علل غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:


== پاسخ نخست==
== پاسخ نخست==
[[پرونده:11196.jpg||بندانگشتی|90px|right|[[محمد تقی مصباح یزدی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[ آفتاب ولایت (کتاب)| آفتاب ولایت]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::#«'''حفظ جان [[امام زمان]] {{ع}}:''' خدای بزرگ، پس از وجود مقدس [[پیامبر خاتم|خاتم الأنبیا]]{{صل}}، جانشین معصومی را برای او تعیین فرمود تا وظایف ناتمام رسالت او را بر روی زمین به اتمام برساند. تفسیر آیات، بیان حقایق [[قرآن]]، رهبری جامعه اسلامی، و تربیت نفوس مستعد از وظایفی است که پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، به جانشین او واگذار می‌شود. یگانه تفاوت [[امام]] با [[پیامبر]]، مسأله [[نبوت]] است: {{عربی|اندازه=150%|" أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏"}}<ref>تو برای من، به منزله‌هارون برای موسی هستی با این تفاوت که هیچ پیامبری پس از من نیست؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref>؛  [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} پس از نخستین نزول [[وحی]] در غار حرا به من فرمود: {{عربی|اندازه=150%|"إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير"}}<ref>آن چه من می‌شنوم، تو هم می‌شنوی، و آن چه من می‌بینم، تو هم می‌بینی با این تفاوت که تو پیامبر نیستی؛ بلکه وزیر منی؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۹۷.</ref>. خدا چنین کسی را که ویژگی‌هایش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرفی کرده تا جانشین [[پیامبر]]{{صل}} شود؛ اما کسانی، از ناآگاهی و غفلت بیش‌تر مردم سوء استفاده کردند و کوشیدند تا مسیر جانشینی [[پیامبر]]{{صل}} را عوض کنند؛ البته این امر، چیز تازه‌ای نبود. بیش از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اسلام]] نیز بیش‌تر مردم هر پیغمبری را که از جانب خداوند برانگیخته می‌شد، تکذیب می‌کردند. [[قرآن]] در این باره تعبیر عجیبی دارد مبنی بر این گذشتگان به هم سفارش کرده بودند هر پیامبری که به رسالت رسید، او را انکار کنند: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن| أَ تَواصَوْا بِهِ‏ بَلْ‏ هُمْ‏ قَوْمٌ‏ طاغُون‏‏‏ }}﴾}}<ref>"آیا مردم اعصار، یک دیگر را [بر تکذیب رسولان] سفارش کرده‌اند یا آن که طبعاً مردمی سرکش و نافرمانند." سوره ذاریات، ۵۳.</ref>. انکار حق، طبیعت مردم جاهل و گمراه بوده است؛ زیرا هوس‌های دنیایی آن‌ها، با خواسته‌های [[انبیا]]{{عم}} موافق نبوده است. پس از [[ظهور]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز بیش‌تر مردم آمادگی پذیرش عمومی اسلام و برقراری نظام عدل جهانی را نداشتند؛ به همین سبب بود که [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را پس از چند سال [[حکومت]]، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و سایر [[امامان]]{{عم}} آوردند. همان طور که می‌دانید، اگر وجود مقدس [[ولی عصر]]{{ع}}، که واپسین ذخیره خدای متعالی برای امت مسلمان است، از نظرها پنهان نمی‌شد، او را نیز مانند اجدادش به ظلم و جور حاکمان جبار به شهادت می‌رساندند. انگیزه سلاطین و حاکمان، برای سرکوب و نابود کردن وجود مقدس [[ولی عصر ]]{{ع}}، خیلی بیش‌تر بوده است؛ زیرا اخباری که از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین پیشوای مسلمانان و واپسین جانشین [[پیامبر]]، [[حکومت]] کفر را از روی زمین برخواهد چید. همین دلیل باعث شده بود که سلاطین و جباران در صدد برآیند تا نگذارند [[امام زمان]] {{ع}} متولد شود و اگر تولد یافت، او را به شهادت برسانند.
:::::#'''فراهم آمدن زمینه پذیرش حق در جهان:''' از آن جا که خدای بزرگ می‌داند در آینده زمانی فرا می‌رسد که بیش‌تر مردم، لیاقت حکومت عدل الاهی را می‌یابند، با غایب ساختن [[امام زمان]] {{ع}}، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم برای جهانی سازی عدل و معرفت و عبودیت فراهم آید. در آستانه [[ظهور]] [[امام زمان]]، هرچند زمین پر از ظلم و جور می‌شود، آمادگی برای پذیرش حق میان مردم بیش از پیش خواهد شد. می‌توانید چنین وضعیتی را در قالب مثالی عادی تصور کنید: شخصی را فرض کنید که سرش درد می‌گیرد و این سردرد چنان به او فشار می‌آورد که آسایش او را به کلی سلب می‌کند و هیچ عضو سالمی برای او باقی نمی‌گذارد. چنین فردی هرقدر هم که سرسخت باشد، عاقبت به پزشک مراجعه و به نسخه او عمل خواهد کرد. عالم نیز همین گونه است. ستم و فاجعه و جنایت در این عالم، روز به روز بیش‌تر می‌شود تا دنیا به جایی می‌رسد که از آن به {{عربی|اندازه=150%|" مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً "}}<ref>{{عربی|اندازه=120%|"فیملا الأرض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً"}}؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز می‌کند؛ همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز شده است. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳)</ref> تعبیر می‌شود و این مثل همان مریضی است که هرچه درد او افزون‌تر می‌شود، آمادگی‌اش برای پذیرفتن نسخه پزشک بیش‌تر می‌شود؛ به ویژه وقتی راه‌های گوناگون را برای درمان بیماری‌اش می‌آزماید و از همه جا سرخورده می‌شود، آن وقت در برابر نسخه طبیب به طور کامل تسلیم می‌شود»<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آفتاب ولایت (کتاب)| آفتاب ولایت]]، ص۱۲۰ - ۱۲۲.</ref>.
==پاسخ‌های دیگر==
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. آیت‌الله خراسانی؛}}
[[پرونده:151949.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[محمد جواد خراسانی]]]]
[[پرونده:151949.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[محمد جواد خراسانی]]]]
::::::آیت‌‌الله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت‌‌الله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در این‌باره گفته است:
::::#«علت اصلی همان اراده و مشیت حق تعالی است که پیش از وجود او برای او چنین پیش‌بینی کرده هم‌چنان که برای هر پیغمبر و هر وصی پیغمبری طوری مخصوص در ولادتش و در دوران زندگیش و در روش و رفتارش قرار داده. ابراهیم به نحوی و موسی به‌نحوی و عیسی به‌نحوی و [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به‌نحوی، البته هرکدام به‌نحوی که حکمت اقتضاء کرده، پس سؤال از علت اراده خدا بی‌جا و بی‌مورد است. {{عربی|اندازه=100%|وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاء وَ لَا يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُهُ ﴿{{متن قرآن|لا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}﴾}} خدا آن‌چه بخواهد می‌کند و آن‌چه غیر او بخواهد نمی‌کند، (او سؤال نمی‌شود از آن چه می‌کند و مردم سؤال می‌شوند). و اگر راه سؤال در این‌گونه امور باز باشد سؤال را حد و حصری نخواهد بود، مانند آن‌که چرا پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار باشند؟ چرا عمر فلان پیامبر کم و عمر نوح آن قدر زیاد؟ چرا قرآن یک مرتبه نازل نشد؟ چرا با تفسیر نازل نشد تا محتاج به مفسر و این‌همه اختلاف مفسرین نباشد؟ چرا خود پیامبر جمع‌آوری نفرمود؟ و غیر ذلک که برای هر چیز می‌توان راه سؤال از علت باز کرد. بلی سؤال از حکمت مانعی ندارد، اما جواب هم لازم ندارد، زیرا که وجه حکمت لازم نیست که بر همه معلوم باشد. {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}}﴾}}<ref>چنین نیست که خداوند شما را بر غیب مطلع سازد؛ آل عمران، ۱۷۹.</ref>  
::::#«علت اصلی همان اراده و مشیت حق تعالی است که پیش از وجود او برای او چنین پیش‌بینی کرده هم‌چنان که برای هر پیغمبر و هر وصی پیغمبری طوری مخصوص در ولادتش و در دوران زندگیش و در روش و رفتارش قرار داده. ابراهیم به نحوی و موسی به‌نحوی و عیسی به‌نحوی و [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به‌نحوی، البته هرکدام به‌نحوی که حکمت اقتضاء کرده، پس سؤال از علت اراده خدا بی‌جا و بی‌مورد است. {{عربی|اندازه=100%|وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاء وَ لَا يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُهُ ﴿{{متن قرآن|لا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}﴾}} خدا آن‌چه بخواهد می‌کند و آن‌چه غیر او بخواهد نمی‌کند، (او سؤال نمی‌شود از آن چه می‌کند و مردم سؤال می‌شوند). و اگر راه سؤال در این‌گونه امور باز باشد سؤال را حد و حصری نخواهد بود، مانند آن‌که چرا پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار باشند؟ چرا عمر فلان پیامبر کم و عمر نوح آن قدر زیاد؟ چرا قرآن یک مرتبه نازل نشد؟ چرا با تفسیر نازل نشد تا محتاج به مفسر و این‌همه اختلاف مفسرین نباشد؟ چرا خود پیامبر جمع‌آوری نفرمود؟ و غیر ذلک که برای هر چیز می‌توان راه سؤال از علت باز کرد. بلی سؤال از حکمت مانعی ندارد، اما جواب هم لازم ندارد، زیرا که وجه حکمت لازم نیست که بر همه معلوم باشد. {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}}﴾}}<ref>چنین نیست که خداوند شما را بر غیب مطلع سازد؛ آل عمران، ۱۷۹.</ref>  
::::#علت و سبب ظاهری برای غیبت هست و منحصر در [[تقیه]] و خوف نیست تا آن سه اشکال لازم آید. آری در طی اخبار یکی از علل را خوف شمرده‌اند، خصم مغرض همان را مستمسک کرده و به خیال خود اشکال بزرگی به دست آورده، با این‌که بالفرض اگر علت منحصر به خوف هم باشد هیچ اشکال لازم نمی‌آید»<ref>[[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۵۰.</ref>.
::::#علت و سبب ظاهری برای غیبت هست و منحصر در [[تقیه]] و خوف نیست تا آن سه اشکال لازم آید. آری در طی اخبار یکی از علل را خوف شمرده‌اند، خصم مغرض همان را مستمسک کرده و به خیال خود اشکال بزرگی به دست آورده، با این‌که بالفرض اگر علت منحصر به خوف هم باشد هیچ اشکال لازم نمی‌آید»<ref>[[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۵۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


==پاسخ‌های دیگر==
{{جمع شدن|۲. آیت‌الله حکیم؛}}
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. [[سید منذر حکیم|آیت‌‌الله حکیم]]؛}}
[[پرونده:11518.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید منذر حکیم]]]]
[[پرونده:11518.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید منذر حکیم]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید منذر حکیم]]'''، در مقاله ''«[[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت‌الله '''[[سید منذر حکیم]]'''، در مقاله ''«[[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«در نگاه [[اهل بیت]]{{عم}} [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از [[اسرار الهی]] است که تمام [[اسلام]] [[حکمت]] آن بر بندگان پوشیده است و تنها بعد از [[ظهور]] آشکار می‌شود. [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ"}}<ref>ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَةً لاَ بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ{{ع}} اَلْأَمْرُ لاَ يُؤْذَنُ لِي فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟ قَالَ{{ع}} وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ- وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لاَ يَنْكَشِفُ إِلاَّ بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ لِمَا أَتَاهُ اَلْخَضِرُ{{ع}} مِنْ خَرْقِ اَلسَّفِينَةِ وَ قَتْلِ اَلْغُلاَمِ وَ إِقَامَةِ اَلْجِدَارِ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى وَقْتِ اِفْتِرَاقِهِمَا "}}<ref>همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک می افتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علت[[غیبت]] او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت[[غیبت]] او همان حکمتی است که در[[غیبت]] های حجت های پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر{{ع}} از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی {{ع}} روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.</ref>. از آن‌جا که در برخی روایات به بخشی از علل [[غیبت]] اشاره شده است، می‌توان نتیجه گرفت مراد این دو روایت آن است که تمام اسرار [[غیبت]] طولانی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تنها پس از ظهور، کشف یا قابل تبیین می‌شود. بر اساس روایات [[اهل بیت]]{{عم}} و بخشی از حکمت‌های [[غیبت]] عبارتند از:
::::::«پیش از پرداختن بدین مسئله باید یادآور شد، دلیل اثبات قضیه‌ای با فلسفه آن تفاوت دارد. برای قانع شدن و [[ایمان]] به تحقق پدیده ای، ارائه دلیل کافی است، ولی وقتی کسی از علت تحقق می‌پرسد، بیان فلسفه و چرایی آن ضرورت دارد؛ برای مثال، دلیل وجوب نماز، آیه: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ }}﴾}}<ref>  و نماز را به پا دارید!؛ بقره، آیه ۴۳.</ref> است، ولی فلسفه وجوب آن می‌تواند آیه: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ }}﴾}} <ref>همانا نماز (انسان را از زشتی‌ها و گناه باز می‌دارد؛ عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> باشد. در مسئله [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز گاه از دلیل تحقق این پدیده پرسش می‌شود و زمانی از فلسفه آن. بی‌تردید، در این جا دلیل تحقق [[غیبت]] با فلسفه آن تفاوت دارد. برای اثبات تحقق [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} کافی است که از لحاظ تاریخی، وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} احراز شود و سپس زنده بودن وی و عدم حضورش در میان مردم اثبات گردد. در این موقعیت، چنانچه طول عمر وی احراز شود،[[غیبت]] طولانی اش نیز ثابت می گردد. در بحث‌های پیشین، تولد [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و زنده بودن وی پس از وفات پدر گران قدرش اثبات شد. زندگی [[امام]] در دیگر ادوار تاریخی نیز به وسیله بررسی گفتار و رفتار کسانی که از توفیق دیدارش برخوردار شدند، اثبات شادانی است. داستان این دیدارها و گواهی‌های متعدد نیک مردان بر زنده بودن [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در کتاب‌های تاریخی و روایی به چشم می‌خورد. برای آگاهی از نام و گواهی این افراد مراجعه به کتاب‌های ذیل سودمند است:
::::#کمال الدین و تمام النعمه، باب ۴۷ - ۴۹؛
::::#الغيبه ([[شیخ طوسی]])، فصل های ۳-۴ و ۶؛
::::#منتخب الأثر في الإمام عشر{{ع}}، فصل ۳، و فصل ۴ باب های ۱، ۲ و۳.
:::::*برای اثبات وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} افزون بر دليل تاریخی یاد شده که علمی و متقن است، دلیل کلامی نیز وجود دارد. این دلیل را دانشمند توانا و استاد ارجمند آية الله، شهید [[سید محمد باقر صدر]] به بهترین وجه بیان کرده است. او می‌نویسد:<ref> محمد باقر صدر، حضرت امام مهدی {{ع}} حماسه ای از نور، ص ۶۶ – ۷۱</ref>. برای تجسم این اندیشه (اعتقاد به [[امام مهدی]]{{ع}}) در امام دوازدهم و پذیرش آن نیز دلایل کافی و روشن وجود دارد که همه را می‌توان در دو دلیل: اسلامی و علی خلاصه کرد. با دلیل اسلامی، وجود رهبر منتظر را ثابت می‌کنیم و با دليل علمى روشن می‌سازیم که "[[مهدی]]" تصور و افسانه نیست، بلکه حقیقتی است که وجود آن با تجربه تاریخی ثابت شده است.
:::::*'''دلیل اسلامی:''' در صدها روایتی که از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] و [[امامان]] [[شیعه]] {{عم}} را به ما رسیده و ویژگی‌های [[حضرت مهدی]] {{ع}} را برشمرده‌اند، در می‌یابیم که او از [[اهل بیت]] و فرزندان [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} و نهمین فرزند [[امام حسین]]{{ع}} و دوازدهمین [[امام]] از [[ائمه]] دوازده‌گانه{{عم}} است. با این که [[ائمه]] [[شیعه]]{{عم}} سعی داشتند مسئله "[[مهدی]]" را در برابر عموم طرح نکنند، تا بدین وسیله از کشته شدن ناگهانی آن رهبر منتقم جلوگیری کنند، نه تنها تعداد روایات نقل شده به تعداد بالا رسیده است، بلکه سلسله‌ای از برجستگی‌ها و نشانه‌هایی را می‌توان در آنها دید، که صحت صدور آنها را روشن می‌کند؛ از جمله [[پیامبر]]{{صل}} درباره جانشینان و پیشوایان پس از خود، فرمودند: "ایشان دوازده نفرند". متن این حدیث، از طرق و با الفاظ گوناگون روایت شده است. برخی از روایت شماران که روایات این گونه را شمرده‌اند به بیش از ۲۷۰ روایت رسیده‌اند که همه آنها از معروف‌ترین کتاب‌های حدیثی [[شیعه]] و سنی گرفته شده و از قلم کسانی چون [[بخاری]]، [[مسلم]]، [[ترمذی]]، [[ابوداوود]]، احمد در مسند و حاکم در المستدرک علی الصحیحین بازگو گردیده است. [[بخاری]]، که یکی از گزارشگران این حدیث است، خود با [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام عسکری]]{{عم}} هم عصر بود و همین خصوصیت او، روشنگر معانی بزرگ است زیرا ثابت می‌کند که حتما چنین حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} از نقل شده است، اما هنور محتوای آن تحقق نیافته است و "[[امام مهدی|دوازده امام]]" در صحنه دین پدیدار نشده اند. پس به طور مسلم نقل حدیث، بازتاب واقعیت خارجی ([[شیعه]] دوازده امامی) نبوده است. وقتی دلیل مادی و عینی بر این امر یافتیم که حدیث یاد شده، پیش از تحقق توالی تاریخی دوازده امام و پیش از آن که پدیده خارجی مذهب [[شیعه]] دوازده امامی به صورت کامل آن عرضه شود، در کتابهای حدیث ضبط شده است، می توانیم مسلم بگیریم که این حدیث، روشنگر حقیقت خدایی است که بر زبان [[پیامبر]]{{صل}} جاری شده است. [[پیامبر خاتم|پیامبر بزرگ اسلام]]{{صل}} په بارها فرمودند: "جانشینان بعد از من دوازده تن هستند"، و پس از آن، مذهب [[شیعه]] دوازده امامی به صورت واقعیتی عینی ظهور کرده و [[امام علی]]{{ع}} را به عنوان نخستین و [[حضرت مهدی]] {{ع}} را به عنوان پایان دهنده کار و راه خود برگزید، زیرا حدیث [[پیامبر]]{{صل}}، تنها با این گزینش واقعیت خارجی می‌یابد.
:::::*'''دلیل علمی:''' پايه دلیل علمی ما، بررسی و تجربه زمان هفتاد ساله "[[غیبت صغرا]]" است.[[غیبت صغرا]] نشان دهنده مرحله نخست [[امامت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است، زیرا سرنوشت حتمی [[امام]] این بود که از دیده های مردم پنهان بماند، اگر چه دل و خردش در میان مردم است. اگر [[غیبت]] به طور ناگهانی روی می‌داد، به ارکان مردمی [[امامت]] آسیب بزرگی می‌زد، چرا که مردم به پیوستگی و جوشش و ارتباط با پیشوای زمان خویش خو کرده بودند و امکان داشت پیوند روحی بین آنان و پیشوای فکری و عقلی گسیخته شود. این احساس، خلا سهمناکی پدید می‌آورد که ممکن بود موجودیت اسلام را نیز به خطر اندازد و جمعیت مسلمان را به پریشانی و پراکندگی بکشاند. پس با[[غیبت صغرا]] زمینه چینی شد تا اركان توده کم کم به[[غیبت]] خوگیرند و زندگی خود را بر پایه[[غیبت]] شکل بخشند. مردم در این دوره، از طریق یاران خاص و مورد اعتماد، با آن حضرت در تماس بودند. میان [[حضرت مهدی]] {{ع}} و پیروانش در مدت [[غیبت صغرا]]، چهارتن حلقه اتصال و روابط فیض، از سوی [[امام]] به نیابت منصوب شده بودند. آنان که در پارسایی و پرهیزکاری و دین داری، آوازه ای به سزا یافته، عبارت بودند از: [[عثمان بن سعيد عمروی]]، [[محمد بن عثمان بن سعيد عمروی]]، [[ابوالقاسم حسین بن روح]] و [[ابوالحسن علی بن محمد سمری]]. این چهارتن، به ترتیب، هر کدام پس از درگذشت دیگری، به کار نیابت نمایندگی پرداختند و نیازها و پرسش‌های شیعیان را در پیوستگی و ارتباط همواره خویش، به [[امام]] عرضه کرده و پاسخ های حضرت را، که گاه زبانی و زمانی به صورت نوشته بود، به آنان می‌رسانیدند. به این ترتیب، مردمی که از دیدار پیشوای خویش محروم بودند، به مکاتبه‌ها و روابط غیر مستقیم دل خوش گشتند. همه توقيع‌ها و نامه‌هایی که از [[امام]]{{ع}} رسیده دارای یک خطر شیوه بوده است. نواب [[امام]]، نزدیک هفتاد سال وسیله ارتباط با [[امام]] بودند، تا آن که آخرینشان "سمری"، پایان یافتن دوره [[غیبت صغرا]] و آغاز [[غیبت کبرا]] را اعلام کرد. انتقال از [[غیبت صغرا]] به [[غیبت کبرا]]، نشان دهنده این واقعیت است که هدف هایی که از [[غیبت صغرا]] وجود داشته، بر آورده شده و با این برنامه تدریجی، [[شیعه]] از آسیبی که خلأ ناگهانی [[امام]] وارد می‌کرده، رسته و موقعیت [[شیعه]] بر اساس [[غیبت]] شکل گرفته است، تا اندک اندک مردم برای پذیرش "نمایندگان عام" [[امام]] آماده گردند. با این انتقال، نیابت و نمایندگی [[امام]]{{ع}}، از دست افراد مشخص برگزیده به مجتهدان عادل و بینا افتاد و در کارهای دین و دنیا پیروی از آنان لازم شد. بی‌شک، هر کس چنین فرازهایی را بداند و به ارزیابی آنها بنشیند، در می‌یابد که مهدی حقیقتی است که گروهی از مردم همراه با آن زیسته اند و نمایندگان و سفیران ویژه او، نزدیک هفتاد سال، در لابه‌لای روابط خود با شیعیان بازگو کننده این حقیقت بوده اند که بازیگری و نیرنگی در کارشان نیست و تناقضی در سخن و عملشان دیده نشده است. راستی، چگونه می توان پذیرفت که یک دروغ، هفتاد سال پایدار بماند و چهارتن بر آن چنان هم داستانی کنند که گویی، حقیقتی بزرگ است که با چشم خویش می‌بینند و با آن حال زندگی می‌کنند و در این مدت هم نقطه ضعفی از آنها آشکار نگردد که برانگیزنده تردید باشد؟ از گذشته‌های دور "چراغ دروغ، بی‌فروغ" بوده است. منطق زندگی ثابت می‌کند در عمل و با حساب احتمالها، محال است که دروغی بتواند با این صورت خاص، در تمام مدت روزگاری که بر [[حضرت مهدی]] {{ع}} گذشته، دوام بیاورد و همه وابستگی‌ها و نقشه‌ها را در برگیرد و اعتماد پیروانش را نیز جلب کند. پس [[غیبت صغرا]]، تجربه‌ای علمی شمرده می‌شود تا چیزی را که واقعیت عینی و خارجی دارد اثبات کند و پذیرش واقعیت رهبری [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را، با ویژگی‌های ولادت و زندگی [[غیبت کبرا]] او، ممکن سازد.
:::::* '''سومین دلیل حیات و[[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، به مقدمات ذیل نیازمند است:'''
::::#در بحث‌های [[نبوت]] و [[امامت]] با دلیل عقلی، روشن شده است که زمین هرگز از حجت خدا تهی نمی‌ماند و نباید بماند، تا اهداف خداوند در آفرینش بشر و جهان تحقق یابد.
::::#دلیل های نقلی نیز این اصل اعتقادی را بیان کرده است؛ مانند آیه: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَيقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}}<ref>کسانی که کافر شدند می‌گویند: چرا آیه ( معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده؟! تو فقط بیم دهنده ای؛ و برای هر گروهی هدایت کننده ای است و اینها همه بهانه است، نه برای جست و جوی حقیقت)؛ سوره رعد، آیه ۷.</ref>. و روایات: {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛"}}<ref> آن که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرگ بدون ایمان مرده است؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|" لَمْ تَخْلُ اَلْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اَللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ؛"}}<ref>امام صادق الا فرمود: «از آن روز که خدای تعالی آدم را آفرید، هیچ گاه زمین از وجود سرپرستی الهی، خواه آشکار و شناخته شده و خواه پنهان و در پرده، خالی نبوده است؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، ص ۹۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|" لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها"}}<ref> بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲ -۲۱۳</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ "}}<ref> من در میان شما، دو چیز گران بها باقی می گذارم؛ تا هنگامی که به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، خاندانیم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد با این که بر من بر حوض [کوثر ] وارد شوند؛ بحارالانوار، ج۱، باب ۲۹، ص ۲۵۵.</ref> و نیز روایات نبوی دال بر وجود دوازده [[امام]] از قریش تا پایان زندگی بشر در زمین. دلیل‌های خاصی که نام دوازده [[امام]] را بر می‌شمارد نیز گویای این واقعیت است که زمین هرگز از حجت خدا تهی نمی ماند. از سوی دیگر، نام‌های تمام حجت‌های الهی نیز مشخص و تعیین شده است. <ref>رک: به کتاب های ویژه [[امامت]] عامه و خاصه</ref> یازده تن از این معصومان پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نقش خود را به خوبی ایفا کردند و واپسین آنان، [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰هجری قمری به شهادت رسید. بنابراین، باید [[امام مهدی|دوازدهمین امام معصوم]]{{ع}} تولد یافته و زنده باشد و از آنجا که نمی‌تواند آشکارا زندگی کند، باید مستور و غایب به زندگی ادامه دهد.
:::::*در نگاه [[اهل بیت]]{{عم}} [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از [[اسرار الهی]] است که تمام [[اسلام]] [[حکمت]] آن بر بندگان پوشیده است و تنها بعد از [[ظهور]] آشکار می‌شود. [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ"}}<ref>ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَةً لاَ بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ{{ع}} اَلْأَمْرُ لاَ يُؤْذَنُ لِي فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟ قَالَ{{ع}} وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ- وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لاَ يَنْكَشِفُ إِلاَّ بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ لِمَا أَتَاهُ اَلْخَضِرُ{{ع}} مِنْ خَرْقِ اَلسَّفِينَةِ وَ قَتْلِ اَلْغُلاَمِ وَ إِقَامَةِ اَلْجِدَارِ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى وَقْتِ اِفْتِرَاقِهِمَا "}}<ref>همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک می افتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علت[[غیبت]] او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت[[غیبت]] او همان حکمتی است که در[[غیبت]] های حجت های پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر{{ع}} از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی {{ع}} روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.</ref>. از آن‌جا که در برخی روایات به بخشی از علل [[غیبت]] اشاره شده است، می‌توان نتیجه گرفت مراد این دو روایت آن است که تمام اسرار [[غیبت]] طولانی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تنها پس از ظهور، کشف یا قابل تبیین می‌شود. بر اساس روایات [[اهل بیت]]{{عم}} و بخشی از حکمت‌های [[غیبت]] عبارتند از:
::::#'''[[آزمایش انسان‌ها]]''': در برخی از روایات، حکمت [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، آزمایش مردم و جدا شدن انسان‌های صالح از ناصالح بیان شده است. [[امام علی|امیرمؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|"أَمَا وَ اَللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ اِبْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اَللَّهُ رَجُلاً مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا، وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمَيُّزاً لِأَهْلِ اَلضَّلاَلِ حَتَّى يَقُولَ اَلْقَائِلُ : مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{عم}} حَاجَةٌ "}}<ref>به خدا قسم، من و این دو فرزندم(حسن و حسین) شهید خواهیم شد. خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندانم را به خون‌خواهی ما برخواهد انگیخت و او دوره‌ای غایب خواهد شد، تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند؛ تا جایی که نادان می‌گوید: خداوند دیگر به آل محمد {{عم}} کاری ندارد؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۲.</ref>. [[امام حسين]]{{ع}} نیز فرموده است: {{عربی|اندازه=150%|" لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى اَلدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ ﴿{{متن قرآن| مَتىٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ}}﴾ أَما إِنَّ اَلصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى اَلْأَذَى وَ اَلتَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ {{صل}}"}}<ref>برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} غیبتی است که در آن برخی از دین بسر می‌گردند و برخی ثابت قدم می‌مانند، پس ثابت قدمان، مورد اذیت واقع می‌شوند و به ایشان گفته می‌شود این وعده‌ای که گویید، کسی است اگر شما راست می‌گویید.» آگاه باشید هر کس در این[[غیبت]] بردبار باشد و در برابر مشکلانی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت پیشه کند، به قدری از اجر خداوند بهره‌مند می‌گردد که گویا پیشاروی پیامبر{{صل}} بر دشمنان شمشیر کشیده و جنگیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" غَيْرَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ اَلشِّيعَةَ "}}<ref>(غیبت جز برای این نیست که) خدا می‌خواهد شیعیان را بیازماید؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ </ref>. [[امام کاظم|امام هفتم موسی بن جعفر]]{{ع}} در این باره می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ "}}<ref>و این آزمونی است که خدای تعالی با آن مردمان را بیازماید؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۹ و ۳۶۰</ref>
::::#'''[[آزمایش انسان‌ها]]''': در برخی از روایات، حکمت [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، آزمایش مردم و جدا شدن انسان‌های صالح از ناصالح بیان شده است. [[امام علی|امیرمؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|"أَمَا وَ اَللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ اِبْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اَللَّهُ رَجُلاً مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا، وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمَيُّزاً لِأَهْلِ اَلضَّلاَلِ حَتَّى يَقُولَ اَلْقَائِلُ : مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{عم}} حَاجَةٌ "}}<ref>به خدا قسم، من و این دو فرزندم(حسن و حسین) شهید خواهیم شد. خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندانم را به خون‌خواهی ما برخواهد انگیخت و او دوره‌ای غایب خواهد شد، تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند؛ تا جایی که نادان می‌گوید: خداوند دیگر به آل محمد {{عم}} کاری ندارد؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۲.</ref>. [[امام حسين]]{{ع}} نیز فرموده است: {{عربی|اندازه=150%|" لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى اَلدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ ﴿{{متن قرآن| مَتىٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ}}﴾ أَما إِنَّ اَلصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى اَلْأَذَى وَ اَلتَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ {{صل}}"}}<ref>برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} غیبتی است که در آن برخی از دین بسر می‌گردند و برخی ثابت قدم می‌مانند، پس ثابت قدمان، مورد اذیت واقع می‌شوند و به ایشان گفته می‌شود این وعده‌ای که گویید، کسی است اگر شما راست می‌گویید.» آگاه باشید هر کس در این[[غیبت]] بردبار باشد و در برابر مشکلانی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت پیشه کند، به قدری از اجر خداوند بهره‌مند می‌گردد که گویا پیشاروی پیامبر{{صل}} بر دشمنان شمشیر کشیده و جنگیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" غَيْرَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ اَلشِّيعَةَ "}}<ref>(غیبت جز برای این نیست که) خدا می‌خواهد شیعیان را بیازماید؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ </ref>. [[امام کاظم|امام هفتم موسی بن جعفر]]{{ع}} در این باره می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ "}}<ref>و این آزمونی است که خدای تعالی با آن مردمان را بیازماید؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۹ و ۳۶۰</ref>
::::#'''[[ستم پیشه بودن انسان‌ها]]:''' [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع }} در [[مسجد کوفه]] فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَكِنَّ اَللَّهَ سَيُعَمِّي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَورهم و إسرافِهُم عَلى أَنفُسِهِم "}}<ref>آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمی‌ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسان‌ها، آنان را از دیدن حجت خود محروم می‌سازد؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص ۱۴۱.</ref>. پس وجود [[امام]] هدایت‌گر مسلّم است، ولی حضورش در میان مردم باید به دست خود مردم تضمين گردد؛ مردم وظیفه دارند. وی را به طور کامل از گزند دشمنان حفظ کنند، و [[غیبت]] او معلول ستم کاری و اسراف بندگان است.
::::#'''[[ستم پیشه بودن انسان‌ها]]:''' [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع }} در [[مسجد کوفه]] فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَكِنَّ اَللَّهَ سَيُعَمِّي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَورهم و إسرافِهُم عَلى أَنفُسِهِم "}}<ref>آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمی‌ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسان‌ها، آنان را از دیدن حجت خود محروم می‌سازد؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص ۱۴۱.</ref>. پس وجود [[امام]] هدایت‌گر مسلّم است، ولی حضورش در میان مردم باید به دست خود مردم تضمين گردد؛ مردم وظیفه دارند. وی را به طور کامل از گزند دشمنان حفظ کنند، و [[غیبت]] او معلول ستم کاری و اسراف بندگان است.
خط ۴۱: خط ۵۸:
:::::*'''جمع روایات ناظر به [[فلسفه غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}:''' گذشته از نخستین روایت که تمام فلسفه و علت کامل [[غیبت]] را رازی الهی قلمداد کرده است، حکمت‌های [[غیبت]] به دو دسته قابل تقسیم است:
:::::*'''جمع روایات ناظر به [[فلسفه غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}:''' گذشته از نخستین روایت که تمام فلسفه و علت کامل [[غیبت]] را رازی الهی قلمداد کرده است، حکمت‌های [[غیبت]] به دو دسته قابل تقسیم است:
::::#حکمت‌هایی که به [[امام]]{{ع}} باز می‌گردد؛ مانند: "حفظ جان او از گزند دشمنان"، "آزاد بودن او از هر گونه پیمان با ستمکاران" و "آماده شدن شرایط جهانی غیر وابسته به اختیار و خواست مردم".
::::#حکمت‌هایی که به [[امام]]{{ع}} باز می‌گردد؛ مانند: "حفظ جان او از گزند دشمنان"، "آزاد بودن او از هر گونه پیمان با ستمکاران" و "آماده شدن شرایط جهانی غیر وابسته به اختیار و خواست مردم".
::::#حکمت‌هایی که به مردم باز می‌گردد؛ مانند: "ستم پیشه بودن انسان‌ها"، "آزمایش مردم"، "رشد مؤمنان و تقویت [[ایمان]] آنان"، "روشن شدن ناتوانی مکاتب بشری مدعی اصلاح و عدالت" و "حفظ روحیه ظلم ستیزی مردم مسلمان". چنان که گذشت، [[شیخ طوسی]] یگانه دلیل [[غیبت]] را حفظ جان [[امام]]{{ع}} می‌داند.<ref> ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۳۲۹</ref> بنابراین، علت‌ها و حکمت‌های دیگر باید جنبی به شمار آید و در کنار علت اصلی تفسیر گردد. از سوی دیگر، بر اساس این گفتار [[شیخ طوسی]]، شبهه‌ای رخ می‌نماید: با آن که معصومان {{عم}} شجاع‌ترین انسان‌هایند، چرا [[امام]]{{ع}} از قتل می‌هراسد؟ در پاسخ باید یادآور شد، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با توجه به نقش ویژه‌اش در آینده جهان، باید از گزند حوادث مصون ماند، تا اهداف بزرگ تمام انبيا تحقق یابد. پس هراس از نابودی واپسین ذخیره خداوند وعدم تحقق اهداف پیامبران سبب [[غیبت]] است، نه هراس از مرگ. ممکن است گفته شود، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} می‌تواند در جامعه حضور داشته باشد و حتی در ظاهر با دشمنانش پیمان سکوت امضا کند، ولی با فرا رسیدن زمان موعود، پیمان خویش را نادیده گیرد و تیغ از نیام برآورد. این سخن با روش [[امامان]]{{عم}} و ناسازگار است. [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر اساس اصول اخلاقی و ارزشی حرکت می‌کند و با فرض لزوم مبارزه با ستم، امضای پیمان سکوت در برابر ستمگران به معنای زیر پا نهادن اصول اخلاقی پذیرفته شده الهی است. بنابراین، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بافرض عدم[[غیبت]] یا کشته می‌شود و یا باید تعهد عملی قیام سپارد که خود مردود است. زیرا این تعهد قابلیت اجرایی شدن ندارد. بنابراین امام چنین تعهير غیرعملی نمی‌سپارد پس برای اینکه چنین تعهدی نسپارد، در [[غیبت]] به سر می‌برد. پس یگانه راه نجات همان [[غیبت]] و حضور در پشت صحنه خواهد بود»<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، ص:۱۷۳ - ۱۸۰.</ref>.
::::#حکمت‌هایی که به مردم باز می‌گردد؛ مانند: "ستم پیشه بودن انسان‌ها"، "آزمایش مردم"، "رشد مؤمنان و تقویت [[ایمان]] آنان"، "روشن شدن ناتوانی مکاتب بشری مدعی اصلاح و عدالت" و "حفظ روحیه ظلم ستیزی مردم مسلمان". چنان که گذشت، [[شیخ طوسی]] یگانه دلیل [[غیبت]] را حفظ جان [[امام]]{{ع}} می‌داند.<ref> ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۳۲۹</ref> بنابراین، علت‌ها و حکمت‌های دیگر باید جنبی به شمار آید و در کنار علت اصلی تفسیر گردد. از سوی دیگر، بر اساس این گفتار [[شیخ طوسی]]، شبهه‌ای رخ می‌نماید: با آن که معصومان {{عم}} شجاع‌ترین انسان‌هایند، چرا [[امام]]{{ع}} از قتل می‌هراسد؟ در پاسخ باید یادآور شد، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با توجه به نقش ویژه‌اش در آینده جهان، باید از گزند حوادث مصون ماند، تا اهداف بزرگ تمام انبيا تحقق یابد. پس هراس از نابودی واپسین ذخیره خداوند وعدم تحقق اهداف پیامبران سبب [[غیبت]] است، نه هراس از مرگ. ممکن است گفته شود، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} می‌تواند در جامعه حضور داشته باشد و حتی در ظاهر با دشمنانش پیمان سکوت امضا کند، ولی با فرا رسیدن زمان موعود، پیمان خویش را نادیده گیرد و تیغ از نیام برآورد. این سخن با روش [[امامان]]{{عم}} و ناسازگار است. [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر اساس اصول اخلاقی و ارزشی حرکت می‌کند و با فرض لزوم مبارزه با ستم، امضای پیمان سکوت در برابر ستمگران به معنای زیر پا نهادن اصول اخلاقی پذیرفته شده الهی است. بنابراین، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بافرض عدم[[غیبت]] یا کشته می‌شود و یا باید تعهد عملی قیام سپارد که خود مردود است. زیرا این تعهد قابلیت اجرایی شدن ندارد. بنابراین امام چنین تعهير غیرعملی نمی‌سپارد پس برای اینکه چنین تعهدی نسپارد، در [[غیبت]] به سر می‌برد. پس یگانه راه نجات همان [[غیبت]] و حضور در پشت صحنه خواهد بود»<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، ص‌ص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ - ۱۸۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۳. آیت‌الله قزوینی؛}}
[[پرونده:13681099.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد کاظم قزوینی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد کاظم قزوینی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«حکومت‌های عباسی، عثمانی و غیره- که مدت طولانی [[حکومت]] کردند- به طور دایم نهایت تلاش خود را به کار می‌بردند تا [[امام زمان]] {{ع}} را به شهادت برسانند، بخصوص بعد از اینکه دانستند، [[امام زمان]] {{ع}} همان کسی است که تخت‌های ظالمان را به لرزه می‌اندازد و کاخ‌های آنها را ویران و هستی آنها را نابود می‌کند و از برتری و سلطه آنها بر مردم، جلوگیری خواهد کرد. به تاریخ [[ائمه]] {{عم}} نگاه کنید، یکی از آنها را نمی‌بینید که به صورت طبیعی مرده باشند؛ بلکه طاغوت‌ها، آنها را شهید کردند که از [[امام علی|امیرالمؤمنین، علی]]{{ع}} شروع شد و تا [[امام زمان]] {{ع}} ادامه داشت؛ سپس به این مطلب می‌رسید که همگی آنها با شمشیر یا سم به شهادت رسیدند حتی [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} نیز به وسیله سم به شهادت رسید با اینکه می‌دانستند، ایشان و هیچ یک از [[ائمه]] {{عم}} پیشین، [[مهدی]]{{ع}} نیستند و درباره هیچ یک از آنها نیامده، که او دنیا را پر از عدل و داد می‌کند یا اینکه در تمام عالم، [[حکومت]] می‌نماید و یا اینکه تمام وسایل پیروزی به وفور در دسترس اوست؛ پس نمی‌بینی که حکومت‌ها، فقط کسانی که برای آنها، خطر آفرین بوده‌اند را به شهادت می‌رساندند»<ref>[[سید محمد کاظم قزوینی|قزوینی، سید محمد کاظم]]، [[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]، ص ۱۳۰-۱۳۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲. آیت‌‌الله طبسی؛}}
{{جمع شدن|۴. آیت‌‌الله طبسی؛}}
[[پرونده:7474646.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[نجم‌الدین طبسی]]]]
[[پرونده:7474646.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[نجم‌الدین طبسی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[نجم‌الدین طبسی]]'''، در کتاب ''«[[تا ظهور ج۱ (کتاب)|تا ظهور ج۱]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت‌الله '''[[نجم‌الدین طبسی]]'''، در کتاب ''«[[تا ظهور ج۱ (کتاب)|تا ظهور ج۱]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۵۹: خط ۸۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین محمدی اشتهاردی؛}}
{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛}}
[[پرونده:151974.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید نذیر حسنی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«'''حکمت اول: خطر امنیت جانی امام از سوی دستگاه‌های حکومتی‌''': باید دانست که درگیری و جنگ [[حق]] و باطل منحصر به عرب‌ها نبوده است، یعنی جنگ و درگیری خاندان علوی با عباسیان و امویان، بلکه این جنگ و درگیری‌ها سابقه‌ای طولانی داشته و از زمان گام نهادن حضرت آدم {{ع}} بر زمین بوده است. شاید اولین کسانی که راه آن‌را هموار ساختند فرزندان آدم باشند، آن هنگام که یکی دیگری را به قتل رساند و از دفن جنازه‌اش درمانده گردید.
::::::در اینجا ما قصد آن نداریم که به ذکر جزئیات این کشمکش قدیمی بپردازیم، بلکه ما به اندازه‌ای به آن خواهیم پرداخت که از چارچوب بحث خود خارج نشویم. اختلاف علوی‌ها با اموی‌ها از اولین روز ظهور اسلام آغاز شد و آن به خاطر رسیدن به خلافت نبود، بلکه به دلیل استعدادها و قابلیت‌های ذاتی علویان مانند شکیبایی، جهاد، بر دوش کشیدن بارهای سنگین این رسالت و نبود این عناصر در خاندان اموی بود. استراتژی و خطمشی خاندان اموی بر قدرت‌طلبی و دنبال جاه و مقام و عیش و نوش بودن، استوار بود و آنها ارزشی برای فداکاری و ایثار قائل نبودند، در نتیجه، طبیعی بود که چنین اختلاف و درگیری‌ای میان دو خاندان علوی و اموی پیش بیاید، اما به هر حال نمی‌بایست در این درگیری‌ها، اموی‌ها تمام اصول و اخلاقیات جنگ و اصول کلی اخلاقی را زیر پا بگذارند و جامعه زمان آنها تبدیل به جنگل شود و در آنجا فقط قانون جنگل حاکم باشد.
::::::هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در درگاه خداوند برای ظالمان به او طلب مغفرت می‌کرد، طرف مقابل، جلسات شبانه می‌گذاشت و برای کشتن ایشان با استفاده از وسایل و روش‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌کرد. این موضوع محدود به چند شخصیت محدود مانند (علی و دشمنانش) نمی‌شد بلکه تمام خاندان علوی را دربر می‌گرفت، مصیبت‌هایی که به [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به خاطر جنگ‌ها و حملات مختلف رسید، باعث شد که صفحه تاریخ سیاه و تاریک شود.
::::::و ما در اینجا به خاطر تحقیق‌های گسترده و بسیار دانشمندان [[اهل تسنن]] و [[شیعه]] در این مورد، بیش از این، وارد این مسئله نمی‌شویم. آنچه در اینجا برایمان حایز اهمیت است، چگونگی اختلاف علویان و عباسیان است و می‌خواهیم بدانیم چرا عباسیان ریشه درخت [[نبوت]] را برکندند و نهال [[امامت]] را برچیدند و البته کتاب‌های مورخان در ارائه تصویر واقعی این جنایات، خود کافی است. ما بحث خود را از آغاز حرکت پرچمدار حکومت عباسیان یعنی ابو مسلم خراسانی شروع می‌کنیم.
::::::خوارزمی درباره او چنین می‌گوید: ابو مجرم نه ابو مسلم بر آنان- یعنی علویان- چیره گشت و زیر هر سنگ و کوه و در و دشتی را می‌گشت تا آنها را به قتل رساند<ref>جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا {{ع}}، ص ۱۰۱.</ref>.
::::::با رسیدن منصور به حکومت، ابو مسلم به بهانه توطئه‌چینی ضد منصور دستگیر شد و خود چنین اعتراف نمود: دستور دادند که شمشیر بکشم و هر مظنونی را بگیرم و با تهمت بستن بکشم، عذری را نپذیرم، حریم‌هایی که خداوند دستور حفظش را داده بود شکستم و خون‌هایی را که خداوند حفظ آن‌را واجب نموده بود ریختم کار (زمامداری و حکومت مسلمانان) را از اهلش گرفته و در غیر جایگاهش قرار دادم<ref>تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
::::::منظور او از اهل امر، خاندان علوی است زیرا او شعار دعوت به رضای [[آل محمد]] {{صل}} را سر می‌داد و کارهایش سامان یافت و خلافت را از آنان بستاند.
::::::نویسنده معاصر احمد امین جنایات و زندگی منصور را چنین توصیف کرده است: زندگی او سرشار از خونریزی و خونخواری و نابودی مخالفان بود<ref>ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>.
::::::مسعودی در مورد علت نام‌گذاری منصور بدین نام می‌گوید: راز برگزیدن نام منصور (پیروزشده) بر خود، پیروزی‌اش بر علویان است<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.</ref>.
::::::منصور به این جرایم چنین اعتراف می‌کند: دو هزار نفر یا بیشتر از فرزندان فاطمه را کشتم و سرور و آقا و امامشان جعفر بن محمد را رها کردم<ref>الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.</ref>.
::::::طبری می‌گوید: او انباری پر از سرهای علویان از خرد و کلان گرفته تا پیر و جوان داشت و بر هریک از سرها برگه مشخصات او را درج و آویزان کرده بود و نام او و نام پدرش را بر آن نوشته بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.</ref>.
::::::این اعمال و رفتار جای شگفتی ندارد، زیرا قبلا هم گفته شد راه و خطمشی دو خاندان متفاوت بود. خطمشی علویان، فداکاری و ایثار و خطمشی عباسیان قدرت‌طلبی و زورگویی و احساس کمبود بود. این حرف نتیجه تحلیل تاریخی صرف نیست بلکه‌ اعتراف خود منصور است. وقتی عمویش عبد الصمد بن علی او را به خاطر جرایم قتل و کشتارش سرزنش کرد پاسخ داد: شمشیرهای فرزندان ابو طالب از زمانی که ما میان مردم، جزو اشخاص عامی و عادی بودیم تا اکنون که به خلافت رسیده‌ایم، در نیام نبوده است.
::::::تنها راه برای حفظ هیبت و شکوه و عظمتمان، فراموش کردن بخشش و استفاده از زور و قدرت است. تا اینکه کار به تهدید [[امام صادق]] {{ع}} رسید و به او گفت: تو و خانواده‌ات را می‌کشم تا هیچ اثری از شما باقی نماند<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.</ref>.
::::::و در پایان منصور رو به مسیب بن زهره کرده و می‌گوید: من بر این باورم، حجاج برای بنی مروان دلسوزتر از همه بود، مسیب گفت: مولایم هرچه حجاج در گذشته (در حق آل پیامبر) کرد، ما هم از آن فروگذار نکردیم. به خدا قسم خدا هیچ کسی عزیزتر از پیامبر برایمان نیافریده و تو فرمان قتل فرزندانش را دادی و ما اطاعت کردیم<ref>مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.</ref>.
::::::پس از او نوبت مهدی رسید. او از یک ابزار دیگر هم برای مبارزه با علویان استفاده کرد؛ او با به وجود آوردن فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی و سعی در منسوب کردن این نام‌ها به پیروان ائمه و خدشه وارد کردن به اعتبارشان، بیشتر از پیش به اختلافات دامن زد و فرقه‌های زراریه منسوب به زراره و جو الیقیه را به وجود آورد<ref>تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.</ref>.
::::::او شیعیان و پیروان [[ائمه]] {{ع}} را متهم به کفر و زندیق بودن کرد تا بهانه قتل و آواره کردنشان را داشته باشد.
::::::عبد الرحمن بدوی می‌گوید: آن زمان پیوسته رافضی‌ها (شیعیان) را متهم به زندقه و کفر می‌کردند<ref>من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.</ref>. پس از مهدی فرزندش هادی روی کار آمد. یعقوبی در مورد او می‌گوید: او بر دستگیری شیعیان بسیار پافشاری می‌کرد و بسیار از آنها هراس داشت‌ و جیره و مواجبی که مهدی برایشان در نظر گرفته بود قطع کرد و برای دستگیری و احضار آنان به اطراف و اکناف نامه فرستاد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.</ref>.
::::::ذکر واقعه فخ برای تشریح این نکته به تنهایی کافی است. واقعه فخ تمام مسلمانان را به وحشت افکند. آنها به کشتار و آوارگی علویان اکتفا نکرده بلکه آنها برای به وحشت انداختن مردم، سرها را از تن جدا می‌کردند. پس از او هارون الرشید به حکومت رسید و به خاندان ابو طالب اعلان جنگ داد و بنابر سخن خوارزمی درخت [[نبوت]] را درو کرد و نهال امامت را از جا کند. کار او به جایی رسید که بدون دلیل و هیچ جرمی، به کشتن فرزندان [[پیامبر خدا]] {{صل}} پرداخت. الفخری در کتاب الاداب السلطانیة به شرح این وقایع پرداخته است.
::::::همین بس که او خود اعتراف می‌کند و می‌گوید: تا کی در مورد آل ابو طالب صبر کنم، قسم می‌خورم که آنها را می‌کشم و پیروانشان را می‌کشم و حتما این کار را انجام خواهم داد. او این نقشه ناجوانمردانه را هنگام فرستادن جلودی به جنگ با محمد بن جعفر بن محمد، اجرا کرد و به او فرمان داد تا به خانه‌های علویان در مدینه یورش برده و لباس و زیورآلات زنان را به غارت ببرند<ref>اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۹، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۷۹.</ref>.
::::::بنابر گفته‌های طبری و ابن اثیر<ref>تاریخ الطبری، ج ۸، ص ۲۳۵، الکامل، ج ۵، ص ۸۵.</ref> او به دلیل نفرت از شیعیان، همه آنها را از بغداد بیرون راند و به مدینه برد. این جنایتکار به قتل و آوارگی و تعقیب زندگان بسنده نکرده، بلکه کینه‌اش شامل اموات نیز شد و قبر [[امام حسین]] {{ع}} را نابود و زمین کربلا را شخم زد و با کشتن رئیس و سرور خاندان علوی یعنی [[امام موسی کاظم]] {{ع}} در کنج زندان تاریک عباسی، پرونده جنایت‌هایش را بست.(...)
::::::خلفایی که معاصر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودند ۳ تن هستند: معتز، مهتدی و معتمد و ما به مناسبات امام با آنها و تلاش آنها برای به قتل رساندن ایشان در فصل‌های گذشته اشاره کردیم. در آن فصل به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در مورد نظریه مصلح موعود اشاره شده بود. شبراوی به صراحت از ترس [[امام عسکری]] {{ع}} بر جان فرزندش به خاطر مشکلات زمانه و ستم حاکمان می‌گوید.
::::::[[امام عسکری]] {{ع}}، فرزندش را جانشین خود نمود؛ او دوازدهمین امام از نسل [[پیامبر خاتم|ابو القاسم محمد]] {{صل}} است و پدرش وی را به هنگام تولد مخفی نمود و به خاطر شرایط زمانه و ترس از خلفا که در آن موقع به دنبال هاشمیان و دستگیری و کشتن و نابود کردن آنها بودند مسئله او را پنهان داشت<ref>الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۷۹.</ref>.
::::::چگونگی برخورد و رفتار حاکمان با خانواده [[امام عسکری]] {{ع}} خود بیانگر ترس و احتیاط حاکمان در مورد این نوزاد بود. در همین راستا، معتز زمانی که [[امام حسن‌ عسکری]] {{ع}} را به زندان علی بن اوتامش افکنده بود، تلاش کرد ایشان را به قتل برساند.
::::::[[شیخ مفید]] در توصیف اوتامش می‌گوید: او دشمنی زیادی با خاندان پیامبر {{صل}} داشت<ref>الأرشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.</ref>.
::::::اربلی می‌گوید: وقتی معتز به سعید حاجب دستور انتقال امام را به کوفه داد، ابو الهیثم نامه‌ای به امام {{ع}} نوشت و گفت: فدایت شوم. خبری رسید. که نگرانمان ساخته است. امام {{ع}} پاسخ داد: تا سه روز دیگر گشایشی می‌رسد و معتز روز سوم به قتل رسید<ref>کشف النعمة، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref>.
::::::ابن شهر آشوب درباره خبری که یاران ائمه را نگران ساخت گفته است: معتز نزد سعید حاجب رفت و به او دستور داد که ابو محمد را به سمت کوفه ببرد و در راه گردنش را بزند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.</ref>.
::::::مهتدی هم [[امام عسکری]] {{ع}} را همراه با ابو هاشم زندانی کرد، وی می‌گوید: در زندان مهتدی بن واثق با ابو محمد زندانی بودیم<ref>الطوسی، الغیبة، ص ۱۴۳.</ref>. معتمد نیز جاسوسانش را بر خانه امام گمارده بود که هر از گاهی از نوزاد جدید خبری آورند و هر از چندگاهی به بازرسی خانه ایشان می‌پرداختند تا آن نوزاد را بیابند.
::::::اما این سیاست نیز سودی نبخشید و او مجبور شد امام {{ع}} را زندانی کند و او را به یحیی بن قتیبه که بسیار بر امام سخت‌گیری می‌کرد، سپرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب.</ref>.
::::::با مطالعه حوادث تاریخی دوره اخیر زندگی [[امام عسکری]] {{ع}} ما به ترس دستگاه حکومتی از این نوزاد پی می‌بریم. تاریخ اشاره به تفتیش خانه امام و خادمان وی و نیز گماشتن چند قاضی در خانه امام، قبل از وفات ایشان و زیر نظر گرفتن اوضاع و احوال آنجا و اقدامات شبیه دارد و تمامی این حوادث در فصل مربوط به نقش [[امام عسکری]] {{ع}} در حفظ و اثبات نظریه مهدویت توضیح داده شد، به همین دلیل [[امام عسکری]] {{ع}} در زمان حیات خود، به ناچار فرزندش را پنهان داشت و بالطبع آن امر هنگام رحلت ایشان، به دلیل تمایل حکومت برای پیدا کردن نوزاد و ستم خویشاوندانی مانند عمویش جعفر، بیش از پیش احساس می‌شد. ترس یکی از عواملی بود که باعث شد امام در جامعه حضور ظاهری نداشته باشند و این غیبت همانند خورشید است، هنگامی که ابرها آن‌را می‌پوشانند.
::::::علاوه بر موارد قبل، احادیثی از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان به دست ما رسیده که به این حکمت اشاره می‌کند. از ابا عبد الله {{ع}} نقل شده است که ایشان فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: این پسر باید غایب شود. گفتند: چرا یا رسول الله؟ فرمود: بیم قتل او می‌رود<ref>معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref>. از ابو جعفر {{ع}} روایت شده است که: اگر خداوند از ظلم عده‌ای نسبت به ما ناخرسند باشد ما را از برابر دیدگانشان پنهان می‌دارد.
::::::زراره به نقل از امام ابو جعفر {{ع}} می‌گوید: وی قبل از ظهورش غایب می‌شود<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۴.</ref>. پرسیدم: چرا؟ فرمود: ترس و با دستش به شکمش اشاره کرد. زراره می‌گوید: یعنی ترس از کشته شدن. روایات دیگری در کتاب‌های روایی وجود دارد که از بیم قتل به‌عنوان حکمت غیبت یاد کرده است.
:::::*'''حکمت دوم: امتحان و آزمایش‌:''' امتحان یکی از سنت‌های الهی است که نظام خلقت بر آن استوار است. خداوند در این مورد می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ}}﴾}}<ref>«آیا مردم می‌پندارند که تا بگویند ایمان آوردیم رها می‌شوند و امتحان نمی‌شوند» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>‌؛ و نیز می‌فرماید: ‌{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا}}﴾}}<ref>«کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید» سوره ملک، آیه ۲.</ref>‌.
::::::بنابراین، آزمایش همان چیزی است که بد را از خوب جدا ساخته و طلا را از بقیه فلزات متمایز می‌سازد و شاید هم- خدا عالم‌تر است- یکی از دلایل غیبت آزمایش مردم باشد. البته در احادیث [[اهل بیت]] {{عم}} هم به آن اشاره شده است؛ از جمله روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} که می‌فرماید: صاحب این امر، ناگزیر غیبتی خواهد داشت که هر ناحقی در آن شک می‌کند<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۸۲.</ref>. این غیبت است که حق را از باطل جدا می‌کند. [[امام رضا|امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا]] {{ع}} می‌فرماید: به هنگام [[غیبت]] سومین فرزند من، گویی شیعیانم در جست‌وجوی پناهگاه هستند، اما پناهگاهی نمی‌یابند. به حضرت گفته شد: چرا ای فرزند [[رسول خدا]]؟ فرمود: زیرا امامشان غایب است. پناهگاه خواستن و به دنبال پناهگاه گشتن و امان خواستن به‌معنای حقیقت‌جویی و دوری از خیال پردازی و توهم است و این یک امتحان الهی است و به همین دلیل [[امام جعفر صادق]] {{ع}} می‌فرماید: ای شیعیان [[اهل بیت]] {{عم}} بدانید که امورتان مانند سرمه در چشم است که شخص می‌داند چه موقع سرمه در چشم می‌رود و نمی‌داند چه موقع سرمه از چشم می‌رود. زمانی است که افراد صبح‌هنگام در دین هستند و شب هنگام از دین خارج می‌شوند و کسی هم شب در دین ما هست و صبح، از دین خارج می‌شود<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
::::::نیز [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به خدا قسم که مثل شیشه نمی‌شکنید، زیرا شیشه برگردانده‌شده و به حالت قبل درمی‌آید، به خدا که مانند کوزه می‌شکنید کوزه مثل قبلش نمی‌شود، به خدا که دگرگون می‌شوید و مثل غربال شدن کاه از گندم، الک می‌شوید<ref>الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.</ref>.
::::::این احادیث و احادیث دیگر حقیقت دانستن امتحان و آزمایش در دوران [[غیبت]] امام دوازدهم {{ع}} را بیان می‌کند.
:::::*'''حکمت سوم: غیبت راز و سری از اسرار خداوند:''' چگونه ممکن است غیب راز نباشد، حال آنکه اراده خداوندی بر آن قرار گرفته است که جهان توسط رهبر و زمامدارش اصلاح و عدالت الهی در آن محقق شود. این مسئله یکی از اسرار پنهان است که خداوند به اولیای خود عرضه داشته و آنها به دلایلی پرده از راز آن برنداشته‌اند. [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: به ما اجازه گفتن آن‌را به شما نداده‌اند. به این خاطر [[امامان]] {{عم}} در برخی سخنانشان آن‌را همچنان پوشیده و پنهان نگه داشته‌اند.
::::::وقتی [[ابو الفضل عبد الله بن فضل هاشمی]] از [[امام صادق]] {{ع}} درباره حکمت [[غیبت]] [[امام زمان]] {{ع}} پرسید، فرمودند: حکمت آن آشکار می‌شود همان‌گونه که حکمت اعمال خضر مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن پسربچه و ساختن دیوار، برای موسی {{ع}} بعد از جدا شدنشان معلوم شد. ای پسر فضل این مسئله امری الهی و از اسرار و از امور غیبی خداوندی است<ref>الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>.
::::::تشبیه و مقایسه [[امامت]] به [[نبوت]] باعث می‌شود، پرده ابهام اسرار امامت از برابر دیدگان برداشته شود و این سخن که امامت نیز در مجرای نبوت حرکت می‌کند و همانند آن است، تحقق یابد. روایتی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} است که به این حکمت اشاره کرده است: مثل [[قائم]] ما [[اهل بیت]] مانند [[قیامت]] است که [[خداوند]] زمان دقیق آن‌را بیان نفرموده و آن ناگهانی سر می‌رسد<ref>الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۷.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: ائم ما غیبتی طولانی دارد. سدیر پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود: خداوند عز و جل چنین خواسته است که سنت‌ها و واجبات پیامبران که غیبت داشته‌اند در مورد ایشان هم به اجرا درآید و بایستی وی نیز همانند آنها غیبت داشته باشد. خداوند عز و جل می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}﴾}}<ref>«که قطعا از حالی به حالی برخواهید نشست. هر آینه حالی را پس از حالی پشت سر گذارید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.</ref>‌.
::::::[[امام عصر]] {{ع}} در مورد این حکمت در توقیعی که به اسحاق بن یعقوب داد چنین می‌فرماید؛ و اما علت غیبت این است که خداوند متعال می‌فرماید: ‌{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}}﴾}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از چیزهایی که برای شما آشکار گردد، اندوهگین می‌شوید، از آنها مپرسید» سوره مائده، آیه ۱۰۱.</ref>‌. و یاران و پیروانشان را از سؤال کردن در این مورد نهی می‌کردند و به آنها دستور داده بودند که در سؤال در مورد آن‌را ببندند. از ایشان {{ع}} روایت شده که فرمودند: در سؤال، در مورد چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود، ببندید و بیشتر از آن مقدار که برایتان کفایت می‌کند خود را به زحمت نیندازید و بیشتر، برای تعجیل فرج دعا کنید که گشایش کار شما در آن است<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
:::::*'''حکمت چهارم: بیعت نکردن با هیچ ظالمی‌''': این نیز یکی از حکمت‌هایی است که در سخنان [[اهل بیت]] {{عم}} آمده است، یعنی امام دوازدهم {{ع}} تحت بیعت هیچ ستمگری نیست، ابو بصیر از [[امام حسین]] {{ع}} نقل می‌کند که: ولادت صاحب این امر از دیدگان مردم نهان است تا بیعت کسی بر گردن او نباشد<ref>الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۷۹.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما برانگیخته می‌شود و تحت بیعت هیچ کسی نیست<ref>ابن بابویه القمی، الأمامة و التبصرة، ص ۱۱۶.</ref>.
::::::و در پایان، روایاتی به دست ما رسیده که چندین حکمت را همان‌طور که در این توقیع آمده، در خود جمع کرده‌اند: تمامی پدرانم مجبور به بیعت با ستمگران زمانشان بوده‌اند. من وقتی ظهور می‌کنم که بیعت هیچ ستمگری بر من نیست. سپس فرمود: درهای سؤال را به روی چیزی‌که به شما مربوط نمی‌شود ببندید و به بیش از آنچه برایتان کافی است نپردازید<ref>قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.</ref>.
::::::به این ترتیب این توقیع مسئله غیبت به‌عنوان یکی از اسرار الهی و بیعت نکردن قائم {{ع}} با طاغوتیان زمان را باهم عنوان و بیان کرده است. اینها تنها چند روایت از روایات بسیاری بود که در مورد حکمت غیبت مصلح جهانی وجود دارد»<ref>[[سید نذیر حسنی|الحسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص:۱۱۸-۱۲۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین محمدی اشتهاردی؛}}
[[پرونده:152012.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد محمدی اشتهاردی]]]]
[[پرونده:152012.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد محمدی اشتهاردی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد محمدی اشتهاردی]]'''، در کتاب ''«[[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]»''  در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد محمدی اشتهاردی]]'''، در کتاب ''«[[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]»''  در این‌باره گفته است:
خط ۷۰: خط ۱۴۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛}}
{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛}}
[[پرونده:639225282.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[محسن قرائتی]]]]
[[پرونده:639225282.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[محسن قرائتی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین [[محسن قرائتی]] در دو کتاب ''«[[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]»'' و ''«[[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین [[محسن قرائتی]] در دو کتاب ''«[[جهت‌نما (کتاب)|جهت‌نما]]»'' و ''«[[شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم (کتاب)|شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۷۷: خط ۱۴۹:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛}}
{{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛}}
[[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیب‌الله طاهری]]]]
[[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیب‌الله طاهری]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
خط ۹۵: خط ۱۶۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛}}
{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛}}
[[پرونده:13681056.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر موسوی‌نسب]]]]
[[پرونده:13681056.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید جعفر موسوی‌نسب]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۱۰۶: خط ۱۷۸:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛}}
{{جمع شدن|۱۰. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛}}
[[پرونده:1368299.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی رضا رجالی تهرانی]]]]
[[پرونده:1368299.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی رضا رجالی تهرانی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی رضا رجالی تهرانی]]'''، در کتاب ''«[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۱۱۷: خط ۱۸۹:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}}
{{جمع شدن|۱۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}}
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]]
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۱۳۳: خط ۲۰۵:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام والمسلمین زهادت؛}}
{{جمع شدن|۱۲. حجت الاسلام والمسلمین زهادت؛}}
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]]
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب  ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب  ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۱۵۰: خط ۲۲۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۰. حجت الاسلام و المسلمین مروجی طبسی؛}}
{{جمع شدن|۱۳. حجت الاسلام و المسلمین مروجی طبسی؛}}
[[پرونده:11130.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد جواد مروجی طبسی]]]]
[[پرونده:11130.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد جواد مروجی طبسی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۱۷۸: خط ۲۵۰:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۱. حجت الاسلام والمسلمین کارگر؛}}
{{جمع شدن|۱۴. حجت الاسلام والمسلمین کارگر؛}}
[[پرونده:1368119.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[رحیم کارگر]]]]
[[پرونده:1368119.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[رحیم کارگر]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر'''[[رحیم کارگر]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر'''[[رحیم کارگر]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۰۷: خط ۲۷۹:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۲. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛}}
{{جمع شدن|۱۵. حجت الاسلام و المسلمین صمدی؛}}
[[پرونده:783993038.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[قنبر علی صمدی]]]]
[[پرونده:783993038.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[قنبر علی صمدی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۲۲: خط ۲۹۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۳. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛}}
{{جمع شدن|۱۶. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛}}
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۴۲: خط ۳۱۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۴. آقای جلالی؛}}
{{جمع شدن|۱۷. آقای جلالی؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[غلام رضا جلالی]]]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[غلام رضا جلالی]]]]
::::::آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۵۰: خط ۳۲۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۵. آقای باقری‌زاده؛}}
{{جمع شدن|۱۸. آقای باقری‌زاده؛}}
[[پرونده:87666522.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد باقری‌زاده اشعری]]]]
[[پرونده:87666522.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد باقری‌زاده اشعری]]]]
::::::آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۶۳: خط ۳۳۵:
::::::با توجه به این چند حکمت، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین حکمت [[غیبت]] [[امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل درک است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
::::::با توجه به این چند حکمت، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین حکمت [[غیبت]] [[امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل درک است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۶. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
 
{{جمع شدن|۱۹. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۲۷۳: خط ۳۴۶:
:::::#'''آمادگی پذیرش'''<ref>مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.</ref>: برای تحقق یک انقلاب همه‌جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبری شایسته، آمادگی عمومی نیز لازم است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>.
:::::#'''آمادگی پذیرش'''<ref>مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.</ref>: برای تحقق یک انقلاب همه‌جانبه در سطح جهان، علاوه بر وجود رهبری شایسته، آمادگی عمومی نیز لازم است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۷. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛}}
 
{{جمع شدن|۲۰. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛}}
[[پرونده:151828.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]]]
[[پرونده:151828.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]]]
::::::'''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::'''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
خط ۲۹۰: خط ۳۶۴:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۸. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}}
{{جمع شدن|۲۱. نویسندگان کتاب [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]؛}}
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
[[پرونده:991395.jpg|بندانگشتی|100px|right|]]
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
::::::نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
خط ۳۰۲: خط ۳۷۶:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۹. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛}}
{{جمع شدن|۲۲. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛}}
[[پرونده:1402.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:1402.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
::::::نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
خط ۳۳۵: خط ۴۰۹:
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اع): پرسش‌هایی با ۱۸ پاسخ]]
[[رده:(ام): پرسش‌هایی با ۲۳ پاسخ]]
[[رده:(اع): پرسش‌های مهدویت با ۱۸ پاسخ]]
[[رده:(ام): پرسش‌های مهدویت با ۲۳ پاسخ]]

نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۴

الگو:پرسش غیرنهایی

علل غیبت امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

علل غیبت امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

محمد تقی مصباح یزدی
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب « آفتاب ولایت» در این‌باره گفته است:
  1. «حفظ جان امام زمان (ع): خدای بزرگ، پس از وجود مقدس خاتم الأنبیا(ص)، جانشین معصومی را برای او تعیین فرمود تا وظایف ناتمام رسالت او را بر روی زمین به اتمام برساند. تفسیر آیات، بیان حقایق قرآن، رهبری جامعه اسلامی، و تربیت نفوس مستعد از وظایفی است که پس از پیامبر اسلام(ص)، به جانشین او واگذار می‌شود. یگانه تفاوت امام با پیامبر، مسأله نبوت است: " أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏"[۱]؛ امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید که پیغمبر اکرم(ص) پس از نخستین نزول وحی در غار حرا به من فرمود: "إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير"[۲]. خدا چنین کسی را که ویژگی‌هایش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرفی کرده تا جانشین پیامبر(ص) شود؛ اما کسانی، از ناآگاهی و غفلت بیش‌تر مردم سوء استفاده کردند و کوشیدند تا مسیر جانشینی پیامبر(ص) را عوض کنند؛ البته این امر، چیز تازه‌ای نبود. بیش از پیغمبر اسلام نیز بیش‌تر مردم هر پیغمبری را که از جانب خداوند برانگیخته می‌شد، تکذیب می‌کردند. قرآن در این باره تعبیر عجیبی دارد مبنی بر این گذشتگان به هم سفارش کرده بودند هر پیامبری که به رسالت رسید، او را انکار کنند: ﴿ أَ تَواصَوْا بِهِ‏ بَلْ‏ هُمْ‏ قَوْمٌ‏ طاغُون‏‏‏ [۳]. انکار حق، طبیعت مردم جاهل و گمراه بوده است؛ زیرا هوس‌های دنیایی آن‌ها، با خواسته‌های انبیا(ع) موافق نبوده است. پس از ظهور پیامبر اسلام(ص) نیز بیش‌تر مردم آمادگی پذیرش عمومی اسلام و برقراری نظام عدل جهانی را نداشتند؛ به همین سبب بود که امیرمؤمنان علی(ع) را پس از چند سال حکومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسین(ع) و سایر امامان(ع) آوردند. همان طور که می‌دانید، اگر وجود مقدس ولی عصر(ع)، که واپسین ذخیره خدای متعالی برای امت مسلمان است، از نظرها پنهان نمی‌شد، او را نیز مانند اجدادش به ظلم و جور حاکمان جبار به شهادت می‌رساندند. انگیزه سلاطین و حاکمان، برای سرکوب و نابود کردن وجود مقدس ولی عصر (ع)، خیلی بیش‌تر بوده است؛ زیرا اخباری که از پیغمبر اکرم(ص) به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین پیشوای مسلمانان و واپسین جانشین پیامبر، حکومت کفر را از روی زمین برخواهد چید. همین دلیل باعث شده بود که سلاطین و جباران در صدد برآیند تا نگذارند امام زمان (ع) متولد شود و اگر تولد یافت، او را به شهادت برسانند.
  2. فراهم آمدن زمینه پذیرش حق در جهان: از آن جا که خدای بزرگ می‌داند در آینده زمانی فرا می‌رسد که بیش‌تر مردم، لیاقت حکومت عدل الاهی را می‌یابند، با غایب ساختن امام زمان (ع)، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم برای جهانی سازی عدل و معرفت و عبودیت فراهم آید. در آستانه ظهور امام زمان، هرچند زمین پر از ظلم و جور می‌شود، آمادگی برای پذیرش حق میان مردم بیش از پیش خواهد شد. می‌توانید چنین وضعیتی را در قالب مثالی عادی تصور کنید: شخصی را فرض کنید که سرش درد می‌گیرد و این سردرد چنان به او فشار می‌آورد که آسایش او را به کلی سلب می‌کند و هیچ عضو سالمی برای او باقی نمی‌گذارد. چنین فردی هرقدر هم که سرسخت باشد، عاقبت به پزشک مراجعه و به نسخه او عمل خواهد کرد. عالم نیز همین گونه است. ستم و فاجعه و جنایت در این عالم، روز به روز بیش‌تر می‌شود تا دنیا به جایی می‌رسد که از آن به " مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً "[۴] تعبیر می‌شود و این مثل همان مریضی است که هرچه درد او افزون‌تر می‌شود، آمادگی‌اش برای پذیرفتن نسخه پزشک بیش‌تر می‌شود؛ به ویژه وقتی راه‌های گوناگون را برای درمان بیماری‌اش می‌آزماید و از همه جا سرخورده می‌شود، آن وقت در برابر نسخه طبیب به طور کامل تسلیم می‌شود»[۵].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تو برای من، به منزله‌هارون برای موسی هستی با این تفاوت که هیچ پیامبری پس از من نیست؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۶۴.
  2. آن چه من می‌شنوم، تو هم می‌شنوی، و آن چه من می‌بینم، تو هم می‌بینی با این تفاوت که تو پیامبر نیستی؛ بلکه وزیر منی؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۹۷.
  3. "آیا مردم اعصار، یک دیگر را [بر تکذیب رسولان] سفارش کرده‌اند یا آن که طبعاً مردمی سرکش و نافرمانند." سوره ذاریات، ۵۳.
  4. "فیملا الأرض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً"؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز می‌کند؛ همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز شده است. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳)
  5. مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۱۲۰ - ۱۲۲.
  6. چنین نیست که خداوند شما را بر غیب مطلع سازد؛ آل عمران، ۱۷۹.
  7. خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۵۰.
  8. و نماز را به پا دارید!؛ بقره، آیه ۴۳.
  9. همانا نماز (انسان را از زشتی‌ها و گناه باز می‌دارد؛ عنکبوت، آیه ۲۵.
  10. محمد باقر صدر، حضرت امام مهدی (ع) حماسه ای از نور، ص ۶۶ – ۷۱
  11. کسانی که کافر شدند می‌گویند: چرا آیه ( معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نشده؟! تو فقط بیم دهنده ای؛ و برای هر گروهی هدایت کننده ای است و اینها همه بهانه است، نه برای جست و جوی حقیقت)؛ سوره رعد، آیه ۷.
  12. آن که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرگ بدون ایمان مرده است؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۷.
  13. امام صادق الا فرمود: «از آن روز که خدای تعالی آدم را آفرید، هیچ گاه زمین از وجود سرپرستی الهی، خواه آشکار و شناخته شده و خواه پنهان و در پرده، خالی نبوده است؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، ص ۹۲.
  14. بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲ -۲۱۳
  15. من در میان شما، دو چیز گران بها باقی می گذارم؛ تا هنگامی که به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، خاندانیم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد با این که بر من بر حوض [کوثر ] وارد شوند؛ بحارالانوار، ج۱، باب ۲۹، ص ۲۵۵.
  16. رک: به کتاب های ویژه امامت عامه و خاصه
  17. ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.
  18. همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک می افتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علتغیبت او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمتغیبت او همان حکمتی است که درغیبت های حجت های پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر(ع) از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی (ع) روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.
  19. به خدا قسم، من و این دو فرزندم(حسن و حسین) شهید خواهیم شد. خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندانم را به خون‌خواهی ما برخواهد انگیخت و او دوره‌ای غایب خواهد شد، تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند؛ تا جایی که نادان می‌گوید: خداوند دیگر به آل محمد (ع) کاری ندارد؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۲.
  20. برای حضرت مهدی (ع) غیبتی است که در آن برخی از دین بسر می‌گردند و برخی ثابت قدم می‌مانند، پس ثابت قدمان، مورد اذیت واقع می‌شوند و به ایشان گفته می‌شود این وعده‌ای که گویید، کسی است اگر شما راست می‌گویید.» آگاه باشید هر کس در اینغیبت بردبار باشد و در برابر مشکلانی که از سوی دشمنان ایجاد می شود استقامت پیشه کند، به قدری از اجر خداوند بهره‌مند می‌گردد که گویا پیشاروی پیامبر(ص) بر دشمنان شمشیر کشیده و جنگیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
  21. (غیبت جز برای این نیست که) خدا می‌خواهد شیعیان را بیازماید؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷
  22. و این آزمونی است که خدای تعالی با آن مردمان را بیازماید؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۹ و ۳۶۰
  23. آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمی‌ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسان‌ها، آنان را از دیدن حجت خود محروم می‌سازد؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص ۱۴۱.
  24. هر کدام از ما در زمان خود به سبب تقیه، بیعت حاکمان و طاغوت‌های زمان را پذیرفتیم؛ مگر حضرت مهدی(ع) که عیسی بن مریم (ع) به امامت آن حضرت نماز می‌گزارد. خداوند ولادتش را مخفی نگه می‌دارد و برای او غیبتی قرار می‌دهد، تاوقتی قیام می‌کند بیعت حاکمی بر گردنش نباشد. او نهمین فرزند، برادرم حسین (ع) است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲.
  25. و اما علتغیبت که واقع شده، خداوند عزوجل می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت می‌کند هیچ یک از پدران من نبود جز آن که بیعت طاغوت روزگارش بر گردنش بود ولی من در حالی خروج می‌کنم که بیعت هیچ یک از طاغوت‌ها بر گردنم نیست؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱.
  26. برای قائم ما قبل از آنکه به پاخیزد، غیبتی است. راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: زیرا بیم کشته شدن دارد؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۲.
  27. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۳
  28. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص ۱۴۷ و همو، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۶۴۱
  29. ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۷۴
  30. ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۳۲۹
  31. حکیم، سید منذر، غیبت حضرت مهدی، ص‌ص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ - ۱۸۰.
  32. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۱۳۰-۱۳۱.
  33. همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می‌شوید؛ سوره انشقاق، آیه ۱۹.
  34. " حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ‏ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ يُجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ (ع) فِي غَيْبَاتِهِمْ وَ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ يَا سَدِيرُ مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ ﴿ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏﴾ أَيْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ ‏‏"؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح ۷؛ کمال الدین، ص ۴۸۱. بحار الانوار، از هر دو نقل کرده است. بحار، ج ۵۲، ص ۹۰؛ منتخب الاثر از بحار و آن از عیون أخبار الرضا، ص ۳۲۶، ح ۱۸ نقل می‌کند.
  35. آقای خوئی می‌گوید: با توجه به اینکه فرزند نوه (یعنی نتیجه) مروان انباری از راویان احادیث دال بر امامت امام عسکری (ع) است، بنابراین، مروان باید چندین طبقه قبل از راویان این حدیث باشد معجم رجال الحدیث ۱۸: ۱۱۹- بدین‌سان بعید نیست که او در زمره راویان از امام باقر (ع) باشد.
  36. " حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَرْوَانَ الْأَنْبَارِيِّ قَالَ خَرَجَ مِنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)‏ إِنَ‏ اللَّهَ‏ إِذَا كَرِهَ‏ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ‏ نَزَعَنَا مِنْ‏ بَيْنِ‏ أَظْهُرِهِم‏ ‏‏"؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵، باب ۱۷۹، ح ۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۲. ظاهرا روایت از امام جواد(ع) است
  37. محمد بن الفرج الرخجی، من أصحاب الرضا (ع)، ثقة. قال الشیخ و العلامه. و ذکره الشیخ أیضا فی أصحاب الجواد (ع) و الهادی (ع)، و قال النجاشی: إنه روی عن أبی الحسن موسی (ع). و روی المفید فی الارشاد ما یدل علی مدحه و علو منزلته. وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۳۳۹ و آقای خویی در کتاب معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۳۲، فرموده: «وی، از امام جواد، روایت نقل کرده‌اند». بنابراین، مشخص می‌شود که مقصود از ابو جعفر (ع)، (امام جواد) است. و احتمال می‌رود منظور محمد بن الفرج کوفی باشد که از اصحاب امام صادق (ع) است.
  38. " مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِذَا غَضِبَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏ عَلَى‏ خَلْقِهِ‏ نَحَّانَا عَنْ‏ جِوَارِهِم‏‏ ‏‏"؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، باب فی الغیبة، ح ۳۱؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.
  39. مرآة العقول، ج ۴، ص ۶۱، ح ۳۱.
  40. " حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ يَخَافُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ وَ عُنُقِهِ ثُمَّ قَالَ (ع) وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي‏ يَشُكُ‏ النَّاسُ‏ فِي‏ وِلَادَتِهِ‏ فَمِنْهُمْ‏ مَنْ‏ يَقُولُ‏ إِذَا مَاتَ أَبُوهُ مَاتَ وَ لَا عَقِبَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَدْ وُلِدَ قَبْلَ وَفَاةِ أَبِيهِ بِسَنَتَيْنِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ خَلْقَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُون‏‏‏ ‏‏"؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۶، ب ۳۳، ح ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۵۹، ح ۸.
  41. کافی، ج ۱، ص ۳۲۶، باب فی الغیبة، ح ۲ و ح ۳؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴، ح ۲؛ و ص ۳۵، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ علل الشرایع، ص ۲۸۶، ح ۴. مانند حدیث علی بن جعفر از برادر خود امام کاظم (ع)؛ کمال الدین، ۳۵۱، باب ۳۴، ح ۱؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۶، باب فی الغیبة؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۴.
  42. " حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِيهِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَةٍ فَقِيلَ‏ لَهُ‏ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْل‏ ‏‏"؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۴، باب ۱۷۹، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱.
  43. " عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ‏ إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ ظُهُورِهِ‏ قُلْتُ‏ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ قَالَ زُرَارَةُ يَعْنِي الْقَتْلَ‏ ‏‏"؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷؛ علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح ۸.
  44. غیبت نعمانی، ص ۱۷۷، باب ۱۰ (فصل چگونگی غیبت آن حضرت)، ح ۲۱.
  45. غیبت نعمانی، ص ۱۷۶، باب ۱۰، (فصل چگونگی غیبت آن حضرت) ح ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۱۷۲، باب ۱۰ (فصل غیبت آن حضرت و فصول آن)، ح ۶؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴، ح ۷، ۸، ۹ و ۱۰؛ و ص ۳۴۶، باب ۳۳، ح ۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۷۸، باب فی الغیبة، ح ۵؛ و ص ۳۷۹، ح ۹، ص ۳۸۲، ۱۸ و ۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۵؛ و ص ۹۶، ح ۱۶؛ و ص ۹۷، ح ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ و ص ۹۸، ح ۲۱ و ۲۲.
  46. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از اموری که اگر برای شما آشکار گردد، شما را نگران می‌کند پرس وجو مکنید؛ سوره مائده، آیه ۱۰۱.
  47. " الإحتجاج الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ‏ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ عَلَى يَدِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ ﴿ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏﴾ إِنَّهُ‏ لَمْ‏ يَكُنْ‏ أَحَدٌ مِنْ‏ آبَائِي‏ إِلَّا وَقَعَتْ‏ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ‏ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي ‏‏"؛ الاحتجاج، ج ۲، ۲۸۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵، ب ۴۵، ح ۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، ح ۷.
  48. مرآة العقول، ج ۴، ص ۵۸.
  49. اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از یکدیگر جدا می‌شدند، کافران را عذابی دردناک می‌چشاندیم؛ سوره فتح، آیه ۲۵.
  50. " ابْنُ مَسْرُورٍ، عَنِ ابْنِ عَامِرٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ قُلْتُ لَهُ: مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)لَمْ يُقَاتِلْ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً؟. قَالَ: لِآَيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً﴾ قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ؟ قَالَ: وَدَائِعَ‏ مُؤْمِنِينَ‏ فِي‏ أَصْلَابِ‏ قَوْمٍ‏ كَافِرِينَ‏، وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ (ع) لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ‏ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ فَقَتَلَهُمْ‏ ‏‏"؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۱۹.
  51. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۷.
  52. " ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنْ أَبِي قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ‏ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولُ‏ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَتِهِ‏ وَجْهُ‏ الْحِكْمَةِ فِي‏ غَيْبَاتِ‏ مَنْ‏ تَقَدَّمَهُ‏ مِنْ‏ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَا يَنْكَشِفُ وَجْهُ الْحِكْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ (ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى (ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا‏ ‏‏"؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، باب ۴۴ (علة الغیبة)، ح ۱۱؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵، ح باب ۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱، ح ۴ (علة الغیبة)، ح ۸؛ منتخب الأثر، باب ۲۸ (فی علة غیبته)، ص ۳۳۰، ح ۱.
  53. طبسی، نجم‌الدین، تا ظهور، ج۱، ص ۱۳-۱۹.
  54. جعفر مرتضی العاملی، حیاة الامام الرضا (ع)، ص ۱۰۱.
  55. تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۰.
  56. ضحی الاسلام، ج ۴، ص ۱۰۵.
  57. التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۵.
  58. الأدب فی ظل التشیع، ص ۶۳.
  59. تاریخ الخلفاء، ص ۳۲۳.
  60. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۵۱.
  61. مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۲۸.
  62. تنقیح المقال، ج ۳، ص ۲۹۶، قاموس الرجال، ج ۹، ص ۳۲۴.
  63. من تاریخ الاحاد فی الاسلام، ص ۳۷.
  64. تاریخ الیعقوبی، ج ۳، ص ۱۴۸.
  65. اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۹، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۷۹.
  66. تاریخ الطبری، ج ۸، ص ۲۳۵، الکامل، ج ۵، ص ۸۵.
  67. الاتحاف بحب الاشراف، ص ۱۷۹.
  68. الأرشاد، ج ۲، ص ۳۲۹.
  69. کشف النعمة، ج ۳، ص ۲۱۲.
  70. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۶۴.
  71. الطوسی، الغیبة، ص ۱۴۳.
  72. مناقب ابن شهر آشوب.
  73. معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۲۶۳.
  74. الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۴.
  75. «آیا مردم می‌پندارند که تا بگویند ایمان آوردیم رها می‌شوند و امتحان نمی‌شوند» سوره عنکبوت، آیه ۲.
  76. «کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید» سوره ملک، آیه ۲.
  77. الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۸۲.
  78. الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.
  79. الشیخ طوسی، الغیبة، ص ۳۴.
  80. الشیخ الصدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۴۶.
  81. الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۹۷.
  82. «که قطعا از حالی به حالی برخواهید نشست. هر آینه حالی را پس از حالی پشت سر گذارید» سوره انشقاق، آیه ۱۹.
  83. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از چیزهایی که برای شما آشکار گردد، اندوهگین می‌شوید، از آنها مپرسید» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
  84. قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.
  85. الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۴۷۹.
  86. ابن بابویه القمی، الأمامة و التبصرة، ص ۱۱۶.
  87. قطب الدین الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵.
  88. الحسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص:۱۱۸-۱۲۹.
  89. دستور و توقیع امام(ع) به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و ... آمده است.
  90. به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانسته‌اند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر (ع)) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.
  91. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۳۲.
  92. قرائتی، محسن، جهت‌نما، ص ۱۸ - ۱۹.
  93. ما را از شما حبس نمی‌کند، مگر اعمال ناپسندی که از ناحیۀ شما به ما می‌رسد؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶.
  94. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۵.
  95. قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۸ - ۱۹.
  96. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
  97. بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، (باب علة الغیبه).
  98. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
  99. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
  100. هیچ یک از پدران من نبودند، مگر آنکه بیعتی از طاغوت زمان خود در گردن داشتند، ولی من وقتی که قیام می‌کنم بیعت احدی از طاغوت‌های زمانه در گردنم نیست؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
  101. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
  102. آیت الله مکارم شیرازی، مهدی انقلابی بزرگ، ص ۲۴۰ به بعد.
  103. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۸۹ -۹۴.
  104. بحار، ج ۵۱، ص ۱۱۳.
  105. بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.
  106. بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
  107. بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.
  108. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۲۲۸-۲۳۰.
  109. کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۴۸۲
  110. بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.
  111. کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.
  112. مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.
  113. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۸۳ ال ۸۵.
  114. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۸۵.
  115. " يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ عِلَّتُهُ مَطْوِيَّةٌ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فَإِنَ‏ الشَّكَ‏ فِي‏ اللَّهِ‏ كُفْرٌ‏‏‏"؛ شیخ صدوق رحمه اللّه، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۷.
  116. " إِنَ‏ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ‏ أَمْرِ اللَّهِ‏ وَ سِرٌّ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ غَيْبٌ‏ مِنْ‏ غَيْبِ‏ اللَّهِ‏ وَ مَتَى‏ عَلِمْنَا أَنَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ حَكِيمٌ‏ صَدَّقْنَا بِأَنَ‏ أَفْعَالَهُ‏ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ‏ لَنَا‏‏‏"، شیخ صدوق رحمه اللّه، علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۵.
  117. " إِنَ‏ لِلْقَائِمِ‏ غَيْبَةً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَقُومَ‏ إِنَّهُ‏ يَخَافُ‏ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ‏‏‏"؛ شیخ کلینی، کافی، ص ۳۴۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۴۲.
  118. سوره قصص، آیه:۱۸.
  119. و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، تا پروردگارم به من دانش بخشد و مرا از پیامبران قرار داد؛ سوره شعرا، آیه:۲۱. جالب توجّه اینکه در پارهای روایات آمده است که حضرت مهدی(ع) نیز هنگام ظهور خطاب به مردم همین آیه را تلاوت خواهد کرد. ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۴.
  120. ر. ک: سوره توبه، آیه:۴۰.
  121. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۵۴، ح ۱۱.
  122. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۷۰، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۵۵.
  123. قتاد درختی است که خارهای بسیاری مثل سوزن تیز و محکم دارد.
  124. " إِنَ‏ لِصَاحِبِ‏ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ‏ فِيهَا بِدِينِهِ‏ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَاد‏‏‏"؛ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۵.
  125. " إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ‏ تَخْفَى‏ وِلَادَتُهُ‏ وَ يَغِيبُ‏ شَخْصُهُ‏‏‏‏"؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۰۳؛ فضل بن حسن امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۲۶.
  126. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۵؛ احمد بن علی طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۹.
  127. سوره مائده، آیه:۱۰۱.
  128. " وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ‏ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ‏ أَشْياءَ إِنْ‏ تُبْدَ لَكُمْ‏ تَسُؤْكُمْ‏ إِنَّهُ‏ لَمْ‏ يَكُنْ‏ أَحَدٌ مِنْ‏ آبَائِي‏ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي‏‏‏‏‏"؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
  129. سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص: ۷۰ - ۷۶.
  130. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۸، ح ۷، علیّ بن أبی طالب پس از من امام امت و خلیفه من بر آنها خواهد بود و قائم منتظری که زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد از فرزندان اوست، و قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر مبعوث فرمود کسانی که در دوران غیبتش بر اعتقاد بدو ثابت باشند از کبریت احمر کمیاب‌ترند، آنگاه جابر بن عبدالله انصاری برخاست و پیش آمد و گفت: آیا پیش آمد و گفت: آیا قائمی که از فرزندان توست غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است تا در آن غیبت مؤمنان باز شناخته شده و کافراننابود شوند، ای جابر! این امر از امور الهی و سرّی از اسرار ربوبی و مستور از بندگان خدا است، مبادا در آن شک کنی که شک در امر خدای تعالی کفر است
  131. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ آن جوان ناچار می‌باید غائب شود. عرض کردند: یا رسول الله برای چه غیبت می‌کند؟ فرمود: می‌ترسد او را بکشند.
  132. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، ح ۶؛ برای قائم ما غیبتی است که مدّت آن به‌طول می‌انجامد. گفتم: ای فرزند رسول خدا! آن برای چیست؟ فرمود: زیرا خدای تعالی می‌خواهد در او سنّتهای پیامبران (ع) را در غیبت‌هایشان جاری کن.
  133. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۹، ح ۱؛ صاحب این امر و ولادتش بر این خلق پنهان است تا چون ظهور کند بیعت احدی در گردنش نباشد.
  134. علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹، ح ۲؛ وقتی خداوند همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد ما را از میان آنها برگیرد.
  135. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۹۵، ح ۱۰؛ بر خداوند لازم است که بندگانش را بدین گونه؛ امتحان کند، و در آن موقع است که اهل باطل تردید خواهند کرد.
  136. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۶؛ هنگامی که پنجمین (امام) از اولاد هفتمین (امام) مفقود گردد، در خصوص دین خود پناه به خدا برید، مبادا کسی شما را از عقیده صحیح خود برگرداند! ای فرزند صاحب الامر ناگریز از غیبتی است که آنها که ایمان به او داشتند (از طولانی شدن غیبتش گمراه گشته) از آن عقیده برمی‌گردند. غیبت او امتحانی است از جانب خداوند که خواسته است بندگان خود را به وسیله آن امتحان کند.
  137. معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۸۴-۱۸۶.
  138. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
  139. سوره انشقاق، آیه ۱۹.
  140. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
  141. معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ص ۶۴.
  142. کتاب الغیبه ،ص ۲۶.
  143. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰.
  144. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۰ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
  145. غیبت نعمانی، ص ۱۷۶.
  146. کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.
  147. کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.
  148. سوره فتح، آیه ۲۵.
  149. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۱.
  150. سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص: ۷۰ - ۷۶.
  151. اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، ج ۲۱۷.
  152. و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰
  153. هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳
  154. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲.
  155. ... لا بدّ للناس ان یمحصّوا، و یمیزوا و یغربلوا و یخرج الغربال خلق کثیر
  156. ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الا و قد ولّوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انّا لو ولّینا، لعد لنا؛ ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴
  157. سوره انشقاق آیه ۱۹
  158. انّ الله عز و جل أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء فی غیباتهم و انّه لا بدّ له ... من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏ ای سنّنا علی سنن من کان قبلکم، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵
  159. لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة امّا ظاهرا مشهورا و امّا خائفا مغمورا لئلّا تبطل حجج الله و بیناته ...؛نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
  160. سوره فتح آیه۲۵
  161. اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹.
  162. اذا غضب الله- تبارک و تعالی- علی خلقه نحانا عن جوارهم، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳
  163. انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم، همان، ص ۴۹۸، ح ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰
  164. و اعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله و لکنّ الله سیعمی خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم علی انفسهم، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۳، ح ۸.
  165. ... لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لکن الحجة تعرف الناس و لا یعرفونها ...؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ج ۴۶۳.
  166. منتخب الاثر، ص ۲۹۱.
  167. به درستی که برای قائم غیبتی هست
  168. کارگر، رحیم، مهدویت (پیش از ظهور)، ۱جلد، دفتر نشر معارف - قم (ایران)، چاپ: ۳، ۱۳۸۸ ه.ش
  169. «بر جان خویش می‏‌ترسد» کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۷.
  170. اذا ظهر قائمنا اهل البیت قال: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ لَمَّا خِفْتُکمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکماً؛ خفتکم علی نفسی و جئتکم لما اذن ربّی و اصلح لی امری، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، ح ۷۷۷.
  171. ر. ک: امامت و مهدویت، ج ۳، ص ۳۴۷
  172. الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۸
  173. الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۹
  174. نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۸۹
  175. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۰.
  176. ... و اما علّة ما وقع من الغیبة، فانّ الله عزّ و جل یقول: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ ... انّه لم یکن احد من آبائی الّا وقعت فی عنقه بیعته لطاغیة زمانه و انّی اخرج حین اخرج و لا بیعة لاحد الطواغیت فی عنقی ...، یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.
  177. یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة، الغیبة النعمانی، ص ۸۹ و ۱۰۰؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۲
  178. بشارة الاسلام، ص ۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ منتخب الاثر، ص ۲۵۱.
  179. تلخیص الشافی، ج ۱ و ۲، ص ۹۵( نشر عزیزی).
  180. مرآة العقول، ج ۴، ص ۱۷۶، ج ۶( به نقل از: مطلع الفجر، ص ۲۷.
  181. مهدویت پیش از ظهور، ص۱۰۵، ۱۱۹.
  182. «او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند»؛ (سوره توبه، آیه ۳۳؛ سوره صف، آیه ۹).
  183. "إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَاف‏"
  184. " لِلْقَائِمِ غَيْبَةٌ قَبْلَ قِيَامِهِ "
  185. " يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْح‏"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۸۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۹۷.
  186. "أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون‏"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۶۱.
  187. "مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ "؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۳۱۶؛ إعلام الوری، ص۴۲۷.
  188. " إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي ع إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي "؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۵.
  189. آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و [شماها را نیز می‌آزماییم]. باید علم خدا درباره کسانی که راست می‌گویند و آنانی که دروغ می‌گویند تحقق یابد؛ سوره عنکبوت، آیه ۲و۳.
  190. " غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ "؛ الکافی، ج۱ ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۲.
  191. " أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمْيِيزاً لِأَهْلِ الضَّلَالَةِ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ حَاجَة"الغیبة، نعمانی، ص۱۴۱؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۲.
  192. الامامة و التبصرة، ص۱۱۳؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۴۴.
  193. الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۴۲.
  194. سوره قمر، آیه ۵۰.
  195. سوره فصلت، آیه ۱۰.
  196. امام مهدی (ع) موجود موعود، ص ۱۳۲ (با اندک تصرفی).
  197. " إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا لَأَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ فَهُوَ كُفْر"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۲۸۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص۵۲۱.
  198. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص:۹۸- ۱۰۷.
  199. «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط و برتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند.»؛ سوره صف، آیه ۹
  200. صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷
  201. «اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد.» کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰
  202. «برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره می‌گوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل بر خود می‌ترسد.» کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۱۰
  203. «قائم (ع) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود.» کمال الدین، ص ۴۸۰
  204. «پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی‌دانند.» سوره روم، آیه ۳۰
  205. «مردم در آغاز یک دسته بودند، و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند...» سوره بقره، آیه ۲۱۳
  206. «امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!"...» سوره نمل، آیه ۴۰
  207. و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳
  208. موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.
  209. غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۲، صدوق، تهران.
  210. غیبت نعمانی، ترجمه جواد غفاری، ۲۰۳.
  211. کمال الدین، ج ۲، ۱۵۸.
  212. کمال الدین، ۵۹.
  213. کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
  214. کافی، کلینی، ج ۱، ۴۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
  215. کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
  216. کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
  217. کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۸.
  218. کافی، کلینی، ج ۱، ۳۳۳.
  219. همبستگی میان تصوف و تشیع، کامل مصطفی شبیبی، ترجمه دکتر علی اکبر شهابی، ۲۳۷. دانشگاه تهران.
  220. فضل بن شاذان و نبرد اندیشه‌ها در ایران پس از اسلام، فریدون جنیدی، ۵۰، انتشارات بلخ، تهران.
  221. رجال نجاشی، ۱۹۳.
  222. جلالی، غلام رضا، فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی، چشم به راه مهدی، ص ۴۰۷ -۴۱۱.
  223. علل الشرائع، ص ۲۴۵، ح ۸.
  224. الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.
  225. الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.
  226. الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.
  227. الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.
  228. کمال الدین، ص ۳۰۳، ح ۱۴.
  229. الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۸.
  230. انشقاق، آیه ۱۹.
  231. کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.
  232. کمال الدین، ص ۶۴۱.
  233. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.
  234. باقری‌زاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۴۱-۴۴.
  235. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.
  236. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۰۰.
  237. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.
  238. بحار الانوار، ج ۵۲، باب علة الغیبة.
  239. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.
  240. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
  241. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.
  242. مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.
  243. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۴۶.
  244. نک: کمال الدین وتمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت
  245. نعمانی، الغیبة، ص۱۴۰ - ۱۴۱
  246. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، فصل علت غیبت
  247. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۷۸.
  248. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۰۳.
  249. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۴، ح ۱۱، ص ۲۰۴.
  250. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳.
  251. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳، ح ۴.
  252. غیبت طوسی، فصل ۵، ح ۲۸۴، ص ۲۳۷.
  253. علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹.
  254. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۹۸ - ۱۰۱.
  255. کمال الدین، ج۲، باب ۴۴، ح۱۱.
  256. بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۵۰.
  257. الغیبه، نعمانی، ب۱۰، ح۲.
  258. کمال الدین، ج۲، باب۴۴، ح۷.
  259. علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح۲.
  260. کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴، ح ۴.
  261. آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۲۷-۱۳۰.