قرآن و عترت: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
|||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = قرآن | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
[[قرآن]]، [[کتاب آسمانی]] [[مسلمانان]] و [[عترت]]، [[خاندان]] [[پاک]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} است که مفسّران [[قرآن]] و یادگاران [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} و [[حجت]] الهیاند. در سخنان و وصایای [[پیامبر]]، [[عترت]] و [[قرآن]] [[عدل]] یکدیگر قرار گرفتهاند و [[تبعیت]] و تمسّک به هردو لازم و [[نجاتبخش]] است و از هم جدایی ناپذیرند. | |||
این دو [[ودیعه]] و [[امانت]] [[نبوی]] را [[ثقلین]] هم میگویند، یعنی دو وزنۀ سنگین، یکی [[کتاب خدا]]، دیگری [[اهل بیت]] [[پیامبر]]، که [[قرآن]] را "[[ثقل اکبر]]" گویند و [[عترت]] را "[[ثقل اصغر]]".<ref>امام علی: یا کمیل، نحن الثقل الأصغر و القرآن الثقل الأکبر (بشارة المصطفی، ص ۲۹، و سفینة البحار، به نقل از ارشاد)</ref> سخنی که از [[پیامبر]] در این مورد [[نقل]] شده، به [[حدیث ثقلین]] معروف است. [[حدیث ثقلین]] با عبارات مختلف در منابع فراوان [[نقل]] شده و [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] در موقعیّتهای متعدّدی همچون: در [[حجة الوداع]]، در روز [[عرفه]]، در [[مسجد]] خیف، در [[غدیر خم]]، در خطبهای بر [[منبر]]، در روزهای [[بیماری]] در خانۀ خود و... بر آن تأکید کرده است. یکی از نقلها چنین است: {{عربی|انّی قد ترکت فیکم الثّقلین، و أحدهما أکبر من الآخر: «کتاب اللّه»، حبل ممدود من السّماء الی الأرض و «عترتی» أهل بیتی، الا و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض}}<ref>«من در میان شما دو چیز سنگین و نفیس برجای نهادم، یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و خاندان و عترتم، آگاه باشید که این دو از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». بحار الأنوار، ج ۲۳ ص ۱۱۳، نیز با عبارتهای گوناگون ج ۳۴ ص ۳۲۲، ج ۵ ص ۶۸، ج ۲۲ ص ۴۷۵، ج ۳۶ ص ۳۲۹</ref> در [[روایات]] دیگر سخن از سؤال و بازخواست دربارۀ این دو، [[لزوم]] تمسّک به آن دو، [[عمل به وظیفه]] دربارۀ آنها، برخورد [[شایسته]] با آنان، [[هدایتجویی]] از این دو [[امانت]] و [[ودیعه]] است. [[ابوذر]] هم [[متن حدیث]] را اینگونه [[نقل]] کرده است: {{عربی|انّی تارک فیکم الثّقلین، أحدهما أکبر من الآخر: کتاب اللّه و أهل بیتی، ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا}}<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۱۲۲</ref> مهم، [[آموختن]] و [[مهرورزی]] و [[اطاعت]] و [[تسلیم]] در برابر [[قرآن]] و [[عترت]] است که عامل [[نجات]] و کامیابی است.<ref>دربارۀ عترت، به این مدخل در کتاب فرهنگ عاشورا از نویسنده مراجعه کنید</ref> در برخی منابع [[اهل سنت]]، "[[کتاب]] [[اللّه]] و سنّتی" [[نقل]] شده، لکن تکیه بر "قرآن و عترت" در منابع فراوانی از [[روایات]] [[عامه]] و خاصّه دیده میشود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۸۵.</ref>. | |||
==[[همراهی]] قرآن و عترت== | |||
یکی از آموزههای مهم [[ولی خدا]] درباره [[کتاب الهی]]، تأکید بر [[هماهنگی]] کامل و همراهی دائم قرآن و عترت است. در [[حقیقت]] [[امام علی]]{{ع}} آخرین سفارش [[رسول خدا]]{{صل}} را درباره دو یادگار سترگ خودش، قرآن و عترت، به گونههای مختلف یادآوری کرده است؛ زیرا براساس [[حدیث متواتر ثقلین]]، [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[قرآن]] و [[اهلبیت]] را [[جانشین]] خود قرار داد و تأکید کرد که آن دو همواره با هم بوده، هیچگاه از هم جدا نخواهند شد. اهمیت ملازمت [[ثقلین]] بهگونهای است که [[نفی]] هر یک از آنها، به معنای نفی هر دو، و سبب [[سقوط]] در [[هلاکت]] و [[گمراهی]] است؛ چنانکه گروههای سهگانه [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] به دلیل ترک [[تمسک به ثقلین]] و جدا ساختن [[عترت]] از قرآن، [[گمراه]] شدند امام علی{{ع}} خطاب به [[خوارج]] که بر اثر [[ظاهرسازی]] [[سپاه معاویه]] و [[دعوت]] [[دروغین]] به [[داوری]] قرآن، [[فریب]] خورده، به [[حکمیت]] تن داده بودند، چنین فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ}}؛ «[[کتاب خدا]] همواره با من است. از زمانی که با آن بودهام، از آن جدا نشدهام». | |||
در سخنان [[امیرمؤمنان]]{{ع}} همراهی قرآن و عترت دارای ابعاد و وجوه متعددی است که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود. | |||
== | ===[[حجت خدا]]=== | ||
از [[سخنان امام]] بهروشنی برمیآید که قرآن و عترت هر دو [[حجت]] خدایند؛ یعنی چنانکه [[پیامبراکرم]]{{صل}} و همه [[پیامبران]]، حجت خدا هستند: {{متن حدیث|حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ٩٠. (خطبه اشباح).</ref>، قرآن و عترت نیز جانشین مشترک [[پیامبر]] و حجت خدا هستند. درباره [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن حدیث|فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ... حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}}؛ «قرآن امرکننده و بازدارنده است... و حجت خدا بر [[مردمان]] است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.</ref>. درباره اهلبیت{{عم}} نیز میفرماید: | |||
[[خداوند]] ما را [[پاکیزه]] و [[معصوم]] ساخت و ما را [[شاهدان]] بر [[مردم]] و حجت خود در زمینش نهاد... و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد و از همدیگر جدا نمیشویم<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۱، ح۵؛ صدوق، کمال الدین، ص۲۴۰، ح۶۳.</ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآنشناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآنشناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۱۸۸.</ref> | |||
== | ===یادگار [[پیامبر]]=== | ||
پیرو فرمایش [[نبوی]] درباره [[جانشینی]] مشترک قرآن و عترت، [[امام علی]]{{ع}} نیز بر این [[حقیقت]] سترگ پای فشرده و در مواضعی از سخنان خود به تبیین آن پرداخته است. در [[حدیثی]] به [[کمیل]] میفرماید: | |||
ای کمیل، ما [[ثقل اصغر]] هستیم و [[قرآن]] [[ثقل اکبر]]. [[رسول خدا]]{{صل}}، این حقیقت را به گوش [[مردم]] رساند، آنگاه که ایشان را در فلان [[روز]] گرد آورد و ندای «الصلاة [[جامعه]]» سر داد و... فرمود... مردم، [[جبرئیل]] از سوی [[خدای بزرگ]] - که خدای من و شما است - به من دستور داده به شما اعلام کنم که قرآن ثقل اکبر است. و این [[وصی]] من و دو فرزند من از پشت ایشان - که حامل وصایای من هستند - ثقل اصغرند. ثقل اکبر بر ثقل اصغر [[گواهی]] میدهد، و ثقل اصغر بر ثقل اکبر. هر یک از آن دو، همراه جداییناپذیر دیگری است، تا اینکه بر [[خداوند]] وارد شوند و میان آن دو و [[بندگان]]، [[داوری]] کند<ref>بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۷۵.</ref>. | |||
در سخن دیگری تأکید میکند که خود به ثقل اکبر عمل کرده و ثقل اصغر را - برای پس از خود - باقی گذاشته است: | |||
معذور دارید کسی را که شما را بر او [[حجت]] و دلیلی نیست. آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» قرآن عمل نکردهام؟ آیا «ثقل اصغر» ([[عترت]]) را در میان شما نگذاشتم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۹. منظور از ثقل اصغر در این سخن امامان پس از آن حضرت است؛ چراکه آن حضرت خود نیز جزء ثقل اصغر است.</ref>؟ | |||
در بخش دیگری فرمود: | |||
رسول خدا [[پرچم حق]] را در میان ما نهاد؛ هر که از آن پیشی جوید، از [[دین]] به در رود، و هر که از آن واپس مانَد، تباه شود، و هر که همراه او گام بردارد، همراه [[رستگاری]] باشد. راهنمای آن [[پرچم]]، با [[اندیشه]] و [[تأنی]] سخن گوید و در انجام دادن [[کارها]]، درنگ کند، و چون برخیزد، سریع به کار پردازد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۹.</ref>. | |||
یکی از [[شارحان نهج البلاغه]] درباره «[[پرچم حق]]» مینویسد: | |||
مراد از پرچم حق، [[کتاب خدا]] و [[عترت]] است که [[پیامبر]] آن دو را بر جای گذاشته. استعاره [[پرچم]]، از آنرو است که قرآن و عترت مایه [[هدایت]] سالکان طریق [[خدا]] است؛ همانگونه که پرچم سبب [[راهنمایی]] در منزلگاههای [[دنیا]] است. | |||
== | آن گاه درباره معنای «راهنمای پرچم» دو احتمال میدهد و میافزاید: | ||
{{ | راهنمای پرچم، استعاره برای خود آن حضرت است...؛ زیرا آن حضرت پرچم حامل [[قرآن]] و عالم به محتوای آن است. بنابر احتمال دوم، شاید به این اعتبار باشد که قرآن و او از یکدیگر جدا نمیشوند؛ چنانکه [[حدیث ثقلین]] بدان دلالت دارد. و نیز آن حضرت به سبب [[مفسر]] بودن و [[آشکار کردن]] محتوای قرآن، پیشوای آن است<ref>منهاج البراعه، ج۷، ص۱۵۸.</ref>. | ||
از ویژگیهای [[خلافت]] قرآن و عترت آن است که هر دو در هماره ایام، حضور مستمر و هماهنگ خواهند داشت. به دیگر سخن، پس از [[پیامبر خاتم]]، برای هدایت و [[نجات]] [[انسانها]] و استمرار فروغ [[دانش]] و [[حکمت]] آسمانی که با [[بعثت پیامبر]] فرود آمده، [[ثقلین]]، [[حجت خدا]] و [[جانشین]] بر [[حق]] پیامبرند که در [[اختیار]] انسانها خواهند بود. چون قرآن [[معجزه]] [[جاودانه]] پیامبر است و [[اهلبیت]]{{عم}} نیز آموزگاران و [[پاسداران]] آموزههای [[راستین]] قرآن در کنار آن خواهند بود. به فرموده [[امام علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}} كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ}}؛ «[[آگاه]] باشید که [[آل محمد]]{{صل}} مانند [[ستارگان]] آسمانند؛ چون ستارهای غروب کند، [[ستاره]] دیگر بَردَمد»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآنشناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآنشناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۱۸۸.</ref> | |||
===مایه کمال دین=== | |||
یکی از جنبههای مشترک قرآن و عترت، آن است که هر دو مایه کمال دین هستند. [[حضرت علی]]{{ع}} قرآن را وسیله کمال دین شمرده و قرآن نیز بر [[اکمال دین]] با [[ولایت]]، تأکید ورزیده است. آن حضرت درباره قرآن میفرماید: {{متن حدیث|أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ لِسَانِهِ}}؛ «[[دین]] خود را برای او [[پیامبر]] و شما بدانگونه که در کتاب خود نازل کرده و خود میپسندید، به کمال رساند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۵.</ref>. در بخش دیگری میفرماید: «[[خدای متعال]] [[نور هدایت]] خود را با [[قرآن]] تمام و [[دین]] خود را با قرآن کامل کرده است. [[جان]] پیامبرش را زمانی ستاند که از رساندن [[احکام]] [[هدایت]]، [[فراغت]] یافته بود». قرآن درباره [[ولایت]] و [[امامت امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در این باره فرمودهاند: | |||
[[خداوند]] با ولایت من، دین این [[امت]] را کامل ساخت و [[نعمتها]] را بر ایشان تمام کرد و اسلامشان را پسندید. آنگاه که در [[روز]] ولایت به محمد{{صل}} فرمود: «ای محمد، به ایشان بازگو که امروز دینشان را به کمال رساندم و [[اسلام]] را دین ایشان پسندیدم و [[نعمت]] خود بر ایشان تمام کردم». همه اینها [[لطف]] و [[احسان خدا]] بر من است؛ او را [[سپاس]]<ref>طوسی، الامالی، ص۲۰۵، ح۳۵۱. برای مطالعه شأن نزول آیه و ارتباط آن با موضوع امامت و ولایت حضرت امیر، ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن أبیطالب{{ع}}، ج۲، ص۲۷۸ به بعد.</ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآنشناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآنشناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۱۹۰.</ref> | |||
===دلالت متقابل=== | |||
با توجه به اینکه قرآن و عترت هر دو [[حجت خدا]] و [[جانشین پیامبر خدا]] هستند، بر وجود و [[ضرورت]] همدیگر دلالت دارند؛ یعنی [[امام]] [[راهنمای مردم]] به قرآن، و قرآن نیز شناساننده امام [[معصوم]] است. امام علی{{ع}} در این زمینه میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ... بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا}}؛ «[[دوستان]] [[خدا]] کسانی هستند که... قرآن به آنان دانسته شد و ایشان به قرآن شناخته شدند. [[کتاب خدا]] به ایشان برپا است و آنان به کتاب خدا برپایند»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴. مراد از اولیای خدا در این حدیث ائمه است. ر.ک: منهاج البراعه، ج۲۱، ص۵۰۹.</ref>. در سخنی دیگر درباره [[اهلبیت]]{{عم}} میفرماید: | |||
[[خاندان]] پیامبرتان که [[زمامداران]] حقند، و نشانههای [[دین]] و زبان [[راستین]]، در میان شما هستند. آنان را در بهترین منازل [[قرآن]] (مقاماتی که قرآن برایشان تعیین کرده) فرود آورید، و چون تشنهکامان که به آب میرسند، از سرچشمه [[فیض]] ایشان [[سیراب]] شوید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآنشناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآنشناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۱۹۱.</ref> | |||
===اهلبیت{{عم}} آموزگاران قرآن=== | |||
از مهمترین وجوه [[همراهی]] قرآن و عترت، [[تعلیم]] و [[تفسیر]] متن قرآن از [[ائمه]] سوی اهلبیت{{عم}} است. [[تبیین حقایق]] قرآن، [[تربیت]] و [[تزکیه نفوس]] [[انسانها]] بر پایه آموزههای سازنده و روشنگر قرآن، ساختن و پرداختن [[جامعه انسانی]] براساس [[احکام]] و ارزشهای باشکوه آن، در درجه نخست از [[شئون]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است: | |||
او است آنکه در میان افراد [[امی]]، رسولی از میان خودشان برانگیخت تا [[آیات خدا]] را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند، و کتاب و [[حکمت]] بدیشان بیاموزد، و آنان قطعاً پیش از آن در [[گمراهی]] آشکار بودند<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲. نیز ر.ک: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹؛ {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. | |||
[[شأن]] [[تعلیم]] و [[تبیین قرآن]]، براساس [[خلافت]] [[اهلبیت]]{{عم}} به ایشان منتقل شده است. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: | |||
ای گروه [[مردم]]، در [[قرآن]] [[تدبر]] کنید و [[آیات]] آن را [[نیک]] دریابید، و به [[محکمات]] آن بنگرید، و از [[متشابه]] آن [[پیروی]] نکنید. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[نواهی]] آن را برایتان روشن، و [[تفسیر]] آن را برای شما آشکار نمیکند مگر آنکه من دستش را گرفته، به سوی خود بالا آورم<ref>طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۶. ذکر این نکته به جا است که صدر فرمایش نبوی که به تدبر در قرآن امر میکند، ناظر به خطاب عام و ذیل آنکه تفسیر و تبیین قرآن را در انحصار حضرت امیر میداند، ناظر به خطاب خاص قرآن است.</ref>. | |||
[[امام علی]]{{ع}} نیز در تبیین جایگاه بلند اهلبیت{{عم}} و [[مقام وصایت]] و [[وراثت]] ایشان میفرماید: | |||
در این [[امت]]، هیچ کس را با [[آل محمد]]{{صل}} نتوان مقایسه کرد، و کسانی را که مرهون نعمتهای ایشانند با ایشان نتوان برابر داشت؛ زیرا [[آل محمد]] اساس دینند و ستون [[یقین]] که تندروان به [[هدایت]] آنان راه [[اعتدال]] گیرند و واپسماندگان به مدد ایشان به کاروان [[دین]] پیوندند. [[ویژگیهای امامت]] در ایشان است و بس، و [[وصایت]] و [[وراثت]] [[نبوت]] منحصر در آنان<ref>نهج البلاغه، خطبه ٢.</ref>. | |||
در سخنی دیگر میفرماید: «همانا [[دانش]] [[قرآن]] را تنها کسی میشناسد که طعم آن را چشیده و با آن [[دانا]] و به وسیله آن [[بینا]] و شنوا گشته است.... دانش قرآن را نزد [[اهل]] آن و افراد مخصوص به آن بجویید؛ زیرا ایشان به نوری اختصاص یافتهاند که باید از آن [[روشنایی]] جست، و پیشوایانی هستند که باید به ایشان [[اقتدا]] کرد. آنان مایه [[حیات]] [[علم]] و [[مرگ]] [[جهل]] هستند.»..<ref>الکافی، ج۸، ص۳۹۰.</ref>. | |||
[[حضرت امیر]] در سخنان فراوانی ضمن تأکید بر [[علم کامل]] خود و [[اهلبیت]] به محتوای قرآن، نقش [[تعلیمی]] اهلبیت را اینگونه یادآور میشود: «هر آیهای که از قرآن بر [[پیامبر]] فرود میآمد، آن را بر من خواند و [[املا]] فرمود و من با خط خود نوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و خاص و عام آن را به من آموخت»<ref>الکافی، ج۱، ص۶۴؛ صدوق، کمال الدین، ص۲۸۴، ح۳۷.</ref>. از نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[عترت پیامبر]]، در جایگاه [[راسخان در علم]]، با [[آگاهی]] از تمامی ابعاد و [[آفاق]]، و [[ظاهر و باطن قرآن]]، نقش تفسیر و [[تبیین حقایق]] و [[معارف]] [[کتاب خدا]] را بر عهده دارند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، رساندن پیامها و [[وفا]] به وعدهها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب [[حکمت]]، نزد ما اهلبیت است و چراغ دین را ما افروختهایم»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۹.</ref>. در دیگر گفتاری روشنگر میفرماید: | |||
بدانید که شما هدایت را نخواهید [[شناخت]]، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی آن را وانهادهاند، و هرگز به [[پیمان]] قرآن وفا نمیکنید، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی پیمان قرآن را شکستهاند، و به قرآن [[تمسک]] نخواهید جست، تا آنگاه که واگذارندگان [[قرآن]] را بشناسید. پس همه اینها را از [[اهل]] آن بجویید؛ زیرا ایشان [[زندهکننده]] [[دانش]] و نابودکننده نادانیاند. آنان که [[حکم]] کردنشان شما را از علمشان خبر میدهد، و خاموشیشان از سخن گفتنشان، و ظاهرشان از باطنشان...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.</ref>. | |||
در [[حقیقت]]، برخی از اوصاف و کارکردهای قرآن که پیشتر بدان اشاره شد، به ضمیمه سخنان [[اهلبیت]]{{عم}} تحقق کامل مییابد. برای مثال، [[هدایتگری]]، [[داوری]] و [[جامعیت قرآن]]، بدون در نظر گرفتن [[سنت پیامبر]] و [[احادیث]] [[معصومان]]، که در حقیقت [[مفسر]] [[آیات]] قرآنند، ناتمام خواهد بود. [[مولای متقیان]]{{ع}} در [[کلامی]] میفرماید: «[[چپ و راست]] [[گمراهی]] است، و راه میانه همان راه [[نجات]] است که کتاب ماندگار و نشانههای [[نبوت]] بر آن [[استوار]] و مسیر حرکت [[سنت]] است، و سرانجام [[نیکو]] بدان بازگردد. هر که ادعا کند، هلاک شود و هرکه [[دروغ]] بندد، به مقصود نرسد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶.</ref>. | |||
آموزههای [[امام علی]]{{ع}} درباره [[همراهی]] قرآن و عترت و نقش [[آموزشی]] و [[تفسیری]] اهلبیت{{عم}}، بسی بیش از اینها است. این بخش را با کلامی [[نورانی]] از آن حضرت به پایان میبریم. ایشان ضمن مناظرهای [[علمی]] با زندیقی درباره [[آیه]] [[متشابه]]، فرمود: | |||
[[خداوند]] برای دانش، اهلی قرار داده و [[پیروی]] از آنان را بر [[بندگان]] خود [[واجب]] کرده است؛ با این فرمودهاش: «از [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] که از خودتان هستند [[اطاعت]] کنید»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. و با این بیان: «و اگر آن مورد [[اختلاف]] را به [[پیامبر]] و [[صاحبان امر]] از خودشان ارجاع دهند، [[استنباط]] کنندگان آن را میدانند»<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا}} «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. و با این سخن: «از [[خدا]] بترسید و با راستگویان باشید»<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. و با این [[آیه]]: «[[تأویل قرآن]] را جز خدا و [[راسخان در علم]] نمیداند»<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}} «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. و با این فرمودهاش: «و به سراها از درهایشان درآیید»<ref>{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}} «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.</ref> و سراها، همان خانههای [[علم]] هستند که [[پیامبران]] به [[ودیعه]] نهادهاند، و درهای [[خانهها]]، اوصیای پیامبرانند. | |||
از اینرو هر عملی از [[اعمال نیک]] و [[پیمانها]] و [[قوانین]] و روشها که به غیر دست [[برگزیدگان]]، و نشانههای [[دین]] آنها به انجام رسد، مردود خواهد بود؛ آنان در [[حکم]] کافرند، گرچه مشمول وصف [[ایمان]] باشند<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۹۴، ح۴۴.</ref>.<ref>[[علی نقی خدایاری|خدایاری، علی نقی]]، [[قرآنشناسی - خدایاری (مقاله)|مقاله «قرآنشناسی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۱۹۲.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:قرآن]] | |||
[[رده:قرآن | |||
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] | [[رده:مدخل فرهنگ غدیر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۳
مقدمه
قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان و عترت، خاندان پاک پیامبر خدا (ص) است که مفسّران قرآن و یادگاران حضرت رسول (ص) و حجت الهیاند. در سخنان و وصایای پیامبر، عترت و قرآن عدل یکدیگر قرار گرفتهاند و تبعیت و تمسّک به هردو لازم و نجاتبخش است و از هم جدایی ناپذیرند.
این دو ودیعه و امانت نبوی را ثقلین هم میگویند، یعنی دو وزنۀ سنگین، یکی کتاب خدا، دیگری اهل بیت پیامبر، که قرآن را "ثقل اکبر" گویند و عترت را "ثقل اصغر".[۱] سخنی که از پیامبر در این مورد نقل شده، به حدیث ثقلین معروف است. حدیث ثقلین با عبارات مختلف در منابع فراوان نقل شده و پیامبر خدا در موقعیّتهای متعدّدی همچون: در حجة الوداع، در روز عرفه، در مسجد خیف، در غدیر خم، در خطبهای بر منبر، در روزهای بیماری در خانۀ خود و... بر آن تأکید کرده است. یکی از نقلها چنین است: انّی قد ترکت فیکم الثّقلین، و أحدهما أکبر من الآخر: «کتاب اللّه»، حبل ممدود من السّماء الی الأرض و «عترتی» أهل بیتی، الا و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض[۲] در روایات دیگر سخن از سؤال و بازخواست دربارۀ این دو، لزوم تمسّک به آن دو، عمل به وظیفه دربارۀ آنها، برخورد شایسته با آنان، هدایتجویی از این دو امانت و ودیعه است. ابوذر هم متن حدیث را اینگونه نقل کرده است: انّی تارک فیکم الثّقلین، أحدهما أکبر من الآخر: کتاب اللّه و أهل بیتی، ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا[۳] مهم، آموختن و مهرورزی و اطاعت و تسلیم در برابر قرآن و عترت است که عامل نجات و کامیابی است.[۴] در برخی منابع اهل سنت، "کتاب اللّه و سنّتی" نقل شده، لکن تکیه بر "قرآن و عترت" در منابع فراوانی از روایات عامه و خاصّه دیده میشود[۵].
همراهی قرآن و عترت
یکی از آموزههای مهم ولی خدا درباره کتاب الهی، تأکید بر هماهنگی کامل و همراهی دائم قرآن و عترت است. در حقیقت امام علی(ع) آخرین سفارش رسول خدا(ص) را درباره دو یادگار سترگ خودش، قرآن و عترت، به گونههای مختلف یادآوری کرده است؛ زیرا براساس حدیث متواتر ثقلین، پیامبر خدا(ص) قرآن و اهلبیت را جانشین خود قرار داد و تأکید کرد که آن دو همواره با هم بوده، هیچگاه از هم جدا نخواهند شد. اهمیت ملازمت ثقلین بهگونهای است که نفی هر یک از آنها، به معنای نفی هر دو، و سبب سقوط در هلاکت و گمراهی است؛ چنانکه گروههای سهگانه ناکثین، قاسطین و مارقین به دلیل ترک تمسک به ثقلین و جدا ساختن عترت از قرآن، گمراه شدند امام علی(ع) خطاب به خوارج که بر اثر ظاهرسازی سپاه معاویه و دعوت دروغین به داوری قرآن، فریب خورده، به حکمیت تن داده بودند، چنین فرمود: «إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ»؛ «کتاب خدا همواره با من است. از زمانی که با آن بودهام، از آن جدا نشدهام». در سخنان امیرمؤمنان(ع) همراهی قرآن و عترت دارای ابعاد و وجوه متعددی است که به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.
حجت خدا
از سخنان امام بهروشنی برمیآید که قرآن و عترت هر دو حجت خدایند؛ یعنی چنانکه پیامبراکرم(ص) و همه پیامبران، حجت خدا هستند: «حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) حُجَّتُهُ»[۶]، قرآن و عترت نیز جانشین مشترک پیامبر و حجت خدا هستند. درباره قرآن کریم میفرماید: «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ... حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»؛ «قرآن امرکننده و بازدارنده است... و حجت خدا بر مردمان است»[۷]. درباره اهلبیت(ع) نیز میفرماید: خداوند ما را پاکیزه و معصوم ساخت و ما را شاهدان بر مردم و حجت خود در زمینش نهاد... و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد و از همدیگر جدا نمیشویم[۸].[۹]
یادگار پیامبر
پیرو فرمایش نبوی درباره جانشینی مشترک قرآن و عترت، امام علی(ع) نیز بر این حقیقت سترگ پای فشرده و در مواضعی از سخنان خود به تبیین آن پرداخته است. در حدیثی به کمیل میفرماید: ای کمیل، ما ثقل اصغر هستیم و قرآن ثقل اکبر. رسول خدا(ص)، این حقیقت را به گوش مردم رساند، آنگاه که ایشان را در فلان روز گرد آورد و ندای «الصلاة جامعه» سر داد و... فرمود... مردم، جبرئیل از سوی خدای بزرگ - که خدای من و شما است - به من دستور داده به شما اعلام کنم که قرآن ثقل اکبر است. و این وصی من و دو فرزند من از پشت ایشان - که حامل وصایای من هستند - ثقل اصغرند. ثقل اکبر بر ثقل اصغر گواهی میدهد، و ثقل اصغر بر ثقل اکبر. هر یک از آن دو، همراه جداییناپذیر دیگری است، تا اینکه بر خداوند وارد شوند و میان آن دو و بندگان، داوری کند[۱۰]. در سخن دیگری تأکید میکند که خود به ثقل اکبر عمل کرده و ثقل اصغر را - برای پس از خود - باقی گذاشته است: معذور دارید کسی را که شما را بر او حجت و دلیلی نیست. آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» قرآن عمل نکردهام؟ آیا «ثقل اصغر» (عترت) را در میان شما نگذاشتم[۱۱]؟
در بخش دیگری فرمود: رسول خدا پرچم حق را در میان ما نهاد؛ هر که از آن پیشی جوید، از دین به در رود، و هر که از آن واپس مانَد، تباه شود، و هر که همراه او گام بردارد، همراه رستگاری باشد. راهنمای آن پرچم، با اندیشه و تأنی سخن گوید و در انجام دادن کارها، درنگ کند، و چون برخیزد، سریع به کار پردازد[۱۲]. یکی از شارحان نهج البلاغه درباره «پرچم حق» مینویسد: مراد از پرچم حق، کتاب خدا و عترت است که پیامبر آن دو را بر جای گذاشته. استعاره پرچم، از آنرو است که قرآن و عترت مایه هدایت سالکان طریق خدا است؛ همانگونه که پرچم سبب راهنمایی در منزلگاههای دنیا است.
آن گاه درباره معنای «راهنمای پرچم» دو احتمال میدهد و میافزاید: راهنمای پرچم، استعاره برای خود آن حضرت است...؛ زیرا آن حضرت پرچم حامل قرآن و عالم به محتوای آن است. بنابر احتمال دوم، شاید به این اعتبار باشد که قرآن و او از یکدیگر جدا نمیشوند؛ چنانکه حدیث ثقلین بدان دلالت دارد. و نیز آن حضرت به سبب مفسر بودن و آشکار کردن محتوای قرآن، پیشوای آن است[۱۳]. از ویژگیهای خلافت قرآن و عترت آن است که هر دو در هماره ایام، حضور مستمر و هماهنگ خواهند داشت. به دیگر سخن، پس از پیامبر خاتم، برای هدایت و نجات انسانها و استمرار فروغ دانش و حکمت آسمانی که با بعثت پیامبر فرود آمده، ثقلین، حجت خدا و جانشین بر حق پیامبرند که در اختیار انسانها خواهند بود. چون قرآن معجزه جاودانه پیامبر است و اهلبیت(ع) نیز آموزگاران و پاسداران آموزههای راستین قرآن در کنار آن خواهند بود. به فرموده امام علی(ع): «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ»؛ «آگاه باشید که آل محمد(ص) مانند ستارگان آسمانند؛ چون ستارهای غروب کند، ستاره دیگر بَردَمد»[۱۴].[۱۵]
مایه کمال دین
یکی از جنبههای مشترک قرآن و عترت، آن است که هر دو مایه کمال دین هستند. حضرت علی(ع) قرآن را وسیله کمال دین شمرده و قرآن نیز بر اکمال دین با ولایت، تأکید ورزیده است. آن حضرت درباره قرآن میفرماید: «أَكْمَلَ لَهُ وَ لَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ الَّذِي رَضِيَ لِنَفْسِهِ لِسَانِهِ»؛ «دین خود را برای او پیامبر و شما بدانگونه که در کتاب خود نازل کرده و خود میپسندید، به کمال رساند»[۱۶]. در بخش دیگری میفرماید: «خدای متعال نور هدایت خود را با قرآن تمام و دین خود را با قرآن کامل کرده است. جان پیامبرش را زمانی ستاند که از رساندن احکام هدایت، فراغت یافته بود». قرآن درباره ولایت و امامت امیرمؤمنان(ع) میفرماید: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۱۷]. امام علی(ع) نیز در این باره فرمودهاند: خداوند با ولایت من، دین این امت را کامل ساخت و نعمتها را بر ایشان تمام کرد و اسلامشان را پسندید. آنگاه که در روز ولایت به محمد(ص) فرمود: «ای محمد، به ایشان بازگو که امروز دینشان را به کمال رساندم و اسلام را دین ایشان پسندیدم و نعمت خود بر ایشان تمام کردم». همه اینها لطف و احسان خدا بر من است؛ او را سپاس[۱۸].[۱۹]
دلالت متقابل
با توجه به اینکه قرآن و عترت هر دو حجت خدا و جانشین پیامبر خدا هستند، بر وجود و ضرورت همدیگر دلالت دارند؛ یعنی امام راهنمای مردم به قرآن، و قرآن نیز شناساننده امام معصوم است. امام علی(ع) در این زمینه میفرماید: «إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ... بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا»؛ «دوستان خدا کسانی هستند که... قرآن به آنان دانسته شد و ایشان به قرآن شناخته شدند. کتاب خدا به ایشان برپا است و آنان به کتاب خدا برپایند»[۲۰]. در سخنی دیگر درباره اهلبیت(ع) میفرماید: خاندان پیامبرتان که زمامداران حقند، و نشانههای دین و زبان راستین، در میان شما هستند. آنان را در بهترین منازل قرآن (مقاماتی که قرآن برایشان تعیین کرده) فرود آورید، و چون تشنهکامان که به آب میرسند، از سرچشمه فیض ایشان سیراب شوید[۲۱].[۲۲]
اهلبیت(ع) آموزگاران قرآن
از مهمترین وجوه همراهی قرآن و عترت، تعلیم و تفسیر متن قرآن از ائمه سوی اهلبیت(ع) است. تبیین حقایق قرآن، تربیت و تزکیه نفوس انسانها بر پایه آموزههای سازنده و روشنگر قرآن، ساختن و پرداختن جامعه انسانی براساس احکام و ارزشهای باشکوه آن، در درجه نخست از شئون پیامبر اسلام(ص) است: او است آنکه در میان افراد امی، رسولی از میان خودشان برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند، و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکار بودند[۲۳].
شأن تعلیم و تبیین قرآن، براساس خلافت اهلبیت(ع) به ایشان منتقل شده است. رسول خدا(ص) فرمود: ای گروه مردم، در قرآن تدبر کنید و آیات آن را نیک دریابید، و به محکمات آن بنگرید، و از متشابه آن پیروی نکنید. به خدا سوگند، نواهی آن را برایتان روشن، و تفسیر آن را برای شما آشکار نمیکند مگر آنکه من دستش را گرفته، به سوی خود بالا آورم[۲۴]. امام علی(ع) نیز در تبیین جایگاه بلند اهلبیت(ع) و مقام وصایت و وراثت ایشان میفرماید: در این امت، هیچ کس را با آل محمد(ص) نتوان مقایسه کرد، و کسانی را که مرهون نعمتهای ایشانند با ایشان نتوان برابر داشت؛ زیرا آل محمد اساس دینند و ستون یقین که تندروان به هدایت آنان راه اعتدال گیرند و واپسماندگان به مدد ایشان به کاروان دین پیوندند. ویژگیهای امامت در ایشان است و بس، و وصایت و وراثت نبوت منحصر در آنان[۲۵]. در سخنی دیگر میفرماید: «همانا دانش قرآن را تنها کسی میشناسد که طعم آن را چشیده و با آن دانا و به وسیله آن بینا و شنوا گشته است.... دانش قرآن را نزد اهل آن و افراد مخصوص به آن بجویید؛ زیرا ایشان به نوری اختصاص یافتهاند که باید از آن روشنایی جست، و پیشوایانی هستند که باید به ایشان اقتدا کرد. آنان مایه حیات علم و مرگ جهل هستند.»..[۲۶].
حضرت امیر در سخنان فراوانی ضمن تأکید بر علم کامل خود و اهلبیت به محتوای قرآن، نقش تعلیمی اهلبیت را اینگونه یادآور میشود: «هر آیهای که از قرآن بر پیامبر فرود میآمد، آن را بر من خواند و املا فرمود و من با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت»[۲۷]. از نگاه امیرمؤمنان(ع) عترت پیامبر، در جایگاه راسخان در علم، با آگاهی از تمامی ابعاد و آفاق، و ظاهر و باطن قرآن، نقش تفسیر و تبیین حقایق و معارف کتاب خدا را بر عهده دارند: «به خدا سوگند، رساندن پیامها و وفا به وعدهها و معنای کلمات را به من آموختند. ابواب حکمت، نزد ما اهلبیت است و چراغ دین را ما افروختهایم»[۲۸]. در دیگر گفتاری روشنگر میفرماید: بدانید که شما هدایت را نخواهید شناخت، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی آن را وانهادهاند، و هرگز به پیمان قرآن وفا نمیکنید، مگر آنگاه که بدانید چه کسانی پیمان قرآن را شکستهاند، و به قرآن تمسک نخواهید جست، تا آنگاه که واگذارندگان قرآن را بشناسید. پس همه اینها را از اهل آن بجویید؛ زیرا ایشان زندهکننده دانش و نابودکننده نادانیاند. آنان که حکم کردنشان شما را از علمشان خبر میدهد، و خاموشیشان از سخن گفتنشان، و ظاهرشان از باطنشان...[۲۹]. در حقیقت، برخی از اوصاف و کارکردهای قرآن که پیشتر بدان اشاره شد، به ضمیمه سخنان اهلبیت(ع) تحقق کامل مییابد. برای مثال، هدایتگری، داوری و جامعیت قرآن، بدون در نظر گرفتن سنت پیامبر و احادیث معصومان، که در حقیقت مفسر آیات قرآنند، ناتمام خواهد بود. مولای متقیان(ع) در کلامی میفرماید: «چپ و راست گمراهی است، و راه میانه همان راه نجات است که کتاب ماندگار و نشانههای نبوت بر آن استوار و مسیر حرکت سنت است، و سرانجام نیکو بدان بازگردد. هر که ادعا کند، هلاک شود و هرکه دروغ بندد، به مقصود نرسد[۳۰].
آموزههای امام علی(ع) درباره همراهی قرآن و عترت و نقش آموزشی و تفسیری اهلبیت(ع)، بسی بیش از اینها است. این بخش را با کلامی نورانی از آن حضرت به پایان میبریم. ایشان ضمن مناظرهای علمی با زندیقی درباره آیه متشابه، فرمود: خداوند برای دانش، اهلی قرار داده و پیروی از آنان را بر بندگان خود واجب کرده است؛ با این فرمودهاش: «از خدا و پیامبر و صاحبان امر که از خودتان هستند اطاعت کنید»[۳۱]. و با این بیان: «و اگر آن مورد اختلاف را به پیامبر و صاحبان امر از خودشان ارجاع دهند، استنباط کنندگان آن را میدانند»[۳۲]. و با این سخن: «از خدا بترسید و با راستگویان باشید»[۳۳]. و با این آیه: «تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمیداند»[۳۴]. و با این فرمودهاش: «و به سراها از درهایشان درآیید»[۳۵] و سراها، همان خانههای علم هستند که پیامبران به ودیعه نهادهاند، و درهای خانهها، اوصیای پیامبرانند. از اینرو هر عملی از اعمال نیک و پیمانها و قوانین و روشها که به غیر دست برگزیدگان، و نشانههای دین آنها به انجام رسد، مردود خواهد بود؛ آنان در حکم کافرند، گرچه مشمول وصف ایمان باشند[۳۶].[۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ امام علی: یا کمیل، نحن الثقل الأصغر و القرآن الثقل الأکبر (بشارة المصطفی، ص ۲۹، و سفینة البحار، به نقل از ارشاد)
- ↑ «من در میان شما دو چیز سنگین و نفیس برجای نهادم، یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و خاندان و عترتم، آگاه باشید که این دو از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». بحار الأنوار، ج ۲۳ ص ۱۱۳، نیز با عبارتهای گوناگون ج ۳۴ ص ۳۲۲، ج ۵ ص ۶۸، ج ۲۲ ص ۴۷۵، ج ۳۶ ص ۳۲۹
- ↑ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۱۲۲
- ↑ دربارۀ عترت، به این مدخل در کتاب فرهنگ عاشورا از نویسنده مراجعه کنید
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ٩٠. (خطبه اشباح).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۱، ح۵؛ صدوق، کمال الدین، ص۲۴۰، ح۶۳.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۹. منظور از ثقل اصغر در این سخن امامان پس از آن حضرت است؛ چراکه آن حضرت خود نیز جزء ثقل اصغر است.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۹.
- ↑ منهاج البراعه، ج۷، ص۱۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۹.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۵.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ طوسی، الامالی، ص۲۰۵، ح۳۵۱. برای مطالعه شأن نزول آیه و ارتباط آن با موضوع امامت و ولایت حضرت امیر، ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن أبیطالب(ع)، ج۲، ص۲۷۸ به بعد.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴. مراد از اولیای خدا در این حدیث ائمه است. ر.ک: منهاج البراعه، ج۲۱، ص۵۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۱.
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲. نیز ر.ک: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱؛ ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹؛ ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۶. ذکر این نکته به جا است که صدر فرمایش نبوی که به تدبر در قرآن امر میکند، ناظر به خطاب عام و ذیل آنکه تفسیر و تبیین قرآن را در انحصار حضرت امیر میداند، ناظر به خطاب خاص قرآن است.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ٢.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۹۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۶۴؛ صدوق، کمال الدین، ص۲۸۴، ح۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۹۴، ح۴۴.
- ↑ خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآنشناسی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۹۲.