اسماعیل در قرآن
واژه شناسی
اسماعیل واژهای غیر عربی و معرّبِ "اشمائیل" در سریانی است و از همین راه به عربی وارد شده [۱] و اصل آن واژه عبری "یشمَع" (به معنای یَسمَع) و "أیل" (به معنای اللّه) بوده و بر اساس لغت مصریان "اسماعین" خوانده شده است. [۲] در سبب این نامگذاری گفتهاند: ابراهیم هنگام درخواست فرزند از خدا دو کلمه اشمع و ایل به معنای "خدایا دعایم را اجابت کن" را به کار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به همان جمله نامید.[۳] مطیع خدا، یا هدیه الهی نیز معانی دیگری است که برای آن گفتهاند؛ ولی این دو معنا دور از حقیقت دانسته شده است.[۴] بر پایه نقل تورات فرشتهای به هاجر گفت: بهزودی دارای پسر میشوی. نام او را اسماعیل بگذار، زیرا خداوند دعای تو را شنید.[۵] جدّ نهم اسماعیل نوح (ع)،[۶] مادرش هاجر، بانویی مصری [۷] و کنیز ساره همسر دیگر ابراهیم بود. چون ساره نازا بود هاجر را به همسری ابراهیم داد تا از او دارای فرزند شود.[۸] ابراهیم هنگام ولادت اسماعیل ۸۶، ۸۷، ۹۰، ۹۹ یا ۱۱۷ سال داشت.[۹] برخی اسماعیل را نیای همه عرب دانستهاند؛[۱۰] ولی مشهور نسبشناسان او را پدر عرب حجاز میدانند که عرب "مُسْتَعْرِبَه" گفته میشوند، زیرا عرب "عاربه" که عمالقه و جُرْهُم از آنان بودند پیش از اسماعیل میزیستند.[۱۱]
اسماعیل ابتدا با دختری از جُرْهُم ازدواج کرد و پس از مدتی وی را به سفارش ابراهیم که رفتار او را نپسندیده بود طلاق داد و دختر مضاضِ جُرهُمی را به ازدواج خود درآورد و از او دارای ۱۲ یا ۱۳ پسر شد.[۱۲] وی ۴ زن دیگر را به همسری گرفت و از هریک دارای ۴ پسر شد. فرزندان اسماعیل تا زمان عدنان بن داوود پیوسته از بزرگان و والیان امر و حافظان[۱۳] کعبه بودند، امور دینی و حجّ را برای مردم اقامه میکردند و هرگز بت نپرستیدند.[۱۴] به گزارش روایات و تاریخ، اسماعیل دارای شانههایی پهن، قامتی بلند، انگشتانی نیرومند و بینی کشیدهای بود، با دشمنان خدا به شدّت میجنگید، در راه خدا از سرزنش دیگران هراسی نداشت و به وعده خود عمل میکرد،[۱۵] طبعی کریم و خلقی نیکو داشت،[۱۶] بر کعبه پرده آویخت، عمامه بر سر نهاد و حاجیان را طعام داد [۱۷] و زبان عربی را از قبایل جُرْهُم آموخت؛ ولی اوّل کسی بود که به عربی فصیح سخن گفت.[۱۸] از رسول اکرم (ص) در فضیلت وی نقل شده که خداوند از فرزندان ابراهیم، اسماعیل را برگزید.[۱۹]
واژه اسماعیل ۱۲ بار در قرآن آمده و به نظر بیشتر مفسران، چون طبری، طبرسی، فخر رازی و سیوطی [۲۰] اسماعیل صادق الوعد در آیات ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۲۱]، ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا﴾[۲۲] مانند سایر موارد همان اسماعیل پسر ابراهیم (ع) است. (اسماعیل صادق الوعد)؛ همچنین در آیه ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۲۳] از اسماعیل فرزند ابراهیم با وصف "صابر" یاد شده است که به نظر برخی مقصود صبر بر ذبح است.[۲۴] افزون بر این آیات، به نظر بیشتر مفسران، آیات ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم﴾[۲۵] که به داستان ذبح فرزند ابراهیم (ع) پرداخته نیز درباره اسماعیل (ع) است.[۲۶][۲۷].
اسماعیل در تورات
تورات ماجرای اسماعیل را چنین گزارش کرده است: چون ابراهیم از سارا صاحب فرزندی نشد به پیشنهاد او با کنیزش هاجر ازدواج کرد و خداوند در سن ۸۶ سالگی از هاجر فرزندی به او عطا کرد و او را اسماعیل نام نهادند. به سبب تولد اسماعیل سارا به کنیز خود حسد ورزید و از ابراهیم خواست هاجر و فرزندش را از خود دور کند. هاجر فرزند خود را برداشت و روانه مصر گردید در میان راه گرفتار گرما و تشنگی شدیدی شدند و فرزند خود را در حال مرگ دید؛ ولی بهصورت معجزه آسایی نجات یافتند و در بیابانی به نام "پاران" سکونت یافتند. پس از مدتی اسماعیل صیادی قوی بازو گردید و با دختری مصری ازدواج کرد و از او دارای ۱۲ پسر شد که هر یک رئیس یکی از طوایف عرب گردید؛ همچنین خداوند به اسماعیل دختری داد که به همسری پسر عموی خود "عیصو" درآمد [۲۸][۲۹].
هاجر و اسماعیل در مکه
با ولادت اسماعیل، ساره سخت اندوهگین شد.[۳۰] گفتهاند: اسحاق در سه سالگی کنار پدر بود، که اسماعیل نزد آنان آمد و ابراهیم او را به جای اسحاق نشاند.[۳۱] نیز نقل شده است که اسماعیل در دویدن از اسحاق پیشی گرفت. ابراهیم او را در آغوش فشرد و اسحاق را در کنار خود جای داد. ساره ناراحت شد و گفت: هاجر و فرزندش را از من دور کن.[۳۲] ابراهیم، اسماعیل و مادرش را به فرمان خدا با راهنمایی جبرئیل در مکه ساکن ساخت.[۳۳] در بازگشت، کنار کوه "کداء" (در ذی طوی) به آنان رو کرد و خطاب به خداوند گفت: پروردگارا برخی از فرزندان خود را در درّهای بیکشت، سکونت دادم تا نماز را بر پا دارند. از تو میخواهم تا دلهای مردم را به سوی آنان گرایش داده، از محصولات، آنان را روزی دهی: ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾[۳۴][۳۵] و در بازگشت [۳۶] با خداوند مناجات کرد و او را به پنهان و آشکار خود آگاه دانست: ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ﴾[۳۷] بعضی روایات انگیزه این هجرت را ذبح اسماعیل میداند [۳۸]. بعدها نیز ابراهیم بر اقامت اسماعیل در کنار بیت سفارش کرد تا به مردم حجّ و مناسکشان را بیاموزد و وی را از فزونی و نیکی نسلش خبر داد.[۳۹] طبق برخی روایات انتقال اسماعیل به مکه در سن دو سالگی بوده است.[۴۰] هاجر و اسماعیل در آن سرزمین بیآب و کشت و وحشتزا ماندند. هاجر در پی آب متوجه کوه صفا و سپس کوه مروه شد. این آمد و شد ۷ بار تکرار شد و در هر بار در وادی صفا سرابی میدید [۴۱] و صدایی از سوی صفا و مروه میشنید.[۴۲] بار هفتم که به سوی فرزندش بازگشت در محل کنونی چاه زمزم آبی در زیر پا [۴۳] یا دست [۴۴] کودکش جاری دید و به نقلی در کنار اسماعیل پرندهای با پایش زمین را کنکاش میکرد که ناگاه آب بیرون آمد.[۴۵] پس از مدتی به برکت جوشش آب گروهی جُرْهُمی که از نزدیکی آنجا میگذشتند پس از آگاهی از وجود چشمه، با اجازه از هاجر در آن مکان اقامت گزیدند.[۴۶] ابراهیم که برای دیدار همسر و فرزندش پیوسته به آنجا میرفت،[۴۷] در سومین بار با دیدن جمعیت انبوه در اطراف آنان بسیار شادمان شد.[۴۸] به نقلی هنگامی که ابراهیم آمد هاجر از دنیا رفته بود. عمر اسماعیل را هنگام وفات مادرش ۲۰ سال ذکر کردهاند.[۴۹][۵۰].
نقش اسماعیل در بنای کعبه
خداوند به ابراهیم فرمان داد تا کعبه را بنا کند و از اسماعیل یاری گیرد. به وسیله جبرئیل، سکینه[۵۱] که باد نیکویی است یا ابری که سایه افکنده بود، محدوده بیت را مشخص کرد: وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ابراهیم و اسماعیل به ساختن کعبه پرداختند. اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم بنا میکرد.[۵۲] هنگام بالا بردن پایههای خانه دست به دعا برداشته از خدا خواستند این عمل را از آنان بپذیرد و آنان را تسلیم خود سازد و از نسل آنها امتی فرمانبردار خدا پدید آورد؛ همچنین از میان آنها پیامبری برانگیزد تا آیات خدا را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکشان سازد: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾[۵۳] مقصود از بعثت پیامبری از فرزندان ابراهیم در آیه، پیامبر خاتم (ص) است و بر همین اساس، به نقلی رسول اکرم وجود خود را اجابت خواسته پدرش ابراهیم میدانست.[۵۴] خداوند افزون بر بنای کعبه، ابراهیم و اسماعیل را به تطهیر آن نیز فرمان داده است. مقصود از تطهیر ممکن است پاک کردن از بتان، شرک و نجاسات یا بنیاد نهادن آن بر طهارت و پاکی باشد.[۵۵] چون دیوار کعبه را تا جایگاه حَجَر بالا بردند، ابراهیم از اسماعیل خواست سنگ زیبایی پیدا کند تا در آنجا قرار دهد. پس از آنکه اسماعیل دو بار سنگی آورد و ابراهیم آن را نپسندید، جبرئیل سنگی سیاه فرود آورد و در جایگاهش قرار داد.[۵۶] بر پایه روایات، خداوند به پاداش بنای کعبه، اسب را به ابراهیم و اسماعیل عطا کرد.[۵۷] تا آن زمان اسبان عربی وحشی بودند. خداوند به او فرمود: به تو گنجی دادهام که به هیچ کس ندادهام، پس ابراهیم و اسماعیل به منطقه اجیاد رفته و اسبان راطلبیدند. در سرزمین عرب همه اسبان حاضر و رام آنان شدند.[۵۸][۵۹].
ذبح اسماعیل
خداوند ابراهیم را به داشتن فرزندی بردبار مژده داد. پس از آنکه فرزند به حدّ کار و تلاش رسید، ابراهیم او را از رؤیای خود درباره ذبح وی خبر داد و نظرش را جویا شد. فرزند بیدرنگ پدر را به امتثال فرمان ذبح فراخواند. هنگامی که هر دو برای امتثال آن آماده شدند و فرزند را برای ذبح بر پیشانی افکند از سوی خدا ندا آمد: ای ابراهیم به رؤیای خود حقیقت دادی و آن آزمایشی روشن برای تو بود و فرزند تو را به ذبحی بزرگ باز خریدیم: ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيم﴾[۶۰] در قرآن از اسماعیل به ذبیح یاد نشده است. یهودیان بر پایه نقل تورات برآناند که ذبیح، اسحاق بوده است. برخی از مفسران و مورخان مسلمان نیز بر پایه روایاتی اسحاق را ذبیح دانسته و آن را به چند تن از صحابه و تابعان نسبت دادهاند؛[۶۱] اما بیشتر آنان ادّعای یهود را به سبب حسادت نسبت به عرب و پیامبر اکرم دانسته و با تمسک به دلایل ذیل بر آناند که ذبیح اسماعیل است: خداوند پس از بشارتِ همسر ابراهیم به داشتن فرزندی به نام اسحاق وی را به آمدن یعقوب پس از اسحاق بشارت داد: ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[۶۲] و بشارت به آمدن یعقوب پس از اسحاق نشان از زنده ماندن و صاحب نسل شدن اسحاق است و این با فرمان ذبح او در کودکی سازگار نیست. بشارت به اسحاق در آیه ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۶۳] که پس از بیان داستان ذبح آمده نیز تأییدی است بر اینکه مراد از ذبیح همان ﴿بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾ در آیه ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾[۶۴] است که بر اسماعیل منطبق است.[۶۵] سکونت دادن اسماعیل در سرزمین تهامه و بنای کعبه و تشریع اعمال حجّ (طواف، سعی، قربانی) که حاکی از رنجهای اسماعیل و مادرش در راه خداست، تأییدی دیگر بر مطلب است.[۶۶] از سویی وصف کردن اسماعیل به صبر: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۶۷] نشان شکیبایی اسماعیل بر ذبح دانسته شده است؛[۶۸] همچنین وصف {{متن قرآن| برای او: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۶۹][۷۰] ممکن است به سبب وعده او به صبر بر ذبح باشد. از سویی اگر فرمان ذبح در حجاز باشد ذبیح اسماعیل است، چون اسحاق به حجاز نیامد، و اگر در شام باشد ذبیح اسحاق است، چون اسماعیل پس از انتقال به مکه به شام نرفت [۷۱] و وجود قربانگاه در حجاز و نه شام ذبیح بودن اسماعیل را تأیید میکند.[۷۲] ابن کثیر برخی از مسلمانان همرأی یهود را متأثر از روایات تحریف شده آنان میداند و میگوید: در روایتی یهودی، ابراهیم مأمور به ذبح فرزند وحید (یگانه) خود شد و نسخهای از تورات او را مأمور به ذبح فرزند بکر(اولین) خود میداند؛ ولی مصداق آن را به سبب تحریف، اسحاق گفته است.[۷۳] از سویی تورات ولادت اسماعیل را در ۸۶ سالگی و ولادت اسحاق را در ۱۰۰ سالگی ابراهیم میداند، بنابراین، اسماعیل پیش از اسحاق یگانه فرزند و هم اوّلین فرزند بوده؛ نه اسحاق.[۷۴]
علامه طباطبایی روایاتی که ذبیح را اسحاق میداند به سبب مخالفت با قرآن مردود دانسته است.[۷۵] برخی مفسران هیچ یک از دو قول را ترجیح نداده و برخی در جمع بین روایات احتمال دادهاند ابراهیم یک بار به ذبح اسحاق و بار دیگر به ذبح اسماعیل تقرّب جسته است [۷۶] یا آنکه چون اسحاق آرزو میکرد ذبیح باشد تا به مرتبه ثواب اسماعیل برسد، خداوند که صدق او را میدانست در میان فرشتگان وی را ذبیح نامید.[۷۷] سرّ فرمان خداوند به ذبح اسماعیل را علاقه فراوان ابراهیم به وی دانستهاند که خدا از این راه او را آزمود تا موانع خلّت را از میان خود و خلیلش بردارد و نیز گفتهاند: ابراهیم پس از بشارت به فرزند نذر کرد او را برای خدا قربانی کند. چون فرزندش به حد "سعی" (۱۳ سال)[۷۸] رسید، خدا در رؤیا به او فرمان داد تا به نذر خود وفا کند [۷۹] و با این فرمان مرتبه فرمانبری ابراهیم را نشان داد و او را الگویی برای تقرب به خدا قرار داد[۸۰] و چون آمادگی او و فرزندش را در این آزمون بزرگ دید، گوسفندی را فدای اسماعیل کرد.[۸۱] در این حال جبرئیل، ابراهیم و اسماعیلتکبیر گفتند و تکبیرات روز عید سنتی از آن است.[۸۲] در برخی روایات نقل شده که خداوند ابراهیم را به جای جزع بر ذبح فرزند خود به جزع بر شهادت امام حسین (ع) فرا خواند و اگر حیوانی گرامیتر از گوسفند بود خداوند آن را فدای اسماعیل میکرد.[۸۳] مکان و زمان قربانی را سرزمین منا و روز دهم ذیحجه نزدیک جمره وُسْطا میدانند.[۸۴] اسماعیل به هنگام قربانی پیراهنی سفید بر تن داشت [۸۵] و شیطان چندین بار ظاهر شد و بسیار تلاش کرد تا او و ابراهیم و هاجر را از امتثال فرمان خدا باز دارد؛ اما با ایمان و پایداری آنان روبهرو شد و ابراهیم هر بار او را با ۷ سنگ از خود راند.[۸۶][۸۷].
صفات و مقام اسماعیل (ع)
در قرآن کریم هم اوصاف ویژه اسماعیل (ع) و هم اوصاف مشترک آن حضرت با دیگر پیامبران چنین بازگو شده است:
- موهبت خاص الهی: ابراهیم پس از اجابت درخواست موهبت فرزند: ﴿رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۸۸]، خدا را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به وی بخشید، سپاس میگوید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[۸۹].
- بردباری: ویژگی حلم تنها برای اسماعیل و ابراهیم به کار رفته است: ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾[۹۰]، ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ﴾[۹۱] روایات فراوانی بشارت به غلام حلیم را مژده به تولد اسماعیل دانسته است. همراه شدن دو ویژگی حلم با جوانی در اسماعیل از امتیازات برجسته وی دانسته شده است، زیرا این دو معمولاً با هم جمع نمیشوند [۹۲]
- صبر و شکیبایی: در آیه ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۹۳] از اسماعیل و ذوالکفل با صفت صبر و شکیبایی یاد شده است[۹۴]. به گفته برخی مراد از صابر بودن اسماعیل، بردباری او بر ذبح [۹۵] یا استقامت او در سرزمینی بدون کشت و پرداختن به بنای کعبه است.[۹۶]
- نیکی و نیکوکاری: ﴿وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ﴾[۹۷]
- وفا کننده به وعده: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۹۸] مقصود وعده میان اسماعیل و خدا، یا وعده به صبر بر ذبح است ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۹۹][۱۰۰] نیز گفتهاند: وی برای شخصی که وعده دیدار داده بود مدتی طولانی صبر کرد.[۱۰۱]
- امر کننده به نماز و زکات: ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا﴾[۱۰۲]
- مرضی پروردگار: ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا﴾[۱۰۳] به نظر میرسد این جمله نهایت مدح باشد، زیرا کسی "مرضیّ" خداست که در هر طاعتی به بالاترین درجه آن نایل شود.
- مشمول نعمت ویژه: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴾[۱۰۴] مقصود از نعمت، نبوت، ثواب و سایر نعمتهای دینی و دنیوی است[۱۰۵]
- خاضع در برابر آیات خدا: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴾[۱۰۶]
- برخودار از رحمت خاص الهی: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۰۷]، ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۰۸]
- شایسته: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۰۹]، ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۱۰]
- هدایت یافته و الگوی هدایت: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴾[۱۱۱] خداوند آنان را به توحید [۱۱۲] یا به صبر هدایت کرده [۱۱۳] و اقتدای پیامبر اکرم (ص) به هدایت پیامبران پیشین در توحید و تنزیه پروردگار، اخلاق نیکو و برجسته، از جمله صبر بر اذیت جاهلان یا اقتدا به شرایع آنان به جز احکامِ ویژه شریعت اسلام است.[۱۱۴]
- پیامبری و دریافت وحی: ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۱۱۵]، ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ﴾[۱۱۶] به نظر علامه طباطبایی، مراد از کتاب تنها نوشتار نیست، بلکه در قرآن بر وحی به پیامبران، به ویژه اگر در بردارنده شریعت باشد، کتاب اطلاق شده است؛[۱۱۷] نیز گفتهاند: مراد از کتاب دانش گسترده است.[۱۱۸]
- داوری: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۱۹] خداوند آنان را حاکم بر مردم و حکمشان را نافذ قرار داد [۱۲۰]
- برتری بر جهانیان: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۲۱]؛ یعنی خداوند آنان را بر اساس مقام دریافت بیواسطه هدایت ویژه الهی، بر مردم عصر خویش مقدم داشته است[۱۲۲]
- وصی ابراهیم: بر پایه برخی روایات هنگام وفات ابراهیم (ع) خداوند به او فرمان داد نور و حکمت الهی و میراث پیامبران را به اسماعیل بسپارد و او اسماعیل را وصیّ خود قرار داد.[۱۲۳] طبق برخی روایات، اسماعیل خود را در موسم حجّ برای پذیرایی از ابراهیم آماده میساخت که جبرئیل او را به وفات پدر تعزیت گفت.[۱۲۴] در روایتی نیز مرگ اسماعیل قبل از وفات ابراهیم دانسته شده؛ ولی این گفته با عمر ۱۲۰ سال و وصیت ابراهیم به او که روایات و تاریخ گزارش میکند سازگار نیست.[۱۲۵] بنا به گزارش تورات پیش از تولد اسحاق، ابراهیم گمان میکرد که جانشین او اسماعیل خواهد بود؛ ولی با تولّد اسحاق خداوند به او خبر داد که عهد خود را با اسحاق کامل خواهد کرد و در پاسخ به درخواست ابراهیم نسل اسماعیل را گسترده کرده و امتی عظیم از او پدید خواهد آمد.[۱۲۶] عمر اسماعیل را ۱۲۰، ۱۳۰ و ۱۳۷ سال ذکر کردهاند.[۱۲۷] مدفن او و مادرش هاجر در کنار کعبه در حِجْر اسماعیل است.[۱۲۸] بنا به نقلی اسماعیل از گرمای مکه به خداوند شکایت کرد و خداوند به او فرمود: به زودی از مکانی که در آن مدفون میشوی دری به بهشت میگشایم که تا روز قیامت از نسیم آن بر تو بوزد [۱۲۹][۱۳۰].
اسماعیل در قرآن
- پیوند میان پیامبر و انبیای پیشین به ویژه اسماعیل جد پدری او: ﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۳۱]
- ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۳۲]
نکات: در این آیات وحدت دینی و جهت گیری واحد سلسله انبیاء و تأکید بر ارزشهای الاهی مشترک همچون صادق الوعد بودن مطرح گردیده، که با همه سمبلها و تمدنها و فرهنگ و شعارها و مناسک یک جهت واحد توحیدی دارند و بشر را بهسوی کمال و معبود مطلق که خداوند است، راهنمائی میکنند و ابراهیم و اسماعیل از خداوند بعثت محمد را در جهت تعلیم کتاب و تزکیه انسانها میخواهد و آیه نخست در حقیقت دعائی بشارت گونه است که مسیر آینده دین ابراهیمی با آمدن پیامبر اسلام تعیین خواهد شد و در آیه دوم به پیامبر یاد آور میشود که در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درستوعده و فرستادهای پیامبر بود[۱۳۳].
اسماعیل در دانشنامه معاصر قرآن کریم
اسماعیل در بیشتر منابع اسلامی، غیر عربی و مرکب از دو واژه «یشمع» (به معنای «یسمع» عربی) و «ایل» دانسته شده است. واژه عبرانی آن «یشمعیل» یا «اسموئیل» و «اصموئیل» است که به معنای «خدایا بشنو» یا «خدا آواز او را میشنود» میباشد[۱۳۴].
گفته شده که ابراهیم، هنگام درخواست فرزند از خداوند با این واژه شروع میکرد و هنگامی که دارای اولین فرزند شد همین (یشمعیل) را نام او کرد. آرتور جفری با پژوهشی درباره این واژه، ریشهای کهن برای آن ذکر کرده و نظایر آن را در منابع عبری، حبشی و دیگر زبانهای سامی نشان داده است[۱۳۵]. برخی هم، آن را معرّب «اشماعیل» در لغت سریانی دانسته و گفتهاند بر اساس لغت مصریان، «اسماعین» خوانده شده است.
در مورد جزئیات زندگینامه اسماعیل(ع) نمیتوان گزارش مورد توافق و دقیقی ارائه نمود، ولی از روایات و قصص اسلامی میتوان استفاده کرد که: چون «ساره» همسر ابراهیم(ع) نازا بود و میدانست که شوهرش خواهان فرزند است کنیز مصری خود هاجر را به همسری ابراهیم(ع) داد تا شاید صاحب فرزندی شود. «هاجر» پس از همسری با ابراهیم، باردار شد و پسری به دنیا آورد که نام او را اسماعیل نهادند. تولد اسماعیل(ع) در هنگام پیری پدر (بر اساس گزارشی در ۹۹ سالگی ابراهیم(ع)) اتفاق افتاد. از آنجا که ساره خود، فرزندی نداشت پس از تولد اسماعیل(ع)، بر او و مادرش حسادت کرد و زندگی را بر آنان تنگ گرفت. پس به ابراهیم(ع) وحی شد که هاجر و فرزندش را به مکه کوچ دهد. بر طبق کتاب مقدس آن دو به «فاران» کوچ داده شدند؛ برخی «فاران» را کلمهای عبرانی معرب و یکی از نامهای مکه ذکر کردهاند[۱۳۶]. اسماعیل در این زمان، شیرخواره یا دو ساله بود. برخی هم او را هفت ساله دانستهاند[۱۳۷].
ابراهیم(ع) هاجر و فرزندش را نزدیک خانه کعبه در بیابانی بیآب و علف و خالی از سکنه، تنها با مقداری آب و خرما به امان خدا رها کرد و بازگشت. در راه بازگشت، کنار کوه «کداء» (در ذی طوی) به آنان رو کرد و خطاب به خداوند فرمود: «پروردگارا، برخی از فرزندان خود را در درهای بیکشت سکونت دادم تا نماز برپا دارند. از تو میخواهم تا دلهای مردم را به سوی آنان گرایش دهی و از محصولات، آنان را روزی دهی ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ﴾[۱۳۸]
هاجر و اسماعیل در آن سرزمین خشک و بیکشت مدتی کوتاه ماندند تا آب و آذوقهشان تمام شد و کودک به شدت تشنه شد. هاجر در پی آب به کوه صفا متوجه شد و از کوه صفا به مروه دوید و این رفت و آمد بینتیجه، هفت بار تکرار شد تا با حالت ناامیدی به طرف فرزند خود بازگشت که ناگهان در محل کنونی چاه زمزم با عنایت و رحمت خداوند، متوجه آبی جاری در زیر دست و پای کودک خود شد. خدا را سپاس گفت و از آن آب به فرزندش نوشاند و خود نیز، نوشید تا سیر آب شدند. پس از مدت کوتاهی، گروهی از جُرْهُم و عمالقه با آگاهی یافتن از وجود آب با اجازه هاجر در آن نزدیکی اقامت گزیدند.
ابراهیم(ع) که هر ازگاهی، برای دیدار زن و فرزندش به آنجا میرفت در سومین بازدید با مشاهده جمعیت انبوه در اطراف آنان بسیار خوشحال شد. در یکی از این سفرها، ابراهیم(ع) از جانب خداوند فرمان یافت تا با کمک اسماعیل، کعبه را بنا کنند. آن دو به ساختن و بالا آوردن پایههای آن پرداختند. اسماعیل سنگ میآورد و ابراهیم بنا میکرد و هنگام بالابردن پایههای کعبه، دست به دعا برداشته و از خداوند درخواست کردند تا عمل آنان را بپذیرد و آنان را تسلیم خود سازد و از نسل آنان امتی فرمانبردار خدا پدید آورد﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۳۹]، ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۱۴۰] که ممکن است به معنای پاک کردن از بتها، شرک و نجاسات یا بنیاد نهادن آن بر طهارت و پاکی باشد.
همچنین در یکی از این سفرها، ابراهیم (در رویارویی صادقانه) فرمان مییابد تا فرزندش را قربانی کند. این فرمان را با اسماعیل در میان میگذارد و او نیز با کمال میل و رضایت میپذیرد. هر دو برای اجرای فرمان الهی آماده میشوند که خداوند قوچی را برای فدیه و قربانی شدن توسط جبرئیل میفرسند و ابراهیم آن را ذبح میکند.
در سفر دیگری که ابراهیم برای دیدار همسر و فرزندش به مکه رفت، دریافت که هاجر از دنیا رفته است. اسماعیل در این هنگام بیست ساله بود که قبل از آن و به هنگام بلوغ از قبیله جُرْهُم همسری اختیار کرده بود و با اشاره پدر، او را طلاق گفت و همسر دیگری از همان قبیله انتخاب نمود که از او، ۱۲ فرزند پسر پیدا نمود. از آن پس، اسماعیل(ع) همواره در خدمت خانه خدا و اداره آن روزگار میگذراند تا اینکه خداوند او را بر قبائل یمن، حضرموت و عمالقه به عنوان پیامبر بر میگزیند.
گفته شده که اسماعیل(ع) پس از گذشت پنجاه سال از پیامبریش در سن ۱۳۰ (یا ۱۳۷ و یا ۱۲۰) سالگی در مکه وفات میکند و نزدیک قبر مادرش در حجر اسماعیل دفن میشود[۱۴۱].
در قرآن، نام اسماعیل(ع) ۱۲ بار در ۱۲ آیه در ۸ سوره تکرار شده است. محتوای این آیات عبارتند از: عهد خداوند با ابراهیم و اسماعیل مبنی بر پاک کردن خانه کعبه برای طواف و رکوع و سجدهکنندگان﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۴۲]. دعای ابراهیم و اسماعیل به درگاه خدا جهت قبولی اعمالشان﴿وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۴۳]. گزارش پرسش یعقوب از پسرانش در هنگام وفات و پاسخ آنان که گفتند ما خدای تو و خدای نیاکان تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم﴿أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۱۴۴]. گزارش فرمان خداوند که بگویید ما به خدا و آنچه بر ما و ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و اسباط نازل شد ایمان آوردهایم﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۱۴۵]، ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾[۱۴۶]. گزارش خطاب خداوند به اهل کتاب که آیا شما بر این باورید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند؟﴿أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۱۴۷]. وحی به اسماعیل و برخی از پیامبران دیگر﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۱۴۸]. برتری اسماعیل و پیامبران﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۴۹]، نیایش و سپاس ابراهیم به درگاه خدا به خاطر فرزنددار شدن در سن پیری﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ﴾[۱۵۰]. صادق الوعد بودن اسماعیل﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۵۱]. از شکیبایان بودن اسماعیل ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۵۲] و از نیکان بودن آن حضرت﴿وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ﴾[۱۵۳]. افزون بر موارد فوق در آیاتی از حضرت اسماعیل سخن گفته شده ولی نام آن حضرت نیامده است؛ مانند آیات ﴿ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاء الْمُبِينُ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴾[۱۵۴] که در باره ذبح فرزند ابراهیم(ع) میباشد.
آیاتی در قرآن وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم، ویژگیها و صفاتی را برای اسماعیل ذکر میکند؛ مانند:
- بردباری﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾[۱۵۵]؛
- شکیبا بودن ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۱۵۶]؛
- از نیکان بودن[۱۵۷]؛
- از شایستگان بودن ﴿وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۵۸]؛
- الگوی هدایت ﴿ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴾[۱۵۹]؛
- دریافت وحی پیامبران ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾[۱۶۰]؛
- دارای فضیلت برتری ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۶۱]؛
- وفاکننده به عهد و پیمان (صادق الوعد) ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۶۲]؛
- خشنودی خداوند از او ﴿وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا﴾[۱۶۳].
پیرامون اسماعیل در عهدین، چنین گزارش شده است: آنگاه ساره، پسر هاجر مصری را که از ابراهیم زاییده بود، دید که خنده میکند. پس به ابراهیم گفت: «این کنیز را با پسرش بیرون کن؛ زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق، وارث نخواهد بود»، اما این امر به نظر ابراهیم درباره پسرش بسیار سخت آمد. خدا به ابراهیم گفت: «درباره پسر خود و کنیزت به نظر سخت نیاید، بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است سخن او را بشنو؛ زیرا که ذریّت تو از اسحاق خوانده خواهد شد و از پسر کنیز نیز، امتی به وجود آورم؛ زیرا که او نسل تو است». بامدادان، ابراهیم برخاسته، نان و مَشکی از آب گرفته به هاجر داد و آنها را بر دوش وی نهاد و او را با پسر روانه کرد. پس رفت و در بیابان بئر شیع میگشت. و چون آب مشک تمام شد، پسر را زیر بوتهای گذاشت و به مسافت تیر پرتابی رفته در مقابل وی بنشست؛ زیرا گفت: «موت پسر را نبینم». و در مقابل او نشسته، آواز خود را بلند کرد و بگریست، و خدا آواز پسر را بشنید و فرشته خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: «ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش؛ زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست، شنیده است. برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر؛ زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد» و خدا چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته، مشک را از آب پرکرد و پسر را نوشانید. و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرده، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید. و در صحرای فاران ساکن شد و مادرش، زنی از زمین مصر برایش گرفت[۱۶۴].
در قرآن از اسماعیل(ع) به عنوان ذبیح نام برده نشده است، ولی در عهد عتیق به صراحت از اسحاق به عنوان قربانی نام میبرد و پس از آنکه فرمان خداوند را به ابراهیم در مورد قربانی کردن پسر خود گزارش میکند ادامه میدهد که: بامدادان، ابراهیم برخاسته، الاغ خود را بیاراست و دو نفر از نوکران خود را یا پسر خویش اسحاق، برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شکسته، روانه شد و به سوی آن مکانی که خدا او را فرموده بود رفت[۱۶۵].
تعدادی از مفسران و مورخان مسلمان نیز، بر پایه روایاتی، اسحاق را ذبیح دانستهاند در حالی که بیشتر مفسران مسلمان، ذبیح را اسماعیل(ع) دانسته و دلایلی برای آن ذکر کردهاند؛ مانند:
- خداوند پس از بشارت همسر ابراهیم به داشتن فرزندی به نام اسحاق، او را به آمدن یعقوب پس از اسحاق بشارت داد ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[۱۶۶] و این نشانگر زنده ماندن و صاحب نسل شدن اسحاق است و با فرمان ذبح او را در کودکی سازگاری ندارد.
- بشارت به اسحاق ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۶۷]، پس از داستان ذبح، تأیید میکند که ذبیح همان «غلام حلیم» در آیه ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ﴾[۱۶۸] است که بر اسماعیل منطبق میشود.
- اگر فرمان ذبح در حجاز و مکه باشد ذبیح اسحاق نیست؛ زیرا اسحاق به مکه نرفت و اسماعیل نیز پس از رفتن به مکه به شام بازنگشت و وجود قربانگاه در حجاز، ذبیح بودن اسماعیل را تأیید میکند[۱۶۹].
علامه طباطبایی روایاتی که ذبیح را اسحاق میداند به خاطر مخالفت آنها با قرآن، مردود دانسته است[۱۷۰].
در برخی تفاسیر عرفانی، افزون بر معانی ظاهری داستان ذبح فرزند ابراهیم(ع)، برخی معانی عرفانی آن نیز توضیح داده شده است که بر اساس آن، هر چه مانع و حجاب دوستی و پیوند با خدا باشد باید از سر راه برداشته شود. به عنوان نمونه، میبدی مینویسد: اسماعیل کودکی بود در حال رشد، کریم برآمده و عزیز برخاسته، سُلاله خلّت بود و صدف درّ محمد مرسل، گوشه دل خلیل در او آویخت به چشم استحسان در او نگریست. از درگاه عزت عقاب آمد که ای خلیل، ما تو را از بت آزری نگه داشتیم تا در بند عشق اسماعیل کنی؟ هر چه حجاب راه خلّت باشد چه بت آزری و چه روی اسماعیلی [باید آن را رها کنی]. به هر چه از راه باز افتی / چه کفر آن حرف و چه ایمان. به هر چه از دوست و امانی/ چه زشت آن نقش و چه زیبا. ای خلیل دعوی دوستی ما کردی و مریدوار در راه ارادت ما آمدی که: ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾[۱۷۱].از خلایق و علایق بیزاری گرفتنی که ﴿فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۷۲]، اکنون آمدی و دلی که بر محبت جلال و جمال ما وقف است مُهر مِهر بر او نهادی. خیز او را قربانی کن؛ ور ما را میخواهی درد خود را درمان کن[۱۷۳].[۱۷۴]
منابع
پانویس
- ↑ المزهر، ج ۱، ص ۱۳۸؛ واژههای دخیل، ص ۱۲۲.
- ↑ المعرب، ص ۱۰۵.
- ↑ المعرب، ص ۱۰۵.
- ↑ المعرب، ص ۱۰۵؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۵۹۸.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۱۶: ۱۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۷۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۹۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷.
- ↑ جمهرة انسابالعرب، ص۷؛ البدایه والنهایه، ص۱۲۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۸ ـ ۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۵۲؛ حیاة القلوب، ج ۱، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۱۶؛ المستدرک، ج ۲، ص ۵۵۳.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۰۰.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۴۵.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۱، ص ۱۷۷؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۵؛ روض الجنان، ج ۲، ص ۱۶۸.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۱۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج۹، ص۱۲۰؛ مجمعالبیان، ج ۶، ص۸۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۲۳۲؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۱۶.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۸.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۰۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۰.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۱۶: ۱ ـ ۱۶؛ ۲۵: ۱۳ ـ ۱۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۶۰ ـ ۶۱.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ تفسیرقمی، ج۱، ص۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۴۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۳۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵.
- ↑ «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّهای کشتناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دلهایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوهها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۶۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۵.
- ↑ «پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار میداریم میدانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.
- ↑ حیاة القلوب، ج ۱، ص ۱۴۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۸.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۴۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۸۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۶.
- ↑ تفسیرقمی، ج۱، ص۸۸؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۴۴؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۱۵۵.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ جامعالبیان، مج۱، ج۱، ص۷۶۴ ـ ۷۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۳۹۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۳.
- ↑ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص ۷۶۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۹.
- ↑ «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی. پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی. پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۷-۱۲۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۷۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۵۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۵۷.
- ↑ جامع البیان، مج۱، ج۱، ص ۷۶۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۰۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۸۴.
- ↑ حیاة القلوب، ج ۱، ص ۳۹۲.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸ ـ ۱۶۰؛ جامعالبیان، مج۱۲، ج ۲۳، ص ۹۶.
- ↑ «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
- ↑ «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۳۱.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۸.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۱۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۷.
- ↑ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۳۲.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۱۵۰.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۱۷۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۷، ص ۱۵۵.
- ↑ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۶۴.
- ↑ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۲۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۰۶.
- ↑ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۶۴؛ کامل، ج ۱، ص ۸۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۳۰۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۵؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۷۱۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۸، ص ۲۹۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۶؛ حیاة القلوب، ج ۱، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۷۰۹؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۳۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۶؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۱۰۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۶؛ روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۱۹؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۱۰۵.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ «پروردگارا (فرزندی) از شایستگان به من ببخش!» سوره صافات، آیه ۱۰۰.
- ↑ «سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
- ↑ «ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبهکاری بود» سوره هود، آیه ۷۵.
- ↑ روح المعانی، مج ۱۳، ج ۲۳، ص ۱۸۶.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۰۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۶۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۹۴ ـ ۹۵.
- ↑ «و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۸.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۳۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۲۰.
- ↑ «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
- ↑ «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود. و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود. و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم. آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیلاند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده میشد سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند» سوره مریم، آیه ۵۴-۵۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۸۰۲.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود. و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود. و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم. آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیلاند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده میشد سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند» سوره مریم، آیه ۵۴-۵۸.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بیگمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بیگمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۶-۸۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۷۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۱۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۹.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داوود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۵۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۸.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۱۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۶۸.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۲۴۳.
- ↑ اثباتالوصیه، ص ۴۵؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۱۴۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۹۶؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۱۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۳۷.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش ۱۸: ۲۰ ـ ۲۳.
- ↑ اثبات الوصیه، ص ۴۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۳؛ کتاب مقدس، پیدایش ۲۵: ۱۷؛ البدایة و النهایه، ج ۱، ص ۱۷۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۲.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۱، ص ۱۷۸.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «اسماعیل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ "و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): * پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی * پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای" سوره بقره، آیه ۱۲۷الی ۱۲۹.
- ↑ "و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود" سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۱۷.
- ↑ اعلام قرآن؛ اعلام القرآن.
- ↑ واژههای دخیل، ص۱۲۲.
- ↑ داستان پیامبران.
- ↑ اعلام القرآن.
- ↑ «پروردگارا! تو آنچه را پنهان یا آشکار میداریم میدانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خداوند پوشیده نیست» سوره ابراهیم، آیه ۳۸.
- ↑ «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
- ↑ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
- ↑ اعلام القرآن؛ اعلام قرآن؛ دائرة المعارف قرآن کریم.
- ↑ «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
- ↑ «و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۷.
- ↑ «مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.
- ↑ «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
- ↑ «بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم» سوره آل عمران، آیه ۸۴.
- ↑ «یا میگویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودی یا مسیحی بودند؛ بگو: شما داناترید یا خداوند؟ و کیست ستمکارتر از کسی که گواهییی را که از خداوند نزد اوست پنهان میدارد؟ و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۰.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ «سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست» سوره ابراهیم، آیه ۳۹.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ «و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۸.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت. و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم. بیگمان این همان آزمایش آشکار بود. و به قربانی سترگی او را بازخریدیم.» سوره صافات، آیه ۱۰۱-۱۰۷.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
- ↑ «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.
- ↑ ﴿متن﴾ ص/۴۸.
- ↑ «و آنان را در بخشایش خویش در آوردیم؛ بیگمان آنها از شایستگان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۶.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند. آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۸۶-۹۰.
- ↑ «ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ «و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.
- ↑ «و خانواده خود را به نماز و زکات فرمان میداد و نزد پروردگار خویش پسندیده بود» سوره مریم، آیه ۵۵.
- ↑ عهد عتیق، پیدایش، ۲۱/۲۱ – ۹.
- ↑ عهد عتیق، پیدایش، ۲۲، ۴.
- ↑ «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
- ↑ «و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۱۲.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» سوره صافات، آیه ۱۰۱.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۷، ص۳۲۴؛ ج۱۱، ص۳۴۴؛ ج۱۷، ص۲۳۳ و ۲۳۵؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۲۸۷، ۲۹۳؛ دائرة المعارف قرن کریم.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ «اینان (همه) دشمن منند جز پروردگار جهانیان» سوره شعراء، آیه ۷۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج۸، ص۲۹۹.
- ↑ نوریها، حسن علی، مقاله «اسماعیل»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص 246-249.