سهوالنبی در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۹۲: خط ۹۲:
#اولّاً آنچه در [[علم اصول]] به عنوان جابر [[ضعف سند]] مطرح است، [[شهرت]] فتوایی و عملی [[اصحاب]] است؛ نه کثرت وجودی [[روایات]]!
#اولّاً آنچه در [[علم اصول]] به عنوان جابر [[ضعف سند]] مطرح است، [[شهرت]] فتوایی و عملی [[اصحاب]] است؛ نه کثرت وجودی [[روایات]]!
#ثانیاً تمام [[دانشمندان شیعه]]، به استثنای [[شیخ صدوق]] و استادش، از روایات [[سهو]] [[اعراض]] نموده و آنها را رد کرده‌اند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر [[ضعف روایات]] سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۱۰.</ref>.
#ثانیاً تمام [[دانشمندان شیعه]]، به استثنای [[شیخ صدوق]] و استادش، از روایات [[سهو]] [[اعراض]] نموده و آنها را رد کرده‌اند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر [[ضعف روایات]] سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)| مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۱۰.</ref>.
== نتیجه گیری ==
در مجموع با بررسی اقوال [[دانشمندان]] می‌توان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است:
# عده‌ای از [[اهل سنت]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و [[معتقد]] به سهوالنبی شده‌اند.
# عده‌ای مثل [[شیخ صدوق]] صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شده‌اند، البته با این توجیه که سهو از جانب [[شیطان]] نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
# عده‌ای صدور این [[روایات]] را پذیرفته‌اند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات [[عامه]] و [[مخالفت]] با [[ادله]] [[کلامی]]، صدور این روایات را تقیه‌ای دانسته‌اند.
# عده‌ای مثل [[شیخ مفید]] این روایات را به خاطر مخالفت با [[ادله عصمت]] [[نبی]] به طور کامل طرد کرده‌اند.
# عده‌ای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق [[احتیاط]] شمرده‌اند<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۶۶-۲۷۱.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۷

دلایلی از روایات بر مصونیت پیامبر (ص) از سهو و نسیان

در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی، از نبی مکرم اسلام (ص) نفی می‌کنند.

  1. زراره نقل می‌کند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچ‌گاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمی‌دهد»[۱].
  2. روزی رسول خدا (ص) وضو ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام مغیره عرض کرد: «ای رسول خدا (ص) آیا فراموش کرده‌ای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کرده‌ای؛ پروردگار من، این چنین به من دستور داده است»[۲]. از این بیان به خوبی استفاده می‌شود که رسول خدا (ص) با خشم و غضب، فراموشی را از ساحت مقدس خود به شدت نفی و انکار نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا (ص) جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسش‌گر بگوید: تو فراموش کرده‌ای؛ یعنی فراموشی در خور شأن توست، نه من.
  3. در بیان دیگر از امام صادق (ع) آمده است که رسول خدا (ص) هنگام خواب، چشمانش می‌خوابید و قلبش بیدار بود، و می‌فرمود: «همانا قلب من منتظر وحی است»[۳]. امام در این بیان به صراحت می‌گوید: رسول اسلام (ص) حتی در حال خواب هم از فرمان خدا غافل نبوده است. پس چگونه می‌شود تصور کرد که در حال بیداری از انجام دادن فرمان خدا غفلت نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟
  4. امام صادق (ع) در سخن دیگر می‌فرماید: «رسول خدا (ص) استوار و موفق و مؤید به روح‌القدس بود و در هیچ‌یک از آن چیزهایی که مردم به شک و تردید می‌افتادند، نمی‌لغزید و اشتباه نمی‌کرد»[۴].
  5. امام صادق (ع)، در روایتی، به تبیین جنود عقل و جهل پرداخته و به صراحت اعلام کرده است که انبیا و اوصیا، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها علم و تسلیم و تذکر و حفظ است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، شک، سهو و نسیان است، منزّه و مبرّا هستند[۵].
  6. مردی به رسول خدا (ص)، از بلای وسوسه که در نماز بدان گرفتار شده بود، شکایت کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمی‌فهمم چند رکعت خوانده‌ام. زیاد خوانده‌ام یا کم». حضرت فرمود: هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ «از خداوند و از نام او یاری می‌جویم، و به او توکل می‌کنم و از شرّ شیطان رانده‌شده درگاه الهی، به خدایی شنوا و دانا پناه می‌برم». [با گفتن این کلمات] شیطان را زجرکُش نموده و از خود می‌رانی[۶]. این روایت و روایات مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا (ص) نفی می‌کنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته شیخ صدوق، تسلّطی بر رسول خدا (ص) ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا (ص) چیزی را می‌دانند که مانع از سهو می‌شود و آن را به مردم آموزش می‌دهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به دانش خود، عمل نمی‌کنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا (ص) مصون از سهو و نسیان است.
  7. امام علی‌(ع) می‌گوید: هیچ آیه‌ای درباره امر به طاعت و نهی از معصیت، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا (ص) به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا از دانش و فهم و حکم و روشنایی مملو گرداند. من عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من دعا کرده‌ای، چیزی را فراموش نکرده‌ام. آیا هراس داری بعد از این فراموش کنم؟» حضرت فرمود: «خیر! هیچ بیم و خوفی بر تو از فراموشی و نادانی ندارم»[۷]. بدون تردید مقام پیامبر اکرم (ص) بالاتر و بزرگ‌تر از مقام امام (ع) است. چگونه قابل قبول است که پیامبر (ص) با کمال صراحت، فراموشی را از علی (ع) نفی کند، ولی خودش از روی سهو و نسیان، نصف نماز خود را فراموش نموده و به ذوالشمالین و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او تذکر دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین عقل سلیم حکم می‌کند که پیامبر اکرم (ص) مصون از سهو و فراموشی است.
  8. از امام رضا (ع) نقل شده که خدای متعال به انبیا و ائمه معصومین (ع) توفیقی عنایت کرده و از خزانه دانش و حکمت خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش اهل زمان است. کسی را که خداوند متعال، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمه‌سار حکمت را در قلب او به امانت گذارده، به او دانشی الهام می‌کند که بعد از آن، در مقام جواب، عاجز و درمانده نشود و در تشخیص حق و صواب به حیرت نماند. او معصوم، و مورد تأیید، و موفق و استوار بوده و از اشتباه و لغزش در امان است. خداوند او را به این ویژگی‌ها آراسته است تا حجت خدا بر بندگانش باشد[۸]. چگونه قابل تصور است انبیا و ائمه طاهرین (ع) که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان جاهل بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنان‌که حدیث ذو الشمالین آن را اثبات می‌کند.

با توجه به این روایات مجالی برای طرح این ادعا که آن حضرت در اجرای تکالیف شرعی و امور شخصی خود دچار سهو و خطا و اشتباه می‌شد، باقی نمی‌ماند[۹].

بررسی روایات سهو النبی (ص)

در منابع روایی شیعه بعضی روایات ضعیف و نامعتبر و غیرقابل استناد به چشم می‌خورد، مبنی بر اینکه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)، در اجرای تکالیف شرعی و امور شخصی خود، دچار سهو و نسیان و اشتباه می‌شده‌اند. روایات مذکور را از جهت سند بررسی می‌کنیم.

روایت سعید اعرج

در این روایت سعید اعرج، از امام صادق (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) نماز چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند. یکی از مأمومین، به نام ذوالیدین که ذوالشمالین هم خوانده می‌شد، ایشان را متوجه این سهو نمود. سپس حضرت نماز را ادامه داد و چهار رکعتی تمام کرد امام (ع) فرمود: «خدای متعال آن حضرت را به منظور ترحّم بر امّت، به فراموشی انداخت. مگر نه این است که اگر کسی چنین حالتی برای او پیش می‌آمد، مردم او را سرزنش نموده، می‌گفتند: «نمازت قبول نشد». ولی امروز اگر برای کسی چنین حالتی پیش بیاید، می‌گویند: «این سنّت رسول خداست که الگوست؛ او به خاطر سخن گفتن دو سجده سهو انجام داد»[۱۰].

سند این روایت ضعیف است و قابل استناد نیست؛ زیرا سعید اعرج مجهول است و مدح و توثیق ندارد. شیخ حرّ عاملی درباره وی می‌گوید: «حدیث سعید اعرج جداً ضعیف است. هیچ‌کسی او را مدح و توثیق نکرده است»[۱۱].

علامه حلّی نیز می‌گوید: «من حال سعید اعرج را نمی‌دانم. استدلال به حدیث وی، متوقف بر شناخت عدالت اوست»[۱۲].[۱۳]

روایت ابوبکر حضرمی

وی نماز مغرب را سر دو رکعت سلام می‌دهد، برخی از یاران به او تذکر می‌دهند که نماز را دو رکعت خواندی و باید اعاده کنی. او حکم مسئله را از امام صادق (ع) می‌پرسد. حضرت در پاسخ می‌فرماید: «انگار نماز را اعاده کردی» گفتم بلی. حضرت فرمود: کافی بود بلند می‌شدی و یک رکعت دیگر می‌خواندی؛ زیرا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد و سر دو رکعت سلام داد». سپس حضرت حدیث ذوالشمالین را متذکر شد؛ سپس فرمود: «آن‌گاه پیامبر (ص) بلند شد و دو رکعت دیگر بر آن افزود»[۱۴].

در سلسله سند این روایت، حسین بن سعید قرار دارد که روایت را از فضاله نقل کرده است. نجاشی درباره وی می‌گوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن و حسن از فضاله روایت کند. او می‌گوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است و من گروهی را می‌بینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت می‌کنند[۱۵].

بنابراین روایت مقطوع‌السند است و از درجه اعتبار ساقط است[۱۶].

روایت حسن بن صدقه

در این روایت، حسن بن صدقه از امام موسی بن جعفر (ع) می‌پرسد: آیا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی، از روی سهو، سر دو رکعت سلام داده است؟» حضرت در پاسخ می‌فرماید: «بله»[۱۷]!

در سند این روایت احمد بن محمد برقی، مجهول است؛ زیرا نمازی می‌گوید: «دانشمندان علم رجال، در کتاب‌های خود، از احمد بن محمد برقی ذکری به میان نیاورده‌اند»[۱۸].

همین‌طور در سند آن، منصور بن عباس قرار دارد. نجاشی، علامه حلی و ابن داوود درباره وی می‌گویند: منصور بن عباس ابو الحسین رازی، ساکن بغداد بود و همانجا فوت کرد. كان مضطرب الأمر[۱۹]؛ «او وضع درستی نداشت. بنابراین روایت، از نظر سند، ضعیف است و قابل استناد نیست[۲۰].

روایت جمیل بن دراج

در این روایت جمیل بن دراج از امام صادق (ع) از تکلیف مردی سؤال می‌کند که نماز چهار رکعتی را دو رکعت خوانده و دنبال کارش رفته بود؛ سپس یادش آمد که نماز خود را دو رکعت خوانده است. امام می‌فرماید: «در این صورت نماز خود را اعاده کند». جمیل می‌گوید: «وقتی رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد، دو رکعت بر نماز خود افزود و آن را تمام کرد». حضرت می‌فرماید: «رسول خدا (ص) وقتی سهو کرد، از جای خود بلند نشد. اگر بلند می‌شد، او هم نماز خود را از اول می‌خواند»[۲۱].

در سند این روایت حسین بن سعید قرار دارد که ضعیف است. شیخ طوسی درباره وی می‌گوید: «حسین بن سعید بن حماد بن سعید اهوازی ضعیف است»[۲۲].[۲۳]

روایت سماعة بن مهران

در این روایت امام صادق (ع) می‌فرماید: «رسول خدا (ص) نماز ظهر را سهواً دو رکعت خواند. مردی به نام ذوالشمالین او را متوجه کرد که نماز را دو رکعت خوانده است. حضرت بلند شد و دو رکعت دیگر به جا آورد و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو انجام داد»[۲۴].

در سند این روایت زرعه و سماعه قرار دارند که هر دو واقفی‌مذهب هستند. شیخ طوسی درباره آنها این حدیث را نقل کرده است: حسن بن قیام صیرفی می‌گوید: «... به امام رضا (ع) عرض کردم با این حدیثی که زرعة بن محمد، از سماعة بن مهران نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: این پسر من به پنج تن از انبیا شباهت دارد، چه کنم؟»... امام رضا (ع) فرمود: «زرعه دروغ می‌گوید. حدیثی را که سماعه نقل کرده این‌طور نبوده است...»[۲۵].[۲۶]

روایت زید شحام

در این روایت زید شحّام از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال می‌کند که نماز عصر خود را پنج یا شش رکعت خوانده است. امام (ع) می‌فرماید: اگر یقین دارد که نماز خود را این‌گونه خوانده است، باید اعاده کند. اگر یقین دارد که دو رکعت یا سه رکعت خوانده و سپس برگشته و سخن گفته است، باید باقی‌مانده نماز را بخواند و تمام کند؛ زیرا رسول خدا (ص) وقتی نماز چهار رکعتی را، از روی فراموشی، دو رکعت خواند و ذوالشمالین این فراموشی را به او تذکّر داد، رسول خدا (ص) ایستاد و باقیمانده نماز را خواند و نماز را تمام کرد[۲۷].

در سند این روایت ابو جمیله قرار دارد. شماری از دانشمندان رجال درباره وی می‌گویند: «مفضل بن صالح، ابوجمیلة اسدی،... ضعیف و کذّاب است و حدیث جعل می‌کند»[۲۸].[۲۹]

روایت امام علی (ع)

زید بن علی از پدرانش (ع) از علی (ع) نقل می‌کند: رسول خدا (ص) نماز ظهر را پنج رکعت خواند. سپس روی خود را برگرداند. بعضی از مأمومین عرضه داشتند: «آیا بر نماز چیزی افزوده شده است؟» حضرت فرمود: «چطور؟» گفتند: «نماز را پنج رکعت خواندید». آن‌گاه حضرت در حالی که نشسته بود، رو به قبله کرد و تکبیر گفت. سپس بدون قرائت و رکوع، دو سجده سهو انجام داد و سلام داد[۳۰].

شیخ حرّ عاملی درباره این حدیث می‌گوید: «حدیث زید ضعیف‌تر از احادیث دیگر است؛ چون افراد زیدیه فاسد المذهب در سند آن وجود دارند»[۳۱].

شیخ طوسی نیز درباره راویان این خبر می‌گوید: «... تمام راویان از اهل سنت و زیدی‌مذهب هستند. روایتی که راویانش چنین افرادی باشند، قابل عمل نیست»[۳۲].[۳۳]

روایت اباصلت

اباصلت هروی می‌گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: «در سوادِ کوفه گروهی بر این باورند که رسول خدا (ص) در نماز خود سهو نمی‌کند». حضرت فرمود: «خدا لعنت کند آنها را! دروغ می‌گویند! آن کسی که سهو نمی‌کند، تنها خداست که جز او خدایی وجود ندارد»[۳۴].

سند این روایت در نهایت ضعف است؛ زیرا یکی از راویان آن ضعیف، و دو تا از راویان آن مجهول‌اند. از این‌رو شماری از دانشمندان علم رجال، مانند علامه حلّی، ابن داوود، تفرشی و اردبیلی، درباره اولین راوی می‌گویند: «تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی، همان کسی که ابو جعفر محمد بن بابویه از او روایت می‌کند، ضعیف است»[۳۵].

نمازی درباره دومین راوی می‌گوید: «دانشمندان رجال، در کتاب‌های خود، از عبد اللّه بن تمیم قرشی ذکری به میان نیاورده‌اند و پسرش، تمیم، از او روایت می‌کند»[۳۶]. نیز وی درباره سومین راوی می‌گوید: دانشمندان رجال، در کتاب‌های خود، از ابوعلی احمد بن علی انصاری یاد نکرده اند»[۳۷].[۳۸]

روایت سعید اعرج

سعید اعرج، از امام صادق (ع) حدیثی نقل کرده است: رسول خدا (ص) پیش از نماز صبح، خوابید و خداوند آن حضرت را خواباند تا آفتاب طلوع کرد و این خواباندن، رحمتی از جانب پروردگار برای مردم بود؛ زیرا اگر کسی تا طلوع آفتاب بخوابد، مردم او را ملامت نموده، می‌گویند: «از نمازت مراقبت نکردی». پس این عمل پیامبر (ص) الگو و سنت گردید؛ لذا الآن اگر کسی به کسی بگوید: «خوابیدی و نمازت را قضا کردی؟» می‌گوید: «رسول خدا (ص) خوابید و خوابیدن او الگو و رحمت شد؛ تا خدای سبحان بدین وسیله بر این امّت ترحم کند[۳۹].

این روایت نیز به جهت وجود سعید اعرج از نظر سند به دلایلی که پیش از این گفته شد، ضعیف است و قابل استناد نیست[۴۰].[۴۱]

روایت پدر عزرمی

در این روایت، سهو و نسیان امام مطرح شده است. پدر عزرمی از امام صادق (ع) روایت نقل کرده که علی (ع) نماز ظهر را با مردم، بدون وضو، خواند. سپس وارد منزل شد. آن‌گاه منادی او بیرون آمد و ندا داد: «امیر مؤمنان (ع) نماز را بدون وضو خوانده است و نمازتان را اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند»[۴۲].

خویی می‌گوید: این روایت، افزون بر ضعف سند آن از نظر عدم ثبوت وثاقت پدر عزرمی، مضمون آن نیز به خاطر منافات با عصمت امام و عدم انطباق با اصول مذهب، قابل تصدیق نیست. من بسیار بسیار تعجب می‌کنم از شیخ و کلینی! چگونه این روایت و روایاتی از این دست را که مخالف اصول مذهب است و موجب طعن مخالفین بر اصول ما می‌شود، در کتاب‌های حدیث نقل کرده‌اند. به هر حال بطلان مضمون این روایت یقینی بوده، و این روایت در نهایت ضعف و سقوط است[۴۳].[۴۴]

روایت ابی‌بصیر

در این روایت، اشتباه امام در انجام دادن یکی از افعال عبادی، همانند غسل، که یک وظیفه شخصی است، مطرح شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که پدرم (امام باقر (ع)) غسل جنابت کرد و به او گفته شد به یک نقطه از پشتت آب نرسیده است. حضرت به او فرمود: «نمی توانستی سکوت کنی؟» سپس دست خود را به آن نقطه مالید[۴۵].

مشکل این روایت این است که سند آن مقطوع است؛ زیرا نجاشی می‌گوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن و حسن از فضاله روایت کند. او می‌گوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است و من گروهی را می‌بینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت نقل می‌کنند[۴۶]. بنابراین، روایت از درجه اعتبار ساقط است.

ممکن است کسی بگوید: هر چند تک‌تک روایات سهو النبی (ص) از نظر سند ضعیف‌اند، شمار بالای آنها ضعف سندشان را جبران می‌کند. در پاسخ این توهم می‌گوییم:

  1. اولّاً آنچه در علم اصول به عنوان جابر ضعف سند مطرح است، شهرت فتوایی و عملی اصحاب است؛ نه کثرت وجودی روایات!
  2. ثانیاً تمام دانشمندان شیعه، به استثنای شیخ صدوق و استادش، از روایات سهو اعراض نموده و آنها را رد کرده‌اند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر ضعف روایات سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است[۴۷].

نتیجه گیری

در مجموع با بررسی اقوال دانشمندان می‌توان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:

  1. عده‌ای از اهل سنت صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شده‌اند.
  2. عده‌ای مثل شیخ صدوق صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شده‌اند، البته با این توجیه که سهو از جانب شیطان نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
  3. عده‌ای صدور این روایات را پذیرفته‌اند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات عامه و مخالفت با ادله کلامی، صدور این روایات را تقیه‌ای دانسته‌اند.
  4. عده‌ای مثل شیخ مفید این روایات را به خاطر مخالفت با ادله عصمت نبی به طور کامل طرد کرده‌اند.
  5. عده‌ای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق احتیاط شمرده‌اند[۴۸].

منابع

پانویس

  1. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ‌»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
  2. ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.
  3. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.
  4. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.
  5. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.
  6. ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.
  7. ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.
  8. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
  9. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۸.
  10. کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.
  11. ر.ک: حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
  12. ر.ک: علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
  13. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۲.
  14. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۸۰.
  15. نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
  16. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۳.
  17. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.
  18. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۲۴.
  19. رجال النجاشی، ص۴۱۳؛ علامه حلّی، خلاصة الاقوال، ص۴۰۸؛ ابن داوود حلّی، رجال ابن داوود، ص۲۸۱.
  20. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۴.
  21. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶.
  22. ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۳۰۳.
  23. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۵.
  24. تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۷.
  25. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۴.
  26. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۵.
  27. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۲.
  28. ابن غضائری، رجال ابن غضائری، ص۸۸؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۴۰۶؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۲، ص۲۵۶.
  29. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۶.
  30. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۹.
  31. حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
  32. طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۶۶.
  33. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۷.
  34. ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۹.
  35. علامه حلّی، خلاصه الاقوال، ص۳۲۹؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ص۲۲۴؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۳۰۷؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۱، ص۱۳۳.
  36. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۴۹۵.
  37. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۷۰.
  38. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۷.
  39. کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴.
  40. ر.ک: حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵؛ علامه حلّی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
  41. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۸.
  42. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۴۰.
  43. خویی، کتاب الصلاة، ج۵، ص۳۶۲.
  44. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۰۹.
  45. طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۳۶۵.
  46. نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
  47. مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۱۰.
  48. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۶۶-۲۷۱.