زمزم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۱: خط ۵۱:
#'''مَکنونه''': از نام‌های زمزم است<ref>لغت‌نامه دهخدا.</ref>.
#'''مَکنونه''': از نام‌های زمزم است<ref>لغت‌نامه دهخدا.</ref>.
#'''نافعه''': یکی از نام‎های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''نافعه''': یکی از نام‎های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''هزمة اسماعیل''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''هزمة الملک''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.
#'''هزمة جبرائیل''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۴۰۱؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۳ تا ۸۳.</ref>.
#'''هی برکة''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.


==[[چاه]] اسماعیل==
==[[چاه]] اسماعیل==

نسخهٔ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۲

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

زمزم: چاهی کنار خانه خدا در مکّه که جوشش آب آن به اعجاز الهی بود. وقتی حضرت ابراهیم، همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را در مکّه گذاشت، در آن سرزمین آب نبود. هاجر برای یافتن آب، هفت‌ بار فاصله دو کوه "صفا" و "مروه" را طی کرد، امّا آبی برای اسماعیل خردسال نیافت. وقتی ناامید نزد کودک بازگشت، دید که از زیر پای اسماعیل، چشمه‌ای جوشیده است. از آن پس کاروانیانِ مسافر در آن منطقه فرود می‌آمدند و مکه رونق یافت. آب زمزم، مقدّس است و در روایت است که در آن شفاست. اکنون هم چاه زمزم در زیر مسجد الحرام قرار دارد و حجّاج، از آب آن به عنوان تبرّک می‌آورند. در سال‌های اخیر، وضع آن را تغییر داده‌اند و به صورت لوله‌کشی به قسمت‌های بیرونی مسجد الحرام رسانده‌اند[۱].

نام‌های زمزم

  1. بِرکه: از اسامی زمزم است[۲].
  2. بُشری: یکی از نام‌های زمزم است[۳].[۴]
  3. تُکتَم: یکی از نام‌های زمزم است[۵].
  4. حرمیه: یکی از نام‌های زمزم است[۶].
  5. حفیرة العباس: یکی از نام‌های زمزم است[۷].
  6. حفیرة عبد المطلب: یکی از نام‌های زمزم است چون به دست عبدالمطلب حفر گردید[۸].
  7. راءِ: یکی از نام‌های زمزم است[۹].
  8. رَکضَةُ جَبرَئیل: یکی از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۱۰]. رکضه به معنای زمین گود است.
  9. رَواء: از اسامی زمزم است، به معنای آب گوارا و همواره جاری و جوشان[۱۱].
  10. زُمِّزم: یکی از نام‌های زمزم است[۱۲].
  11. زَمَّم: یکی از نام‌های زمزم است[۱۳].
  12. زُمازِم: یکی از نام‌های زمزم است[۱۴].
  13. سالِمِه: یکی از نام‌های زمزم است[۱۵].
  14. سقیا: از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۱۶]. همچنین نام یکی از چاه‌های مکه است که پس از اسلام، با توجه به کمبود آب در مکه و نیاز شدید مردم به آن، آن را حفر کردند.
  15. سقیا اسماعیل: از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۱۷].
  16. سقیا الله اسماعیل: از نام‌های زمزم است[۱۸].
  17. سیّده: یکی از نام‌های زمزم است[۱۹].
  18. شُباعه: یکی از نام‌های زمزم است[۲۰]. در عهد جاهلیت؛ چون سیر کننده خورنده است.
  19. شُبّاعة العیال: یکی از نام‌های زمزم است[۲۱].
  20. شراب الابرار: یکی از نام‌های زمزم است[۲۲].
  21. شِفاء: از نام‌های زمزم است[۲۳].
  22. شفاء سُقم: یکی از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۲۴].
  23. صافیه: یکی از نام‌های زمزم است[۲۵].
  24. طَعام: آب زمزم را گویند[۲۶].
  25. طعام الابرار: یکی از نام‌های زمزم است[۲۷]
  26. طعام طعم: یکی از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۲۸].
  27. طاهره: یکی از نام‌های زمزم است[۲۹].
  28. طَیبه: یکی از نام‌های زمزم است. همچنین از نام‌های مکه و مدینه است[۳۰].
  29. عافیه: یکی از نام‌های زمزم است[۳۱].
  30. عصمه: یکی از نام‌های زمزم است[۳۲].
  31. عَونه: یکی از نام‌های زمزم است[۳۳].
  32. قریه النّمل: یکی از نام‌های زمزم است[۳۴]. همچنین از اسامی مکه است.
  33. کافیه: یکی از نام‌های زمزم است[۳۵].
  34. لا تدم: یکی از نام‌های زمزم است[۳۶].
  35. لا شرق: یکی از نام‌های زمزم است[۳۷].
  36. مبارکه: یکی از نام‌های زمزم است. همچنین از نام‌های مدینه است که جایگاه پر برکت و مبارک است و پیامبر اکرم(ص) برای این شهر در خواست برکت کرد[۳۸].
  37. مرویه: یکی از نام‌های زمزم است و نیز یکی از اسامی مکه[۳۹].
  38. مؤنسه: یکی از نام‌های زمزم است[۴۰].
  39. میمونه: یکی از نام‌های زمزم است. همچنین نام یکی از همسران رسول خدا(ص) و آخرین بانویی است که پیامبر تزویج کرده است.
  40. مصونة: یکی از نام‌های زمزم است که امام صادق(ع) آن را ذکر کرده[۴۱].
  41. مَضمونه: از نام‌های زمزم است که مایه سلامت از هر دردی است[۴۲].
  42. مَضنونه: از نام‌های زمزم است به معنای نفیس و گرانبها[۴۳].
  43. مغذّیه: یکی از نام‌های زمزم است[۴۴].
  44. مفدّاه: یکی از نام‌های زمزم است[۴۵].
  45. مکتومه: یکی از نام‌های زمزم است[۴۶]، به معنای پنهان شده. اشاره به دورانی است که در دل خاک پنهان بود تا به دست حضرت عبدالمطلب حفر شد.
  46. مَکنونه: از نام‌های زمزم است[۴۷].
  47. نافعه: یکی از نام‎های زمزم است[۴۸].
  48. هزمة اسماعیل: یکی از نام‌های زمزم است[۴۹].
  49. هزمة الملک: یکی از نام‌های زمزم است[۵۰].
  50. هزمة جبرائیل: یکی از نام‌های زمزم است[۵۱].
  51. هی برکة: یکی از نام‌های زمزم است[۵۲].

چاه اسماعیل

به چاه زمزم اطلاق می‌شود[۵۳].[۵۴]

تبرک به زمزم

سیره مسلمانان و زائران بیت الله این بوده که از آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و به آن تبرک جسته و استشفا نمایند. این سنت در میان مسلمانان هر عصر استمرار داشته و اکنون نیز ادامه دارد. زائری نیست که به مسجدالحرام بیاید و از زمزم ننوشد و کمتر کسی است که از حج برگردد و آب زمزم سوغات نیاورد. پیامبر خدا(ص) پس از هجرت از مکه به مدینه، همواره از دیگران می‌خواستند که از این آب برایش هدیه ببرند و همیشه ترغیب می‌کردند که مردم از این آب بنوشند و سیراب شوند. رسول اکرم(ص) درباره آب زمزم فرموده‎اند: «مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ لِمَا شُرِبَ لَهُ‌»[۵۵] و نیز فرموده‎اند: آب زمزم برای هر مقصدی که بنوشند سودمند است. اگر به قصد شفا باشد شفا یابد و اگر به وسیله آن از شرور به خدا پناه برند، خدا پناه می‎دهد و اگر برای رفع تشنگی بنوشند سیراب شوند و اگر برای رفع گرسنگی بنوشند سیر گردند. این آب اثر ضربت جبرئیل و آبشخور اسماعیل است.

در جای دیگری فرمودند: سیراب شدن از آب زمزم، نفاق را از میان می‌برد. در خبر دیگری آمده است که جبرئیل؛ سینه مبارک پیامبر را با آب زمزم شست‎وشو داد. آثار تبرک و استشفاء به آب زمزم مورد توجه بزرگان بوده است و مولفان نیز به بیان مواردی از آن پرداخته‌اند. یکی از نویسندگان در کتاب خود به نام «معجزات الشفاء بماء زمزم» به بیان مواردی پرداخته که بیمارانی چند به برکت زمزم از بیماری‎های صعب العلاج شفا یافته‌اند و آن گاه به تحلیل این مطلب پرداخته و می‎افزاید: نباید این گونه موارد را از دید علمی رد کرد؛ زیرا خداوندی که در داروها شفا قرار داده، قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد[۵۶].[۵۷]

پیدایش زمزم

هنگامی که میان مادر اسماعیل(ع) یعنی هاجر و ساره همسر دیگر ابراهیم(ع) کدورتی پیش آمد، ایشان، هاجر و تنها فرزندش اسماعیل(ع) او را به وادی خشک و سوزان مکه آورد ﴿بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ[۵۸] و شاید نیز خداوند او را مأمور ساخته بود دست به این مهاجرت زند. همراه مادر اسماعیل(ع) تمشک آبی بود و هیچ گونه زاد توشه‌ای غیر از آن نداشت. ابراهیم(ع) آن دو را کنار درختچه‌ای در نزدیکی مکان کعبه نشانید و سپس از مکه خارج شد و آنان را به خدا سپرد ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ...[۵۹] پس از اندک زمانی آب همراه هاجر تمام شد و شیرش نیز خشک گردید. تشنگی فرزند، مادر را به تلاش برای یافتن آب وا داشت. هاجر در پی آب، فاصله میان «صفا و مروه» را دوان دوان می‌پیمود و یا به روایت ازرقی، همواره از صفا به مروه در حرکت بود تا مرگ فرزند را شاهد نباشد. او این مسیر را هفت بار طی کرد. هنگامی که نزد کودک خود بازگشت، جبرئیل(ع) بر او ظاهر شده و با پای خود بر زمین کوبید که به قدرت الهی آب از همان جا به روی زمین فوران زد. مادر اسماعیل(ع) مقداری خاک و شن اطراف آن ریخت تا مبادا پیش از آنکه آب را در مشک بریزد، به زمین فرود رود که اگر چنین نمی‌کرد شاید چشمه روانی می‌شد. هاجر مشک را پر کرد و فرزندش نوشانید.

با پیدایش زمزم، پرندگان آن سرزمین خشک، از وجود آب با خبر و در اطراف آن جمع شدند. سر و صدا و پرواز پرندگان در حوالی زمزم، کاروان جرهمیان را که از آن مسیر می‌گذشتند، به سوی خود کشاند، آنان در کمال ناباوری، پیش روی خود آبی گوارا دیدند، از آن نوشیده، ظرف‌های خود را نیز پر کردند و از آن پس زمزم شهرت یافت[۶۰]. در تاریخ آمده است که: جرهمیان حرمت حرم و خانه کعبه را رعایت نکرده، آن را خوار و سبک می‌شمردند و اموالی را که به کعبه هدیه می‌شد به ناحق می‌بردند و چون دانستند ولایت و ریاست کعبه از دست آنان خارج خواهد شد، رئیس ایشان عمرو بن حارث بن مضاض دستور داد حجرالاسود را از رکن خانه برداشته و دو بره آهوی زرینی را که از آن کعبه بود و آن را «غزالی الکعبه» می‌نامیدند و دیگر سلاح‌هایی را که در آن خانه وجود داشت برداشته در چاه زمزم پنهان کردند و چاه را نیز از خاک پر کرده، به صورت زمین همواری درآوردند و رفته رفته مکان آن فراموش گردید[۶۱].[۶۲]

حفر زمزم

پس از جرهمیان، قبیله خزاعه روی کار آمدند و زمزم همچنان ناشناخته باقی مانده بود. عبدالمطلب بن هاشم این افتخار را یافت تا بار دیگر زمزم را شناسایی و حفر کند. در تاریخ آمده است: کسی در خواب به عبدالمطلب گفت: زمزم را، که اندوخته نهانی شیخ الانبیاء ابراهیم خلیل است، حفر نماید، عبدالمطلب بیدار شد و از خدا خواست تا موضوع را برای وی روشن فرماید. بار دیگر شخصی را در خواب دید که به او می‌گوید: «زمزم را کنار لانه مورچگان، و آنجا که کلاغی نوک بر زمین می‌زند حفر کن». عبدالمطلب برخاست و به مسجد رفت و آنجا نشست تا نشانه‌هایی را که برای او نام برده شده بود، ببیند. در این هنگام، میان دو بت «إساف» و «نائله» کلاغی را دید که نوک بر زمین می‌زند و در کنار آن نیز لانه مورچگان قرار دارد، عبدالمطلب بیل و کلنگ برداشت تا چاه را حفر کند، بت‌پرستان آمده، گفتند ما در این مکان برای بت‌های خود قربانی می‌کنیم و اجازه نخواهیم داد چاهی حفر نمایی! برخی قریشیان عبدالمطلب و فرزندش حارث - که در آن زمان تنها فرزند او بود- را مسخره کرده از ادامه کار بازمی‌داشتند، جمعی دیگر نیز از او دفاع کرده، مردم را از آزار مانع می‌شدند. عبدالمطلب با اظهار این سخن، که «من مأمورم» به کار خود ادامه داد. وقتی سنگچین چاه آشکار شد، تکبیر گفت و دانست که به او صحیح الهام شده است و چون چاه را بیشتر کند، دو آهوی زرین در آن یافت و آن همان دو مجسمه‌ای بود که جُرهمیان هنگام خروج از مکه در چاه زمزم انداخته بودند و نیز در آن چاه شمشیرهایی رویین و سپرهایی یافت شد.

پس از پایان یافتن کار و آشکار شدن آب، عبدالمطلب کنار چاه زمزم حوضی ساخت و خود و پسرش از آن آب کشیده در حوض می‌ریختند و به حاجیان می‌دادند[۶۳]. این داستان تاریخی را ابن اسحاق از زبان علی بن ابی‌طالب(ع) به گونه دیگر آورده است: عبدالمطلب گفت: در حِجر خوابیده بودم ناگهان کسی در خواب نزد من آمد و گفت: طیبه را حفر کن به او گفتم: طیبه چیست؟ پاسخ نداد و از نزدم رفت! فردای آن روز باز هم در همان مکان خفتم که این بار نیز همان کس آمد و گفت: بَرّه را حفر کن. گفتم: بره چیست؟ پاسخ نداد و رفت! فردای آن روز نیز به همان مکان آمده خوابیدم، بار دیگر همان کس آمد و گفت: مضنونه را حفر کن! گفتم مضنونه چیست؟ او بدون آنکه پاسخی دهد، رفت. فردای آن روز هم در همان مکان خفتم که باز همان کس آمد و گفت: زمزم را حفر کن. گفتم: زمزم چیست؟ گفت: چاهی که نه خشک شده و نه از آب آن کاسته خواهد شد و حاجیان زیادی را سیراب می‌کند و آن بین سرگین و خون، در کنار خانه مورچگان و آنجا که زَغَن زمین را گود کرده قرار دارد! پس چون خصوصیات و مکان زمزم را دانست و فهمید که بر او راست گفته باشد همراه با فرزندش – حارث - اقدام به حفر آن نمود[۶۴]. عبدالمطلب پس از حفر زمزم و دستیابی به آب، سقایت حاجیان را احیاء نموده آن را در اختیار داشت[۶۵].

یونس بن بکیر گفته است که عبدالمطلب هنگام حفر زمزم این اشعار را می‌خواند: اللهم انت الملك المحمود ربي انت المبدي و المعيد و ممسك الاسية الجلمود من عندك الطارف و التليد ان شئت الهمت كما تريد لموضع الحلية و الحديد فبيِّن القوم لما تريد اني نذرت العاهد المحمود اجعله رب لي فلا اعود[۶۶][۶۷]

خشک شدن زمزم

وقتی جرهمیان حرمت کعبه و حرم را شکستند و به فسق و فجور پرداختند، خداوند آب زمزم را از جوشش انداخته و خشک کرد، به طوری که حتی مکان آن نیز محو گردید. «عمرو بن حارث بن مضاض بن عمرو جرهمی»، جرهمیان را پند و اندرز داد که در منطقه حرم ستم نکنند و حرمت کعبه را پاس دارند ولی آنان پند نگرفته و سخن او را نشنیدند؛ وی نیز دو «مجسمه زرین آهو» و «شمشیرهای مرصع» را که در کعبه بود از بیم آنکه سرقت نکنند، شبانه برداشت و در محل چاه زمزم، زیر خاک پنهان کرد. فرزندان کِنانه و قبیله خُزاعه که تاب تحمل فسق و فجور جرهمیان را نداشتند، با آنان به نبرد پرداخته و ایشان را از مکه بیرون راندند و خداوند قوم خزاعه و کنانه را بر مکه مسلط ساخت[۶۸].

چاه زمزم همچنان تا دوران «عبدالمطلب بن هاشم» پدربزرگ پیامبر(ص) مخفی بود. او شبی در خواب دید که خداوند به حفر نقطه‌ای از زمین که محل سابق چاه بود فرمان می‌دهد. عبدالمطلب به زعم سرزنش و آزار مردم، با کمک فرزند خود «حارث» همان نقطه را حفر کرد. در آن هنگام نذر کرد که اگر دارای ده پسر شود یکی از آنان را در راه خدا قربانی کند؛ سپس با کندن چاه بر مجسمه‌ها و شمشیرها دست یافت و همچنان کَند تا آب فوران زد. وی به سرعت در کنار آن حوضی ساخت و آب را درون آن ریخت تا پراکنده نشود. او از آن آب به حاجیان می‌نوشانید و سقایت آنان را به عهده گرفت. گروهی از جاهلان و حسودان، شب‌ها حوض مذکور را تخریب می‌کردند، اما عبدالمطلب باز آن را می‌ساخت. پس از چندی خداوند به او ده پسر عطا کرد. وی نیز برای ادای نذر خود بین آنها قرعه انداخت که به نام «عبدالله» محبوب‌ترین پسرانش درآمد؛ آن‌گاه بین عبدالله و ده تا صد شتر قرعه زد که قرعه به نام صد شتر افتاد و آنها را در راه خدا قربانی کرده و گوشت آن را میان بادیه‌نشینان انفاق نمود. بر اساس این سنت از آن روز دیه یک مرد، صد شتر تعیین شد[۶۹].[۷۰]

زمزم

زمزم مرکب از دو «زم»، در لغت به معنای آهسته، آهسته و یا آب فراوان[۷۱] و در اصطلاح نام چشمه و یا چاهی در مکه نزدیک خانه کعبه است که پیشینه تاریخی آن، به دوران حضرت ابراهیم(ع) باز می‌گردد؛ آن‌گاه که آن حضرت به فرمان خداوند همسرش هاجر را به همراه اسماعیل، که کودکی شیرخوار بود، به سرزمین بی‌آب و علف مکه آورده و خود برای انجام مأموریتی الهی آن دیار را ترک نمود. تا آنکه اندوخته غذا و آب مادر و فرزند به پایان رسید و هاجر نگران از جای کودک خویش به جستجوی آب پرداخت. زمزم به لحاظ اهمیت و جایگاهی که از زمان حضرت ابراهیم(ع) تا کنون داشته، نام‌های فراوانی برای آن ذکر کرده‌اند: برخی از این اسامی را امام صادق(ع) این چنین فرموده‌اند:

  1. رَکضَة جبرئیل
  2. سقیا اسماعیل
  3. حفیرة عبدالمطلب
  4. المصونة (مضنونه)
  5. سقیا
  6. طعام طعم
  7. شفاء سقم[۷۲].

اسامی دیگر آن عبارت است از:

  1. زَمَّم
  2. زُمِّزم
  3. زُمازِم
  4. هزمه جبرائیل
  5. هَزمَة المَلَکِ
  6. الشُّباعه و شُباعه
  7. بره
  8. تُکتَم
  9. شراب الابرار
  10. طعام الابرار
  11. سقیا الله اسماعیل[۷۳]
  12. لاشرق
  13. لاتدم
  14. هی برکه
  15. سیده
  16. نافعه
  17. عونه
  18. بشری
  19. صافیه
  20. عصمه
  21. سالمه
  22. میمونه
  23. مبارکه
  24. کافیه
  25. عافیه
  26. مغذّیه
  27. طاهره
  28. مفداه
  29. حرمیه
  30. مرویه
  31. مؤنسه
  32. طیبه
  33. شُبّاعة العیال
  34. قریة النمل
  35. نقرة الغراب
  36. هزمة اسماعیل
  37. حفیرة العباس[۷۴].

ابن بری برای زمزم تنها دوازده نام را بر شمرده و «الرّاء» و «مکتومه» را نیز در شمار آن اسامی آورده است[۷۵].[۷۶]

تسمیه زمزم

جهت نام را با توجه به معانی مختلف زمزم متفاوت ذکر کرده‌اند. به خاطر: زیادتی آب زمزم، گوارایی آب آن، حرکت و جوشش آب آن، زمزمه حضرت جبرئیل بر سر آن، زمزمه فارسیان در حج بر سر آن، زمزمه و نیایش عده‌ای بر سر آن، زمزمه شاپورشاه ایران بر سر آن، زمزمه ملایم آب در حال جوشش آن، جلوگیری کردن حضرت هاجر از پراکندگی آن (با ریختن خاک در اطراف چشمه)، خطاب حضرت هاجر به آن جهت ایستادن. آن گاه که آب جوشید و زیادتی کرد آن حضرت از بیم آنکه پیش از پر کردن ظرف خود، آب پراکنده شود (و در زمین فرو رود) و یا این که زیادتی آب برای فرزندش خطر به بار آورد در مقام خطاب به آب دو واژه مشابه «زم» «زم» (به معنی بس است یا از حرکت بایست) را به کار برد.[۷۷]

استحباب زمزم

طبق روایت مستحب است استفاده از زمزم: برای خوردن، برای بدن شستن، برای شفا نوشیدن، برای هدیه بردن، برای سعی (صفا و مروه) نوشیدن، برای پس از طواف و نماز، نوشیدن و سر و صورت شستن. درباره عمق زمزم، ازرقی گفته است: عمق و ژرفای زمزم از بالا تا پایین آن شصت ذراع است. در درون چاه، آب از سه نقطه جاری است، یکی مقابل حجرالاسود، دیگری برابر صفا و ابوقبیس و سومی مقابل مروه. در سال‌های ۲۲۳ و ۲۲۴ که احتمال خشک شدن زمزم می‌رفت، محمد بن ضحاک والی عمر بن فرج رُخّجی سمت ریاست برید پُست مکه و اطراف آن را عهده‌دار شد، وی نُه ذراع دیگر بر گودی آن افزود، و مقداری نیز از زمین اطراف عمق چاه را کند، تا آنکه در سال ۲۲۵ به خاطر بارش باران و جاری شدن سیل، آب زمزم افزون شد[۷۸]. سالم بن جراح نیز به روزگار حکومت هارون الرشید، چند ذراع دیگر زمزم را گود کرد و همین شخص در زمان خلافت مهدی در زمزم کار کرده، بر گودی آن افزود، سپس عمر بن ماهان که در دوره حکومت امین، عهده‌دار سمت برید مکه بود چاه زمزم را زه‌کشی کرد.

گفته‌اند: مردی از اهل طائف به نام محمد بن کثیر که در کف چاه زمزم کار می‌کرده، همان‌جا نماز گزارده است[۷۹]. در حضور امام صادق(ع) سخن از آب زمزم به میان آمد. حضرت فرمودند: از زیر حجر، چشمه‌ای به سوی زمزم جاری است، هر گاه آب چشمه غالب گردد، آب زمزم شیرین می‌شود[۸۰]. از این رو است که برخی می‌گویند آب زمزم گاهی شیرین است و زمانی شیرین نیست.[۸۱]

زمزم در گذر تاریخ

تغییراتی کرده است؛ نخستین کس که زمین و دیواره‌های زمزم را با سنگ مرمر پوشاند، ابوجعفر منصور عباسی است. وی این کار را در دوران خلافت خویش آغاز و سپس مهدی عباسی آن را به پایان برد. پس از آن تا دوران حکومت معتصم در سال ۲۲۰ چاه در فضای باز بوده، و فقط گنبد کوچکی بر دهانه آن قرار داشته است. عمر بن فرج رخجی که از نویسندگان و دبیران دربار معتصم بوده، را تغییر داد و برای تمام زمزم، سقفی از چوب ساج فراهم کرد که از درون زراندود بود و بیرون آن را کاشی کاری کرده، در اطراف آن لبه کوچکی به صورت کنگره ساخته بودند و از آن زنجیرهایی آویزان کرده، چراغ‌هایی به آنها آویخته بودند که شب‌ها در موسم حج آنها را روشن می‌کردند. گنبدی را نیز که در فاصله زمزم و سقاخانه قرار داشته، کاشی کاری نمودند و در هر موسم حج، آن را آراسته و رنگ می‌کردند. زمزم و اطراف آن در امتداد زمان تغییراتی یافته و خلفا و امیران در اوقاتی خاص، قندیل‌های زمزم را روشن نگاه می‌داشتند. در دوران محمد بن سلیمان در تمامی سال، قندیل‌های بزرگ و سفید زمزم را روشن می‌کردند.

ناصر خسرو در سفرنامه خود نوشته است: فاصله بین زمزم و خانه کعبه ۴۶ ارش و دهنه چاه زمزم سه گز و نیم است در سه گز و نیم سرچاه را حظیره کرده‌اند و اطراف آن با چوب‌های مشبک است و برابر خانه زمزم از جانب مشرق خانه مربعی است که مرکز سقایة الحاج است و جنب آن خزانة الزیت است که مرکز روغن زیتون برای روشنی چراغ‌ها می‌باشد. مرکز شمع و قنادیل است. پس از صحن مسجدالحرام سه خانه است سقایة الحاج، خزانة الزیت، و خانه زمزم. و نیز آورده است: پیغمبر برای کمک آب زمزم جهت مردم، چاهی کند که بئر الرسول گویند و علی بن ابی‌طالب نیز چاهی کند که بئر علی گویند و هر دو چاه آب فراوان دارد و با هم ده متر فاصله دارند که در جعرانه است. و بر پنجره پیش از آن نوشته شده: «مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ‌». همچنین زمزم از چاه‌های مدینه واقع در اطراف مسجدالنبی در داخل خانه فاطمه بنت امام حسین(ع) است که به دست او حفر شد. چاه زمزم یا چاه فاطمه در دوران سعودی در توسعه غربی مسجد تخریب شد. یکی دیگر از چاه‌های مدینه واقع در حره غربی، زمزم نام دارد، پیامبر اکرم(ص) روزی ضمن استفاده از آن برای صاحبش دعا کردند. این چاه به مرور زمان از بین رفت.[۸۲]

مصرف زمزم

عبدالمطلب، آشامیدن و وضو گرفتن از آب زمزم را حلال و جایز دانسته، لیکن غسل کردن با آب آن را روا نمی‌دانست. از این رو عباس بن عبدالمطلب نیز پیوسته در مسجدالحرام و در اطراف زمزم گردش می‌کرد و می‌گفت: شستشو با آب زمزم را حلال نمی‌دانم وای آب برای خوردن و وضو گرفتن حلال و جایز است. ابن عباس روزی مردی از قبیله مخزوم و از خاندان مغیره را دید که در زمزم غسل می‌کند، بسیار ناراحت شد اظهار داشت: شستشو و غسل (در زمزم را) حلال نمی‌دانم، این آب برای نوشیدن و وضو گرفتن است. البته سفیان توضیح داده که این نهی، مربوط به داخل مسجد است و طبیعی است که اگر بیرون مسجد و در مکان مناسبی با آب زمزم غسل نمایند مانعی نخواهد داشت. وی دو حوضچه در کنار زمزم احداث کرده بود تا از یکی برای نوشیدن و از دیگری برای وضو ساختن استفاده کنند و در نتیجه با پرهیز از شستشو نمودن، مسجدالحرام پاکیزه باقی بماند.

برخی از فقیهان شیعه مانند: ابن زهره در «غنیة النزوع»، محقق حلی در «المختصر النافع» ابن براج در «المهذب» و ابی الحسن سلمان بن الصهرشتی در «اصباح الشیعه» فرموده‌اند: مستحب است پس از طواف و قبل از سعی، حاجی نزد زمزم آمده از آب آن بنوشد و غسل کند و اگر نتوانست غسل نماید، کمی از آب زمزم را به خود بریزد. و برخی دیگر همچون: ابن حمزه در «الوسیله»[۸۳]، ابن ادریس حلی در «سرائر»[۸۴]، ابن سعید هذلی در «الجامع للشرائع»[۸۵]، علامه در «قواعد الاحکام»[۸۶]، شهید اول در «اللمعة الدمشقیه»[۸۷]، صدوق در «المقنع»[۸۸]، شیخ طوسی در «النهایه»[۸۹] و «الجمل و العقود»[۹۰] همان موارد را بدون مستحب بودن غسل ذکر فرموده‌اند.

همچنین مستحب است شخص، هنگام نوشیدن آب زمزم بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ إِنَّكَ قَادِرٌ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»[۹۱]؛ «بار خدایا آن را دانشی سودمند، روزیی فراوان، و درمان هر درد و بیماری قرار ده، همانا تو توانایی ای پروردگار جهانیان».[۹۲]

زمزم و ایرانیان

مسعودی در زمینه پیشینیه تاریخی زمزم قبل از اسلام چنین نوشته است: ایرانیان قدیم به احترام خانه کعبه و جدشان ابراهیم(ع) و هم توسل به هدایت او و رعایت نسب خویش به زیارت بیت‌الحرام می‌رفتند و بر آن طواف می‌بردند. آخرین کس از ایشان که به حج رفت، ساسان پسر بابک جد اردشیر بابکان سرملوک ساسانی بود. ساسان پدر این سلسله بود که عنوان از انتساب او دارند (چون ملوک مروانی که انتساب از مروان دارند و خلیفگان عباسی که نسبت به عباس بن عبدالمطلب می‌برند) و چون ساسان به زیارت خانه رفتی طواف بردی و بر چاه اسماعیل زمزمه کردی.

گویند به سبب زمزمه‌ای که او و دیگر ایرانیان بر سر چاه می‌کرده‌اند. آن را زمزم گفته‌اند و این نام معلوم می‌دارد که زمزمه ایشان بر سر چاه مکرر و بسیار بوده است. یک شاعر قدیمی در این زمینه می‌گوید: ایرانیان از روزگاران قدیم بر سر زمزم، زمزمه می‌کرده‌اند، یکی از شاعران ایرانی پس از ظهور اسلام نیز به این موضوع بالیده، ضمن قصیده‌ای می‌گوید: «و ما از قدیم پیوسته به حج خانه می‌آمدیم و همدیگر را در ابطح به حال ایمنی دیدار می‌کردیم و د ساسان پسر بابک همی راه پیمود تا به خانه کهن رسید که از روی دینداری طواف کند. طواف کرد و به نزد چاه اسماعیل که آبخوران را سیراب می‌کند زمزمه کرد». ایرانیان در آغاز روزگار، مال و گوهر و شمشیر و طلای بسیار به کعبه هدیه می‌کردند. همین ساسان پسر بابک دو آهوی طلا و جواهر با چند شمشیر و طلای فراوان هدیه کعبه کرد که در چاه زمزم مدفون شد. بعضی مؤلفان تاریخ و دیگر کتب سرگذشت، بر این رفته‌اند که این چیزها را جرهمیان به هنگام اقامت در مکه هدیه کرده‌اند. و حال آنکه جرهمیان مالی نداشتند که این چیزها بدیشان نسبت داده شود. شاید از دیگران بوده است، و خدا بهتر می‌داند[۹۳].[۹۴]

فضیلت زمزم

پیامبر(ص) درباره زمزم فرمود: بهترین آبی که از زمین می‌جوشد، آب زمزم است[۹۵]. ابن عباس همین روایت را با تعبیر: «بهترین آب بر روی زمین آب زمزم می‌باشد» آورده است[۹۶]. وی همچنین گفته است: پیامبر(ص) در حالی که ایستاده بود، از آب زمزم آشامید[۹۷]. در نقلی دیگر آمده است: امام حسن و امام حسین(ع) پس از نماز عصر طواف کرده، سپس در حال ایستاده از آب زمزم نوشیدند[۹۸]. علی بن مهزیار نیز گفت: ابا جعفر ثانی(ع) را در شب زیارت دیدم که طواف نساء را انجام داده، پشت مقام نماز گزاردند. سپس داخل زمزم شده، با دست خود دلوی را که در برابر حجر قرار داد [داخل چاه نموده] از آب زمزم نوشید و به برخی قسمت‌های بدن خود نیز آب ریخت. وی همچنین گفته است: کسانی که با آن حضرت در سال‌های بعد به حج آمده بود بودند، امام را دیده‌اند که همان‌گونه عمل می‌کرده است[۹۹]. در روایت دیگری امام صادق(ع) فرموده‌اند: مستحب است از دلوی که روبروی حجر قرار دارد، یک یا دو دلو آب کشیده، از آن بنوشند و بر سر و بدن خود بریزند[۱۰۰].

امام صادق(ع) نیز فرمود: به من خبر رسیده که پیامبر(ص) آن هنگام که به زمزم نگریست فرود: اگر برای امت من مشقت و رنج نمی‌داشت از آنان می‌خواستم تا یک دلو یا دو دلو از زمزم آب برگیرند[۱۰۱]. امام سجاد(ع) به شبلی آموختند تا بر سرزمزم با خدای خویش پیمان ببندد که چشم از گناه و معصیت بپوشاند، و این خود راز دیگری برای این چشمه جوشیده در کنار بیت الله الحرام است. ابن عباس را عادت بر این بود که هر گاه مهمانی بر وی وارد می‌شد، آب زمزم به او هدیه می‌داد[۱۰۲]. برخی از علاقمندان به پیامبر اکرم(ص) آن زمان که حضرت در مدینه سکونت داشتند، آب زمزم برای ایشان سوغات می‌بردند. ابن قیم در باب طب نوشته است: آب زمزم برترین و شریفترین و گرامی‌ترین آب‌هاست و نیز دوست داشتنی‌ترین و پربهاترین آن نزد مردم است. این آب «هزمه جبریل» - معرفی شده جبرائیل و «سیراب کننده اسماعیل» است[۱۰۳].

عبدالله بن مبارک گفته است: بارها شفا یافتن از آب زمزم را خود تجربه کرده، و از دیگران نیز مطالب شگفت‌آوری در این زمینه شنیده‌ام[۱۰۴]. این گونه اظهارنظرها را روایاتی چون «مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ» و احادیثی این چنین، تأیید می‌کند و سنت نیکوی حج گزاران نیز از گذشته تاکنون بر این بوده، که پس از انجام اعمال، به عنوان تبرک مقداری از آب زمزم با خود به همراه می‌بردند. عایشه گفته است: رسول خدا(ص) با مشک و برخی وسائل دیگر، آب زمزم را حمل نموده، به بیماران می‌نوشاند و یا بر آنان می‌ریخت[۱۰۵]. برخی از زائران نیز پارچه‌های سفید رنگی را همراه خود به کنار زمزم آورده، آن را با آب شسته، سپس در بیرون مسجد پارچه را می‌گسترند تا خشک شود و همراه خود می‌برند تا از آن به عنوان کفن استفاده کنند. در برخی روایات نیز آمده است که پیامبر(ص) را جبرئیل قبل از بردن به معراج، با آب زمزم شستشو داده است[۱۰۶]. تا زمان فاکهی، مردم مکه پس از آنکه مرده خویش را تمیز کرده غسل می‌دادند، بار دیگر نیز به عنوان تبرک او را با آب زمزم غسل می‌دادند[۱۰۷]. فضل بن عبدالرحمان بن ربیعه (م ۱۷۳) که بزرگ بنی هاشم در زمان خود و مردی دانشمند و شاعر بود، اشعار زیبایی درباره اماکن مکه و زمزم سروده است.[۱۰۸].

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۹.
  2. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۶۰.
  3. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  4. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۸۶.
  5. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  6. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  7. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  8. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  9. لسان العرب، ج۶، ص۸۶.
  10. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  11. فصلنامه میقات حج، ش۲۸، ص۱۱۲.
  12. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  13. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  14. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  15. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  16. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  17. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  18. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  19. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  20. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  21. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  22. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  23. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۶۰.
  24. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  25. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  26. فصلنامه میقات حج، ش۲۸، ص۱۲۲.
  27. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  28. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴ .
  29. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  30. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  31. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  32. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  33. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  34. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  35. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  36. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  37. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  38. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴؛ فصلنامه میقات حج، ش۷، ص۱۶۹.
  39. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴؛ فصلنامه میقات حج، ش۲۱، ص۱۲۳.
  40. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  41. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  42. فصلنامه میقات حج، ش۲۸، ص۱۲۲.
  43. فصلنامه میقات حج، ش۲۸، ص۱۲۱.
  44. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  45. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  46. لسان العرب، ج۶، ص۸۶.
  47. لغت‌نامه دهخدا.
  48. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  49. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  50. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  51. علل الشرایع، ج۱، ص۴۰۱؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۳ تا ۸۳.
  52. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  53. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۳۵.
  54. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۴۳.
  55. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۵۲.
  56. معجزات الشفاء بماء زمزم ص۶۳. (از حاکم و دارقطنی).
  57. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۴۰.
  58. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  59. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  60. ازرقی، اخبار مکه، ج۲، صص ۳۹ تا ۴۱.
  61. حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، ص۱۶۸.
  62. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۲۷.
  63. سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۵۴؛ ازرقی، اخبار، مکه ص۳۳۶.
  64. سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۵۱.
  65. سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۵۵.
  66. السیره النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۱۷۱.
  67. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۲۴.
  68. فروع کافی، کلینی، ج۴، ص۲۱۹.
  69. سیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۱۰؛ اخبار مکه ازرقی، ص۲۳۱.
  70. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۶۹.
  71. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۶.
  72. وسائل، ج۱۳، ص۴۷۴.
  73. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  74. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  75. لسان العرب، ج۶، ص۸۶.
  76. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۳.
  77. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۴.
  78. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۶۱.
  79. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۶۱.
  80. فصلنامه میقات حج، ش۵۵، ص۳۷.
  81. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۴.
  82. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۵.
  83. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۸، ص۴۳۸.
  84. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۸، ص۵۳۸.
  85. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۸، ص۷۱۱.
  86. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۸، ص۷۵۲.
  87. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۸، ص۷۸۵.
  88. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۷، ص۳۲.
  89. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۷، ص۱۹۳.
  90. سلسله ینابیع الفقهیه، ج۷، ص۲۳۰.
  91. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۴۳۹.
  92. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۶.
  93. مروج الذهب، ج۱، ص۲۳۶.
  94. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۲۷.
  95. مستدرک، ج۹، ص۴۳۹، ج۱۱۲۸۶.
  96. معجم الکبیر طبرانی، ج۱۱، ص۱۱۱۶۷.
  97. سنن نسائی، ج۵، ص۲۳۷.
  98. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۴۳۹، ح۱۱۲۸۳.
  99. وسائل، ج۱۳، ص۴۷۳، ح۱۸۲۴۰.
  100. وسائل، ج۱۳، ص۴۷۴، ح۸۲۴۱.
  101. وسائل، ج۱۳، ص۴۷۳، ح۱۸۲۳۹.
  102. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۲۳؛ فاکهی، اخبار مکه، ج۲، ص۴۶.
  103. مرآه الحرمین، ج۱، ص۲۵۸.
  104. مرآه الحرمین، ج۱، ص۲۵۸.
  105. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۱۵؛ سنن ترمذی، ج۳، ص۲۹۵.
  106. فاکهی، اخبار مکه، ج۲، ص۲۶.
  107. فاکهی، اخبار مکه، ج۲، ص۴۸.
  108. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۳۶.