دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:پرسشهای مربوط به اثبات امامت امام مهدی using HotCat) |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | [[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | ||
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«۱. [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] گوید: پس از [[وفات]] [[حضرت]] ابی [[محمد]] {{ع}} (درباره جانشینش) به [[شک]] افتادم و نزد پدرم [[مال]] بسیاری (از سهم [[امام]] {{ع}}) گرد آمده بود، آنها را برداشت و به کشتی نشست، من هم دنبال او رفتم، او را تب [[سختی]] گرفت و گفت: پسرجان! مرا برگردان که این بیماری [[مرگ]] است، آنگاه گفت: درباره این [[اموال]] از [[خدا]] بترس و به من [[وصیت]] نمود و سپس [[وفات]] کرد. من با خود گفتم: پدر من کسی نبود که [[وصیت]] نادرستی کند. من این [[اموال]] را به [[عراق]] میبرم و در آنجا خانهای بالای شط اجاره میکنم و به کسی چیزی نمیگویم، اگر موضوع برایم | ::::::«۱. [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] گوید: پس از [[وفات]] [[حضرت]] ابی [[محمد]] {{ع}} (درباره جانشینش) به [[شک]] افتادم و نزد پدرم [[مال]] بسیاری (از سهم [[امام]] {{ع}}) گرد آمده بود، آنها را برداشت و به کشتی نشست، من هم دنبال او رفتم، او را تب [[سختی]] گرفت و گفت: پسرجان! مرا برگردان که این بیماری [[مرگ]] است، آنگاه گفت: درباره این [[اموال]] از [[خدا]] بترس و به من [[وصیت]] نمود و سپس [[وفات]] کرد. من با خود گفتم: پدر من کسی نبود که [[وصیت]] نادرستی کند. من این [[اموال]] را به [[عراق]] میبرم و در آنجا خانهای بالای شط اجاره میکنم و به کسی چیزی نمیگویم، اگر موضوع برایم آشکار شد، چنان که در زمان [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} برایم واضح شد، به او میدهم و گرنه مدتی با آنها خوش میگذرانم. وارد [[عراق]] شدم و منزلی بالای شط اجاره کردم، و چند روز آنجام بودم، ناگاه فرستادهای آمد و نامهای همراه داشت که: ای [[محمد]]! تو چنین و چنان اموالی را در میان چنین و چنان ظروفی همراه داری تا آنجا که همه اموالی را که همراه من بود و خودم هم به تفصیل نمیدانستم برایم شرح داد، من آنها را به فرستاده [[تسلیم]] کردم و چند روز آنجا ماندم، کسی سربه سوی من بلند نکرد (و نزد من نیامد) من اندوهگین شدم، سپس نامهای به من رسید که: ترا به جای پدرت [[منصوب]] ساختیم، [[خدا]] را [[شکر]] کن<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۱۸، ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۵، غیبت طوسی، ص ۲۸۱.</ref>. | ||
::::::۲. [[حسن بن نضر]] و [[ابوصدام]] و جماعتی بعد از [[رحلت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} درباره آنچه در دست وکلای [[حضرت]] بود، [[گفتگو]] میکردند و میخواستند تحقیقاتی به عمل آورند. پس [[حسن بن نضر]] نزد [[ابو صدام]] آمد و گفت: من میخواهم به [[حج]] بروم. [[ابوصدام]] گفت: آن را امسال به تأخیر بیانداز. [[حسن بن نضر]] گفت: من به قدری ناراحت شدهام که خوابم نمیبرد و ناچار به حرکت هستم. سپس [[احمد بن یعلی بن حماد]] را [[وصی]] خود گردانید و [[وصیت]] کرد که وی مقداری از مالش را به [[ناحیه مقدسه]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[تسلیم]] کند و چیزی از آن را بیرون ندهد مگر این که بعد از ظاهر شدن [[حضرت]] با دست خود به دست او بسپارد!. [[حسن بن نضر]] میگوید: هنگامی که به [[بغداد]] رسیدم؛ خانهای اجاره کرده منزل نمودم. در آن اثنا یکی از وکلای [[حضرت]] نزد من آمد و مقداری پارچه و پول آورد و نزد من گذارد. گفتم: اینها چیست؟ گفت این است که میبینی! سپس وکیلی دیگر آمد و همین کار را کرد. آنگاه چند نفر آمدند تا آنکه خانه را پر کردند. بعد از آن [[احمد بن اسحق]] –قمی- با آنچه با خود داشت نزد من آمد. من در شگفت ماندم و به [[فکر]] فرو رفتم. سپس نامهای رسید که چون قسمتی از روز بگذرد. آنچه [[مال]] با تو هست بردار و بیاور. من نیز همه آن [[اموال]] را برداشته و به راه افتادم شصت نفر (از مخالفین) سرراه را گرفته بودند ولی من از بین آنها گذشتم و [[خداوند]] مرا سالم نگاه داشت. وقتی به محله "[[عسکر]]" رسیدم فرود آمدم. در آنجا نامهای به من دادند که آنچه با خودداری بیاور. من نیز آنچه آورده بودم. در زنبیل حمالها نهادم و به راه افتادم. چون به دهلیزخانه رسیدم دیدم مردی سیاه آنجا [[ایستاده]] و از من پرسید: [[حسن بن نضر]] تو هستی؟ گفتم: آری. گفت: داخل شو! من به خانه درآمدم و به اطاقی رفتم و زنبیل حمالها را خالی کردم دیدم در گوشه خانه نان بسیاری هست. دو دانه نان به هر کدام از حمالها دادند و آنها را روانه کردند. بعد از آن اطاقی را دیدم که پرده به در آن آویختهاند. از پشت آن پرده کسی صدا زد: ای [[حسن بن نضر]]! [[خدا]] را [[شکر]] کن که بر تو منت نهاد و [[تردید]] مکن، چه که [[شیطان]] میخواهد تو [[شک]] کنی! پس دو قطعه پارچه از آنجا بیرون آمد و و به دادند و گفتند: اینها را بگیر که به آن احتیاج پیدا میکنی. من آنها را گرفتم و بیرون آمدم [[سعد بن عبدالله]] میگوید: [[حسن بن نضر]] رفت و [[ماه رمضان]] همان سال [[وفات]] یافت و او را با همان دو قطعه پارچه [[کفن]] کردند!<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۱۷.</ref>. | ::::::۲. [[حسن بن نضر]] و [[ابوصدام]] و جماعتی بعد از [[رحلت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} درباره آنچه در دست وکلای [[حضرت]] بود، [[گفتگو]] میکردند و میخواستند تحقیقاتی به عمل آورند. پس [[حسن بن نضر]] نزد [[ابو صدام]] آمد و گفت: من میخواهم به [[حج]] بروم. [[ابوصدام]] گفت: آن را امسال به تأخیر بیانداز. [[حسن بن نضر]] گفت: من به قدری ناراحت شدهام که خوابم نمیبرد و ناچار به حرکت هستم. سپس [[احمد بن یعلی بن حماد]] را [[وصی]] خود گردانید و [[وصیت]] کرد که وی مقداری از مالش را به [[ناحیه مقدسه]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[تسلیم]] کند و چیزی از آن را بیرون ندهد مگر این که بعد از ظاهر شدن [[حضرت]] با دست خود به دست او بسپارد!. [[حسن بن نضر]] میگوید: هنگامی که به [[بغداد]] رسیدم؛ خانهای اجاره کرده منزل نمودم. در آن اثنا یکی از وکلای [[حضرت]] نزد من آمد و مقداری پارچه و پول آورد و نزد من گذارد. گفتم: اینها چیست؟ گفت این است که میبینی! سپس وکیلی دیگر آمد و همین کار را کرد. آنگاه چند نفر آمدند تا آنکه خانه را پر کردند. بعد از آن [[احمد بن اسحق]] –قمی- با آنچه با خود داشت نزد من آمد. من در شگفت ماندم و به [[فکر]] فرو رفتم. سپس نامهای رسید که چون قسمتی از روز بگذرد. آنچه [[مال]] با تو هست بردار و بیاور. من نیز همه آن [[اموال]] را برداشته و به راه افتادم شصت نفر (از مخالفین) سرراه را گرفته بودند ولی من از بین آنها گذشتم و [[خداوند]] مرا سالم نگاه داشت. وقتی به محله "[[عسکر]]" رسیدم فرود آمدم. در آنجا نامهای به من دادند که آنچه با خودداری بیاور. من نیز آنچه آورده بودم. در زنبیل حمالها نهادم و به راه افتادم. چون به دهلیزخانه رسیدم دیدم مردی سیاه آنجا [[ایستاده]] و از من پرسید: [[حسن بن نضر]] تو هستی؟ گفتم: آری. گفت: داخل شو! من به خانه درآمدم و به اطاقی رفتم و زنبیل حمالها را خالی کردم دیدم در گوشه خانه نان بسیاری هست. دو دانه نان به هر کدام از حمالها دادند و آنها را روانه کردند. بعد از آن اطاقی را دیدم که پرده به در آن آویختهاند. از پشت آن پرده کسی صدا زد: ای [[حسن بن نضر]]! [[خدا]] را [[شکر]] کن که بر تو منت نهاد و [[تردید]] مکن، چه که [[شیطان]] میخواهد تو [[شک]] کنی! پس دو قطعه پارچه از آنجا بیرون آمد و و به دادند و گفتند: اینها را بگیر که به آن احتیاج پیدا میکنی. من آنها را گرفتم و بیرون آمدم [[سعد بن عبدالله]] میگوید: [[حسن بن نضر]] رفت و [[ماه رمضان]] همان سال [[وفات]] یافت و او را با همان دو قطعه پارچه [[کفن]] کردند!<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۱۷.</ref>. | ||
::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
::::::نمونههای دیگری از [[نص]] را میتوان در جلد دوم کتاب [[کمال الدین]]، صفحات ۳۸۱، ۳۷۶ و ۴۰۹ ملاحظه کرد. همچنین در کتاب [[کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر (کتاب)|کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر]] تألیف [[شیخ]] [[علی بن محمد بن علی الخزاز قمی]]، ۱۷۰ [[حدیث]] از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[روایت]] شده که همه آنها به [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} تصریح دارد. | ::::::نمونههای دیگری از [[نص]] را میتوان در جلد دوم کتاب [[کمال الدین]]، صفحات ۳۸۱، ۳۷۶ و ۴۰۹ ملاحظه کرد. همچنین در کتاب [[کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر (کتاب)|کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر]] تألیف [[شیخ]] [[علی بن محمد بن علی الخزاز قمی]]، ۱۷۰ [[حدیث]] از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[روایت]] شده که همه آنها به [[امامت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} تصریح دارد. | ||
::::::'''دوم:[[معجزه]]''': [[معجزات امام مهدی|معجزات]] و [[کرامات امام مهدی|کرامات حضرت]]، دلیلی بر [[اثبات امامت]] اوست. از [[علی بن محمد سمری]] [[نقل]] شده که به محضر [[مقدس]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[نامه]] نوشت و درخواست [[کفن]] کرد. جواب آمد که در سال هشتاد یا هشتاد و یکم به آن نیازمند خواهی شد. پس در همان وقتی که آن [[حضرت]] برایش تعیین کرده بود [[وفات]] یافت و یک ماه پیش از فوتش [[کفن]] برایش فرستاده شد<ref>همان، ص ۵۰۱. </ref>. | ::::::'''دوم:[[معجزه]]''': [[معجزات امام مهدی|معجزات]] و [[کرامات امام مهدی|کرامات حضرت]]، دلیلی بر [[اثبات امامت]] اوست. از [[علی بن محمد سمری]] [[نقل]] شده که به محضر [[مقدس]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[نامه]] نوشت و درخواست [[کفن]] کرد. جواب آمد که در سال هشتاد یا هشتاد و یکم به آن نیازمند خواهی شد. پس در همان وقتی که آن [[حضرت]] برایش تعیین کرده بود [[وفات]] یافت و یک ماه پیش از فوتش [[کفن]] برایش فرستاده شد<ref>همان، ص ۵۰۱. </ref>. | ||
::::::از جمله [[معجزات]] | ::::::از جمله [[معجزات]] آشکار [[حضرت]]، [[حاجت]] گرفتن [[مردم]] از آن [[حضرت]] است که هرازگاهی زبانبهزبان میچرخد و [[مشتاقان]] را امیدوارتر و مشتاقتر میکند. شفا یافتن بیماران لاعلاج در [[مسجد جمکران]] از آن جمله است. در کتابهای [[کمال الدین]] [[شیخ صدوق]]، [[بحارالانوار]] [[علامه مجلسی]] و [[نجم الثاقب]] میرزا [[حسین]] نوری از [[معجزات]] [[حضرت]] بسیار آمده است»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۹.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
نسخهٔ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۱
دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / امامت و ولایت امام مهدی / امامت امام مهدی / دلایل اثبات امامت امام مهدی |
مدخل اصلی | اثبات امامت امام مهدی |
دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
- «۱. محمد بن ابراهیم بن مهزیار گوید: پس از وفات حضرت ابی محمد (ع) (درباره جانشینش) به شک افتادم و نزد پدرم مال بسیاری (از سهم امام (ع)) گرد آمده بود، آنها را برداشت و به کشتی نشست، من هم دنبال او رفتم، او را تب سختی گرفت و گفت: پسرجان! مرا برگردان که این بیماری مرگ است، آنگاه گفت: درباره این اموال از خدا بترس و به من وصیت نمود و سپس وفات کرد. من با خود گفتم: پدر من کسی نبود که وصیت نادرستی کند. من این اموال را به عراق میبرم و در آنجا خانهای بالای شط اجاره میکنم و به کسی چیزی نمیگویم، اگر موضوع برایم آشکار شد، چنان که در زمان امام حسن عسکری(ع) برایم واضح شد، به او میدهم و گرنه مدتی با آنها خوش میگذرانم. وارد عراق شدم و منزلی بالای شط اجاره کردم، و چند روز آنجام بودم، ناگاه فرستادهای آمد و نامهای همراه داشت که: ای محمد! تو چنین و چنان اموالی را در میان چنین و چنان ظروفی همراه داری تا آنجا که همه اموالی را که همراه من بود و خودم هم به تفصیل نمیدانستم برایم شرح داد، من آنها را به فرستاده تسلیم کردم و چند روز آنجا ماندم، کسی سربه سوی من بلند نکرد (و نزد من نیامد) من اندوهگین شدم، سپس نامهای به من رسید که: ترا به جای پدرت منصوب ساختیم، خدا را شکر کن[۱].
- ۲. حسن بن نضر و ابوصدام و جماعتی بعد از رحلت امام حسن عسکری(ع) درباره آنچه در دست وکلای حضرت بود، گفتگو میکردند و میخواستند تحقیقاتی به عمل آورند. پس حسن بن نضر نزد ابو صدام آمد و گفت: من میخواهم به حج بروم. ابوصدام گفت: آن را امسال به تأخیر بیانداز. حسن بن نضر گفت: من به قدری ناراحت شدهام که خوابم نمیبرد و ناچار به حرکت هستم. سپس احمد بن یعلی بن حماد را وصی خود گردانید و وصیت کرد که وی مقداری از مالش را به ناحیه مقدسه امام زمان(ع) تسلیم کند و چیزی از آن را بیرون ندهد مگر این که بعد از ظاهر شدن حضرت با دست خود به دست او بسپارد!. حسن بن نضر میگوید: هنگامی که به بغداد رسیدم؛ خانهای اجاره کرده منزل نمودم. در آن اثنا یکی از وکلای حضرت نزد من آمد و مقداری پارچه و پول آورد و نزد من گذارد. گفتم: اینها چیست؟ گفت این است که میبینی! سپس وکیلی دیگر آمد و همین کار را کرد. آنگاه چند نفر آمدند تا آنکه خانه را پر کردند. بعد از آن احمد بن اسحق –قمی- با آنچه با خود داشت نزد من آمد. من در شگفت ماندم و به فکر فرو رفتم. سپس نامهای رسید که چون قسمتی از روز بگذرد. آنچه مال با تو هست بردار و بیاور. من نیز همه آن اموال را برداشته و به راه افتادم شصت نفر (از مخالفین) سرراه را گرفته بودند ولی من از بین آنها گذشتم و خداوند مرا سالم نگاه داشت. وقتی به محله "عسکر" رسیدم فرود آمدم. در آنجا نامهای به من دادند که آنچه با خودداری بیاور. من نیز آنچه آورده بودم. در زنبیل حمالها نهادم و به راه افتادم. چون به دهلیزخانه رسیدم دیدم مردی سیاه آنجا ایستاده و از من پرسید: حسن بن نضر تو هستی؟ گفتم: آری. گفت: داخل شو! من به خانه درآمدم و به اطاقی رفتم و زنبیل حمالها را خالی کردم دیدم در گوشه خانه نان بسیاری هست. دو دانه نان به هر کدام از حمالها دادند و آنها را روانه کردند. بعد از آن اطاقی را دیدم که پرده به در آن آویختهاند. از پشت آن پرده کسی صدا زد: ای حسن بن نضر! خدا را شکر کن که بر تو منت نهاد و تردید مکن، چه که شیطان میخواهد تو شک کنی! پس دو قطعه پارچه از آنجا بیرون آمد و و به دادند و گفتند: اینها را بگیر که به آن احتیاج پیدا میکنی. من آنها را گرفتم و بیرون آمدم سعد بن عبدالله میگوید: حسن بن نضر رفت و ماه رمضان همان سال وفات یافت و او را با همان دو قطعه پارچه کفن کردند![۲].
- ۳. فضل بن شاذان در کتاب إثبات الرجعة از إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور نقل میکند: زمانی که عمرو بن عوف که فرمانروایی ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانهامام حسن عسکری(ع) کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنارامام حسن عسکری(ع) پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از نور سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای ابراهیم! نیازی به گریختن نیست. به زودی خدای متعال، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به امام عسکری (ع) گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن حضرت فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است. ابراهیم گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم(ع)، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد[۳]»[۴].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
|
۲. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
- دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا امام مهدی برای اثبات امامتش در کودکی اقدامی انجام داده است؟ (پرسش)
- آیا پیامبر خاتم از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام علی از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا حضرت زهرا از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام حسن از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام حسین از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام سجاد از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام باقر از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام صادق از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام کاظم از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام رضا از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام جواد از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام هادی از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
- آیا امام عسکری از امامت امام مهدی خبر داده است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۸، ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۵، غیبت طوسی، ص ۲۸۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۵۱۷.
- ↑ اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲،۱۱۷-۱۲۰.
- ↑ المواقف، ص ۳۴۵
- ↑ المواقف، ص ۳۴۵.
- ↑ ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۹۱
- ↑ شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹
- ↑ شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۷۶
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۰
- ↑ و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۵
- ↑ ر.ک: لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ " الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ "؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۷۹
- ↑ " إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي "
- ↑ "أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَوْضَهُ "؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۴۰
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۵
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۷
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۱۹
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۵
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۴۲
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۱
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۲۷۳
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۳
- ↑ " أَنَ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة"، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ " أَنَ هَذَا حَقٌ كَمَا أَنَ النَّهَارَ حَقٌ"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ " ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة"؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۳۹
- ↑ ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۴ و ۴۵۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۷۵، باب ۴۳، ح ۲۵؛ همچنین ر. ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ سیّد محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدی علیه السّلام، ص ۴۷- ۴۸
- ↑ نوزاد گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب حالات الأئمة علیهم السّلام فی السّن
- ↑ ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه: ۱۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۷
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۳
- ↑ " مَا حَاجَتُكُمْ إِلَى ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ"؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ به نظر میرسد مقصود آن حضرت، امام جواد علیه السّلام بوده است.اگرچه میتواند اشاره به امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نیز باشد
- ↑ " كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ"؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، حالات الأئمة علیهم السّلام فی السن، ح ۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ " وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذلِكَ، فَقَدْ قَامَ عِيسى (ع) بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ"؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب الاشارة و النّص علی ابی جعفر الثانی
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی،، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۷
- ↑ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص ۳۲۲، ح ۱
- ↑ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۵۰-۶۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۱۶-۲۸.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۱.
- ↑ همان، ص ۵۰۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۹.