شکرگزاری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
امام خمینی «شکر» را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند. ایشان شکر را حالتی نفسانی و ثمره این حالت را اعمال قلبی و ظاهری میداند. ایشان شکر خداوند را لازم و مراتب نهایی شکر را از آن اولیا میداند و شکر از مخلوق را از وظایف حتمی برشمرده است. برای شکر سه رکن علم، حال و عمل ذکر شده و امام خمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت نعمت و نعمتدهنده است. امام خمینی شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم و اثر شکر در قلب را تعظیم، نعمتدهنده؛ اثر شکر در زبان را تسبیح و تحمید، و اثر شکر در جوارح را بهکارگیری اعضا و جوارح در عبادت خداوند میداند. ایشان برای هر یک از نعمتها شکری خاص قائل است و طریق تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده و رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند.[۱]
معناشناسی
«شکر» به معنای شناخت احسان و نشر آن[۲] یا یادآوری نعمت و اظهار آن[۳] است. برخی نیز آن را ستایش احسانکننده دانستهاند[۴] و ضد آن کفران است که به معنای فراموشی نعمت و پوشاندن آن است.[۵] برخی آن را برگرفته از «عین شکری» ـ به معنای چشم پراشک ـ دانستهاند. طبق این معنا، شکر پرشدن ذهن و خاطر انسان از ذکر و یاد نعمتدهنده است.[۶] شکر در اصطلاح اخلاقی، به معنای شناخت نعمت پروردگار، شادبودن به آن و عمل به مقتضای آن است.[۷] شکر نزد عارفان، اقرار به نعمت[۸] و ثنای حقتعالی برای آن چیزی است که از ناحیه اوست.[۹]
امام خمینی شکر را قدردانی از نعمتهای نعمتدهنده میداند که پایه و اساس آن معرفت نعمتدهنده و نعمت اوست.[۱۰] از واژههای مرتبط با شکر، حمد است. برخی شکر را اعم از حمد میدانند[۱۱] و بعضی نسبت میان آن دو را «عموم و خصوص من وجه» دانستهاند.[۱۲] امام خمینی حمد و شکر را در مصداق مساوی هم میداند و حمد خداوند را افضل افراد شکر زبانی میشمارد.[۱۳].[۱۴]
پیشینه
انسان از روی فطرت الهی خواهان ستایش انعامکننده و تعظیم اوست. در ادیان الهی خداوند سزاوار همه حمدها دانسته شدهاست[۱۵] و به شکرگزاری از خداوند سفارش شدهاست.[۱۶] در قرآن کریم نیز شکر از صفات پسندیدهای شمرده شدهاست که خداوند خود را به آن ستوده است ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ﴾[۱۷]، ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۱۸]؛ همچنین شکر بندگان را نتیجه حکمت و شناخت اسرار جهان هستی و خالق آن شمرده است که سودش متوجه خود انسان میشود.﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[۱۹] در منابع روایی بابی به شکر اختصاص داده شدهاست.[۲۰] در روایتی از امام صادق(ع) دوری جُستن از محرمات، شکر نعمت و کمال آن، گفتن ذکر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۱] است.[۲۲]
برخی از علمای اخلاق، شکر را افضل مراتب منازل اهل سعادت، عمده توشه سالکان عالم نور و بهجت، سبب فزونی نعمت و دفع بلا شمردهاند.[۲۳] امام خمینی نیز شکر را از مقامات سالکان میشمارد و روایاتی را در فضیلت آن ذکر میکند؛ مانند روایتی[۲۴] از امام صادق(ع) که سه امر است که برخورداری از آن، زیان نمیرساند؛ دعا هنگام شدت و سختی، استغفار بر گناهان و شکر در هنگام نعمت.[۲۵]
در میان آثار عرفانی، کتاب قوت القلوب ازجمله قدیمیترین آثاری است که به تبیین شکر و وصف حالات شاکران پرداختهاست.[۲۶] نیز رساله قشیریه،[۲۷] منازل السائرین[۲۸] و اوصاف الاشراف[۲۹] باب مستقلی به بحث شکر اختصاص داده، آن را از مقامات سالکان شمردهاند و به بیان مراتب و درجات آن پرداختهاند. علمای اخلاق نیز به اهمیت شکر توجه داشته، آن را بررسی کردهاند. در میان آثار اخلاقی، الذریعة الی مکارم الشریعه[۳۰] راغب اصفهانی، احیاء علوم الدین[۳۱] و کیمیای سعادت[۳۲] ابوحامد غزالی از نخستین کتابهای اخلاقی است که بابی به این موضوع اختصاص دادهاند. پس از آنان نیز علمای اخلاق به تبیین و تکمیل آن پرداختهاند.[۳۳] متکلمان نیز در بحث معرفت حقتعالی از شکر بحث کردهاند و شکر نعمتدهنده را به حکم عقل واجب میدانند و آن را بدون معرفت حقتعالی ممکن نمیدانند، از این جهت وجوب شکر نعمتدهنده مستلزم معرفت به او است.[۳۴]
امام خمینی عمده مباحث این زمینه را در دو کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل مطرح کرده است. ایشان با تبیین برخی آیات و روایات، موضوعاتی چون حقیقت شکر، تأثیر شکر در زیادی نعمت، مراتب شکر و فضیلت آن را بیان کرده است.[۳۵] ایشان در این دو اثر، افزون بر استناد به آیات و روایات مربوط به شکر، به نقل دیدگاههای صاحبنظران بهویژه خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین اهتمام داشتهاست[۳۶]؛ همچنین در آثار دیگر خود، همچون آداب الصلاة،[۳۷] از شکر سخن گفته است.[۳۸]
حقیقت شکر
برخی از اهل معرفت، حقیقت شکر را اقرار به نعمت میدانند.[۳۹] بعضی نیز آن را اسمی برای معرفت نعمت شمردهاند؛ زیرا شکر، راه معرفت نعمتدهنده است.[۴۰] امام خمینی این تعریف را نمیپذیرد و معتقد است شکر حالتی نفسانی است که خود، اثر معرفت نعمتدهنده و نعمت است و ثمره این حالت، اعمال قلبی و ظاهری است.[۴۱] بنابر نظر ایشان، شکر، اظهار نعمت نعمتدهنده یا قدردانی از آن به واسطه قلب، زبان و سایر اعضاست و آن وابسته به معرفت نعمتدهنده و نعمت است.[۴۲]
به اعتقاد امام خمینی شکر و ثنای نعمتدهنده، ازجمله امور فطری است و انسان فطرتاً خواهان تعظیم انعامکننده و ستایش اوست و تمامی ثناها و تعظیمهایی که بشر به یکدیگر ابراز میکنند، از همین فطرت الهی برخاسته است و در حقیقت این امور به شکر و ثنای ذات خداوند که نعمتدهنده علیالاطلاق است، بر میگردد؛ زیرا او دارای رحمت مطلقه و رزّاقیت علیالاطلاق است و نعمتبخشی و رزّاقیت دیگر موجودات از اوست؛ گرچه موجودات خود، به آن واقف نباشند.[۴۳] در مقابل، ناسپاسی و ترک ثنای نعمتدهنده برخلاف فطرت الهی و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت و از لوازم فطرت مخموره و از جنود ابلیس و جهل است.[۴۴]
امام خمینی کمال شکر و رسیدن عبد به مقام شکور را منوط به معرفت چگونگی ارتباط خلق با حق، بسط رحمتحق از اول ظهور تا ختم آن، ارتباط نعمتها با یکدیگر و اطلاع بر آغاز و انجام وجود آنگونه که هست، میداند.[۴۵] ایشان با استناد به روایتی منسوب به امامصادق(ع) که به شکر فعلی دستور میدهد،[۴۶] معتقد است سالک الی الله در پرتو تربیت ربوبی میتواند با قدم عبودیت از خودپرستی بیرون آید و الوهیت حق را به قلب دریابد و بداند هیچ قدرتی از خود ندارد، مگر با قدرت و مشیت حقتعالی؛ با وجود چنین شناخت توحیدی و دریافت قلبی است که حقیقت شکر برای سالک رخ میدهد و شکر موحدانه از قلب به جمیع اعضا و اعمال او سرایت میکند، و هر یک از اعضای انسان، حظّی از توحید میبرند.[۴۷]
به باور امام خمینی، شکر با دید توحیدی، آخرین مرتبه از مراتب شکر است که جز برای کاملترین اولیای الهی حاصل نمیشود.[۴۸] اولیای الهی نیز نه تنها همه نعمتها و تمام کمالات و جمال و جلال را صورت تجلی ذاتی و تمامی محامد و مدایح را به ذات مقدس حقتعالی مربوط میدانند، بلکه معتقدند همه مدحها و حمدها به او بازمیگردد[۴۹]؛ زیرا هر حمد و ثنایی که افراد میگزارند، در برابر آن جهتِ نعمت و کمال است که به خالق بر میگردد؛ اما از جهت مخلوق جز نقص و تحدید نیست.[۵۰] ایشان در عین حال که شکر خداوند را نیز لازم میداند، شکر مخلوق را با استناد به روایات اهل بیت(ع)،[۵۱] از وظایف حتمی معرفی میکند. ایشان بهترین نوع شکرگزاری را عدم غفلت از خدمت به بندگان خدا برمیشمارد[۵۲]؛ البته از آن جهت که خداوند بندگان را وسایل بسط نعمت و رحمت خود قرار دادهاست؛ نه آنکه انسان با شکر از بندگان، از خالق و رازق حقیقی محجوب گردد؛ زیرا این، عین کفران نعمت ولینعمت خواهد بود.[۵۳].[۵۴]
ارکان شکر
علمای اخلاق برای شکر سه رکن ذکر کردهاند:
- علم: معرفت به نعمتدهنده و نعمت او؛
- حال: حالت خضوع و تواضع همراه با سرور و خوشحالی در برابر عنایت نعمتدهنده که نتیجه و ثمره معرفت است؛
- عمل: عمل مناسب با نعمت و قیام به آنچه مقصود و محبوب نعمتدهنده است که خود ثمره و نتیجه حالت خضوع (رکن دوم) است.[۵۵]
امام خمینی از میان این سه رکن، اصل شکر را، همان حال میداند که ثمره شناخت نعمت و نعمتدهنده است و شکر به قلب، زبان و سایر اعضا و جوارح را آثار شکر معرفی میکند.[۵۶].[۵۷]
اقسام شکر
علمای اخلاق، اقسام و مراتبی برای شکر بیان کردهاند که آن، شکر به زبان، شکر به جوارح و شکر به قلب است.[۵۸] شکر زبانی را شکر به حمد و ثنا، شکر به جوارح را کاربری نعمتها در راه اطاعت خداوند و پرهیز از کاربری آنها در معاصی، و شکر قلبی را قصد خیر و پنهان کردن آن از همه مردم دانستهاند.[۵۹] بعضی نیز شکر زبانی را اعتراف به نعمت و شکر بدنی را مشغول شدن به فرمان نعمتدهنده و خدمت به او و شکر دل را دوام شهود نعمتدهنده و نگه داشتن حرمت او شمردهاند.[۶۰]
امام خمینی نیز شکر را به شکر قلبی، زبانی و جوارحی تقسیم میکند[۶۱] و معتقد است شکر قلبی به معرفت نعمتدهنده است که اثر آن به صورت خضوع و خشوع ظاهر میشود و شکر به زبان، ثنای نعمتدهنده است که اثر آن به صورت حمد و مدح بروز میکند و شکر جوارحی استفاده از جوارح و اعضا برای رضای نعمتدهنده است.[۶۲] ایشان با استناد به بعضی روایات[۶۳] معتقد است شکر وظیفه قلب است، پیش از اینکه به زبان جاری شود.[۶۴] به اعتقاد ایشان هر یک از نعمتها شکری خاص خود دارد. اگر نعمت ازجمله نعمتهای ظاهری باشد، شکری دارد و اگر ازجمله علوم و معارف باشد، شکری دارد و اگر جزو نعمتهای باطنی، از قبیل تجلیات اسمائی باشد، شکر آن به گونهای دیگر است. اگر نعمت ازجمله تجلیات ذاتی باشد، شکر آن نیز به گونهای دیگر است و از آنجاکه همه این نعمتها برای افراد اندکی ممکن است ـ که آنان نیز جزو اولیای خالص هستند ـ از اینرو شکر آنان به همه زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است.[۶۵].[۶۶]
مراتب و درجات
اهل معرفت شکر را در قسم اخلاق و پس از مقام صبر و رضا دانستهاند[۶۷] و شکر را از مراتب عامه شمرده، برای آن سه مرتبه ذکر کردهاند:
- شکر در خوشیها که همه ادیان در آن متفقاند؛
- شکر در ناخوشیها و ناگواریها؛
- شکرحق به گونهای که بنده در نعمت، جز نعمتدهنده را نبیند، که این مرتبه، خود سه مقام دارد:
- شکرگزار، از خود غافل و مستغرق ادب حضور است و برای خود قدری قائل نیست؛ بنابراین وقتی خود را حقیر شمرد، اگر نعمتی به او عنایت شود، عظیم شمارد و خود را لایق آن نداند؛
- شکرگزار، نعمتدهنده را از روی حب و عشق مشاهده کند و مستغرق جمال محبوب شود؛
- شکرگزار، حق را توحیدی مشاهده کند. در این حال، از خود و غیر خود غافل شود و جز ذات حق مشهود او نباشد؛ نه نعمتی بیند و نه رنجی مشاهده کند.[۶۸]
امام خمینی با نقل کلام خواجه عبدالله انصاری در این مقامات، معتقد است این نظر که شکر از مراتب عامه مردم باشد، صحیح نیست؛ بلکه مراتب ابتدایی شکر از مراتب عامه شمرده میشود و مراتب نهایی آن برای اولیا و کاملان است که مرتبهای جامع بوده، حافظ همه مراتب ظاهری و باطنی است. از اینرو شکر آنان به تمامی زبانهای ظاهری و باطنی و سرّی است[۶۹]؛ زیرا از حجاب حیوانیت و دنیاطلبی بیرون رفتهاند و قلبشان را جلوهگاه عالم غیب نموده، صاحب کاملترین درجات معرفت توحیدی نسبت به نعمتدهنده و نعمتهای او گشتهاند؛ از اینرو اسباب و مسببات ظاهری و باطنی را مستقل نمیدانند و جلوه حق را در ورای چنین حجابی میبینند.[۷۰]
به اعتقاد امام خمینی شکر، مراتب و درجات بسیاری دارد که به حسب مراتب معرفتِ نعمتدهنده و معرفت نعمتها و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف میشود؛ چنانکه شکر نعمتهای ظاهری، باطنی و نعمت معارف و تجلیات اسمائی هر کدام به گونهای خاص است.[۷۱] به اعتقاد ایشان، زمانی شکر حقیقی نسبت به همه مراتب شکر رخ میدهد که تجلیات جمالی و جلالی حق در قلب سالک به صورت مشاهده حضوری رخ دهد و قلب سالک مظهر جلوه رحمانی، رحیمی، مالکی و قهری شود و این حقیقت تنها برای رسول ختمی مرتبت(ص) و اولیای کامل او حاصل میشود.[۷۲] در مقابل، کسانی که از تجلیات ذاتی بهرهای نبردهاند و قلب آنها از تجلیات صفاتی، اسمائی، افعالی و توحید فعلی خالی است، به گونهای در کفران نعمتهای الهی واقع شدهاند.[۷۳]
امام خمینی مانند دیگر علمای اخلاق،[۷۴] معتقد است شکر نعمتهای ظاهری و باطنی حضرت حق، یکی از وظایف بندگی است که هر کس به قدر توان خود باید آن را ادا کند؛ امّا شکر خداوند آنگونه که او شایسته شکرگزاری است، از عهده مخلوقات خارج است؛ زیرا چنانکه در بعضی از دعاها و روایات به آن اشاره شدهاست،[۷۵] هر شکر علاوه بر نیاز به نعمتهایی از قبیل زبان، قلب و عقل، خود توفیقی از جانب خداست که به شکر جدیدی نیاز دارد.[۷۶] از آنجاکه کمال و نقصِ شکر، تابع کمال و نقصِ معرفت نعمتدهنده و شناخت نعمتهای اوست و این معرفت به صورت کامل برای محجوبان در عالم ظاهر حاصل نمیشود، پس غایت شکر، اعتراف به عجز از قیام به حق شکر است.[۷۷].[۷۸]
راه تحصیل
علمای اخلاق اموری برای تحصیل شکر برشمردهاند؛ ازجمله:
- معرفت و تفکر در صنع الهی و انواع نعمتهای ظاهری و باطنی؛
- نگاه به افراد پایینتر در امور دنیا و نظر به افراد عالی و موفق در آخرت؛
- تحمل ریاضتها و مشقت عبادات در دنیا؛
- تفکر در مصائبی که ممکن بود او را به هلاکت اندازد یا مصائبی که ممکن بود بدتر از آن پیش آید.[۷۹]
امام خمینی با استناد به روایتی منسوب به امام صادق(ع)،[۸۰] طریق تحصیل شکر حقیقی را رساندن شکر زبانی به شکر قلبی میداند؛ به این معنا که سالک لازم است اذکار و دعاهای خود را به قلب برساند و قلب را متوجه کند تا عبودیت او به همه قوای ظاهری و باطنیاش سرایت کند[۸۱]؛ در عین حال باید بداند این عبودیت، خود نعمتی از نعمتهای بزرگی است که از شکر آن عاجز است؛ بنابراین اگر به این امر علم و ایمان پیدا کرد، به تقصیر خود در عبودیت معترف خواهد بود.[۸۲] ایشان یکی از راههای تحصیل شکر را تحصیل معرفت نعمتدهنده میداند؛ یعنی بداند تنها مؤثر عالم حقتعالی است؛ اما کسی که نعمتها را به ولیّنعمت آن ارجاع نمیدهد و برای غیر خدا تأثیری در عالم میبیند، در برابر نعمتهای الهی کفران کردهاست.[۸۳] به اعتقاد ایشان، هر یک از نعمتهای ظاهری و باطنی و علوم و معارف، شکر خاصی دارند و شکر آنها به تمام زبانهای ظاهری و باطنی و سری است.[۸۴].[۸۵]
آثار شکر
قرآن کریم شکر را سبب فزونی نعمت﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۸۶] و رفع عذاب ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا﴾[۸۷] میداند که در حقیقت ثمره آن به خود انسان بازمیگردد ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾[۸۸]؛ همچنین در روایات شکر سبب فزونی نعمت و برترین زاد و توشه آخرت شمرده شدهاست.[۸۹] بعضی از علمای اخلاق، اعمال و حالاتی را که در نتیجه معرفت نعمتدهنده حاصل میشود، مانند خضوع، تحمید، تعظیم و تمجید نعمتدهنده، از ارکان شکر میدانند.[۹۰]
امام خمینی بر این باور است که هر یک از این اعمال قلبی و جوارحی از آثار شکر و معرفت نعمتدهنده است و این آثار در قلب، زبان و افعال، هر یک به گونهای بروز مییابد. به اعتقاد ایشان آثار شکر در قلب، تعظیم، تحمید و تمجید نعمتدهنده است و سبب میشود شخص در آثار و افعال خداوند و خیر و احسان او به بندگان، تفکر کند. اثر شکر در زبان، تسبیح، تحمید، تهلیل و امر به معروف و نهی از منکر است، و اثر شکر در جوارح، بهکارگیری اعضا و جوارح در عبادت خداوند است.[۹۱] در مقابل، کفران نعمت، موجب میشود عنایت الهی و نعمتهای او از انسان برداشته شود.[۹۲].[۹۳]
سیره عملی امام خمینی
معرفت بالای امام خمینی، سبب شده بود شکر در برابر نعمتهای الهی در جانشان ریشه و از ایمانشان سرچشمه بگیرد.[۹۴] امام خمینی خداوند را در برابر نعمتهای مختلف ولی نعمت میدانست و در برابر آنها شاکر بود و در موارد متعددی نعمتهای الهی، ازجمله: بهرهمندی از منبع وحی و ولایت، پیروزی انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی را به دیگران گوشزد میکرد.[۹۵] ایشان با آگاهی کامل از این نکته که شکر مخلوق شکر خالق است، نه تنها در مناسبتهای گوناگون از ایثار، مقاومت و وفاداری مردم به انقلاب اسلامی، سپاسگزاری میکرد،[۹۶] بلکه آنان را نیز به شکرگزاری ترغیب و سفارش میکرد.[۹۷] ایشان نعمت علم و استاد را ارج مینهاد و در برابر آن شاکر بود. پیوسته از استاد خود محمدعلی شاهآبادی با احترام و با عنوان «شیخ عارف کامل شاهآبادی روحی فداه» یاد میکرد[۹۸] و تأکید میکرد با دست و زبان از عهده شکر آن استاد که حق حیات روحانی بر ایشان دارد، برنخواهد آمد.[۹۹]
امام خمینی در وصیتنامه خود نیز به برخی نعمتهای الهی، مانند نعمت پیروی از مذهب جعفری، نعمت کتاب نهج البلاغه که در بردارنده بزرگترین دستورهای زندگی مادی و معنوی است، ادعیه حیاتبخشی چون مناجات شعبانیه و دعای عرفه امامحسین(ع) و صحیفه سجادیه و صحیفه فاطمیه اشاره کرده، به خاطر آنها شکر الهی را به جای آوردهاست.[۱۰۰].[۱۰۱]
منابع
پانویس
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ فراهیدی، العین، ۵/۲۹۲؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۲/۱۳۱.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۶۱.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۰۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۴۴.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۶۱؛ ← امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۱.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۰.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۲؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.
- ↑ راغب، الذریعه، ۲۷۹؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۲۶۶۷.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۳۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۸–۳۴۹.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۸، ۳.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۰۷، ۱–۴۳، لاویان، ب۲۲، ۲۹، لوقا، ب۲، ۳۸ و ب۱۸، ۱۱.
- ↑ «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان میکند و شما را میآمرزد و خداوند سپاسپذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۴/۴۸.
- ↑ «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵.
- ↑ غزالی، إحیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۸.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۳۵۹.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۱.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱.
- ↑ راغب اصفهانی، الذریعة، ۲۷۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۳۴۳.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۶۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۰.
- ↑ شهید اول، اربع رسائل کلامیه، ۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱/۲۷۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۵۲؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۴–۱۸۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۸۴.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۱–۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۵–۱۸۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۶ و ۱۸۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۸ و ۷۱/۶۸.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، مقدمه، ۳۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۸.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۶۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴–۱۵۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۳–۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ مهدی رضوانیپور|رضوانیپور، مهدی، شکر - رضوانیپور (مقاله)| مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۴؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۲۶۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۳۵.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۶/۳۱۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۹۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۶۹.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۲–۷۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۶–۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۲–۱۸۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۵۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۹۴.
- ↑ صحیفه سجادیه، ۱۶۲–۱۶۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۱۰.
- ↑ منسوب به امامصادق(ع)، مصباح الشریعه، ۲۴–۲۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۶.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
- ↑ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۴/۲۹۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۴۸–۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳–۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۸.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.
- ↑ اِلهامینیا، سیره اخلاقی ـ تربیتی امام خمینی، ۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۳۰؛ ۱۴/۵۰۳؛ ۱۵/۳۸۳؛ ۱۶/۹۵؛ ۱۷/۱۲۸ و ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۹۷ و ۶/۲۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۲؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ رضوانیپور، مهدی، مقاله «شکر»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۴۴۰ – ۴۴۶.