جهاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حکم شرعی جنگ با کافران و مقابله با تعرّض دشمن

«جهاد» به معنی جنگیدن[۱]، مصدر باب مفاعله[۲]، برگرفته از ریشه «جهد» به فتح جیم به معنی «مشقت» یا به ضم جیم به معنی «توان» است[۳] و در صورت دوم به معنی به‌کارگیری تمام توان در برابر دشمن است[۴]. جهاد در فقه به جهاد ابتدایی با کفّار و جهاد دفاعی در برابر تعرّض دیگران تقسیم شده است و در اصطلاح شرعی، جهاد ابتدایی جنگیدن با کفّار یا کسانی که در حکم کفّار باشند، برای برافراشتن کلمه اسلام و شعائر ایمانی[۵] یا مفاهیمی نزدیک به آن[۶] تعریف شده است. دفاع نیز برگرفته از ریشه «دفع»، مصدر باب مفاعله و به معنی منع‌کردن و دورکردن است[۷] و در اصطلاح فقهی و حقوقی به معنای مقابله با هجوم و تعرّض دشمن به جان، مال، آبرو و کیان مسلمانان و حمایت از آنان است[۸].

گروهی نسبت جهاد و دفاع را عام و خاص «مِن‌وجه» دانسته‌اند؛ زیرا برخی مصادیق، مانند جنگ ابتدایی با کفّار صرفاً جهاد است؛ همان‌طور که دفاع از نفس و مال محترم، دفاع است، نه جهاد. از سوی دیگر، به دفع هجوم کفّار، هم دفاع گفته می‌شود و هم جهاد[۹]. برخی نیز کاربرد واژه جهاد برای دفاع را نادرست دانسته‌اند[۱۰].[۱۱]

پیشینه

جهاد و دفاع و احکام آن را در برخی آیین‌های توحیدی، مانند یهود می‌توان دید. در کتاب مقدس عهد عتیق، به مواردی از احکام جهاد، مانند غنایم و نوع برخورد با اسیران اشاره شده است[۱۲]. قرآن به مواردی از جهاد ابتدایی در زمان پیامبران پیشین(ع)، همچون جهاد حضرت سلیمان(ع) با بت‌پرستان[۱۳] اشاره کرده است. جهاد دفاعی نیز مورد توجه انبیای الهی(ع) بوده است؛ نیز قرآن کریم از تشویق تورات به مطلق جهاد خبر می‌دهد[۱۴] و در میان احادیث نیز گزارش‌هایی از جهاد دفاعی حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد[۱۵]. در آیین اسلام، احکام جهاد در سال اول هجری تشریع شد[۱۶] و آیات فراوانی به لزوم جهاد و دفاع[۱۷]، فضیلت جهاد و مجاهدان[۱۸] و شرایط و احکام آن[۱۹] اشاره کرده است. همچنین در منابع روایی شیعه[۲۰] و اهل سنت[۲۱]، از شئون مختلف جهاد و دفاع، روایات فراوانی گردآوری شده است.

بحث از جهاد در آثار فقهی، بیشتر زیر عنوان کتاب «جهاد»[۲۲] و گاه با عنوان کتاب «السیر»[۲۳] یا «الجهاد و سیرة الامام(ع)»[۲۴] مطرح شده است، در برخی منابع فقهی به ویژه متأخر از جمله به دلیل احساس عدم نیاز، بخش جهاد نیامده است. با این حال، برخی فقهای معاصر به آن پرداخته‌اند[۲۵].

بحث از دفاع در متون فقهی، مستقل نیست، بلکه غالباً ضمن کتاب جهاد آمده است[۲۶]. در سده‌های اخیر، با آغاز هجوم استعمارگران به سرزمین‌های اسلامی، فقیهان توجه ویژه‌ای به خصوص مسئله دفاع کردند و برخی به تفصیل به احکام آن پرداختند[۲۷] و رساله‌های متعددی تألیف کردند[۲۸].

امام خمینی از معدود فقیهانی است که در دوران معاصر؛ ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر کتاب[۲۹] و نیز در انتهای رساله عملیه فارسی، احترام دفاع را مطرح کرده است[۳۰]. افزون بر این مجموعه، پاسخ‌های ایشان به استفتائات مردمی، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بسیاری از احکام و مباحث مرتبط با جهاد و دفاع را دربر داشت[۳۱]. جهاد دفاعی در دیدگاه امام خمینی با توجه به وقوع جنگ تحمیلی، تبلور ویژه‌ای یافت؛ ایشان امر دفاع را مقدّم بر بسیاری از امور مهم دیگر، مانند تحصیل می‌دانست[۳۲] و بر اساس دیدگاه تکلیف محوری، حتی شکست در این مسیر را پیروزی واقعی می‌شمرد[۳۳]. از آنجا که این جنگ تجاوز یک کشور مسلمان به ایران اسلامی بود، سبب طرح مسائلی جدید در این زمینه شد که مورد نیاز رزمندگان بود[۳۴].[۳۵]

فلسفه جهاد و دفاع

در قرآن، اصل در روابط با مشرکان و اهل کتاب، عدم مخاصمه است[۳۶] و جنگ با آنان در موارد تجاوز یا ممانعت از قبول دعوت به اسلام و از میان بردن حاکمیت نظام کفر و شرک مجاز شده است[۳۷]. جهاد در اسلام به منظور دستیابی به اهداف الهی و انسانی است و کشورگشایی و سیطره‌جویی بر انسان‌ها مطرح نیست و بازگشت آن به دفاع مشروع مورد تأکید اندیشمندان است[۳۸]، شاهد این سخن، آیه ۳۹ سوره حج است که تشریع جهاد را واکنشی به اقدامات ظالمانه دشمن شمرده است[۳۹]. عنصر مؤثر دیگر در جهاد، اصل دفاع از توحید است که بر جهاد با مشرکان تأکید کرده، شرک را نکته‌ای غیرقابل اغماض دانسته و از آن به «فتنه» تعبیر کرده و آن را خطرناک‌تر از قتل شمرده است[۴۰]؛ زیرا موجب به خطر افتادن تمامی آموزه‌های ادیان الهی، از جمله اسلام می‌شد. با توجه به این فلسفه، برخی ماهیت جهاد در اسلام را دفاع از توحید شمرده‌اند[۴۱]. همچنین در برخی آیات بر مقابله به مثل و پرهیز از زیاده‌روی در برابر دشمن تأکید شده است[۴۲]. در شأن نزول آیه سوره بقره آمده است که با وجود پیمان حدیبیه میان مسلمانان و مشرکان، به سبب بیم از پیمان‌شکنی آنان دستور داده شد که در صورت تجاوز مشرکان، مسلمانان با آنان مقابله کنند[۴۳] و از آن «اصل مقابله به مثل» اثبات می‌شود[۴۴].

به باور امام خمینی، جنگ‌های پیامبران(ع) و امامان(ع) تنها برای حفظ مکتب و انسانیت درمی‌گرفته[۴۵] و حکمت تشریع چنین احکامی به ناچار و مانند برداشتن غده سرطانی از بدن انسان بوده است؛ از این رو اتهام غیر رحمانی بودن اسلام به دلیل وجود چنین تشریعی ناصواب است[۴۶]. ایشان جنگ‌های عالم را به دو دسته طاغوتی و توحیدی تقسیم کرده و منشأ جنگ طاغوتی را قدرت‌طلبی ظالمان دانسته که هدف از آن استثمار توده‌ها و مانند آن بوده است؛ اما هدف نهایی جنگ‌های توحیدی، مانند جنگ‌های پیامبر اکرم(ص)، برپایی نظام عدل، نجات مستضعفان و تربیت انسان‌ها بوده است[۴۷].[۴۸]

اقسام جهاد

برخی فقیهان تقسیم چهارگانه‌ای از جهاد به دست داده‌اند که براساس آن جهاد یا با کفّار و مشرکان است یا با شورشی‌های داخلی (بغاة). نیز در فرض جهاد با کفّار، جهاد یا به جهت دعوت آنان به اسلام است یا به سبب دفاع در مقابل هجوم آنان و حفظ نفس و مال مسلمانان[۴۹]. برخی نیز این تقسیم‌بندی را تا پنج دسته رسانده‌اند[۵۰]؛ اما در تقسیم‌بندی معروف، فقیهان با توجه به منشأ جنگ، آن را به دو دسته جهاد ابتدایی و دفاعی تقسیم کرده‌اند[۵۱]. ظاهر عبارات امام خمینی نیز همسو با این تقسیم‌بندی است[۵۲]. جهاد ابتدایی به نبرد مسلمانان با کفّار برای دعوت آنان به اسلام و یکتاپرستی و عدالت و جهاد دفاعی به نبرد با متجاوزان و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمین‌های مسلمانان و حفظ جان و مال و حیثیت مسلمانان گفته می‌شود[۵۳].[۵۴]

جهاد ابتدایی و شرایط آن

فقهای اسلام در وجوب جهاد، اختلاف نظری ندارند، بلکه آن را مانند ضروریات اسلامی شمرده‌اند[۵۵] و آیات متعددی بر وجوب آن دلالت می‌کند[۵۶] و وجوب جهاد وجوب کفایی است[۵۷]. برای واجب شدن جهاد بر مکلّف، نه شرط ذکر شده است: بلوغ، عقل، آزادی، ذکورت، عدم عجز از جهاد، زمین‌گیرنبودن، بینایی، سلامت، یعنی دچار مرضی نباشد که موجب عجز از جهاد شود و نیز دعوت امام(ع) یا نماینده ایشان[۵۸]. برخی با حذف و ادغام این شرایط، آنها را به چهار شرط: تکلیف، ذکورت، قدرت و اذن امام(ع) یا فقیه رسانده‌اند[۵۹] و دو شرط اخیر از جمله مهم‌ترین این شرایط محسوب می‌شود.

مشهور فقیهان اذن امام معصوم(ع) را شرط دانسته‌اند[۶۰]؛ اما به مرور با ابطال ادله نظریه مشهور از سوی فقها، کفایت اذن فقیه در زمان غیبت تقویت شده است[۶۱]. در این میان امام خمینی در عصر غیبت، فقیهان جامع شرایط را در مناصب سیاسی و مانند آن جانشین امام معصوم(ع) می‌شمارد؛ اما دعوت به جهاد ابتدایی را از محدوده اختیارات فقیه خارج می‌داند[۶۲]، هرچند در مباحث اجتهادی بعدی خود قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است[۶۳]؛ چنان‌که صلح نیز در دیدگاه فقیهان منوط به اراده امام(ع) یا نایب اوست[۶۴] و در دوره غیبت، برعهده ولی فقیه است[۶۵]. در نظریه امام خمینی، با توجه به پذیرش ولایت مطلقه فقیه در امور اجتماعی - سیاسی از سوی ایشان[۶۶]، ولایت بر مثل صلح نیز طبق قاعده خواهد بود.

از دیگر شرایط جهاد، قدرت فرد است؛ بدین معنا که افراد بیمار، لنگ و فقیر که توان اداره مخارج راه، عیال و سلاح خود را ندارند و مانند آنان، مکلّف به جهاد نیستند. فقیهان در اثبات این شرط به برخی آیات قرآن کریم[۶۷] استناد کرده‌اند[۶۸]. مردبودن مجاهد نیز از جمله شرایط مورد اتفاق فقهاست[۶۹] که افزون بر ادعای اجماع بر آن[۷۰]، به برخی روایات[۷۱] نیز استناد کرده‌اند[۷۲]. از تفصیل امام خمینی میان شرایط دفاع و جهاد برمی‌آید که افزون بر شرایط عام تکلیف، اموری مانند مردبودن نیز در جهاد ابتدایی شرط است[۷۳].[۷۴]

جهاد دفاعی

دفاع به دو دسته دفاع جمعی و دفاع شخصی تقسیم شده است. منظور از دفاع جمعی، دفاع از سرزمین و جان مسلمانان است که به آن جهاد دفاعی نیز می‌گویند.[۷۵]. دفاع واجب کفایی است و تا وقتی مدافعان به قدر کفایت نرسند، بر همه واجب است[۷۶]. امام خمینی موضوع لزوم دفاع را وظیفه همه مسلمانان می‌دید[۷۷]، براساس این دیدگاه، موضوع وجوب دفاع، محصور در مرز جغرافیایی کشورهای اسلامی نخواهد بود؛ چنان‌که برخی فتاوای جهادی در سده‌های اخیر مؤید این مطلب است[۷۸].

برخی دفاع را صرفاً در صورت به خطرافتادن دین اسلام واجب دانسته‌اند؛ بنابراین اگر استیلای کفّار بر بلاد اسلامی، به اسلام زیانی نرساند، دفاع واجب نخواهد بود[۷۹] و تعبیراتی، چون به خطر افتادن کیان اسلام «بیضة الاسلام» در کلمات فقها می‌تواند مؤید این مطلب باشد[۸۰]، هرچند در مقابل، برخی «بیضة الاسلام» را به مجتمع اسلام تفسیر کرده‌اند که ظهور در سرزمین اسلامی دارد[۸۱]؛ چنان‌که برخی قدما و متأخران به وجوب دفاع در صورت به خطر افتادن سرزمین و مانند آن تصریح کرده‌اند[۸۲]. امام خمینی از سوی دیگر، دامنه موضوع دفاع را گسترانده و آن را شامل مبارزه با استیلای سیاسی و اقتصادی دشمن نیز دانسته است[۸۳].[۸۴]

شرایط جهاد دفاعی

برخی شرط وجوب دفاع را قدرت ذکر کرده‌اند[۸۵]. امام خمینی نیز تنها شرایط عامه تکلیف را لازم دانسته و همسو با فقیهان دیگر[۸۶] تصریح کرده است که حضور یا اجازه امام(ع) یا نایب امام(ع) شرط نیست و بر هر مکلفی واجب است بدون هیچ قید و شرطی، با هر وسیله‌ای از کیان اسلامی دفاع کند[۸۷]؛ بنابراین فرقی میان زن و مرد نیست[۸۸]. برخی عبارات فقیهان[۸۹]، از جمله امام خمینی[۹۰]، ظهور در وجوب جهاد دفاعی بر غیر بالغ دارد؛ البته همان‌طور که برخی تصریح کرده‌اند، این وجوب متوجه ولیِّ کودک است تا او را به کار مناسب با او بگمارد[۹۱]. گرچه اذن امام معصوم(ع) و نایب او در دفاع شرط نیست[۹۲]؛ اما تدبیر دفاع بر عهده ایشان است و بر مردم نیز واجب است از آنان اطاعت کنند[۹۳].[۹۴]

مسائل جهاد و دفاع

۱. نقش مصلحت در جهاد: به باور فقیهان، در جهاد ابتدایی، اگر دشمن غالب باشد یا مصلحت دیگری اقتضا کند، حاکم می‌تواند با دشمن قرارداد آتش‌بس امضا کند[۹۵]. این حکم در جهاد دفاعی نیز کاربرد دارد[۹۶]. با توجه به عبارات فقیهان، عامل اصلی پذیرش یا ردّ آتش‌بس ارزیابی حاکم نسبت به وجود مصلحت و عدم آن است[۹۷]. امام خمینی نیز در برخی موضع‌گیری‌های خویش، از جمله پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش صلح صادر کرد، مصلحت را عامل اصلی خواند[۹۸]؛

۲. آمادگی و تهیه مقدّمات: قرآن کریم ضمن دستور به گردآوری ادوات نظامی و کسب آمادگی‌های لازم، یکی از اهداف این فرمان را بازدارندگی و ایجاد ترس در دل دشمن دانسته است[۹۹]. فقیهان نیز از این آیه وجوب تهیه مقدّمات را برداشت کرده‌اند[۱۰۰] و آن را شامل هر نوع آمادگی و گردآوری تجهیزات دانسته‌اند[۱۰۱]. در احادیث نیز بر آمادگی و تهیه مقدمات دفاع تأکید شده است[۱۰۲]. تجویز شرط‌بندی در برخی امور، مانند اسب‌دوانی و تیراندازی نیز به منظور تقویت مسلمانان و ایجاد آمادگی در امور نظامی شمرده شده است[۱۰۳]. بر این اساس و با توجه به این ملاک، امام خمینی و برخی معاصران، موضوع سبق و رمایه را مختص به اسب و تیراندازی با کمان ندانسته‌اند و حکم آن را به آلات و وسایل جنگی جدید نیز توسعه داده‌اند[۱۰۴].

امام خمینی در مواضع متعدد، ضمن تشویق به این امور، حتی در زمان صلح و تبیین اهمیت پرداختن به آمادگی نظامی جهت دفاع[۱۰۵]، بر این راهبرد کلان تأکید ورزیده است. اگرچه احتمال تجاوز ضعیف باشد، اما به جهت قوت محتمل و اهمیت موضوع، آمادگی دفاعی، امری لازم[۱۰۶] و از اهمّ واجبات شمرده شده است[۱۰۷]؛ چنان‌که ایشان آموزش نظامی برای بانوان را جایز دانسته و بر مطلوبیت آن تصریح کرده است[۱۰۸]؛

٣. سلاح‌های کشتار جمعی: حکم استفاده از این‌گونه سلاح‌ها، به سبب نوظهور بودن، در آثار فقهیان پیشین مطرح نبوده است، هرچند برخی از ایشان در موارد مشابه، مانند آتش‌زدن مناطق دشمن[۱۰۹] یا ریختن سم در آب و غذای دشمن را ممنوع[۱۱۰] و برخی دیگر مکروه[۱۱۱] دانسته‌اند. با توجه به این موارد، امام خمینی[۱۱۲] و برخی دیگر[۱۱۳] تولید و استفاده از ابزار جنگی کشتار جمعی را جایز نمی‌دانند؛

۴. حکم حامیان دشمن: کشوری که زمین و فضای خود را در اختیار دشمن قرار دهد، در صف دشمن قرار می‌گیرد، هرچند با مسلمانان پیمان همکاری داشته باشد؛ چون براساس تعالیم قرآن[۱۱۴]، احترام به هم‌پیمانان تا زمانی است که طرف مقابل از تعهد خود تخطی نکرده باشد؛ از این رو با عدم پایبندی وی، پیمان نیز ملغا می‌شود[۱۱۵]. در صدر اسلام، کمک برخی هم‌پیمانان به دشمن، نقض پیمان محسوب می‌شد و واکنش عملی پیامبر(ص) را در پی داشت[۱۱۶]. برخی نظریات فقهی نیز در مسیر این دیدگاه ارزیابی می‌شود؛ مانند الغای عقد ذمه در فرض کمک کردن اهل کتاب به دشمن[۱۱۷] و جواز کشتن آنان به سبب همکاری با دشمن[۱۱۸]؛

۵. دفاع استشهادی: این کار به ویژه اگر دفاع منحصر به آن باشد، به عنوان روشی دفاعی مطرح است و پیشینه بحث از آن در برخی رساله‌های جهادی مربوط به دوران جنگ‌های ایران و روس است[۱۱۹]. برخی فقیهان به استناد اینکه دلایل حرمت انتحار و به هلاکت‌انداختن نفس از دفاع استشهادی انصراف دارد، آن را مجاز شمرده‌اند[۱۲۰] و معتقدند فرقی میان عملیات استشهادی و دیگر اقسام دفاع و جهاد نیست[۱۲۱]. برخی نیز بر این باورند که اگر حرمت قتل نفس، مزاحم واجب اهمی، مانند دفاع و حفظ دین شود، به جهت لزوم رعایت امر اهمّ، حرمت قتل نفس برداشته می‌شود[۱۲۲]. ستایش امام خمینی از دفاع استشهادیِ شهید حسین فهمیده[۱۲۳]، حاکی از همراهی ایشان با این روش است.[۱۲۴]

جستارهای وابسته

منابع

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۳۷۰؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
  2. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۱.
  3. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۴۶۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۰۸؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۸.
  5. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۰.
  6. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۷؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  7. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۴۵؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۸.
  8. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۲۴۵ - ۲۴۶؛ ولیدی، محمدصالح، حقوق جزای عمومی، ج۲، ص۱۶۱.
  9. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۱۷.
  10. شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۵۳.
  11. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۶.
  12. سفر تثنیه، ب۲۱.
  13. ﴿ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ «نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.
  14. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  15. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۵۱.
  16. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۷۷.
  17. ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶؛ ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «ای مؤمنان! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  18. ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴؛ ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۴.
  19. ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است * و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند پس اگر توبه کنید برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و کافران را به عذابی دردناک نوید ده! * مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد * و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲-۵.
  20. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۵۱ - ۵۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۲۱ – ۱۷۶.
  21. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۰ – ۹۲۳.
  22. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۲؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
  23. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۵۱۷.
  24. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۳.
  25. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۵۹ – ۴۰۴.
  26. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۸؛ محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۷۸؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴ - ۱۹.
  27. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷؛ میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجوبة السؤالات، ج۱، ص۳۴۷.
  28. آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۲۹۶ و ج۵، ص۲۹۶ – ۲۹۸.
  29. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  30. امام خمینی، توضیح المسائل، ص۴۵۶.
  31. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۲ - ۵۱۹؛ ج۳، ص۴۲ – ۵۷.
  32. امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۵۰۰.
  33. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۰۶ - ۱۰۷
  34. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۱، ص۵۳۸؛ منتظری، حسینعلی، رساله استفتائات، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ ج۲، ص۳۲۲؛ همو، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱۰، ص۱۲۱ – ۱۲۵.
  35. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۶.
  36. ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند - و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند - باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  37. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ * فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد * و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است * و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۰-۱۹۳؛ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار * مؤمنان در راه خداوند جنگ می‌کنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۵-۷۶.
  38. شهابی، محمود، ادوار فقه، ج۱، ص۱۹۰ – ۱۹۷.
  39. حسنی، هاشم معروف، تاریخ الفقه الجعفری، ص۶۵.
  40. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  41. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹.
  42. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  43. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۹ – ۵۱۰.
  44. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۰.
  45. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۵ – ۳۳۶.
  46. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۱.
  47. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۰ – ۵۳۱؛ ج۱۳، ص۱۷۳.
  48. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۷.
  49. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
  50. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۷ – ۲۸۹.
  51. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  52. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  53. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
  54. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۷.
  55. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۸۱.
  56. ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹؛ ﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  57. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، ص۳۱۲؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۱۵.
  58. ابن براج، قاضی عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین، ص۸۷.
  59. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۲ - ۳۶۶؛ ایروانی، باقر، دروس تمهیدیة فی الفقه الاستدلالی، ج۱، ص۵۴۷.
  60. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۷، ص۱۳ - ۱۴؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱؛ سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸.
  61. سبزواری، محمدباقر، کفایة الفقیه، ج۱، ص۳۶۸؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۶؛ منتظری، حسینعلی، نظام الحکم، ص۵۹؛ روحانی، سیدمحمدصادق، فقه الصادق(ع)، ج۱۳، ص۳۳ – ۳۶.
  62. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۹.
  63. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  64. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۱؛ کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۴۶۸.
  65. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۵۱ و ۳۵۶؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۱۲.
  66. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۶۴.
  67. ﴿لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «بر ناتوانان و بیماران و آنان که چیزی برای بخشیدن (به راه و راهیان جهاد) نمی‌یابند چون خیرخواه خداوند و پیامبرش باشند گناهی نیست؛ (آری) بر نیکوکاران ایرادی نیست و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۹۱؛ ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا «بر نابینا و لنگ و بیمار (اگر به جهاد نیایند) گناهی نیست و هر کس از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کند او را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است و هر کس روی برتابد او را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۷.
  68. عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۳؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۳.
  69. عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۲۱.
  70. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷ – ۸.
  71. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۹.
  72. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷.
  73. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.
  74. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۸.
  75. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
  76. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۰؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۳؛ ج۳، ص۴۶.
  77. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۵۹ – ۱۶۰.
  78. ورعی، سید جواد، المبادئ التشریعیة لنظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی، مجله فقه أهل البیت(ع)، شماره ۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۷.
  79. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.
  80. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۸۸ – ۳۸۹.
  81. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰.
  82. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۸؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۳۳.
  83. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱ – ۴۶۲.
  84. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۸.
  85. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، ج۱، ص۴۷۸؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۹۱.
  86. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
  87. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  88. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۸ - ۱۹؛ مغنیه، محمدجواد، فقه الإمام الصادق(ع)، ج۲، ص۲۵۵؛ امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۳.
  89. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳.
  90. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.
  91. عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۲۳۹.
  92. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
  93. کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۳۲ - ۳۳۶؛ فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۵۶.
  94. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۹.
  95. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۵۵.
  96. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۱؛ نووی، یحیی بن شرفی، المجموع فی شرح المهذب، ج۱۹، ص۴۴۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۲.
  97. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۵۰؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۸، ص۶۴.
  98. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹۲.
  99. ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
  100. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶؛ مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، ص۱۳۰.
  101. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج۱، ص۳۳۳؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۵۶.
  102. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۴۸ - ۵۱؛ مغربی، قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۴۴.
  103. ابن جنید، محمد بن احمد، مجموعة فتاوی ابن جنید، ص۲۲۹؛ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۱۴۶.
  104. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۲۱؛ ج۲۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۷۶۰.
  105. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۲؛ ج۲۱، ص۱۹۵.
  106. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۴۰.
  107. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۳.
  108. امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۳۶۱ – ۳۶۲.
  109. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۲۹۳.
  110. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۷.
  111. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۱، ص۲۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۴۲.
  112. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۸۰ و ۲۹۳.
  113. شیرازی، سیدمحمد، فقه العولمة، ص۲۶۸؛ صدر، سیدمحمد، ماوراء الفقه، ج۲، ص۳۸۴ – ۳۸۵.
  114. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷؛ ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  115. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰.
  116. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱ – ۵۵۲.
  117. ابن زهره، سید حمزة بن علی، غنیة النزوع، ص۲۰۳.
  118. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۲، ص۱۳۷.
  119. فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رساله‌های خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۸۰.
  120. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  121. فضل‌الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۴، ص۸۶ و ۹۲ – ۹۳.
  122. منتظری، حسینعلی، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، ص۹۱؛ خرازی، سیدمحسن، فی التجسس و التفتیش، مجله فقه أهل البیت(ع)، شماره ۱۱ - ۱۲، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ یزدی، محمد، فقه القرآن، ج۴، ص۲۱۲.
  123. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.
  124. ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۹.