ادب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ادب در قرآن]] - [[ادب در حدیث]] - [[ادب در فقه اسلامی]] - [[ادب در نهج البلاغه]] - [[ادب در معارف و سیره نبوی]] - [[ادب در معارف و سیره رضوی]] - [[ادب در معارف و سیره پیامبران]] - [[ادب در معارف و سیره فاطمی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ادب در قرآن]] - [[ادب در حدیث]] - [[ادب در فقه اسلامی]] - [[ادب در نهج البلاغه]] - [[ادب در معارف و سیره نبوی]] - [[ادب در معارف و سیره رضوی]] - [[ادب در معارف و سیره پیامبران]] - [[ادب در معارف و سیره فاطمی]]| پرسش مرتبط  = }}


[[آداب]] مربوط به ساختمان [[روحی]] [[انسان]] نیست، قراردادهای افراد انسان است در میان یکدیگر<ref>اسلام و مقتضیات زمان جلد دوم، ص۲۴۸.</ref>. آداب مربوط به سهم‌بندی [[غرائز]] نیست، بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسأله [[اخلاق]] به امور اکتسابی که باید اسم آنها را [[فنون]] گذاشت نیز احتیاج دارد. یعنی به سلسله هنرها و صنعت‌ها احتیاج دارد و باید آنها را یاد بگیرد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۲۸۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۲.</ref>
[[آداب]] مربوط به ساختمان [[روحی]] [[انسان]] نیست، قراردادهای افراد انسان است در میان یکدیگر<ref>اسلام و مقتضیات زمان جلد دوم، ص۲۴۸.</ref>. آداب مربوط به سهم‌بندی [[غرائز]] نیست، بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسأله [[اخلاق]] به امور اکتسابی که باید اسم آنها را [[فنون]] گذاشت نیز احتیاج دارد. یعنی به سلسله هنرها و صنعت‌ها احتیاج دارد و باید آنها را یاد بگیرد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۲۸۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۲.</ref>


==مقدمه==
== مقدمه ==
ادب به معنای تبدیل حالات بد به حالات خوب و بروز [[اخلاق]] [[پسندیده]]، از جمله [[برترین]] [[کمالات انسانی]] است و [[انسان]] در صورت کسب آن می‌تواند سرمنشأ امر خیر و نیک شود. ادب، [[بهترین]] خوی انسانی و نشانه [[تربیت]] فطری در زمینه وجودی [[انسان]] است. از این‌رو [[آدمی]] اگر مؤدب به ادب الهی شود راه رشد و [[کمال انسانی]] را در خود پدید آورده است و در غیر این صورت، [[کمال انسانی]] در او بروز نمی‌یابد و از انسانیّت فاصله می‌گیرد. [[امام]]{{ع}} فرمود: "هیچ میراثی چون ادب نیست"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۵٤: {{متن حدیث|لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَب‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.
ادب به معنای تبدیل حالات بد به حالات خوب و بروز [[اخلاق]] [[پسندیده]]، از جمله [[برترین]] [[کمالات انسانی]] است و [[انسان]] در صورت کسب آن می‌تواند سرمنشأ امر خیر و نیک شود. ادب، [[بهترین]] خوی انسانی و نشانه [[تربیت]] فطری در زمینه وجودی [[انسان]] است. از این‌رو [[آدمی]] اگر مؤدب به ادب الهی شود راه رشد و [[کمال انسانی]] را در خود پدید آورده است و در غیر این صورت، [[کمال انسانی]] در او بروز نمی‌یابد و از انسانیّت فاصله می‌گیرد. [[امام]] {{ع}} فرمود: "هیچ میراثی چون ادب نیست"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۵٤: {{متن حدیث|لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَب‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.


اهمیت موضوع نزد [[امام]]{{ع}} به‌قدری است که در [[مقام]] [[دولت]] [[اسلامی]]، هنگامی که [[وظایف دولت]] را در ابتدای [[نامه]] ۵۳ برمی‌شمرد، به مسئله [[تعلیم و تربیت]] و [[اصلاح]] حال [[مردم]] اشاره دارد. یعنی دستگاه [[حکومت]] [[وظیفه]] دارد مقدمات [[اصلاح]] [[مردم]] را فراهم کند. این امر در دو بُعد صورت می‌پذیرد: نخست، [[دولت]] [[اسلامی]]، خود، باید به تمام و کمال آراسته به ادب [[اخلاقی]] و برای [[مردم]] [[الگو]] باشد؛ دوم، زمینه ایجاد [[دانش]] و [[آگاهی]] را برای [[مردمان]] فراهم کند تا در سایه آن همگی بتوانند به [[فضایل]] و [[رفتار]] نیکو و ادب کمالی آراسته شوند. در فرازی دیگر آن‌گاه که [[حق]] [[مردم]] را بر گردن خود به‌عنوان [[رئیس]] [[حکومت]] برمی‌شمرد، می‌فرماید: "(موظفم شما را)... [[تعلیم]] دهم تا [[نادان]] نمانید و ادب آموزم تا بدانید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴: {{متن حدیث|وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.
اهمیت موضوع نزد [[امام]] {{ع}} به‌قدری است که در [[مقام]] [[دولت]] [[اسلامی]]، هنگامی که [[وظایف دولت]] را در ابتدای [[نامه]] ۵۳ برمی‌شمرد، به مسئله [[تعلیم و تربیت]] و [[اصلاح]] حال [[مردم]] اشاره دارد. یعنی دستگاه [[حکومت]] [[وظیفه]] دارد مقدمات [[اصلاح]] [[مردم]] را فراهم کند. این امر در دو بُعد صورت می‌پذیرد: نخست، [[دولت]] [[اسلامی]]، خود، باید به تمام و کمال آراسته به ادب [[اخلاقی]] و برای [[مردم]] [[الگو]] باشد؛ دوم، زمینه ایجاد [[دانش]] و [[آگاهی]] را برای [[مردمان]] فراهم کند تا در سایه آن همگی بتوانند به [[فضایل]] و [[رفتار]] نیکو و ادب کمالی آراسته شوند. در فرازی دیگر آن‌گاه که [[حق]] [[مردم]] را بر گردن خود به‌عنوان [[رئیس]] [[حکومت]] برمی‌شمرد، می‌فرماید: "(موظفم شما را)... [[تعلیم]] دهم تا [[نادان]] نمانید و ادب آموزم تا بدانید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۴: {{متن حدیث|وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.


در منظر [[امام]]{{ع}} ادب نیکو از لوازم [[خردمندی]] است و [[علم]] و ادب موجب [[اصلاح]] [[عقل]] می‌شود. از این‌رو یکی از خصوصیات شخص خردمند را [[محاسبه]] و بررسی خصلت‌های زشت در [[دین]]، [[عقیده]]، [[اخلاق]] و ادب برمی‌شمارد تا درصدد رفع آنها برآید. در واقع، محصول و نتیجه به‌کارگیری [[خرد]]، در قالب ادب خودنمایی می‌کند.
در منظر [[امام]] {{ع}} ادب نیکو از لوازم [[خردمندی]] است و [[علم]] و ادب موجب [[اصلاح]] [[عقل]] می‌شود. از این‌رو یکی از خصوصیات شخص خردمند را [[محاسبه]] و بررسی خصلت‌های زشت در [[دین]]، [[عقیده]]، [[اخلاق]] و ادب برمی‌شمارد تا درصدد رفع آنها برآید. در واقع، محصول و نتیجه به‌کارگیری [[خرد]]، در قالب ادب خودنمایی می‌کند.


نتیجه کسب ادب در سیمای [[آدمی]] بروز لطافت، نرمی و خوش‌خویی است. از این‌رو شخص مؤدب افزون بر اینکه راه رسیدن به [[کمالات انسانی]] را بر خود هموار کرده، در اجتماع نیز فردی عزیز و مورد [[احترام]] و از اقبال عمومی برخوردار است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.
نتیجه کسب ادب در سیمای [[آدمی]] بروز لطافت، نرمی و خوش‌خویی است. از این‌رو شخص مؤدب افزون بر اینکه راه رسیدن به [[کمالات انسانی]] را بر خود هموار کرده، در اجتماع نیز فردی عزیز و مورد [[احترام]] و از اقبال عمومی برخوردار است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 96.</ref>.


==واژه‌شناسی لغوی==
== واژه‌شناسی لغوی ==
==ادب در [[قرآن]]==
== ادب در [[قرآن]] ==
==ادب حضور در [[مکان‌های مقدس]]==
== ادب حضور در [[مکان‌های مقدس]] ==
==ادب برخورد با [[اولیای الهی]]==
== ادب برخورد با [[اولیای الهی]] ==
==ادب برخورد با [[پدر]] و [[مادر]]==
== ادب برخورد با [[پدر]] و [[مادر]] ==
==ادب [[پدر]] در برابر [[فرزند]]==
== ادب [[پدر]] در برابر [[فرزند]] ==
==ادب [[شاگرد]] در برابر استاد==
== ادب [[شاگرد]] در برابر استاد ==
==ادب ورود به [[خانه]] دیگران==
== ادب ورود به [[خانه]] دیگران ==
==ادب [[سلام]]==
== ادب [[سلام]] ==
==ادب [[ضیافت]]==
== ادب [[ضیافت]] ==
==ادب نشستن درمجالس عمومی==
== ادب نشستن درمجالس عمومی ==
==ادب برخورد با سفیهان و [[نادانان]]==
== ادب برخورد با سفیهان و [[نادانان]] ==
==ادب [[انفاق]] و برخورد با [[فقیران]]==
== ادب [[انفاق]] و برخورد با [[فقیران]] ==
==ادب برخورد با [[مخالفان]] [[عقیدتی]]==
== ادب برخورد با [[مخالفان]] [[عقیدتی]] ==
==ادب برخورد با [[خطاکار]]==
== ادب برخورد با [[خطاکار]] ==
==ادب [[نامه]] نگاری==
== ادب [[نامه]] نگاری ==
==ادب برخورد [[زنان]] با مردان نامحرم==
== ادب برخورد [[زنان]] با مردان نامحرم ==
==ادب در امور جنسی==
== ادب در امور جنسی ==
==ادب برخورد بامالیات دهندگان==
== ادب برخورد بامالیات دهندگان ==
==ادب [[راه رفتن]]==
== ادب [[راه رفتن]] ==
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۱

آداب مربوط به ساختمان روحی انسان نیست، قراردادهای افراد انسان است در میان یکدیگر[۱]. آداب مربوط به سهم‌بندی غرائز نیست، بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسأله اخلاق به امور اکتسابی که باید اسم آنها را فنون گذاشت نیز احتیاج دارد. یعنی به سلسله هنرها و صنعت‌ها احتیاج دارد و باید آنها را یاد بگیرد[۲][۳]

مقدمه

ادب به معنای تبدیل حالات بد به حالات خوب و بروز اخلاق پسندیده، از جمله برترین کمالات انسانی است و انسان در صورت کسب آن می‌تواند سرمنشأ امر خیر و نیک شود. ادب، بهترین خوی انسانی و نشانه تربیت فطری در زمینه وجودی انسان است. از این‌رو آدمی اگر مؤدب به ادب الهی شود راه رشد و کمال انسانی را در خود پدید آورده است و در غیر این صورت، کمال انسانی در او بروز نمی‌یابد و از انسانیّت فاصله می‌گیرد. امام (ع) فرمود: "هیچ میراثی چون ادب نیست"[۴][۵].

اهمیت موضوع نزد امام (ع) به‌قدری است که در مقام دولت اسلامی، هنگامی که وظایف دولت را در ابتدای نامه ۵۳ برمی‌شمرد، به مسئله تعلیم و تربیت و اصلاح حال مردم اشاره دارد. یعنی دستگاه حکومت وظیفه دارد مقدمات اصلاح مردم را فراهم کند. این امر در دو بُعد صورت می‌پذیرد: نخست، دولت اسلامی، خود، باید به تمام و کمال آراسته به ادب اخلاقی و برای مردم الگو باشد؛ دوم، زمینه ایجاد دانش و آگاهی را برای مردمان فراهم کند تا در سایه آن همگی بتوانند به فضایل و رفتار نیکو و ادب کمالی آراسته شوند. در فرازی دیگر آن‌گاه که حق مردم را بر گردن خود به‌عنوان رئیس حکومت برمی‌شمرد، می‌فرماید: "(موظفم شما را)... تعلیم دهم تا نادان نمانید و ادب آموزم تا بدانید"[۶][۷].

در منظر امام (ع) ادب نیکو از لوازم خردمندی است و علم و ادب موجب اصلاح عقل می‌شود. از این‌رو یکی از خصوصیات شخص خردمند را محاسبه و بررسی خصلت‌های زشت در دین، عقیده، اخلاق و ادب برمی‌شمارد تا درصدد رفع آنها برآید. در واقع، محصول و نتیجه به‌کارگیری خرد، در قالب ادب خودنمایی می‌کند.

نتیجه کسب ادب در سیمای آدمی بروز لطافت، نرمی و خوش‌خویی است. از این‌رو شخص مؤدب افزون بر اینکه راه رسیدن به کمالات انسانی را بر خود هموار کرده، در اجتماع نیز فردی عزیز و مورد احترام و از اقبال عمومی برخوردار است[۸].

واژه‌شناسی لغوی

ادب در قرآن

ادب حضور در مکان‌های مقدس

ادب برخورد با اولیای الهی

ادب برخورد با پدر و مادر

ادب پدر در برابر فرزند

ادب شاگرد در برابر استاد

ادب ورود به خانه دیگران

ادب سلام

ادب ضیافت

ادب نشستن درمجالس عمومی

ادب برخورد با سفیهان و نادانان

ادب انفاق و برخورد با فقیران

ادب برخورد با مخالفان عقیدتی

ادب برخورد با خطاکار

ادب نامه نگاری

ادب برخورد زنان با مردان نامحرم

ادب در امور جنسی

ادب برخورد بامالیات دهندگان

ادب راه رفتن

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسلام و مقتضیات زمان جلد دوم، ص۲۴۸.
  2. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۲۸۰.
  3. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۲.
  4. نهج البلاغه، حکمت ۵٤: «لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَب‏»
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 96.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۳۴: «وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا»
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 96.
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 96.