مصرف در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۵: خط ۶۵:
چهارم: وقف اموالی از سوی [[موسی بن جعفر]]{{ع}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۷.</ref>.
چهارم: وقف اموالی از سوی [[موسی بن جعفر]]{{ع}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۷.</ref>.


==[[میانه‌روی]] و دوری از [[اسراف]] و [[خست]]==
==[[میانه‌روی]] و دوری از [[اسراف]] و [[خسّت]]==
آنچه تاکنون بیان شد، موارد [[مصرف اموال]] برای دیگران بود. کیفیت [[مصرف]] نیز مهم است. [[معصومان]] از هرگونه اسراف و [[تبذیر]] و خست در مصرف [[مال]] دوری می‌کردند و دارای [[زندگی]] زاهدانه‌ای بودند. [[سطح زندگی]] آنان متناسب با اوضاع [[اجتماعی]] - [[اقتصادی]] زمانشان بود. جریان [[اعتراض]] سفیان ثوری درباره [[لباس]] [[امام صادق]]{{ع}} و پاسخ حضرت که باید متناسب با [[زمان]] و [[عرف]] [[جامعه]] زندگی کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: {{متن حدیث|فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}.</ref>، نمونه‌ای روشن از این [[سیره]] است؛ حتی [[حضرت صادق]]{{ع}} گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.</ref>. معصومان [[اقتصاد]] و میانه‌روی را متناسب با امکانات [[مالی]] مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و [[اقتار]] توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو [[اعمال]] معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۹.</ref>.
آنچه تاکنون بیان شد، موارد [[مصرف اموال]] برای دیگران بود. کیفیت [[مصرف]] نیز مهم است. [[معصومان]] از هرگونه اسراف و [[تبذیر]] و خسّت در مصرف [[مال]] دوری می‌کردند و دارای [[زندگی]] زاهدانه‌ای بودند. [[سطح زندگی]] آنان متناسب با اوضاع [[اجتماعی]] - [[اقتصادی]] زمانشان بود. جریان [[اعتراض]] سفیان ثوری درباره [[لباس]] [[امام صادق]]{{ع}} و پاسخ حضرت که باید متناسب با [[زمان]] و [[عرف]] [[جامعه]] زندگی کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: {{متن حدیث|فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ}}.</ref>، نمونه‌ای روشن از این [[سیره]] است؛ حتی [[حضرت صادق]]{{ع}} گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.</ref>. معصومان [[اقتصاد]] و میانه‌روی را متناسب با امکانات [[مالی]] مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و [[اقتار]] توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو [[اعمال]] معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۴۹.</ref>.


===اسراف و تبذیر===
===اسراف و تبذیر===

نسخهٔ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۵

مصرف خانواده

بدیهی است که بخش اصلی درآمدهای هر فرد باید صرف زندگی شخصی وی و خانوادۀ او شود. معصومان بر این نکته تأکید داشتند که هر شخصی مکلف است برای تأمین زندگی خود و خانواده‌اش تلاش کند و کسی نمی‌تواند از این وظیفه تخطی نماید و حتی به بهانه عبادت و پرستش خدا، کار و تلاش را رها کند؛ چنین عبادتی ارزشی ندارد و بر خلاف نظر قرآن و دستورهای اسلام است؛ زیرا در اسلام رهبانیت و به گوشه‌ای رفتن و به عبادت پرداختن ممنوع است و رسول خدا(ص) برخی از یاران خود را از این کار منع نمود[۱]. کار و تلاش برای مخارج زندگی خانواده در اسلام عبادت است[۲] و نوعی صدقه‌دادن است؛ یعنی دارای ثواب و اجر است. این نکته را امام سجاد(ع) بیان کرده است که هر کس روزی حلال طلب نماید، این از جانب خدا صدقۀ بر اوست[۳]. کسی که به هر بهانه‌ای کار و تلاش را رها کند تا دیگران مخارج او و عیال و خانواده‌اش را بدهند، کَلّ بر جامعه است. چنین فردی بار سنگینی است بر جامعه و مورد لعن و نفرین رسول خدا(ص) قرار گرفته است. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس بار هزینۀ خود را بر دوش مردم بیندازد، ملعون است ملعون و هر کسی که نانخوران خود را تضییع کند، او هم ملعون است ملعون؛ یعنی از رحمت خدا بدور است[۴].

بنابراین بیکاری، بی‌توجهی به خانواده و به بهانه‌های واهی دست از کوشش و تلاش برداشتن در قاموس شریعت اسلام ممنوع است و شرع مبین به‌شدت با آن مبارزه کرده است. بلیّه‌ای که متأسفانه بخشی از افراد جامعه ما، هرچند اندک، به آن گرفتار شده‌اند و همه چیز را از نظام و حکومت می‌طلبند و همه در مخارج زندگی خود را نیازمند حاکمیت می‌دانند. این وظیفه مرد است که به زندگی خود و خانواده‌اش سامان دهد و از عهده مخارج آنان برآید که اگر چنین نکند، گنه‌کار و خطا کار است. امام صادق(ع) در سخنی دراین‌باره فرمود: «كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُهُ»[۵]: «همین گناه مرد کافی است که حق کسانی را که مخارج آنان بر عهده اوست، ضایع کند».

مرد نه‌تنها در برابر زن و فرزندان خود مسئول است، بلکه در برابر نزدیکان دیگرش نیز تعهد دارد که به یاری آنان بشتابد. رسول خدا(ص) فرمود: «ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى»: «به نان‌خورانت آغاز نما، نزدیک‌تر و بعد نزدیک‌تر»[۶]. در سخنی دیگر حسین بن علی(ع) از پیامبر(ص) شنیده که این نکته را با بیان نمونه‌های روشن توضیح می‌دهد و می‌فرماید: از نانخورانت آغاز کن؛ مادرت، پدرت، خواهرت و برادرت؛ سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر و فرمود: صدقه‌ای نیست درحالی‌که خویشاوندان محتاج داری[۷]؛ البته این بدان معنا نیست که دیگران تعهد ندارند؛ بلکه بدین معناست که کسانی که تلاش می‌کنند، ولی تلاش آنان تکافوی نیازهای زندگانی‌شان را نمی‌کند و همچنان به کمک نیاز دارند، باید به آنان یاری رساند.

بخشش و صرف مال در امور خیر یا کمک به دیگران وقتی است که شخص خویشان خود را فراموش نکند و کسی حق ندارد از مخارج زندگی خانواده خود بزند و به دیگران صدقه و انفاق نماید؛ مگر اینکه اعضای خانواده به تحمل سختی راضی باشند. بخشش در صورت داشتن نیاز، ایثار نامیده می‌شود و نمونه آن ایثار خانواده امام علی و فاطمه(ع) در حال نیاز، به مسکین و یتیم و اسیر است[۸]؛ در غیر این صورت خانواده اولویت دارد و نباید آنان را دچار فقر و نیاز کرد. ضرب‌المثل فارسی که می‌گوید «چراغی که به خانه رواست، بر مسجد حرام است» در چنین موقعیتی معنا پیدا می‌کند و بر اساس چنین باوری رواج یافته است. پیامبر(ص) فرمود: برترین صدقه، صدقه‌ای است که بعد از بی‌نیازی باشد و به نانخورانت آغاز کن و دست بالا بهتر از دست پایین است[۹]. بنابراین هر کس موظف است در مرحله اول به نیازمندی‌های خانواده و خویشانِ نزدیک خود پاسخ دهد؛ سپس به فکر کار خیر باشد.

مردی انصاری هنگام مرگش پنج یا شش بندۀ خود را که تنها سرمایۀ وی بود، آزاد کرد. او دارای چند فرزند خردسال بود. رسول خدا(ص) هنگامی که از وضعیت بچه‌ها و کار مرد انصاری به‌ظاهر خیّر آگاه شد فرمود: «لَوْ أَعْلَمْتُمُونِي أَمْرَهُ مَا تَرَكْتُكُمْ تَدْفِنُوهُ مَعَ الْمُسْلِمِينَ يَتْرُكُ صِبْيَةً صِغَاراً يَتَكَفَّفُونَ النَّاسَ»: «اگر وضعیت او را به من گفته بودید، اجازه نمی‌دادم او را با مسلمانان دفن کنید. او بچه‌های خردسالی را به جای گذاشته که مردم متکفل هزینه زندگانی آنان شوند». اکنون باید ببینیم مصرف خانواده چگونه باید باشد. از امام صادق(ع) پرسیده شد: آیا رسول خدا(ص) مصرف خانواده‌اش را مانند آنچه معروف و شناخته‌شده بود برآورد می‌کرد؟ فرمود: آری، نفس وقتی میزان نیاز خود را بشناسد، به آن قانع می‌شود و گوشت وی می‌روید[۱۰]. در این کلام سیره پیامبر(ص) مانند مصرف عموم مردم و معروف دانسته شده و حضرت تأمین مالی را باعث آرامش روحی و قناعت و نتیجه آن را رشد جسمی دانسته است.

این نکته مهمی است که معصومان به آن توجه داشتند و سعی می‌کردند سطح زندگی خود را مانند عموم مردم قرار دهند؛ به همین جهت امام صادق(ع) پوشش خود را مانند پوشش دیگر مردم قرار داد؛ به گونه‌ای که سفیان ثوری که ادعای زهد داشت، به حضرت اعتراض کرد و مدعی شد بر خلاف سیره علی(ع) عمل می‌کند. پاسخ حضرت این بود: اگر امروز لباسی مانند لباس حضرت علی(ع) بپوشم، لباس شهرت خواهد بود[۱۱]. امام سجاد(ع) درباره شیوۀ مصرف خانواده این‌گونه می‌فرماید: «مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقُ عَلَى قَدْرِ الْإِقْتَارِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ»[۱۲]: «از اخلاق مؤمن است کم خرج‌کردن به هنگام تنگدستی و بیشتر خرج‌کردن به وقت توانگری است»؛ به تعبیر شارحان حدیث، بر خانواده سخت می‌گیرد به آن مقدار که خدا بر او سخت گرفته است و بر آنها وسعت می‌دهد به مقدار آنچه خداوند بر او گشایش داده است[۱۳]. افزون بر تأمین مخارج زندگی معمولی، با اضافی آن می‌توان به دیگران کمک کرد.[۱۴].

کمک به دیگران

یکی از مصارف مالی در سیره معصومان کمک به دیگران بوده است. این کمک‌ها ظهور و بروز زیادی داشته و در زمینه‌های مختلف و نسبت به افراد گوناگون متفاوت بوده است. به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

کمک به نیازمندان

نیازمندان و فقیران به وفور از انفاق‌های معصومان بهره‌مند می‌شدند و در سیره هر یک از معصومان می‌توان نمونه‌هایی دراین‌باره یافت. امام سجاد(ع) در تاریکی شب از منزل خارج می‌شد و کیسه‌های مواد غذایی و غیرغذایی را بر پشت خود حمل می‌کرد و درِ خانه‌های نیازمندان می‌رفت و در می‌زد و به کسی که بیرون می‌آمد کمک می‌کرد. آن حضرت صورت خود را می‌پوشاند تا او را نشناسند. وقتی حضرت درگذشت، آن نیازمندان دیدند حامی گذشته آنان دیگر نمی‌آید؛ بعد متوجه شدند او علی بن الحسین(ع) بوده است[۱۵]. در نقلی آمده آن حضرت به صد خانواده کمک می‌کرده است[۱۶]. زهری گزارش جالبی از این کمک‌ها دارد. او می‌گوید: در یک شب سرد بارانی علی بن الحسین(ع) را دیدم که بر پشت خود آرد و هیزم حمل می‌کند. به او گفتم: ای فرزند رسول خدا(ص)، این چیست؟ پاسخ داد: من قصد سفر دارم؛ برای آن توشه فراهم و حمل می‌کنم. حضرت حاضر نشد این وسایل را به غلام زهری یا خود وی بدهد[۱۷]. به نظر می‌رسد این نیازمندان از فقیران مدینه بودند نه شیعیان؛ به تعبیر دیگر حضرت به نیازمندان شهر کمک می‌کرد و مقید نبود که دارای عقیده و باور خاصی باشند.[۱۸].

کمک برای تولد فرزند

معصومان توجه خاصی به شیعیان داشتند و در موارد مختلف به ایشان کمک می‌کردند؛ اما گاهی ممکن بود اشخاص نیاز مالی نداشته باشند؛ در این صورت ایشان به جهاتی دیگر و انجام کار استحبابی به آنان کمک می‌کردند. این کمک حتی برای تولد فرزندان آنان بوده است. در اینجا نمونه‌ای از کتاب شریف کافی نقل می‌کنیم که جزئیات جریان بسیار درس‌آموز است. ابو‌هارون گوید: من نزد امام صادق(ع) در مدینه می‌نشستم. چند روزی غایب بودم، سپس نزد حضرت رفتم. به من فرمود: ابو‌هارون، چند روزی است تو را نمی‌بینم. گفتم: برای من فرزندی متولد شده بود. فرمود: خداوند مبارکت نماید؛ نام او را چه گذاشتی؟ گفتم: محمد. گوید: حضرت به صورت به سوی زمین روی آورد و می‌فرمود: محمد، محمد، محمد؛ آن‌قدر به پایین رفت که نزدیک بود صورتش به زمین برسد؛ سپس فرمود: جانم، فرزندانم، خانواده‌ام، پدرم و تمام مردم زمین فدای رسول خدا(ص) باد. او را دشنام مده و نزن و به او بدی مکن و بدان که خانه‌ای در زمین نیست که در آن نام محمد باشد، جز اینکه هر روز تقدیس می‌شود؛ آن‌گاه فرمود: آیا برای او عقیقه کرده‌ای؟ گوید: من ساکت ماندم؛ وقتی حضرت سکوت مرا دید، تصور کرد که عقیقه نکرده‌ام. فرمود: ای مصادف (نام غلام حضرت)، نزدیک من بیا. به خدا سوگند من متوجه نشدم چه فرمود، جز اینکه تصور کردم به او دستوری داد که انجام دهد. به من فرمود: انجام بده ای ابوهارون و بعد مصادف سه دینار در دست من نهاد و فرمود: ای ابوهارون، دو قوچ چاق بخر و قربانی کن؛ بخور و اطعام بده[۱۹].[۲۰].

اصلاح بین شیعیان

از روایتی که از مفضّل بن عمر نقل شده، استفاده می‌شود که امام صادق(ع) پولی در اختیار وی قرار داده بود که در هنگام نزاع مالی بین شیعیان، به طرفی که مدعی طلب است کمک کند و نزاع بین آنها را برطرف نماید. این موضوع بسیار مهمی است که حضرت تلاش می‌کرده از هرگونه نزاع و گسترش کینه بین شیعیان جلو‌گیری کند و مانع درگیری آنان شود. ابو‌حنیفه سابق‌الحاج گوید: بین من و باجناقم درباره میراثی درگیری به وجود آمد. مفضل بن عمر بر ما گذشت و مدتی نزد ما توقف کرد؛ سپس گفت: به منزل من بیایید. ما نزد او رفتیم. او بین ما با چهارصد درهم صلح برقرار کرد و آن را به ما داد، به‌گونه‌ای که هر یک از ما به دیگری اطمینان کرد. مفضّل گفت: این پولی که به شما دادم، از مال من نبود. امام صادق(ع) به من دستور داده بود هرگاه دو مرد از یاران ما در چیزی به نزاع برخاستند بین آن دو را اصلاح کنم و از مال حضرت به آنها بدهم؛ پس آنچه به شما دادم، از مال امام صادق(ع) بود[۲۱]. این سیره و روش امام صادق(ع) بسیار مهم و در خور توجه است که از یک طرف شیعیان را از هرگونه اختلاف بر حذر می‌دارد و از جانب دیگر، در صورت بروز چنین مسئله‌ای، راه حلی برای آن، در نظر گرفته است.[۲۲].

آزادی بردگان

یکی از راه‌های مصرف مال در نظر معصومان آزادی بردگان بود. بردگان به‌طور معمول کسانی بودند که در جنگ‌ها اسیر می‌شدند و طبق قوانین بین‌المللی آن زمان، به بردگی گرفته می‌شدند و افراد و مالکانشان آنها را خرید و فروش می‌کردند. یکی از کارهایی که معصومان انجام می‌دادند، این بود که بردگان را می‌خریدند و بعد از مدتی که آنها را تحت تربیت خود داشتند، آزاد می‌کردند. خرید بردگان به جهاتی مورد توجه معصومان بود:

  1. اسلام بر آزادکردن بردگان تأکید دارد و ارزش زیادی به آزادی آنها داده است؛ مانند آزادی سلمان فارسی که مشروط به کاشت پانصد اصله درخت خرما بود که رسول خدا(ص) و دیگر مسلمانان به وی در کاشت آنها کمک کردند[۲۳]. اسلام در موارد مختلف کفاره گناهان را آزادی برده قرار داده است؛ مثلاً کسی که یک روز روزۀ خود را بی‌جهت افطار کند و روزه نگیرد، باید یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند یا یک بنده را آزاد نماید[۲۴].
  2. معصومان برده‌ها را می‌خریدند و بعد از مدتی آزاد می‌کردند. ایشان در واقع بردگان را تحت تربیت خود قرار می‌دادند و بعد از مدتی آزاد می‌کردند. در سیرۀ معصومان دیده نشده است که برده‌ای فروخته باشند؛ بلکه آنچه دیده شده، آزادی بردگان است. امام صادق(ع) دربارۀ سیرۀ امام علی(ع) دراین‌باره می‌فرماید: «إنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ»[۲۵]: «امیرالمؤمنین(ع) از دستمزد کار خود، هزار برده را آزاد کرد». این نکته مهمی است که حضرت کار می‌کرده و از درآمد آن، هزار نفر را آزاد کرده است. ما در یک بررسی نام بیش از چهل نفر از موالی و آزادشدگان حضرت را استخراج کرده‌ایم. اکثر آنان راوی فضایل و سیرۀ حضرت هستند. نمونه روشن آنها قنبر است که افرادی از نسل وی از شیعیان مخلص، در زمان امام رضا(ع) بودند[۲۶]. یا فرزندان میثم تمار که از متکلمان بنام شیعه بودند[۲۷].
  3. با توجه به اینکه بردگان از گروه‌های مختلف مردم بودند که در جنگ‌ها اسیر می‌شدند، دارای حرفه‌ها و توانایی‌های مهم و برجسته‌ای بودند و از مهارت آنان برای کار استفاده می‌شد. برخی از پزشکان از بردگان بودند. در وقف‌نامه امام علی(ع) ذکر شده، بردگانی که روی زمین‌های ینبع کار می‌کنند، آزاد هستند، مگر چند نفر که بعد از پنج سال آزاد می‌شوند[۲۸]. در واقع وقتی آزاد می‌شوند که نخلستان‌های ینبع نیاز به مراقبت نداشته باشد.
  4. معصومان با رفتار خود تلاش می‌کردند بردگان را با اسلام آشنا کنند و تحت تربیت خود قرار دهند و راه و رسم زندگی درست و اسلامی را به آنان بیاموزند. چنانچه آنان در برابر رفتار مهربانانه معصومان بد عمل می‌کردند. از آنان می‌گذشتند. امام سجاد(ع) کنیزی را که بر اثر بی‌مبالاتی با ابریق، ایشان را زخمی کرد، بخشید و بعد آزاد کرد[۲۹]. در روایتی می‌خوانیم امام باقر(ع) شصت غلام داشت که مشخص است برای حضرت کار می‌کردند. حضرت در هنگام مرگ وصیت کرد یک‌سوم آنها را آزاد کنند و دستور داد آزادشدگان از برده‌هایی باشند که حضرت را آزار داده‌اند[۳۰]. اگر رفتار زیبا و نیک معصومان را با رفتار دیگران با برده‌هایشان مقایسه کنیم، اهمیت کار تربیتی معصومان بیشتر روشن می‌شود. امام صادق(ع) برده‌ای را با دادن سندی آزاد کرد، به شرط آنکه مسلمان شود و به ضوابط اسلامی پایبند باشد[۳۱].[۳۲].

وقف

یکی از راه‌های مصرف اموال معصومان وقف مال بوده است. این وقف‌ها گاهی وقف عام بوده است و گاهی وقف خاص، مثلاً وقف بر فرزندان. امیرالمؤمنین(ع) بخشی از اموال خود را که با تلاش به دست آورده بود، در دوران حکومت خود وقف کرد. از دیگر معصومان نیز وقف‌هایی گزارش شده است. در مجموع در کتب معتبر چهار مورد وقف برای معصومان گزارش شده است:

اول: فاطمه زهراء(س): آن حضرت حیطان هفتگانه را وقف کرده است، البته وقف خاص[۳۳]. کلینی در کتاب کافی صدقات فاطمه(س) را نام برده است که عبارت‌اند از:

  1. دلاّل؛
  2. عواف؛
  3. حسنی؛
  4. صافیه؛
  5. اموال ابراهیم؛
  6. میْثَب؛
  7. برقه. برابر وصیّت فاطمه(س) این اموال در اختیار علی(ع)، سپس حسن و حسین(ع) و آن گاه در اختیار بزرگ‌ترین فرد از نسل زهرا(س) قرار خواهد گرفت. علی(ع) این وصیت را نوشت، مقداد بن اسود و زبیر بن عوام هم گواهان آن بودند[۳۴]. در منابع اهل سنّت، میثب و برقه که در مدینه هستند، از صدقات رسول خدا(ص) شمرده شده است[۳۵].
  8. ام‌العیال نیز صدقه زهرا(س) بوده که دارای چشمه و قریه ای است[۳۶].

دوم: امیرالمؤمنین(ع) باغ‌های خرمای خود را وقف بر فرزندان خود، بنی‌هاشم و بنی‌المطلب نموده است. سرپرستی آن را اول بر عهده امام حسن و بعد امام حسین(ع) و بعد فرزند بزرگ‌تر قرار داده است[۳۷]. بغیبغه در وقفنامه حضرت علی(ع) آمده است که بخشی از این اموال بود که بیش‌تر در بحث از ازدواج دختر عبدالله بن جعفر با قاسم نقل شد[۳۸].

سوم: وقف امام صادق(ع) که در کتاب کافی نقل شده است[۳۹].

چهارم: وقف اموالی از سوی موسی بن جعفر(ع)[۴۰].[۴۱].

میانه‌روی و دوری از اسراف و خسّت

آنچه تاکنون بیان شد، موارد مصرف اموال برای دیگران بود. کیفیت مصرف نیز مهم است. معصومان از هرگونه اسراف و تبذیر و خسّت در مصرف مال دوری می‌کردند و دارای زندگی زاهدانه‌ای بودند. سطح زندگی آنان متناسب با اوضاع اجتماعی - اقتصادی زمانشان بود. جریان اعتراض سفیان ثوری درباره لباس امام صادق(ع) و پاسخ حضرت که باید متناسب با زمان و عرف جامعه زندگی کرد[۴۲]، نمونه‌ای روشن از این سیره است؛ حتی حضرت صادق(ع) گاهی از لباس وصله‌دار استفاده می‌کرد[۴۳]. معصومان اقتصاد و میانه‌روی را متناسب با امکانات مالی مورد توجه قرار می‌دادند. در مباحث گذشته به‌تناسب به نمونه‌هایی از زندگانی آنان اشاره کردیم که کار می‌کردند تا زندگانی مقتصدانه‌ای داشته باشند و نیازمند دیگران نباشند. آنان دیگران را به اجتناب از اسراف و تبذیر و دوری از خست و اقتار توصیه می‌نمودند. اکنون سخن را در باب اسراف و اقتار و حدود آنها که بسیار مورد نیاز جامعه است، پی می‌گیریم. بدیهی است که کارهای منفی جزو اعمال معصومان نیست؛ بلکه اجتناب از آن و بیان حدود آنها، در سخنان ایشان وارد شده است.[۴۴].

اسراف و تبذیر

اسراف از موضوعاتی است که در قرآن از آن نهی شده و معصومان برابر نهی قرآن، دیگران را از آن باز می‌داشتند. در قرآن از دو تعبیر «اسراف» و «تبذیر» استفاده شده است. آیات متعددی درباره هر یک از این دو عنوان آمده است. خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۴۵] و درباره تبذیر می‌فرماید: ﴿وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ[۴۶]. تبذیر از ریختن و پاشیدن بذر گرفته شده و برای کسی که مال خود را بیهوده توزیع و پخش می‌کند، به کار رفته است[۴۷] و صرف مال در جایی است که شایسته نیست؛ در این صورت از جهت لغت شامل اسراف هم می‌شود؛ ازاین‌رو برخی گفته‌اند: تبذیر صرف مال در گناه است[۴۸]. شاید بتوان گفت: اسراف بیشتر به مصرف خود شخص اطلاق می‌شود و تبذیر بخشیدن به دیگران یا مصرف برای دیگران است. برخی گفته‌اند: تبذیر انفاق بدون هدف درست است[۴۹]؛ یعنی شخصی نابجا و بی‌جهت ببخشد و به گفته ابن‌عباس، تبذیر مصرف مال در غیر طاعت الهی است[۵۰]. وقتی از عبدالله بن مسعود درباره معنای تبذیر پرسیدند گفت: تبذیر دادن مال در غیر مورد حق آن است[۵۱]. وی در تفسیر آیه قرآن ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ[۵۲] گفته، اینکه تبذیرکنندگان برادر شیطان معرفی شده‌اند، در معصیت است. شیطان و انسان‌های مبذّر، در ارتکاب و دعوت به معصیت مشترک هستند[۵۳]. امیرالمؤمنین(ع) برای مسرف سه نشانه بیان کرده است: آنچه برای او نیست می‌خورد و آنچه برای او نیست می‌خرد و آنچه برای او نیست می‌پوشد[۵۴].

اسراف مخصوص افراد ثروتمند نیست؛ بلکه گاهی افراد نیازمند و فقیر از ثروتمندان بیشتر اسراف می‌کنند و مشابه این نشانه‌ها در آنان وجود دارد. امام صادق(ع) فرمود: چه‌بسا فقیری که مسرف‌تر از غنی و ثروتمند است؛ زیرا غنی از آنچه به او داده شده انفاق می‌کند و فقیر از چیزی غیر آنچه به او داده شده انفاق می‌کند[۵۵].[۵۶].

اسراف و اقتار (خست)

در برابر اسراف «اقتار» قرار دارد که به معنای خست و در نتیجه سختگیری در انفاق و مصرف مال است. مردی به نام عیاشی گوید: از امام رضا(ع) درباره شیوه مصرف مال برای خانواده پرسیدم؛ فرمود: مصرف بین دو کار مکروه قرار دارد. گفتم: فدایت شوم، من دو مکروه را نمی‌شناسم. فرمود: آری، خدا تو را رحمت کند. آیا نمی‌دانی که خداوند اسراف و سختگیری را دوست ندارد و فرمود: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۵۷][۵۸].

امام صادق(ع) برای روشن‌شدن معنای این آیه که در آن از مصرف مسرفانه و همراه با خست نهی شده و بر مصرف معتدلانه با تعبیر «قوام» یاد شده است ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۵۹]، با برداشتن مقداری سنگ‌ریزه تفاوت اسراف را با اقتار و میانه‌روی نشان دادند. حضرت با دست، مقداری سنگ‌ریزه برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این اقتار و خست است که خداوند در قرآن فرمود؛ آن‌گاه قبضه دیگری برداشت و دست خود را رها کرد و فرمود: این اسراف است؛ سپس قبضه دیگری از سنگ‌ریزه‌ها بر داشت و تا حدودی دستش را نگه داشت و رها کرد و فرمود: این قوام و راه میانه است[۶۰]. قوام در این آیه به معنای مصرف معروف و شناخته‌شده تفسیر شده است[۶۱]. حضرت در توصیه‌ای تبذیر را نوعی اسراف دانسته و شخصی را که برای گرفتن وام آمده بود، از تبذیر بازداشت. مردی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: ای اباعبدالله، قرضی به من بده تا در وقت توانایی بازگردانم. امام فرمود: تا زمان برداشت غله؛ مرد گفت: نه به خدا. فرمود: تا زمان سود تجارت؛ گفت: نه به خدا. فرمود: تا زمان فروش ملک؛ گفت: نه به خدا. حضرت فرمود: تو از کسانی هستی که خداوند در اموال ما برای او حقی قرار داده است؛ سپس کیسه‌ای را خواست که در آن درهم بود و دستش را در آن قرار داد و یک قبضه برداشت و به مرد داد و فرمود: از خدا بترس و اسراف مکن و خست به خرج مده و بین این دو باش؛ زیرا تبذیر از اسراف است و خداوند فرمود: و تبذیر مکن تبذیرکردنی[۶۲]؛ بنابراین اسراف، تبذیر، اقتار و خست همه ناپسدند. امام صادق(ع) در پاسخ به یکی از یارانش که از معنای اقتار پرسید، چند نمونه بیان کرد و فرمود: اقتار آن است که نان و نمک بخوری، درحالی‌که می‌توانی از غذای بهتری استفاده کنی. گوید: از قصد و میانه‌روی پرسیدم، حضرت فرمود: قصد و میانه‌روی این است هم نان با گوشت بخوری هم از شیر استفاده کنی و هم از سرکه و روغن، گاهی از این و گاهی از آن[۶۳]؛ یعنی در عین بهره‌بردن از نعمت‌های الهی، در مسرف آنها اسراف نکنی، بلکه گاهی از این و گاهی از آن غذا استفاده کنی.[۶۴].

کمترین اسراف

در روایات از امامان(ع) درباره کمترین موارد اسراف پرسیده شده و آنان پاسخ داده‌اند. اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق(ع) از کمترین مورد اسراف پرسیدم. فرمود: اینکه لباس بهتر خود را هنگام کار بپوشی و اضافی آبی را که می‌آشامی، دور بریزی هسته میوه‌ای که استفاده کرده‌ای دور بیندازی، از نمونه‌های اسراف کم است[۶۵]. بشر بن مروان گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدیم. حضرت خرما خواستند. ظرف خرما را آوردند. افراد که خرما می‌خوردند، یکی از افراد هسته‌های خرما را به اطراف پرت می‌کرد. امام صادق(ع) دست از خرماخوردن کشید و فرمود: این‌گونه عمل مکن؛ این از تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد[۶۶]. ضایع‌کردن مال و اسراف فساد معرفی شده است؛ یعنی هدردادن مال. امام رضا(ع) فرمود: از موارد فساد و اسراف مال، شکستن پول مسکوک سالم برای مصرف دیگر و دورانداختن هسته خرماست[۶۷].[۶۸].

پیامدهای منفی اسراف

اسراف دارای پیامدهای منفی متعددی است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. فساد و خلاف: اسراف معمولاً با فساد و طغیان همراه است. یکی از مشخصه‌هایی که قرآن برای ثروتمندان بیان کرده، این است که خود را چون بی‌نیاز فرض می‌کنند. دست به طغیان و فساد می‌زنند[۶۹]. فساد در روایات وقتی مربوط به مال باشد[۷۰] یا در برابر اقتصاد و میانه‌روی قرار گیرد[۷۱]، به معنای اسراف است. امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: فساد (و اسراف) مال زیاد را از بین می‌برد و اقتصاد و میانه‌روی باعث رشد و افزایش آن می‌گردد[۷۲]. همان‌گونه که در معنای تبذیر گفته شد، تبذیر مصرف مال در گناه و معصیت الهی است و این همان فساد است؛ ازاین‌رو وقتی از حضرت علی(ع) خواسته شد، اموال بیت‌المال را به‌طور مساوی بین مردم تقسیم نکند و به اشراف سهم بیشتری بدهد، حضرت نپذیرفت و فرمود: اگر مال شخصی من باشد، باز این‌گونه عمل می‌کنم. حضرت مصرف مال را در غیر مورد آن، تبذیر و اسراف دانست و افراد را از فساد مالی و اسراف بر حذر داشت و فرمود: «مَنْ كَانَ فِيكُمْ لَهُ مَالٌ فَإِيَّاهُ وَ الْفَسَادَ؛ فَإِنَّ إِعْطَاءَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ»[۷۳]: «هر کس مالی دارد، از فساد بر حذر باشد؛ زیرا دادن مال در غیر مورد حق آن، تبذیر و اسراف است».
  2. نابودی اموال: از پیامدهای منفی و روشن اسراف ازدست‌دادن مال است. امام سجاد(ع) در خبری نسبتاً مفصل، به بیان مواردی می‌پردازد که باعث تغییر نعمت می‌شود. از جمله مواردی که بر می‌شمرد، اسراف در انفاق در راه باطل است[۷۴]؛ زیرا مسرف باعث نابودی اموال خود می‌شود و کسی که در ناز و نعمت بوده، دچار فقر و فلاکت می‌گردد.
  3. اجابت‌نشدن دعا: شخص مسرف با اعمال خود و مصرف نابجای مال و هدردادن آن، دچار فقر و نکبت می‌شود و زمانی که نیازمند شد، دیگر دعای او برای داشتن مال اجابت نمی‌شود و به او گفته می‌شود: مگر به تو مال ندادیم چرا دست به فساد و اسراف زدی و آن را از بین بردی؟ بنابراین اجابت‌نشدن دعا یکی از پیامدهای اسراف و بی‌مورد مصرف‌کردن مال است[۷۵]. امام صادق(ع) فرمود: چهار گروه هستند که دعای آنان اجابت نمی‌نشود؛ یکی از آنان کسی است که دارای مال و ثروت بوده و آن را از بین برده است. وقتی می‌گوید: خدایا به من روزی عنایت فرما، خداوند پاسخ می‌دهد: مگر من تو را به میانه‌روی دستور نداده بودم؟[۷۶] تو با عملکرد نادرست و بی‌توجهی به مالی که داشتی، آن را از بین بردی و با اسراف و تبذیر، خود را دچار فقر و فلاکت کردی.[۷۷].

موارد استثنا از اسراف

کمک به دیگران باید در حد معمول باشد و از زیاده‌روی در آن نهی شده است. هنگامی که رسول خدا(ص) پیراهن خود را بخشید، آیه قرآن نازل و از این کار نهی شد. عجلان گوید: من در خدمت امام صادق(ع) بودم؛ فقیری آمد. حضرت از ظرف خرمایی که بود، دستش را پر کرد و به او داد. مرد دیگری آمد؛ به او نیز یک قبضه خرما داد. شخص سومی آمد؛ حضرت فرمود: خداوند روزی ما و شما را بدهد؛ آن‌گاه فرمود: به‌درستی که رسول خدا(ص) سیره‌اش این‌گونه بود که هر کس چیزی از مال دنیا درخواست می‌کرد، به او می‌داد. زنی پسرش را نزد حضرت فرستاد و به او گفت: از پیامبر(ص) کمک بخواه و اگر گفت چیزی ندارم، بگو پیراهنت را به من بده. پسربچه آمد و از پیامبر(ص) درخواست کمک کرد. حضرت فرمود: چیزی نزد من نیست. بچه گفت: پیراهنت را به من بده. حضرت پیراهن خود را درآورد و به او داد. خداوند او را به میانه‌روی امر کرد و فرمود: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۷۸][۷۹].

درباره میانه‌روی در کمک به دیگران و دوری از افراط اخبار مختلفی نقل شده است. شخصی از تفسیر این آیه قرآن از امام صادق(ع) پرسید: ﴿وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۸۰]. حضرت فرمود: یکی از انصار مزرعه‌ای داشت. وقتی برداشت می‌کرد، همۀ آن را می‌بخشید و خود و خانواده‌اش بدون زاد و توشه باقی می‌ماندند. خداوند این بخشش وی را اسراف نامید و از آن نهی کرد[۸۱]؛ به همین جهت وقتی در هنگام برداشت محصول، یکی از غلامان حضرت صادق(ع) با دو دست به درخواست‌کنندگان، گندم می‌داد، حضرت فریاد زد و فرمود: با یک کف دست به آنها بده[۸۲] و او را از زیاده‌روی در انفاق باز می‌داشت؛ در نتیجه اینکه برخی انفاق در راه خیر را به‌طور مطلق جایز و دور از اسراف دانسته‌اند[۸۳]، از این اخبار استفاده می‌شود که درست نیست؛ بلکه در موارد خاصی زیاده‌روی جایز است. زیاده‌روی به معنای هدردادن مال نیست؛ بلکه مصرف زیاد در آن مشکلی ندارد. به دو مورد آن اشاره می‌شود:

  1. بهداشت و سلامتی: روایات متعدد با سندهای مختلف نقل شده است که افراد درباره استفاده از آرد در حمام می‌پرسند و ائمه پاسخ می‌دهند که آنچه برای سلامتی به کار رود، اسراف نیست و در حمام می‌توان از روغن زیتون نیز استفاده کرد، یعنی آنچه برای سلامتی و بهداشت مصرف گردد، اسراف شمرده نمی‌شود. مردی گوید: به امام صادق(ع) گفتم ما در راه مکه هستیم و قرار است محرم شویم و نخاله‌ای نداریم که در هنگام استفاده از داروی زدودن موی بدن، از آن استفاده کنیم؛ به‌ناچار از آرد استفاده می‌کنیم و از این جهت آن‌قدر ناراحت هستیم که خدا می‌داند. حضرت پرسید: از ترس اسراف (نگران و ناراحت هستید)؟ گفتم: آری. فرمود: «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ. إِنِّي رُبَّمَا أَمَرْتُ بِالنَّقِيِّ فَيُلَتُّ بِالزَّيْتِ فَأَتَدَلَّكُ بِهِ. إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَفْسَدَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ»[۸۴]: «در آنچه باعث بهداشت و سلامتی بدن است، اسراف نیست. گاهی من دستور می‌دهم به مخ گوسفند، روغن زیتون اضافه کنند (و سفیداب بسازند) و برای چرک بدن استفاده می‌کنم. اسراف فقط در موردی است که مال از بین برود و به بدن ضرر رساند». در برخی مناطق گاهی از پیه گوسفند و گاهی از سفیداب برای چرک‌زدایی از بدن در حمام استفاده می‌کنند. سفیداب یا روشور[۸۵] قرص‌های سفید بزرگی است که دلاک‌ها از آن برای آمدن چرک بیشتر از بدن با کیسه استفاده می‌کردند. مواد اصلی آن مخ گوسفند با پودر سفید مخصوص است. حضرت می‌فرماید: دستور می‌دهم نقی یعنی مخ را با روغن زیتون مخلوط کنند، برای آمدن چرک از بدن. به نظر می‌رسد این ترکیب مانند سفیداب و پیه برای چرک‌کردن بدن با کیسه معمول بوده است. روغن زیتون گران‌تر از روغن معمولی بوده و هست؛ اما چون برای بهداشت بدن مفید است، استفاده از آن اسراف شمرده نمی‌شود. این نکته مهمی است که اهمیت سلامتی و بهداشت را در اسلام نشان می‌دهد؛ البته باید توجه داشت که بهداشت و حفظ سلامتی بدن، غیر از آرایش بدن است که شخص برای جلب نظر دیگران انجام می‌دهد.
  2. حج و عمره: امام صادق(ع) بیان می‌کند رسول خدا(ص) فرمود: هیچ بخششی نیست که محب‌تر باشد برای خدا از انفاقی که همراه با میانه‌روی باشد و خداوند اسراف را دشمن دارد، جز در حج و عمره. پس خداوند رحمت کند مؤمنی را که مال حلال به دست آورده و بدون افراط و تفریط بخشیده و آن را برای ذخیره اخروی خود مقدم داشته است[۸۶]. به نظر می‌رسد منظور از اسراف در حج و عمره، هم رفتن به حج و عمره باشد و هم قربانی زیاد در حج و ولیمه دادن در حج و عمره؛ زیرا درباره همه این موارد روایت نقل شده که در سیره عبادی به آنها اشاره شده است.[۸۷].

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹۴.
  2. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۷؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۶۷: «قَالَ النَّبِيُّ(ص): الْعِبَادَةُ سَبْعَةُ أَجْزَاءٍ أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ».
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲: «مَنْ طَلَبَ الْحَلَالَ فَهُوَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَةٌ عَلَيْهِ».
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ».
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۷.
  7. شیخ مفید، الإختصاص، ص۲۱۹: «ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ أُمَّكَ وَ أَبَاكَ وَ أُخْتَكَ وَ أَخَاكَ ثُمَّ أَدْنَاكَ فَأَدْنَاكَ وَ قَالَ لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ».
  8. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۸، ذیل آیه ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۶: «وَ أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ صَدَقَةٌ عَنْ ظَهْرِ غِنًى وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ وَ الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَى».
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۶۵.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۱.
  13. محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۴، ص۱۶۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۹، ص۲۸۰.
  14. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۳۷.
  15. شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۵۱۷؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج۴، ص۱۵۳.
  16. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج۴، ص۱۵۴.
  17. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج۴، ص۱۵۳؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۲۳۱.
  18. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۲.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۹.
  20. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۳.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰۹: «وَ لَكِنْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَمَرَنِي إِذَا تَنَازَعَ رَجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِنَا فِي شَيْ‏ءٍ أَنْ أُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ أَفْتَدِيَهَا مِنْ مَالِهِ فَهَذَا مِنْ مَالِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)».
  22. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۴.
  23. محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی، ج۱، ص۱۰۸؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۴، ص۲۴۶.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۰۲.
  25. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱،ص۳۳۱؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۱۷.
  27. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱۴، ص۱۸۷: علي بن إسماعيل الميثمي بن شعيب بن ميثم بن يحيى التمار أبوالحسن كوفي سكن البصرة و كان من وجوه المتكلمين من أصحابنا.
  28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶،ص۱۷۹: «أَوْصَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَقَالَ: إِنَّ أَبَا نَيْزَرَ وَ رَبَاحاً وَ جُبَيْراً عَتَقُوا عَلَى أَنْ يَعْمَلُوا فِي الْمَالِ خَمْسَ سِنِينَ».
  29. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی (یک‌جلدی)، ص۲۶۲.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۶: «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: أَعْتَقَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) مِنْ غِلْمَانِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ شِرَارَهُمْ وَ أَمْسَكَ خِيَارَهُمْ».
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۸۱.
  32. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۵.
  33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۷-۴۸.
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۸.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۸، «حاشیه».
  36. احمد علی، حجاز در صدر اسلام، صص۱۰۰ و ۱۲۵.
  37. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۱۹۹.
  38. ابن‌سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۱۴.
  39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۳.
  40. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۳.
  41. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۷.
  42. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۶۵؛ ج‌۶، ص‌۴۴۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۱۵۵: «فَقَالَ وَيْحَكَ يَا سُفْيَانُ إِنَّ عَلِيّاً(ع) كَانَ فِي زَمَنِ ضِيقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَسَّعَ عَلَيْنَا وَ يُسْتَحَبُّ لِمَنْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْ يُرَى أَثَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِ».
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰.
  44. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۹.
  45. «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  46. «و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  47. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۱۳.
  48. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۶، ص۶۷: التَّبذِير أَن يُنْفِقَ المالَ في المَعاصِي.
  49. عبدالقادر بغدادی، خزانة الأدب، ج۹، ص‌۹۸: التبذير الذي هو إنفاق لا لغرض صحيح.
  50. ابوجعفر نحاس، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص‌۱۴۴.
  51. ابن‌أبی شیبه، المصنف، ج۵، ص‌۳۳۱؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص‌۲۰۷: إنفاق المال في غير حقه.
  52. «که فراخ‌رفتاران یاران شیطانند» سوره اسراء، آیه ۲۷.
  53. ابوجعفر نحاس، معانی القرآن الکریم، ج۴، ص‌۱۴۴.
  54. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: «لِلْمُسْرِفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَأْكُلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَشْتَرِي مَا لَيْسَ لَهُ وَ يَلْبَسُ مَا لَيْسَ لَهُ».
  55. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵: «رُبَّ فَقِيرٍ هُوَ أَسْرَفُ مِنَ الْغَنِيِّ إِنَّ الْغَنِيَّ يُنْفِقُ مِمَّا أُوتِيَ وَ الْفَقِيرَ يُنْفِقُ مِنْ غَيْرِ مَا أُوتِيَ».
  56. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۴۹.
  57. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  58. صدوق، الخصال، ج۱، ص۵۴.
  59. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  60. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۴.
  61. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶: «الْقَوَامُ هُوَ الْمَعْرُوفُ».
  62. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۰۱.
  63. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۳. «قُلْتُ: فَمَا الْإِقْتَارُ؟ قَالَ: أَكْلُ الْخُبْزِ وَ الْمِلْحِ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَى غَيْرِهِ. قُلْتُ: فَمَا الْقَصْدُ؟ قَالَ: الْخُبْزُ وَ اللَّحْمُ وَ اللَّبَنُ وَ الْخَلُّ وَ السَّمْنُ مَرَّةً هَذَا وَ مَرَّةً هَذَا».
  64. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۱.
  65. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۶، ص‌۴۶۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: «ثَوْبُ صَوْنِكَ تَبْتَذِلُهُ وَ فَضْلُ الْإِنَاءِ تُهَرِيقُهُ وَ قَذْفُكَ النَّوَى هَكَذَا وَ هَكَذَا».
  66. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۸۸: «فَقَالَ: لَا تَفْعَلْ إِنَّ هَذَا مِنَ التَّبْذِيرِ وَ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَسادَ».
  67. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  68. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۳.
  69. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  70. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  71. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج‌۱۳، ص‌۶۸‌.
  72. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۳۹۱: «الْفَسَادُ يُبِيرُ الْكَثِيرَ وَ الِاقْتِصَادُ يُنْمِي الْيَسِيرَ».
  73. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۳۱.
  74. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص‌۲۷۰: «الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ... وَ الْإِسْرَافُ فِي النَّفَقَةِ عَلَى الْبَاطِلِ».
  75. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۰.
  76. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶: «أَرْبَعَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَادِ».
  77. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۴.
  78. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  79. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۸۹.
  80. «و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  81. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۵: «وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ يَبْقَى هُوَ وَ عِيَالُهُ بِغَيْرِ شَيْ‏ءٍ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ سَرَفاً».
  82. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۶۶.
  83. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۵: و صرف المال في وجوه الخير ليس بإسراف و إن بالغ فيه على المشهور.
  84. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۳، ج۶، ص۴۹۹-۵۰۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۱.
  85. روشوی اصطلاح محلی است که در خراسان و مناطق دیگر به کار می‌رود و به آن سفیداب می‌گویند. دهخدا در یاداشت‌های خود به تعریف آن پرداخته است (علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، ذیل کلمه روشور).
  86. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: متن از من لایحضره الفقیه: «مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً كَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا».
  87. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۶.