اهمیت بحث امامت: تفاوت میان نسخهها
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
*او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.</ref>. {{عربی|ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ{{صل}}، وأنّ كلّ [[فضل]] آتاه [[الله]] عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة}}<ref>صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | *او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.</ref>. {{عربی|ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ{{صل}}، وأنّ كلّ [[فضل]] آتاه [[الله]] عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة}}<ref>صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | ||
*تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریفاند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | *تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریفاند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | ||
===تعریف مشهور [[متکلمان]]=== | |||
*تعریفی که غالب علمای [[کلام]] از "[[امامت]]" کردهاند، دو عنصر اساسی در آن به چشم میخورد؛ یکی اینکه [[امامت]] "[[ریاست]]" است و دیگر اینکه این [[ریاست]] در "امور [[دین]] و [[دنیا]]" است. این تعریف، بیشتر نزد [[متکلمان]] [[اهلسنت]]<ref>به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: {{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به}}. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: {{عربی|نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا}}. [[ابن خلدون]]، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امامالحرمین جويني نيز گفته است: {{عربی|الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا}}. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاقاند: فخر رازی : {{عربی|الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص}}. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : {{عربی|الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً}}. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.</ref> آمده و از آنجا به [[متکلمان]] [[زیدیه]]<ref>به عنوان نمونه: [[حمیدان بن یحیی]] در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد}}. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: {{عربی|رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد}}. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.</ref> و [[امامیه]]<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ}}. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف [[امامت]] گفتهاند: {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا}}. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاقاند: محقق حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة}}. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ}}. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.</ref> نیز منتقل شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | |||
*[[سعد الدین تفتازانی]] در "شرح المقاصد" و [[قوشچی]] در "شرح تجرید"، [[امامت]] را چنین تعریف میکنند:{{عربی|الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ{{صل}}، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة}}<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | |||
*صاحبان این تعریف، معتقدند با قید {{عربی|عامّة}} ریاستهای خُرد و با قید {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} [[نبوّت]] خارج میشود. پس [[امام]] آن کسی است که به صورت [[خلافت]] از [[رسول الله]]، [[ریاست عامه]] داشته باشد. در اغلب منابع [[اهل]] [[کلام]]، [[امامت]] را {{عربی|رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا}} تعریف کردهاند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضیها عبارت {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} را هم اضافه کردهاند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | |||
*[[طریحی]] در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی [[امامت]] نزد [[اهل]] [[کلام]] اشاره کرده و میگوید: {{عربی|الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة}}<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | |||
*حاصل سخن او اینکه: [[امامت]] به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر بهطور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با [[نبوت]] و [[رسالت]] قابل جمع است؛ یعنی [[نبی]] میتواند علاوه بر [[مقام نبوت]]، [[امام]] نیز باشد؛ البته [[امام]] غیر [[نبی]] نیز متصوَّر است. اما اگر [[امامت]] با [[قطع]] نظر از [[نبوت]] بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با [[نبوت]] نخواهد بود. البته [[حق]] این است که در ذات مفهوم "[[امام]]"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه [[امام]] اطلاق میشود [[امام]]، لا بشرط مراد است.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197]</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۲
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عصاره دین و عامل وحدت جامعه
- میتوان امامت و ولایت را عصارۀ اسلام دانست؛ بدینمعنا که کلیت دین اسلام در امامت و ولایت خلاصه میشود. ازاینرو، خطای در فهم موضوع امامت و ولایت، خطای در کلّ اسلام است و انحراف در آن، انحراف از اصل اسلام خواهد بود.
- در طول تاریخ، همه نزاعها و اختلافها ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ امامت دارد؛ بهتعبیر شهرستانی (مؤلف کتاب ملل و نحل): در تاریخ اسلام هیچ جنگی همچون جنگ بر سر امامت رخ نداده است: ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة[۱]. این نکته را میتوان تعمیم داد و گفت: همه جنگها در جهان بشر بر سر مسئلۀ امامت بوده است. نهتنها همۀ جنگهای تاریخ اسلام، بلکه همۀ جنگها و درگیریهای انبیا با مخالفانشان - همچون: جنگ حضرت موسی(ع) با فرعون ستمگر، یا جنگ حضرت نوح(ع) با سران طغیانگر قومش - بر سرِ امامت و ولایت بوده است؛ حتی جنگ طاغوتها با یکدیگر نیز بر سر همین مسئله بوده است.
- ولایت، جامعه بشر را یکی میکند و اساساً جوامع بشر با ولایت شکل میگیرند. هویت یک جامعه را ولایت و امامت آن جامعه شکل میدهد. نه تنها، هویت هر جامعهای با امامت و ولایت آن جامعه شکل میگیرد، بلکه قدرت و عزت هر جامعهای نیز وابسته به شکل ولایت و امامت در آن جامعه است. از سوی دیگری، پیروزی و رستگاری، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر، همهاش با مسئله امامت و ولایت شکل میگیرد[۲]
نخستین اختلاف در جامعۀ بشری
- نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمانروایی" و "ولایتامری" بوده است؛ در ماجرای هابیل و قابیل، روایات صحیحهای وجود دارد که بیان میکند اختلاف اصلی بر سر ولایت امر بوده است[۳].[۴].
- قابیل با آگاهی از اینکه حضرت آدم(ع) از سوی خدای متعال مأمور شده هابیل را "ولی امر" بعد از خود کند، به او حسد ورزید و او را کشت. بعضی گفتهاند نزاع هابیل و قابیل بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر انسیه وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر زیبا رو به نام هابیل در آمد. آنگاه قابیل حسادت ورزید و برادرش را کشت[۵]. این توجیهات، اعتباری ندارد[۶]، بلکه جنگ و نزاع بر ولایتامری بعد از حضرت آدم بوده است[۷].
- بیشک، تا مسأله ولایت حل نشود هیچ مسألهای در اسلام حل نخواهد شد؛ نهتنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، مشکلات حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و اعتقاد نیز اگر مسئلۀ ولایت امر و صاحبان امر در جامعه اسلامی مشخص نشود، هیچ مسألهای حل نخواهد شد و آتش اختلاف و تفرقه دامنگیر همه چیز خواهد بود[۸].
- قرآن کریم میفرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ﴾[۹]. تمام اسلام "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان ولیّ الأمر است؛ بدین رو اگر در تشخیص ولی امر اشتباهی صورت بگیرد، نتیجهاش خطای نظری در تشخیص اسلام است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید[۱۰].
تعریف امام و امامت
امام و امامت در لغت
تعریف لغوی راغب اصفهانی
- راغب اصفهانی در "مفردات" چنین میگوید:اَلْإِمَامُ: المُؤتَمُّ بِهِ؛ إنساناً كانَ يُقتَدى بِقَولِهِ أو فِعلِهِ، أو كِتاباً، أو غَيرَ ذلِكَ، مُحِقّاً كانَ أو مُبطِلاً، وجمعه: أَئِمَّةٌ. وقولُه تَعَالى: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۱] ؛ أي: بالذي يقتدون به، وقيل: بكتابهم[۱۲][۱۳].
- حاصل سخن او اینکه: هر کسی که مردم به او ائتمام کنند؛ یعنی پشت سر او قرار بگیرند و حرکت کنند، او امام است. امام آن است که جلو باشد و مردم به او اقتدا کنند. حال، آن امام و مقتدا یا انسان است، یا کتابی است که انسان به معارف آن عمل میکند. پس اگر امامت، به کتاب هم تفسیر شود، از باب همین اقتداست؛ گرچه در روایات ما، امام به همان مَنْ يُقتَدَى بِه تفسیر شده است[۱۴].
- از کلام راغب اصفهانی اینگونه استفاده میشود که امامت به معنای مقتدا و متقدم بودن است.اقتدا کردن نیز به معنای تبعیت و پیروی است. خدای متعال در وصف رابطه فرعون و قومش میفرماید: ﴿فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ * يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ﴾[۱۵]. طبق این آیه، دلیل تقدّم و پیشروی فرعون بر قومش در روز قیامت این است که قوم فرعون از امر او پیروی کردهاند و این نکته نشان میدهد مسئلۀ اصلی و سرنوشتساز امتها و ملتها، "اتّباع امر" است. بنابراین، "اقتدا" و "ائتمام" (پذیرش امامت) به معنی "اتّباع امر" یا "اتّباع در فعل و قول" و "امامت" یعنی "تقدّم"، "مقتدا شدن" و "متبوع شدن" است[۱۶].
تعریف لغوی ابنمنظور
- ابنمنظور در "لسان العرب" در باره این ریشه لغوی میگوید: أَمَّ القومَ وأَمَّ بِهِمْ: تقدَّمهم، وَهِيَ الإِمامةُ. والإِمامُ: كُلُّ مَنِ ائتَمَّ بِهِ قومٌ كَانُوا عَلَى الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ أَو كَانُوا ضالِّين... [قال] ابْنُ سِيدَهْ: والإِمامُ مَا ائْتُمَّ بِهِ مِنْ رئيسٍ وغيرِه، وَالْجَمْعُ أَئِمَّة. وَفِي التَّنْزِيلِ الْعَزِيزِ: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۱۷] ؛ أَي: قاتِلوا رؤساءَ الكُفْر وقادَتَهم الَّذِينَ ضُعَفاؤهم تَبَعٌ لَهُمْ... وقال الْمَازِنِيُّ: أُيَيْمَة وَلَمْ يقلِب، وإِمامُ كلِّ شَيْءٍ: قَيِّمُهُ والمُصْلِح لَهُ، والقرآنُ إِمامُ المُسلمين، وسَيدُنا مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله(ص): إِمام الأَئِمَّة، وَالْخَلِيفَةُ: إِمَامُ الرَّعِيَّةِ، وإِمامُ الجُنْد: قَائِدُهُمْ[۱۸].[۱۹].
- حاصل سخن او اینکه: این واژه، به صورت متعدی و لازم به کار برده میشود. اگر گفته شود: أَمَّ القومَ وأَمَّ بِهِمْ یعنی: بر آنها مقدم شد؛ نه اینکه فقط از لحاظ مکانی، بلکه از لحاظ عمل؛ او جلو باشد و اینها مثل او عمل کنند. ازاینرو، میگوید: معنای ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾ اینکه: با سران و رهبران کفر بجنگید؛ آنان که ضعیفان، تابعشان بودند. پس امامت به معنای مقتدا بودن است و مقتدا شدن به این است که دیگران تبعیت کنند. بنابراین، محور اصلی این واژه "تبعیت" و "اقتدا" است. در ادامه گفته است:امام هر چیزی قیّم بر آن است؛ یعنی امام، آن کسی است که مسئولیت اصلاح چیزی را بر عهده دارد. در انتهای سخن نیز برخی از استعمالات امام را برمیشمارد و میگوید: قرآن امام مسلمین است و خلیفه امام رعیت، امام لشکریان نیز رهبر آنان است[۲۰].
تعریف لغوی طریحی
- فخرالدین طریحی در "مجمع البحرین"[۲۱] درباره معنای امام میگوید: والإِمَامُ - بالكسر على فِعَال - للذي يُؤتَمُّ بِه، وجمعه: أَئِمَّة[۲۲].[۲۳].
- حاصل مطلب این است که: هر کسی که دیگران به او "ائتمام" کنند - یعنی "اقتدا" و "تبعیت" کنند - "امام" میگویند. سپس تعریفی از شیخ صدوق و متکلمان نقل میکند که در تعریف اصطلاحی به آن دو اشاره خواهد شد[۲۴].
امام و امامت در اصطلاح
تعریف شیخ صدوق
- شیخ صدوق در "معانی الأخبار" در تعریف امام گفته است: سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ[۲۵].[۲۶].
- حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم امامت در استعمالات شرعیه است؛ یکی: "قدوه" بودن؛ دومی: "منصوب" بودن از طرف خدا و رکن سوم: "واجب الاطاعه" بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامعترین سخن در تعریف امام را آورده است. مرحوم صدوق این قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است[۲۷].[۲۸].
- او در جای دیگری نیز گفته است: الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله[۲۹]. ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ(ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة[۳۰].[۳۱].
- تعاریفی که در برخی کتب متقدّم علمای شیعه آمده، مؤیّد همین تعریفاند؛ از جمله: تعریف شیخ مفید[۳۲] و علامه طبرسی[۳۳].[۳۴].
تعریف مشهور متکلمان
- تعریفی که غالب علمای کلام از "امامت" کردهاند، دو عنصر اساسی در آن به چشم میخورد؛ یکی اینکه امامت "ریاست" است و دیگر اینکه این ریاست در "امور دین و دنیا" است. این تعریف، بیشتر نزد متکلمان اهلسنت[۳۵] آمده و از آنجا به متکلمان زیدیه[۳۶] و امامیه[۳۷] نیز منتقل شده است[۳۸].
- سعد الدین تفتازانی در "شرح المقاصد" و قوشچی در "شرح تجرید"، امامت را چنین تعریف میکنند:الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ(ص)، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة[۳۹].[۴۰].
- صاحبان این تعریف، معتقدند با قید عامّة ریاستهای خُرد و با قید خلافةً عن النبيّ نبوّت خارج میشود. پس امام آن کسی است که به صورت خلافت از رسول الله، ریاست عامه داشته باشد. در اغلب منابع اهل کلام، امامت را رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا تعریف کردهاند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضیها عبارت خلافةً عن النبيّ را هم اضافه کردهاند[۴۱].
- طریحی در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی امامت نزد اهل کلام اشاره کرده و میگوید: الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة[۴۲].[۴۳].
- حاصل سخن او اینکه: امامت به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر بهطور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با نبوت و رسالت قابل جمع است؛ یعنی نبی میتواند علاوه بر مقام نبوت، امام نیز باشد؛ البته امام غیر نبی نیز متصوَّر است. اما اگر امامت با قطع نظر از نبوت بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با نبوت نخواهد بود. البته حق این است که در ذات مفهوم "امام"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه امام اطلاق میشود امام، لا بشرط مراد است.[۴۴].
منابع
- اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۲۲]
جستارهای وابسته
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱]
- ↑ در روایت، امام صادق(ع) از کسانی که گفتهاند نزاع فرزندان آدم(ع) در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: «أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ»، «آيا شرم نمیکنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت میدهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «بهسبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارکوتعالی به آدم(ع) وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگتر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۲]
- ↑ احتمال میرود منشأ این تحلیلهای نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ»، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّهای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: «فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ»، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم(ع) وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، بهسوی آدم و به زمین فرستاد؛ بهمحض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.
- ↑ مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کردهاند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۳]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۴]
- ↑ «سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۵]
- ↑ «روزی که هر گروه مردم را با پیشوایشان فرامیخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۶]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۷]
- ↑ «آنگاه، آنها از فرمان فرعون پیروی کردند و فرمان فرعون از سر [کمال رهیافتگی و] کاردانی نبود * او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش میآید و آنان را به دوزخ درمیآورد» سوره هود، آیه ۹۷-۹۸.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۸]
- ↑ «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۹]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۰]
- ↑ مجمع البحرین کتابی است که هم نگاه به استعمالات لغوی دارد و هم نگاهی به استعمالات شرعیه دارد. این از امتیازات این کتاب است. البته در لسان العرب نیز خود ابن منظور توجه بسیاری به استعمالات شرعیه الفاظ دارد، اما امتیاز مجمع البحرین این است که استعمالات شرعیه را در منابع اهل بیت(ع) دنبال میکند.
- ↑ طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۱]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۲]
- ↑ ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۳]
- ↑ در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجبالاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم(ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مىكنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق(ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا(ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مىدانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگتر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دستنيافتنىتر و ژرفتر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشههايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۴]
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۵]
- ↑ هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.
- ↑ المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۶]
- ↑ به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امامالحرمین جويني نيز گفته است: الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاقاند: فخر رازی : الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.
- ↑ به عنوان نمونه: حمیدان بن یحیی در تعریف امام گفته است: هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.
- ↑ به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف امام گفته است: الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف امامت گفتهاند: الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاقاند: محقق حلی : الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۷]
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۸]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۱۹]
- ↑ طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۲۰]
- ↑ اراکی، محسن، "درس اول؛ امامت در اندیشه اسلامی"[۲۱]