بنی جمح
مقدمه
بنیجُمَح فرزندان جمح بن عمرو بودند و در مسلفه مقابل رکن شامی سکونت داشتند. آنان در برخی از جنگهای جاهلی از جمله فجار شرکت داشتند. برخی از جمحیان مانند عثمان بن مظعون و بلال بن رباح از نخستین مسلمانان بودند و به دستور پیامبر(ص) برای در امان ماندن از آزار مکیان به حبشه مهاجرت کردند. اما بسیاری از بنیجمح با اسلام و پیامبر(ص) تا توان داشتند دشمنی میکردند. از جمله دشمنی آنان شرکت در نقشه قتل پیامبر، استهزاء و ساحر خواندن ایشان، شکنجه تازه مسلمانها، به سخره گرفتن آیات قرآن و نیز شرکت در جنگهای مشرکان علیه مسلمانان میتوان نام برد. آنان در نبرد حنین به همراه پیامبر جنگیدند و از جمله مؤتلفة قلوبهم بودند که پیامبر(ص) غنایم بسیاری به آنان بخشید. برخی از جمحیان در دوران پیامبر(ص) و بعد از آن مسئولیتهایی مانند جانشینی پیامبر در مدینه توسط سائب بن عثمان، تقسیم خمس، حکمرانی بحرین و امیری لشکریان و نیز منصب قضا را بر عهده داشتند. جمحیان در دوران خلافت امام علی(ع) بر ضد ایشان جنگیدند و بسیاری از آنان در جنگ جمل و صفین کشته شدند.
نسبشناسی
بنیجُمَح به نسل جُمَح بن عمرو بن هُصیص بن کعب از تیرههای قریش گفته میشود[۱] که از طریق پسرانش حذافه، حذیفه و سعد تداوم یافت.[۲] جمحیها در بخش مَسفله (پایین) مسجدالحرام، مقابل رکن شامی سکونت داشتند.[۳] یکی از درهای مسجدالحرام که روبهروی آن قرارداشت، به باب بنیجمح معروف بود.[۴]
برخی از بنیجمح چون صفوان بن امیه در دوران جاهلی از سوی قریش مسؤولیت چوبههای تیر قرعهکشی و تفال مکیان (ازلام) را بر عهده داشتند.[۵] آنها در برخی جنگهای قبیلهای پیش از اسلام از جمله در نبرد شَمطَه، از جنگهای فجار و معروف به یوم عُکاظ[۶] و نیز در نبردی با بنی محارب بن فهر در جایی به نام ردم بنیجمح که در آغاز به بنیفهر تعلق داشت، شرکت یافتند.[۷] سُنبُلَه نام چاهی بود که آنها در مکه حفر کردند[۸].[۹]
همپیمانان
از همپیمانان بنیجمح میتوان به آل کثیر بن صلت کندی، آل ابییسار از بنیشیبه، آل ابیفکیهه از بنیعبد مناف، [۱۰] و آل شرحبیل بن حسنه از بنیزهره اشاره کرد.[۱۱] بنیجمح در اختلافات میان بنیعبدالدار و بنیعبدمناف که بر سر مناصب کعبه روی داد، جانب عبدالدار را گرفتند و پیمان لعقة الدم (حلف الاحلاف) را بستند.[۱۲] اُبَی بن خَلف، از سران جمح، پس از ستم راندن به مردی از مکیان و نپرداختن بهای کالای خریده شده، مورد خشم برخی از اعضای پیمان حلف الفضول قرار گرفت و ناچار شد مبلغ کالا را به صاحبش بپردازد.[۱۳] بنیجمح در بازسازی کعبه در سال پنجم پیش از بعثت، بر اساس قرعه، مسؤولیت بازسازی ضلع غربی کعبه را پذیرفتند[۱۴].[۱۵]
مسلمانان بنیجمح
برخی از جمحیان از نخستین مسلمانان بودند. از چهرههای مشهور ایشان میتوان به این افراد اشاره کرد: عثمان بن مظعون که در روزگار جاهلیت شرب خمر را حرام اعلام کرده بود، [۱۶] پسرش سائب بن عثمان و دو برادرش قدامه و عبدالله، حاطب بن حارث با همسرش مجلل و دو فرزندش محمد بن حاطب و حارث بن حاطب، سفیان بن معمر با دو فرزندش جابر و جناده و همسرش شرحبیل و بلال بن رباح حبشی. اینان با توجه به وضعیت سختی که مشرکان در مکه برای مسلمانان ایجاد کرده بودند، در سال پنجم بعثت به دستور پیامبر(ص) به حبشه هجرت کردند[۱۷].[۱۸]
دشمنی با اسلام
در برابر، بسیاری از افراد این تیره تا فتح مکه با پیامبر(ص) مخالفت کردند و در کوششهای قریش بر ضد پیامبر(ص) نقش داشتند. از جمله صفوان بن امیه و عمیر بن وهب از کسانی بودند که برای قتل پیامبر(ص) توطئه کردند و در این کار ناکام ماندند.[۱۹] از شدیدترین ستیزگران بنیجمح با اسلام، امیة بن خلف و پدرش بودند.[۲۰] امیة بن خلف از اطعامکنندگان و بخشندگان در دوران جاهلیت بود.[۲۱] نیز اشد بن کلده (ابوالاشد بن اسید) جمحی که مردی بسیار قوی و زورمند بود، یکی از استهزاء کنندگان و دشمنان اسلام به شمار میرفت که همه دارایی خود را بر ضد اسلام هزینه کرد و آیات قرآن را به سخره میگرفت.[۲۲] از دیگر کارهای بنیجمح در آغاز اسلام، شکنجه تازه مسلمانان و پیشگیری از پیوستن افراد به پیامبر(ص) [۲۳] با ساحر خواندن او و برحذر داشتن مردم از شنیدن سخنان وی بود. آنان راههای ورودی مسجدالحرام را میان خود تقسیم کردند تا مانع تبلیغ پیامبر(ص) شوند. از جمله این افراد، امیة بن خلف و اوس بن معیر بودند[۲۴].[۲۵]
بنیجمح بعد از هجرت
بنیجمح پس از هجرت پیامبر نیز به دشمنی خود با او ادامه دادند. منابع از حضور بنیجمح در نبردهای مشرکان بر ضد پیامبر(ص) چون بدر و احد گزارش دادهاند.[۲۶] برخی از آنها در نبرد بدر کشته شدند و بعضی چون ابیبن خلف و عمیر بن وهب اسیر گشتند و با دادن فدیه به مسلمانان آزاد شدند.[۲۷] صفوان بن امیه، زید بن دثنه را که پیامبر(ص) در سریه رجیع برای آموزش قرآن به آبگاهی در ۷۰ کیلومتری شمال مکه در شرق عسفان[۲۸] فرستاده بود، حبس کرد و به جبران قتل پدرش در بدر او را کشت.[۲۹]
بنیجمح پس از فتح مکه در غزوه حنین پیامبر را همراهی کردند و افرادی چون صفوان بن امیه، اُحیحة بن امیة بن خلف، و عمیر بن وهب بن خلف[۳۰] از جمله مؤلفة قلوبهم بودند که پیامبر(ص) اموالی بسیار از غنیمتهای نبرد حنین را در سال هشتم ق. برای جلب نظرشان به آنها بخشید.
برخی از جمحیان در روزگار پیامبر مسؤولیتهایی را عهدهدار بودند. سائب بن عثمان بن مظعون از آن جمله است که در غزوه بُواط جانشین پیامبر(ص) در مدینه شد.[۳۱] محمیة بن جزء بن عبد یغوث زبیدی، حلیف بنیجمح، نیز تقسیم خمس را بر عهده داشت.[۳۲] برخی از جمحیان چون قدامة بن مظعون[۳۳] و سعید بن عامر بن حذیم[۳۴] در دوران خلافت عمر بن خطاب به حکمرانی بحرین و مناطقی از شام رسیدند. صفوان بن امیه از امیران لشکر مسلمانان در نبرد یرموک بود.[۳۵]
بنیجمح در جنگهای دوره امام علی(ع) بر ضد او شرکت داشتند و تنی چند از آنها در جنگهای جمل[۳۶] و صفین کشته شدند.[۳۷] در رخداد حره و حمله شامیان به مدینه، برخی از بنیجمح به قتل رسیدند.[۳۸]
شماری از بنیجمح را در منصب حکمرانی و قضاوت نام بردهاند: حارث بن حاطب حکمران مدینه به سال ۶۶ق. از سوی ابنزبیر، [۳۹] یحیی بن حکیم بن صفوان حکمران مکه در روزگار یزید بن معاویه، [۴۰] محمد بن صفوان در منصب قضاوت مدینه در حکومت هشام بن عبدالملک، [۴۱] عبدالله بن صفوان اصغر در همین منصب از سوی منصور عباسی[۴۲].[۴۳]
مشاهیر
- عثمان بن مظعون: او چهاردهمین مرد مسلمان و از مهاجران حبشه و مدینه و نیز از بدریان و نخستین صحابی مدفون در بقیع بود. پیامبر پس از غسل و کفن کردن وی، پیشانیاش را بوسید و او را سلف صالح خود خواند.[۴۴]
- قدامة بن مظعون: وی نیز به حبشه و مدینه هجرت کرد و در نبرد بدر و غزوههای دیگر جنگید. او که نخستین امیر بحرین از سوی عمر بن خطاب و شوهر خواهر وی، صفیه، بود، به سبب شرب خمر از منصبش برکنار شد و نخستین بدری بود که حد شراب بر او جاری گشت.[۴۵]
- سائب بنعثمان: وی همراه پدر به مدینه و حبشه هجرت کرد و از اصحاب بدر بود و در نبرد یمامه(۱۲ق.) کشته شد.[۴۶]
- صفوان بن امیه: وی از اشراف قریش در روزگار جاهلیت و مسؤول تیرهای ازلام و از تصمیمگیران اصلی در مسائل مهم مکه و در شمار مطعمین (تأمین کنندگان آذوقه جنگجویان قریش) بود که پس از فتح مکه مسلمان شد و در نبرد حنین تجهیزات نظامی به رسم عاریه در اختیار مسلمانان قرار داد.[۴۷]منزل وی در مکه را نافع بن عبدالحارث، امیر مکه از سوی خلیفه دوم، خرید و به زندان تبدیل کرد.[۴۸]
- عبدالله بن صفوان: وی مشهور به رئیس مکه بود و هنگام استقبال از معاویه در سفر حج او ۲۰۰۰ گوسفند پیشکش کرد و پس از همراهی با ابنزبیر با وی کشته شد و سرش را با سرهایی دیگر در دروازه مدینه آویختند.[۴۹]
- عمرو بن عبدالله بن صفوان: وی را از کریمان و سخاوتمندان دانستهاند. در دوران معاویه مکیان را اطعام میکرد و در روزگار هشام بن عبدالملک، در سیادت مکه با عبدالعزیز بن عبدالله اموی رقابت داشت.[۵۰]
- عمیر بن وهب: او از اشراف قریش بود و در بدر، شمار و وضعیت سپاه اسلام را برای سپاه مکه بررسی کرد. سپس به بهانه آزادکردن پسرش که از اسیران بدر بود، به مدینه رفت تا پیامبر را ترور کند. هنگامی که رسول خدا وی را از نیت قلبیاش آگاه کرد، مسلمان شد[۵۱] و در غزوههای احد و فتح، در رکاب او بود. وی در فتح مصر در روزگار عمر از سوی خلیفه به عنوان یکی از چهار معاون فرمانده سپاه اسلام، عمرو عاص، حضور داشت.[۵۲]
- ابودهبل وهب بن زمعه: از اشراف بنیجمح و در شمار شاعران قریش بود که دل در گرو عاتکه دختر معاویه داشت و در مدح معاویه و ابنزبیر اشعاری سرود.[۵۳]
- بلال بن رباح حبشی: غلام امیة بن خلف جمحی بود که در برابر شکنجههای طاقتفرسای او پایداری کرد و در مدینه مؤذن پیامبر(ص) شد و در همه جنگهای دوران پیامبر(ص) کنار او حضور داشت.[۵۴]
- ابومحذوره: از مسلمانان پس از فتح مکه و مؤذن پیامبر بود که سمت اذان گویی در دودمان او باقی ماند.[۵۵]
- عبدالحکم بن عمرو جمحی: به گزارش ابوالفرج، او خانهای در مکه داشت که آن را برای انجام سرگرمیهای گوناگون از جمله شطرنج و نرد و... آماده کرده بود.[۵۶] عبدالله بن سابط نیز از تابعین و فقیهان بود.[۵۷]
- محمد بن سلام جمحی: وی از مشاهیر جمحیان است که محدث، شاعر و تاریخنگار بود.[۵۸]
پس از گسترش فتوحات اسلامی، افراد این تیره افزون بر مکه در مکانهایی چون حبشه، [۵۹] مدینه، [۶۰] شام[۶۱]و حمص[۶۲] زندگی میکردند.[۶۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نسب قریش، ص۳۸۶.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۶۰.
- ↑ شرف النبی، ص۴۰۶؛ احسن التقاسیم، ص۷۲.
- ↑ المنتظم، ج۲، ص۲۱۷؛ امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۶۰.
- ↑ عیون الاثر، ج۱، ص۵۹.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۶۹؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۱۴، ۳۰۴؛ معجم البلدان، ج۳، ص۴۰.
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۱۹؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۴، ص۱۰۹.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۱.
- ↑ المنمق، ص۲۶۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۲، ص۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ المنمق، ص۲۸۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۸، ۱۱۳؛ ج۱۱، ص۸۸.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۶۱.
- ↑ عیون الاثر، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۲۸؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۶۵.
- ↑ تفسیر سمعانی، ج۶، ص۲۲۷؛ البحر المحیط، ج۸، ص۴۷۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۱۳؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۳۵۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۷۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۷؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ المحبر، ص۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۱.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۴۲، ۱۵۱، ۱۵۶.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۰۴.
- ↑ معجم البلدان، ج۲، ص۲۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۶۸؛ المعالم الاثیره، ص۱۲۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۵.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج۲، ص۴۲۴-۴۲۵؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۶؛ المحبر، ص۱۲۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۳۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۱۷۳؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۹۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۴، ص۱۰۴.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۱۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۶۸، ص۱۴۰.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۵۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۶، ص۳۴۲؛ ج۷، ص۱۱۳؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ نسب قریش، ص۳۹۰؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۲؛ الاخبار الطوال، ص۲۲۷.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۲۵۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۸۹.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۲-۳۴۳.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۵۳؛ الاصابه، ج۴، ص۳۸۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۷۷؛ الاصابه، ج۵، ص۳۲۴.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۵۷۵؛ الاصابه، ج۳، ص۲۰.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۷۲۱؛ الاصابه، ج۳، ص۳۵۰.
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۵۴.
- ↑ نسب قریش، ص۳۸۹-۳۹۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۴۸-۲۴۹؛ المحبر، ص۱۴۰.
- ↑ نسب قریش، ص۳۹۰-۳۹۱؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۴۹-۲۵۰؛ المحبر، ص۱۴۰؛ تاریخ الاسلام، ج۷، ص۱۵۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۶۲؛ الطبقات، ج۴، ص۱۵۰-۱۵۲.
- ↑ نسب قریش، ص۳۹۱؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۲۲۱؛ الاصابه، ج۴، ص۶۰۳-۶۰۴.
- ↑ الامالی، ج۹، ص۱۱؛ الاغانی، ج۷، ص۱۳۷-۱۴۰؛ الاعلام، ج۸، ص۱۲۵.
- ↑ المعارف، ص۱۷۶؛ الطبقات، ج۳، ص۱۷۴-۱۷۵؛ الاصابه، ج۶، ص۴۷۶.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۵۲؛ سبل الهدی، ج۸، ص۸۶.
- ↑ الاغانی، ج۴، ص۲۵۰.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۴۸.
- ↑ الفهرست، ص۱۲۶؛ المعارف، ص۴۰، «مقدمه.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۸۵؛ ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ اسد الغابه، ج۴، ص۴۵۸.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۹۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۴.
- ↑ الثقات، ج۳، ص۱۵۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۲۱۴-۲۱۵؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۰۳.
- ↑ قدمی، زهره، مقاله «بنیجمح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۳۴۳-۳۴۵.