سیره اقتصادی امام علی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

وضع مالی امام علی(ع) در دوران زندگی

وضعیت مالی و اقتصادی علی(ع)، را پس از هجرت به مدینه تا هنگام شهادت به چهار دوره می‌توان تقسیم کرد:

دوره اول: فقر و نیاز

مسلمانان به ویژه مهاجران، پس از هجرت به مدینه وضعیت اقتصادی نامناسبی داشتند. فقر در مدینه بیداد می‌کرد. مسلمانان زیادی به این شهر وارد می‌شدند و با فقر دست و پنجه نرم می‌کردند. علی(ع) نیز از این جمع مستثنا نبود؛ چون چیزی از مکه با خود نیاورد. روزی چنان گرسنگی بر علی(ع) غلبه کرد که برای کار در منطقه عوالی مدینه بیرون رفت. زنی را دید که قدری کلوخ جمع کرده و می‌خواهد آنها را خیس کند. علی می‌گوید: با او قرارداد بستم که در برابر هر دلو آب که از چاه بکشم یک دانه خرما بدهد. شانزده دلو آب کشیدم تا این که دست‌هایم آبله زد.زن به من شانزده دانه خرما داد. نزد پیامبر(ص) آمده، جریان را به آن حضرت گفتم. حضرت با من از آن خرماها خورد[۱].

علی(ع) دوران زندگی خود را با فاطمه زهرا(س) همین گونه با سختی گذراند. داستان ایثار خاندان علی و کمک آنها به اسیر، مسکین و یتیم که در آیه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۲]، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۳]، إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا[۴] آمده حکایت از قناعت خانواده علی(ع) و فقر جامعه اسلامی دارد[۵].

دوره دوم: بی‌نیازی

پس از گسترش اسلام و پیوستن گروه بیشتری به اسلام، وضعیت مسلمانان بهتر شد. پس از فتح خیبر، پیامبر(ص) از درآمد آن به یاران خود داد. کتیبه را که وادی خاص بود میان نزدیکان و زنان خود و مردان و زنان مسلمان تقسیم نمود. به فاطمه ۲۰۰ «وسق» داد. هر وسق را یک بار شتر یا ۶۰ من دانسته‌اند. به علی(ع) ۱۰۰ وسق، به اسامة بن زید ۲۰۰ وسق و ۵۰ وسق از نوی، به عائشه ۲۰۰ وسق، به ابوبکر ۱۰۰ وسق و به عقیل بن ابی طالب ۱۴۰ وسق داد و برای فرزندان جعفر ۵۰۰ وسق قرار داد[۶]. که اینها همه نشانه‌ای از گشایش در وضعیت اقتصادی مسلمانان بود. غنائمی که در جنگ «حنین» به دست آمد بسیار زیاد بود که بیشتر آن را به تازه مسلمان‌ها داد[۷].

رسول گرامی اسلام، پس از فتح خیبر و نزول آیه وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۸]؛ فدک را به زهرا بخشید[۹]؛ زیرا بدون درگیری گشوده شده بود و در اختیار پیامبر(ص) بود. مردم آنجا با پیامبر صلح کردند که نصف فدک از آنها و نصف دیگر، از آن پیامبر باشد[۱۰].

خلفا، پس از درگذشت رسول خدا(ص)، فدک را از زهرا(س) گرفتند؛ اما آن حضرت اموال دیگری داشت که وقف کرد و در اختیار علی(ع) بود[۱۱].

صدقات فاطمه(س)

کلینی در کتاب کافی، صدقات فاطمه(س) را نام برده است که عبارت‌اند از: دلال؛ عواف؛ حسنی؛ صافیه؛ اموال ابراهیم؛ میثب؛ برقه؛ برابر وصیت فاطمه(س) این اموال در اختیار علی(ع)، سپس حسن و حسین(ع) و آنگاه در اختیار بزرگترین فرد از نسل زهرا قرار خواهد گرفت. علی(ع) این وصیت را نوشت، مقداد بن اسود و زبیر بن عوام هم گواهان آن بودند[۱۲]. در منابع اهل سنت، «میثب» و «برقه» که همه اینها در مدینه هستند از صدقات رسول خدا شمرده شده است[۱۳]. ام العیال نیز صدقه زهرا(س) بوده که دارای چشمه و قریه‌ای است[۱۴].[۱۵]

دوره سوم: دوران خلفا

در این دوره، علی(ع) را از صحنه سیاسی کنار زدند؛ از این رو به آباد کردن زمین و ایجاد چشمه پرداخت. و منطقه «ینبع» را آباد کرد. ینبع بر ساحل دریاست بر سمت راست (شمال) کوه «رضوی». برای کسی که از مدینه به سوی دریا میرود، یک روز از راه رضوی و هفت منزل از مدینه فاصله دارد. در آنجا نخل، آب و زراعت هست و نیز موقوفات علی(ع) که فرزندان وی تولیت آن را بر عهده دارند. در آنجا ۱۷۰ چشمه هست و ساکنان آن از انصار،جهینه و لیث بوده‌اند[۱۶].

عمار یاسر می‌گوید: پیامبر(ص)، قطعه زمینی[۱۷] در ذی العشیرة ینبع به علی(ع) داد. عمر نیز پس از خلافتش قطعه زمینی به علی(ع) واگذار کرد. خود حضرت نیز قطعه زمینی خرید و چشمه‌ای در آن جاری کرد. آن گاه آن را بر فقرا، مسکین‌ها و در راه ماندگان نزدیک و دور وقف نمود. دوران جنگ باشد یا صلح. و فرمود: «این صدقه‌ای است که بخشیده نمی‌شود و ارث برده نمی‌شود، تا این که خداوندی که وارث زمین و آنچه در آن است آن را به ارث برد و او بهترین وارثان است»[۱۸].

درباره قطعه زمینی که حضرت خرید، نوشته‌اند: رسول خدا(ص) هنگامی که ینبع را گرفت، بخشی از آن را به کشد بن مالک داد. او گفت: ای رسول خدا! من پیر هستم. آن را به فرزند برادرم بده! حضرت به وی داد. عبدالرحمان بن سعد بن زراره انصاری آن زمین را به ۳۰ هزار درهم از وی خرید. عبدالرحمان برای کار به آنجا رفت و با باد شدیدی روبه رو شد. از آنجا باز می‌گشت که در مسیر راه در «بلیه» به علی(ع) رسید. علی گفت: از کجا می‌آیی؟ گفت: از ینبع که آن را دوست ندارم. آن را می‌خری! علی گفت: آن را به قیمتی که خریدی می‌خرم. گفت: مال تو باشد. علی(ع) به آنجا رفت. اولین جایی که روی آن کار کرد «بغیبغه» بود[۱۹].

ممکن است سؤال شود که علی(ع) پول زمین ۳۰ هزار درهمی را از کجا آورده است! باید توجه داشت که علی(ع) روی دو قطعه زمین که پیامبر و عمر به وی داده بودند کار کرده و از آنها درآمدی داشت. افزون بر آن، سهم علی(ع) از بیت المال بالا بود؛ چون از اصحاب شرکت کننده در جنگ بدر بود. نوشته‌اند: پس از فتح مداین، از وسایل آن قطعه‌ای به علی(ع) رسید که آن را به ۲۰ هزار درهم فروخت[۲۰]. این نشان می‌دهد که علی(ع) آنچه از مظاهر اشرافی‌گری که در کاخ‌های ایرانی بود و به دست وی میرسید استفاده نمی‌کرد و زندگی سادۀ خود را رها نمی‌نمود؛ اما دیگر مسلمانان دنبال زندگی راحت و اشرافی بودند؛ از این رو تأمین پول زمین در آن مقطع، برای وی مشکل نبود.

هنگامی که علی بن ابی طالب(ع) وارد منطقه ینبع شد و به کوه‌های آن نگاه کرد، فرمود: «به تحقیق بر آب گوارای زیادی قرار گرفته‌ای»[۲۱]؛

علی(ع) همراه کارگرانش در منطقه بغیبغه کار می‌کردند که ناگاه انفجاری در آب رخ نمود و آب؛ مانند گردن شتر بیرون زد؛ (از این رو به آن ینبع می‌گفتند). به علی(ع) خبر دادند. حضرت فرمود: «وارث را رو براه ساخت. سپس آن را برای فقرا، مساکین، در راه خدا و در راه ماندگان نزدیک و دور در صلح و جنگ صدقه قرار داد. برای روزی که صورت‌هایی سفید و صورت‌هایی سیاه میشود تا خداوند به واسطه آن صورتم را از آتش حفظ کند و آتش را از صورتم باز دارد»[۲۲]؛ علی(ع) خود روی زمین‌ها کار می‌کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: امیرالمؤمنین بیل میزد و زمین‌ها را آباد می‌کرد[۲۳].

در باره تلاش و کار علی(ع) در منطقه ینبع، فضالة بن ابی فضاله انصاری نقل می‌کند که همراه پدرم به عیادت علی(ع) در ینبع رفتیم. پدرم به عنوان اعتراض به علی(ع) گفت: چه چیز تو را در این جا نگه داشته؟ اگر مرگت فرا رسد، اعراب بادیه‌نشین جهینه به کار تجهیز [و تکفین] تو می‌پردازند. همراه ما به مدینه بیا که اگر أجلت برسد یارانت امور تو را به دست گرفته و بر تو نماز بخوانند. ابوفضاله از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت داشت. علی(ع) فرمود: من به جهت این مریضی نمی‌میرم، پیامبر(ص) به من گفته است که نمی‌میرم تا به خون آمیخته شوم، آنگاه محاسن من از خون سرم رنگین گردد. ابو فضاله از کسانی بود که در صفین همراه با علی(ع) بوده و شهید گردید[۲۴].

این گزارش نشان می‌دهد که علی(ع) در ینبع تلاش فراوانی داشته و مریضی وی آن قدر شدید بوده که ابو فضاله اطمینان به مرگ وی داشته و او را برای رفتن به مدینه دعوت نموده است. این نشانه آن است که علی(ع) ماه‌ها بدور از مردم کشاورزی می‌کرده است. این کار، دستگاه خلافت را مطمئن می‌ساخت که علی(ع) در صدد در دست گرفتن حق خود نیست؛ از این رو به وی آسیب نرساندند. علی(ع) زمین‌ها را آماده و صد چشمه جاری کرد[۲۵]؛ مردی دید نزد علی(ع) یک وسق (یک بار شتر) هسته خرما است. گفت: اینها چیست ای ابوالحسن؟ فرمود: صد هزار درخت خرما. إن شاء الله. آنها را کاشت و همۀ آنها بدون استثناء سبز شدند و جزو اوقاف علی(ع) گردید[۲۶].

علی(ع) با محصول کار خود هزار برده را آزاد کرد. امام صادق(ع) در روایتی که سند آن صحیح است از آزاد کردن هزار برده توسط علی(ع) یاد می‌کند[۲۷]. هنگامی که به امام صادق(ع) خبر دادند که گروهی از علی(ع) به بدی یاد می‌کنند به شدت ناراحت شد و فرمود: به چه چیزی از علی(ع) ایراد می‌گیرند پدری برای آنها نباشد! آیا در علی(ع) ضعفی بوده است؟ به خدا سوگند کاری بر علی(ع) عرضه نمی‌شد که هر دو در راه خدا باشد جز آنکه مشکل‌تر آنها را انتخاب می‌کرد. هنگامی که به نماز می‌ایستاد و می‌گفت: وَجَّهْتُ وَجْهِيَ...[۲۸] رنگش تغییر می‌کرد به گونه‌ای که این تغییر رنگ در صورتش دیده میشد. و او از محصول کار دستش هزار برده را آزاد کرد که در همه دوران کار، عرق از جبین می‌ریخت و کف دستش آسیب دید و به چشمه‌ای بشارت داده شد که در مال او ایجاد شده بود؛ مانند گردن شتر، ولی فرمود: «بشارت بدهید به وارث»[۲۹] آن گاه آنها را صدقه قرار داد[۳۰].

جالب است بدانیم در وقف نامۀ حضرت که درباره "بئر أبی نیزر" و دیگر چشمه‌های حضرت است، شرط آزادی غلامان را که روی زمین‌ها کار می‌کردند، پنج سال بعد قرار داد[۳۱] که نخل‌های خرما بزرگ شده باشند و نیاز به رسیدگی زیادی نداشته باشند. برای این که حجم دارایی علی(ع) روشن شود، مقدار صدقات حضرت را ذکر می‌کنیم[۳۲].

صدقات علی(ع)

دورۀ چهارم: خلافت

با آغاز خلافت امیرالمؤمنین(ع)، زهد حضرت به اوج می‌رسد بر خلاف عملکرد حکام و قدرت‌مندان که رسیدن به قدرت را وسیله‌ای برای ثروت اندوزی و عیاشی می‌دانستند. علی(ع) با رسیدن به قدرت، زاهدانه‌ترین زندگی را پی گرفت به گونه‌ای که علی الوردی می‌گوید: علی(ع) این اصل را که انسان در کاخ و در کوخ دو جور فکر می‌کند، نقض کرده است: روزی که کوخ نشین بود یک تفکر داشت و روزی که شخص اول مملکت شد نیز همان تفکر را داشت و عیناً مانند روزهای کوخ نشینی زندگی می‌کرد[۳۳]؛ یعنی قدرت، اندیشه وی را دگرگون نکرد، بلکه او را در زهدورزی راسخ‌تر ساخت نه این که واقعاً علی در کاخ به سر می‌برده است.

به نقل از امام باقر(ع) نوشته‌اند: علی(ع) حدود پنج سال بر مردم حکومت کرد و آجری را بر آجری ننهاد و نه خشتی را بر خشتی و نه زمینی را به کسی بخشید و نه نقره و طلایی به ارث گذاشت، جز ۷۰۰ درهمی که از عطای وی اضافه آمده بود که در نظر داشت خادمی برای خانواده خود بخرد[۳۴]. این حدیث نقلی دیگری نیز دارد که می‌گوید: «علی(ع) خشتی را برای خود روی خشتی ننهاد و نه نی‌ای را روی نی‌ای، و همیشه گندم و جو او در انبان از مدینه می‌آمد».[۳۵]. حبوب به معنای گندم و جو آمده[۳۶] و خوراک علی(ع) نان جو بود. در برخی نقل‌ها به جای «حبوبه»، «حبویه» آمده[۳۷]. حبوه را جامه‌ای دانسته‌اند که انسان خود را با آن می‌پوشاند[۳۸].

علی(ع) ازار (شلوار) خشنی را به پنج درهم خریده بود و می‌فرمود: هر کس به من یک درهم بدهد آن را می‌فروشم. حضرت درهم‌هایی داشت، فرمود: این باقی مانده درآمد ما از ینبع است[۳۹]. این نقل نشان می‌دهد که علی(ع) به هیچ وجه از بیت المال استفاده نمی‌کرد و همان گونه که از آن حضرت در گذشته نقل کردیم، از دارایی خود در مدینه استفاده می‌کرده است.

گزارش‌های دیگری نیز نشان می‌دهد که علی‌(ع) از بیت المال استفاده نمی‌کرده است. هارون بن عنتره از پدرش نقل می‌کند که گوید: بر علی بن ابی طالب(ع) در خورنق (بر وزن سفرجل) وارد شدم، قطیفه‌ای بر خود انداخته بود و از سردی میلرزید. به او گفتم: ای امیرالمؤمنین(ع) خداوند برای تو و خانواده تو در این مال (بیت المال) نصیب و بهره‌ای قرار داده و تو این گونه با خود رفتار می‌کنی؟ فرمود: «به خدا سوگند از اموال شما چیزی برای خودم بر نمی‌دارم و این قطیفه را نیز از خانه ام برداشته ام یا فرمود: از مدینه آوردم».[۴۰]؛

علی(ع) در این جا نفرمود که من سهمی از بیت المال نمی‌برم، بلکه فرمود: من از بیت المال استفاده نمی‌کنم و از اموال شخصی خود استفاده میکنم. در نقلی دیگر می‌فرماید: این را از مدینه آوردم و نزد من جز این نیست [۴۱].

کلام حضرت دو معنا می‌تواند داشته باشد؛

  1. به هیچ وجه از اموال بیت المال استفاده نمی‌کرد؛
  2. برای خود سهمی اضافه بر آنچه دیگران می‌گرفتند در نظر نمی‌گرفت.

امیرالمؤمنین(ع) آن گاه که پس از جنگ جمل بیت المال بصره را تقسیم کرد، ۵۰۰ درهم برای خود؛ مانند دیگران نگه داشت. مردی مدعی شد که نام من از نوشته و آمار ساقط شده. حضرت پانصد درهم را به او داد[۴۲] و هیچ مالی از بصره برای خود برنداشت. هنگامی که می‌خواهد بصره را ترک کند و به سوی کوفه برود، در سخنانی به اشکالات مطرح شده پاسخ داده؛ تصریح می‌کند که مخارج خود را از درآمد خویش در مدینه تأمین می‌کند.

«ای مردم بصره! چگونه بر من خرده می‌گیرید؟ به خدا سوگند! این دو - و اشاره کرد به پیراهن و عبایش - از بافته‌ها و رشته‌های خانواده من است. چگونه بر من خرده میگیرید ای مردم بصره؟ به خدا سوگند! این نیست - و به همیانی که در دستش بود و در آن مخارج وی بود اشاره کرد - جز از درآمدم در مدینه. پس اگر من از نزد شما خارج شوم به بیشتر از آنچه می‌‌بینید، نزد خدا از خائنان خواهم بود»[۴۳].

این نشان می‌دهد که لباس و نفقه و مخارج خود را از درآمد خویش تأمین می‌کرده؛ بنابراین آنچه از عبدالرحمان بن ابی بکره نقل شده که علی(ع) از بیت المال ما در بصره چیزی برنگزید جز جبه یا عبای دارا بجردی[۴۴]، درست به نظر نمی‌رسد؛ زیرا علی(ع) برداشتن هر گونه لباسی را از بیت المال بصره رد می‌کند. علی(ع) هیچ گونه برداشتی برای استفاده خود از بیت المال بصره نداشت. زهد و ساده زیستی وی باعث شد که گروهی زهد را پیشه خود ساخته و به عبادت بپردازند. هنگامی که حضرت در بصره بود. ربیع بن زیاد حارثی از برادر خود عاصم بن زیاد شکایت کرد که از جمع جدا شده و به عبادت می‌پردازد و باعث اندوه خانواده و فرزندانش گردیده است. حضرت فرمود: عاصم بن زیاد را نزد وی آورند، سپس به وی فرمود: «از خانواده خودت خجالت نمی‌کشی؟ به فرزندان خود رحم نمی‌نمایی؟ آیا این گونه خدا را میشناسی که برای تو پاکیزه‌ها را حلال کرده باشد و او دوست نداشته باشد که از آنها استفاده کنی»[۴۵] عاصم گفت: ای امیرالمؤمنین(ع) چگونه در غذایت به طعام درشت بسنده کرده و در لباست بر لباس خشن؟ فرمود: «وای بر تو! من مانند تو نیستم. خداوند بر رهبران دادگر واجب نموده که خود را مانند ناتوان‌ترین مردم قرار دهند تا ناداری ایشان، آنها را به طغیان واندارد».[۴۶] پس از این، عاصم بن زیاد، عبای عبادت و مویین را کنار نهاد و لباس نرم پوشید[۴۷]. در این سخن، امیرالمؤمنین(ع) علت ساده زیستی خود را بیان کرده است. برای روشن شدن کلام حضرت، نمونه‌هایی از ساده زیستی ایشان را یاد می‌کنیم که نشانه روشنی بر استفاده نکردن وی از اموال بیت المال مسلمانان است[۴۸].

ساده زیستی امیرالمؤمنین (ع)

علی(ع) ساده زیستی را برای رهبران جامعه اسلامی لازم و واجب می‌دانست. از نظر آن حضرت نه تنها برای قناعت فقرا و رضایت آنان از زندگی ساده خویش مفید می‌نماید، بلکه برای ثروتمندان نیز سودمند است که بدانند ثروت، آنان را به طغیان وادار نکند. هنگامی که رهبر آنها این گونه ساده زیست است و در مسیر خداوند گام بر می‌دارد، آنان نیز باید زندگی‌ای سودمند و دور از طغیان و تجاوز داشته باشند. آن گاه که رهبر جامعه، هیچ گونه سوء استفاده‌ای از قدرت و توان خود نمی‌کند یقیناً در برابر طغیانگران و متجاوزان به حقوق مردم می‌ایستد. امیرالمؤمنین(ع) نه تنها خود ساده می‌زیست، بلکه کارگزاران خویش را نیز به ساده زیستی دعوت می‌کرد. البته بر این باور بود که آنان نمی‌توانند مانند علی(ع) باشند؛ ولی می‌‌توانند ورع و عفت را در عملکرد خود مورد توجه قرار داده و به عبادت و عدل روی آورند[۴۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۳؛ نهج السعاده، ج۲، ص۵۴؛ احمد حنبل، مسند، ج۱، ص۱۳۵؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۷۸؛ مجمع الزوائد، ج۴، ص۱۷۴.
  2. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  3. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  4. «بی‌گمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است می‌هراسیم» سوره انسان، آیه ۱۰.
  5. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۲۸.
  6. ابن هشام، سیرة النبویه، ج۳، ص۳۶۵.
  7. ابن هشام، سیرة النبویه، ج۴، ص۱۳۷.
  8. «و حقّ خویشاوند را به او برسان » سوره اسراء، آیه ۲۶.
  9. بحار الأنوار، ج۲۹، ص۱۲۲، ح۲۱.
  10. ابن هشام، سیرة النبویة، ج۳، ص۳۶۸.
  11. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۲۸ - ۴۲۹.
  12. کافی، ج۷، ص۴۸.
  13. کافی، ج۷، ص۴۸ «حاشیه».
  14. حجاز در صدر اسلام، ص۱۰۰، ۱۲۵.
  15. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۲۹.
  16. حجاز در صدر اسلام، ص۹۷؛ معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  17. کافی، ج۷، ص۵۴؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴۱.
  18. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۱.
  19. تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۱۹.
  20. تاریخ طبری، ج۳، ص۱۳۰، سال ۱۶.
  21. «لقد وضعت علی نقی من الماء عظیم»؛ تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۱.
  22. «یسر الوارث، ثم تصدق بها علی الفقراء و المساکین و فی سبیل الله، و أبناء السبیل الغریب و البعید، فی السلم و الحرب، لیوم تبیض فیه وجوه و تسود وجوه، لیصرف الله بها وجهی عن النار، و یصرف النار عن وجهی»؛ تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۰.
  23. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۷.
  24. یوسف اوزبک، مسند علی بن ابی طالب(ع)، ج۶، ص۱۳۷۷۱، ح۲۳۹۴ به نقل از تاریخ اصفهان، ج۲، ص۲۱۲ و کفایة الطالب، ص۴۵۹؛ احمد، مسند، ج۱، ص۱۰۲؛ اسدالغابه، ج۶، ص۲۴۷؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۸۷، ح۳۶۵۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۵۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۵۹؛ بحار الأنوار، ج۴۲، ص۱۹۵، در این منبع به جای «ینبع»، «کوفه» آمده که درست نیست.
  25. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۲.
  26. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۲.
  27. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۲؛ ج۳۷، ص۱۳۳؛ کافی، ج۵، ص۷۴؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۲۶؛ صدوق، الأمالی، ص۲۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲ و ج۱۲، ص۲۲ و ج۱۳، ص۲۳؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۱۰۳۱.
  28. « روی خویش به سوی کسی آورده‌ام» سوره انعام، آیه ۷۹.
  29. «بَشِّرِ الْوَارِثَ»
  30. بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۳۳.
  31. کافی، ج۷، ص۴۹؛ مسند علی بن ابی طالب(ع)، ج۶، ص۲۳۱۷، ح۱۳۲۹۷.
  32. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۳۰ - ۴۳۴.
  33. استاد مطهری، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۶۳۶؛ همو، نقدی بر مارکسیسم.
  34. کافی، ج۸، ص۱۳۰؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۶۶ و ج۱۶، ص۴۱۳، «حاشیه»؛ صدوق، أمالی، ص۲۳۲؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۳۹؛ طوسی، الأمالی، ص۶۹۳؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۰۲ و ج۴۰، ص۳۲۲؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۵؛ نور الثقلین، ج۵، ص۱۶؛ ینابیع المودة، ص۱۷۴، باب ۵۰.
  35. «مَا بَنَى عَلِيِّ لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ، وَ لَا قَصَبَةً عَلَى قَصَبَةً، وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاءُ بحبوبه فِي جِرَابُ مِنَ الْمَدِينَةِ»ترجمة الإمام علی بن ابی طالب(ع)، ج۲، ص۲۳۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۸۲؛ تاریخ الاسلام، «عهد الخلفاء»، ص۵۴۴، أسد الغابه، ج۴، ص۱۰۲.
  36. لسان العرب، ج۳، ص۱۰.
  37. خوارزمی، المناقب، ص۱۱۸.
  38. لسان العرب، ج۳، ص۳۶.
  39. اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۲.
  40. « أَيْ وَ اللَّهِ لَا أرزأ مِنْ أَمْوَالِكُمْ شَيْئاً، وَ هَذِهِ الْقَطِيفَةِ الَّتِي أَخْرَجْتُهَا مِنْ بَيْتِي أَوْ قَالَ: مِنَ الْمَدِينَةِ»؛ ترجمة الإمام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۲۳۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۸۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۴؛ نهج السعاده، ج۱، ص۴۲۷، «حاشیه».
  41. بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۳۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۸۰.
  42. ر.ک: کتاب پیش رو، ج۲، ص۳۴۲؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۰.
  43. «يَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ مَا تَنْقِمُونَ عَلَيَّ؟ وَ اللَّهِ إِنَّهُمَا - وَ أَشَارَ إِلَى قَمِيصِهِ وَ رِدَائِهِ - لَمِنْ غَزْلِ أَهْلِي مَا تَنْقِمُونَ مِنِّي يَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ؟ وَ اللَّهِ مَا هِيَ - وَ أَشَارَ إِلَى صُرَّةٍ فِي يَدِهِ فِيهَا نَفَقَتُهُ - إِلَّا مِنْ غَلَّتِي بِالْمَدِينَةِ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِكُمْ بِأَكْثَرَ مِمَّا تَرَوْنَ فَأَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْخَائِنِينَ»؛ مفید، الجمل، ص۴۲۲؛ نهج السعاده، ج۱، ص۴۲۷، ش۱۳۱؛ بخشی از آن در بحار الأنوار، ج۴۰، ص۳۲۵ آمده است.
  44. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۷۶، ترجمة الإمام علی من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۲۲۸؛ مسند علی بن ابی طالب(ع)، ج۵، ص۱۸۲۶، ح۱۰۶۳۴ به نقل از الاموال ابو عبید، ص۲۵۰ و ج۵، ص۱۸۲۷، ح۱۰۶۳۵ به نقل از الاموال ابن زنجویه؛ المصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۶.
  45. «أَمَا اسْتَحْيَيْتَ مِنْ أَهْلِكَ؟ أَمَا رَحِمْتَ وُلْدَكَ؟ أَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَخْذَكَ مِنْهَا؟...»
  46. «وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ترجمه شهیدی، ص۲۴۲، در نهج البلاغه به جای ربیع بن زیاد، علاء بن زیاد آمده است) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ»
  47. کافی، ج۱، ص۴۱۰؛ بحار الأنوار، ج۴۱، ص۱۲۴ و ج۴۰، ص۳۳۷؛ وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۱۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۲۵؛ نهج السعاده، ج۱، ص۳۵۵.
  48. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۴۴ - ۴۴۸.
  49. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۳، ص ۴۴۸ - ۴۵۰.