حقوق بشر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(جایگزینی صفحه با '{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...')
برچسب: جایگزین شد
خط ۱۳: خط ۱۳:


==تاریخچه و مبانی [[رهیافت]] [[حقوق بشر]]==
==تاریخچه و مبانی [[رهیافت]] [[حقوق بشر]]==
مورّخان، ریشه اندیشه‌های [[حقوق]] بشری را به [[فیلسوفان]] رواقی در یونان باستان باز می‌گردانند،<ref>نک: حقوق بشر، ابوسعیدی، ص ۹۱ - ۱۲۰. </ref> چنان‌که مطالعه درباره [[حقوق انسان]] در [[میراث]] [[اسلامی]] نیز بی‌سابقه نیست. از آنجا که مبنای حق در [[حقوق اسلامی]] خداست، حقوق انسان نیز نقطه مقابل تکالیفی است که او [[انسان‌ها]] را به انجام دادنشان در [[زندگی]] وا داشته است. بر همین اساس، مهم‌ترین [[وظیفه]] [[انسان]] [[عبودیت]] خداست که از [[راه]] ادای "[[حق الله]]" و "[[حق‌الناس]]" بدان عمل می‌شود. از مهم‌ترین آثاری که در آن بر پایه [[قرآن]]، این حقوق فهرست شده‌اند، [[رساله حقوق]] [[امام سجاد]]{{ع}} است. در این رساله، [[وظایف شرعی]] که بر عهده [[مسلمان]] است، از آن جهت که [[حقوقی]] را برای دیگران [[ثابت]] می‌کند، به عنوان [[حق ذکر]] شده‌اند. از سوی دیگر، اندیشه‌های حقوق بشری را در آثار [[اندیشمندان]] مسلمان نیز می‌توان پی گرفت. این [[اندیشه‌ها]] که با عنوان [[عدالت]] و [[سیاست]] مُدُن تدوین شده‌اند و در آثار بسیاری از حکیمان مسلمان، مانند [[فارابی]]<ref>نک: اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، ص ۲۲۵ - ۲۳۰. </ref>،غزالی<ref>نک: معیار العمل، ص ۲۳۴. </ref>، [[ابن خلدون]] <ref>نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴ - ۵۶، ۲۹۲ - ۲۹۵. </ref>، [[ابن سینا]] <ref>نک: الشفا، ص ۴۴۷ - ۴۵۵، «الهیات».</ref> و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] <ref>نک: اخلاق ناصری، ص ۲۳۷ - ۲۴۲. </ref> وجود دارند، عموما با [[الهام]] از فیلسوفان یونانی همچون ارسطو وافلاطون به رشته تحریر درآمده‌اند و بیشتر مبنای [[فلسفی]] دارند تا [[دینی]].
بحث حقوق بشر از قرن‌های ۱۷ و ۱۸ با [[صبغه]] حقوقی در اروپا و [[آمریکا]] پی گرفته شد و تا پایان قرن ۱۸ میلادی شماری [[بیانیه]] و اعلامیه نوشته شد که در آنها حق [[آزادی بیان]]، [[مذهب]]، مطبوعات و اجتماعات، [[حق]] [[مالکیت]]، [[حق حیات]] و [[حق]] [[مقاومت]] در برابر [[زور]] را [[حقوق]] نخستین هریک از [[شهروندان]] یاد شدند. مهم‌ترین آنها اعلامیه حقوق [[انگلستان]] ۱۶۸۹، اعلامیه‌های حقوق منضم به [[قوانین]] اساسی ایالات متحده [[آمریکا]] ۱۷۷۶، اعلامیه [[حقوق بشر]] و [[اتباع]] فرانسه ۱۷۸۹، دو فقره اصلاحیه [[قانون اساسی]] ایالات متحده آمریکا ۱۷۹۱، اعلامیه حقوق مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۳ و اعلامیه حقوق و [[تکالیف]] مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۵ بودند.
این بیانیه‌ها پیرو مسائل [[اجتماعی]] و تحولات [[سیاسی]] نوشته شدند که در اروپا به وقوع پیوستند، از این رو مسائلی که در آنها یاد شدند، به نوعی در جهت محدود ساختن [[قدرت]] [[پادشاه]] و [[کلیسا]] در برابر [[مردم]] و نهادهای [[مدنی]] نوپا بودند. پس از [[استقلال]] آمریکا نیز کسانی که از اروپا به این قاره نو [[مهاجرت]] کرده بودند، با [[نگارش]] منشور [[آزادی]] و سپس مقدمه‌ای بر قانون اساسی ایالات متحده کوشیدند تا مانع تکرار رخدادهای [[ناگواری]] شوند که از قدرت بی‌حد و [[حصر]] حکومت‌های اروپایی به وقوع پیوسته بودند؛<ref>نک: آمریکا چگونه آمریکا شد، ص ۱۲۳ - ۱۴۷. </ref> اما آنچه سبب شد تا سرانجام، سندی با عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" به تصویب نزدیک به همه دولت‌های [[جهان]] برسد، وقوع دو [[جنگ]] جهانی در دهه‌های آغازین قرن ۲۰ بود. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، سازمان [[ملل]] [[متحد]] تأسیس شد و سرانجام، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ میلادی در [[مجمع]] عمومی سازمان ملل متحد بی‌هیچ [[رأی]] مخالفی به تصویب رسید. <ref>حقایق اساسی درباره سازمان ملل متحد، ص ۲۵۴؛ حقوق بشر و حمایت بین المللی از آن، ص ۱۱ - ۱۷. </ref> مقدمه این اعلامیه، ضمن تأکید بر [[کرامت انسان]]، [[آزادی]]، [[صلح]] و [[عدالت]]، دربردارنده [[تعهد]] [[دولت‌ها]] بر رعایت مؤثر حقوق بشر و گسترش اجرای آن است. خلاصه، مفاد اعلامیه بر [[مساوات]] میان [[انسان‌ها]] در بهره‌مندی از حقوق و آزادی‌های [[انسانی]] بی در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنسیت، [[زبان]]، [[مذهب]]، [[عقیده]]، [[ملیت]]، [[ثروت]] و [محل] ولادت تأکید ورزیده است. <ref>اعلامیه جهانی حقوق بشر، ص ۹۰-۹۶. </ref>
مسئله اصلی در تصویب و [[نگارش]] این اعلامیه، پایان دادن به [[درگیری‌ها]] و مناقشاتی بود که [[زندگی]] عادی [[انسان‌ها]] را ناممکن ساخته و [[آرامش]] نسبی زندگی را از میان برده بود و در واقع، هیچ مبنای مشخص [[فکری]] به عنوان اساس [[حقوق بشر]]، پیشاپیش مد نظر نگارندگان قرار نداشت و "[[هدف]] نگارندگان اعلامیه، تأمین این ۵ [[آرمان]] اساسی در زندگی[[بشر]] بود: [[آزادی]]؛ [[عدالت]]؛ [[نظم]]؛ [[امنیت]]؛ [[رفاه]]".<ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۱۴. </ref> تصویب این اعلامیه و اعلامیه‌های دیگری که ضمانت اجرایی داشتند، مقارن با تحولاتی در حوزه [[اندیشه]] بود. [[رشد]] [[اومانیسم]] و فردیتگرایی در [[اندیشه غربی]] سبب شد تا برخی از [[دولت‌ها]] حقوق بشر را تنها زاییده اندیشه‌های غربی بدانند، در نتیجه نگاه خوشبینانه‌ای به آن نداشته باشند. <ref>برای مطالعه بیشتر ر. ک: حقوق بشر، فریمن، ص ۹۸. </ref> یکی از انتقادهای مهم به حقوق بشر این است که تفاوت [[واقعی]] انسان‌ها با یکدیگر را نادیده گرفته و با توجه به اندیشه [[جهانی شدن]]، [[امپریالیسم]] [[فرهنگی]] را به بار می‌آورد. این مسئله مایه [[تسلط]] کشورهای غربی بر گفتمان حقوق بشر شده است،<ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۱۳۷ - ۱۳۸. </ref> از این‌رو تا امروز که نزدیک ۶۰ سال از تصویب این اعلامیه می‌گذرد، بحث درباره چگونگی اجرای مفاد حقوق بشر ادامه دارد.
برای ایجاد [[وفاق]] بین المللی در هنگام تصویب اعلامیه، نظریات حداقلی در نظر گرفته شد. بر این اساس، کمیسیون حقوق بشر به مبانی [[فلسفی]] حقوق بشر توجهی نشان نداد و بیش از آنکه مبانی [[دینداران]] یا لائیک‌ها لحاظ شود، نگاهی عمل‌گرایانه به مفاد اعلامیه بر کل آن [[حاکم]] بود، از این رو سعی شد تا نظر خاص [[دین]] یا گروه خاصی چیره نشود و فارغ از توافقی بر سر [[ارزش‌ها]] و باورهای بنیادین، وفاق بر سر [[هنجارها]] و [[قواعد]] عملی به وجود آید؛<ref> Nonsense Upon Stilts: Bentham, Burke and Marx on the Rights of Man, P. ۱۵۱ , ۱۶۶ - ۲۰۹. </ref> اما از سوی دیگر، این مسئله سبب شد تا [[پیروان]] برخی از [[ادیان]] به دلیل [[تعارض]] بعضی مفاد اعلامیه با [[احکام دینی]] خود و تعارض [[اصول دین]] با مبانی سکولاریستی که با نگاهی غیر [[دینی]] ـ نه ضد دینی ـ [[حقوق بشر]] را مدون ساخته بود، به چالش برسند. <ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۵۷. </ref> این چالش به بحث‌های دامنه‌داری میان [[فقیهان]] و [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] انجامید، تا سرانجام دست به کار تدوین اعلامیه‌هایی شدند که در آنها [[قرآن]] و [[شریعت اسلام]] معیار حقوق بشر قرار گرفت. گذشته از آنکه تدوین حقوق بشر با دیدگاهی خاص ـ اعم از دینی یا غیر دینی ـ شاید کاری مغایر با اهداف عملگرایانه [[حقوق]] بشری پنداشته شود؛ اما [[نگارش]] اعلامیه‌های حقوق بشر [[اسلامی]] را می‌توان تلاشی برای عملی ساختن ایده‌های حقوق بشر بر اساس قرآن دانست. این تلاش به صدور بیش از ۷ اعلامیه (یا طرح اعلامیه) مربوط به حقوق بشر اسلامی انجامید که مهم‌ترین آنها اعلامیه قاهره است که در سال ۱۹۹۰ میلادی در اجلاس وزرای امور [[خارجه]] سازمان کنفرانس اسلامی به تصویب رسید. اعلامیه‌های دیگری نیز از سوی [[شورای اسلامی]] [[اروپا]] (۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ لندن)، اجلاس [[کویت]] (۱۹۸۰ کویت) و سازمان کنفرانس اسلامی (۱۹۷۹ [[مکه]]) و (۱۹۸۱ [[طائف]]) صادر شده است. <ref> نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۳۳۳ ـ ۳۴۴. </ref>
اعلامیه حقوق بشر اسلامی، ضمن تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]]، در نخستین ماده‌اش خود [[انسان‌ها]] را تنها در [[تحمل]] [[تکلیف]] مساوی دانسته و هیچ به [[تساوی]] در برخورداری از حقوق تصریحی ندارد. ماده ۲۴ آن نیز همه حقوق و آزادی‌های مذکور در این [[سند]] را در گرو مطابقت با [[احکام]] [[شریعت اسلامی]] دانسته است. چون برخی از [[احکام فقهی]] [[اسلام]] صراحتا با مفاد حقوق بشر در تغایر یا تعارض‌اند، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به صورتی تقریبا مبهم بدان‌ها پرداخته است؛ مانند مسئله [[تغییر]] [[دین]] که در ماده ۱۰ این [[سند]] بدان اشاره شده؛ اما تصریح روشنی در مورد مشخص ساختن جواز تغییر دین [[مسلمان]] یا [[اجبار]] دیگران به [[اسلام]] از این ماده به دست نمی‌آید؛ نیز نظیر عدم تبیین منشأ [[قدرت]] [[حکومت]] که در اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]]، مردم‌اند؛ اما در اعلامیه قاهره حکومت، امانتی است که به [[حاکم]] یا [[هیئت حاکمه]] سپرده شده و نباید در آن [[خیانت]] روا داشت؛ ولی مشخص نشده که این [[امانت]] را چه کس یا کسانی واگذارده‌اند.
در شمار ویژگی‌های دیگر این اعلامیه می‌توان به ممنوعیت صریح [[برده‌داری]] در ماده ۱۱، به رسمیت شناختن [[حق]] [[مالکیت]] ادبی و [[معنوی]] در ماده ۲۷، [[اذعان]] به [[برابری]] [[زن]] و مرد در حیثیت [[انسانی]] در ماده۶، [[مبارزه]] با [[استعمار]] و حق [[ستیز]] با آن در ماده ۱۱، فراهم آوردن محیط معنوی و [[دینی]] در ماده ۱۷، تصریح به [[حقوق]] [[کودکان]] در ماده ۷ و حقوق بشر دوستانه به هنگام [[جنگ]] در ماده ۳ اشاره کرد. <ref>نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۴۴۵ - ۴۵۳. </ref> با این همه، بحث در مورد [[سازگاری]] حقوق بشر با [[قرآن]] و اسلام نیز ارائه [[راه]] حل‌های گوناگون از سوی متفکران و [[اندیشمندان]] مسلمان برای برطرف ساختن چالش موجود میان حقوق بشر و اسلام همچنان ادامه دارد. نگاه‌های نو به [[تفسیر]] متون [[مقدس]] در سال‌های اخیر، نیز برداشته شدن فاصله‌های جغرافیایی بر اثر [[ارتباطات]] نوین بشری به مطالعاتی وسیع‌تر و تحقیقاتی پردامنه در جهت بررسی رابطه اسلام و قرآن با حقوق بشر انجامیده است. <ref>فلسفه حقوق بشر، نظریه حقوقی اسلام، مجموعه مقالات همایش بین المللی حقوق بشر. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[قرآن]] و مبانی حقوق بشر==
==[[قرآن]] و مبانی حقوق بشر==
در حوزه [[اندیشه]] [[اسلامی]]، در واکنش به اعلامیه حقوق بشر، برخی دیدگاه‌های موافق و [[مخالف]] پدید آمدند که در میان دو سر این جریان نیز طیف‌های میانی هستند.
===دیدگاه [[ناسازگاری]] [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر===
===دیدگاه [[ناسازگاری]] [[قرآن]] و مبانی [[حقوق بشر]]===
این دیدگاه، از حقوق بشر از جهت ناسازگاری مبانی‌اش با قرآن [[انتقاد]] کرده و آیاتی از قرآن را [[شاهد]] مدعای خود برشمرده است. این [[تعارض]] از اصل به تدوین و باورمندی به چنین [[حقوقی]] از سوی [[انسان‌ها]] بازمی‌گردد. از دیدگاه این متفکران، قرآن برای [[جهان]] و [[انسان]] پیوند [[تکوینی]] اصیلی [[معتقد]] است {{متن قرآن|وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند  آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که برای تدوین حقوق بشر نیز باید به این رابطه توجه کرد، وگرنه براساس عرف و [[قرارداد]] نمی‌توان حقوق بشر را به [[درستی]] تشخیص داد، هر چند انسان‌ها [[گمان]] کنند که در تدوین این [[حقوق]] موفق بوده‌اند. {{متن قرآن|الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref> نتیجه [[بی‌اعتنایی]] به رابطه میان انسان و جهان، روی‌گردانی از [[دین حق]] است که از دیدگاه قرآن چیزی جز [[سفاهت]] نیست {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است  از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>، چنان‌که برخی [[روایات]] در زمینه [[عقل]] نیز مؤیدند: {{متن حدیث|اَلْعَقْلُ؛ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ }}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۱؛ بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۱۶. </ref> بر پایه عکس نقیض این سخن، آنچه با آن [[خدا]] [[پرستش]] نشود، به [[راستی]] عقل نیست و از همین رو است که قرآن کسانی را که از [[دین ابراهیم]]{{ع}} روی گرداندند، [[نادان]] و سفیه می‌شمرد. <ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶. </ref> بر این اساس، کار [[قانونگذاری]] و [[تعیین]] حقوق تنها از آنِ خدا است<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۱۰۲ - ۱۰۶. </ref>، زیرا اوست که هیچ کوچک و بزرگی از وی پنهان نیست: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.</ref> و [[فراموشی]] در او [[راه]] ندارد: {{متن قرآن| وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.</ref> خدا با دو منبع [[فطرت]] و [[وحی]]، [[حقوق انسان]] را پایه ریزی کرده است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>؛ امّا منبع [[وحی]] ارجمندتر از [[فطرت]] است، به همین دلیل [[پیامبر]]{{صل}} قبل از [[دریافت وحی]] از پیش خود و از روی [[هوس]] سخن نمی‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> بر همین پایه و به دلیل آنکه تنها [[خدا]] [[شناخت]] کاملی از رابطه اصیل [[جهان]] و [[انسان]] دارد، نیز با توجه به اینکه [[قرآن]] [[ولایت الهی]] را همه جانبه می‌داند، [[حکم]] تنها از آنِ خداست و [[بشر]] اصالتاً در [[قانونگذاری]] [[حق]] ندارد: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و [[بی‌اعتنایی]] به [[قوانین الهی]] نیز نتیجه‌ای جز ناکامی و [[گمراهی]] نخواهد داشت {{متن قرآن|لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ}}<ref>«دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) می‌خوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمی‌دهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب می‌گشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمی‌رسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست» سوره رعد، آیه ۱۴.</ref>.<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۸۹ - ۱۲۵. </ref> شاید بتوان مهم‌ترین ویژگی این دیدگاه را که براساس آن با تدوین [[حقوق بشر]] از جانب [[انسان‌ها]] [[مخالفت]] شده است، این نکته دانست که [[عقل]] به معنای [[دانش]] و [[خرد]] اکتسابی گسسته از [[آیین الهی]]، [[سفاهت]] و [[نادانی]] است و در [[حقیقت]]، عقل نیست، از این‌رو نمی‌توان در شناخت هیچ مسئله‌ای به دارندگان چنین [[عقلی]] [[چشم]] دوخت؛ به ویژه در شناخت منابع حقوق بشر که امری [[اعتقادی]] است. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶ - ۹۷. </ref> این دیدگاه، کاستی‌های بنیادین دیگری برای حقوق بشر مدرن برمی‌شمرد: نادیده گرفتن [[فطرت انسان]]؛ [[غفلت]] از پیوند انسان با خدا. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۶. </ref>
 
دیدگاه دیگری در نقد مبانی حقوق بشر از [[اعتراضات]] یاد شده پا را فراتر نهاده و [[معتقد]] است نگرشی که در آن خدا نادیده انگاشته شود، دیدگاهی [[الحادی]] است و اگر با چنین رویکردی، [[حقوقی]] برای بشر تدوین شود، بر «پوزیتویسم حقوقی» [[استوار]] است. <ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۰۱ - ۱۰۲. </ref> مطابق دیده این گروه، از آنجا که خدا ریشه همه [[حقوق]] است، اگر او نادیده گرفته شود، هیچ حقی برای هیچ کس [[ثابت]] نمی‌شود. <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۲۲. </ref> [[پیروان]] این دیدگاه معتقدندکه تدوین [[حقوق بشر]] بر پایه حقوق طبیعی است <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۶. </ref> و ضمن اشکالاتی که به حقوق طبیعی وارد است، اعلامیه حقوق بشر نیز تناقضاتی دارد؛ از جمله در این اعلامیه بر "[[کرامت انسان]]" فراوان تأکید شده و بر همین اساس مثلاً [[مجازات]] "موهن، [[خشونت]] آمیز و ظالمانه" مطلقاً [[ممنوع]] اعلام شده است، درحالی‌ که برای این [[کرامت]] هیچ مرزی بازگو نشده است. [[قرآن]] به کرامت انسان [[معتقد]] است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>؛ اما همین [[انسان]] که [[خدا]] به او کرامت بخشیده، اگر [[آیات]] او را فراموش کند، از [[چارپایان]] [[پست‌تر]] و بهره‌اش [[دوزخ]] است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بهشت‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار می‌شوند و همچون چارپایان می‌خورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.</ref> و بدترین جنبندگان: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۵.</ref> به این ترتیب، قرآن برای انسان کرامتی [[تکوینی]] [[باور]] دارد؛ اما در اعلامیه حقوق بشر نادیده گرفته شده که انسان به جهت داشتن همین کرامت [[وظایف]] سنگینی دارد که عدم انجام دادن آنها او را از [[انسانیت]] فرو می‌اندازد. <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۸۳ - ۲۸۹. </ref> در این دیدگاه، [[کرامت انسانی]] و مرز آن، اساس [[تعیین]] [[حدود آزادی]] و انواع مجازات‌های [[کیفری]] است<ref>برای تفصیل مطلب رک به: همان، ص ۳۰۱ ـ ۴۰۰. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


===دیدگاه [[سازگاری]] [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر===
===دیدگاه [[سازگاری]] [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر===
برخی دیگر از متفکران که ریشه [[حقوق بشر]] را [[حقوق]] طبیعی می‌دانند، تعارضی میان کلیت حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر و [[مبانی اسلام]] نمی‌بینند و از آنجا که اعلامیه بر [[مقام]] ذاتی [[انسان]] تکیه دارد، آن را در جهت [[آموزه‌های قرآنی]] درباره انسان قلمداد می‌کنند. براین اساس، معتقدند که این اعلامیه را نه غربیان بلکه می‌‌بایست [[مسلمانان]] صادر می‌کردند که به [[کرامت]] ذاتی انسان [[اعتقاد]] داشته و او را از مظاهر [[الوهیت]] دانسته‌اند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>؛ [[سرشت]] وی را متمایل به [[نیکی‌ها]]: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref> و آن را معتدل‌ترین و [[کامل‌ترین]] سرشت‌ها می‌دانند: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم» سوره تین، آیه ۴.</ref> در این دیدگاه، اعلامیه حقوق بشر [[فلسفه]] است نه حقوق و پیش از [[کاوش]] فیلسوفانه و بررسی انطباق آن با [[اصول دین]]، با تصمیم‌های [[سیاسی]] نمی‌توان به رد یا پذیرش آن [[اقدام]] کرد. <ref> مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۱۴۰ - ۱۵۳، «نظام حقوق زن در اسلام».</ref> در مورد همین دیدگاه برخی معتقدند که حقوق اساسی و بنیادین انسان، رهاورد ضرورت‌ها و مقتضیات خاص [[اجتماعی]] نیستند، بلکه [[حقوقی]] فطری‌اند و ریشه در [[قانونگذاری]] یا [[اراده]] [[حکومت]] ندارند، از این رو دیدگاه [[شریعت]] نیز درباره این حقوق، ارشادی است. <ref> رساله حقوق، ص ۱۵. </ref> دیدگاه دیگری در پی رفع [[تعارض]] میان مبنای [[حق]] در [[اسلام]] و مبانی حقوق بشر مدرن، [[معتقد]] است حق "[[آزاد]] بودن در [[انتخاب]]" را بر اساس مبانی [[اسلامی]] نمی‌توان از هیچ [[انسانی]] گرفت، زیرا سلب چنین حقی با اصل [[ایمان]]، [[عدالت]] و [[اختیار]] در انتخاب [[راه هدایت]]، منافات دارد. با کاوش در [[آیات قرآن]] روشن می‌شود که دو مفهوم "حق بودن" و "حق داشتن" با یکدیگر متفاوت‌اند، از این رو با آنکه اسلام [[حق]] است و طریق [[هدایت]]، هیچ کس حق ندارد تا دیگری را به پذیرش آن وا دارد.
بر اساس این دیدگاه، [[فهم]] برخی از [[آیات قرآن]]، تنها از این [[راه]] شدنی است که بگوییم [[قرآن]] که طریق [[هدایت]] را سفارش می‌کند و بر [[حق]] می‌داند، برای [[انسان‌ها]] [[حق]] [[انتخاب]] [[معتقد]] است و هیچ [[انسانی]] را به پذیرش راه حق وا نمی‌دارد: {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>،  {{متن قرآن| فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ }}<ref>«پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.</ref>؛ پذیرش چنین حقی از سوی قرآن، بدین معناست که [[انسان]] به جهت [[کرامت]] انسانی‌اش در انتخاب [[مذهب]]، [[عقیده]] و [[روش زندگی]] [[آزاد]] است و [[خدا]] به او حق داده است که [[سعادت]] را به خواست خود برگزیند؛ یا از پذیرش آن خودداری ورزد. این دیدگاه در برخی از نسخه‌های خود با تحلیلی وجودشناختی از [[ایمان]]، [[آزادی]] را عنصر جدایی ناپذیر آن می‌داند و معتقد است [[نفی]] [[آزادی]] به ویژه [[آزادی اجتماعی]]، نه تنها با آموزه‌های قرآن [[سازگاری]] ندارد، به نابودی ایمان می‌انجامد. <ref>نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص ۱۹۹ - ۳۱۱؛ حق، حکم و تکلیف، ص ۲۸۸ - ۳۰۳. </ref> مفسری، سازگار با همین دیدگاه در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> معتقد است چون اصول، اهداف و [[احکام اسلام]] برای [[رشد]] یافتگان از هر جهت بیان شده و در همین [[آیه]] کامل و جامع نمودار گشته، دیگر جایی برای [[اکراه]] نیست. <ref> پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۲۰۶. </ref> بعضی نیز در مورد [[باطل]] بودن ایمان شخص [[مکره]]، [[اجماع]] علمای [[مسلمانان]] را ادعا کرده و سخن برخی اروپاییان درباره این مطلب که [[اسلام]] [[مردم]] را به [[زور]] [[اسلحه]] [[مؤمن]] ساخته، افترایی [[کذب]] خوانده‌اند. <ref>المنار، ج ۱۱، ص ۴۸۴. </ref> برخی تفسیرهای [[اجتماعی]] قرآن نیز گرچه کمتر به مبانی [[حقوق بشر]] پرداخته‌اند، از مسائل آن بحث کرده‌اند که این، خود نشانه پذیرش اصل مسئله از سوی آنان است<ref>برای نمونه نک: المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷؛ مواهب الرحمن، ج ۱۰، ص ۳۷۴ - ۳۷۵؛ ج ۱۱، ص ۱۸۱. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==سنجش مفاد اعلامیه [[حقوق بشر]] با  [[قرآن]]==
==سنجش مفاد اعلامیه حقوق بشر با  [[قرآن]]==
گذشته از [[سازگاری]] یا [[ناسازگاری]] مبانی حقوق بشر با اندیشه‌های [[حقوقی]] [[اسلام]]، بسیاری معتقدند در این اعلامیه، مسئله مهم، سازگاری یا ناسازگاری مفاد آن با [[قوانین اسلامی]] است، زیرا آنچه به لحاظ عملی در [[جهان]] اهمیت دارد، رعایت حقوق بشر است نه توجیه مبانی آن،<ref>نک: ناقد، ش ۳، ص ۳۷ - ۴۰، «نظریه‌های حقوق بشر».</ref> از این رو برخی از [[فقیهان]] و [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] به بررسی تطبیقی مفاد اعلامیه با [[احکام اسلام]] پرداخته‌اند و در این میان، برخی علیرغم ظاهر [[زیبا]] و خوشنمای مواد اعلامیه حقوق بشر آن را با [[تعالیم اسلام]] ناسازگار دانسته و یکی از [[ادله]] آن را [[تفسیر]] متفاوت تنظیم کنندگان آن از مفاهیمی همچون [[آزادی]]، [[امنیت عمومی]]، [[رفاه]]، [[آموزش و پرورش]] و... با تفسیر این مفاهیم در اسلام دانسته‌اند. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۰. </ref> از سوی دیگر قدرت‌های [[حاکم]] در جهان امروز را ـ که با استناد به همین مواد حقوقی توانسته‌اند بر جهان [[تسلط]] پیدا کنند ـ افرادی ناشایسته [[اعتماد]] و دارای دیدگاه‌های [[صهیونیستی]] دانسته که گفته قرآن درباره اسلاف [[یهودی]] آنان، مبنی بر عدم اعتماد به آنان حتی در [[حفظ]] یک [[امانت]] کم بها، بر ایشان نیز صادق است {{متن قرآن|وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی  بدو بسپاری به تو باز پس می‌دهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.</ref>؛ چه رسد به [[حفظ امانت]] [[جهانی]]،<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۱، ۲۶۷ - ۲۷۱. </ref> در مقابل، بعضی [[مفسران]] نیز شواهدی تا اندازه‌ای فراوان در [[اثبات]] سازگاری نسبی مفاد حقوق بشر با قرآن گرد آورده‌اند. <ref>برای نمونه نک: پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷. </ref> گرچه سنجش تطبیقی مفاد حقوق بشر با یکایک [[آیات قرآن]] به شکل کامل آسان نیست، بحث‌های دامنه‌داری که در موافقت و [[مخالفت]] [[سازگاری]] این مفاد با [[قرآن]] درگرفته‌اند، به خودی خود نشانگر [[ضرورت]] بحث از چنین سنجشی هستند. آیاتی که در ادامه بررسی می‌شوند برپایه رابطه محتوای این [[آیات]] با یکی از مفاد [[حقوق بشر]] [[انتخاب]] شده‌اند؛ مفادی که می‌توان آنها را مهم‌ترین موارد چالش برانگیز اعلامیه جهانی حقوق بشر با قرآن برشمرد.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
=== [[حق حیات]]===
=== [[حق حیات]]===
برخی [[فقیهان]] این [[حق]] را که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به [[صراحت]] ذکر شده، به جهت اطلاقش، مغایر با [[شریعت اسلام]] تشخیص داده‌اند. براین‌اساس، مطابق دو [[آیه]] از آیات قرآن، [[سوء]] استفاده از حق حیات سبب می‌شود، شرعا این حق از [[انسان]] گرفته شود:{{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند  بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>،  {{متن قرآن|قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«با آنان پیکار کنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنک گرداند» سوره توبه، آیه ۱۴.</ref>؛ البته چنین فرمان‌هایی به سبب [[نقض]] [[پیمان‌ها]] و قراردادهاست: {{متن قرآن|لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ}}<ref>«درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس می‌دارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.</ref>.<ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۱. </ref> نادیده گرفتن حق حیات، تنها در مسئله [[جهاد]] نیست، بلکه اگر [[زندگی]] کسی با [[حیات]] [[اجتماع]] در [[تعارض]] باشد، باز این حق از او ستانده می‌شود؛ مانند {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱،  ص ۲۷۵. </ref> بعضی از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> و آیات دیگر [[قتل]] و [[قصاص]]، یادآور شده‌اند که دلیل یکسان دانستن [[قتل نفس]] با کشتن همه [[مردم]] در این آیه، افزون بر تأثیرات مخرّب [[اجتماعی]] و پیدایی [[عداوت]] در [[جامعه]] <ref> المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> این است که هر [[انسانی]] به خودی خود [[حق حیات]] دارد و [[قتل]] هر کس در [[حکم]] [[تجاوز]] به حقی است که همه [[نفوس]] در آن مشترک‌اند. [[ارزش]] ذاتی این [[حق]] و [[حرمت]] آن سبب شده‌است تا حکم [[قصاص]] برای جلوگیری از [[خونریزی]] بیشتر [[جعل]] شود، تا [[حیات انسانی]] از قتل مصون بماند. <ref>فی ظلال القرآن، ج۲، ص ۸۷۷؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> تأکید [[اسلام]] بر [[حفظ جان]] تا اندازه‌ای است که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>.<ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۸۴. </ref> گفته شده در دَوَران امر میان ترک [[واجب]] یا ارتکاب [[حرام]] و حفظ جان [[مؤمن]]، [[شریعت اسلام]] به جواز ترک واجب یا ارتکاب حرام برای [[حفظ]] این [[مصلحت]] [[حکم]] می‌کند. <ref> ذکری، ج ۴، ص ۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۵۴۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۴۰۱. </ref> [[ابن‌عباس]] در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} می‌گوید قاتلی که عمدی قتل کرده، [[توبه]] ندارد. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۰۷؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۱۳۷؛ السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۶. </ref> افزون بر این، [[مفسران]] به [[آیات]] دیگری در این زمینه استناد کرده‌اند {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه‌هاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی می‌دهید» سوره بقره، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهاده‌ایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری  کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref>.<ref>برای نمونه نک: التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۵۶۷؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص ۸۶ - ۸۷؛ ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
=== [[حق آزادی]]===
=== [[حق آزادی]]===
حق آزادی، ضمن آنکه [[روح]] [[حاکم]] بر اعلامیه [[حقوق بشر]] است، در مواد یکم، دوم، سوم و چهارم نیز بدان تصریح شده است. از مسائل این [[حق]]، [[آزادی]] [[عقیده]] است که در ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه ذکر و بر [[آزادی دین]] و ابراز [[عقاید]] نیز تأکید شده است؛ اما بعضی از [[مفسران]] معتقدند که [[قرآن]] [[آزادی عقیده]] را [[تشریع]] نکرده است، زیرا این تناقضی آشکار است که از یک سو [[مردم]] به [[راه]] [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] فراخوانده شوند و از سوی دیگر به آنها به نپذیرفتن [[راه هدایت]] اجازه داده شود. <ref>المیزان، ج۴، ص ۱۱۷. </ref> به سخن دیگر، حصول عقیده ـ که همان [[درک]] [[تصدیقی]] است که در [[ذهن]] حاصل می‌شود ـ عملی اختیاری نیست تا بتوان برخی را از آن منع و برخی را در آن [[آزاد]] گذاشت و آنچه در مورد عقیده، تکلیف‌بردار است، لوازم عملی آن است؛ مثل [[دعوت]] به یک عقیده یا ردّ یک عقیده که [[آزادی]] در این موارد تابع [[قانون]] [[حاکم]] در هر [[جامعه]] است، بنابراین [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست » سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> تنها در [[مقام اثبات]] این مطلب است که واداشتن افراد به "[[اعتقاد]] به [[دین]]" صحیح نیست، چون اعتقاد [[اکراه]] بردار نیست. <ref> المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷. </ref> جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>« رهیافت از گمراهی آشکار است » سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> نیز تحلیلی بر این [[حقیقت]] است که چون حقایق دین با بیانات [[الهی]] و [[سنت نبوی]] کاملاً روشن است، معلوم است که [[رشد]] در [[پیروی]] [[دین]] و [[غیّ]] در ترک آن است، بنابراین اکراه در دین معنا ندارد. <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳. </ref> به گفته برخی، از این آیه در زمینه آزادی عقیده آزادی [[تکوینی]] برداشت می‌شود نه [[تشریعی]]؛ یعنی [[قوانین]] حاکم بر [[آفرینش انسان]] به گونه‌ای است که می‌تواند [[موحد]] یا ملحد باشد؛ اما از جهت تشریع و [[قانون الهی]] مجاز به پذیرش [[الحاد]] نیست، همان‌گونه که [[انسان]] از نظر [[تکوین]] در خوردن سم آزاد است؛ ولی از نظر تشریع[[حق]] ندارد [[حیات]] خود را به خطر اندازد. <ref>پلورالیسم دینی از منظر قرآن، ص ۳۱۷-۳۱۸. </ref> بعضی از باورمندان این دیدگاه، ضمن تأکید بر اینکه مرز [[آزادی]] در [[اسلام]] "[[قرب الی الله]]" است و هر چیزی که [[انسان]] را "از [[خدا]] باز دارد" [[ضد ارزش]] و [[ممنوع]] است، تنها [[پرسش]] برای [[فهم]] مسائل [[دینی]] را مجاز می‌دانند و به استناد [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.</ref> سؤال و بحث [[علمی]] را جایز می‌شمرند، اگر بحث‌ها تنها در محافل علمی و نزد کسانی انجام گیرد که [[توانایی]] پاسخ به «[[شبهات]]» دینی را دارند، و گرنه جایز نیست. <ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳. </ref>
===[[حق]] [[تساوی]] بهره‌مندی از [[حقوق]]===
 
در برابر، برخی معتقدند [[قرآن]] [[حق]] [[آزادی عقیده]] و بیان را برای کسانی که مخاطب آن هستند به رسمیت شناخته و نگاه [[حقوقی]] به این گونه حقی که قرآن برای انسان [[معتقد]] است، نتیجه‌اش این است که [[دولت اسلامی]] به عنوان طرف [[تعهد]] و [[تکلیف]] در همه حق‌ها، در این مورد نیز باید [[حق]] آزادی عقیده را به کسانی که آنها را بر حق نمی‌داند، بدهد. <ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۴. </ref> در همین جهت، بعضی از [[مفسران]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست » سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> را یک "قاعده کبروی" از [[قوانین اسلام]] و "رکنی [[عظیم]]" از ارکان [[سیاسی]] اسلام برشمرده‌اند و با استناد به آیه {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ }}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! » سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> معتقدند که می‌توان با [[اعتماد]] بر {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>« رهیافت از گمراهی آشکار است » سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> [[صراط مستقیم]] [[ایمان]] را بی‌فتنه و [[جنگ]] به همگان نشان داد، از این رو [[جهاد]]، جوهر [[دین]] و مطلوب ذاتی آن نیست، بلکه تنها بر اثر [[ضرورت]] [[امور سیاسی]] [[واجب]] می‌شود. <ref> المنار، ج ۳، ص ۳۹ ـ ۴۰. </ref> برخی از کسانی که معتقدند [[دین اسلام]] حق آزادی عقیده را به رسمیت شناخته، چنین [[استدلال]] می‌کنند که [[اسلام]] [[دینی]] [[تبلیغی]] است و دیگران را به [[ارتداد]] از [[دین]] خود و گرویدن به اسلام فرا می‌خواند. اگر اسلام به شکل کلی، [[حق]] [[آزادی عقیده]] را به رسمیت نشناخته باشد، [[تعارض]] پیش می‌آید، بنابراین پیشاپیش، این امکان را شدنی گرفته که هرکس می‌شود بر اساس مسیر فکری‌اش راهی غیر از [[راه]] حق را برگزیند. <ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۶. </ref> در [[تأیید]] این مدعا افزون بر [[آیات]] پیشین، می‌توان به آیات دیگری نیز استناد کرد {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که:جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ}}<ref>«و اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند از گناهان آنان در می‌گذشتیم  و آنان را به بوستان‌های پرنعمت در می‌آوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و اگر پروردگارت می‌خواست، تمام آن کسان که روی زمین‌اند همگی ایمان می‌آوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref>
 
در موضوع [[رهایی]] از [[بردگی]] نیز که در بحث [[آزادی]] یاد می‌شود، همان [[مفسران]] که معتقدند از میان سه سبب اساسی بردگی، یعنی [[جنگ]] با [[کافران]] [[حربی]]، [[غلبه]] و گرفتن به [[زور]] و [[ولایت]]، اسلام دو سبب اخیر را رد کرد و آنها را مجوز [[برده‌داری]] ندانست؛ اما سبب نخست را [[پایدار]] گذاشت، زیرا [[کافر حربی]] که با [[خدا]] و پیامبرش می‌ستیزد و جز نابودی [[انسانیت]] و [[حرث]] و [[نسل]] [[هدف]] ندارد، از مزایای [[انسانی]] برخوردار نیست و باید او را به هر شکل که می‌شود، هر چند سلب آزادی، دفع کرد. <ref>المیزان، ج ۶، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۶. </ref> برده‌داری به استناد برخی از [[آیات قرآن]] [[مشروع]] است. این آیات، ضمن به رسمیت شناختن برده‌داری، برای آن قوانینی یاد می‌کنند؛ مانند آیات [[ازدواج]] بردگان: {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref> و [[قصاص]] درباره آنان: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> بعضی از صاحب‌نظران معتقدند اسلام فراوان در جهت [[لغو]] تدریجی برده‌داری سعی داشته و با وضع [[قوانین]] خاص، این [[سنت]] از میان [[مسلمانان]] رخت بربسته است؛ از جمله این قوانین، کفّاره قسم: {{متن قرآن|لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمی‌کند اما از سوگندهایی که آگاهانه خورده‌اید باز می‌پرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود می‌دهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچ‌یک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می‌گرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.</ref>، [[کفاره]] [[قتل]] غیر عمد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا }}<ref>«هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.</ref> و کفاره ظهار است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳.</ref> که در آنها [[آزاد]] کردن [[بنده]]، یکی یا بخشی از کفّارات است.
 
[[اسلام]] از یک سو با تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref> و ذاتی نبودن [[بردگی]] و از سوی دیگر با وضع [[قوانین]] ویژه، تمهیداتی را برای نابودی [[برده‌داری]] فراهم ساخت. <ref> تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر، ص ۴۴۳ - ۴۴۸. </ref> در این جهت، یکی از [[مفسران]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref> [[معتقد]] است همه، در اصل [[آفرینش]] و مواهب آن از یک گوهرند و [[اختلاف]] در رنگ و نژاد نباید خاستگاه [[تبعیض]] باشد. [[نفی]] اتخاذ ارباب، سرباز زدن از [[تحمیل]] عارضه [[اجتماعی]] و [[نظام]] [[غیر طبیعی]] ارباب‌یابی است. <ref>پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷. </ref> [[آیات]] دیگری را نیز در [[تأیید]] این [[اندیشه]] می‌توان یافت؛ مانند {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ}}<ref>«هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت  و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید، آیا شما را پس از مسلمانی‌تان به کفر فرمان می‌دهد؟» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref> و {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
 
===[[حق]] [[تساوی]] بهره مندی از [[حقوق]]===
مواد دوم، هفتم و دهم اعلامیه [[حقوق بشر]] از یک سو همه [[انسان‌ها]] را دارای [[حق]] بهره‌مندی از حقوق مندرج در اعلامیه می‌داند و از سوی دیگر بر [[اعمال]] [[قانون]] برای همه انسان‌ها بی هیچ‌گونه تبعیضی تأکید می‌کند. مسلماً تساوی همه در برخورداری از [[حقوق]]، با [[فقه اسلامی]]، نیز بعضی از [[آیات قرآن]] ناسازگار است. باورمندان به این [[ناسازگاری]] که به استناد {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>« داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref> معتقدند [[قرآن]]، [[حکم]] [[تشریع]] را در انحصار [[خدا]] می‌داند،<ref>معنویت تشیع، ص ۱۱۶ - ۱۱۷. </ref> [[تساوی]] در بهره‌مندی از حقوق را نیز برپایه همین استناد نمی‌پذیرند، از این‌رو با توجه به مسائلی مانند تفاوت [[حر]] و [[عبد]]، تفاوت [[زن]] و مرد و تفاوت [[مسلمان]] و نامسلمان در دیه، [[قصاص]]، [[مالکیت]] و [[میراث]] معتقدند هرچند قرآن در مورد مسائلی مانند [[ارث]] چنین فرموده است: {{متن قرآن|لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا}}<ref>«مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.</ref>.<ref> معنویت تشیع، ص ۱۳۰. </ref> هرگز به تساوی در وزن و [[ارزش]] [[اجتماعی]] و حقوق مجعول [[معتقد]] نیست: {{متن قرآن|يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند  تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارث‌بر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیم‌ها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که می‌کند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمی‌یابید کدام‌یک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضه‌ای است از سوی خداوند  بی‌گمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.</ref>، بلکه همه افراد [[جامعه]] را تنها در برابر [[قانون]] مساوی می‌داند و این [[مساوات]] فقط از حیث [[اجرای قانون]] است؛ نه برخورداری از حقوق. <ref> معنویت تشیع، ص ۱۲۸. </ref>
 
برخی از [[مفسران اهل سنت]] به بررسی [[حکمت]] احکامی پرداخته‌اند که در آنها عدم تساوی بهره‌مندی از حقوق هست و چه بسا درپی آن بوده‌اند که احکامی مانند مسئله ارث را در [[ارتباط]] با شرایط اجتماعی [[روزگار]] [[نزول قرآن]] [[تفسیر]] کنند. ایشان معتقدند که حکمت نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، به منفعتی بازمی‌گردد که [[خانواده]] با فقدان مرد از دست می‌دهد. این [[منفعت]] بیشتر از سودی است که با فقدان زن از دست می‌رود. در ارث نیز دلیل تفاوت همین مسئله است که مردان اداره‌کنندگان [[اقتصادی]] [[خانواده‌ها]] هستند، بنابراین سهم بیشتری از ارث به آنان می‌رسد. این [[مفسران]]، ضمن آنکه [[روایات]] دیه را مختلف و [[متعارض]] می‌خوانند، در نتیجه معتقدند که [[فقها]] در این مسئله [[اختلاف]] دارند، سرانجام در [[تفسیر آیه]] دیه  {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا }}<ref>«هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی (دیگر) را بکشد جز به خطا و هر که به خطا مؤمنی را بکشد آزاد کردن برده‌ای مؤمن و پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش (بر عهده کشنده است) مگر آنان در گذرند پس اگر (کشته) از گروه دشمن شما امّا مؤمن است، آزاد کردن برده‌ای مؤمن (بس است) و اگر از گروهی است که میان شما و ایشان پیمانی هست پرداخت خونبهایی به خانواده‌اش و آزاد کردن برده‌ای مؤمن (لازم است) و آن کس که (برده‌ای) نیابد روزه دو ماه پیاپی (بر عهده اوست) برای پذیرش توبه‌ای از سوی خداوند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۹۲.</ref> نتیجه می‌گیرند که طبق [[آیات قرآن]]، [[امر]] دیه موکول به عرف و تراضی طرفین است؛<ref>المنار، ج ۵، ص ۳۳۶. </ref>
 
نیز [[آیه]] [[قصاص]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> را بیانگر گونه‌ای [[تساوی]] در اِعمال [[قانون]] میان همه طبقات [[اجتماعی]] می‌دانند و معتقدند که اِعمال قصاص برای [[انسان]] [[آزاد]] و برده، نیز [[زنان]] می‌نمایاند [[قرآن]] به هیچ [[طبقه اجتماعی]] در [[مصونیت]] از [[مجازات]] [[اذن]] نمی‌دهد. <ref>المنار، ج ۲، ص ۱۲۶. </ref> بر پایه [[آیات]] دیگری نیز مرد و [[زن]] در پیشگاه [[خدا]] یکسان‌اند و تنها عامل برتری‌شان در [[اعمال نیک]] است: {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>.<ref>المنار، ج ۴، ص ۳۰۵ - ۳۰۶. </ref> بعضی [[مفسران]]، عدم تساوی در بهره‌مندی [[حقوق]] را عادلانه شمرده‌اند، زیرا براساس واقعیات [[زندگی]]، مردان "[[متصرف]] و مولّد و مدبّر" و [[سرپرست]] و مدیر زندگی [[زن]] هستند؛ اما زن از جهت ساختمان جسمی و [[روحی]] و [[تعهد]] زندگی داخلی و حمل و وضع، نمی‌تواند مولد و [[متعهد]] زندگی دیگران باشد، از این‌رو چون زندگی مصرفی زنان را مردان باید تأمین کنند، [[حق]] [[دارایی]] و [[ارث]] آنان نصف مردان است. با در نظر گرفتن مسئولیت‌های [[مالی]] مردان در قبال [[خانواده]]، دارایی مستقیم و نامستقیم زنان، مساوی یا بیش از مردان می‌شود. <ref>پرتوی از قرآن، ج ۶، ص ۳۲؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۹۷. </ref> در واقع، به نظر این مفسران، [[اسلام]] با وضع [[احکام]] ارث و دیه [[مالکیت]] را برای زنان به رسمیت [[شناخت]] و حقوق آنان را استیفا کرد<ref>فی ظلال القرآن، ج۱، ص ۵۷۶، ۵۸۶ - ۵۸۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
 
=== حق [[حمایت]] قانون واقامه دعوا===
=== حق [[حمایت]] قانون واقامه دعوا===
مواد ۷ و ۸ اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]] در بردارنده [[حق]] حمایت از قانون و [[اقامه دعوا]] در [[مراجع]] [[صالح]] است. هرچند [[قرآن]] همواره [[پیروان]] خود را به گذشت سفارش می‌کند، در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> [[حق]] [[یاری]] جستن را برای ستمدیده به رسمیت می‌شمرد. برخی با استناد به این آیه گفته‌اند که ستمدیده حق دارد از خود به هر شکل که می‌تواند [[دفاع]] کند و کسی نمی‌تواند مانعش شود<ref>رساله حقوق، ص ۸۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
===[[حق]] [[مصونیت]] حیثیت، [[آبرو]] و [[حریم خصوصی]] افراد===
===[[حق]] [[مصونیت]] حیثیت، [[آبرو]] و [[حریم خصوصی]] افراد===
در ماده ۱۲ اعلامیه [[حقوق بشر]]، این حق آمده است. بعضی از [[مفسران]] ذیل آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref> با [[یادآوری]] این مطلب که قرآن [[پرهیز]] از [[سوءظن]] و دخالت خودسرانه در حریم خصوصی [[مردم]] را سفارش می‌کند، معتقدند که این موضوع در [[اسلام]] از موضوعات مهم [[تشریع]] شده و فراتر از توصیه‌ای [[اخلاقی]]، مسئله‌ای [[شرعی]] و از اصلی‌ترین مبادی در [[نظام اجتماعی]] اسلام است. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۴۶. </ref> [[آیات]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه) ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ}}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.</ref> به نمونه‌های دیگری از همین حق اشاره دارند.<ref>علی مهجور|مهجور، علی، حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.</ref>
===حق [[مالکیت]]===
===حق [[مالکیت]]===
ماده ۱۷ اعلامیه حقوق بشر، حق مالکیت را برای همگان به رسمیت می‌شناسد. به دیده برخی مفسران، هر چند در پاره‌ای از [[احکام]]، قرآن به عدم [[تساوی]] [[حکم]] کرده، در موضوع مالکیت براساس آیه {{متن قرآن|وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند  بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید  که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.</ref> میان [[زنان]] و مردان تفاوتی نمی‌گذارد و هرکس [[مالک]] دسترنج خود است، به گونه‌ای که دیگری حق ندارد به آن [[تجاوز]] کند.<ref>من وحی القرآن، ج ۷، ص ۲۱۹.</ref> در زمینه به رسمیت شناختن حق مالکیت، به شکل کلی نیز استناد به آیاتی مانند آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی  نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید  بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> شدنی است.
به [[آیات]] دیگری نیز می‌توان برای مفاد [[حقوق بشر]] استناد کرد: به {{متن قرآن|وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا}}<ref>«و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ بی‌گمان کشتن آنان گناهی بزرگ است» سوره اسراء، آیه ۳۱.</ref>، {{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ}}<ref>«به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.</ref>،  {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرام‌زاده‌ای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایسته‌ای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref> در اشاره به [[حقوق]] [[کودک]]، به {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> درباره [[حق]] [[مشارکت]] [[آزاد]] در امور داخلی [[کشور]]،<ref>احکام القرآن، ج ۲، ص ۳۳۰؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۲۲۱ - ۲۲۲.</ref> به {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.</ref> در مورد حق پناهجویی،<ref>روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۷.</ref> به {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>،  {{متن قرآن| الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> در زمینه [[آزادی عقیده]]<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۳؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۳۲۱؛ ج ۱۹، ص ۳۱۹.</ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==

نسخهٔ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

حق در لغت، مقابل باطل و به معنای واجب، ثابت، محکم و تردید ناپذیر،[۱] و مطابقت و موافقت[۲] به کار می‌رود. برخی از واژه‌پژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و گمراهی دانسته و نوعی ثبوت به همراه مطابقت با واقع را وجه مشترک همه معانی یاد شده می‌داند. به گفته وی همه کاربردهای قرآنی این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۳]، ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ[۴]، ﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۵].[۶]بشر نیز بر زن و مرد و مفرد و جمع اطلاق می‌شود. [۷] مفهوم نو از حق در رهیافت حقوق بشر با مفهوم حق در قرآن متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف حقوق امروزی است که در زبان عربی به «حقوق الانسان» و در فارسی به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای انسان و " rights " به معنای حقوق است. [۸]حق در عرف حقوقی، امتیاز و نفعی متعلق به شخص است که قاعده حقوقی هر کشور در مقام اجرای عدالت از آن حمایت می‌کند و به او در تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن توان می‌دهد. [۹]

واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار می‌رفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گسترده‌تری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ جان لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه حقوق طبیعی تأکید کردند: [۱۰] براساس این نظریه، هر انسانی از بدو تولد دارای آزادی‌هایی است که طبیعت آنها را به او بخشیده است. حیات انسانی، آزادی، مالکیت و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادی‌هایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده می‌شدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "آزاد بودن" یا "مباح بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد می‌تواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی می‌تواند او را از دستیابی به این حقوق محروم کند؛[۱۱] اما در قرآن حق به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از آیات نیز حق بر "حکم تکلیفی الزام‌آور" دلالت می‌کند؛ مانند: ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[۱۲].[۱۳] و ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ [۱۴].[۱۵]، از این رو به هیچ رو نمی‌توان آن را به معنای حق طبیعی پنداشت.[۱۶]

تاریخچه و مبانی رهیافت حقوق بشر

قرآن و مبانی حقوق بشر

دیدگاه ناسازگاری قرآن و مبانی حقوق بشر

دیدگاه سازگاری قرآن و مبانی حقوق بشر

سنجش مفاد اعلامیه حقوق بشر با قرآن

حق حیات

حق آزادی

حق تساوی بهره‌مندی از حقوق

حق حمایت قانون واقامه دعوا

حق مصونیت حیثیت، آبرو و حریم خصوصی افراد

حق مالکیت

جستارهای وابسته

منابع

  1. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».
  2. مفردات، ص ۲۴۶، «حق».
  3. «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.
  4. «دسته‌ای را رهنمایی کرده است و بر دسته‌ای، گمراهی سزاوار است. بی‌گمان آنها به جای خداوند شیطان‌ها را سرپرستان خویش گزیدند و می‌پندارند که رهیافته‌اند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
  5. «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
  6. التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲.
  7. العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسان‌العرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».
  8. .Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲.
  9. فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱.
  10. نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵.
  11. ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷.
  12. «و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.
  13. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۳۵.
  14. «بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.
  15. الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵.
  16. مهجور، علی، مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.