خوشخلقی در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی' به 'اخلاق الاهی، ج۱') |
|||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
# [[انسان]] به واسطۀ [[اخلاق نیکو]] به درجات عالی [[اخروی]] میرسد؛ | # [[انسان]] به واسطۀ [[اخلاق نیکو]] به درجات عالی [[اخروی]] میرسد؛ | ||
# خوشخلقی موجب [[تخفیف]] در [[حسابرسی]] میشود؛ [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: «[[اخلاق نیکو]] [[لغزشها]] را ذوب میکند همانگونه که [[آفتاب]]، یخ را»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ یَمِیثُ اَلْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِیدَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۲۹۰. </ref> | # خوشخلقی موجب [[تخفیف]] در [[حسابرسی]] میشود؛ [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: «[[اخلاق نیکو]] [[لغزشها]] را ذوب میکند همانگونه که [[آفتاب]]، یخ را»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ یَمِیثُ اَلْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِیدَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۲۹۰. </ref> | ||
==مفهوم لغوی [[حسن خلق]]== | |||
برای [[آگاهی]] از مفهوم لغوی حسن خلق باید مفهوم لغوی اجزای آن به طور مستقل ملاحظه شود. | |||
[[حُسن]] در لغت نقیض [[قبح]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۱۳، ص۱۱۴.</ref> به معنی [[نیکی]] و [[جمال]]<ref>لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.</ref> است و [[خُلق]] به معنی [[سرشت]] و [[سجیه]] به کار رفته است<ref>لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.</ref>؛ بنابراین، [[حسن]] خُلق به معنی [[خوشخویی]]، نیکوسیرتی و زیباصفتی است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۱۷۹.</ref>. | |||
==[[حسن خلق]] در اصطلاح== | ==[[حسن خلق]] در اصطلاح== |
نسخهٔ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۲
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خوشخلقی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
خوشخلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است و سنت معصومین(ع) هم گویای حسن خلق ایشان در زندگی است. باتوجه به اینکه خوشخلقی از علایم ایمان است لذا نشانههای حسن خلق همان نشانههای ایمان است. آثار و فواید دنیوی و اخروی زیادی برای خوشخلقی بیان شده است مانند نزول رحمت الهی و افزوده شدن رزق.
چیستی خوشخلقی
خوشخلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است[۱] که از فضیلتهای اخلاقی محسوب میشود. اسلام مردم را به متصف شدن به این صفت نیک فرا میخواند[۲]. در تعریفی دیگر با بیان مصادیق حسن خلق بدین صورت بیان شده است: "حُسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزهسازی و برادرت را با خوشرویی دیدار کنی"[۳]. البته در روایات اهل بیت(ع)، حُسن خُلق، گاهی به معنای خوش برخوردی به کار میرود، مانند سخن پیامبر(ص): «بهترین شما، خوشخوترین شماست؛ آنان که اُنس میگیرند و با آنها اُنس گرفته میشود»[۴] خوشخلقی در رفتارهای اجتماعی نیز تاثیر مثبتی دارد لذاست که تمام پیامبران در دعوت مردم به دین الهی افرادی خوشخلق و گشادهرو بودند. قرآن کریم درباره اخلاق نیکوی پیامبر اکرم(ص) میفرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾[۵].[۶] خوش رفتاری با مردم دلیل بر بزرگواری، شخصیت ذاتی، تواضع، روح فداکاری، گذشت و حاکی از فضیلت و سلامت روح شخص است[۷]. در فرهنگ دینی، افراد با خوشخلقی و رفتار پسندیده با یکدیگر برخورد میکنند[۸].
خوشخلقی در قرآن
خداوند متعال در آیات متعدد و از جمله آیات زیر پیامبر اکرم(ص) را به حسن خلق در برابر همۀ افراد جامعه سفارش کرده است:
- ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۹]؛
- ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾[۱۰]؛
- ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ﴾[۱۱] و....
در این آیات اشاره به حسن خلق پیامبر اکرم(ص) شده و خداوند پیامبر را توصیه و سفارش به حسن خلق کرده است، چه در برابر مؤمنان و چه در برابر اهل کتاب و در مجموع در برابر تمام افراد جامعه[۱۲].
خوشخلقی در روایات
روایات فراوانی درباره اخلاق نیکو وجود دارد که برخی از آنها عبارتاند از:
- رسول خدا(ص) فرمود: «کسانی از برترین ایمان برخوردارند که بهترین اخلاق را دارند»[۱۳].
- همچنین فرمودند: «دینتان را به حسن خلق بیارایید»[۱۴].
- حسن خلق بهترین و برترین عمل و اولین و سنگینترین کرداری است که در ترازوی اعمال کسی قرار داده میشود، رسول خدا(ص) فرمود: «روز قیامت در میزان کسی برتر از حسن خلق نهاده نمیشود»[۱۵].
- از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: یا رسول الله! حسن خلق چیست؟ فرمود: «با کسی که از تو قطع رحم کرده، صله رحم کنی و از کسی که به تو ستم کرده است، درگذری و به کسی که تو را محروم کرده است عطا کنی»[۱۶].
- رسول خدا(ص) فرمود: «صاحب خلق نیکو همانند کسی که پیوسته در نماز و روزه است، پاداش میگیرد»[۱۷].[۱۸]
- امام علی(ع): «خوشخویی در سه چیز است: پرهیز از حرامها، طلب [روزی]حلال، و توسعه بر خانواده»[۱۹].[۲۰]
- امام سجاد(ع) درباره خوش خلقی با والدین میفرمایند: «بارخدایا صدایم را در برابر ایشان آهسته؛ سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما؛ و دلم را بر آنها مهربان کن؛ و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان»[۲۱].
- امام باقر(ع) فرمود: «ایمان کسانی کاملتر است که از بهترین اخلاق برخوردارند»[۲۲].
- امام صادق(ع) فرمود: «مردمی که اخلاقشان بهتر است کاملترین عقل را دارند»[۲۳].
- همچنین فرمودند: «مؤمن پس از فرائض، عملی برتر از حسن خلق به پیشگاه خدا نمیبرد»[۲۴] و...[۲۵].
خوشخلقی در سیره پیامبر
قرآن کریم در مورد خوشخویی پیامبر(ص) بیان میکند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۲۶]، اخلاق پیامبر حاصل تربیت و ادب قرآنی و الهی است و لذا تمام صفات نیکوی سفارش شده در قرآن و اخلاق ویژه مؤمنان، همه و همه به صورت کامل در پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است[۲۷]. امام صادق(ع) در حالات پیامبر(ص) فرمود: «وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود»[۲۸].[۲۹] امام علی(ع) درباره همنشینی پیامبر خدا(ص) میفرماید: «مردم از اخلاق او در آسانی و گشایش بودند و او برایشان پدر بود و با همه مردم یکسان و با خوشخویی رفتار مینمود»[۳۰]. همچنین دربارۀ درباره رفتار پیامبر خدا(ص) در بیرون خانه میفرماید: «از مردم دوری میکرد و خود را از آنان میپائید، بدون آنکه خوش روییاش را از آنان دریغ کند یا با آنان بد خُلقی کند»[۳۱]. و یا دربارۀ چگونگی همنشینی پیامبر(ص) میفرماید: «همواره خوشرو و آسانگیر و نرمخو بود. نه خَشِن بود، نه درشتخوی، نه عربدهکش، نه ناسزاگو، نه عیبجو و نه مدیحهگوی»[۳۲]. حتی پیامبر برای حسن خلق خویش به درگاه خداوند دعا میکرد: «خدایا! خِلقَتم را نیکو کردی، خُلقم را نیز نیکو کن»[۳۳]. ابن عباس میگوید: زمانی که پیامبر خدا(ص) چون به آینه نگاه میکرد، میگفت: «ستایش، ویژه خدایی است که خلقت و خُلق مرا نیکو کرد»[۳۴].[۳۵]
نشانههای خوشخلقی
آشنایی با علائم و نشانههای حسن خلق بدان جهت اهمیت دارد که انسان بداند آیا واقعا در راه به دست آوردن آن موفق بوده است یا نه؟ باتوجه به اینکه حسن خلق از نشانههای ایمان است، بنابراین هر چیز که در قرآن کریم نشانه ایمان است، نشان حسن خلق نیز به شمار میرود مانند:
- شرک نورزیدن به خداوند: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ﴾[۳۶]؛
- عبادت خداوند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۳۷]؛
- اهل پرداخت زکات هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ﴾[۳۸]؛
- اهل تواضع هستند: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾[۳۹]؛
- توبه از گناهان و کارهای زشت: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۴۰]؛
- اهل انفاق هستند: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۴۱]؛
- با بصیرت به آیات الهی نگاه میکنند: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا﴾[۴۲]؛
- امانتدار هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۴۳]؛
- سپاسگزار و شاکرند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۴۴] و...[۴۵].
رسول اکرم(ص) نیز با اشاره به ویژگیهای مؤمنان، از هر ویژگی نشانی از حسن خلق ساخته است، مانند: مهماننوازی، احترام به همسایه، احترام به والدین، سکوت، نیکیپسندی و زشتیستیزی و رازداری و...:
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید میهمانش را احترام کند»[۴۶]؛
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همسایهاش را گرامی بدارد با همسایهاش را آزار ندهد»[۴۷]؛
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا سخن خیر بگوید یا سکوت میکند»[۴۸]؛
- «هرکس به خدا و روز پایان ایمان دارد، باید پدر و مادرش را احترام کند»[۴۹] و...[۵۰].
آثار خوشخلقی
در روایات برای اخلاق نیکو آثار دنیوی و اخروی بیان شده است، برخی از آنها عبارتاند از:
- آثار دنیوی:
- آسان شدن کارها به واسطۀ حسن خلق[۵۱]، چرا که با وجود داشتن اخلاق نیکو دیگران به کمک انسان میآیند؛
- اخلاق نیکو موجب دوستی دیگران شده و روزی را افزایش میدهد[۵۲]؛
- حسن خلق به همراه حسن نیت موجب رحمت الهی در دنیا و آخرت است[۵۳]؛
- انس و الفت نتیجه حسن خلق و جدایی و تفرقه نتیجه بداخلاقی است[۵۴].[۵۵]
- آثار اخروی
- انسان به واسطۀ اخلاق نیکو به درجات عالی اخروی میرسد؛
- خوشخلقی موجب تخفیف در حسابرسی میشود؛ امام صادق(ع) میفرماید: «اخلاق نیکو لغزشها را ذوب میکند همانگونه که آفتاب، یخ را»[۵۶].[۵۷]
مفهوم لغوی حسن خلق
برای آگاهی از مفهوم لغوی حسن خلق باید مفهوم لغوی اجزای آن به طور مستقل ملاحظه شود. حُسن در لغت نقیض قبح[۵۸] به معنی نیکی و جمال[۵۹] است و خُلق به معنی سرشت و سجیه به کار رفته است[۶۰]؛ بنابراین، حسن خُلق به معنی خوشخویی، نیکوسیرتی و زیباصفتی است[۶۱].
حسن خلق در اصطلاح
در اصطلاح علم اخلاق، حسن خُلق به دو معنی به کار آمده است که ما آنها را با عنوان اصطلاح عام و خاص از هم باز میشناسیم.
اصطلاح عام
حسن خلق عبارت است از سلطه نیروی عقل بر قوای نفسانی (شهوت و غضب). حسن خلق در این اصطلاح تعبیری دیگر از عدالت نفسانی است[۶۲]. واژه خلق و اخلاق در پارهای آیات و روایات را میتوان بر این معنی حمل کرد؛ برای نمونه امام صادق(ع) میفرماید: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۶۳]؛
عقل کامل تعبیری است از سلطه و سیطره عقل بر قوای نفسانی؛ و چون رسول خدا(ص) برترین و کاملترین عقل را داراست، قرآن کریم در توصیف او فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۶۴]. طبق روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، خداوند متعال رسول خویش را آنچنان که میخواست تأدیب کرد و چون آن حضرت را به کمال ادب رسانید را به او فرمود: تو اخلاقی باشکوهی داری و آنگاه امر دین خویش را به او سپرد[۶۵].
حسن خلق در این اصطلاح، ملکهای نفسانی است که همه اعضا و جوارح را به کاری وا میدارد که برای آن آفریده شدهاند. این ملکه نفسانی باعث میشود که همه صفات و رفتار خوب از انسان ظاهر شود. به همین دلیل پارهای روایات در مقام تفسیر حسن خلق، برخی از این آثار را نام بردهاند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: تفسیر حسن خلق این است که به آنچه از دنیا به دست میآوری راضی باشی و اگر دنیا را به دست نیاوردی خشمناک نشوی[۶۶].
امام باقر(ع) خلق عظیم رسول خدا را به دین اسلام تفسیر کرده است[۶۷]. طبق این تفسیر منظور از خلق عظیم در آیه کریمه همین معنی است. چون اسلام جامع همه صفات و سجایا و اعمال پسندیده است. علمای اخلاق نیز حسن خلق را به گشادهرویی، نرمخویی، بذل و بخشش، بیآزاری، صبر و بردباری، حب آخرت، بغض دنیا، شکر، بخشش، عدالت و تفسیر کردهاند. این تفسیر نیز از طریق آثار به همین ملکه نفسانی اشاره دارد[۶۸].[۶۹].
اصطلاح خاص
حُسن خُلق به معنی خاص عبارت است از خوشرویی، خوشگویی و خوشرفتاری با مردم که بیشتر کاربردهای این ترکیب را در روایات به خود اختصاص داده است[۷۰]. امام صادق(ع) در پاسخ کسی که پرسیده بود حسن خلق چیست، فرمود: اینکه نرمخو و خوشگو باشی و برادرت را با رویی گشاده ملاقات کنی[۷۱]. بنابر آنچه گذشت، حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق میشود: عدالت نفسانی که منشأ و ریشه همه فضایل است و خوشرویی و نرمخویی با مردم.[۷۲].
موضوع بحث
دانستیم که حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق میشود. موضوع بحث ما در این گفتار، حسن خلق به معنی دوم یعنی خوشرویی و نرمخویی است.[۷۳].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸.
- ↑ «خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸- ۲۸۹.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۹.
- ↑ «و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف میکنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ص ۴۵۳.
- ↑ «أَفْضَلُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۳؛ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۱۹۶.
- ↑ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۱۵۹؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۱۶۵؛ علی بن ابیبکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ «مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ اِمْرِئٍ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۵.
- ↑ «هو ان تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عن ظلمک»؛ محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۴۷.
- ↑ «إِنَّ صَاحِبَ اَلْخُلُقِ اَلْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
- ↑ «حُسْنُ الْخُلُقِ فِی ثَلَاثٍ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبُ الْحَلَالِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَی الْعِیَالِ»؛ ر.ک: میزان الحکمه، ج۳، ص۴۸۰ (اخلاق / معنای حسن خلق).
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۸-۲۷۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۸.
- ↑ «اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی، وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی، وَ صَیِّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً، وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً»؛ صحیفه سجادیه، دعای ۲۴.
- ↑ «إِنَّ أَکْمَلَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول؛ ص۳۹۵؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۲۵.
- ↑ «أَکْمَلُ اَلنَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۳.
- ↑ «مَا یَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ أَنْ یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۹-۵۱؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۹.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع) فِی خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً یَذْکُرُ فِیهَا حَالَ النَّبِیِّ: مُهَذَّبٌ لَا یُدَانَی هَاشِمِیٌّ لَا یُوَازَی أَبْطَحِیٌّ لَا یُسَامَی شِیمَتُهُ الْحَیَاءُ وَ طَبِیعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَی أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَی أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۶۴-۲۶۸.
- ↑ «الْإِمَامُ عَلِیّ(ع) فِی مَجْلِسِ رَسُولِ اللهِ(ص): قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْخُلْقِ سَوَاءً»؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۱.
- ↑ «عَنْهُ(ع) فِی مَخْرَجِ رَسُولُ الله(ص): وَ یُحَذِّرُ النَّاسَ وَ یَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْوِیَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ »؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۹، ۳۴۵.
- ↑ «عَنْهُ(ع) فِی سِیرَةِ رَسُولُ الله(ص): مَعَ جُلَسَائِهِ فَقَالَ کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ»؛ معانی الأخبار، ص۸۳، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱.
- ↑ «عن ابن مسعود: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص): کَانَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَحْسَنْتَ خَلْقِی فَأَحْسِنْ خُلُقِی»؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۶۶، ح۳۸۲۳؛ صحیح ابن حبّان، ج۳، ص۲۳۹، ح۹۵۹؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۵، ح۴۰۴؛ المسند أبی یعلی، ج۵، ص۵۰، ح۵۰۵۳؛ کنزالعمّال، ج۳، ص۱۲، ح۵۱۹۷.
- ↑ «عن ابن عباس: کَانَ رَسُولُ اللهِ(ص): إِذَا نَظَرَ فِی الْمِرْآةِ قَالَ: الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی حَسَّنَ خَلقِی خُلُقِی»؛ الدعاء للطبرانی، ص۱۴۴، ح۴۰۲؛ مسند أبی یعلی، ج۳، ص۱۰۳، ح۲۶۰۴؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۱۰، ص۵۱۲؛ الخصال، ص۶۱۲؛ تحف العقول، ص۱۱.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ص ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ «و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمیخوانند» سوره فرقان، آیه ۶۸.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره انفال، آیه ۳.
- ↑ «و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمیافتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.
- ↑ «و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۱-۵۳.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ فَلْیُکْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳.
- ↑ «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ وَالِدَیْهِ»؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۳-۵۴.
- ↑ «لَمْ یَضِقْ شَیْءٌ عَنْ حُسْنِ اَلْخُلْقِ»؛ غررالحکم، ۱.
- ↑ «حُسنُ ألأَخْلاقِ یُدِرُّ الاَرزاقَ وَ یُونِسُ الرِّفاقَ»؛ غررالحکم، ۱.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
- ↑ محسن فیض کاشانی، محجه البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۸۴.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۲۷.
- ↑ «إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ یَمِیثُ اَلْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِیدَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۰۴.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۹۰.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۱۳، ص۱۱۴.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
- ↑ صدرای شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج۵، ص۸۸.
- ↑ «کسی از نظر عقل کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.
- ↑ قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۷۵.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ یحیی بن شرف نووی ریاض الصالحین، ص۳۲۵.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۷۹.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۸۰.