نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۷ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۷ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۵ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
فداکاری و مبارزه؛ آنها روحیهای مبارزهگر و فداکار داشتند و در راه عقیده خویش سرسختانه میکوشیدند. معاویهپدر یکی از خوارج را به دنبال پسرش فرستاد. پدر که نتوانست فرزندش را منصرف کند عاقبت به او گفت: میروم و کودک خردسالت را میآورم تا او را ببینی و به واسطه مهر پدری از این کار دست برداری. فرزند پاسخ داد: به خدا قسم، من به ضربتی سخت مشتاقترم تا به فرزندم.
تنسک و عبادت؛ خوارج بسیار متنسک بودند؛ به احکام اسلام سخت پایبند بودند. ابن عباس درباره ایشان به علی (ع) میگوید: دوازده هزار نفر که از کثرتعبادت پیشانیهایشان پینه بسته و از فرط سجده، دستهایشان مانند پاهای شتر سخت شده است. پیراهن کهنه و مندرس دارند ولی بسیار مصمم و قاطع هستند. ابن عباس از دیدن تقوای آنها در حیرت افتاده بود. او میبایست با کسانی میجنگید که از وی عابدتر و زاهدتر بودند. از او کمتر گناه میکردند و حتی یک دروغ نمیگفتند و یارانعلی (ع) تنها با اطمینان به او بود که توانستند با افرادی با چنین ظاهر نورانیجنگ کنند.[۵]
کوتهبینی و تنگنظری؛ مردمی کوتهبین و تنگنظر بودند. تنها خود را اهلهدایت دانسته و سایر مردم را در ضلالت و گمراهی و جهنمی میشمردند. تنگنظری خود را به صورت عقیدهای دینی مطرح میکردند. افراد را با ارتکاب یک کبيره مثل دروغ یا غیبت، کافر و مستحق خلود در آتش میدانستند.
خوارج در بدو امر دارای عقایدی بودند. بهطور خلاصه میتوان اصول اعتقادی آنها را دو وجه نفیحکومت و امامت و تکفیر دگراندیشان قلمداد کرد. امام علی (ع) در احتجاجات خود با آنها بر این موضوع تأکید ورزیدند و با آنها به گفتوگو نشستند: اگر گمان آن دارید که من خطا کردهام و گمراه شدهام، پس به چه سبب همه امت محمد (ص) را به گمراهی من، گمراه میشمرید و آنان را به خطایی که من کردهام، بازخواست میکنید و به گناهی که من مرتکب شدهام به کفر نسبت میدهید. شمشیرهای خود را بر دوش نهادهاید و بر سر بیگناه و گناهکار فرود میآورید و گناهکار و بیگناه را با هم درمیآمیزید. خود میدانید که رسول الله (ص) کسی را که مرتکب زنای محصنه شده بود، سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد و میراثش را به کسانش داد. قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد، ولی سهمی را که از غنایم نصیبشان میشد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنانمسلمانازدواج کنند. رسول الله (ص) آنان را به سبب گناهی که مرتکب شده بودند، مؤاخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جاری ساخت، ولی از سهمی که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان نکرد و نامشان از میان مسلمانان نزدود. شما بدترین مردم هستید، از کسانی که شیطان به هر سو که خواهد آنان را میکشاند و گمراه و سرگردان میسازد[۱۱][۱۲].
آنها تمام فرقههای مسلمانان را غیر از خوارج، کافر شمرده و به همین دلیل با آنها نماز نمیخواندند، ذبیحۀ آنها را پاک نمیدانستند و با آنان ازدواج نمیکردند.[۱۷].
تا زمانی که خوارج تنها به اظهار عقیدهقناعت کرده بودند، امام علی (ع) متعرض آنها نشد، حتی به تکفیر خود از طرف آنها اهمیت نداد و ایشان را به زندان و شلاق مجازات نکرد. حقوق ایشان را از بیتالمالقطع نکرده و با نهایت جوانمردی، به آنها آزادی در اظهار عقیده و بحث و گفتوگو داد. رفتارامام علی (ع) با خوارج در بالاترین درجهآزادی و دموکراسی بود. آنها همه جا در اظهار عقیدۀ خود آزاد بودند و حضرت و اصحاب ایشان نیز با عقیدۀ آزاد با آنان روبهرو شده و بحث میکردند. طرفین استدلال میکردند و سؤالات یکدیگر را پاسخ میدادند[۲۱] ایشان در جلسه سخنرانیامام علی (ع) وارد میشدند و قصد برهم زدن جلسه را داشتند؛ اما امام علی (ع) با سعۀ صدر کامل با ایشان رفتار میکرد. روزی امام بر فراز منبر بود فردی سؤال کرد و امام علی (ع) بیدرنگ پاسخ گفت. یکی از خوارج فریاد زد: خدا این مرد را بکشد که چقدر دانشمند است. مردم قصد تعرض به او را داشتند، اما علی (ع) فرمود: رهایش کنید. او تنها به من فحش داد.
حضرت علی (ع) تفاوت میان دشمنان خود را به خوبی میدانست. معاویه آگاهانه دنبال باطل بود ولی خوارج انسانهای حقجویی بودند که از روی نادانی و حماقتاشتباه کرده بودند؛ از اینرو امام علی (ع) بین این دو دسته از دشمنان خود تفاوت قائل شدند و در بستر شهادت فرمودند: گرچه خوارجاقدام به قتل من کردند، اما بعد از من ایشان را نکشید، چون کشته شدن اینها پس از من به نفع معاویه و به ضررحقیقت است[۲۳] گرچه کشته شدن اینها در زمان من به نفع من بود ولی پس از من به نفع معاویه خواهد بود[۲۴]
علی (ع) به خوبی میدانست ابن ملجمدشمن خطرناکی برای او است. اما در برابر توصیه دیگران برای از بین بردن او قصاص قبل از جنایت نکرد و فرمود: من خواهان زندگی او هستم در حالی که او خواهان مرگ من است، من میخواهم او زنده بماند و سعادت او را دوست دارم، اما او میخواهد مرا بکشد[۲۵]
پس از آنکه خوارج فعالیت خود را از بحثهای فکری به مخالفت عملی و آشوبگری توسعه دادند، علی (ع) با شجاعت ایشان را سرکوب کردند و در توضیح این کار فرمودند: اینها مثل سگ هاری شدهاند که به هر کس میرسند او را هم هار میکنند. همانگونه که هر کس به خود حق میدهد سگ هار را از بین ببرد تا دیگران را هار نکند، من نیز چارهای جز از بین بردن اینها نداشتم وگرنه طولی نمیکشید که بیماری هاری خود را به جامعه اسلامی سرایت داده و جامعه را در جمود و تحجر و حماقت و نادانی فرو میبردند. من خطر این گروه را برای اسلامپیشبینی کرده بودم[۲۶][۲۷]