مراد از سهوالنبی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ') |
|||
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[عصمت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت]] | ||
| تصویر = 110066.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از عصمت (نمایه)|کلیاتی از عصمت]] | ||
| مدخل بالاتر = [[عصمت پیامبر خاتم]] | |||
| نمایه وابسته | | مدخل اصلی = [[عصمت از سهو]] - [[سهو النبی]] | ||
| مدخل اصلی | | مدخل وابسته = [[پیامبر خاتم]] | ||
| | | تعداد پاسخ = 4 | ||
| | |||
}} | }} | ||
'''مراد از سهوالنبی چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | '''مراد از سهوالنبی چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | ||
== | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتابهای کلامی<ref>برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.</ref> در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتابهای فقهی<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.</ref> در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است. | |||
'''مراد از سهوالنبی''' | |||
«مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب [[مقام]] [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} وجود دارد و نظرات و [[فهم]] [[شیعیان]] درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوریکه معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و [[تقصیر]] کردهاند. لذا لازم است این مسئله در حد گنجایش این کتاب مطرح شود. جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]]{{عم}} از [[گناه صغیره]] و | مقصود از [[سهو پیامبر]]{{صل}}، [[اشتباه]] نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا [[پیامبر]]{{صل}} همانگونه که در دریافت وحی و [[تبلیغ]] آن دچار [[سهو]] و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با [[وحی]] و [[رسالت]] نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟ | ||
قریب به اتفاق [[فقها]] و متکلمان امامیه، قائل به [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از سهو و [[نسیان]] حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند [[شیخ صدوق]] و استادش ابن ولید، [[سهو نبی]] در امور عادی؛ مانند [[نماز]] و غیره را جایز میدانند. | |||
'''دیدگاه متکلمان امامیه در سهو النبی''' | |||
[[شیخ صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] میکند. اما پس از او [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] میداند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را میپذیرد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.</ref> | |||
[[متکلمان]] متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو میدانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی [[خدای متعال]] گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو میاندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم [[فراموشی]] و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۸۳.</ref>. | |||
جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]] {{عم}} از گناه صغیره و کبیره معصوماند و [[عصمت]] ایشان در [[تبلیغ]] و تبیین [[رسالت]] و [[احکام دین]] لازم است<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.</ref> اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی [[سهو]] بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها [[پیامبر]] {{صل}} در یکی از روزها برای [[نماز صبح]] [[خواب]] ماندند و نمازشان [[قضا]] شد یا اینکه برطبق برخی [[روایات]] در جایی که نباید [[سلام]] [[نماز]] بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از [[سوره]] را [[اشتباه]] یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست [[خداوند]] میدانند و [[مصلحت]] آن را سه مطلب معرفی میکنند: | |||
اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد. | |||
پس [[سهو پیامبر]] در غیرتبلیغِ امورِ [[شریعت]] جایز است، زیرا ایشان در اینگونه امور [[انسانی]] به [[حکم]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref> مانند سایر [[انسانها]] هستند، و همانطور که انسانها [[خواب]] و [[سهو]] و بیهوشی دارند، [[پیامبر]] و [[ائمه]] همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو [[نبی]] از سوی خداست و سهو [[مردم]] از ناحیه [[شیطان]] است؛ زیرا شیطان بر [[پیامبران]] [[تسلط]] ندارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>.<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.</ref>. | |||
ابنولید در اینباره گفته است: «اولین [[درجه]] [[غلو]] [[انکار]] سهوالنبی میباشد. اگر جایز باشد [[اخبار]] سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را میشود رد کرد و درنتیجه [[دین]] و شریعت از بین میرود و من [[امید]] [[ثواب]] از [[خداوند]] دارم که رسالهای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»<ref>ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. | |||
و [[شیخ صدوق]] هم فرموده است: «همانا [[غلات]] و [[مفوضه]] - لعنهم [[الله]] - منکر سهوالنبی هستند و میگویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در [[تبلیغ]] هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر [[واجب]] است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از [[عبادات]] مشترکه است پس [[سهوی]] که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ [[وظیفه]] [[عبادی]] مخصوص پیامبر است و سهو و [[خطا]] در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی میگویند: ذوالیدین مجهول است و [[صحابی]] به این نام نبوده است، و حال آنکه ذوالیدین همان [[ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله]] است که [[شیعه]] و [[سنی]] از او [[نقل حدیث]] کرده و برخی از [[اخبار]] [[جنگ صفین]] را به واسطه او نقل میکنند»<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. | |||
[[فضل بن حسن بن فضل طبرسی]] (م ۵۳۸) در اینباره میگوید: «[[امامیه]] [[سهو النبی]] را در [[تبلیغ]] جایز نمیدانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در [[عقل]] نشود جایز میدانند»<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: {{عربی|بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها}}.</ref>. | |||
مرحوم تستری صاحب قاموسالرجال هم در رسالهای که به صورت خطی در آخر قاموسالرجال چاپ شده، به [[دفاع]] از [[شیخ صدوق]] پرداخته و [[ادله]] [[شیخ مفید]] را در [[انکار]] سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع [[عقلی]] ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید [[اعتقاد]] به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»<ref>رساله فی سهو النبی، ص۲۳.</ref>. | |||
و از آنجا که مرحوم [[کلینی]] [[روایات]] سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقهای در کافی نقل کرده است، [[ظهور]] در قبول این روایات از سوی ایشان دارد. | |||
[[علامه طباطبایی]] هم درضمن [[پرسش]] و پاسخهایی درباره [[عصمت]] و [[علم پیامبر]] ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از [[نماز]] را قبول کرده و میفرماید: [[مخالفت]] در حالت [[خواب]] با عصمت ناسازگار نیست، زیرا اینگونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»<ref>در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۶۲-۲۷۱.</ref> | |||
'''ادله [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[اشتباه]]''' | |||
'''دلیل عقلی''' | |||
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] اقامه کردهاند<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد. | |||
'''نقض غرض''' | |||
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود. | |||
توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شدهاند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمىشود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۲۳۷.</ref> | |||
'''ادله قرآنی''' | |||
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان میدهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص میکند. | |||
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که [[انبیا]]، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و انجام دادن امور شخصی و [[اجتماعی]]، از سهو و [[نسیان]] و اشتباه مصون و معصوماند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۲.</ref>. | |||
علاوه بر این [[آیات]] دیگری <ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> نیز در این خصوص هستند که میتوان به آنها استناد نمود. به عنوان نمونه میتوان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>. | |||
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ۱، ص ۲۴۱.</ref> | |||
'''ادله روایی''' | |||
در منابع روایی [[شیعه]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را از [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[نفی]] میکنند. مانند اینکه [[زراره]] نقل میکند: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچگاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ}}؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم{{صل}} وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص میشود دارای ضعف در سند هستند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.</ref>. | |||
'''ادله قائلین به سهو النبی''' | |||
یکی از ادله طرفداران سهوالنبی [[آیات]] و روایاتی است که در آنها برای [[پیامبران]] کلمه [[سهو]] و [[نسیان]] به کار رفته است، برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref> و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref> و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref> و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref>. | |||
برای نمونه [[ابوعلی جبایی]] میگوید: «این [[آیه]] دلیلی است بر رد قول [[امامیه]] که میگویند [[نسیان]] بر [[انبیاء]] جایز نیست و حال آنکه [[سهو]] مثل بیهوشی و [[خواب]] است که [[شیعه]] این دو را بر انبیاء جایز میداند»<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۳۱۶.</ref>. | |||
'''بررسی [[روایات]] سهوالنبی''': | |||
درباره سهوالنبی دوازده [[روایت]] وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و [[اصحاب اجماع]] آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند [[سماعه بن مهران]]، [[ابن صدقه]]، [[سعید اعرج]]، [[جمیل بن دراج]]، [[ابوبصیر]]، [[زید شحام]]، [[ابوسعید قماط]]، [[ابوبکر حضرمی]]. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند [[حسن]] و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را [[مشایخ]] ثلاث در [[کتب اربعه]] نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب [[عیون اخبار الرضا]] {{ع}} و [[محاسن برقی]] و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: | |||
[[عثمان بن سعید]] از سماعه بن مهران نقل کرده: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: همانا [[پیامبر]] نماز ظهر را برای [[مردم]] دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و [[سلام]] داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره [[نماز]] چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! [[پیامبر]] فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ [[مردم]] گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و [[نماز]] را کامل کرده و دو [[سجده]] [[سهو]] به جا آوردند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۵.</ref> | |||
و [[شیخ طوسی]] هم همین [[روایت]] را با دو سند زیر نقل کرده است: [[احمد بن محمد]] از [[حسن بن علی بن فضال]] از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از [[امام صادق]] {{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. ۲) [[سعد بن عبدالله]] از [[احمد بن محمد]] از [[حسین]] از [[فضاله]] از [[سیف بن عمیره]] از [[ابوبکر]] حضرمی از امام صادق {{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ}}.</ref>. | |||
[[محمد بن یحیی]] از [[احمد بن محمد بن عیسی]] از [[علی بن نعمان]] از [[سعید]] اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق {{ع}} میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم [[سلام]] داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: [[خداوند]] به خاطر [[رحمت]] بر [[امت]]، پیامبر را به [[فراموشی]] کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را [[سرزنش]] کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند [[سنّت]] [[رسول الله]] است و [[الگو]] شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر [[سخن گفتن]] بین نماز انجام دادند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.</ref>. | |||
[[حسن بن محبوب]] از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق {{ع}} میفرمود: «[[خداوند تبارک و تعالی]] پیامبرش را برای [[نماز صبح]] به [[خواب]] برد تا [[خورشید]] طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز ([[نافله]]) قبل [[فجر]] را خواند سپس [[نماز صبح]] را خواند و (همچنین) [[خداوند]] [[پیامبر]] را در [[نماز]] به [[سهو]] انداخت و پیامبر در رکعت دوم [[سلام]] داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر [[رحمت]] بر [[امّت]] با پیامبر انجام داد تا هیچکس [[مسلمانی]] را به خاطر [[خواب]] ماندن از نماز یا سهو در نماز [[سرزنش]] نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}.</ref>. | |||
[[حسین بن سعید]] از [[ابن ابی عمیر]] از جمیل نقل کرده: «از [[امام صادق]] {{ع}} درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. [[امام]] {{ع}} فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه [[مردم]] ([[اهل سنت]]) درباره [[حدیث]] ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام {{ع}} فرمود: همانا پیامبر {{صل}} از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ}}.</ref>. | |||
[[حسین بن سعید]] از [[حسن]] از زرعه از سماعه از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو [[سجده]] سهو به جا آوردند. سپس فرمود: [[پیامبر]] از مکانش حرکت نکرده بود، اگر [[نمازگزار]] از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»<ref>استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: {{متن حدیث|فإن رسول الله {{صل}} صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله {{صل}}: أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله {{صل}} لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته}}.</ref>. | |||
[[حسن بن صدقه]] میگوید: «از [[امام کاظم]] {{ع}} پرسیدم: آیا [[پیامبر خدا]] در رکعت دوم [[سلام]] داد؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام {{ع}} فرمود: [[خداوند]] میخواست به [[مردم]] یاد دهد»<ref>کافی، ج۶، ص۲۷۲: {{متن حدیث|أسلّم رسول الله {{صل}} فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال {{ع}}: أنما أراد الله أن یفقّههم}}.</ref>. | |||
[[ابن ادریس]] از کتاب [[علی بن محبوب]] از [[عباس]] از [[حماد بن عیسی]] از [[ربعی بن عبدالله]] از [[فضیل]] نقل کرده: «در نزد [[امام صادق]] {{ع}} [[سهو]] را یادآور شدم. امام {{ع}} فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من [[حفظ]] کند»<ref>سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: {{متن حدیث|ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي}}.</ref>. | |||
[[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از [[ابیعبدالله]] از پدرش نقل کرده: پیامبر [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از [[قرآن]] خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنیاسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان [[غایب]] بود، [[خداوند]] [[نماز]] بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ {{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ}}.</ref>. | |||
[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]] {{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در جمعیت [[کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]] {{ع}} فرمود: [[دروغ]] میگویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا {{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>. | |||
با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است: | |||
# عدهای از [[اهل سنت]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و [[معتقد]] به سهوالنبی شدهاند. | |||
# عدهای مثل [[شیخ صدوق]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب [[شیطان]] نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است. | |||
# عدهای صدور این [[روایات]] را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات [[عامه]] و [[مخالفت]] با [[ادله]] [[کلامی]]، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند. | |||
# عدهای مثل [[شیخ مفید]] این روایات را به خاطر مخالفت با [[ادله عصمت]] [[نبی]] به طور کامل طرد کردهاند. | |||
# عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق [[احتیاط]] شمردهاند<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۶۲-۲۷۱.</ref>. | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = ۱. مصطفی سلیمانیان؛ | |||
| تصویر = IM010459.jpg | |||
| پاسخدهنده = مصطفی سلیمانیان | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان]]''' در ''«[[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب [[مقام]] [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} وجود دارد و نظرات و [[فهم]] [[شیعیان]] درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوریکه معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و [[تقصیر]] کردهاند. لذا لازم است این مسئله در حد گنجایش این کتاب مطرح شود. جناب [[محمد بن الحسن]] معروف به [[ابن ولید قمی]] (م۳۴۳) و شاگردش [[محمد بن علی بن حسین بن بابویه]] معروف به [[شیخ صدوق]] (م۳۸۱) و [[ابوعلی طبرسی]] و ظاهر کتاب [[کلینی]] و شیخ [[محمدتقی تستری]] و ظاهر [[کلام]] [[علامه طباطبایی]] این است که: در عین اینکه [[ائمه]] {{عم}} از [[گناه صغیره]] و کبیره معصوماند و [[عصمت]] ایشان در [[تبلیغ]] و تبیین [[رسالت]] و [[احکام دین]] لازم است<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.</ref> اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی [[سهو]] بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها [[پیامبر]] {{صل}} در یکی از روزها برای [[نماز صبح]] [[خواب]] ماندند و نمازشان [[قضا]] شد یا اینکه برطبق برخی [[روایات]] در جایی که نباید [[سلام]] [[نماز]] بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از [[سوره]] را [[اشتباه]] یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست [[خداوند]] میدانند و [[مصلحت]] آن را سه مطلب معرفی میکنند: | |||
اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد. | اول اینکه فرق بین [[خالق]] و مخلوق معلوم شود و [[مردم]] [[ربوبیت]] را از پیامبر [[نفی]] کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند [[حی]] و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق [[حکم]] سهو برای [[مسلمین]] معلوم شود و بدانند اگر [[سهوی]] در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را [[مذمت]] نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای [[نماز]] خوابش برد. | ||
خط ۳۸: | خط ۱۳۳: | ||
یکی دیگر از ادله طرفداران سهوالنبی [[آیات]] و روایاتی است که در آنها برای [[پیامبران]] کلمه [[سهو]] و [[نسیان]] به کار رفته است، برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref> و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref> و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref> و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref> | یکی دیگر از ادله طرفداران سهوالنبی [[آیات]] و روایاتی است که در آنها برای [[پیامبران]] کلمه [[سهو]] و [[نسیان]] به کار رفته است، برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}<ref>«و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.</ref> و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}<ref>«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}<ref>«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.</ref> و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref> و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.</ref> و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}<ref>«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref> | ||
برای نمونه [[ابوعلی]] | برای نمونه [[ابوعلی جبایی]] میگوید: «این [[آیه]] دلیلی است بر رد قول [[امامیه]] که میگویند [[نسیان]] بر [[انبیاء]] جایز نیست و حال آنکه [[سهو]] مثل بیهوشی و [[خواب]] است که [[شیعه]] این دو را بر انبیاء جایز میداند»<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۳۱۶.</ref>. | ||
'''بررسی [[روایات]] سهوالنبی''': درباره سهوالنبی [[دوازده]] [[روایت]] وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و [[اصحاب اجماع]] آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند [[سماعه بن مهران]]، [[ابن صدقه]]، [[سعید اعرج]]، [[جمیل بن دراج]]، [[ابوبصیر]]، [[زید شحام]]، [[ | '''بررسی [[روایات]] سهوالنبی''': درباره سهوالنبی [[دوازده]] [[روایت]] وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و [[اصحاب اجماع]] آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند [[سماعه بن مهران]]، [[ابن صدقه]]، [[سعید اعرج]]، [[جمیل بن دراج]]، [[ابوبصیر]]، [[زید شحام]]، [[ابوسعید قماط]]، [[ابوبکر حضرمی]]. از این دوازده روایت چهار روایت دارای [[سند صحیح]] و یکی دارای [[سند]] [[حسن]] و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را [[مشایخ]] ثلاث در [[کتب اربعه]] نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب [[عیون اخبار الرضا]] {{ع}} و [[محاسن برقی]] و [[فقه]] [[رضوی]] نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: | ||
[[عثمان بن سعید]] از سماعه بن مهران نقل کرده: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: همانا [[پیامبر]] [[نماز ظهر]] را برای [[مردم]] دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و [[سلام]] داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره [[نماز]] چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! [[پیامبر]] فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ [[مردم]] گفتند: بله. | [[عثمان بن سعید]] از سماعه بن مهران نقل کرده: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: همانا [[پیامبر]] [[نماز ظهر]] را برای [[مردم]] دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و [[سلام]] داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره [[نماز]] چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! [[پیامبر]] فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ [[مردم]] گفتند: بله. | ||
پس پیامبر ایستادند و [[نماز]] را کامل کرده و دو [[سجده]] [[سهو]] به جا آوردند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۵.</ref>. | پس پیامبر ایستادند و [[نماز]] را کامل کرده و دو [[سجده]] [[سهو]] به جا آوردند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۵.</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۱۴۳: | ||
و [[شیخ طوسی]] هم همین [[روایت]] را با دو [[سند]] زیر نقل کرده است: | و [[شیخ طوسی]] هم همین [[روایت]] را با دو [[سند]] زیر نقل کرده است: | ||
[[احمد بن محمد]] از [[حسن بن علی بن فضال]] از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از [[امام صادق]]{{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. ۲) [[سعد بن عبدالله]] از [[احمد بن محمد]] از [[حسین]] از [[فضاله]] از [[سیف بن عمیره]] از [[ابوبکر]] حضرمی از امام صادق{{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ}}.</ref>. | [[احمد بن محمد]] از [[حسن بن علی بن فضال]] از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از [[امام صادق]] {{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. ۲) [[سعد بن عبدالله]] از [[احمد بن محمد]] از [[حسین]] از [[فضاله]] از [[سیف بن عمیره]] از [[ابوبکر]] حضرمی از امام صادق {{ع}}...<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ}}.</ref>. | ||
[[محمد بن یحیی]] از [[احمد بن محمد بن عیسی]] از [[علی بن نعمان]] از [[سعید]] اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق{{ع}} میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم [[سلام]] داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: [[خداوند]] به خاطر [[رحمت]] بر [[امت]]، پیامبر را به [[فراموشی]] کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را [[سرزنش]] کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند [[سنّت]] [[رسول الله]] است و [[الگو]] شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر [[سخن گفتن]] بین نماز انجام دادند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.</ref>. | [[محمد بن یحیی]] از [[احمد بن محمد بن عیسی]] از [[علی بن نعمان]] از [[سعید]] اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق {{ع}} میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم [[سلام]] داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: [[خداوند]] به خاطر [[رحمت]] بر [[امت]]، پیامبر را به [[فراموشی]] کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را [[سرزنش]] کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند [[سنّت]] [[رسول الله]] است و [[الگو]] شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر [[سخن گفتن]] بین نماز انجام دادند»<ref>کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.</ref>. | ||
[[حسن بن محبوب]] از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق{{ع}} میفرمود: «[[خداوند تبارک و تعالی]] پیامبرش را برای [[نماز صبح]] به [[خواب]] برد تا [[خورشید]] طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز ([[نافله]]) قبل [[فجر]] را خواند سپس [[نماز صبح]] را خواند و (همچنین) [[خداوند]] [[پیامبر]] را در [[نماز]] به [[سهو]] انداخت و پیامبر در رکعت دوم [[سلام]] داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر [[رحمت]] بر [[امّت]] با پیامبر انجام داد تا هیچکس [[مسلمانی]] را به خاطر [[خواب]] ماندن از نماز یا سهو در نماز [[سرزنش]] نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}}}.</ref>. | [[حسن بن محبوب]] از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق {{ع}} میفرمود: «[[خداوند تبارک و تعالی]] پیامبرش را برای [[نماز صبح]] به [[خواب]] برد تا [[خورشید]] طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز ([[نافله]]) قبل [[فجر]] را خواند سپس [[نماز صبح]] را خواند و (همچنین) [[خداوند]] [[پیامبر]] را در [[نماز]] به [[سهو]] انداخت و پیامبر در رکعت دوم [[سلام]] داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر [[رحمت]] بر [[امّت]] با پیامبر انجام داد تا هیچکس [[مسلمانی]] را به خاطر [[خواب]] ماندن از نماز یا سهو در نماز [[سرزنش]] نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»<ref>الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}}}}.</ref>. | ||
[[حسین بن سعید]] از [[ابن ابی عمیر]] از [[جمیل]] نقل کرده: «از [[امام صادق]]{{ع}} درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. [[امام]]{{ع}} فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه [[مردم]] ([[اهل سنت]]) درباره [[حدیث]] ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام{{ع}} فرمود: همانا پیامبر{{صل}} از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ}}.</ref>. | [[حسین بن سعید]] از [[ابن ابی عمیر]] از [[جمیل]] نقل کرده: «از [[امام صادق]] {{ع}} درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. [[امام]] {{ع}} فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه [[مردم]] ([[اهل سنت]]) درباره [[حدیث]] ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام {{ع}} فرمود: همانا پیامبر {{صل}} از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»<ref>تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ}}.</ref>. | ||
[[حسین بن سعید]] از [[حسن]] از زرعه از سماعه از امام صادق{{ع}} نقل کرده: «همانا پیامبر [[نماز ظهر]] را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو [[سجده]] سهو به جا آوردند. سپس فرمود: [[پیامبر]] از مکانش حرکت نکرده بود، اگر [[نمازگزار]] از مکانش حرکت نکرده بود [[نقص]] نمازش را تمام کند»<ref>استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: {{متن حدیث|فإن رسول الله{{صل}} صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله{{صل}}: أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله{{صل}} لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته}}.</ref>. | [[حسین بن سعید]] از [[حسن]] از زرعه از سماعه از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «همانا پیامبر [[نماز ظهر]] را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای [[رسول خدا]] آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو [[سجده]] سهو به جا آوردند. سپس فرمود: [[پیامبر]] از مکانش حرکت نکرده بود، اگر [[نمازگزار]] از مکانش حرکت نکرده بود [[نقص]] نمازش را تمام کند»<ref>استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: {{متن حدیث|فإن رسول الله {{صل}} صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله {{صل}}: أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله {{صل}} لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته}}.</ref>. | ||
[[حسن بن صدقه]] میگوید: «از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: آیا [[پیامبر خدا]] در رکعت دوم [[سلام]] داد؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام{{ع}} فرمود: [[خداوند]] میخواست به [[مردم]] یاد دهد»<ref>کافی، ج۶، ص۲۷۲: {{متن حدیث|أسلّم رسول الله{{صل}} فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال{{ع}}: أنما أراد الله أن یفقّههم}}.</ref>. | [[حسن بن صدقه]] میگوید: «از [[امام کاظم]] {{ع}} پرسیدم: آیا [[پیامبر خدا]] در رکعت دوم [[سلام]] داد؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام {{ع}} فرمود: [[خداوند]] میخواست به [[مردم]] یاد دهد»<ref>کافی، ج۶، ص۲۷۲: {{متن حدیث|أسلّم رسول الله {{صل}} فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال {{ع}}: أنما أراد الله أن یفقّههم}}.</ref>. | ||
[[ابن ادریس]] از کتاب [[علی بن محبوب]] از [[عباس]] از [[حماد بن عیسی]] از [[ربعی بن عبدالله]] از [[فضیل]] نقل کرده: «در نزد [[امام صادق]]{{ع}} [[سهو]] را یادآور شدم. امام{{ع}} فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من [[خادم]] را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من [[حفظ]] کند»<ref>سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: {{متن حدیث|ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي}}.</ref>. | [[ابن ادریس]] از کتاب [[علی بن محبوب]] از [[عباس]] از [[حماد بن عیسی]] از [[ربعی بن عبدالله]] از [[فضیل]] نقل کرده: «در نزد [[امام صادق]] {{ع}} [[سهو]] را یادآور شدم. امام {{ع}} فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من [[خادم]] را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من [[حفظ]] کند»<ref>سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: {{متن حدیث|ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي}}.</ref>. | ||
[[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از [[ابیعبدالله]] از پدرش نقل کرده: پیامبر [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از [[قرآن]] خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنیاسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان [[غایب]] بود، [[خداوند]] [[نماز]] بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ{{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ{{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ}}.</ref>. | [[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از [[ابیعبدالله]] از پدرش نقل کرده: پیامبر [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از [[قرآن]] خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنیاسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان [[غایب]] بود، [[خداوند]] [[نماز]] بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ {{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ}}.</ref>. | ||
[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]]{{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در [[جمعیت]] [[کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]]{{ع}} فرمود: [[دروغ]] میگویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا{{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ{{صل}} لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>. | [[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]] {{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در [[جمعیت]] [[کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]] {{ع}} فرمود: [[دروغ]] میگویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا {{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>. | ||
با بررسی اقوال [[دانشمندان]] میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است: | با بررسی اقوال [[دانشمندان]] میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است: | ||
#عدهای از [[اهل سنت]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و [[معتقد]] به سهوالنبی شدهاند. | # عدهای از [[اهل سنت]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و [[معتقد]] به سهوالنبی شدهاند. | ||
#عدهای مثل [[شیخ صدوق]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب [[شیطان]] نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است. | # عدهای مثل [[شیخ صدوق]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب [[شیطان]] نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است. | ||
#عدهای صدور این [[روایات]] را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات [[عامه]] و [[مخالفت]] با [[ادله]] [[کلامی]]، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند. | # عدهای صدور این [[روایات]] را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات [[عامه]] و [[مخالفت]] با [[ادله]] [[کلامی]]، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند. | ||
#عدهای مثل [[شیخ مفید]] این روایات را به خاطر مخالفت با [[ادله عصمت]] [[نبی]] به طور کامل طرد کردهاند. | # عدهای مثل [[شیخ مفید]] این روایات را به خاطر مخالفت با [[ادله عصمت]] [[نبی]] به طور کامل طرد کردهاند. | ||
#عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق [[احتیاط]] | # عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق [[احتیاط]] شمردهاند»<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۶۲-۲۷۱.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = 2. محمد حسین فاریاب؛ | |||
| تصویر = 334567.jpg|100px|right | |||
| پاسخدهنده = محمد حسین فاریاب | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین فاریاب|فاریاب]]''' در ''«[[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتابهای کلامی<ref>برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.</ref> در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتابهای فقهی<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.</ref> در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است. | |||
==[[:رده:آثار عصمت|منبعشناسی جامع عصمت]]== | مقصود از [[سهو پیامبر]]{{صل}}، [[اشتباه]] نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا [[پیامبر]]{{صل}} همانگونه که در دریافت وحی و [[تبلیغ]] آن دچار [[سهو]] و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با [[وحی]] و [[رسالت]] نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟ | ||
قریب به اتفاق [[فقها]] و متکلمان امامیه، قائل به [[عصمت پیامبر]]{{صل}} از سهو و [[نسیان]] حتی در امور عادی هستند. اما برخی از [[علمای امامیه]]؛ مانند [[شیخ صدوق]] و استادش [[ابن ولید]]، [[سهو نبی]] در امور عادی؛ مانند [[نماز]] و غیره را جایز میدانند. | |||
[[شیخ صدوق]] به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود [[روایات]] فراوانی مبنی بر وقوع [[سهو]] و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، [[ضرورت عصمت]] آن حضرت از اشتباه در [[نماز]]<ref>ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۰۳.</ref> و نیز [[خواب]] ماندن از نماز<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.</ref> را [[نفی]] میکند. اما پس از او [[شیخ مفید]] قاطعانه امکان [[اشتباه]] [[امام]] در نماز<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.</ref> و به طور کلی عمل به [[دین]] را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی [[معصوم]] میداند. هر چند ایشان امکان [[عقلی]] قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را میپذیرد<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۴۱۳ ۴۱۴.</ref> | |||
[[متکلمان]] متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو میدانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی [[خدای متعال]] گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو میاندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم [[فراموشی]] و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند»<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۲۸۳.</ref>. | |||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = 3. عبدالله مهدوی ارزگانی؛ | |||
| تصویر = IM010287.jpg | |||
| پاسخدهنده = عبدالله مهدوی ارزگانی | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی]]''' در ''«[[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«'''دیدگاه قرآنی''' | |||
در [[قرآن کریم]] [[آیات]] فراوانی وجود دارد که نشان میدهد [[پیامبر خاتم]]{{صل}}، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و [[خطا]]، مصون و [[معصوم]] است مانند: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. دقت در فقرات [[آیه]] حدود و قلمرو صیانت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[عصمت]] آن حضرت را از [[سهو]] و [[خطا]]، به خوبی مشخص میکند. | |||
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که [[انبیا]]، در عرصه تطبیق [[شریعت]] و انجام دادن امور شخصی و [[اجتماعی]]، از سهو و [[نسیان]] و اشتباه مصون و معصوماند<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۲.</ref>. | |||
'''دیدگاه روایی''' | |||
در منابع روایی [[شیعه]]، [[روایات]] فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را از [[پیامبر خاتم]] {{صل}} [[نفی]] میکنند. مانند اینکه [[زراره]] نقل میکند: از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچگاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد»<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ}}؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم{{صل}} وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص میشود دارای ضعف در سند هستند»<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.</ref>. | |||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = 4. علی اصغر رضوانی؛ | |||
| تصویر = 15207.jpg | |||
| پاسخدهنده = علی اصغر رضوانی | |||
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]''' در ''«[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«'''ادله [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[اشتباه]]''' | |||
'''ادله عقلی''' | |||
برخی نوزده دلیل عقلی بر [[عصمت انبیا]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[خطا]] اقامه کردهاند<ref>شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.</ref> که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد. | |||
'''نقض غرض''' | |||
عدم عصمت [[پیامبران]] از [[سهو]] و [[خطا]] موجب نقض غرض [[بعثت]] است که نقض غرض هم از مولاى [[حکیم]] محال است. پس احتمال سهو و خطا بر [[نبی]]{{صل}} هم محال خواهد بود. | |||
توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای [[بعثت انبیا]] و [[فرستادن پیامبران]] از سوی [[پروردگار]] حکیم، [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] به [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعى است تا با عمل به دستورهاى [[شرع]]، [[تزکیه]] و [[تربیت]] شده، به کمال شایسته [[انسانی]] و [[سعادت]] برسند. این [[هدف]] بدون [[عصمت پیامبران]] از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر [[انبیا]]، هر آینه ممکن است آنان در بیان [[اعمال]] و [[دستورات الهی]] که برای ارشاد و رسیدن [[بشر]] به مصالح [[واقعی]] وضع شدهاند سهو و [[اشتباه]] نمایند و [[انسان]] در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در [[افعال]] و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، [[انسان]] در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از [[دستورات]] او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت [[محروم]] گردد که این امور، موجب نقض غرض از [[ارسال پیامبران]] و بر خلاف [[حکمت]] است و خلاف حکمت از [[خداوند]] صادر نمىشود»<ref>صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج۱، ص۲۳۷.</ref> | |||
'''ادله قرآنی''' | |||
[[آیات]]<ref>سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> و [[روایات]] متعددی دلالت بر [[عصمت پیامبر اسلام]] از [[خطا]] و [[سهو]] و [[نسیان]] دارند که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم. | |||
'''[[آیه تطهیر]]''' | |||
خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. «[[رجس]]» در لغت به معنى شىء [[ناپاک]] است، خواه از نظر طبع آدمى [[آلوده]] و منفور باشد يا به حكم [[عقل]] يا [[شرع]] و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى [[گناه]] يا [[شرک]] يا [[اعتقاد]] [[باطل]] يا [[بخل]] و [[حسد]] تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه [[خداوند]] [[اراده]] كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله {{متن قرآن|وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} با توجه به اينكه معنى «تطهير»، [[پاک]] ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه {{متن قرآن|تَطْهِيرًا}} كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه [[اهل بیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[پیام قرآن ج۹ (کتاب)|پیام قرآن ج۹]]، ص۱۳۹.</ref>. | |||
نسيان و [[سهو]] نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت {{ع}} دور کرده است»<ref>{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]، ج ۱، ص ۲۴۱.</ref> | |||
}} | |||
== [[:رده:آثار عصمت|منبعشناسی جامع عصمت]] == | |||
{{منبع جامع}} | {{منبع جامع}} | ||
* [[:رده: | * [[:رده:کتابهای عصمت|کتابشناسی عصمت]]؛ | ||
* [[:رده: | * [[:رده:مقالههای عصمت|مقالهشناسی عصمت]]؛ | ||
* [[:رده: | * [[:رده:پایاننامههای عصمت|پایاننامهشناسی عصمت]]. | ||
{{پایان منبع جامع}} | {{پایان منبع جامع}} | ||
خط ۸۵: | خط ۲۳۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان عصمت]] | [[رده:پرسمان عصمت]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای عصمت با | [[رده:(اا): پرسشهای عصمت با ۴ پاسخ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۴
مراد از سهوالنبی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | عصمت از سهو - سهو النبی |
مدخل وابسته | پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۴ پاسخ |
مراد از سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتابهای کلامی[۱] در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتابهای فقهی[۲] در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است.
مراد از سهوالنبی
مقصود از سهو پیامبر(ص)، اشتباه نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا پیامبر(ص) همانگونه که در دریافت وحی و تبلیغ آن دچار سهو و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با وحی و رسالت نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟
قریب به اتفاق فقها و متکلمان امامیه، قائل به عصمت پیامبر(ص) از سهو و نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی در امور عادی؛ مانند نماز و غیره را جایز میدانند.
دیدگاه متکلمان امامیه در سهو النبی
شیخ صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۳] و نیز خواب ماندن از نماز[۴] را نفی میکند. اما پس از او شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۵] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم میداند. هر چند ایشان امکان عقلی قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را میپذیرد[۶].[۷]
متکلمان متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو میدانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو پیامبر خاتم(ص) در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی خدای متعال گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو میاندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم فراموشی و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند[۸].
جناب محمد بن الحسن معروف به ابن ولید قمی (م۳۴۳) و شاگردش محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م۳۸۱) و ابوعلی طبرسی و ظاهر کتاب کلینی و شیخ محمدتقی تستری و ظاهر کلام علامه طباطبایی این است که: در عین اینکه ائمه (ع) از گناه صغیره و کبیره معصوماند و عصمت ایشان در تبلیغ و تبیین رسالت و احکام دین لازم است[۹] اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی سهو بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها پیامبر (ص) در یکی از روزها برای نماز صبح خواب ماندند و نمازشان قضا شد یا اینکه برطبق برخی روایات در جایی که نباید سلام نماز بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از سوره را اشتباه یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست خداوند میدانند و مصلحت آن را سه مطلب معرفی میکنند:
اول اینکه فرق بین خالق و مخلوق معلوم شود و مردم ربوبیت را از پیامبر نفی کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند حی و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق حکم سهو برای مسلمین معلوم شود و بدانند اگر سهوی در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را مذمت نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای نماز خوابش برد.
پس سهو پیامبر در غیرتبلیغِ امورِ شریعت جایز است، زیرا ایشان در اینگونه امور انسانی به حکم آیه ﴿أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾[۱۰] مانند سایر انسانها هستند، و همانطور که انسانها خواب و سهو و بیهوشی دارند، پیامبر و ائمه همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو نبی از سوی خداست و سهو مردم از ناحیه شیطان است؛ زیرا شیطان بر پیامبران تسلط ندارد: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۱۱].[۱۲].
ابنولید در اینباره گفته است: «اولین درجه غلو انکار سهوالنبی میباشد. اگر جایز باشد اخبار سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را میشود رد کرد و درنتیجه دین و شریعت از بین میرود و من امید ثواب از خداوند دارم که رسالهای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»[۱۳].
و شیخ صدوق هم فرموده است: «همانا غلات و مفوضه - لعنهم الله - منکر سهوالنبی هستند و میگویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در تبلیغ هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر واجب است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از عبادات مشترکه است پس سهوی که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ وظیفه عبادی مخصوص پیامبر است و سهو و خطا در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی میگویند: ذوالیدین مجهول است و صحابی به این نام نبوده است، و حال آنکه ذوالیدین همان ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله است که شیعه و سنی از او نقل حدیث کرده و برخی از اخبار جنگ صفین را به واسطه او نقل میکنند»[۱۴].
فضل بن حسن بن فضل طبرسی (م ۵۳۸) در اینباره میگوید: «امامیه سهو النبی را در تبلیغ جایز نمیدانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در عقل نشود جایز میدانند»[۱۵].
مرحوم تستری صاحب قاموسالرجال هم در رسالهای که به صورت خطی در آخر قاموسالرجال چاپ شده، به دفاع از شیخ صدوق پرداخته و ادله شیخ مفید را در انکار سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع عقلی ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید اعتقاد به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»[۱۶].
و از آنجا که مرحوم کلینی روایات سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقهای در کافی نقل کرده است، ظهور در قبول این روایات از سوی ایشان دارد.
علامه طباطبایی هم درضمن پرسش و پاسخهایی درباره عصمت و علم پیامبر ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از نماز را قبول کرده و میفرماید: مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست، زیرا اینگونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»[۱۷].[۱۸]
ادله عصمت انبیا از سهو و اشتباه
دلیل عقلی
برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کردهاند[۱۹] که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد.
نقض غرض
عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود.
توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شدهاند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمىشود»[۲۰].[۲۱]
ادله قرآنی
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۲۲]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند.
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند[۲۳].
علاوه بر این آیات دیگری [۲۴] نیز در این خصوص هستند که میتوان به آنها استناد نمود. به عنوان نمونه میتوان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۵]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ﴾ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا﴾ كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۲۶].
نسيان و سهو نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است[۲۷].[۲۸]
ادله روایی
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را از پیامبر خاتم (ص) نفی میکنند. مانند اینکه زراره نقل میکند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچگاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد»[۲۹]. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص میشود دارای ضعف در سند هستند[۳۰].
ادله قائلین به سهو النبی
یکی از ادله طرفداران سهوالنبی آیات و روایاتی است که در آنها برای پیامبران کلمه سهو و نسیان به کار رفته است، برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾[۳۱] و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[۳۲] و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾[۳۳] و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾[۳۴] و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۵] و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾[۳۶].
برای نمونه ابوعلی جبایی میگوید: «این آیه دلیلی است بر رد قول امامیه که میگویند نسیان بر انبیاء جایز نیست و حال آنکه سهو مثل بیهوشی و خواب است که شیعه این دو را بر انبیاء جایز میداند»[۳۷].
بررسی روایات سهوالنبی:
درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود:
عثمان بن سعید از سماعه بن مهران نقل کرده: امام صادق (ع) فرمود: همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند»[۳۸]
و شیخ طوسی هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است: احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از امام صادق (ع)...[۳۹]. ۲) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد از حسین از فضاله از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع)...[۴۰].
محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن نعمان از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: خداوند به خاطر رحمت بر امت، پیامبر را به فراموشی کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را سرزنش کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند سنّت رسول الله است و الگو شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر سخن گفتن بین نماز انجام دادند»[۴۱].
حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را برای نماز صبح به خواب برد تا خورشید طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز (نافله) قبل فجر را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به سهو انداخت و پیامبر در رکعت دوم سلام داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر رحمت بر امّت با پیامبر انجام داد تا هیچکس مسلمانی را به خاطر خواب ماندن از نماز یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»[۴۲].
حسین بن سعید از ابن ابی عمیر از جمیل نقل کرده: «از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. امام (ع) فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه مردم (اهل سنت) درباره حدیث ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام (ع) فرمود: همانا پیامبر (ص) از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»[۴۳].
حسین بن سعید از حسن از زرعه از سماعه از امام صادق (ع) نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر نمازگزار از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»[۴۴].
حسن بن صدقه میگوید: «از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا در رکعت دوم سلام داد؟ امام (ع) فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام (ع) فرمود: خداوند میخواست به مردم یاد دهد»[۴۵].
ابن ادریس از کتاب علی بن محبوب از عباس از حماد بن عیسی از ربعی بن عبدالله از فضیل نقل کرده: «در نزد امام صادق (ع) سهو را یادآور شدم. امام (ع) فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من حفظ کند»[۴۶].
جعفر بن محمد بن اشعث از ابن قداح از ابیعبدالله از پدرش نقل کرده: پیامبر نماز خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از قرآن انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا ابی بن کعب در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا رسول الله! آیه این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، بنیاسرائیل به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان غایب بود، خداوند نماز بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»[۴۷].
تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی از پدرش از احمد بن علی انصاری از اباصلت هروی نقل کرده: «به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! در جمعیت کوفه گروهی هستند که اعتقاد دارند پیامبر در نمازش سهو نکرد. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. خدا آنها را لعنت کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»[۴۸].
با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
- عدهای از اهل سنت صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند.
- عدهای مثل شیخ صدوق صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب شیطان نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
- عدهای صدور این روایات را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات عامه و مخالفت با ادله کلامی، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند.
- عدهای مثل شیخ مفید این روایات را به خاطر مخالفت با ادله عصمت نبی به طور کامل طرد کردهاند.
- عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق احتیاط شمردهاند[۴۹].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. مصطفی سلیمانیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سلیمانیان در «مقامات امامان» در اینباره گفته است:
«مسئله سهوالنبی یکی از مسائلی است که در باب مقام عصمت اهل بیت (ع) وجود دارد و نظرات و فهم شیعیان درباره آن بسیار متفاوت بوده است، به طوریکه معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به غلو و تقصیر کردهاند. لذا لازم است این مسئله در حد گنجایش این کتاب مطرح شود. جناب محمد بن الحسن معروف به ابن ولید قمی (م۳۴۳) و شاگردش محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م۳۸۱) و ابوعلی طبرسی و ظاهر کتاب کلینی و شیخ محمدتقی تستری و ظاهر کلام علامه طباطبایی این است که: در عین اینکه ائمه (ع) از گناه صغیره و کبیره معصوماند و عصمت ایشان در تبلیغ و تبیین رسالت و احکام دین لازم است[۵۰] اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی سهو بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها پیامبر (ص) در یکی از روزها برای نماز صبح خواب ماندند و نمازشان قضا شد یا اینکه برطبق برخی روایات در جایی که نباید سلام نماز بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از سوره را اشتباه یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست خداوند میدانند و مصلحت آن را سه مطلب معرفی میکنند: اول اینکه فرق بین خالق و مخلوق معلوم شود و مردم ربوبیت را از پیامبر نفی کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند حی و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق حکم سهو برای مسلمین معلوم شود و بدانند اگر سهوی در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را مذمت نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای نماز خوابش برد. پس سهو پیامبر در غیرتبلیغِ امورِ شریعت جایز است، زیرا ایشان در اینگونه امور انسانی به حکم آیه ﴿أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾[۵۱] مانند سایر انسانها هستند، و همانطور که انسانها خواب و سهو و بیهوشی دارند، پیامبر و ائمه همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو نبی از سوی خداست و سهو مردم از ناحیه شیطان است؛ زیرا شیطان بر پیامبران تسلط ندارد: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۵۲][۵۳]. ابنولید در اینباره گفته است: «اولین درجه غلو انکار سهوالنبی میباشد. اگر جایز باشد اخبار سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را میشود رد کرد و درنتیجه دین و شریعت از بین میرود و من امید ثواب از خداوند دارم که رسالهای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»[۵۴]. و شیخ صدوق هم فرموده است: «همانا غلات و مفوضه - لعنهم الله - منکر سهوالنبی هستند و میگویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در تبلیغ هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر واجب است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از عبادات مشترکه است پس سهوی که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ وظیفه عبادی مخصوص پیامبر است و سهو و خطا در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی میگویند: ذوالیدین مجهول است و صحابی به این نام نبوده است، و حال آنکه ذوالیدین همان ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله است که شیعه و سنی از او نقل حدیث کرده و برخی از اخبار جنگ صفین را به واسطه او نقل میکنند»[۵۵]. فضل بن حسن بن فضل طبرسی (م ۵۳۸) در اینباره میگوید: «امامیه سهو النبی را در تبلیغ جایز نمیدانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در عقل نشود جایز میدانند»[۵۶]. مرحوم تستری صاحب قاموسالرجال هم در رسالهای که به صورت خطی در آخر قاموسالرجال چاپ شده، به دفاع از شیخ صدوق پرداخته و ادله شیخ مفید را در انکار سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع عقلی ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید اعتقاد به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»[۵۷]. و از آنجا که مرحوم کلینی روایات سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقهای در کافی نقل کرده است، ظهور در قبول این روایات از سوی ایشان دارد. علامه طباطبایی هم درضمن پرسش و پاسخهایی درباره عصمت و علم پیامبر ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از نماز را قبول کرده و میفرماید: مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست، زیرا اینگونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»[۵۸]. یکی دیگر از ادله طرفداران سهوالنبی آیات و روایاتی است که در آنها برای پیامبران کلمه سهو و نسیان به کار رفته است، برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾[۵۹] و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[۶۰] و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾[۶۱] و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾[۶۲] و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۶۳] و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾[۶۴] برای نمونه ابوعلی جبایی میگوید: «این آیه دلیلی است بر رد قول امامیه که میگویند نسیان بر انبیاء جایز نیست و حال آنکه سهو مثل بیهوشی و خواب است که شیعه این دو را بر انبیاء جایز میداند»[۶۵]. بررسی روایات سهوالنبی: درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: عثمان بن سعید از سماعه بن مهران نقل کرده: امام صادق (ع) فرمود: همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند»[۶۶]. و شیخ طوسی هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است: احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از امام صادق (ع)...[۶۷]. ۲) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد از حسین از فضاله از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع)...[۶۸]. محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن نعمان از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: خداوند به خاطر رحمت بر امت، پیامبر را به فراموشی کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را سرزنش کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند سنّت رسول الله است و الگو شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر سخن گفتن بین نماز انجام دادند»[۶۹]. حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را برای نماز صبح به خواب برد تا خورشید طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز (نافله) قبل فجر را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به سهو انداخت و پیامبر در رکعت دوم سلام داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر رحمت بر امّت با پیامبر انجام داد تا هیچکس مسلمانی را به خاطر خواب ماندن از نماز یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»[۷۰]. حسین بن سعید از ابن ابی عمیر از جمیل نقل کرده: «از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. امام (ع) فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه مردم (اهل سنت) درباره حدیث ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام (ع) فرمود: همانا پیامبر (ص) از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»[۷۱]. حسین بن سعید از حسن از زرعه از سماعه از امام صادق (ع) نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر نمازگزار از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»[۷۲]. حسن بن صدقه میگوید: «از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا در رکعت دوم سلام داد؟ امام (ع) فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام (ع) فرمود: خداوند میخواست به مردم یاد دهد»[۷۳]. ابن ادریس از کتاب علی بن محبوب از عباس از حماد بن عیسی از ربعی بن عبدالله از فضیل نقل کرده: «در نزد امام صادق (ع) سهو را یادآور شدم. امام (ع) فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من حفظ کند»[۷۴]. جعفر بن محمد بن اشعث از ابن قداح از ابیعبدالله از پدرش نقل کرده: پیامبر نماز خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از قرآن انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا ابی بن کعب در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا رسول الله! آیه این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، بنیاسرائیل به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان غایب بود، خداوند نماز بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»[۷۵]. تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی از پدرش از احمد بن علی انصاری از اباصلت هروی نقل کرده: «به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! در جمعیت کوفه گروهی هستند که اعتقاد دارند پیامبر در نمازش سهو نکرد. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. خدا آنها را لعنت کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»[۷۶]. با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
|
2. محمد حسین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین فاریاب در «عصمت امام» در اینباره گفته است:
«درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتابهای کلامی[۷۸] در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتابهای فقهی[۷۹] در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است. مقصود از سهو پیامبر(ص)، اشتباه نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا پیامبر(ص) همانگونه که در دریافت وحی و تبلیغ آن دچار سهو و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با وحی و رسالت نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟ قریب به اتفاق فقها و متکلمان امامیه، قائل به عصمت پیامبر(ص) از سهو و نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی در امور عادی؛ مانند نماز و غیره را جایز میدانند. شیخ صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۸۰] و نیز خواب ماندن از نماز[۸۱] را نفی میکند. اما پس از او شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۸۲] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم میداند. هر چند ایشان امکان عقلی قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را میپذیرد[۸۳].[۸۴] متکلمان متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو میدانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو پیامبر خاتم(ص) در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی خدای متعال گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو میاندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم فراموشی و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند»[۸۵]. |
3. عبدالله مهدوی ارزگانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدوی ارزگانی در « مقاله «شیعه و سهوالنبی»» در اینباره گفته است:
«دیدگاه قرآنی در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۸۶]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند. هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند[۸۷]. دیدگاه روایی در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را از پیامبر خاتم (ص) نفی میکنند. مانند اینکه زراره نقل میکند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچگاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد»[۸۸]. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص میشود دارای ضعف در سند هستند»[۸۹]. |
4. علی اصغر رضوانی؛ |
---|
آقای رضوانی در «شیعهشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«ادله عصمت انبیا از سهو و اشتباه ادله عقلی برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کردهاند[۹۰] که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد. نقض غرض عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود. توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شدهاند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمىشود»[۹۱].[۹۲] ادله قرآنی آیات[۹۳] و روایات متعددی دلالت بر عصمت پیامبر اسلام از خطا و سهو و نسیان دارند که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم. خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۹۴]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ﴾ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا﴾ كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۹۵]. نسيان و سهو نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است»[۹۶].[۹۷] |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۸۳.
- ↑ الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.
- ↑ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها.
- ↑ رساله فی سهو النبی، ص۲۳.
- ↑ در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۳۱۶.
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ».
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)».
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ».
- ↑ استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: «فإن رسول الله (ص) صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله (ص): أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله (ص) لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته».
- ↑ کافی، ج۶، ص۲۷۲: «أسلّم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال (ع): أنما أراد الله أن یفقّههم».
- ↑ سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: «صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ (ص) ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ».
- ↑ عیون الأخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.
- ↑ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها.
- ↑ رساله فی سهو النبی، ص۲۳.
- ↑ در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۳۱۶.
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ».
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)».
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ».
- ↑ استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: «فإن رسول الله (ص) صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله (ص): أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله (ص) لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته».
- ↑ کافی، ج۶، ص۲۷۲: «أسلّم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال (ع): أنما أراد الله أن یفقّههم».
- ↑ سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: «صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ (ص) ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ».
- ↑ عیون الأخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ۴۱۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۸۳.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.
- ↑ شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۲۴۱.