[بیهقی]] آن را از [[اسماء بنت عمیس]] روایت کرده‌اند و ابن‌جوزی و ابن‌تیمیه که آن را از موضوعات دانسته‌اند [[خطا]] کرده‌اند”.
# [[امام]] [[عینی حنفی]] در عمده القاری آن را نقل کرده و گفته است: “این [[حدیثی]] است متصل که راویانش موثق‌اند، و به سخن ابن‌جوزی که آن را رد کرده است، اعتنایی نمی‌شود”.
# [[جلال‌الدین سیوطی]] در اللئالی المصنوعه پس از [[نقل حدیث]] ردّ الشمس گفته است: “جماعتی از [[امامان]] و حافظان حدیث بر صحت آن تصریح کرده‌اند”.
# [[ابن‌حجر مکی هیتمی]] در [[الصواعق المحرقه]] آن را کرامتی آشکار برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دانسته و گفته است: “حدیث ردّ الشمس را [[طحاوی]] و [[قاضی]] [[عیاض]] صحیح دانسته و ابوزرعه و دیگران [[حسن]] شمرده‌اند، و سخن [[معتقدان]] به ساختگی بودن آن را رد کرده‌اند و در شرح همزیه البوصیری پس از [[نقل حدیث]] ردّ الشمس گفته است: “عده‌ای این [[حدیث]] را رد کرده و عده‌ای آن را صحیح دانسته‌اند، و سخن آنان [[حق]] است”. سپس تصریح کرده است یکی از دو روایتی که حدیث را از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] کرده، صحیح و دیگری حسن است”.
و نمونه‌های دیگری که [[نقل]] آنها در این مجال نمی‌گنجد<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۶-۲۰۲؛ نیز ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۷۵-۱۰۶؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۶۶-۱۹۱؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۴۵۶-۴۶۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۹۰.</ref>


===خلاصه [[برهان]]===
== شرایط معجزه ==
خلاصه برهان [[معجزه]] بر [[امامت علی]]{{ع}} این است که وی [[مدعی امامت]] بوده و [[معجزات]] و [[کرامات]] بسیاری از او سرزده است. همان‌گونه که هرگاه کسی مدعی [[نبوت]] باشد و معجزه داشته باشد، نبوتش [[ثابت]] می‌شود، کسی که [[دعوی امامت]] داشته باشد و دارای معجزه باشد، امامتش ثابت می‌شود. بنابراین امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[امام]] [[امت اسلامی]] بوده است.
برخی از شرایط معجزه عبارت‌اند از:
# عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از [[توان]] انسان‌های عادی.
# [[معجزه]] را نمی‌توان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
# آورنده معجزه باید دیگران را به مقابله [[دعوت]] کند "[[تحدی]]" و در این میدان مغلوب دیگران نشود.
# همراه با ادعای [[نبوت]] باشد<ref>[[پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان (کتاب)|پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان]]، درس چهارم.</ref>.
# [[معجزه]] با امر خواسته شده از مدعی [[نبوت]] مطابقت دارد<ref>کشف المراد، ص۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۳۳؛ نبوت‌، ص۱۰۳؛ الالهیات‌، ج۲، ص۶۷ ـ ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ص۳۲.</ref>.<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۶.</ref>


پاسخ به دو اشکال
اگر کسی به‌ [[راستی]] توانست امور [[خارق‌العاده]] را انجام دهد و همگان در برابر او عاجز شوند، [[یقین]] پیدا می‌شود که او پشتوانه‌ای [[الهی]] دارد و از طرف خداست.
[[فاضل قوشجی]] پس از شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] درباره [[استدلال]] به معجزات امیرالمؤمنین{{ع}} بر [[امامت]] دو اشکال را مطرح کرده و گفته است: “ما قبول نداریم امیرالمؤمنین{{ع}} قبل از [[ابوبکر]] [[ادعای امامت]] کرده است، و بر فرض قبول این مطلب قبول نداریم خارق‌العاده‌هایی که از امیرالمؤمنین{{ع}} صادر و ظاهر شده در [[مقام]] [[تحدی]] بوده است”<ref>{{عربی|و أجیب بأنا لانسلم أنه ادعی الأمامة قبل ابی‌بکر، و لو سلم فلانسلم ظهور تلک الأمور فی مقام التحدی}}. شرح التجرید، ص۳۷۰.</ref>.
از مطالب پیشین، پاسخ نخستین اشکال فاضل قوشجی روشن شد و ثابت گردید که امیرالمؤمنین{{ع}} مدعی امامت امت اسلامی پس از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بوده است. [[سخنان امام]]{{ع}} و هوادارانش، برخی در [[زمان]] ابوبکر و برخی پس از وی ایراد شده است، و مفاد آنها در هر دو مورد این است که [[مقام خلافت]] و [[امامت]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مخصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده، و کسی جز او [[شایسته]] آن نبوده است.
در پاسخ اشکال دوم یادآور می‌شویم، [[تحدی]] از ارکان [[معجزه]] نیست. آنچه در معجزه نقش اساسی دارد این است که [[کارهای خارق‌العاده]] با استناد به [[عنایت]] و [[رضایت خداوند]] واقع شود، زیرا در آن صورت بر [[حقانیت]] مدعی [[نبوت]] یا امامت دلالت می‌کند، چون بر [[خداوند حکیم]] روا نیست که کسی را که به [[دروغ]] [[دعوی نبوت]] یا امامت دارد، مورد [[عنایت ویژه]] و [[رضایت]] خود قرار دهد. تحدّی در جایی لازم است که کسانی در برابر مدعی نبوت و امامت بایستند و مدعی شوند که می‌توانند کارهای خارق‌العاده‌ای در سطح مدعی نبوت و امامت انجام دهند، اینجاست که مدعی [[راستین]] نبوت یا امامت، [[مخالفان]] را به [[مبارزه]] [[دعوت]] می‌کند و [[مردم]] نیز همین درخواست و [[انتظار]] را از مخالفان دارند.
حاصل آنکه از نظر [[عقل]] بر خداوند حکیم روا نیست که [[فرد]] مدعی نبوت یا امامت را به [[قدرت]] خارق‌العاده‌ای مجهز کند که بتواند کارهایی [[خارق‌العاده]] انجام دهد که مخالفان از انجام آنها عاجزند، خواه مدعی راستین نبوت یا امامت، دیگران را به مبارزه دعوت کند یا نکند؛ به عبارت دیگر، مدعی راستین نبوت و امامت با انجام کارهای خارق‌العاده‌ای که دیگران از انجام مثل آنها ناتوان‌اند، حقانیت مدعای خود را [[اثبات]] می‌کند، حال اگر کسانی با او به [[مخالفت]] برخاستند، وی با آنان تحدّی می‌کند، یعنی نقش تحدی در [[معجزات]]، ثانوی است نه اولی. بدین علت در [[قرآن کریم]]، در [[نقل]] معجزات [[پیامبران الهی]]، گاهی مسئله تحدی مطرح شده (مانند پیامبر اکرم{{صل}}) و گاهی مطرح نشده است (مانند [[حضرت مسیح]]{{ع}}).<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۹۴.</ref>


==منابع==
== خصوصیات معجزه ==
#[[پرونده: 1100524.jpg|22px]] [[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی ''']]
# [[اعجاز]] تنها راه [[اطمینان]]‌آور برای [[شناخت]] [[پیامبران]] است که انحصاری در برخی [[انبیا]] و یا گروهی از [[مردم]] ندارد؛ این مطلب از [[قرآن کریم]] نیز استفاده می‌شود.
#[[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[قرآن]] معجزه را از آن جهت که نشانه ارتباط وحیانی [[پیامبران]] با خداست، "[[آیه]]" یا "[[برهان]]" می‌خواند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۱۸۱.</ref>. و این واژه‌ها در [[قرآن]]، در معانی دیگری نیز به کار رفته‌اند<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ج۲، ص۴۶.</ref>.
#[[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# تحقق معجزه، محال ذاتی نیست، چون فرض آن مستلزم تناقض نیست، همچنین با توجه به [[قدرت]] مطلق [[خداوند]] و [[توانایی]] [[انسان]]، محال وقوعی نیز شمرده نمی‌شود و نمی‌توان گفت که معلولی بدون [[علت]] است.
# وقوع معجزه منافاتی با [[ثبات]] [[سنت‌های الهی]] که در [[قرآن]] به آنها اشاره شده است، ندارد، زیرا اولاً معجزه نیز معلولی دارای [[علت]] است و ثانیاً [[سنت]] مذکور، مربوط به امور انسانی است و ربطی به امور طبیعی ندارد.
# [[حقیقت]] [[اعجاز]] با [[برهان]] [[نظم]] تعارضی ندارد زیرا معجزه مصداقی از [[نظم]] ناشناخته است که توسط [[پیامبران]] شناخته می‌شوند.
# دلالت معجزه بر [[نبوت]] آورنده آن، در صورتی که آن شخص [[ادعای نبوت]] و طلب هم‌آوردی کند، برهانی است، زیرا در چنین شرایطی اگر وی [[دروغگو]] باشد و [[خداوند]] رسوایش نکند، [[مردم]] [[گمراه]] خواهند شد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۲۰۱ و ۲۰۲.</ref>.
# وقوع معجزه بعد از اتمام‌ [[حجت]]، از باب [[تفضل]] و تابع مصالحی است که فقط [[خداوند]] می‌داند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۲۲۴.</ref>.
# با توجه به [[آیات قرآن]] مانند: {{متن قرآن|إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ‏}} و آیاتی مثل {{متن قرآن|اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ‏}} می‌توان [[علت]] [[معجزات]] [[پیامبران]] را از یک جهت [[نفس]] [[نبوی]] و از جهت دیگر حق‌تعالی دانست.
 
== ویژگی‌های معجزه ==
# [[معجزه]] ([[خارق‌العاده]]) نباید از محالات و اموری باشد که برخلاف [[نظام طبیعت]] است (که عقلاً [[خداوند]] آن را نمی‌آورد) زیرا اگر چیزی عقلاً از محالات باشد که [[قدرت]] آوردن آن بر [[بندگان]] محال است، دیگر [[تحدی]] کردن معنا ندارد<ref>باقلانی، اعجاز القرآن، ص۲۸۸.</ref>؛
# [[معجزه]] باید متناسب با عصر و از جنس اموری باشد که مردمِ مخاطب آن [[پیامبر]] توجه به سندیت آن بر [[نبوت]] پیدا کنند و اگر مورد التفات آنان نباشد، [[معجزه]] و [[حجت]] بر [[نبوت]] نخواهد بود و جلب توجه نمی‌کند و مخاطبان برجستگی و انحصاری بودن آن را نمی‌فهمند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴.</ref>؛
# [[معجزه]] باید به گونه‌ای باشد که دیگران [[قدرت]] بر آوردن مثل آن نداشته باشند؛
# [[معجزه]] متناسب با [[دعوت]] دائمی او باشد، به این معنا که از زمانی که مثلاً [[موسی]] [[عصا]] را اژدها کرد، تا امروز، کسی نتواند چنین عملی انجام دهد، هرچند طرح و ارائه [[سند]] برای [[نبوت]]، در هر زمانی مناسب آن [[مردم]] و [[فهم]] و نیاز و شرایط [[فکری]] و [[فرهنگی]] است؛
# آورندۀ [[معجزه]]، خود، توجه به کارش داشته باشد. [[نبی]] باید بداند این [[عمل]] معجزه چیست و برای چه از [[ناحیه]] [[خداوند]] به او واگذار شده است؛
# در آوردن [[معجزه]]، [[تحدی]] و مبارزه‌طلبی کند. یعنی برای آنکه [[عمل]] [[معجزه]] ثابت شود و معلوم شود که کار بشری نیست و [[مردم]] دیگر نمی‌توانند مانند آن را بیاورند، [[تحدی]] کند، یعنی بگوید اگر می‌توانید مانندش را بیاورید؛
# درباره معجزاتی که محسوس و ملموس نیستند و با [[عقل انسان]] سر و کار دارد، باید استدلال‌پذیر و برهانی باشند؛
# [[مردم]] ملتفت و متوجه شگفتی [[معجزه]] باشند. یعنی واقعاً در همان زمان [[پیامبر]] معلوم شود که این نشانه و [[دلیل]] فوق‌العاده و [[خارق‌العاده]] بی‌نظیر و انحصاری است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۷۵۸-۷۶۹.</ref>.
# [[معجزه]] با دیگر امور غریبه مانند [[سحر]]، [[کهانت]]، هیپنوتیزم، ماینه‌تیزم، تنجیم، [[اعمال]] [[مرتاضان]] و صاحبان [[علوم]] غریبه و اختراعات نوابغ [[علمی]] متفاوت است. یکی از تفاوت‌ها، [[هدف پیامبران]] {{ع}} در [[ظهور]] [[معجزه]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۷.</ref>.
 
== امکان [[عقلی]] و [[علمی]] معجزه ==
{{اصلی|امکان معجزه}}
آیا معجزه با [[احکام]] [[عقلی]] و بدیهی [[تعارض]] ندارد؟ معجزه کار [[خارق عادت]] است و با [[احکام]] بدیهی و [[عقلی]] تعارضی ندارند. معجزه کاری خلاف [[علم]] و [[عقل]] نیست. برای نشان دادن این واقعیت می‌توان برخی [[معجزات]] انجام شده توسط [[پیامبران|پیامبران الهی]] را مورد بررسی قرار داد. همه شنیده‌اند از [[معجزات]] [[حضرت عیسی|حضرت مسیح]] {{ع}} زنده کردن مردگان و درمان بیماران غیرقابل علاج بوده است، آیا هیچ [[دلیل علمی]] و [[عقلی]] وجود دارد که [[انسان]] بعد از آنکه دستگاه‌های بدنش از کار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به [[زندگی]] بازگردد؟ و آیا هیچ دلیلی [[علمی]] و [[عقلی]] وجود دارد [[بیماری]] سرطان که [[انسان]] از درمانش عاجز است، درمان نداشته باشد؟ بدون [[شک]] [[انسان‌ها]] با نیرویی که در [[اختیار]] دارند، هرچند تمام پزشکان [[جهان]] دست‌ به‌ دست هم دهند و تجربه و معلومات خود را به [[یاری]] طلبند، [[قادر]] به زنده کردن مردگان و یا درمان پاره‌ای از [[بیماری‌ها]] نیستند. ولی چه مانعی دارد انسانی با یک نیروی [[الهی]] و با [[آگاهی]] خاصی که از دریای بیکران [[علم]] [[خدا]] دریافته است، بتواند [[روح]] را به کالبد مرده‌ای بازگرداند و [[بیمار]] لاعلاجی را شفا بخشد؟ درست است [[علم]] بشری خود را [[ناتوان]] از این عمل می‌داند، اما هرگز نمی‌گوید ممکن نیست و نامعقول است. حال به این مثال توجه کنید: سفر به کره ماه بدون استفاده از سفینه فضایی برای هیچ انسانی ممکن نیست، اما درعین‌ حال چه مانعی دارد نیرویی [[برتر]] از نیروی [[انسان]] و مَرکب مرموزی فراتر از ابزارهایی که [[بشر]] اختراع کرده است، در [[اختیار]] کسی قرار گیرد و بدون استفاده از سفینه فضایی به کره ماه یا کرات بالاتر برود؟ البته [[معجزات]] را نباید با [[خرافات]] آمیخت، همیشه افراط و تفریط‌ها منشأ [[تباهی]] و تیرگی چهره [[حقیقت]] بوده است. در مورد معجزه نیز همین امر [[صادق]] است. در حالی که بعضی از روشنفکرنماها آشکار یا پنهان به نفی هرگونه معجزه می‌پردازند، گروهی دیگر، چهره [[علمی]] [[معجزات]] را با افسانه‌های ساختگی و اوهام بی‌اساس می‌پوشانند.
 
== [[اعجاز]] و قانون علیت ==
برخی [[متکلمان شیعه]] معتقدند [[صاحب]] معجزه با [[شناخت]] و تسلط بر آن دسته از [[علل]] طبیعی که برای دیگران ناشناخته‌اند، دست به [[اعجاز]] می‌زند. بدین سان، [[اعجاز]] پیرو [[قوانین طبیعی]] و [[علی]] است و میان معجزه و [[قانون علیت]]، ناسازگاری نیست<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱، ص۸۲.</ref>.
 
برخی دیگر از [[متکلمان]] قائلند [[صاحب]] معجزه با [[ولایت تکوینی]] دست به تسخیر و [[تصرف]] در [[علل]] طبیعی می‌زند و به فعل و انفعالات مادی شتاب می‌بخشد و زمانی را که معلول به آن [[نیازمند]] است، به حداقل می‌رساند. این گونه [[اعجاز]] از نظر [[عقل]] ممکن است؛ مانند تحولاتی که [[دانشمندان]] [[علوم تجربی]] در محصولات [[کشاورزی]] رقم زده‌اند<ref>مدخل التفسیر، ص۲۵؛ تفسیر نمونه‌، ج۱۳، ص۱۸۲؛ براهین اثبات خدا، ص۲۵۴.</ref>. [[فهم]] عمومی از معنای معجزه، نقض و خرق [[طبیعت]] است با این بیان که [[خداوند]] [[حکیم]] برای [[تدبیر]] [[عالم طبیعت]]، [[قوانین]] و [[علل]] [[تکوینی]] برنهاده است و وقوع رویدادهای [[جهان]]، تنها عادت و توالی محض نیست؛ بلکه به [[علل]] پیشینی مستند است که با تحقق آنها، وجود رویدادهای پسین [[ضرورت]] می‌یابد. بنابراین دیدگاه، معجزه، [[قوانین طبیعی]] را نقض نمی‌کند و [[اتقان]] و اعتبار اصل علیت همچنان باقی است؛ زیرا هر چند معجزه خارق [[قانون]] [[طبیعت]] است و [[قوانین طبیعی]] را کنار می‌نهد، اما [[قوانین]] فراطبیعی را بر جایشان‌ می‌نشاند<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن‌، ج۲، ص۲۰۹؛ الالهیات‌، ج۳، ص۷۶؛ معجزه در قلمرو عقل و دین‌، ص۱۳۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۴۱۸.</ref>.
 
آیا اعجار منافاتی با [[قانون علیت]] ندارد؟ چرا که بر اساس [[قانون]] کلی علیت هر چیزی باید علتی داشته باشد؟ در پاسخ گفته شده است:
 
[[معجزات]] از یک علتی پدید آمده‌اند، لکن نه [[علت]] مادیِ عادی که برای همگان آشکار است. [[معجزات]] از طریق [[علل]] عادی پدید نمی‌آیند، اما این به معنای بدون [[علت]] بودن نیست، زیرا این امکان هست که معجزه از طرق عللی صورت پذیرد که برای ما ناشناخته است، به این ترتیب [[قانون علیت]] را که یک [[قانون]] [[عقلی]] و استثناناپذیر است، نقض نمی‌کند<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ج ۲، ص۴۲ و ۴۳.</ref>.
 
اینکه ناگهان به هیچ علتی معجزه رخ دهد نه‌ فقط خلاف اصل بدیهی [[عقل]] است که با [[فرهنگ]] خود [[قرآن]] منافات دارد. زیرا اگر بناست معجزه بدون [[علت]] باشد، چرا کل [[عالم ممکنات]] بدون [[علت]] موجود نشده باشد، که دیگر [[نیاز]] به [[خدا]] هم نباشد.
 
به [[اعتقاد]] [[اشاعره]]، [[علت]] تحقق معجزه، [[اراده خداوند]] است و همان جا که [[آتش]] گرمی می‌بخشد، خواست [[خداوند]] [[علت]] است و اگر سرد می‌کند باز به [[اراده]] اوست. تفاوت تنها در این است که اولی فراوان تکرار شده.
 
اما به [[باور]] حکیمان در [[جهان]] [[طبیعت]]، [[نظام]] ضروری اسباب و مسببات [[حاکم]] است، گرما بخشیدن [[آتش]] یک [[ضرورت]] است. بر این اساس در [[تبیین]] چگونگی معجزه دو نظر وجود دارد.
 
اشکال: اولاً جای این سؤال هست که آیا تحصیل چنین [[علمی]] از راه معمولِ [[تعلم]] از دیگران صورت گرفته؟ چرا [[دانشمندان]] هر عصری در چنین کاری پیشگام نبوده‌اند؟ ثانیاً اگر عالم شدن از راه [[غیرطبیعی]] ممکن بوده چرا تبدیل عصا به اژدها از راه [[غیرطبیعی]] ممکن نباشد؟
 
جواب: [[پیامبر]] با [[استمداد]] از [[غیب]]، قدرتی شگرف پیدا می‌کند که این دخل و [[تصرف]] در روند طبیعی امور، در چارچوب قواعد خاصی صورت می‌گیرد و به معنای [[باطل]] کردن اسباب طبیعی نیست. به‌ عبارت‌ دیگر، معجزه با [[نقض]] [[قانون]] طبیعی صورت نمی‌گیرد، بلکه چگونگی استفاده از [[قانون]] طبیعی و [[اعمال]] یک نیروی [[غیرطبیعی]] بر آن است. [[اعمال]] [[مرتاضان]] برخلاف معجزه اولاً برای دیگران نیز قابل تحصیل است و ثانیاً همواره مغلوب [[قدرت]] غیبی است<ref>[[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج ۲، ص۵۰-۵۳.</ref>.
 
== فاعل معجزه کیست؟ ==
آیا معجزه فعل [[خدا]] است یا [[پیامبر]]؟ این بحث از قدیم میان علمای [[اسلام]] مطرح بوده که آیا معجزه فعل مستقیم خداست، یا فعل [[پیغمبر]] و به [[اذن]] [[خدا]]؟
 
در اینکه آیا معجزه فعل مستقیم [[خداوند]] است یا فعل [[پیامبران]] {{ع}} به [[اذن الهی]] است، میان [[متکلمان]] [[مسلمان]] دو دیدگاه مطرح است: بنابر دیدگاه نخست، معجزه کار مستقیم [[خداوند]] است؛ مثلًا [[حضرت موسی]] {{ع}} تنها عصای خویش را بر [[زمین]] افکند و [[خداوند]] بود که آن را به اژدها مبدل ساخت و بر این [[حقیقت]] [[گواه]] است آنکه چون عصا به اژدها مبدل گشت، [[موسی]] {{ع}} ترسید و گریخت و [[خداوند]] بدو فرمود: "ای [[موسی]]! مهراس که بی‌گمان [[پیامبران]] من نمی‌هراسند"<ref>{{متن قرآن|وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ }}؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه‌، ج۱۶، ص۳۱۶ و ج۱۰، ص۲۹۳.</ref>.
 
دسته دوم می‌‌گویند: معجزه کار [[پیغمبران]] است؛ هم [[قرآن]] بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات [[عقلی]] آن را ایجاب می‌‌کند. آنها به [[آیات قرآن]] استناد می‌‌کنند و می‌‌گویند [[قرآن]] هرچند خودش [[معجزات]] را به شخص [[پیغمبر]] نسبت می‌‌دهد؛ همواره بر این نکته تکیه می‌‌کند که معجزه با [[اذن الهی]] صورت می‌‌پذیرد؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.</ref>. [[قرآن]]، [[معجزات]] را به [[پیامبران]] {{ع}} نسبت داده است؛ اما بروز آنها را به "[[اذن]] [[الله]]" می‌داند و این تعبیر تصریح دارد که معجزه به [[اذن خداوند]] از آنِ [[پیامبران]] است<ref>مطهری، مرتضی، نبوت، ص۱۳۸.</ref>.
 
[[نفس]] [[پیامبر]] و [[مقامات روحی]] او در ایجاد معجزه تأثیر می‌گذارد، اما این تأثیر در حوزه [[مشیت]] و [[اذن]] خاص [[خداوند]] قرار دارد. در [[آیه]] ۱۱۱۰ سوره [[مائده]]: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ}}، معجزاتی مانند دمیدن نفخه حیات‌بخش در پرندگان ساخته شده از گل و... به [[عیسی]] {{ع}} نسبت داده شد اما برای آنکه [[گمان]] [[استدلال]] او در این امور پیش نیاید، فرمود: {{متن قرآن|بِإِذْنِي}}<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۴۳ و ۴۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۷-۴۱۸؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۹.</ref>.
 
== ضرورت معجزه ==
{{اصلی|ضرورت معجزه}}
آیا ضروری است [[مدعی نبوت]] دارای معجزه باشد؟ روش عقلا این است، وقتی شخصی ادعا می‌کند از جانب مقامی [[مأمور]] به کاری شده است از او نشانه‌ای می‌خواهند. [[استحکام]] و قوتِ [[دلیل]] و [[شاهد]] باید متناسب با فرستنده [[پیام]] باشد. ادعای [[پیام‌آوری]] از جانب [[خداوند]] عالم، آن‌ هم در مسئله مهم [[سعادت ابدی]] [[انسان]]، از این قاعده مستثنا نیست. تا نشانه‌ای نباشد، [[حجت]] بر [[مردم]] تمام نمی‌شود، پس بر [[خداوند]] لازم است تا نقض غرض نفرماید<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۲۴.</ref>.
 
== معجزه و [[اثبات نبوت]] ==
{{اصلی|اثبات نبوت با معجزه}}
یکی از راه‌های اثبات حقّ، ظهور معجزه به‌دست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق می‌شناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} سحر رواج داشت<ref>روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.</ref>؛ بدین سبب معجزه اصلی او عصا و ید بیضا بود: {{متن قرآن|اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ}}<ref> دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید؛ سوره قصص، آیه۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن| وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ}}<ref>و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه۱۱۷.</ref> در پی ارائه این معجزه از سوی [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>تفسیر مراغی، ج‌۳، ج‌۹، ص‌۳۱.</ref>، ساحران به موسی ایمان آوردند: {{متن قرآن| قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref> گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۱.</ref>. در زمان [[حضرت عیسی]] علم پزشکی<ref>روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.</ref> رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت شفا دادن امراض صعب‌العلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود: {{متن قرآن| أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ }}<ref>و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه۴۹.</ref> و نیز آیه‌ ۱۱۰ سوره مائده قریب به این مضمون است. در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب معجزه اصلی و جاوید [[پیامبر اکرم]] {{صل}} قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمان‌ها سرآمد است<ref>روح‌المعانی، ج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.</ref>. معجزات برخی پیامبران نیز دلیل خاصّی داشته است؛ مانند معجزه پدیدار‌شدن ناقه از دل کوه به‌وسیله [[حضرت صالح]] که در‌پی درخواست قوم وی صورت پذیرفته است<ref>المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۱۳.</ref> {{متن قرآن| وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ }} <ref>و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/۲/۲۷.htm#_ftn۱ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۲، ص۲۰۴ - ۲۱۵]</ref>
 
=== چگونگی دلالت معجزه بر [[صدق]] [[مدعیان پیامبری]] ===
{{اصلی|ادعای نبوت}}
 
[[معجزات]] [[پیامبران]]، نشانه [[صدق]] ادّعای ایشان است. از این‌روی، زمانی امر خارق‌العاده‌ای "معجزه" نامیده می‌شود که علاوه بر استناد به [[اذن]] خاص [[الهی]]، به عنوان دلیلی بر [[پیامبری پیامبران]] پدید آید و با اندکی تعمیم در مفهوم آن، شامل امور خارق‌العاده‌ای نیز می‌شود که به‌ عنوان [[دلیل]] بر [[صدق]] ادّعای [[امامت]]، انجام یابد. بدین ترتیب، اصطلاح "[[کرامت]]" اختصاص می‌یابد به سایر خارق‌العاده‌های [[الهی]] که از [[اولیاء]] [[خدا]] صادر می‌شود در برابر خوارق عادتی که مستند به نیروهای نفسانی و [[شیطانی]] است مانند [[سحر]] و [[کهانت]] و [[اعمال]] [[مرتاضان]]. اینگونه [[اعمال]]، هم قابل [[تعلیم و تعلّم]] است و هم به‌وسیله نیروی قوی‌تری مغلوب می‌گردد و معمولاً [[الهی]] نبودنِ آنها را می‌توان از راه [[فساد]] [[عقاید]] و اخلاقِ صاحبانشان نیز [[شناخت]]<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]</ref>. نکته‌ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که آنچه را [[معجزات]] [[انبیاء]] {{عم}} مستقیماً اثبات می‌کند [[صدق]] ایشان در ادعای [[نبوت]] است و اما صحّت محتوای [[رسالت]] و [[لزوم اطاعت]] از فرمان‌هایی که [[ابلاغ]] می‌کنند مع الواسطه و به‌طور غیرمستقیم، ثابت می‌شود. و به دیگر سخن: [[نبوت]] [[انبیا]] {{عم}} با [[دلیل عقلی]]، و اعتبار محتوای پیام‌هایشان با [[دلیل]] تعبّدی، اثبات می‌گردد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]</ref>.
 
سؤال: آیا نمی‌توان فردی [[دروغگو]] را تصور کرد که از آوردن معجزه نیز برخوردار باشد؟
 
پاسخ: با توجه به [[حکمت الهی]]، نمی‌توان وضعیتی را فرض کرد که [[خدای متعال]] شخصی [[دروغگو]] را بر انجام [[کارهای خارق‌العاده]] [[قادر]] سازد به‌ طوری‌ که کسی نتواند مثل آن را بیاورد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۲۵.</ref>.
# '''مقدمه اول:''' [[خداوند]] [[حکیم]] است و نقض غرض نمی‌کند و غرض، [[هدایت]] [[بشر]] است.
# '''مقدمه دوم:''' تواناسازی [[دروغگویان]] بر معجزه، نقض غرض است.
# '''نتیجه:''' [[خداوند]] [[دروغگویان]] را [[قادر]] بر معجزه نمی‌کند<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ج۲، ص۴۴ و ۴۵.</ref>.
 
در زمان ما نیز معجزه در پیش چشم خود داریم که اگر [[دل]] خود را پیراسته کنیم و با چشم [[عقل]] در آن [[قرآن]] بنگریم، [[تصدیق]] خواهیم کرد [[صاحب]] معجزه محمدی را<ref>[[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۵۳ و ۵۴.</ref>.
 
== اثبات امامت با معجزه ==
{{اصلی|اثبات امامت با معجزه}}
یکی از [[براهین عقلی]] [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[برهان]] [[معجزه]] است، یعنی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[مدعی امامت]] بود و از سویی [[معجزات]] بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، [[امامت]] وی به [[حکم عقل]] [[ثابت]] است، زیرا معجزه، همان‌گونه که [[برهان عقلی]] بر [[صدق مدعی نبوت]] است، برهان عقلی بر [[صدق]] مدعی امامت نیز محسوب می‌شود<ref>برهان معجزه را عده‌ای از [[متکلمان امامیه]] به اختصار یا به تفصیل بیان کرده‌اند:
# [[شیخ مفید]] در کتاب [[ارشاد]] به تفصیل از [[معجزات امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[سخن]] گفته و آنها را [[دلیل]] روشنی بر امامت آن حضرت دانسته است؛ [[الارشاد]]، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳.
# [[ابوالصلاح حلبی]] در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای [[اثبات امامت]] همه [[امامان]] [[اهل‌بیت]] {{عم}} و سپس برای [[اثبات]] هریک از آنان تقریر کرده است؛ تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳.
# [[علامه حلی]] در [[کشف]] المراد [[کلام]] [[محقق طوسی]] درباره برهان معجزه را شرح کرده است؛ کشف المراد، ص۵۰۲ ـ ۵۰۳.</ref>.
 
معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر می‌شود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانسته‌اند و خارق‌العاده‌هایی را که از [[اولیای الهی]] صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]].
 
معجزه به [[نبوت]] اختصاص ندارد، بلکه معجزه با [[راستگویی]] کسی ملازمه دارد که با [[زبان]] حال یا قال مدعی [[مقام]] و منصبی [[الهی]] است؛ هرگاه آن مقام و [[منصب]]، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را [[اثبات]] می‌کند و هرگاه آن مقام و [[منصب امامت]] باشد، معجزه، راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات می‌کند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۷۹-۸۳.</ref>.
 
== تناسب معجزه با شرایط زمان ==
شبهه‌ای مطرح شده است که چرا [[معجزات]] [[پیامبران]] با اینکه [[هدف]] آنها یکی است با همدیگر متفاوت است؟ در پاسخ گفته شده است:
 
بررسی [[معجزات]] [[پیامبران|پیامبران الهی]] نشان می‌دهد، [[معجزات]] اصلی [[پیامبران]] هرکدام متناسب با شرایط [[علمی]] و فنی زمان خودشان بوده است. مثلاً [[معجزات]] [[حضرت موسی]] {{ع}} در زمینه [[سحر]] و جادوست و [[معجزات]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} در زمینه [[علوم]] پزشکی است و معجزه جاودان [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] {{صل}}، یعنی [[قرآن کریم]]، در حوزه [[ادبیات]] و [[هنر]] است. [[راز]] تفاوت این [[معجزات]] را [[امام هادی]] {{ع}} در پاسخ به پرسشی در همین زمینه، چنین بیان فرموده‌اند: «[[خداوند]] آنگاه [[حضرت موسی]] {{ع}} را [[مبعوث]] فرمود که روش رایج و غالب در عصر او [[سحر]] و [[جادو]] بود، لذا [[حضرت موسی]] {{ع}} از جانب [[خداوند]] آیه‌ای را ارائه فرمود که انجام نظیر آن در [[توانایی]] ایشان نبود، و با این [[آیه]] [[سحر]] آنها را [[باطل]] نمود و [[حجت]] را بر آنها تمام کرد. [[خداوند]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} را زمانی [[مبعوث]] فرمود که بیماری‌های مُزمن و فلج شایع بود و [[مردم]] به طبابت [[نیاز]] داشتند، لذا [[حضرت عیسی]] {{ع}} از جانب [[خداوند]] آیه‌ای را ارائه فرمود که نظیرش نزد ایشان نبود، آیه‌ای که با آن به [[اذن الهی]] مردگان را زنده می‌کرد، و کور مادرزاد و پیسی را شفا می‌داد، و با آن [[حجت]] را بر آنها تمام می‌کرد. [[خداوند]] [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] {{صل}} را زمانی [[مبعوث]] فرمود که فن جاری در میان [[مردم]] آن زمان، [[خطابه]] و سخنوری بود، لذا حضرت از جانب [[خداوند]] [[مواعظ]] و حکمت‌هایی آورد که گفتار ایشان را [[باطل]] نماید، و [[حجت]] را بر ایشان تمام کند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴.</ref>.
 
با دقت در این سخنان، دو نکته به دست می‌آید: یکی اینکه میان [[آیات]] و [[بینات]] ارائه‌ شده و [[فنون]] و [[علوم]] جاری میان [[مردم]] هر عصر معمولاً نوعی ارتباط و هماهنگی وجود داشته است و دیگر اینکه [[هدف]] از ارائه [[بینه]] و معجزه، اتمام‌ [[حجت]] بر [[مردم]] بوده است تا بدانند [[پیامبری]] از جانب [[خداوند]] آمده است و به دنبال آن، به فرامین [[الهی]] عمل نموده و پیرو [[مکتب]] [[انبیا]] شوند. ازاین‌رو تناسب میان معجزه و شرایط [[زندگی]] عادی [[انسان‌ها]] می‌تواند در پذیرش و [[همراهی]] ذهنی و قلبی [[مردم]] مؤثر باشد.
 
== پاسخ به دو شبهه ==
=== [[اعجاز]] و تواتر ===
سؤال: کسانی که [[شاهد]] عینی وقوع معجزه نیستند، چگونه می‌توانند به [[حقانیت]] آورنده آن [[اطمینان]] یابند؟
 
جواب: وقوع معجزه برای حاضران از طریق مشاهده حسی و برای غائبان، از طریق [[تواتر]] ثابت می‌گردد<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|آموزش کلام اسلامی ج۲]]، ج۲، ص۴۵ و ۴۶. </ref>.
 
=== عدم ادعای معجزه و [[انکار]] وقوع آن ===
برخی از [[مخالفان]] برای خدشه در معجزه که برای اثبات [[نبوت]] یک راهکار است، گفته اند: "اصلاً [[پیامبران]] مدعی آوردن معجزه‌ای نبوده‌اند" و به این [[آیه]] استشهاد کرده‌اند: {{متن قرآن|قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً}} که ادعای آوردن معجزه وجود ندارد.
 
در پاسخ گفته شده است:
# نگاه اولیه به [[منابع تاریخی]] نشان می‌دهد [[اکثریت]] [[پیامبران]] برای [[اثبات نبوت]] معجزاتی آورده‌اند.
# [[پیامبران]] حتی در آوردن [[معجزات]] هم همیشه [[مطیع]] [[فرمان خداوند]] بودند نه اینکه با درخواست [[مخالفان]]، معجزه کنند؛ پس اگر آیه‌ای بر عدم صدور معجزه دلالت می‌کند. به این معنی است که [[پیامبران]] بدون [[عنایت الهی]] بر انجام [[معجزات]] [[قادر]] نیستند<ref>مطهری، مرتضی، دین و نبوت، ص۲۶۱-۲۶۳.</ref>.
 
== اعجاز قرآن ==
{{اصلی|اعجاز قرآن}}
 
[[قرآن کریم]] [[سند]] جاودانه درستیِ ادعای [[پیامبری]] [[پیامبر خاتم|پیامبر مکرم اسلام]] است. این [[کتاب آسمانی]] [[برتر]] از سایر [[معجزات]] [[انبیاء]] است؛ زیرا از یک طرف با [[روح]] و [[اندیشه]] ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای [[نزول]] تاکنون همه را [[دعوت]] به [[مبارزه]] و هماوردی و به‌ اصطلاح "[[تحدی]]" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونه‌ای از آن عاجز مانده‌اند. این [[دعوت]] به [[مبارزه]]، در چند مورد صریحاً در [[قرآن]] آمده است از جمله: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمی‌توانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه۸۸.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{:معجزه (نمایه)}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']]
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]] و [[غلام علی عزیزی|عزیزی، غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1233456.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی ج۲ (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:1368991.jpg|22px]] [[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|'''قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی (کتاب)|'''معارف اسلامی''']]
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
{{پایان منابع}}


==جستارهای وابسته==
== پانویس ==
 
{{پانویس}}
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:معجزه]]
[[رده:معجزه]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۶

معجزه عمل خارق عادتی است از طرف مدعی نبوت که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است و دارای برخی شرایط و خصوصیات بوده و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن.

مقدمه

معجزه، از موضوعاتی است که بسیاری از اعتقادات اساسی دیگر بر آن مترتب است. معجزه آخرین راه الزام مردم به پذیرش دعوت حق است. به قول خواجه نصیر در کتاب تجرد الاعتقاد، راز پی بردن به صدق نبی، وجود معجزه بر دستان اوست[۱].[۲]

معناشناسی

معنای لغوی

اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع‌ ـ‌ ج‌ ـ‌ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی به‌کار رفته[۳] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ[۴]. واژه معجزه، اسم فاعل ماده "عجز" از باب افعال به معنای ناتوان کننده است[۵].

معنای اصطلاحی

معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی ـ حتی نوابغ ـ بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکان‌پذیر است. معجزه عملی است از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانه‌ای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن[۶].

معجزه را می‌توان این‌چنین تعریف کرد: معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت می‌گیرد و همراه با تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاص[۷]. به عبارت دیگر معجزه کار و اثری است که از پیغمبری به‌عنوان تحدی ـ یعنی برای اثبات مدعای خودش ـ آورده بشود و نشانه‌ای بشری است به‌طورکلی[۸]. بر اساس این تعریف، معجزه دارای چهار رکن اساسی است که عبارت‌اند از:

  1. معجزه آیت و نشانه الهی است. مقصود از آیت الهی بودن یعنی کاری که با نمایاندن قدرت خداوند به مردم همراه است که از این رکن در تعریف‌های متکلمان مسلمان با قید "خارق عادت" یاد شده است.
  2. معجزه اثبات‌گر مأموریت الهی است. گاهی از مأموریت الهی با عنوان "منصبی از مناصب الهی" یاد می‌شود که مقصود از آن مقام رسالت و نبوت است. زیرا رسول یا نبی از سوی خداوند، مأموریت ابلاغ پیام‌ها و دستوراتی را دارد.
  3. معجزه همراه با تحدی و هم‌آورد طلبی است. یعنی هماره در معجزه از مردم خواسته می‌شود اگر در صداقت و رسالت و ادعای اعجاز تردید دارند، می‌توانند چیزی همسان با معجزه را ارائه کنند.
  4. معجزه محدود به شرایط خاص است. مقصود از شرایط خاص آن است که پیامبران در منشی حکیمانه آنجا که واقعاً جای اثبات رسالت و نبوت بوده و ضرورت داشت برای اثبات این منصب، معجزه ارائه شود، بنا به اذن و فرمان الهی معجزاتی را متناسب با شرایط زمان ارائه می‌کردند و چنان نبود که طبق دلخواه مردم، به درخواست‌ها و فزون‌طلبی‌های آنان یکسره پاسخ مثبت داده، معجزاتی را ارائه کنند. بدین‌جهت قرآن تأکید می‌کند که رسول اکرم (ص) در برابر درخواست‌های مکرر مشرکان برای ارائه معجزاتی همچون جاری ساختن چشمه، برخورداری از خانه‌ای از طلا و نقره و... به آنان پاسخ منفی داده و اعلام کرده که جز انجام درخواست و اراده الهی کاری از او ساخته نیست[۹].[۱۰]

معجزه بدین‌گونه توجیه می‌‌گردد: علل واقعی اشیا و پدیده‌ها برای بشر که می‌خواهد با علم و تجربه به حقیقت روابط آنها برسد، همواره مجهول است و تنها خداوند بر علت‌های واقعی اشیا و پدیده‌ها آگاه است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌‌کند و آن را رابطه علیت می‌‌پندارد. بر این اساس، معجزه به معنای به وقوع پیوستن حوادث و رویدادها از طریق روابط علمی و معلولی ناشناخته برای بشر است. در این چرخه هیچ علتی نفی نمی‌گردد، اما علت‌های ناشناخته جایگزین علت‌های تجربی و مألوف شده است[۱۱].

تعاریف دیگر

برخی دیگر از تعاریف معجزه چنین هستند:

  1. بعضی مانند مادی مسلکان و نیز آنان که قصد نفی معجزه را دارند، ممکن است معجزه را این طور تعریف کنند که معجزه، یعنی آنچه بدون علت روی می‌‌دهد. این تعریف نادرست است؛ زیرا اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد، دلیل بر هیچ امری نخواهد بود.
  2. ممکن است گروهی دیگر معتقد باشند معجزه پیدایش چیزی بدون علت و نیز استثنای در قانون علیت نیست، بلکه معجزه به این معناست که به جای علت واقعی یک رویداد، علت دیگری جانشین آن می‌‌گردد. در حقیقت، در معجزه اصل علیت نفی نشده، بلکه جانشین علت دیگر گردیده است؛ مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان، آمیزش دو انسان است؛ حالا چنانچه این علت جای خود را به علت دیگری دهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است؛ زیرا در عالم، نظام علت و معلول حکمفرماست. این نظام، نظامی قراردادی نیست که بتواند آن را تغییر و تبدیل نمود، بلکه بر اساس رابطه‌ای حقیقی و واقعی و تخلف‌ناپذیر است.
  3. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه آن نیست که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد، بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده باشد، معجزه نام دارد. به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد[۱۲].
  4. بعضی ممکن است معجزه را این‌طور تعریف کنند: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می‌دهد. ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلکان و آنان که می‌خواهند معجزه را نفی کنند این نغمه را آغاز کرده‌اند و سپس کم و بیش به سر زبان‌ها افتاده است، زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می‌خواهند آن را دلیل به چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد؛ دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!! وانگهی اگر (به فرض محال) یک چیزی بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را در عالم نمی‌شود اثبات کرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی برجای می‌ماند و نه از اصول فلسفی و کلامی و حتی اثبات خدا هم متزلزل می‌گردد. چرا؟ زیرا ما خدا را به دلیل اینکه علت عالم است می‌شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم به کلی صدفه و بدون علت پدید آمده است، نمی‌توانیم رد کنیم. پس این تعریف برای معجزه بسیار نادرست است[۱۳].
  5. ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست؛ استثناء در قانون علیت نیست. بلکه به این معناست که به جای علت واقعی یک شیئی، علت دیگری جانشین آن می‌گردد، و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی به جای علت دیگر. مثلاً علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است. این گفتار نیز ناشی از عدم اطلاع بر علوم عقلی است، زیرا پس از آنکه پذیرفتیم که در عالم، نظام علت و معلول حکم‌فرماست؛ این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آن را تغییر و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و واقعی و تخلف‌ناپذیر است. یعنی در طبیعت اگر “الف” علت “ب” بود بین “الف و ب” یک رابطه واقعی و حقیقی برقرار است که نه “الف” آن‌چنان رابطه را با غیر “ب” دارد و نه “ب” با غیر “الف” می‌تواند داشته باشد و هیچ‌گاه “ب” بدون “الف” هستی نمی‌یابد. و بالاخره علت واقعی یک امر؛ یک امر است و بس؛ و هیچ چیز با دو چیز نمی‌تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد. پس در مثال فوق هیچ‌گاه نمی‌شود “ج” به جای “الف” بنشیند و یا بالعکس “د” به جای ب معلول “الف” گردد[۱۴].
  6. در مقابل این دو تعریف؛ تعریف سومی برای معجزه هست که اشکالات عقلی فوق به هیچ‌وجه بر آن وارد نمی‌گردد. و آن این است که بگوییم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقض و استثناء آن، بلکه خرق ناموس طبیعت است. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده است، معجزه نام دارد.

به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد. با این بیان در پیدایش معجزه، علتی به جای علت دیگر نمی‌نشیند، بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف‌ناپذیر برقرار است پذیرفته شده؛ ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می‌گردد که: علل واقعی اشیاء برای بشر که می‌خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علت‌های واقعی اشیاء است و بشر به‌وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می‌کند و بی‌جا آن را رابطه علیت می‌پندارد. روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است؛ پدید آید. این نکته را باز توضیح خواهیم داد.

آیا معجزه ممکن است؟ جواب این سؤال تا حدودی در بخش قبل روشن شد یعنی اینکه معجزه ممکن است، یا محال، بستگی دارد به تعریف معجزه و اینکه ما آن را چگونه توجیه نماییم. اگر بگوییم معجزه یعنی آنچه که بدون علت پدید می‌آید بدیهی است که محال است. و نیز اگر بگوییم معجزه نقض قانون علیت است یعنی همان که علتی به جای علت حقیقی و واقعی امر بنشیند، باز هم ممکن نیست. اما اگر به معنای سوم گرفتیم یعنی خارج شدن طبیعت از جریان عادی خودش؛ در این صورت معجزه ممکن است نه محال[۱۵]. پس معجزه خرق نوامیس طبیعت است[۱۶].[۱۷]

روابط مفهومی

رابطه با مفهوم کرامت

انجام کار خارق‌العاده که همراه یا هماهنگ با دعوی نبوت باشد، "معجزه" نام دارد. اما اگر کار خارق‌العاده از بنده صالح خدا سربزند که مدعی نبوت نباشد، "کرامت" نامیده می‌شود. کرامت لطفی است که خداوند به بندگان شایسته خویش عطا می‌کند[۱۸]. گواه این امر که بندگان صالح خدا "از غیر پیامبران" نیز می‌توانند مبدأ کارهای خارق‌العاده شوند، نزول مائده آسمانی برای حضرت مریم و انتقال تخت ملکه سبا در یک‌ لحظه از یمن به فلسطین توسط فردی برجسته از یاران حضرت سلیمان "آصف بن برخیا" است. قرآن کریم درباره مریم می‌فرماید: ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا[۱۹]. درباره ماجرای تخت بلقیس نیز می‌فرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۲۰].[۲۱]

معجزه، یعنی بیّنه و آیت الهی که برای اثبات مأموریتی الهی صورت می‌‌گیرد و مقرون به تحدی است. بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما کرامت امری خارق‌العاده است که صرفاً اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ می‌‌دهد و حتی می‌‌توان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید می‌‌کند، ولی کرامت چنین زبانی ندارد[۲۲].[۲۳]

در مجموع باید بگوییم کرامت از دو جهت با معجزه متفاوت است: کرامت همراه با ادعای مأموریت الهی نیست؛ کرامت مشروط به شرایط خاص هم نیست. یعنی یک شخص بنا به قدرت روحی، معنوی و نفسانی خود می‌تواند کارهای خارق‌العاده‌‌‌‌‌‌‌ای در سطوح مختلف ارائه کند. بر این اساس: کرامت یک امر خارق‌العاده است که صرفاً اثر قوت روح و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه‌کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این‌چنین امری فراوان رخ می‌دهد و حتی می‌توان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید می‌کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست[۲۴].[۲۵]

رابطه معجزه با خرق عادت

پدیده‌هایی که در این جهان، پدید می‌آید غالباً از راه اسباب و عللی است که با آزمایش‌های گوناگون، قابل شناخت است مانند اکثریت قریب به اتفاق پدیده‌های فیزیکی و شیمیایی و زیستی و روانی. ولی در موارد نادری، پاره‌ای از این پدیده‌ها به گونۀ دیگری تحقق می‌یابد و می‌توان کلیّه اسباب و علل آنها را به وسیله آزمایش‌های حسی شناخت و شواهدی یافت می‌شود که در پیدایش اینگونه پدیده‌ها نوع دیگری از عوامل مؤثر است مانند کارهای شگفت انگیزی که مرتاضان، انجام می‌دهند و متخصصان علوم مختلف، گواهی می‌دهند این کارها براساس قوانین علوم مادی و تجربی، انجام نمی‌یابد. چنین اموری را "خارق‌العاده" می‌نامند[۲۶]. امور خارق‌العاده را می‌توان به دو بخش کلی، تقسیم کرد:

  1. اموری که هر چند اسباب و علل عادی ندارد، اما اسباب غیرعادی آنها کم و بیش در اختیار بشر قرار می‌گیرد و می‌توان با آموزش‌ها و تمرین‌های ویژه‌ای به آنها دست یافت، مانند کارهای مرتاضان.
  2. کارهای خارق‌العاده‌ای که تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهی است و اختیار آنها به دست افرادی که ارتباط با خدای متعال ندارند سپرده نمی‌شود و از این‌روی دارای دو ویژگی اساسی است. اولا قابل تعلیم و تعلّم نیست و ثانیاً تحت تأثیر نیروی قویتری قرار نمی‌گیرد و مغلوب عاملِ دیگری واقع نمی‌شود. اینگونه خوارق عادت، مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوس‌بازان نمی‌افتد، ولی اختصاص به پیامبران ندارد بلکه گاهی سایر اولیاء خدا هم از آنها برخوردار می‌شوند و از این‌روی، به اصطلاح کلامی، همه آنها را "معجزه" نمی‌خوانند و معمولاً چنین کارهایی که از غیر پیامبران سر می زند بنام "کرامت" موسوم می‌گردد، چنانکه علم‌های غیرعادی الهی هم منحصر به "وحی نبوت" نیست و هنگامی که چنین علم‌هایی به دیگران داده شود بنام "الهام" و "تحدیث" و مانند آنها نامیده می‌شود. ضمناً راه بازشناسی این دو نوع از خوارق عادت "الهی و غیر الهی" نیز معلوم شد، یعنی اگر انجام دادن امر خارق‌العاده‌ای قابل تعلیم و تعلّم باشد یا فاعل دیگری بتواند جلو ایجاد یا ادامه آن را بگیرد و اثرش را خنثی سازد از قبیل خوارق عادت الهی نخواهد بود. چنانکه تبهکاری و فساد عقاید و اخلاق شخص را می‌توان نشانه دیگری بر عدم ارتباط وی با خدای متعال، و شیطانی یا نفسانی بودن کارهایش به حساب آورد[۲۷].

تفاوت معجزه با اعمال ساحران و مرتاضان

معجزه از آن جهت برای مدعی نبوت آیه و بینه به شمار می‌آید که با سایر امور خارق‌العاده در خصوصیات زیر تفاوت دارند:

  1. آموزش ناپذیری: آورنده معجزه بدون سابقۀ هر نوع آموزش، دست به اعجاز می‌زند، در حالی که انجام یافتن امور خارق‌العادۀ دیگر، نتیجه یک رشته آموزش‌ها و تمرین‌هاست. خداوند متعال در قرآن کریم درباره موسی بن عمران (ع) می‌فرماید: پس از سپری کردن دوران جوانی راهی مصر شد. در نیمۀ راه به نبوت و رسالت مبعوث گردید و خطاب آمد: "ای موسی عصا را بیفکن. چون افکند، ناگهان به‌ صورت اژدها درآمد، به‌ گونه‌ای که خود موسی وحشت کرد". همچنین به موسی خطاب شد: "دست خود را از بغل بیرون آر، چون برآورد، نوری از آن درخشش نمود که چشم را خیره می‌ساخت"[۲۸]. وقوع این حوادث به نحوی است که نشان می‌دهد حضرت موسی (ع) نه‌ تنها در این کارها، آموزشی از قبل ندیده است، بلکه وقوع آنها برای خود وی نیز تازگی داشته است. ولی قرآن کریم درباره ساحران عصر حضرت سلیمان چنین یادآوری می‌شود: ﴿يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ... فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ[۲۹]. شیاطین سحر را به مردم می‌آموختند... و مردم نیز از آن دو ملک، مطالبی می‌آموختند که به‌ واسطه آن میان زن و شوهر جدایی می‌انداختند.
  2. معارضه ناپذیری: معجزه از آنجا که از قدرت نامتناهی الهی سرچشمه می‌گیرد، معارضه ناپذیر است، در حالی که جادو و سحر و کارهای مرتاضان چون از قدرت محدود بشر سرچشمه می‌گیرد، قابل معارضه و هم‌آوردی است.
  3. عدم محدودیت: معجزات پیامبران محدود به یک یا چند نوع خاص نیست و به‌ قدری مختلف و متنوع است که نمی‌توان در میان آنها قدر مشترکی یافت. مثلاً انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها کجا و دست از گریبان بیرون آوردن و درخشش آن کجا؟ همچنین این دو معجزه کجا و جاری شدن چشمه‌های آب توسط زدن عصا به سنگ کجا؟[۳۰] همچنین این سه معجزه با زدن عصا به دریا و شکافتن آب دریا کاملاً مختلف و نامشابه است[۳۱] درباره حضرت عیسی (ع) نیز می‌خوانیم که از گِل پرنده‌ای می‌ساخت، سپس در آن می‌دمید و به اذن خدا حیات می‌یافت. افزون بر این عمل، با کشیدن دست بر روی نابینایان و بیماران مبتلا به پیسی آنها را شفا می‌بخشید. همچنین مردگان را زنده می‌کرد و از اندوخته‌های داخل خانه‌ها خبر می‌داد[۳۲].
  4. تفاوت در اغراض: اصولاً آورندگان معجزه با کسان دیگری چون ساحران که دست به کارهای خارق‌العاده می‌زنند، هم از نظر هدف و هم از جهت روحیات متمایزند. گروه نخست اهداف والایی را تعقیب می‌کنند، در حالی که گروه دوم اهداف دنیوی دارند و طبعاً روحیات آنها نیز باهم متفاوت است[۳۳].

قرآن و معجزه

در قرآن کریم، نه کلمه معجزه استعمال شده و نه خرق عادت و این هر دو از اصطلاحات علمای اسلامی است.

کلمه معجزه، در اصطلاح عموم مسلمین رایج و از اصطلاحات متکلمین است؛ شاید در زمان ائمه اطهار (ع) هم به کار رفته باشد؛ ولی "خرق عادت" این‌چنین نیست، بلکه تنها اشاعره که معنای معجزه را کاری خارق‌العاده می‌‌پنداشتند، به کار برده‌اند.

قرآن به جای معجزه لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه "آیت" است، یعنی چیزی که نشانه صدق دعوی یک پیامبر باشد. به نظر می‌‌رسد اصطلاح آیت از دو کلمه معجزه و خرق عادت رساتر به مقصود است[۳۴].

چهار نظریه درباره معجزه

در باب معجزه مجموعاً چهار نظریه وجود دارد:

الف) عده‌ای از اساس منکر معجزه و قهراً منکر نبوت هستند.

ب) گروهی معجزه را قبول داشته؛ ولی آن را تأویل نموده‌اند که این نیز در واقع انکار است؛ مثل نظریه "سید احمد خان هندی" که از علمای اسلامی است.

این دسته دو دلیل از خود قرآن بر این مطلب می‌‌آورند: یکی اینکه می‌‌گویند بر اساس برخی آیات قرآن، مردم از پیغمبران همین کارهای خارق‌العاده را مطالبه می‌‌کردند و پیغمبران هم اظهار می‌داشتند ما هم بشری هستیم، مانند دیگران و از این خواسته‌ها امتناع می‌‌کردند.

بر اساس یک سلسله آیات دیگر، نظام خلقت به عنوان سنن الهی است. از این آیه تصریح می‌‌کنند که سنن الهی تغییرناپذیر است: ﴿لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۳۵]. "لن" برای نفی ابد است. پس، معجزه به معنی خرق عادت و تبدیل و تحویل سنت الهی نیست؛ زیرا سنت الهی هرگز تبدیل و تحویل نمی‌شود.

ج) این نظریه نقطه مقابل نظریه دوم است، یعنی اساساً میان معجزه و غیر معجزه کوچک‌ترین تفاوتی وجود ندارد. ریشه این نظریه از علمای اشعری است. آنها می‌‌گویند: معجزه یک پیغمبر که از طرف خداوند به وسیله آن پیغمبر نمود می‌‌یابد، کار پیغمبر نیست، بلکه کار خداست و هرچه در عالم وجود دارد، معجزه و آیت خداست؛ ولی معجزه‌های پیغمبران که به صورت استثنایی صورت می‌‌گیرند، آیتی از طرف خداوند برای صدق نبوت پیغمبران می‌‌باشند.

اساساً معجزه رمز و رازی ندارد، بلکه خواست خداوند است. معجزات انبیا جریان‌هایی است برخلاف قوانین طبیعی که بشر وجود آنها را کشف نکرده است؛ برخلاف قوانین عقلی که عقل بشر ضرورت آنها و محال بودن خلاف آنها را کشف کرده است.

اگر بگوییم: قوانین طبیعی اگر ضروری نیست، چرا وجود دارد، می‌‌گویند: مشیت خداوند است. خدا که این‌گونه قوانین را وضع کرده است، اراده می‌‌کند که قانون خود را عوض کند و آن را عوض می‌‌کند. آقای محمد تقی شریعتی در مقدمه "تفسیر نوین" و در کتاب "محمد خاتم پیامبران"، از کسانی هستند که این طرز فکر را قبول کرده‌اند.

د) این نظریه در عین اینکه جنبه آیت بودن و خارج از مرز بشر بودن معجزه را قبول می‌‌کند، آن را با قوانینی که در جهان به عنوان قوانین قطعی و ضروری حاکم است؛ منافات نمی‌بیند.

خلاصه اینکه هیچ معجزه‌ای خارج از قانون واقعی طبیعت نیست؛ ولی توسل به آن قانون و کشف و استفاده کردن از آن قانون و تسلط بر آن به قدرتی غیبی و ماوراء الطبیعی مقرون است.

معجزه آن است که معجزه‌کننده، در واقع با روح کلی عالم، اتصالی پیدا می‌‌کند و از راه اتصال با روح کلی عالم، در قوانین این عالم تصرف می‌‌کند و تصرفش هم به معنای این نیست که قانون را نقض کند، بلکه بدان معناست که قانون را در اختیار می‌‌گیرد. وقتی قانون را در اختیار گرفت، جریانی که به وقوع می‌‌پیوندد (معجزه) بر خلاف جریان عادی است؛ اما برخلاف خود قانون نیست[۳۶].

شرایط معجزه

برخی از شرایط معجزه عبارت‌اند از:

  1. عملی است غیر عادی و بر خلاف جریان طبیعی عالَم و خارج از توان انسان‌های عادی.
  2. معجزه را نمی‌توان به دیگران آموخت یا مغلوب عوامل دیگر ساخت.
  3. آورنده معجزه باید دیگران را به مقابله دعوت کند "تحدی" و در این میدان مغلوب دیگران نشود.
  4. همراه با ادعای نبوت باشد[۳۷].
  5. معجزه با امر خواسته شده از مدعی نبوت مطابقت دارد[۳۸].[۳۹]

اگر کسی به‌ راستی توانست امور خارق‌العاده را انجام دهد و همگان در برابر او عاجز شوند، یقین پیدا می‌شود که او پشتوانه‌ای الهی دارد و از طرف خداست.

خصوصیات معجزه

  1. اعجاز تنها راه اطمینان‌آور برای شناخت پیامبران است که انحصاری در برخی انبیا و یا گروهی از مردم ندارد؛ این مطلب از قرآن کریم نیز استفاده می‌شود.
  2. قرآن معجزه را از آن جهت که نشانه ارتباط وحیانی پیامبران با خداست، "آیه" یا "برهان" می‌خواند[۴۰]. و این واژه‌ها در قرآن، در معانی دیگری نیز به کار رفته‌اند[۴۱].
  3. تحقق معجزه، محال ذاتی نیست، چون فرض آن مستلزم تناقض نیست، همچنین با توجه به قدرت مطلق خداوند و توانایی انسان، محال وقوعی نیز شمرده نمی‌شود و نمی‌توان گفت که معلولی بدون علت است.
  4. وقوع معجزه منافاتی با ثبات سنت‌های الهی که در قرآن به آنها اشاره شده است، ندارد، زیرا اولاً معجزه نیز معلولی دارای علت است و ثانیاً سنت مذکور، مربوط به امور انسانی است و ربطی به امور طبیعی ندارد.
  5. حقیقت اعجاز با برهان نظم تعارضی ندارد زیرا معجزه مصداقی از نظم ناشناخته است که توسط پیامبران شناخته می‌شوند.
  6. دلالت معجزه بر نبوت آورنده آن، در صورتی که آن شخص ادعای نبوت و طلب هم‌آوردی کند، برهانی است، زیرا در چنین شرایطی اگر وی دروغگو باشد و خداوند رسوایش نکند، مردم گمراه خواهند شد[۴۲].
  7. وقوع معجزه بعد از اتمام‌ حجت، از باب تفضل و تابع مصالحی است که فقط خداوند می‌داند[۴۳].
  8. با توجه به آیات قرآن مانند: ﴿إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي‏ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏ وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني‏ إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ‏ و آیاتی مثل ﴿اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ‏ می‌توان علت معجزات پیامبران را از یک جهت نفس نبوی و از جهت دیگر حق‌تعالی دانست.

ویژگی‌های معجزه

  1. معجزه (خارق‌العاده) نباید از محالات و اموری باشد که برخلاف نظام طبیعت است (که عقلاً خداوند آن را نمی‌آورد) زیرا اگر چیزی عقلاً از محالات باشد که قدرت آوردن آن بر بندگان محال است، دیگر تحدی کردن معنا ندارد[۴۴]؛
  2. معجزه باید متناسب با عصر و از جنس اموری باشد که مردمِ مخاطب آن پیامبر توجه به سندیت آن بر نبوت پیدا کنند و اگر مورد التفات آنان نباشد، معجزه و حجت بر نبوت نخواهد بود و جلب توجه نمی‌کند و مخاطبان برجستگی و انحصاری بودن آن را نمی‌فهمند[۴۵]؛
  3. معجزه باید به گونه‌ای باشد که دیگران قدرت بر آوردن مثل آن نداشته باشند؛
  4. معجزه متناسب با دعوت دائمی او باشد، به این معنا که از زمانی که مثلاً موسی عصا را اژدها کرد، تا امروز، کسی نتواند چنین عملی انجام دهد، هرچند طرح و ارائه سند برای نبوت، در هر زمانی مناسب آن مردم و فهم و نیاز و شرایط فکری و فرهنگی است؛
  5. آورندۀ معجزه، خود، توجه به کارش داشته باشد. نبی باید بداند این عمل معجزه چیست و برای چه از ناحیه خداوند به او واگذار شده است؛
  6. در آوردن معجزه، تحدی و مبارزه‌طلبی کند. یعنی برای آنکه عمل معجزه ثابت شود و معلوم شود که کار بشری نیست و مردم دیگر نمی‌توانند مانند آن را بیاورند، تحدی کند، یعنی بگوید اگر می‌توانید مانندش را بیاورید؛
  7. درباره معجزاتی که محسوس و ملموس نیستند و با عقل انسان سر و کار دارد، باید استدلال‌پذیر و برهانی باشند؛
  8. مردم ملتفت و متوجه شگفتی معجزه باشند. یعنی واقعاً در همان زمان پیامبر معلوم شود که این نشانه و دلیل فوق‌العاده و خارق‌العاده بی‌نظیر و انحصاری است[۴۶].
  9. معجزه با دیگر امور غریبه مانند سحر، کهانت، هیپنوتیزم، ماینه‌تیزم، تنجیم، اعمال مرتاضان و صاحبان علوم غریبه و اختراعات نوابغ علمی متفاوت است. یکی از تفاوت‌ها، هدف پیامبران (ع) در ظهور معجزه است[۴۷].

امکان عقلی و علمی معجزه

آیا معجزه با احکام عقلی و بدیهی تعارض ندارد؟ معجزه کار خارق عادت است و با احکام بدیهی و عقلی تعارضی ندارند. معجزه کاری خلاف علم و عقل نیست. برای نشان دادن این واقعیت می‌توان برخی معجزات انجام شده توسط پیامبران الهی را مورد بررسی قرار داد. همه شنیده‌اند از معجزات حضرت مسیح (ع) زنده کردن مردگان و درمان بیماران غیرقابل علاج بوده است، آیا هیچ دلیل علمی و عقلی وجود دارد که انسان بعد از آنکه دستگاه‌های بدنش از کار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به زندگی بازگردد؟ و آیا هیچ دلیلی علمی و عقلی وجود دارد بیماری سرطان که انسان از درمانش عاجز است، درمان نداشته باشد؟ بدون شک انسان‌ها با نیرویی که در اختیار دارند، هرچند تمام پزشکان جهان دست‌ به‌ دست هم دهند و تجربه و معلومات خود را به یاری طلبند، قادر به زنده کردن مردگان و یا درمان پاره‌ای از بیماری‌ها نیستند. ولی چه مانعی دارد انسانی با یک نیروی الهی و با آگاهی خاصی که از دریای بیکران علم خدا دریافته است، بتواند روح را به کالبد مرده‌ای بازگرداند و بیمار لاعلاجی را شفا بخشد؟ درست است علم بشری خود را ناتوان از این عمل می‌داند، اما هرگز نمی‌گوید ممکن نیست و نامعقول است. حال به این مثال توجه کنید: سفر به کره ماه بدون استفاده از سفینه فضایی برای هیچ انسانی ممکن نیست، اما درعین‌ حال چه مانعی دارد نیرویی برتر از نیروی انسان و مَرکب مرموزی فراتر از ابزارهایی که بشر اختراع کرده است، در اختیار کسی قرار گیرد و بدون استفاده از سفینه فضایی به کره ماه یا کرات بالاتر برود؟ البته معجزات را نباید با خرافات آمیخت، همیشه افراط و تفریط‌ها منشأ تباهی و تیرگی چهره حقیقت بوده است. در مورد معجزه نیز همین امر صادق است. در حالی که بعضی از روشنفکرنماها آشکار یا پنهان به نفی هرگونه معجزه می‌پردازند، گروهی دیگر، چهره علمی معجزات را با افسانه‌های ساختگی و اوهام بی‌اساس می‌پوشانند.

اعجاز و قانون علیت

برخی متکلمان شیعه معتقدند صاحب معجزه با شناخت و تسلط بر آن دسته از علل طبیعی که برای دیگران ناشناخته‌اند، دست به اعجاز می‌زند. بدین سان، اعجاز پیرو قوانین طبیعی و علی است و میان معجزه و قانون علیت، ناسازگاری نیست[۴۸].

برخی دیگر از متکلمان قائلند صاحب معجزه با ولایت تکوینی دست به تسخیر و تصرف در علل طبیعی می‌زند و به فعل و انفعالات مادی شتاب می‌بخشد و زمانی را که معلول به آن نیازمند است، به حداقل می‌رساند. این گونه اعجاز از نظر عقل ممکن است؛ مانند تحولاتی که دانشمندان علوم تجربی در محصولات کشاورزی رقم زده‌اند[۴۹]. فهم عمومی از معنای معجزه، نقض و خرق طبیعت است با این بیان که خداوند حکیم برای تدبیر عالم طبیعت، قوانین و علل تکوینی برنهاده است و وقوع رویدادهای جهان، تنها عادت و توالی محض نیست؛ بلکه به علل پیشینی مستند است که با تحقق آنها، وجود رویدادهای پسین ضرورت می‌یابد. بنابراین دیدگاه، معجزه، قوانین طبیعی را نقض نمی‌کند و اتقان و اعتبار اصل علیت همچنان باقی است؛ زیرا هر چند معجزه خارق قانون طبیعت است و قوانین طبیعی را کنار می‌نهد، اما قوانین فراطبیعی را بر جایشان‌ می‌نشاند[۵۰][۵۱].

آیا اعجار منافاتی با قانون علیت ندارد؟ چرا که بر اساس قانون کلی علیت هر چیزی باید علتی داشته باشد؟ در پاسخ گفته شده است:

معجزات از یک علتی پدید آمده‌اند، لکن نه علت مادیِ عادی که برای همگان آشکار است. معجزات از طریق علل عادی پدید نمی‌آیند، اما این به معنای بدون علت بودن نیست، زیرا این امکان هست که معجزه از طرق عللی صورت پذیرد که برای ما ناشناخته است، به این ترتیب قانون علیت را که یک قانون عقلی و استثناناپذیر است، نقض نمی‌کند[۵۲].

اینکه ناگهان به هیچ علتی معجزه رخ دهد نه‌ فقط خلاف اصل بدیهی عقل است که با فرهنگ خود قرآن منافات دارد. زیرا اگر بناست معجزه بدون علت باشد، چرا کل عالم ممکنات بدون علت موجود نشده باشد، که دیگر نیاز به خدا هم نباشد.

به اعتقاد اشاعره، علت تحقق معجزه، اراده خداوند است و همان جا که آتش گرمی می‌بخشد، خواست خداوند علت است و اگر سرد می‌کند باز به اراده اوست. تفاوت تنها در این است که اولی فراوان تکرار شده.

اما به باور حکیمان در جهان طبیعت، نظام ضروری اسباب و مسببات حاکم است، گرما بخشیدن آتش یک ضرورت است. بر این اساس در تبیین چگونگی معجزه دو نظر وجود دارد.

اشکال: اولاً جای این سؤال هست که آیا تحصیل چنین علمی از راه معمولِ تعلم از دیگران صورت گرفته؟ چرا دانشمندان هر عصری در چنین کاری پیشگام نبوده‌اند؟ ثانیاً اگر عالم شدن از راه غیرطبیعی ممکن بوده چرا تبدیل عصا به اژدها از راه غیرطبیعی ممکن نباشد؟

جواب: پیامبر با استمداد از غیب، قدرتی شگرف پیدا می‌کند که این دخل و تصرف در روند طبیعی امور، در چارچوب قواعد خاصی صورت می‌گیرد و به معنای باطل کردن اسباب طبیعی نیست. به‌ عبارت‌ دیگر، معجزه با نقض قانون طبیعی صورت نمی‌گیرد، بلکه چگونگی استفاده از قانون طبیعی و اعمال یک نیروی غیرطبیعی بر آن است. اعمال مرتاضان برخلاف معجزه اولاً برای دیگران نیز قابل تحصیل است و ثانیاً همواره مغلوب قدرت غیبی است[۵۳].

فاعل معجزه کیست؟

آیا معجزه فعل خدا است یا پیامبر؟ این بحث از قدیم میان علمای اسلام مطرح بوده که آیا معجزه فعل مستقیم خداست، یا فعل پیغمبر و به اذن خدا؟

در اینکه آیا معجزه فعل مستقیم خداوند است یا فعل پیامبران (ع) به اذن الهی است، میان متکلمان مسلمان دو دیدگاه مطرح است: بنابر دیدگاه نخست، معجزه کار مستقیم خداوند است؛ مثلًا حضرت موسی (ع) تنها عصای خویش را بر زمین افکند و خداوند بود که آن را به اژدها مبدل ساخت و بر این حقیقت گواه است آنکه چون عصا به اژدها مبدل گشت، موسی (ع) ترسید و گریخت و خداوند بدو فرمود: "ای موسی! مهراس که بی‌گمان پیامبران من نمی‌هراسند"[۵۴].

دسته دوم می‌‌گویند: معجزه کار پیغمبران است؛ هم قرآن بر این نکته دلالت دارد و هم اعتبارات عقلی آن را ایجاب می‌‌کند. آنها به آیات قرآن استناد می‌‌کنند و می‌‌گویند قرآن هرچند خودش معجزات را به شخص پیغمبر نسبت می‌‌دهد؛ همواره بر این نکته تکیه می‌‌کند که معجزه با اذن الهی صورت می‌‌پذیرد؛ ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[۵۵]. قرآن، معجزات را به پیامبران (ع) نسبت داده است؛ اما بروز آنها را به "اذن الله" می‌داند و این تعبیر تصریح دارد که معجزه به اذن خداوند از آنِ پیامبران است[۵۶].

نفس پیامبر و مقامات روحی او در ایجاد معجزه تأثیر می‌گذارد، اما این تأثیر در حوزه مشیت و اذن خاص خداوند قرار دارد. در آیه ۱۱۱۰ سوره مائده: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ، معجزاتی مانند دمیدن نفخه حیات‌بخش در پرندگان ساخته شده از گل و... به عیسی (ع) نسبت داده شد اما برای آنکه گمان استدلال او در این امور پیش نیاید، فرمود: ﴿بِإِذْنِي[۵۷].

ضرورت معجزه

آیا ضروری است مدعی نبوت دارای معجزه باشد؟ روش عقلا این است، وقتی شخصی ادعا می‌کند از جانب مقامی مأمور به کاری شده است از او نشانه‌ای می‌خواهند. استحکام و قوتِ دلیل و شاهد باید متناسب با فرستنده پیام باشد. ادعای پیام‌آوری از جانب خداوند عالم، آن‌ هم در مسئله مهم سعادت ابدی انسان، از این قاعده مستثنا نیست. تا نشانه‌ای نباشد، حجت بر مردم تمام نمی‌شود، پس بر خداوند لازم است تا نقض غرض نفرماید[۵۸].

معجزه و اثبات نبوت

یکی از راه‌های اثبات حقّ، ظهور معجزه به‌دست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق می‌شناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده در زمان حضرت موسی (ع) سحر رواج داشت[۵۹]؛ بدین سبب معجزه اصلی او عصا و ید بیضا بود: ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ[۶۰]؛ ﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۶۱] در پی ارائه این معجزه از سوی حضرت موسی (ع)[۶۲]، ساحران به موسی ایمان آوردند: ﴿ قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۶۳]. در زمان حضرت عیسی علم پزشکی[۶۴] رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت شفا دادن امراض صعب‌العلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود: ﴿ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ [۶۵] و نیز آیه‌ ۱۱۰ سوره مائده قریب به این مضمون است. در زمان پیامبر اکرم (ص) در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب معجزه اصلی و جاوید پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمان‌ها سرآمد است[۶۶]. معجزات برخی پیامبران نیز دلیل خاصّی داشته است؛ مانند معجزه پدیدار‌شدن ناقه از دل کوه به‌وسیله حضرت صالح که در‌پی درخواست قوم وی صورت پذیرفته است[۶۷] ﴿ وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ [۶۸].[۶۹]

چگونگی دلالت معجزه بر صدق مدعیان پیامبری

معجزات پیامبران، نشانه صدق ادّعای ایشان است. از این‌روی، زمانی امر خارق‌العاده‌ای "معجزه" نامیده می‌شود که علاوه بر استناد به اذن خاص الهی، به عنوان دلیلی بر پیامبری پیامبران پدید آید و با اندکی تعمیم در مفهوم آن، شامل امور خارق‌العاده‌ای نیز می‌شود که به‌ عنوان دلیل بر صدق ادّعای امامت، انجام یابد. بدین ترتیب، اصطلاح "کرامت" اختصاص می‌یابد به سایر خارق‌العاده‌های الهی که از اولیاء خدا صادر می‌شود در برابر خوارق عادتی که مستند به نیروهای نفسانی و شیطانی است مانند سحر و کهانت و اعمال مرتاضان. اینگونه اعمال، هم قابل تعلیم و تعلّم است و هم به‌وسیله نیروی قوی‌تری مغلوب می‌گردد و معمولاً الهی نبودنِ آنها را می‌توان از راه فساد عقاید و اخلاقِ صاحبانشان نیز شناخت[۷۰]. نکته‌ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که آنچه را معجزات انبیاء (ع) مستقیماً اثبات می‌کند صدق ایشان در ادعای نبوت است و اما صحّت محتوای رسالت و لزوم اطاعت از فرمان‌هایی که ابلاغ می‌کنند مع الواسطه و به‌طور غیرمستقیم، ثابت می‌شود. و به دیگر سخن: نبوت انبیا (ع) با دلیل عقلی، و اعتبار محتوای پیام‌هایشان با دلیل تعبّدی، اثبات می‌گردد[۷۱].

سؤال: آیا نمی‌توان فردی دروغگو را تصور کرد که از آوردن معجزه نیز برخوردار باشد؟

پاسخ: با توجه به حکمت الهی، نمی‌توان وضعیتی را فرض کرد که خدای متعال شخصی دروغگو را بر انجام کارهای خارق‌العاده قادر سازد به‌ طوری‌ که کسی نتواند مثل آن را بیاورد[۷۲].

  1. مقدمه اول: خداوند حکیم است و نقض غرض نمی‌کند و غرض، هدایت بشر است.
  2. مقدمه دوم: تواناسازی دروغگویان بر معجزه، نقض غرض است.
  3. نتیجه: خداوند دروغگویان را قادر بر معجزه نمی‌کند[۷۳].

در زمان ما نیز معجزه در پیش چشم خود داریم که اگر دل خود را پیراسته کنیم و با چشم عقل در آن قرآن بنگریم، تصدیق خواهیم کرد صاحب معجزه محمدی را[۷۴].

اثبات امامت با معجزه

یکی از براهین عقلی امامت امیرالمؤمنین (ع) برهان معجزه است، یعنی امیرالمؤمنین (ع) مدعی امامت بود و از سویی معجزات بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، امامت وی به حکم عقل ثابت است، زیرا معجزه، همان‌گونه که برهان عقلی بر صدق مدعی نبوت است، برهان عقلی بر صدق مدعی امامت نیز محسوب می‌شود[۷۵].

معجزه، کار خارق‌العاده‌ای است که با استناد به مشیت و عنایت خاص خداوند از فردی صادر می‌شود تا دلیل بر حقانیت مدعای او باشد. برخی از متکلمان، معجزه را از مختصات پیامبران دانسته‌اند و خارق‌العاده‌هایی را که از اولیای الهی صادر می‌شود “کرامت” نامیده‌اند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای مقام و منصبی الهی یا حقانیت دین و آیین الهی صادر می‌شود؛ خواه آن مقام و منصب الهی نبوت باشد یا امامت.

معجزه به نبوت اختصاص ندارد، بلکه معجزه با راستگویی کسی ملازمه دارد که با زبان حال یا قال مدعی مقام و منصبی الهی است؛ هرگاه آن مقام و منصب، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب امامت باشد، معجزه، راستگویی مدعی امامت را اثبات می‌کند و هرگاه آن مقام و منصب، ولایت و قرب معنوی در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات می‌کند[۷۶].

تناسب معجزه با شرایط زمان

شبهه‌ای مطرح شده است که چرا معجزات پیامبران با اینکه هدف آنها یکی است با همدیگر متفاوت است؟ در پاسخ گفته شده است:

بررسی معجزات پیامبران الهی نشان می‌دهد، معجزات اصلی پیامبران هرکدام متناسب با شرایط علمی و فنی زمان خودشان بوده است. مثلاً معجزات حضرت موسی (ع) در زمینه سحر و جادوست و معجزات حضرت عیسی (ع) در زمینه علوم پزشکی است و معجزه جاودان پیامبر اسلام (ص)، یعنی قرآن کریم، در حوزه ادبیات و هنر است. راز تفاوت این معجزات را امام هادی (ع) در پاسخ به پرسشی در همین زمینه، چنین بیان فرموده‌اند: «خداوند آنگاه حضرت موسی (ع) را مبعوث فرمود که روش رایج و غالب در عصر او سحر و جادو بود، لذا حضرت موسی (ع) از جانب خداوند آیه‌ای را ارائه فرمود که انجام نظیر آن در توانایی ایشان نبود، و با این آیه سحر آنها را باطل نمود و حجت را بر آنها تمام کرد. خداوند حضرت عیسی (ع) را زمانی مبعوث فرمود که بیماری‌های مُزمن و فلج شایع بود و مردم به طبابت نیاز داشتند، لذا حضرت عیسی (ع) از جانب خداوند آیه‌ای را ارائه فرمود که نظیرش نزد ایشان نبود، آیه‌ای که با آن به اذن الهی مردگان را زنده می‌کرد، و کور مادرزاد و پیسی را شفا می‌داد، و با آن حجت را بر آنها تمام می‌کرد. خداوند حضرت محمد (ص) را زمانی مبعوث فرمود که فن جاری در میان مردم آن زمان، خطابه و سخنوری بود، لذا حضرت از جانب خداوند مواعظ و حکمت‌هایی آورد که گفتار ایشان را باطل نماید، و حجت را بر ایشان تمام کند[۷۷].

با دقت در این سخنان، دو نکته به دست می‌آید: یکی اینکه میان آیات و بینات ارائه‌ شده و فنون و علوم جاری میان مردم هر عصر معمولاً نوعی ارتباط و هماهنگی وجود داشته است و دیگر اینکه هدف از ارائه بینه و معجزه، اتمام‌ حجت بر مردم بوده است تا بدانند پیامبری از جانب خداوند آمده است و به دنبال آن، به فرامین الهی عمل نموده و پیرو مکتب انبیا شوند. ازاین‌رو تناسب میان معجزه و شرایط زندگی عادی انسان‌ها می‌تواند در پذیرش و همراهی ذهنی و قلبی مردم مؤثر باشد.

پاسخ به دو شبهه

اعجاز و تواتر

سؤال: کسانی که شاهد عینی وقوع معجزه نیستند، چگونه می‌توانند به حقانیت آورنده آن اطمینان یابند؟

جواب: وقوع معجزه برای حاضران از طریق مشاهده حسی و برای غائبان، از طریق تواتر ثابت می‌گردد[۷۸].

عدم ادعای معجزه و انکار وقوع آن

برخی از مخالفان برای خدشه در معجزه که برای اثبات نبوت یک راهکار است، گفته اند: "اصلاً پیامبران مدعی آوردن معجزه‌ای نبوده‌اند" و به این آیه استشهاد کرده‌اند: ﴿قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً که ادعای آوردن معجزه وجود ندارد.

در پاسخ گفته شده است:

  1. نگاه اولیه به منابع تاریخی نشان می‌دهد اکثریت پیامبران برای اثبات نبوت معجزاتی آورده‌اند.
  2. پیامبران حتی در آوردن معجزات هم همیشه مطیع فرمان خداوند بودند نه اینکه با درخواست مخالفان، معجزه کنند؛ پس اگر آیه‌ای بر عدم صدور معجزه دلالت می‌کند. به این معنی است که پیامبران بدون عنایت الهی بر انجام معجزات قادر نیستند[۷۹].

اعجاز قرآن

قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای پیامبری پیامبر مکرم اسلام است. این کتاب آسمانی برتر از سایر معجزات انبیاء است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به‌ اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونه‌ای از آن عاجز مانده‌اند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله: ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۸۰][۸۱].

جستارهای وابسته


منابع

پانویس

  1. حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۵۷.
  2. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۵-۱۷۶.
  3. راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص‌۵۴۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۹، ص‌۵۸؛ مقائیس اللغة، ج۴، ص۲۳۲.
  4. و شما به ستوه آورنده‌ی خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه۱۳۴.
  5. دشتی، سید محمود و عزیزی، غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۵۵۸ – ۵۶۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶.
  6. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۱؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۶.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۲۷.
  8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵ ص۴۲۷.
  9. سوره اسراء، آیات ۹۷-۹۳
  10. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۴۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶-۱۷۷.
  11. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۷.
  12. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۷.
  13. این مطلب؛ در کنار «عدل الهی» مشروحاً بحث شده که این گمان باطلی است کسی که خیال کند: اینکه ما کارها را از طریق سیب و مسبب و علت و معلول انجام می‌دهیم به خاطر عجز ماست و چون خدا قادر مطلق است دیگر علت و معلول برای او مطرح نیست!! خیر، در جای خود به اثبات رسیده و نزد حکما مسلما است که قدوسیت و کمال ذات الهی اقتضا می‌کند که کارها در نظام علت و معلول انجام گیرد و به عبارت واضح‌تر نظام علت و معلول یعنی نظام فعل خدا و نظام کار خدا. در قرآن مجید آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد که همواره خدای بزرگ از طریق اسباب، أوامر خویش را به اجرا در می‌آورد، چه اسباب طبیعی مانند نزول باران و روییدن گیاهان و امثال آنها و چه اسباب غیر طبیعی و ماوراء محسوس مانند ملائکه وجود غیر مرئی حق متعال.
  14. در اینکه رابطه بین علت و معلول چگونه رابطه‌ای است و چرا نمی‌شود از یک علت بیش از یک معلول پدید آید و با یک شیء معلول در علت بوده باشد؟ در پاورقی‌های جلد سوم اصول فلسفه مشروحاً بحث شده و خوانندگان محترم می‌توانند به کتاب مزبور مراجعه فرمایند.
  15. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۰۷-۲۱۱.
  16. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۲۱۴ و ۲۱۷.
  17. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴۴.
  18. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۱۱.
  19. «هر وقت که زکریا وارد محراب او می‌شد پیش او خوردنی می‌یافت»؛ سوره آل عمران، آیه۳۷.
  20. «آن کس که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو می‌آورم»؛ سوره نمل، آیه۴۰.
  21. فرهنگ شیعه، ص۴۱۷-۴۱۸.
  22. مطهری، مرتضی، نبوت، ص۱۴۳ ـ ۱۰۰؛ مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ ولاءها و ولایت‌ها، ص۸۳.
  23. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۸۰.
  24. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج۴، ص۵۶۲.
  25. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص۴۸.
  26. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید.
  27. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید.
  28. سوره قصص؛ آیه۳۱ و ۳۲.
  29. سوره بقره؛ آیه ۱۰۲.
  30. سوره بقره؛ آیه۶۰.
  31. سوره شعراء؛ آیه۶۳.
  32. سوره آل عمران؛ آیه۴۲.
  33. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید؛ فرهنگ شیعه، ص۴۱۷.
  34. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۶.
  35. «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  36. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۷۸-۱۷۹.
  37. پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، درس چهارم.
  38. کشف المراد، ص۳۵۱؛ البیان فی تفسیر القرآن‌، ص۳۳؛ نبوت‌، ص۱۰۳؛ الالهیات‌، ج۲، ص۶۷ ـ ۶۴؛ قرآن و آخرین پیامبر، ص۳۲.
  39. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۱۶.
  40. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۱.
  41. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج۲، ص۴۶.
  42. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۰۱ و ۲۰۲.
  43. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۲۲۴.
  44. باقلانی، اعجاز القرآن، ص۲۸۸.
  45. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴.
  46. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۷۵۸-۷۶۹.
  47. فرهنگ شیعه، ص۴۱۷.
  48. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱، ص۸۲.
  49. مدخل التفسیر، ص۲۵؛ تفسیر نمونه‌، ج۱۳، ص۱۸۲؛ براهین اثبات خدا، ص۲۵۴.
  50. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن‌، ج۲، ص۲۰۹؛ الالهیات‌، ج۳، ص۷۶؛ معجزه در قلمرو عقل و دین‌، ص۱۳۰.
  51. فرهنگ شیعه، ص۴۱۸.
  52. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج ۲، ص۴۲ و ۴۳.
  53. امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی، ج ۲، ص۵۰-۵۳.
  54. ﴿وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ؛ سوره نمل، آیه ۱۰؛ تفسیر نمونه‌، ج۱۶، ص۳۱۶ و ج۱۰، ص۲۹۳.
  55. «هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد» سوره غافر، آیه ۷۸.
  56. مطهری، مرتضی، نبوت، ص۱۳۸.
  57. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۴۳ و ۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۱۷-۴۱۸؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۹.
  58. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۲۴.
  59. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  60. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید؛ سوره قصص، آیه۳۲.
  61. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه۱۱۷.
  62. تفسیر مراغی، ج‌۳، ج‌۹، ص‌۳۱.
  63. گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۱.
  64. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.
  65. و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه۴۹.
  66. روح‌المعانی، ج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  67. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۱۳.
  68. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه ۶۴.
  69. دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۲، ص۲۰۴ - ۲۱۵
  70. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
  71. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
  72. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۲۵.
  73. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج۲، ص۴۴ و ۴۵.
  74. امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی، ج۲، ص۵۳ و ۵۴.
  75. برهان معجزه را عده‌ای از متکلمان امامیه به اختصار یا به تفصیل بیان کرده‌اند:
    1. شیخ مفید در کتاب ارشاد به تفصیل از معجزات امیرالمؤمنین (ع) سخن گفته و آنها را دلیل روشنی بر امامت آن حضرت دانسته است؛ الارشاد، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳.
    2. ابوالصلاح حلبی در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای اثبات امامت همه امامان اهل‌بیت (ع) و سپس برای اثبات هریک از آنان تقریر کرده است؛ تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳.
    3. علامه حلی در کشف المراد کلام محقق طوسی درباره برهان معجزه را شرح کرده است؛ کشف المراد، ص۵۰۲ ـ ۵۰۳.
  76. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۷۹-۸۳.
  77. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴.
  78. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ج۲، ص۴۵ و ۴۶.
  79. مطهری، مرتضی، دین و نبوت، ص۲۶۱-۲۶۳.
  80. بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمی‌توانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه۸۸.
  81. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.